responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5113

 

جنگهای ‌صلیبی‌ (3) ،

9) جنگ ‌ششم‌. در 618ـ619/1222، ژان ‌دو برین‌، به ‌قصد تحریك‌ پاپ ‌و پادشاهان ‌غرب ‌اروپا برای ‌تدارك ‌جنگ ‌جدیدی ‌با مسلمانان ‌و نیز یافتن‌همسر مناسبی ‌برای ‌دخترش ‌یولاند، كه ‌وارث‌ تاج ‌و تخت ‌بیت‌المقدّس‌ بود، راهی ‌اروپا شد. او و كاردینال‌ پلاگیوس‌ در ربیع ‌الا´خر619/ اواخر مه 1222 با پاپ‌ ملاقات ‌كردند و نظر مساعد وی‌ را برای ‌تدارك‌ جنگ ‌صلیبی ‌جدید به ‌دست ‌آوردند (حومد، ج‌2، ص‌238). هم‌زمان‌، ژان‌ دو برین‌، یولاند را به ‌همسری‌ فردریك‌ دوم‌، امپراتور پر قدرت ‌آلمان‌، درآورد (طیبی‌، ص‌67؛ حومد، ج‌2، ص 238ـ239). فردریك ‌كه ‌در جزیره‌ سیسیل ‌پرورش ‌یافته ‌بود (در آن‌ روزگار، بیشتر جمعیت ‌سیسیل ‌را مسلمانان ‌تشكیل ‌می‌دادند)، فرمانروایی ‌دانش‌دوست‌ و به‌ مسلمانان‌ علاقه‌مند بود (رجوع کنید به مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌354؛ مایر، ص270) و همواره ‌از اجابت ‌درخواست‌ پاپ ‌برای ‌حمله‌ به ‌شرق ‌احتراز داشت‌. ازاین‌رو، پس‌ از ازدواج ‌با یولاند، از نمایندگان‌ پاپ‌ كه‌ در ژوئیه 1225/ جمادی‌الا´خره 622 به ‌دیدارش ‌رفته ‌بودند، خواست‌ تا حمله ‌به‌ مشرق ‌زمین‌ را دو سال‌ به ‌تعویق ‌بیندازند. پاپ ‌این ‌درخواست‌ را پذیرفت‌(حومد، ج‌2، ص240‌؛ نیز رجوع کنید به مایر، ص‌265ـ267).

دو سال‌ بعد، پاپ ‌جدید، گرگوریوس‌ نهم‌، از فردریك ‌خواست‌ كه ‌به ‌وعده‌اش‌عمل‌ كند. امپراتور آلمان‌، كه‌ به‌ پادشاه ‌بیت‌المقدّس‌ ملقب ‌شده‌ بود، پس ‌از تعلل ‌بسیار، راهی‌ شرق ‌شد (مایر، ص‌267؛ حومد، ج‌2، ص‌243)، اما در میانه ‌راه‌ بیمار شد و از این‌رو، فرماندهی‌ سپاهش‌ را بر عهده‌ بطرك‌ بیت‌المقدّس ‌گذاشت‌ و پاپ‌ را نیز از ماجرا مطّلع ‌ساخت‌. پاپ ‌اقدام‌ امپراتور را نوعی ‌خودداری ‌از رفتن‌ به ‌مشرق ‌دانست ‌و وی‌ را در 624/ نوامبر 1227 تكفیر كرد و از شركت‌ در جنگهای‌ صلیبی ‌محروم‌ ساخت‌. با این ‌حال‌، در رجب‌625/ ژوئن‌1228، فردریك‌ بدون‌ توجه ‌به ‌فرمان ‌تحریم‌، با پانصد تن‌ از سواران ‌خود راهی ‌مشرق ‌شد (مایر، ص 267ـ 268). وی ‌برای ‌اثبات ‌حق ‌حاكمیتش‌ بر جزیره‌ قبرس‌، حدود یك ‌ماه ‌در آنجا اقامت‌ گزید و سپس‌ در شوال‌625/ سپتامبر 1228 به ‌سمت ‌عكا حركت‌ كرد (ابن‌واصل‌، ج4‌، ص 233‌ـ234؛ مایر، ص269). فردریك‌، به ‌رغم ‌علاقه‌اش ‌به ‌مسلمانان ‌و طرد شدن ‌از طرف‌ پاپ‌ و كمبود نیروی ‌نظامی‌، بر آن ‌شد تا به ‌حمله‌اش ‌جنبه ‌سیاسی‌ بدهد (رجوع کنید به ابن ‌واصل‌، ج‌4، ص‌234؛ ابوالفداء، ج‌3، ص‌141؛ مایر، ص‌264). شرایط‌ زمانی ‌نیز به ‌او یاری ‌رساند؛ چه‌، پس‌ از اخراج ‌صلیبیان ‌از مصر، از اواخر 620/ اواخر 1223 به ‌تدریج ‌میان ‌فرزندان ‌ملك‌ عادل‌ اختلافات ‌شدیدی‌ رخ‌ نمود؛ ملك ‌كامل ‌از فردریك‌ و ملك‌ معظم‌ از جلال‌الدین‌ خوارزمشاه‌ منكبرنی‌*، یاری ‌خواست‌ (سبط ‌ابن‌جوزی‌، 1371، ج‌8، قسم‌2، ص 625، 632؛ ابوالفداء، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ابن‌اثیر، 1399ـ1402، ج‌12، ص 463 ـ 464؛ مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌337ـ 345).

فردریك ‌پس‌ از ورود به‌ عكا، با اعزام‌ پیكی‌ نزد ملك ‌كامل ‌به ‌او یادآوری‌ كرد كه ‌در پاسخ‌ به‌ درخواست ‌استمداد او آمده ‌و اینك ‌او باید به ‌وعده‌هایش‌ مبنی ‌بر تسلیم‌ بیت‌المقدّس‌عمل‌ كند (ابن ‌واصل‌، ج4‌، ص234‌ـ235، 241؛ ذهبی‌، ج5‌، ص102). پس ‌از مذاكرات ‌طولانی‌ بالاخره ‌در 21 ربیع‌الاول 626/ 18 فوریه 1229 قرارداد صلحی‌ به ‌مدت‌ ده ‌سال ‌و پنج ‌ماه ‌میان‌ فردریك‌ دوم‌ و ملك ‌كامل‌ منعقد گردید و به ‌موجب ‌آن ‌شهر قدس‌ و بیت‌لحم‌، به‌ شرط‌ آنكه ‌معالم ‌عیسوی‌ آن ‌نوسازی ‌نشود، به ‌صلیبیان ‌واگذار گردید. این ‌معاهده ‌خشم‌ مسلمانان ‌را برانگیخت‌. گفته‌اند كه‌ ملك‌ ناصر داود، حاكم‌ دمشق‌، از شیخ‌ شمس‌الدین‌ سبط‌ ابن‌ جوزی‌ خواست ‌تا در جامع ‌دمشق‌، با برانگیختن ‌احساسات‌ مردم‌، به ‌تقبیح‌ این ‌معاهده ‌بپردازد (ابن‌اثیر ، 1399ـ1402، ج‌12، ص‌482ـ483؛ سبط‌ ابن‌جوزی‌، 1371، ج‌8، قسم‌2، ص‌653ـ654). دیگر گروه‌ ناراضیان‌، صلیبیان ‌بودند كه ‌دستاورد بزرگی ‌را كه ‌فردریك ‌بدون ‌جنگ ‌به ‌دست ‌آورده ‌بود، به‌ درستی‌ درنیافتند و حتی ‌پاپ ‌علیه ‌املاك‌ فردریك‌ در ایتالیا اقداماتی ‌كرد كه ‌وی ‌را ناگزیر نمود در 626/ 1229 به ‌اروپا بازگردد. بدین‌ترتیب‌، ششمین ‌جنگ ‌صلیبی ‌به ‌پایان ‌رسید (رجوع کنید به حومد، ج‌2، ص‌250).

اوضاع ‌جهان ‌اسلام ‌پس‌ از ششمین ‌جنگ ‌صلیبی‌. صلح‌ فردریك‌ با ملك‌ كامل‌ شامل‌ انطاكیه ‌و طرابلس ‌و نیز دو سازمان‌ صلیبی‌ (داویه‌) و (اسبتاریه‌) نشده‌ بود؛ ازاین‌ رو، نیروهای‌ این ‌دو سازمان‌در اواخر پاییز 1229/ 626 به ‌قلعه ‌بعرین‌ــ كه‌ در قلمرو ملك‌ مظفر محمود (فرمانروای ‌حماه‌) بود ــ حمله ‌كردند و غنایم ‌بسیاری‌ را به‌ چنگ‌ آوردند و پس‌ از گرفتن ‌غرامت ‌از ملك ‌مظفر بازگشتند. در رمضان‌627 نیروهای‌ صلیبی این ‌دو سازمان‌ بار دیگر به‌ حماه ‌حمله‌ بردند ولی ‌این ‌بار شكست‌ سختی ‌خوردند (همان‌، ج‌2، ص‌253؛ نیز رجوع کنید به ابوالفداء، ج‌3، ص‌146ـ 147؛ مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌ 361). در 637/ 1239 صلیبیان‌ یكی‌ از شروط‌ صلحنامه ‌سال 626 میان ‌فردریك ‌دوم ‌و ملك‌ كامل‌، مبنی ‌بر نوسازی‌ نكردن‌ قدس‌، را نقض‌ كردند؛ ازاین‌رو، ملك‌ ناصر داود به‌ همراه ‌برادرش‌، ملك ‌صالح ‌ایوب‌، و سپاهیانشان‌راهی‌قدس‌شدند و پس‌از 17 یا 21 روز محاصره‌، آنجا را فتح‌كردند (ابوالفداء، ج‌3، ص‌165؛ نویری‌، ج‌29، ص‌253ـ254؛ مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌399). در همان ‌سال‌ و در آستانه‌ پایان ‌مهلت ‌صلح‌ ده ‌ساله‌، پاپ‌ گرگوریوس‌ نهم ‌بار دیگر همه ‌شاهان ‌و فرمانروایان‌ اروپا را دعوت‌ به ‌تدارك ‌یك ‌حمله ‌جدید صلیبی ‌كرد كه ‌تنها برخی ‌از امیران ‌و تیولداران‌از آن‌استقبال‌كردند (سعید عبدالفتاح‌عاشور، 2002، ص‌43). در پاسخ‌به‌دعوت‌پاپ‌، گروههایی‌از امیران‌و عامه‌مردم‌، لشكری‌به‌فرماندهی‌تیبوی‌چهارم‌(كنت‌شامپانی‌) و پادشاه‌ناوار تشكیل‌دادند و به‌سوی‌مشرق‌حركت‌كردند. این‌لشكر در اوایل‌637/ سپتامبر 1239 به‌عكا رسید. تصمیم‌صلیبیان‌بر آن‌بود كه‌نخست‌مناطق‌جنوب‌شام‌را تصرف‌كنند و آنگاه‌راهی‌دمشق‌شوند، اما پس‌ از حركت‌ به ‌طرف ‌شام‌، تشتت‌ و اختلاف‌نظر شدیدی‌ میانشان ‌بروز كرد و ناگزیر به‌عكا بازگشتند و سپس ‌تیبو با ملك صالح‌، حاكم‌مصر، صلح ‌كرد و به ‌فرانسه‌ بازگشت‌ (حومد، ج‌2، ص‌263ـ270). در همان‌ زمان‌، اختلاف ‌میان ‌امیران‌ایوبی ‌شام ‌و مصر به‌ جایی ‌رسید كه ‌سه‌ امیر ایوبی شهرهای ‌كرك ‌و اردن ‌و دمشق‌ و حمص‌ جبهه ‌متحدی‌ علیه ‌ملك ‌صالح‌ تشكیل ‌دادند و آنگاه در مقابل ‌واگذاری ‌قدس ‌و طبریه ‌و عسقلان‌ و بخشی‌از مصر (پس‌ از فتح ‌آن‌) به ‌صلیبیان‌، با آنان ‌در 641/ 1243 هم ‌پیمان ‌شدند. ملك ‌صالح‌ هم‌ در مقابل ‌جبهه ‌ایوبیان ‌شام‌، جمع ‌عظیمی‌ از خوارزمشاهیان ‌را ــ كه ‌به ‌روایتی‌ بالغ ‌بر ده‌هزار نفر بودند ــ به ‌كمك‌ خواست‌ و آنها را تشویق‌ به‌ حمله ‌به ‌سرزمین‌ شام ‌كرد (ابوالفداء، ج‌3، ص‌172؛ ابن‌تغری‌بردی‌، ج‌6، ص‌323).

