جَهْبَذ (یا جِهْبِذ) ، عنوان برخی از كارگزاران مالی در دوره اسلامی.
جهبذ معرّب واژه فارسی كَهبَد است، مركّب از كَه (بوته زرگری) و بَد (اوستایی: paiti؛ صاحب، دارنده؛ بهرامی، دفتر 2، ص840)، به معنای كسی كه عیار زرِ سَره را از ناسَره تشخیص میدهد (رجوع کنید به دزی، ذیل واژه). آن را معرّب واژه گَهبَد هم دانستهاند كه مركّب است از گَه (مخفف گاه به معنای جاه و مقام) و پسوندِ دارندگی بَد؛ به معنای صاحب رتبه و مقام، خزانهدار و گنجور (رجوع کنید به انوری، ص 92؛ مكنزی، ص 34). برخی این واژه را در اصل كُهبُد (مخفف كوهبد) به معنای كوهنشین دانستهاند (رجوع کنید به انوری، همانجا؛ شیر، ص 46؛ قس ولف، ذیل "kuhbud" ) كه بعید مینماید. در برخی متون عربی این واژه جِهبِذ ضبط شده است (رجوع کنید به جهشیاری، ص 220؛ ابوالفرج اصفهانی، ج 13، ص 312، ج 24، ص 222).
جهبذ را در لغت، نقاد و صرافِ آگاه به پیچیدگیهای كار و آشنا به روش نقد (جُمَحی، سفر 1، ص 5؛ ابناثیر، المثلالسائر، ج 1، ص 117؛ سیوطی، المزهر، ج 1، ص 171؛ زبیدی، ذیل واژه) و مترادف واژه قَسْطار (ابنمنظور، ذیل «قسطر»؛ سیوطی، المزهر، ج 1، ص 276؛ قس قلقشندی، ج 6، ص 44) نیز گفتهاند. با نظر به همین معنی است كه در بسیاری از منابع اسلامی، دانشمندان و فقیهان و حافظان بزرگ با صفت جهبذ (خبره، دقیق و متخصص) وصف شدهاند، چنانكه ارسطو به جهبذ روم و سعیدبن جُبَیر (از علما و مشاهیر تابعین) به جهبذالعلما مشهور بود (رجوع کنید به ابنابیاصیبعه، ص 86؛ نووی، ج 1، ص80؛ ذهبی، ج 1، ص 76؛ ابنكثیر، ج 11، ص 216).
«جهبذ الحَذّاق» و «جهبذ الحذّاق المتصرفین» نیز از القاب كاتبان بوده است، به معنای كاتب دقیقالنظر (رجوع کنید به قلقشندی، همانجا). پژوهشگران برای جهبذ، به عنوان صاحب منصبی رسمی و اداری، معانی گوناگونی به دست دادهاند، كه از آن جمله است: خزانهدار و بانكدار (متز، ج 1، ص 134؛ ولف، همانجا؛ فیشل، ص 569 ـ573)؛ ناقد و صیرفی (صراف؛ رجوع کنید به دوری، ص 184، پانویس 11، به نقل از حبیب زیات و یوسف غَنِیمه)؛ جابی ضرائب (رجوع کنید به همان، ص 184 به نقل از مارگلیوث)؛ و محاسب (رجوع کنید به همانجا، به نقل از فون كرمر )، اما به نظر میرسد این تعاریف هر كدام ناظر به یكی از كاركردهای جهبذ بوده و تغییرات مدلول این واژه در طول زمان مورد توجه قرار نگرفته است.
به نظر هرتسفلد، در دوره ساسانیان صاحبمنصبی به نام گهبذ نگهبانی مسكوكات دربار را برعهده داشته است (به نقل كریستینسن، ص 124؛ نیز رجوع کنید به مكنزی، همانجا). بنا به نظری، گهبذ بالاترین مسئول ضرابخانه در این دوره بوده و صحت وزن و درستی عیار مسكوكات را زیرنظر داشته است (رجوع کنید به عقیلی، ص 34). طبق نظری دیگر، جهبذ در دوره ساسانیان وظیفه كتابت مالیاتهای زمین را برعهده داشته است (دوری، همانجا). به نظر میرسد اشاره ابنرسته (ص 207) به اینكه آلابیدُلَف از عِبادِیان (مسیحیان) حیره و از جمله جهابذه آنجا بودهاند، تأییدی بر سابقه پیش از اسلام این منصب است.