در 642/ 1244 خوارزمشاهیان‌ به ‌دمشق‌ حمله‌ور شدند ولی‌ در مقابل‌ استحكامات‌ شهر عقب ‌نشینی‌ كردند و به ‌طبریه ‌رفتند و آنجا را از تصرف‌ صلیبیان ‌خارج‌ ساختند. آنگاه ‌راهی ‌قدس ‌شدند و پس ‌از نبردی‌ سهمگین‌ شهر قدس‌ را فتح‌ كردند اما با وساطت‌ ملك‌ ناصر داود، حدود شش‌ هزار نفر صلیبی‌ مقیم ‌شهر به ‌سلامت‌ از آن‌ خارج‌ شدند (ابوالفداء، ج‌3، ص‌172ـ 173؛ قس‌ حومد، ج‌2، ص‌273ـ274).

در همان ‌سال‌ صلیبیان ‌بزرگ‌ترین ‌سپاه ‌پس‌ از نبرد حطین ‌را تدارك ‌دیدند و، به ‌قصد پیوستن‌ به‌ امیران‌ ایوبی ‌هم‌پیمان‌ خود در شام‌، راهی‌غزه ‌شدند. از آن ‌سو، سپاهیان ‌مصر نیز به ‌فرماندهی ‌ركن‌الدین‌ بیبرس‌ اول‌، متشكل‌ از پنج‌هزار سوار مجرب‌، به‌ همراه ‌جمع ‌عظیمی ‌از خوارزمشاهیان‌ راهی ‌نبرد شدند. در این ‌جنگ‌ شامیان ‌شكست‌ سختی ‌خوردند و چون ‌این ‌جنگ‌ بزرگ‌ترین‌ شكست ‌صلیبیان ‌پس ‌از حطین‌ بود، به ‌آن‌ «نبرد حطین‌ دوم‌» اطلاق ‌شد (رجوع کنید به ابوالفداء، ج‌3، ص‌172؛ نویری‌، ج29‌، ص‌305ـ307؛ابن‌دقماق‌، ص 151 ـ 152). در 645، در پی ‌فتح‌ شهرهای‌ عسقلان‌ و طبریه‌ (كه‌ دوباره‌ به ‌دست‌ صلیبیان ‌افتاده‌ بود) و جبل‌ طور توسط‌ مصریان‌، ششمین‌ جنگ‌صلیبی‌ نیز با ناكامی‌ صلیبیان ‌به ‌پایان‌ رسید (رجوع کنید به ابوالفداء، ج‌3، ص176‌؛ علیمی‌حنبلی‌، ج‌2، ص‌8؛ حومد، ج‌2، ص‌277ـ 278).

10) جنگ ‌هفتم‌. مورخان‌ دلایل‌ گوناگونی ‌برای ‌این ‌حمله ‌ذكر كرده‌اند، از جمله ‌اهمیت ‌تصرف ‌مجدد بیت‌المقدّس‌ برای‌ صلیبیان‌، سامان‌ دادن‌ به ‌اوضاع‌ امارتهای ‌صلیبی ‌در شرق‌، تصرف‌ مصر و تبدیل ‌آن ‌به ‌یك ‌امارت ‌فرانسوی‌ صلیبی ‌برای‌ حمله ‌به ‌بیت‌المقدّس‌، توسعه ‌قلمرو صلیبیان ‌و پیگیری ‌منافع‌مادّی ‌و تجاری‌ زیر پوشش ‌نجات ‌بیت‌المقدّس‌(رجوع کنید به یوسف‌، 1981ب‌، ص‌28ـ36، 47ـ52). در پی ‌بازپس‌گیری ‌بیت‌المقدّس ‌توسط ‌مسلمانان ‌در 645 و وخامت‌اوضاع‌امارتهای‌صلیبی‌در شرق‌، رابرت‌(بطرك‌بیت‌المقدّس‌) در اواسط‌642/ اواخر 1244 هیئتی ‌نزد پاپ ‌و شاهان ‌و امیران‌ اروپا، به‌ ویژه پادشاه ‌فرانسه‌، فرستاد تا اوضاع ‌وخیم‌ امارتهای ‌صلیبی ‌را شرح‌ دهند و ضمن ‌درخواست ‌كمك‌، تقاضای‌ یك‌ حمله ‌جدید صلیبی ‌كنند (گروسه‌، ج‌3، ص‌426؛ یوسف‌، 1981ب‌، ص‌54). هم‌زمان‌ با عزیمت‌ این‌ هیئت‌، لوئی‌ نهم (معروف ‌به‌سن‌لوئی‌، پادشاه ‌فرانسه‌) نذر كرد چنانچه ‌از بیماری ‌سختش‌ شفا یابد، اقدام‌ به‌ حمله‌صلیبی‌ جدیدی‌ نماید و چون‌ شفا یافت‌ شروع ‌به ‌تهیه ‌مقدمات‌ آن‌ حمله ‌كرد كه ‌در تاریخ ‌به‌ عنوان ‌هفتمین ‌جنگ‌صلیبی ‌معروف‌ گردید (رجوع کنید به ژان‌ دو ژوئانویل‌، ص 50؛ یوسف‌، 1981ب‌، ص‌52 ـ53).

پاپ‌ اینوكنتیوس ‌چهارم‌، پس ‌از شنیدن ‌گزارش‌ فرستادگان ‌بطرك‌ بیت‌المقدّس ‌و، مطّلع ‌شدن‌ از عزم‌ پادشاه ‌فرانسه ‌به ‌راه‌اندازی‌ هفتمین ‌حمله ‌صلیبی‌، از فرمانروایان ‌و مردم‌ غرب‌ اروپا خواست‌ در این‌ حمله ‌شركت ‌كنند و آنگاه ‌به ‌درخواست‌ لوئی‌نهم‌، یكی‌ از اسقفان‌ را به ‌نمایندگی ‌خود گسیل ‌داشت‌(گروسه‌، همانجا؛ یوسف‌، 1981ب‌، ص‌54 ـ 58). بر اثر تبلیغات ‌وسیع‌ لوئی‌نهم ‌و نمایندگان ‌پاپ‌ و كلیسای ‌بیت‌المقدّس‌، جمع‌عظیمی‌از امیران‌(از جمله‌سه‌برادر پادشاه ‌فرانسه‌)، ملكه ‌فرانسه‌، ژان‌ دو ژوئانویل (جوانفیل ‌در منابع ‌عربی‌) مورخ‌ این‌ جنگ‌ و نیز جمعی ‌از مردان ‌كلیسا و مردم‌عادی ‌در این‌ حمله ‌به‌ فرماندهی ‌لوئی ‌شركت‌ كردند (رجوع کنید به ژان‌ دو ژوئانویل‌، ص‌50 ـ51؛
گروسه‌، ج‌3، ص‌429؛
یوسف‌، 1981ب‌، ص‌58 ـ 60).

لوئی ‌در صفر 646/ ژوئن 1248 راهی ‌شد، ابتدا به ‌قبرس‌ رفت ‌و هشت ‌ماه ‌در آنجا اقامت‌ گزید. در این ‌مدت ‌به ‌تبادل ‌سفیر با جغتای ‌خان ‌مغول ‌پرداخت ‌و اختلافات ‌موجود میان ‌مردمان ‌جنووا، پیزا و ونیز را مرتفع‌ساخت‌(ژان‌دو ژوئانویل‌، ص‌55 ـ 63؛
یوسف‌، 1981ب ‌، ص‌64ـ77، 81). پس‌ از سپری ‌شدن ‌زمستان ‌و تجمع‌ سایر نیروهای‌ صلیبی‌ در قبرس‌، سپاه ‌لوئی (بالغ ‌بر 25 تا 50 هزار نفر و به ‌روایتی ‌مبالغه‌آمیز 130 هزار نفر) در صفر 647/ 1249 از قبرس ‌راهی‌ دمیاط‌ شد (ابن‌عبری‌، 1403، ص‌ 452؛
ابوالفداء، ج‌3، ص‌178؛
گروسه‌، ج‌3، ص‌438). فردریك‌ دوم‌، كه ‌ناگزیر با حمله‌ لوئی ‌نهم ‌موافقت ‌كرده ‌بود، پنهانی ‌فرستاده‌ای ‌را نزد ملك‌صالح‌گسیل‌داشت‌و او را از این‌حمله‌و مسیر سپاه‌آگاه‌ساخت‌(دواداری‌، ج‌7، ص‌366ـ367؛
مقریزی‌، 1270، ج‌1، ص‌219).

ملك‌ صالح ‌به ‌محض‌ شنیدن ‌خبر حركت‌ صلیبیان ‌به‌سوی‌مصر، با حاكم‌ حلب‌ كه‌حمص‌ را در اختیار داشت‌ صلح‌ كرد و به ‌رغم ‌بیماری ‌شدیدش‌، به ‌سرعت‌ خود را به ‌مصر رساند (ابن ‌عبری‌، 1403، همانجا؛
ابن‌تغری‌بردی‌، ج‌6، ص‌329). او دمیاط ‌را كاملاً مستحكم ‌و پر از آذوقه‌ كرد و مأموریت‌ دفاع ‌از آن‌ را بر عهده ‌بنی ‌كنانه ‌گذاشت‌ و لشكر عظیمی‌، به ‌ساحل ‌غربی ‌دمیاط‌ فرستاد تا مانع ‌پیاده‌ شدن ‌نیروهای ‌صلیبی‌ در ساحل‌ مصر شود (ابوالفداء، ج‌3، ص‌178ـ179؛
ابن‌خلدون‌، ج‌5، ص415‌ـ 416؛
مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌437ـ 438).

در اواخر صفر647، لوئی ‌و سپاهیانش‌ به ‌بخش‌غربی‌ شهر قدیمی ‌دمیاط ‌رسیدند (ابوشامه، 1974، ص‌183؛
ابوالفداء، ج‌3، ص‌179؛
ابن‌تغری‌بردی‌، ج‌6، ص‌). پادشاه‌ فرانسه ‌در بدو ورود نامه‌ تهدیدآمیزی‌ برای‌ ملك ‌صالح‌ فرستاد و از وی‌ خواست ‌تسلیم‌ صلیبیان‌شود، اما با پاسخ ‌تند وی ‌روبه‌رو شد (رجوع کنید به دواداری‌، ج‌7، ص‌366ـ 368). بلافاصله ‌پس‌ از این ‌نامه ‌نگاری‌، صلیبیان ‌در نبردی‌ كه ‌در 21 صفر 647/ ژوئن‌1249 اتفاق‌ افتاد، بر سپاه ‌دمیاط‌ چیره‌ شدند و دو تن ‌از سرداران‌ آن‌ را كشتند (ابوشامه‌، 1974، همانجا؛
دواداری‌، ج‌7، ص 369؛
مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌438). در پی ‌این ‌شكست‌، امیر فرمانده ‌سپاه‌، دمیاط‌ را بی ‌دفاع ‌رها كرد و راهی ‌اردوی‌ سلطان ‌شد. مردم ‌دمیاط ‌كه ‌از عقب ‌نشینی ‌سپاهیان ‌به‌ وحشت‌ افتاده ‌بودند، سراسیمه‌ شهر را به‌ سوی‌ قاهره‌ ترك ‌كردند و بنی‌كنانه‌ نیز كه ‌مسئولیت‌ دفاع‌ از شهر را به‌ عهده ‌داشتند، عقب‌نشینی ‌كردند و شهر آماده ‌و پرآذوقه‌ دمیاط‌ در 23 صفر 647/ 6 ژوئن 1249 به ‌آسانی ‌به ‌دست ‌صلیبیان ‌افتاد (سبط‌ ابن‌جوزی‌، 1371، ج‌8، قسم‌2، ص‌773؛
دواداری‌، همانجا؛
نیز رجوع کنید به ابن‌عبری‌، 1403، همانجا). عقب‌ نشینی ‌سپاهیان ‌و سقوط‌ دمیاط‌، ملك‌ صالح ‌را چنان ‌متأثر و خشمگین‌ ساخت ‌كه ‌دستور داد پنجاه‌ تا شصت‌ تن ‌از سران ‌فراری‌ بنی‌كنانه ‌را دار بزنند (سبط‌ابن‌جوزی‌، 1371، همانجا؛
ابن‌عبری‌، 1403، ص 453؛
مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌439) و بی‌درنگ‌، اردوگاهش‌ را به‌ شهر منصوره‌ در جنوب‌ دمیاط‌ منتقل ‌كرد و به ‌تقویت ‌استحكامات ‌آن ‌پرداخت‌(مقریزی‌، 1418، همانجا). چند ماه ‌بعد، در شعبان‌647/ نوامبر 1249، ملك‌ صالح‌ درگذشت‌ و همسرش‌، مرگ ‌او را پنهان ‌كرد و تا آمدن ‌تورانشاه ‌فرزند ملك‌ صالح‌ از قلعه ‌حصن ‌كیفا، اداره‌ امور را در دست ‌گرفت (سبط ‌ابن‌جوزی‌، 1371، ج‌8، قسم‌2، ص‌774؛
ابن‌تغری‌بردی‌، ج‌6، ص‌364؛
قس‌ابن‌ایاس‌، ج‌1، قسم‌1، ص‌278ـ279). در چنین‌ شرایطی ‌صلیبیان ‌بدون ‌كوچك‌ترین‌ مانعی ‌پیشروی ‌كردند و در 24 شعبان‌647/ 2 دسامبر 1249 به‌ روستای‌ فارسكور رسیدند. وقتی ‌امیر فخر الدین‌، فرمانده ‌سپاه‌ایوبیان‌در منصوره‌، از حركت‌صلیبیان‌آگاه‌شد، از مردم‌قاهره‌كمك‌خواست‌و مردم‌را به‌دفاع‌دعوت‌كرد (دواداری‌، ج‌7، ص‌375؛
مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌446). پس‌از دو ماه‌ توقف‌ در مقابل ‌شهر منصوره‌، گروهی‌ از صلیبیان ‌از نقطه‌ كم‌عمقی‌ از دریاچه‌ اشموم‌ گذشتند و در ذیقعده‌647/ فوریه‌1250 در حمله‌ای ‌غافلگیرانه‌ به‌ اردوگاه‌ ایوبیان‌، جمعی‌ از جمله ‌امیرفخرالدین‌را به ‌قتل ‌رساندند. بقیه ‌افراد اردوگاه‌ نیز متواری‌ شدند (ژان‌ دو ژوئانویل‌، ص‌90ـ92؛
سبط ‌ابن‌جوزی‌، 1371، ج8‌، قسم2‌، ص774‌ـ777؛
قس‌ مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌447). این‌پیروزی‌، انگیزه‌رابرت‌، فرمانده‌گروه‌، را برای‌تصرف‌شهر منصوره‌تشدید كرد و او با وجود مخالفت ‌سردارانش‌ و تأكید آنان ‌بر لزوم ‌صبر كردن‌ تا پیوستن ‌بقیه ‌سپاه ‌صلیبی ‌به ‌آنان‌، در همان ‌روز به ‌منصوره‌ حمله‌ور شد ولی ‌در تله‌ فرمانده‌ جدید ایوبیان‌، بیبرس‌اوّل‌*، افتاد. وقتی‌ افراد رابرت ‌كاملاً وارد منصوره‌ شدند، به ‌دستور بیبرس ‌دروازه‌های ‌شهر را بستند و بیشتر آنان‌، از جمله‌ رابرت‌، را كشتند. پیروزی ‌بامدادی‌، شكست ‌شبانگاهی ‌را در پی ‌داشت (ژان ‌دو ژوئانویل‌، ص‌92ـ 98؛
قس دواداری‌، ج‌7، ص‌376ـ 377).

از سوی‌ دیگر، در همان ‌زمان ‌كه ‌لشكریان‌ رابرت ‌در منصوره‌ می‌جنگیدند، لوئی ‌نهم ‌به‌ همراه‌ بخش‌اعظم‌ سپاهش‌ از دریاچه ‌اشموم‌عبور كرد و با سپاهیان ‌ایوبی‌ چند مصاف‌ داد و دو طرف‌ تلفات ‌سنگینی‌ دادند، دو سپاه ‌در 6 ذیقعده 647/ 11 فوریه‌1250 نیز نبرد سختی‌كردند، ولی‌ منجر به‌ نتیجه‌ قطعی‌نشد (رجوع کنید به ژان ‌دو ژوئانویل‌، ص‌102ـ109). چندی‌ بعد، ملك‌ معظم‌ غیاث‌الدین ‌تورانشاه‌، پس‌از ورود به ‌منصوره‌ و در دست ‌گرفتن‌ حكومت‌، اقدام ‌به ‌نبرد دریایی‌ با صلیبیان ‌كرد و دهها كشتی ‌صلیبی‌ را، كه‌ بسیاری‌ از آنها حامل‌ مواد غذایی ‌بود ، تصاحب ‌نمود (دواداری‌، ج‌7، ص‌377ـ 378؛
مقریزی‌، 1270، ج‌1، ص‌221ـ222). قطع‌ کمكهای غذایی‌، شیوع‌ بیماریها، گرانی‌، خستگی‌ مفرط‌ صلیبیان ‌و حملات‌ پراكنده‌ مسلمانان ‌به ‌آنان ‌باعث‌شد تا لوئی‌ نهم‌ به‌ اندیشه‌ بازگشت‌ به ‌دمیاط‌ و نجات‌ باقیمانده ‌سپاه ‌بیفتد. ازاین‌رو، در اواخر 647/ آوریل‌1250 به‌ تورانشاه‌ پیشنهاد كرد كه ‌دمیاط‌ با بیت‌المقدّس‌ معاوضه‌ شود. این ‌پیشنهاد را پیشتر ملك ‌صالح‌ مطرح‌ كرده ‌بود، اما صلیبیان ‌آن ‌را نپذیرفته ‌بودند. از این‌رو مسلمانان ‌نیز كه‌ از شرایط ‌بحرانی ‌صلیبیان ‌مطّلع‌ بودند، از قبول‌ آن‌ خودداری‌ كردند (ژان ‌دو ژوئانویل‌، ص‌113ـ117؛
دواداری‌، ج‌7، ص‌378).

لوئی ‌نهم ‌ناگزیر به‌ دمیاط ‌بازگشت‌ و چون‌ سپاهیان ‌صلیبی ‌پس ‌از عبور از پلی ‌كه ‌ایجاد كرده‌ بودند، آن ‌را ویران ‌نكردند، سپاه ‌ایوبی ‌از آن ‌پل ‌بهره‌ برد و به ‌تعقیب‌ صلیبیان ‌پرداخت (ژان ‌دو ژوئانویل‌، ص 118ـ119؛
ابن‌تغری‌ بردی‌، ج‌6، ص‌364). در ادامه ‌این ‌تعقیب ‌و گریز، دو سپاه‌در اوایل‌محرّم‌648 در حوالی‌دمیاط‌به‌هم‌رسیدند و نبرد خونینی‌روی‌داد كه‌منجر به ‌كشته ‌و اسیر شدن‌ هزاران‌ صلیبی ‌گردید (ابن‌فُوَطی‌، ص‌246؛
بیبرس‌منصوری‌، 1413، ص 8؛
ابن‌تغری‌ بردی‌، ج‌6، ص‌365ـ 366). سرانجام ‌لوئی‌ حاكم ‌صور را برای ‌مذاكره ‌و تسلیم‌ نزد ایوبیان ‌فرستاد، اما بنا به‌ نقلی ‌سپاهیان ‌صلیبی‌ با خیانت‌ یك‌ سرباز، سلاح‌ خود را زمین ‌گذاشتند و ناگزیر مذاكرات ‌منتفی ‌شد و لوئی‌نهم ‌و تمام‌ لشكریانش‌ در 2 محرّم‌648/ 6 آوریل‌ 1250 تسلیم‌ شدند. لوئی ‌و دو برادرش‌، شارل‌(كنت‌آنژو) و آلفونس‌ (كنت‌ پواتیه‌)، به ‌شهر منصوره‌ منتقل ‌و زندانی ‌شدند (ژان‌ دو ژوئانویل‌، ص120‌ـ129؛
ابن‌تغری‌بردی‌، ج‌6، ص‌365ـ 367). چند روز پس ‌از اسارت‌ لوئی ‌نهم‌، مذاكرات‌ صلح ‌با وی‌ انجام‌ گرفت ‌و در پایان ‌مقرر شد صلحی‌ برای‌ ده ‌سال‌ منعقد گردد كه‌ بر اساس‌ آن‌، در مقابل ‌آزادی ‌پادشاه ‌فرانسه و همراهانش‌، شهر دمیاط‌ به‌ مسلمانان ‌تحویل‌ داده‌شود، تمام ‌اسیران ‌مسلمان ‌آزاد شوند و پانصد هزار دینار فدیه ‌لوئی‌نه م‌پرداخت‌گردد (ژان‌دو ژوئانویل‌، ص‌130ـ140؛
مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌460؛
ابن‌ایاس‌، ج‌1، قسم‌1، ص‌282). در همان‌زمان‌ و پیش‌ از انعقاد قرار داد، تورانشاه ‌به ‌دست‌ ممالیك ‌بحری ‌به ‌طرز فجیعی ‌به ‌قتل ‌رسید (رجوع کنید به ابن‌عبری‌، 1403، 454ـ 455؛
مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌457ـ 458؛
ابن‌ایاس‌، ج‌1، قسم‌1، ص 283ـ284). اما امرای‌ شورشی‌ كه‌ از ضرورت‌ تسریع ‌در انعقاد قرارداد صلح ‌آگاه ‌بودند، بلافاصله‌ آن‌ را عملی ‌ساختند (رجوع کنید به ابن‌تغری‌بردی‌، ج‌6، ص‌368ـ 369؛
سیوطی‌، ج‌2، ص‌36) و بدین‌ترتیب‌، حمله‌ هفتم ‌صلیبی ‌نیز با شكست‌ كامل ‌صلیبیان ‌پایان ‌یافت‌(رجوع کنید به یوسف‌، 1981ب‌، ص‌241ـ 257، 261).

لوئی‌نهم ‌و همراهانش ‌در 9 صفر 648/ 13 مه‌1250 وارد عكا شدند (ابن‌وردی‌، ج‌2، ص‌262ـ263). وی ‌به ‌محض‌ ورود به‌ عكا، از مادرش‌، نایب‌السلطنه‌ فرانسه‌، نامه‌ای ‌دریافت ‌كرد كه‌ در آن‌ به ‌خطر حمله ‌پادشاه‌ انگلستان ‌به ‌فرانسه ‌اشاره‌ و مؤكّداً از لوئی‌ خواسته‌ شده ‌بود به ‌فرانسه ‌بازگردد. با این‌حال‌، لوئی ‌پس ‌از سه‌ جلسه‌ بحث‌ و مشورت‌ با شورای‌ عالی ‌صلیبیان ‌تصمیم‌ گرفت‌ تا آزادی ‌تمام ‌اسیران‌ صلیبی‌ و سامان‌ دادن‌ به ‌اوضاع‌ آنان‌، در شام‌ بماند (ژان‌ دو ژوئانویل‌، ص‌156ـ162؛
نیز رجوع کنید به یوسف‌، 1981الف‌، ص‌99ـ111). پس‌ از این ‌تصمیم‌، وی ‌به ‌امید راه‌اندازی ‌یك‌ حمله ‌جدید صلیبی‌، دو برادرش‌ را به‌ همراه‌ دیگر علاقه ‌مندان بازگشت‌ به‌ اروپا، در جمادی‌الاولی‌648/ اوت‌1250 روانه ‌فرانسه ‌كرد تا نظر مساعد پاپ ‌اینوكنتیوس ‌چهارم‌ را برای ‌حمله ‌جدید جلب ‌كنند (ژان‌ دو ژوئانویل‌، ص‌162؛
یوسف‌، 1981الف‌، ص‌111ـ113).