در اوایل عصر اموی (حك: 41ـ132) نیز ظاهراً جهبذ به معنای كاتب بوده، چنانكه در شعری از این دوره در باره برتری شمشیر بر قلم نزد عرب، جهابذه و كُتّاب همطراز ذكر شدهاند (رجوع کنید به جهشیاری، ص 28). بر اساس منابع موجود، در دوره اسلامی بهطور مشخص از زمان منصور عباسی (حك: 136ـ 158) از منصب جهبذه یاد شده است (رجوع کنید به همان، ص100، 114؛ ابنندیم، ص 258؛ ابنعدیم، ج 7، ص 3024؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص 268). با اینكه وظایف و اختیارات جهبذ در این دوره به روشنی مشخص نیست، اطلاعات اندك موجود نشان میدهد كه جهبذ از مأموران عالیرتبه بیتالمال بوده و ظاهراً اختیارات وسیعی داشته و همواره در مظان اتهام به سوءاستفادههای مالی بوده است. به روایت جهشیاری (ص 114)، مردی نصرانی كه در دوره منصور به جهبذه (جهبذی) اهواز منصوب شده بود، از این راه ثروت فراوانی بهدست آورد (نیز رجوع کنید به مسكویه، ج 1، ص 158). در زمان هارونالرشید (حك: 170ـ193) نیز از جهبذی یاد شده كه در خدمت عمربن مهران، والی مصر، بوده و محاسبات مالی را بر عهده داشته است (رجوع کنید به جهشیاری، ص 220 ـ221).
برخی منابع و اسناد نیز اطلاعات پراكندهای در باره جهبذ در قرن سوم به دست دادهاند. تنوخی (1398، ج 3، ص 318) از تشكیلات جهبذه، به عنوان شعبهای از بیتالمال، در زمان مأمون (حك: 198ـ 218) در بغداد خبر داده است. در ایران، به گزارش طبری (ج 9، ص90) مازیاربن قارن، اسپهبد طبرستان (مقارن با خلافت معتصم، حك: 218ـ227)، در تشكیلات اداری و مالی خود، كاتب و صاحب خراج و جهبذ را در سه منصب جداگانه داشته است. در زمان متوكل (حك: 232ـ247) نیز از این منصب در منابع یاد شده است (رجوع کنید به طبری، ج 9، ص 224؛ تنوخی، 1398، ج 2، ص 16، 79). در پاپیروسی متعلق به سال 287، از وجود منصب جهبذه در زمان معتضد عباسی (حك: 279ـ289) خبر داده شده است (رجوع کنید به گرومان، سفر 3، ص 153ـ155).
كاملترین اطلاعات در باره جهبذ و بیشترین كاربرد این لقب به قرن چهارم و بهویژه به زمان حكومت مقتدر عباسی (295ـ320) برمیگردد كه ممكن است به دلیل شكوفایی وضع اقتصادی و تجاری و تغییرات اساسی در بنیانهای اقتصادی دولت عباسی در این زمان باشد.
در كتاب صله، عَرِیببن سعد قُرطُبی (ص 118) از دیوان الجهبذ در 316 سخن به میان آورده و نام رئیس آن را ابراهیمبن ایوب مسیحی ذكر كرده است. حسنبن محمد قمی (متوفی 378)، در تاریخ قم (ص 149ـ155)، اطلاعات ارزشمندی در باره دیوان جهبذ به دست داده كه وظایف و حوزه كار جهبذ را دستكم در این دوره روشن كرده است. به نوشته او (ص 149)، «مراد از جهبذ شخصی است كه ارباب خراج او را به دیوان آرند تا صاحب عهده شود كه مال و متوجهات ایشان بهتمام بستاند و به دیوان رساند.» به این منظور، در آغازِ كارِ جهبذ، دو ضماننامه نوشته میشد، یكی را عمال خراج مینوشتند و امضا میكردند و دیگری را جهبذ مینوشت كه بر اساس اینها، وظایف و اختیارات و حقوق جهبذ (حق الجهبذه رجوع کنید به ادامه مقاله) به مدت یك سالِ خراجی و نیز تعهدات عمال خراج در برابر حكومت مركزی مشخص میگردید (همان، ص 149ـ150؛ قدامهبن جعفر، ص 65). عمال خراج در ضماننامه خود متعهد میشدند كه اگر دیوان مركزی جهبذ را برای رسیدگی به تخلفات احضار كند، او را حاضر گردانند و در صورت غیبت او، همه عاملان خراج، كه ضماننامه را امضا كردهاند، در برابر كسر اموال مسئولاند و باید تمام آنچه را كه از ابتدا مقرر شده، به دیوان بازگردانند. همه امضاكنندگان، تا زمانی كه كاتب روزنامچه حساب اموال را به دیوان برساند، در برابر این تعهدنامه ضامن بودند. مفاد ضماننامه به امضای جمعی از شهود هم میرسید. جهبذ در ضماننامه خود متعهد میشد كه اموال را حیف و میل نكند و با اهل خراج به عدالت و انصاف رفتار كند و در موعد مقرر حساب اموال را بیكم و زیاد به كاتب روزنامچه، كه نظارت بر كار او را برعهده داشت، تحویل دهد تا به دیوان فرستاده شود (قمی، ص 153ـ 155).
با این همه، انعقاد این ضماننامهها را نباید قانون قطعی و بازدارنده جهبذان از خطا و سوءاستفاده مالی تلقی كرد. وجود این اسناد بیشتر نشاندهنده آن است كه جهبذان، چون مسئول بیواسطه جمعآوری خراج و ثبت و ضبط آن بودند، همواره میتوانستند از راههای گوناگون، بر ثروت شخصی خویش بیفزایند، چنانكه قدامهبن جعفر (همانجا) از ظلم و تعدی جهبذان و افزودن مبلغ خراج درباره كسانی كه قادر به پرداخت آن در موعد مقرر نبودند و نیز از غصبی بودن اموال جهبذان سخن گفته است (قس ابنعساكر، ج 41، ص 346). به حقوق جهبذان، حقالجهبذه یا مالالجهبذه یا الرَّواج، و به حقوق كاركنان زیردست و غلامان جهبذ، رواجالرّواج گفته میشد (دوری، ص 214، 228، به نقل از بوزجانی).
نام افرادی كه در قرن چهارم، بهویژه پس از حكومت مقتدر، در منابع با لقب جهبذ شناخته شدهاند، نشان میدهد كه بسیاری از ایشان یهودی یا مسیحی بودهاند (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه). بر اساس گزارش ابنتغری بردی (ج 3، ص 165)، حتی در مواقعی كه اهل ذمه از اشتغال در كارهای دولتی منع میشدند، معمولاً دو شغل طبابت و جهبذه از این قانون مستثنا بود. مقدسی (ص 183) نیز در وصف اوضاع شام در این زمان تصریح كرده است كه بیشتر جهابذه، صیارفه و صبّاغین و دبّاغین در آنجا یهودیاند. دو تن از مشهورترین جهبذان یهودی، كه در منابع با لقب جهابذهالحضره شناخته شدهاند، یوسفبن فِنحاس و هارونبن عمران، جهبذان دوره مقتدرند كه با تشكیل شركت تجاری بزرگی (شبیه مؤسسات خصوصی سرمایهگذاری یا بانكها در اقتصاد امروز)، نبض اقتصادی خلافت و شهرهای بزرگی چون بغداد و اهواز را در دست داشتند (رجوع کنید به تنوخی، 1391ـ1393، ج 8، ص 38؛ مسكویه، ج 1، ص 79ـ80، 112، 128؛ صابی، ص 48ـ50، 75، 181). این دو جهبذ یهودی در دوره نخست وزارت ابنفرات برای شخص وزیر كار میكردند، چنانكه به گزارش صابی (ص 48ـ50) و تنوخی (1391ـ1393، ج 8، ص 38ـ42) ابنفرات در 296 به یوسفبن فنحاس و هارونبن عمران یهودی دستور داد كه خارج از حیطه كار بیتالمال عامه و خاصه، به حساب اموال مصادره شده مشخصی رسیدگی كنند، اما پس از او، علیبن عیسی در دوره اول وزارتش (300ـ304) از آن دو خواست تا در برابر تصدی منصب جهبذه اهواز، در آغاز هر ماه 100 ، 5 درهم به دولت قرض دهند تا او بتواند حقوق كاركنان دولت را بهموقع بپردازد و این مبلغ وام را به هنگام جمعآوری مالیات اهواز به علاوه حقالجهبذه مقرر پس بگیرند. این رسم تا حدود 316 پابرجا بود (صابی، ص 49ـ50). مقتدر نیز از اعتبار جهبذان یهودی استفاده میكرد و در مواقع نیاز، به وساطت آنها از تجار ثروتمند وام میگرفت (رجوع کنید به تنوخی، 1391ـ1393، ج 8، ص 42؛ دوری، ص 188). ابنفرات پس از بازگشت به وزارت در 311، بار دیگر هارونبن عمران را به خدمت گرفت (مسكویه، ج 1، ص 112).