اوضاع ‌اروپا در اواسط‌ سده ‌هفتم‌/ اواسط ‌سده ‌سیزدهم‌، به ‌دلیل‌ اختلافات ‌داخلی ‌و درگیری‌ میان ‌پادشاهان‌ اروپا از یك‌ سو و درگیری‌ آنان‌ با پاپ ‌از سوی ‌دیگر، برای‌ حمله ‌مساعد نبود. برادران‌ لوئی‌نهم‌، كه ‌به ‌لشكركشی‌ مجدد به‌ شرق‌ تمایل ‌نداشتند، صرفاً به ‌سبب‌ قولی‌ كه‌ داده ‌بودند با پاپ ‌ملاقات‌ و خواست ‌لوئی ‌را مطرح‌كردند ولی‌چون‌پاپ‌هم‌رغبتی‌به‌حمله‌جدید نداشت‌، نتیجه ‌چندانی ‌از این‌ ملاقات ‌حاصل‌ نشد (یوسف‌، 1981ب‌، ص‌269ـ270؛
همو، 1981الف‌، ص 115ـ 116). با این‌حال‌، تلاشهای ‌اندكی ‌برای ‌بسیج‌ نیروها انجام‌ گرفت‌. در این‌ میان‌ جنبشی‌ مردمی‌، به ‌رهبری‌ چوپانی ‌مجارستانی ‌كه‌ خود را «آقای‌ مجارستان‌» می‌نامید، برپا شد و سراسر فرانسه ‌را نیز فرا گرفت ‌و چون ‌بیشتر شركت‌كنندگان ‌در آن‌كشاورزان‌ و چوپانان ‌بودند، به‌«حمله ‌صلیبی ‌چوپانان‌» معروف‌ شد. تجمع ‌این ‌افراد به ‌شورش‌ و اغتشاش ‌و فساد انجامید و مادر لوئی ‌ناگزیر دستور سركوب‌ و متفرق ‌ساختن ‌آنان ‌را صادر كرد (همو، 1981ب‌، ص‌270). از آن‌سو، لوئی ‌كه ‌در انتظار كمك ‌اروپاییان ‌به ‌سر می‌برد بر آن‌شد تا از اختلافات ‌ایوبیان ‌شام ‌و ممالیك ‌مصر به‌ سود صلیبیان‌ بهره‌برداری ‌كند (همان‌، ص270‌ـ 272 ). در آن‌ زمان‌، الملك‌ الناصر صلاح‌الدین‌ یوسف‌، حاكم‌ ایوبی‌ حلب‌ و بعد دمشق‌، با حكومت ‌جدید ممالیك ‌مصر به‌ مخالفت‌ برخاست‌ و برای‌ جنگ‌ با آنها آماده ‌می‌شد (مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌467ـ 468). هم‌زمان‌، هر دو طرف‌ درگیر (ممالیك ‌مصر و ایوبیان‌ شام‌) در تلاش‌ بودند تا در ازای‌ دادن‌ امتیازاتی‌، طرفداری‌ و حمایت‌ لوئی ‌را جلب‌ كنند. پادشاه ‌فرانسه‌ از این ‌فرصت‌ استفاده‌ كرد و ممالیك‌ مصر را واداشت‌ تا بخشی ‌از اسیران ‌صلیبی ‌نبرد منصوره‌ را آزاد کنند (یوسف‌، 1981الف‌، ص149‌ـ159). در 15رمضان‌ 648/11دسامبر 1250، الناصر یوسف ‌ایوبی‌ با سپاه‌ عظیمی ‌به ‌قصد سركوب‌ ممالیك‌ مصر از دمشق‌ خارج‌ شد و در 10 ذیقعده ‌در محلی ‌به ‌نام ‌صالحیه‌ و به ‌روایتی ‌در عباسه‌، با سپاه ‌ممالیك‌ مصاف‌ داد كه ‌بر اثر خیانت‌ برخی‌ از بردگانش‌ شكست‌ خورد و به‌ دمشق‌ بازگشت‌(ابوشامه‌، 1974، ص‌186؛
ابوالفداء، ج‌3، ص‌184ـ 185؛
عینی‌، ج‌1، ص‌39ـ43؛
قس‌نویری‌، ج‌29، ص‌377ـ 378).

ممالیك ‌مصر، به‌ منظور كمك‌ گرفتن‌ از صلیبیان ‌برای ‌سركوب‌ الناصر یوسف‌ و دیگر ایوبیان ‌باقیمانده ‌در شام‌، ذیحجه‌649/ مارس‌1252، نمایندگانی ‌نزد لوئی ‌نهم‌ به ‌قیصریه‌ فرستادند و به ‌او پیشنهاد كردند به ‌جای‌ معاهده‌ دمیاط‌، پیمانی ‌دیگر منعقد شود كه‌ بر اساس‌ آن‌، ممالیك ‌تمام ‌اسیران‌ صلیبی ‌باقیمانده ‌در مصر را آزاد كنند، پادشاه‌ فرانسه‌ را از پرداخت‌ باقیمانده ‌مبلغ‌ فدیه‌اش ‌معاف‌ نمایند و بیت‌المقدّس‌ را به ‌صلیبیان ‌تحویل‌ دهند (ابن‌كثیر، ج‌13، ص‌184؛
نیز رجوع کنید به یوسف‌، 1981 الف‌، ص‌173ـ175). پادشاه‌ فرانسه ‌با این ‌پیشنهاد سخاوتمندانه‌ ممالیك‌، كه‌ تقریباً تمام ‌خواستهایش‌ را بدون‌ كوچك‌ترین‌ زحمتی ‌تأمین ‌می‌كرد، بلافاصله‌ موافقت‌كرد و در اوایل‌صفر/ اواخر مارس‌و به روایتی‌ در ربیع‌الاول‌650/ 1252عهدنامه‌ای‌ به‌ مدت‌ پانزده‌سال ‌میان‌ صلیبیان ‌و ممالیك‌ منعقد شد (رجوع کنید به یوسف‌، 1981الف‌، ص‌175ـ179 كه‌ متن‌ عهدنامه‌ را نیز ذكر كرده‌است‌). در پی ‌این ‌توافق‌، لوئی ‌با سپاهش‌ راهی ‌یافا شد تا از آنجا همراه‌ سپاه‌ ممالیك‌ روانه‌ قدس‌ شود، اما وقتی‌ الناصر یوسف‌ از این ‌نقشه‌ آگاه ‌شد با اعزام‌ سپاهی‌ چهار هزار نفره‌، مانع‌ پیوستن ‌دو سپاه ‌گردید و در نتیجه‌، طرح‌ آنان ‌برای ‌تصرف‌ بیت‌المقدّس ‌ناكام‌ ماند (گروسه‌، ج‌3، ص‌504؛
یوسف‌، 1981ب‌، ص 277ـ 278). با تداوم‌ بحران ‌میان‌ایوبیان‌ و ممالیك‌، كه ‌تحریكهای ‌لوئی‌ نهم‌ بدان ‌دامن‌ می‌زد، المستعصم‌باللّه (آخرین‌ خلیفه‌عباسی‌) كه ‌با خطر توأمان‌ مغولان ‌و صلیبیان ‌در شرق‌ و غرب‌ جهان‌ اسلام‌ روبه‌رو بود، با اعزام‌ نماینده‌ای ‌به ‌نام‌ شیخ ‌نجم‌الدین‌ بادَرائی‌، در صفر 651/ آوریل‌1253 میان ‌دوطرف‌ صلح‌ برقرار كرد (سبط‌ابن‌جوزی‌، 1371، ج‌8، قسم‌2، ص‌789؛
بیبرس‌منصوری‌، 1419، ص‌6؛
ابن‌دقماق‌، ص‌212). صلح‌ ایوبیان‌ با ممالیك ‌امیدهای ‌لوئی‌نهم ‌و صلیبیان ‌را برای‌ توسعه‌ قلمروی‌ خود بر باد داد و ناگزیر شروع ‌به ‌تقویت‌ استحكامات‌ شهرهای‌ ساحلی‌ چون‌ عكا و یافا و صیدا كردند (رجوع کنید به یوسف‌، 1981 الف‌، ص‌192، 200).

علاوه‌ بر بهره‌برداری‌ از اختلاف ‌ایوبیان ‌و ممالیك‌، لوئی ‌از مستمسكهای ‌دیگری‌ نیز بهره ‌جست‌. در اواسط 648/ اواخر 1250، رهبر اسماعیلیه ‌شام‌، شیخ‌الجبل‌، برای‌ ایجاد دوستی‌ و اتحاد با صلیبیان‌، تلاشهایی ‌كرد ولی‌ به ‌نتیجه‌ای ‌نرسید (رجوع کنید به ژان‌ دو ژوئانویل‌، ص 167ـ171؛
یوسف‌،1981الف‌، ص‌229ـ 248). لوئی ‌در عین‌حال‌، با اقتدا به ‌پاپ ‌اینوكنیتوس چهارم‌، كوشید از طریق ‌برقراری ‌تماس ‌با مغولان ‌از آنها بر ضد مسلمانان ‌استفاده ‌كند. او هنگام‌ اقامت‌ در قبرس‌(جمادی‌الاولی‌646ـ صفر 647/ سپتامبر 1248 ـ مه‌1249) فرستادگان‌ جغتای‌، خان ‌مغول‌، را مورد تفقد قرار داده ‌و ضمن‌ استقبال ‌از پیشنهاد همكاری ‌میان ‌دو طرف‌، آنها را، همراه‌ با سه ‌فرستاده‌ صلیبی‌، در 10 شوال‌646/ 27 ژانویه‌1249 راهی ‌قلمروی‌ مغولان‌ كرده‌ بود. این‌ فرستادگان ‌سال‌ بعد به ‌نزد لوئی‌(هنگام‌ اقامتش ‌در قیصریه‌) بازگشتند ولی ‌مناسباتی ‌میان ‌دو طرف‌ برقرار نشد (رجوع کنید به ژان ‌دو ژوئانویل‌، ص‌58 ـ59، 174ـ181؛
یوسف‌، 1981الف‌، ص‌256ـ266، 269ـ 276). سرانجام‌ تلاشهای‌ لوئی‌، در پی‌ مرگ‌ مادرش ‌در 651/1253 و رسیدن ‌اخبار اغتشاش ‌و جنگ ‌در فرانسه ‌و لزوم‌ بازگشت ‌فوری‌ وی‌ به‌ كشور، ناتمام‌ ماند و وی‌ در 4 صفر 652/ 24 آوریل‌1254 عكا را به ‌سوی ‌فرانسه ‌ترك‌ كرد (رجوع کنید به ژان ‌دو ژوئانویل‌، ص‌217ـ 219؛
یوسف‌،1981الف‌، ص‌341ـ349).

در ربیع‌الاول 658/ مارس‌1260 كِتبُغا، فرمانروای‌ مغولان‌ در شام‌، و سپاهیانش‌ و امیران‌ صلیبی‌ انطاكیه‌، وارد دمشق ‌شدند و به‌ مسلمانان ‌و معتقداتشان ‌توهین‌ بسیار كردند (رجوع کنید به دواداری‌، ج‌8، ص‌52؛
ابن‌كثیر، ج‌13، ص‌219؛
مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌512). متقابلاً مسلمانان ‌نیز، پس ‌از پیروزی‌ ممالیك ‌به ‌رهبری‌ الملك‌ المظفر قُطْز *در نبرد مشهور عین‌ جالوت‌*در 25 رمضان 658 / 2 سپتامبر 1260 از مسیحیان ‌صلیبی ‌انتقام ‌سختی‌ گرفتند (رجوع کنید به ابن‌كثیر، ج‌13، ص‌220ـ221؛
ابن ‌تغری‌بردی‌، ج‌7، ص 80- 81). پس‌ از قتل‌ قطز در ذیقعده 658، پادشاهی ‌ممالیك‌ مصر به‌ بَیبَرس‌ اوّل‌*رسید (ابن‌ عبدالظاهر، 1396، ص‌67ـ70؛
دواداری‌، ج‌8، ص‌61ـ62؛
مقریزی‌، 1418، ج‌1، ص‌519 ـ520).

در شوال 659/ سپتامبر 1260 چندین‌ درگیری‌ كوچك‌ میان ‌سپاهیان ‌بیبرس ‌و صلیبیان ‌در نواحی ‌گوناگون‌ شام‌ رخ‌ داد. در661/ 1262 بیبرس‌ در رأس‌ سپاهیانش ‌به ‌قصد سركوب ‌صلیبیان ‌و سامان‌ دادن ‌به ‌اوضاع‌ شام ‌راهی‌ این ‌دیار شد و در جمادی ‌الاولی‌663، شهر قیصریه‌، در رجب‌663 شهر ارسوف‌، و در 664 شهر صَفَد را فتح‌كرد (رجوع کنید به ابن ‌عبدالظاهر، 1396، ص‌120، 148، 230ـ232 و جاهای ‌دیگر؛
بیبرس‌منصوری‌، 1413، ص‌29ـ30؛
یونینی‌، ج‌2، ص‌337ـ343). وی ‌در 665 با حاكم ‌صور و حصن‌ الاكراد صلح ‌كرد و در 666 قلعه ‌شقیف ‌و شهر یافا را بازپس‌گرفت‌. سپس‌ راهی ‌شمال ‌شام ‌شد و پس ‌از آنكه ‌سپاهیانش ‌را به ‌سه ‌دسته ‌تقسیم‌ كرد، در اوایل ‌رمضان‌666 شهر بسیار مستحكم‌ و مهم ‌انطاكیه ‌را گرفت ‌و پس ‌از تقسیم ‌غنایم ‌میان ‌سربازانش‌، شهر را آتش ‌زد تا دیگر اثری ‌از آن ‌نماند. آنگاه‌ در667 عهدنامه ‌صلح‌ با ملكه ‌بیروت ‌را تجدید كرد(رجوع کنید به ابن ‌عبدالظاهر، 1396، ص282‌ـ284، 291ـ 299 و جاهای‌دیگر؛
دواداری‌، ج‌8، ص‌124ـ126؛
قلقشندی‌، ج‌14، ص‌ 31ـ 42). وی‌در 668/1269، برای ‌سركوب ‌صلیبیان ‌كه ‌با مغولان‌ هم‌پیمان ‌شده‌ بودند، از اسكندریه ‌راهی‌ دمشق ‌شد و در همانجا بود كه ‌از لشكركشی ‌مجدد لوئی‌ نهم‌ به ‌مشرق ‌و حمله ‌جدید صلیبی‌ آگاهی‌ یافت‌. او به ‌سرعت‌ خود را به ‌مصر رساند و شهرهای‌ ساحلی‌ و مرزی‌، به ‌ویژه ‌اسكندریه‌ را كه ‌گمان‌ می‌كرد هدف‌ حمله ‌جدید صلیبی ‌خواهد بود، تقویت ‌كرد (ابن‌عبدالظاهر، 1396، ص‌361ـ 362؛
عینی‌، ج‌2، ص‌60؛
قس‌یونینی‌، ج‌2، ص‌431).

11) جنگ‌ هشتم‌. در پی ‌سقوط‌ انطاكیه‌ و دیگر شهرهای‌ شام ‌به ‌دست‌ ممالیك‌ و آمدن‌ رئیس‌ اسقفهای ‌شهر صور نزد پاپ‌ كلمنس‌ چهارم‌، به ‌منظور درخواست‌ كمك‌ از وی ‌برای ‌حفظ‌ آخرین‌ بقایای‌ قلمرو صلیبیان‌ در شام‌، لوئی‌نهم ‌كه ‌همچنان‌ پس‌ از گذشت‌ چهارده‌سال ‌از بازگشتش‌ به ‌فرانسه ‌به ‌دلیل ‌شكست ‌و اسارت‌ خفت ‌بارش‌ در مصر، به ‌فكر انتقام ‌از مسلمانان ‌و به‌ ویژه‌ مصریان‌بود، بر آن‌شد تا یك ‌حمله‌ جدید صلیبی ‌به ‌مشرق‌ زمین‌ تدارك‌ ببیند (سامیه ‌عامر، ص‌75ـ76). وی‌از پاپ‌ خواست‌ تا شاهان ‌و امیران‌ اروپا را به ‌شركت‌ در یك‌ حمله ‌جدید صلیبی‌ فراخواند. در پی‌ فراخوان‌ پاپ‌ بسیاری‌ از فرمانروایان‌ اروپا در كاخ ‌لوئی ‌جمع ‌شدند و لوئی ‌نهم ‌پس‌ از سخنرانی ‌پاپ‌، ضمن‌ تشریح ‌اوضاع ‌صلیبیان‌، اعلام ‌كرد كه‌ او عازم ‌مشرق‌ زمین ‌است ‌و از آنها خواست‌ وی‌ را همراهی‌ كنند، اما برخلاف ‌لوئی ‌كه ‌شور و اشتیاق ‌بسیاری‌ برای‌ تدارك ‌و شركت‌ در این ‌جنگ‌ داشت‌ بیشتر پادشاهان‌ و فرمانروایان‌ اروپایی حاضر در اجلاس ‌كوچك‌ترین ‌تمایلی‌ به ‌حضور یا مشاركت ‌در این ‌حمله ‌از خود نشان‌ ندادند (ابن‌خلدون‌، ج‌6، ص‌426؛
علی ‌حریری‌، ص‌269؛
سامیه ‌عامر، ص‌85 ـ87، 89 ـ90، 94). پس ‌از این ‌اجلاس‌، لوئی‌ كه ‌از كمك ‌دیگران‌ ناامید شده‌ بود، بر آن‌شد تا به ‌تنهایی ‌و با بهره‌گیری‌ از تسهیلات‌ و حمایت‌ كلیسا و پاپ‌ دست‌ به ‌حمله ‌بزند. ازاین‌رو، پس ‌از تعیین ‌پنج ‌تن ‌از نزدیك‌ترین‌ یارانش ‌به ‌عنوان ‌شورای‌ سلطنتی‌، خود آماده ‌حركت ‌به ‌سوی ‌شرق‌ شد (علی ‌حریری‌، همانجا؛
سامیه‌عامر، ص‌90).

لوئی ‌نهم ‌با اعضای‌ خانواده‌اش‌، در 668/ 1270 پاریس ‌را به ‌قصد بندر اِگ ‌ـ مورت‌ واقع ‌در جنوب ‌فرانسه‌، كه ‌محل ‌تجمع ‌نیروها بود، ترك ‌كرد. پس‌ از سه‌ ماه ‌انتظار در اگ ‌ـ مورت ‌و تجمع‌ كامل ‌نیروها كه‌ تعدادشان ‌بین‌30 تا 000 ، 40 تن ‌ذكر شده ‌است‌، صلیبیان ‌بندر اگ‌ـ مورت‌ را به ‌سوی‌ جزیره ‌ساردنی ‌ترك ‌كردند (ابن‌ابی‌زرع‌، ص‌533؛
سامیه‌عامر، ص‌94ـ97، 103ـ104 و جاهای ‌دیگر؛
قس ‌مَقَّری‌، ج‌2، ص‌323، كه‌ تعداد نیروها را یك ‌میلیون ‌تن ‌ذكر كرده ‌است‌).

در ابتدا قرار بود لشكریان ‌مستقیماً راهی‌ سرزمین‌ قدس‌ در شام‌ شوند ولی‌ به‌ دلایلی ‌مسیر حمله‌ تغییر كرد و سپاه ‌صلیبی ‌راهی ‌تونس‌(افریقیه ‌قدیم‌) گردید. برخی‌ دلیل‌ این‌تغییر مسیر را دعوتهای ‌مكرر دومین ‌فرمانروای ‌حفصی ‌تونس‌، ابوعبداللّه ‌محمد المستنصر باللّه‌، از لوئی‌نهم‌ و تمایل ‌مستنصر به‌ گرویدن‌ به ‌كیش ‌مسیحیت ‌دانسته‌اند، كه ‌این ‌ادعا با توجه‌ به ‌عملكرد بعدی‌ فرمانروای‌ تونس‌ درست‌ به ‌نظر نمی‌رسد (رجوع کنید به برونشویگ‌ ، ج‌1، ص‌88 ـ89؛
سامیه ‌عامر، ص‌78، 81 ـ82 و جاهای‌دیگر). ظاهراً انگیزه‌ واقعی ‌لوئی ‌از تغییر مسیر حمله‌، استفاده ‌از موقعیت ‌سوق‌الجیشی ‌و ممتاز تونس‌ به ‌منظور محاصره‌ زمینی ‌و دریایی ‌مصر و درهم‌كوبیدنِ قدرت‌ عظیم ‌این ‌كشور بوده ‌است‌ كه‌ در این‌ مورد تلاش‌ شارل‌، كنت‌ آنژو، كه ‌لوئی ‌را به ‌ثروتهای ‌عظیم‌ تونس‌ تطمیع‌ كرد مؤثر بوده‌ است‌(رجوع کنید به یونینی‌، ج‌1، ص550‌؛
مطوی‌، 1406، ص‌198ـ 200؛
نیز رجوع کنید به سامیه‌عامر، ص‌79ـ80، 84 ـ 85). دلایل ‌ضعیف‌ دیگری‌ نیز ذكر شده‌است‌، از جمله‌ شكایت ‌برخی‌ از بازرگانان ‌مسیحی ‌از المستنصر به‌ سبب ‌مسائل ‌مالی ‌و خشم‌ و نارضایتی ‌لوئی‌نهم‌ از انتقاد المستنصر از عملكرد وی‌ در مصر (ابن‌شمّاع‌، ص‌69ـ 70). به‌ هر روی ‌صلیبیان‌عازم‌ تونس‌شدند و پس‌از دو ماه ‌سفر دریایی‌، خسته‌ و مبتلا به‌بیماری‌، به‌ سواحل ‌تونس‌ رسیدند. صلیبیان ‌پس‌ از نه ‌روز اقامت ‌در سواحل‌ تونس‌، شهر قدیم ‌قرطاجنه‌*(كارتاژ) را تصرف‌ كردند و مسلمانان ‌آن ‌ناحیه ‌را به ‌قتل ‌رساندند (ابن‌ابی‌زرع‌، همانجا؛
ابن‌قُنفُذ، ص‌131؛
نیز رجوع کنید به سامیه‌عامر، ص 122ـ 127). این ‌واقعه ‌سبب‌ نكوهش‌ و سرزنش‌ شدید حاكمان‌ سرزمینهای ‌اسلامی ‌از بی ‌تدبیری ‌و اهمال ‌المستنصر در مقابل‌ صلیبیان‌ شد (رجوع کنید به مقریزی‌، 1418، ج‌2، ص 77؛
سامیه ‌عامر، ص‌134). گفته ‌شده‌ است‌ كه ‌المستنصرباللّه ‌به ‌جای ‌مقابله ‌با صلیبیان‌، هشتاد هزار دینار طلا برای ‌لوئی‌نهم ‌فرستاد تا او دست‌ از محاصره‌ كارتاژ بردارد. این ‌مسئله ‌او را در مظان‌ اتهام ‌همدستی ‌با صلیبیان ‌قرار داد و او، برای ‌رفع ‌اتهام‌، به ‌مصاف‌ صلیبیان ‌رفت‌ و حملاتی ‌را تدارك دید كه ‌از آن‌ جمله‌ شبیخون‌ سپاهیان‌ تونسی ‌به‌ اردوگاه‌ صلیبیان ‌در كارتاژ در محرّم‌669 بود (ابن‌خلدون‌، ج‌6، ص‌426، 428ـ 429؛
سامیه‌عامر، ص134‌، 142، 154ـ 155). از خوش‌ اقبالی ‌المستنصر، فرسودگی‌صلیبیان‌و انتشار بیماری‌میان‌آنان‌ــ كه ‌بعدها بسیاری‌ از آنان ‌از جمله‌لوئی‌ نهم‌ و یكی‌ از پسرانش‌ را به ‌كام‌ مرگ‌ فرستاد ــ حمله‌ به‌ تونس‌ با ناكامی‌ مواجه‌ شد (رجوع کنید به ابن‌شماع‌، ص‌72؛
ابن‌خلدون‌، ج‌6، ص‌429؛
سامیه‌عامر، ص‌159ـ 163). پس‌ از درگذشت‌ لوئی‌، برادرش ‌وارد كارتاژ شد و بر لزوم ‌مقابله ‌با مسلمانان ‌اصرار ورزید. در همین ‌زمان‌ ادوارد، ولیعهد انگلستان‌، برای ‌كمك‌ به ‌صلیبیان و كسب ‌افتخاراتی ‌برای ‌كشورش‌، با سپاهیانش‌، وارد تونس‌شد، مدتی‌ آنجا ماند و در برخی‌ درگیریهای‌ صلیبیان ‌و تونسیان‌ــ كه‌ از 15 محرّم ‌تا 27 صفر 669/ 5 سپتامبر تا 15 اكتبر 1270 روی‌ داد و منجر به‌ كشته‌شدن ‌صدها نفر گردید ــ شركت‌كرد (رجوع کنید به سامیه‌ عامر، ص‌173ـ182).

با وجود تسلط‌ مسلمانان ‌بر اوضاع‌ جنگ‌، به ‌دلیل‌ فرارسیدن ‌فصل ‌زمستان ‌و تمایل ‌سپاهیان ‌دو طرف‌ به ‌بازگشت‌ به ‌منازلشان‌، میان ‌المستنصر باللّه ‌و شارل‌، مذاكراتی‌ برای‌ مصالحه‌ انجام‌ گرفت ‌و صلیبیان ‌در تونس ‌تن ‌به ‌صلح‌ دادند (ابن‌شمّاع‌، ص‌72؛
ابن‌قُنفُذ، ص 132؛
برونشویگ‌، ج‌1، ص 92ـ93).