سنّت مصادره اموال كاركنان دولت و افراد بلندپایه دولتی در قرن چهارم (رجوع کنید به تنوخی، 1391ـ1393، ج 1، ص 24ـ 28؛ مسكویه، ج 1، ص 416، ج 2، ص 299) باعث شده بود كه افراد اموال خود را بیرون از خانه خویش نگهداری كنند و از جمله روشهای رایج سپردن اموال به دست صیرفیان و جهبذان بود، چنانكه ابنفرات پیش از بركنار شدن از وزارت، اعتراف كرد كه 000 ، 160 دینار نزد هارونبن عمران و پسرش به ودیعه نهاده است (رجوع کنید به مسكویه، ج 1، ص 128). او مبالغی نیز به عنوان رشوه برای هارون فرستاده بود (صابی، ص 49). علاوه بر این، جهبذان در واگذاری و انتقال اموال كلان از كمخطرترین روشها استفاده میكردند كه یكی از آنها استفاده از اوراق بهادار (حواله *، سفته یا چك *) بود (مسكویه، ج 1، ص 158، ج 2، ص80). همه این عوامل در فراهم آوردن ثروتی انبوه مؤثر بود. این ثروت میتوانست مانند بانكها یا شركتهای بزرگ اقتصادی عمل كند و امور كلان اقتصادی و سیاسی جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. این كاركرد ویژه باعث شده بود كه منصب جهبذه منحصر به دستگاه مالی دولت نباشد و بسیاری از افراد عالیرتبه، بهویژه والیان شهرها و وزیران، از میان تاجران موفق، برای رسیدگی به حساب اموال شخصی و دیگر فعالیتهای اقتصادی خود، جهبذان خصوصی داشتهباشند (صولی، ص147ـ 148؛ مسكویه، ج 1، ص 155، 158، 349؛ صابی، ص 134؛ ابنجوزی، ج6، ص181ـ183؛ ابناثیر، الكامل ، ج8، ص139).
در باره منصب جهبذه در بغداد، پس از خلافت مقتدر تا اواخر قرن چهارم نیز روایات پراكندهای وجود دارد كه نشان میدهد این منصب با وظایفی مشابهِ دوره اخیر همچنان وجود داشته است (رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 5، ص 109، باكسر جیم؛ ابنجوزی، ج 6، ص 284، 293).
در باره وظیفه جهبذ در خراسان و ماوراءالنهر در زمان حكومت سامانیان (سده چهارم) نیز اطلاعاتی در دست است. به گزارش خوارزمی (ص 81 ـ82)، جهبذ در پایان هر ماه و هر سال حساب دخل و خرج را به بیتالمال عرضه میكرد. گزارش ماهانه، خَتْمه، گزارش سالانه ختمهالجامعه و سندی كه در مقابل وجه به پرداختكننده میداد برائه (رجوع کنید به برات*) نام داشت (همانجا).
در دوره غزنویان (قرن چهارم ـ ششم) دخل و خرج اموال برعهده دیوان وزیر، و ثبت و ضبط آن در دفاتر، وظیفه دیوانِ استیفاء بود (رجوع کنید به باسورث، ج 1، ص 65). به این ترتیب و باتوجه به اینكه در دورههای اخیر وظیفه اصلی جهبذ تهیه دفاتر مالی و ثبت و حساب اموال گزارش شده (رجوع کنید به خوارزمی، همانجا)، احتمالاً جهبذ از كاركنان دیوان استیفاء بوده است (رجوع کنید به انوری، ص 93؛ نیز رجوع کنید به استیفاء*).
در فرمان خلیفه طایعللّه (حك: 363ـ381) به فخرالدوله، اداره برخی شهرهای جبال و آذربایجان به فخرالدوله سپرده شد و امر جهبذه نیز از مسئولیتهای مالی او بهشمار آمد. از این فرمان، كه به سفارش عزالدوله دیلمی صادر شد، میتوان نتیجه گرفت كه این منصب در قلمرو بویهیان (حك: قرن چهارم و پنجم) نیز شناخته شده بوده است (برای متن فرمان رجوع کنید به ابناثیر، المثلالسائر، ج 1، ص 211ـ220؛ قلقشندی، ج10، ص 16).
در این زمان، در اندلس و نواحی ساحلی شمال افریقا (برّالعُدوه)، كاتبی به نام كاتبالزّمام یا كاتبالجهبذه ثبت و ضبط امور مالی را برعهده داشت (مقّری، ج 1، ص 217). به تأكید مقّری (همانجا)، این شغل از مناصب عالی به شمار میآمد و ازاینرو، یهودیان و مسیحیان به این منصب گمارده نمیشدند.
در قرون پنجم و ششم در قلمرو سلجوقیان ایران، بسیاری از وظایف جهبذ، بهویژه جمعآوری و ثبت و ضبط مالیاتها، را ضامن *انجام میداد (رجوع کنید به ابنجوزی، ج 8، ص 323، ج 11، ص 86؛ ابناثیر، الكامل، ج10، ص 26، 54؛ ابنكثیر، ج 12، ص 147)، اما در مصر دوره فاطمی (قرن چهارم ـ ششم)، بهویژه در زمان مستنصر (حك: 427ـ487)، منصب جهبذه رواج داشت (رجوع کنید به مقریزی، ج 2، ص 226، 249). ظاهراً گزارش ابنمماتی (متوفی 606)، وزیر ایوبی، در كتاب قوانین الدواوین (ص304)، آخرین مدرك شایان توجه در باره جهبذ است. به نوشته وی (همانجا)، استخراج و دریافت اموال و نوشتن سندِ رسید و تنظیم روزنامچه و ختمه از وظایف جهبذ است.
در دورههای بعد، در ایران و عثمانی و مصر بیشتر وظایف جهبذ را دفتردار *انجام میداد (رجوع کنید به شمسمنشی، ج 2، ص 126ـ 127، 129؛ سیدمحمدسید، ص 357ـ374؛ در باره وجوه تفاوت جهبذ با دیگر مناصب مرتبط، مانند صیرفی، صاحبعیار، معیر و ملتزم رجوع کنید به د.ا.د.ترك ، ذیل واژه؛ نیز رجوع کنید به صرافی *، ضرابخانه *، ملتزم*).
(46) Arthur Emanuel Christensen, L' Iran sous les Sassanides , Osnabruck 1971; (47) Reinhart Pieter Anne Dozy, Supplement aux dictionnaires arabes , Leiden 1881, repr. Beirut 1981; (48) EI 2, "Djahbadh" (by W. J. Fischel); (49) Walter Fischel, "The origin of banking in mediaeval Islam: a contribution to the economic history of the Jews of Baghdad in the tenth century",JRAS, III (July 1993); (50) David N. Mackenzie, A concise Pahlavi dictionary , Oxford 1990; (51) TDVIA , s.v. "Cehbez" (by Celal Yeniceri) Fritz Wolff, Glossar zu Ferdosis Schahname, Berlin 1935.