این‌ صلحنامه‌، كه‌ مدت‌ آن‌ را پانزده ‌یا هفده‌سال‌ ذكر كرده‌اند، در فاصله‌ زمانی‌14محرّم ‌تا جمادی‌الاولی‌669/ 5 سپتامبر تا دسامبر 1270 به‌ امضا رسید و مفاد آن‌، در عمل ‌به ‌سود صلیبیان ‌تمام ‌شد (رجوع کنید به ابن‌شمّاع‌؛
ابن‌قنفذ، همانجاها؛
متن ‌این ‌صلحنامه ‌در وزارت‌ خارجه ‌فرانسه ‌محفوظ ‌است‌ و ابن‌ابی‌الضَّیاف ‌آن ‌را دیده‌ رجوع کنید به ابن‌ابی‌الضَّیاف‌، ج‌1، ص‌206ـ 207 و پانویس‌25؛
برای ‌متن ‌آن‌ رجوع کنید به مطوی‌، 1982، ص‌145ـ 149). پس‌ از انعقاد قرارداد صلح‌، بلافاصله ‌به ‌دستور المستنصر شهر قرطاجنه ‌و قلعه‌اش‌ را با خاك ‌یكسان‌ كردند و صلیبیان ‌به ‌سرپرستی ‌شارل ‌و همراهی ‌ادوارد، تونس‌ را به ‌سوی‌ سیسیل ‌ترك‌ گفتند، اما در مسیر بازگشت‌ دچار طوفان ‌شدند و بسیاری ‌از آنان ‌به ‌هلاكت ‌رسیدند (ابن‌شمّاع‌، همانجا؛
سامیه‌عامر، ص‌188ـ189).

در رمضان‌669/ مه‌1271، ادوارد ولیعهد انگلستان‌ تصمیم‌ گرفت‌ راهی‌ شام ‌شود تا هدفی ‌را كه ‌به ‌خاطرش‌ سفر كرده ‌بود، محقق‌سازد. او در قبرس‌ موافقت ‌اشراف‌زادگان ‌را، برای ‌كمك ‌كردن‌ به‌ وی‌ به ‌مدت ‌چهار ماه‌، به ‌دست ‌آورد (سامیه‌عامر، ص‌189). وی‌در 6 شوال‌/ 19 مه‌ وارد عكا شد و بعداً هیوسوم‌ (پادشاه ‌قبرس‌) و بوهموند ششم‌ (امیر طرابلس‌) نیز به ‌او پیوستند. ادوارد مدتی‌در شام‌ماند و درصدد متحد شدن‌با مغولان‌برآمد، ولی‌كاری‌از پیش‌نبرد و صلیبیان‌نیز دیگر شوقی‌برای‌ادامه‌این‌جنگهای‌بیهوده‌نداشتند. ازاین‌رو ادوارد، ناگزیر، در 22 رمضان‌670/22 مه‌1272 قرارداد صلحی‌برای‌مدت‌ده‌سال‌با بیبرس‌منعقدساخت‌(رجوع کنید به ابن‌شداد، تاریخ‌الملك‌الظاهر، ص33‌؛
ابن‌عبدالظاهر، 1396، ص‌398؛
سامیه‌عامر، ص‌189ـ 191). به‌ رغم‌ امضای‌ قرارداد صلح‌، ظاهراً بی‌اعتمادی ‌میان ‌دو طرف‌، همچنان ‌به ‌قوّت ‌خود باقی ‌بود، زیرا، در ماه ‌ذیقعده‌/ ژوئن‌ بیبرس‌ ترتیبی ‌داد تا ادوارد را یكی‌ از فداییان ‌اسماعیلی ‌به ‌قتل‌ برساند، اما این ‌نقشه ‌ناكام‌ ماند و ادوارد جان ‌سالم ‌به ‌در برد و چندی‌بعد در صفر 671/ سپتامبر 1272 ناامیدانه ‌به ‌كشورش‌ بازگشت ‌و بدین ‌ترتیب ‌هشتمین ‌و آخرین‌ حمله‌ صلیبی‌ به ‌سرزمینهای‌اسلامی‌ نیز به‌ پایان ‌رسید (رجوع کنید به ابن‌عبدالظاهر، 1396، ص‌401).

12) سالهای ‌پس ‌از جنگ‌. بیبرس ‌پس ‌از خروج ‌صلیبیان ‌از تونس‌ در جمادی ‌الا´خره 669، مصر را به‌ سوی‌ دمشق ‌ترك‌ كرد. در دمشق‌ سپاهیانش ‌را به ‌دو دسته ‌تقسیم ‌كرد و به ‌تصرف‌ شهرها و قلعه‌های ‌مناطق‌ گوناگون ‌شام ‌پرداخت‌(همان‌، ص‌374، 377ـ 378؛
نویری‌ ، ج‌30، ص‌319ـ 328؛
عینی‌، ج‌2، ص‌69ـ70).

در شعبان 669، ملك ‌سعید ناصرالدین‌محمد، فرزند بیبرس‌، قلعه‌ مشهور «حصن‌ الاكراد» را فتح ‌كرد و صلیبیان ‌را به ‌طرابلس ‌كوچ‌ داد و در همان ‌سال‌ و پس ‌از سقوط ‌قلعه‌ الاكراد، با حاكم ‌صلیبی‌ طرطوس‌ صلح ‌كرد. آنگاه ‌قلعه ‌مشهور عكار را به ‌محاصره‌ درآورد تا اینكه ‌صلیبیان ‌درخواست ‌امان ‌كردند و از آنجا خارج‌ شدند (ابوالفداء، ج‌4، ص‌6؛
بیبرس‌منصوری‌، 1419، ص127‌ـ 128؛
ابن ‌كثیر، ج13‌، ص259‌؛
ابن‌تغری‌ بردی‌، ج‌7، ص150‌ـ152؛
نیز رجوع کنید به دواداری‌، ج‌8، ص‌155ـ 157).

در اواخر سال‌669، وقتی ‌بیبرس ‌از رسیدن ‌لشكر ادوارد به ‌عكا آگاه ‌شد، با حاكم ‌طرابلس ‌صلحی‌ به ‌مدت‌ یازده‌سال ‌منعقد ساخت‌(ابن‌عبدالظاهر، 1396، ص‌383ـ384؛
نویری‌، ج‌30، ص‌331ـ332؛
قس‌ ابن‌تغری‌ بردی‌، ج‌7، ص‌152).

پس‌ از وفات‌ بیبرس‌ در 27محرّم‌676 (ابن‌شداد، تاریخ‌الملك‌الظاهر، ص‌222ـ224؛
ابن ‌عبدالظاهر، 1396، ص‌472ـ 474) و عزل‌ پسرش‌ ملك ‌سعید در 678 (بیبرس‌منصوری‌، 1419، ص‌170ـ172)، سیف‌الدین ‌قلاوون ‌صالحی‌ به ‌عنوان ‌سلطان ‌ممالیك ‌مصر برگزیده ‌شد (عسقلانی‌، ص‌51 ـ 52؛
دواداری‌، ج‌8، ص‌231ـ234). در 680، قلاوون‌، پس‌ از سركوب‌ مخالفان ‌داخلی‌، وقتی ‌دید نمی‌تواند هم‌زمان‌ با مغولان ‌و صلیبیان‌ بجنگد، به‌ صلح‌ با صلیبیان‌روی‌آورد و ضمن‌تمدید عهدنامه‌صلح‌پیشین‌، كه‌میان‌صلیبیان‌عكا و سلطان‌بیبرس‌منعقد شده‌بود، برای‌ده‌سال‌دیگر، معاهدات‌صلح‌دیگری‌نیز با برخی‌از آنها منعقد كرد (رجوع کنید به ابن‌عبدالظاهر،1961، ص210‌ـ211؛
عسقلانی‌، ص140‌ـ141؛
ابن‌فرات‌، ج7‌، ص 204- 206). با این‌حال‌، پس‌ از رفع‌خطر مغولان ‌و تقویت ‌مركز ممالیك ‌در شام‌، سلطان ‌قلاوون‌ در صدد راندن‌ باقیمانده ‌صلیبیان‌ از شرق‌ اسلامی‌ برآمد، چنان‌ كه ‌در 684/ 1285 قلعه‌ مهم ‌مَرْقَب‌*و در 686/ 1287شهر لاذقیه ‌را از تصرف ‌صلیبیان ‌خارج‌ كرد (ابن ‌عبدالظاهر، 1961، ص‌151ـ 152؛
ابوالفداء، ج‌4، ص‌21؛
ابن‌فرات‌، ج‌8، ص‌17ـ 18؛
نیز رجوع کنید به دواداری‌، ج‌8، ص‌268ـ270). در 688/ 1289 نیز طرابلس‌ را پس ‌از آنكه 185 سال ‌اشغال‌ صلیبیان‌بود، از آنان ‌بازپس‌گرفت‌ (ابوالفداء، ج‌4، ص‌23؛
ابن‌فرات‌، ج‌8، ص‌78ـ81؛
نیز رجوع کنید به دواداری‌، ج‌8، ص‌283ـ284، 287ـ 295).

سقوط‌ طرابلس‌ باعث ‌اندوه ‌پادشاهان ‌غرب‌ اروپا و پاپ‌ نیكولاس‌ چهارم‌ شد و در پی ‌آن‌ پاپ ‌پیشنهاد كرد كه‌ حمله ‌صلیبی ‌دیگری‌، برای ‌حفظ ‌سرزمینهای ‌صلیبی‌ باقیمانده ‌در مشرق‌ زمین‌، صورت ‌گیرد. این‌ درخواست‌ با بی‌اعتنایی‌ فرمانروایان‌ اروپا مواجه‌ شد، ولی‌ گروههایی‌ از مردم‌ شمال‌ایتالیا آن ‌را پذیرفتند. پاپ ‌این‌گروهها را زیر فرمان‌ اسقف‌ طرابلس‌، كه ‌پس‌ از تصرف‌ این ‌شهر نزد پاپ ‌گریخته ‌بود، قرارداد و آنان ‌را با كشتیهای‌ ونیزی‌، كه ‌منافع ‌بازرگانیشان ‌در شام‌ به‌ خطر افتاده ‌بود، به ‌شام‌ فرستاد (حومد، ج‌2، ص‌391ـ392).

وقتی ‌این‌ سپاه ‌در اوت‌1290/ شعبان‌689 به‌ عكا رسید، قرارداد صلح‌ میان‌ سلطان‌ قلاوون‌ و پادشاه ‌قبرس‌و عكا امضا شده‌ بود، اما صلیبیان ‌تازه‌ وارد، به‌ رغم ‌عهدنامه‌ صلح‌، به ‌گروهی‌ از بازرگانان‌ مسلمان ‌حمله ‌كردند و بسیاری ‌از آنان ‌را به‌ قتل ‌رساندند كه‌ خشم‌ قلاوون‌ را برانگیخت ‌و او تصمیم ‌گرفت‌ به‌ عكا حمله ‌كند و آخرین‌ امارت‌ صلیبی‌ به‌ جا مانده ‌را نیز از میان‌ بردارد (رجوع کنید به عسقلانی‌، ص161‌ـ162، 173ـ174؛
دواداری‌، ج‌8، ص 300‌ـ301؛
ابن‌فرات‌، ج‌8، ص‌93؛
صالح‌بن‌یحیی‌، ص‌22). وی ‌در اوایل‌ شوال 689/ اكتبر 1290، به‌ قصد فتح‌عكا از مصر خارج ‌شد ولی ‌در راه‌ بیمار گردید و در 6 ذیقعده 689 درگذشت‌(عسقلانی‌، ص‌ 175؛
جزری‌، ج‌1، ص‌29، 39؛
ابن‌حبیب‌، ج‌1، ص‌135). اما فرزند و جانشین ‌وی‌، مَلِك‌اشرف‌، در ربیع‌الاول‌690/ مارس‌1291 كار پدر را ادامه‌ داد و در این ‌راه‌، از سایر امیران‌ شام ‌نیز یاری‌خواست‌ (دواداری‌، ج‌8، ص‌308؛
جزری‌، ج‌1، ص‌42ـ43؛
ابن‌فرات‌، ج‌8، ص‌110ـ 111). محاصره‌ شهر مستحكم ‌عكا چند ماه ‌كشید و سرانجام ‌در جمادی‌الاولی (یا جمادی‌الا´خره‌) 690/ مه‌1291، این ‌شهر پس‌ از بیش‌ از یك‌ قرن‌ به ‌قلمرو اسلام‌ پیوست‌(رجوع کنید به بیبرس‌منصوری‌، 1419، ص‌278ـ282؛
ابوالفداء، ج‌4، ص‌24ـ 25؛
دواداری‌، ج‌8، ص‌308ـ310؛
نیز رجوع کنید به احمدبن‌علی ‌حریری‌، ص 352). پس‌از سقوط‌عكا شهرهای‌عثلیث‌، عكار، حیفا، جُبَیل‌، صور، صیدا، بیروت‌، طرسوس‌، بَترون‌و صرفند نیز به ‌تصرف‌مسلمانان‌درآمد (رجوع کنید به جزری‌، ج‌1، ص‌45ـ46، 54 ـ 55؛
یافعی‌، ج‌4، ص‌157ـ 158؛
ابن‌كثیر، ج‌13، ص‌321؛
ابن‌فرات‌، ج‌8، ص‌113، 121). سقوط ‌امارت ‌عكا، كه ‌آخرین ‌پایگاه ‌مستحكم‌ صلیبیان ‌در شرق‌ به ‌شمار می‌آمد، و فتح ‌سریع‌ سایر شهرهای ‌شام ‌در 690/ 1291، اگرچه‌ نقطه ‌پایان ‌جنگهای‌ صلیبی ‌در میان‌ مورخان‌ محسوب ‌می‌شود، ولی ‌برخی‌ مورخان‌معاصر عرب‌بر آن‌اند كه‌جنگهای‌صلیبی‌در قالبی‌دیگر ادامه‌یافت ‌و به‌ ویژه‌حملات‌استعماری‌و سلطه‌جویانه‌اروپاییان‌در اواخر سده‌دوازدهم‌/ هجدهم‌و سده‌های ‌سیزدهم ‌و چهاردهم‌/ نوزدهم‌ و بیستم‌ از همین‌ منظر درخور بررسی‌ است‌ (رجوع کنید به ابوعلیان‌، ص‌103ـ159؛
موسوعه ‌السیاسه‌، ذیل‌«الحروب‌ الصلیبیه‌»؛
فاطمه ‌محمد محجوب‌، ج‌13، ص430‌ـ 431).

13) تأثیرات ‌متقابل ‌جنگهای‌ صلیبی‌. مورخان‌ بر این ‌باورند كه‌ جنگهای‌ صلیبی ‌علاوه ‌بر اینكه ‌برای‌ جهان‌ اسلام ‌و حتی ‌عالم‌ مسیحی‌ زیانهایی ‌بسیار داشت‌، مهم‌ترین ‌آسیب ‌آن‌ برانگیختن ‌حس ‌نفرت ‌و دشمنی ‌مشرق‌ زمین‌ مسلمان ‌نسبت ‌به ‌مغرب ‌زمین ‌مسیحی‌ بود كه‌ تا به ‌امروز اثر آن ‌باقی ‌است‌(برای‌نمونه‌ رجوع کنید به لوبون‌، ص‌414؛
حماده‌، ص‌330؛
قاسم‌ عبده ‌قاسم‌، 1987، ص‌160ـ161؛
مطوی‌، 1982، ص‌168ـ 169؛
مایر، ص‌334).

از جمله ‌تأثیرات ‌این ‌جنگها بر جهان‌ اسلام‌ می‌توان ‌به ‌موارد ذیل ‌اشاره‌ كرد: اختلاط‌ و آمیختگی‌ نژادی‌(رجوع کنید به دورانت‌، ج‌4، ص‌596؛
ناصری‌طاهری‌، ص‌97)، گسترش‌ روحیه‌ بی‌اعتنایی ‌و انزواطلبی ‌در میان ‌مردم ‌و حتی‌ بزرگان‌ و عالمان‌ شام‌، گریز از جنگ‌ و جهاد و بسنده‌ كردن‌ به‌ وعظ‌ و تألیف‌، پناه‌ بردن‌ به ‌تصوف ‌و خانقاهها، ادعای ‌رؤیت ‌پیامبران ‌یا اولیا، خرافه‌ پرستی‌، بروز مفاسد مختلف ‌اجتماعی‌ چون ‌فسق‌ و فجور و انواع ‌ناهنجاریها از سوی‌ سپاهیان‌ متخاصم‌(ناصری‌طاهری‌، ص‌99ـ102؛
قاسم‌عبده‌قاسم‌، 1987، ص‌157ـ160؛
علی ‌عبدالحلیم‌ محمود، ص‌296ـ301)، ایجاد اختلاف ‌طبقاتی ‌شدید میان ‌ثروتمندان ‌و فقیران‌ جامعه‌ (ناصری‌طاهری‌، ص‌102ـ103؛
نیز رجوع کنید به عبداللطیف‌ بغدادی‌، ص‌68)، و متأثر شدن‌ زبان ‌و ادبیات ‌عرب‌ از برخی‌ واژه‌های ‌فرنگی‌(ناصری ‌طاهری‌، ص‌105).

تأثیر جنگهای‌ صلیبی ‌بر اروپاییان ‌در زمینه‌های‌ گوناگون‌ كاملاً مثبت‌ بود، از جمله ‌تصحیح‌ ذهنیت ‌مردم‌ اروپا در باره‌ اسلام ‌و مسلمانان ‌و آگاهی ‌از تمدن‌ اسلامی‌ و آموزه‌های‌ انسانی ‌آن‌(مطوی‌، 1982، ص‌155ـ156؛
حومد، ج‌2، ص‌441)؛
تعدیل ‌قدرت ‌در اروپا، زوال ‌نفوذ بسیاری ‌از امیران ‌و تیولداران ‌و كاهش‌ شدید قدرت ‌نظام ‌فئودالی ‌در مغرب‌ اروپا (علی ‌عبدالحلیم‌محمود، ص‌337؛
كاریك‌ ، ص‌99؛
ماله‌ و ایزاك‌ ، ص‌227؛
دورانت‌، ج‌4، ص‌ 609)؛
افزایش‌ درآمد و نفوذ و قدرت ‌پاپها و فساد بسیاری ‌از ایشان ‌و به‌ دنبال‌ آن‌، اقدامات ‌برخی ‌فرمانروایان ‌بر ضد آنها، و تضعیف‌ قدرت‌ و نفوذ كلیسا و پاپها و بی ‌اعتمادی ‌مردم ‌به ‌آنان‌(دورانت‌، ج‌4، ص‌611؛
الموسوعه‌العربیه‌العالمیه‌، ذیل‌«الحروب ‌الصلیبیه‌»؛
مطوی‌، 1982، ص‌160ـ161؛
ناصری ‌طاهری‌، ص‌114ـ 115)؛
پدید آمدن ‌فرقه‌های ‌بدعت ‌گذار، بروز نوگرایی ‌در اندیشه‌های‌ غربی ‌و به ‌راه‌ افتادن ‌نهضت‌ علمی ‌و آزاداندیشی ‌مخالف ‌افكار كلیسا و در پی‌آن‌، ظهور اندیشمندان‌منتقدِ كلیسا؛
تأسیس‌دانشگاههای‌بزرگ‌در اروپا بر اثر آشنایی ‌با فلسفه ‌و فرهنگ‌ و تمدن‌اسلامی‌(ناصری ‌طاهری‌، ص‌115ـ119) و تأثیر واضح‌ و آشكار فرهنگ‌ و تمدن‌اسلامی ‌بر جریان‌علم ‌در جوامع‌ غربی ‌از راه‌ ترجمه‌ متون‌ مختلف‌ اسلامی به‌ زبانهای‌غربی‌ (برای‌ اطلاع ‌از نمونه‌های ‌این ‌تأثیر رجوع کنید به رونان، ص‌355ـ 358؛
هالینگ‌دیل‌ ، ص‌129)؛
آشنایی‌ مسیحیان‌غربی‌ با داستانها و افسانه‌های ‌شرقی‌ و ورود هزاران ‌واژه‌ عربی ‌در زبانهای‌غربی‌(رجوع کنید به دورانت‌، همانجا؛
ممتحن‌، ج‌2، بخش‌2، ص‌666ـ667)؛
رواج ‌و پیشرفت‌ علم‌ پزشكی‌ و تأسیس‌ بیمارستانها در اروپا و ایجاد تحولات‌ شگفت‌انگیزی‌در علم‌پزشكی‌با استفاده‌از تجارب‌و تصانیف‌ترجمه‌شده‌پزشكان‌اسلامی‌(یوسف‌ ، 1993، ص‌301؛
حتی‌، 1985، ص‌662ـ 663؛
لوكاس‌ ، ج‌1، ص‌535؛
مطوی‌، 1982، ص 162ـ 163)؛
متحول‌ شدن ‌علم ‌گیاه‌شناسی‌ و جانورشناسی ‌در غرب‌ و پیرایش ‌این ‌علوم ‌از خرافات‌ و افزایش ‌آگاهی‌ دانشمندان ‌اروپایی ‌از گیاهان ‌دارویی‌(رجوع کنید به دورانت‌، ج‌4، ص 612؛
حومد، ج‌2، ص‌443)؛
به ‌وجود آمدن ‌سبكهای ‌جدید معماری‌(رجوع کنید به لوبون‌، ص 418؛
حتی‌، 1959، ج‌2، ص‌253؛
ولز، ج‌2، ص‌911)؛
گسترش‌ مناسبات ‌تجاری ‌و رونق‌ یافتن‌ همكاری‌ بازرگانی‌ میان‌ جمهوریهای‌ ایتالیا و كشورهای‌ اروپای‌ غربی‌ با بندرهای‌ اسلامی ‌به ‌رغم‌ مخالفت‌ پاپ‌ و كلیسا (رجوع کنید به ماله ‌و ایزاك‌، ص‌226؛
حتی‌، 1959، ج‌2، ص‌256ـ257)؛
رواج ‌واردات ‌انواع ‌كالاهای‌ ارزشمند و بی‌نظیر شرق ‌اسلامی‌ به ‌اروپا چون ‌ابریشم‌، ادویه‌، بعضی‌ انواع‌ خوراكیها، و هنر لعاب‌كاری‌ و شیشه‌ سازی‌ (دورانت‌، ج‌4، ص 611ـ612)؛
نهضت‌ تأسیس‌ مدارس‌ و مراكز پژوهشی‌ به ‌منظور شناخت ‌بهتر اسلام‌، یادگیری‌ زبانهای‌شرقی‌ و ترجمه ‌آثار و كتابهای‌ مهم‌ اسلامی‌ كه‌ زمینه ‌شرق‌ شناسیهای‌ بعدی ‌گردید (رجوع کنید به ناصری‌ طاهری‌، ص‌137ـ 138؛
علی‌ عبدالحلیم ‌محمود، ص‌362ـ 365؛
شیال‌، ص‌81، 89) و تأثیرات ‌فراوان‌ دیگری‌ مانند رواج‌ یافتن ‌ادبیات ‌شرقی ‌و آشنا شدن ‌اروپاییان ‌با برخی ‌آلات‌ موسیقی‌ همچون‌عود ( الموسوعه ‌العربیه ‌العالمیه‌، همانجا)، شناختن‌ فنون‌ و آلات ‌جنگی ‌شرقی‌ (حتی‌، 1959، ج‌2، ص‌251) و صنایع‌ دستی‌ چون ‌ظروف‌ سفالی‌ و شیشه‌ای ‌و فرآورده‌های ‌دیگر مانند، عطرها و جواهرات‌، و برخی‌ آداب ‌و رسوم‌ مردم‌ مشرق ‌زمین‌(رجوع کنید به همو،1985، ص667ـ 668؛
دورانت‌،ج4‌، ص612‌؛
سعید عبدالفتاح‌ عاشور، 1987، ص34).


منابع‌:
(1) ابن‌ابی‌الدَّم‌، من‌التاریخ ‌المظفری‌، در الموسوعه ‌الشامیه ‌فی ‌تاریخ‌ الحروب ‌الصلیبیه، چاپ ‌سهیل ‌زكار، ج‌21، دمشق‌: دارالفكر للطباعه ‌و النشر و التوزیع‌، 1416/1995؛
(2) ابن ابی ‌الضَّیاف‌، اتحاف‌اهل‌الزمان باخبارملوك‌ تونس ‌و عهدالامان‌، تونس‌1990؛
(3) ابن‌ابی‌زرع‌، الانیس ‌المطرب ‌بروض‌ القرطاس ‌فی ‌اخبار ملوك ‌المغرب‌ و تاریخ ‌مدینه ‌فاس‌، چاپ ‌عبدالوهاب‌ بن ‌منصور، رباط‌1420/1999؛
(4) ابن‌اثیر، التاریخ ‌الباهر فی‌الدوله ‌الاتابكـیـه‌، چاپ‌عبدالقادر احمد طلیمات‌، قاهره‌ [? 1382/ 1963(؛
(5) همو، الكامل‌فی‌التاریخ‌، بیروت‌1385ـ 1386/ 1965ـ 1966، چاپ‌ افست 1399ـ1402/ 1979ـ1982؛
(6) ابن‌ایاس‌، بدائع‌الزهور فی‌وقائع‌الدهور، چاپ ‌محمد مصطفی‌، قاهره 1402ـ 1404/ 1982ـ1984؛
(7) ابن‌تغری‌بردی‌، النجوم ‌الزاهره ‌فی ‌ملوك ‌مصر و القاهره‌، قاهره‌ )? 1383( ـ1392/ ) ? 1963( ـ1972؛
(8) ابن‌حبیب‌، تذكره ‌النبیه‌فی‌ایام‌المنصور و بنیه‌، چاپ‌محمد محمدامین‌، قاهره‌1976ـ 1986؛
(9) ابن‌خلدون‌؛
(10) ابن‌دقماق‌، نزهه ‌الانام ‌فی‌تاریخ‌الاسلام‌:628 ه / 1230 م -659 ه/1261 م‌، چاپ‌ سمیر طبّاره‌، صیدا 1420/ 1999؛
(11) ابن‌شاكر كتبی‌، عیون‌التواریخ‌، ج‌12، چاپ‌ فیصل‌سامر و نبیله‌عبدالمنعم‌داود، بغداد 1397/1977؛
(12) ابن‌شداد (محمدبن‌علی‌)، تاریخ‌الملك‌الظاهر، چاپ‌ احمد حطیط‌ ، ویسبادن 1403/1983؛
(13) ابن‌ شداد (یوسف‌بن ‌رافع‌)، النوادر السلطانیه ‌و المحاسن ‌الیوسفیه‌، او، سیره ‌صلاح ‌الدین‌، چاپ‌ جمال‌الدین ‌شیال‌،) مصر( 1964؛
(14) ابن‌شمّاع‌، الادله ‌البینه ‌النورانیه ‌فی ‌مفاخرالدوله ‌الحفصیه‌، چاپ‌ طاهربن‌محمد معموری‌، تونس‌1984؛
(15) ابن‌عبدالظاهر، تشریف ‌الایام ‌و العصور فی ‌سیره‌الملك‌المنصور، چاپ ‌مراد كامل‌، قاهره‌1961؛
(16) همو، الروض‌الزاهر فی‌سیره‌الملك‌الظاهر، چاپ‌عبدالعزیز خویطر، ریاض‌1396/1976؛
(17) ابن‌عبری‌، تاریخ‌الزمان‌، نقله ‌الی‌العربیه‌اسحاق‌أرمله‌، بیروت‌1986؛
(18) همو، تاریخ‌مختصرالدول‌، چاپ ‌انطوان ‌صالحانی ‌یسوعی‌، لبنان‌1403/1983؛
(19) ابن‌عدیم‌، زبده‌ الحلب ‌من ‌تاریخ‌حلب‌، چاپ‌ سامی ‌دهان‌، دمشق 1951ـ 1968؛
(20) ابن‌فرات‌، تاریخ‌ابن‌الفرات‌، ج‌7، چاپ ‌قسطنطین‌زریق‌، بیروت‌1942، ج‌8، چاپ ‌قسطنطین ‌زریق‌ و نجلا عزالدین‌، بیروت‌1939؛
(21) ابن‌فُوَطی‌، الحوادث ‌الجامعه ‌و التجارب النافعه فی المائه السابعه‌، چاپ مصطفی‌جواد، بغداد 1351؛
(22) ابن‌قلانسی‌، ذیل تاریخ‌دمشق‌، چاپ آمدروز، بیروت 1908، چاپ افست‌قاهره‌ )1968(؛
(23) ابن‌قُنفُد، الفارسیه‌فی‌مبادی‌الدوله‌الحفصیه‌، چاپ محمد شاذلی نیفر و عبدالمجید تركی‌، تونس 1968؛
(24) ابن‌كثیر، البدایه و النهایه‌، بیروت 1411/1990؛
(25) ابن‌منقذ، كتاب‌الاعتبار، چاپ فیلیپ حتی‌، پرینستون‌1930؛
(26) ابن‌میسر، المنتقی من‌اخبار مصر، انتقاه تقی‌الدین احمدبن‌علی‌مقریزی‌، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره‌ )? 1981(؛
(27) ابن‌واصل‌، مُفَرِّج‌الكروب‌فی‌اخبار بنی‌ایوب‌، قاهره‌1953ـ )? 1975(؛
(28) ابن‌وردی‌، تاریخ ابن الوردی‌، نجف 1389/1969؛
(29) اسماعیل‌بن‌علی‌ابوالفداء، المختصر فی‌اخبار البشر: تاریخ‌ ابی الفداء، بیروت‌: دارالمعرفه للطباعه و النشر،)بی‌تا. (؛
(30) عبدالرحمان‌بن‌اسماعیل‌ابوشامه‌، تراجم رجال‌القرنین‌السادس‌و السابع‌، المعروف‌بالذیل‌علی‌الروضتین‌، چاپ‌محمدزاهدبن‌حسن‌كوثری‌و عزت‌عطار حسینی‌، بیروت‌1974؛
(31) همو، كتاب‌الروضتین‌فی‌اخبار الدولتین‌، چاپ‌ابوالسعود، قاهره 1287ـ 1288/ 1870ـ1871، چاپ‌افست‌بیروت‌ )بی‌تا. (؛
(32) عزمی‌عبدمحمد ابوعلیان‌، مسیره ‌الجهاد الاسلامی ‌ضد الصلیبیین ‌فی ‌عهد الممالیك‌: 648 ـ 923 ه / 1250ـ1517 م‌، عمان‌1415/ 1995؛
(33) ادودو دوئی‌، كتاب‌رحله‌لویس‌السابع‌الی‌الشرق‌، در الموسوعه الشامیه فی تاریخ الحروب الصلیبیه‌، همان‌، ج‌7، 1416/1995؛
(34) حسن‌امین‌، غارات علی بلاد الشام‌، )دمشق‌( 1421/2000؛
(35) اولیور پادربورنی‌، الاستیلاء علی ‌دمیاط‌، در الموسوعه ‌الشامیه ‌فی ‌تاریخ ‌الحروب‌ الصلیبیه‌، همان‌، ج‌34، 1419/1998؛
(36) ارنست‌باركر، الحروب‌الصلیبیه‌، نقله ‌الی ‌العربیه‌ سید الباز عرینی‌، بیروت‌ )? 1386/1967(؛
(37) سعید احمد برجاوی‌، الحروب ‌الصلیبیه ‌فی ‌المشرق‌، بیروت‌1404/ 1984؛
(38) روبر برونشویگ‌، تاریخ ‌افریقیه ‌فی‌ العهد الحفصی‌، نقله‌ الی ‌العربیه ‌حمادی‌ ساحلی‌، بیروت 1988؛
(39) بیبرس ‌منصوری‌، زبده ‌الفكره ‌فی ‌تاریخ‌ الهجره‌، چاپ‌دونالد س‌. ریچاردز، بیروت‌1419/1998؛
(40) همو، مختارالاخبار: تاریخ ‌الدوله ‌الایوبیه‌ و دوله ‌الممالیك ‌البحریه ‌حتی ‌سنه 702 ه، چاپ ‌عبدالحمید صالح‌حمدان‌، قاهره 1413/1993؛
(41) عمرعبدالسلام‌تدمری‌، تاریخ‌طرابلس‌: السیاسی‌و الحضاری‌عبرالعصور ، ج‌1، بیروت‌1404/1984؛
(42) محمدبن‌ابراهیم‌جزری‌، تاریخ‌حوادث‌الزمان ‌و أنبائه ‌و وفیات‌الاكابر و الاعیان‌ فی ‌أبنائه‌، المعروف‌ بتاریخ‌ابن‌الجزری‌، چاپ‌عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، صیدا 1419/ 1998؛
(43) علیه‌ عبدالسمیع ‌جنزوری‌، اماره ‌الرها الصلیبیه‌، )قاهره‌( 2001؛
(44) همو، الحروب ‌الصلیبیه‌: المقدمات‌السیاسیه‌، )قاهره‌( 1999؛
(45) نورالدین‌حاطوم‌، تاریخ‌العصر الوسیط‌فی‌أوربه‌، ج‌1، دمشق‌1402/1982؛
(46) فیلیپ ‌خوری‌حتی‌، تاریخ ‌سوریه ‌و لبنان ‌و فلسطین‌، ج‌2، ترجمه‌ كمال ‌یازجی‌، بیروت‌1959؛
(47) احمدبن‌علی‌حریری‌، الاعلام ‌و التبیین‌ فی ‌خروج ‌الفرنج ‌الملاعین ‌علی‌ دیار المسلمین‌، در الموسوعه ‌الشامیه‌ فی ‌تاریخ ‌الحروب ‌الصلیبیه‌، همان‌، ج‌23، 1416/ 1995؛
(48) علی‌حریری‌، الحروب‌الصلیبیه‌: اسبابها، حملاتها، نتائجها، چاپ‌عصام‌محمد شبارو، بیروت‌1988؛
(49) حسین ‌امین‌، تاریخ ‌العراق ‌فی ‌العصر السلجوقی‌، بغداد 1385/1965؛
(50) حسین ‌محمد عطیه‌، اماره ‌انطاكیه ‌الصلیبیه ‌و المسلمون‌: 1171ـ 1268 م‌/ 567 ـ 666 ه، )اسكندریه( 1989؛
(51) علی‌بن‌ناصر حسینی‌، كتاب‌اخبارالدوله‌السلجوقیه‌، چاپ‌محمد اقبال‌، بیروت‌1404/1984؛
(52) محمدماهر حماده‌، دراسه ‌وثقیه ‌للتاریخ‌ الاسلامی ‌و مصادره‌ من‌عهد بنی ‌امیه ‌حتی ‌الفتح ‌العثمانی ‌لسوریه ‌و مصر: 40ـ922 ه / 661ـ1516 م‌، بیروت‌1408/1988؛
(53) محمدبن‌علی‌حموی‌، من ‌التاریخ ‌المنصوری‌: تلخیص ‌الكشف ‌و البیان ‌فی‌ حوادث‌ الزمان‌، در الموسوعه ‌الشامیه‌ فی ‌تاریخ ‌الحروب ‌الصلیبیه‌، همان‌، ج‌21، 1416/1995؛
(54) جعفر حمیدی‌، تاریخ ‌اورشلیم‌ ( بیت‌المقدس‌)، تهران‌1364 ش‌؛
(55) اسعد محمود حومد، تاریخ ‌الجهاد لطرد الغزاه ‌الصلیبیین‌،) دمشق‌( 2002؛
(56) گریگوری ‌ماركوویچ‌ دنسكوی‌ و یكاترینا واسیلیونا آگیبالووا، تاریخ ‌سده‌های ‌میانه‌، ترجمه‌ رحیم ‌رئیس‌نیا، تهران‌1357 ش‌؛
(57) ابوبكربن‌عبداللّه‌دواداری‌، كنز الدرر و جامع‌الغرر، ج‌7، چاپ ‌سعید عبدالفتاح ‌عاشور، قاهره‌1391/ 1972، ج‌8 ، چاپ ‌اولریش‌ هارمان‌، قاهره‌1391/1971؛
(58) محمدبن‌احمد ذهبی‌، العبر فی‌خبر من‌غبر ، ج‌5، چاپ ‌صلاح‌الدین‌منجد، كویت‌1386/1966؛
(59) ذیل ‌تاریخ ‌ولیم ‌الصوری‌: 1184ـ1197، چاپ ‌مارگریت ‌روت‌مورگان‌، در الموسوعه‌ الشامیه ‌فی ‌تاریخ ‌الحروب ‌الصلیبیه‌، همان‌، ج‌8 ، 1414/1993؛
(60) رمون‌آگیلری‌، تاریخ ‌الفرنجه ‌الذین ‌استولوا علی‌القدس‌، در همان‌، ج‌6، 1416/1995؛
(61) كالین ‌رونان‌، تاریخ ‌علم ‌كمبریج‌، ترجمه‌ حسن‌ افشار، تهران‌1366 ش‌؛
(62) سهیل ‌زكار، مدخل‌الی‌تاریخ‌الحروب‌الصلیبیه‌، ج‌1ـ4، در الموسوعه‌الشامیه‌فی‌تاریخ‌الحروب‌الصلیبیه‌، همان‌، 1995؛
(63) جمال‌محمد زنكی‌، «مؤیدالدین‌یاغی‌سیان‌: صاحب‌انطاكیه‌ و الحمله ‌الصلیبیه ‌الاولی‌، 477ـ 491 ه / 1085ـ 1098 م‌»، حولیات‌كلیه‌الا´داب‌، ج‌18، رساله‌126 (1418/ 1998)؛
(64) ژان‌دو ژوئانویل‌، حیاه‌القدیس‌لویس‌، در الموسوعه ‌الشامیه ‌فی‌ تاریخ ‌الحروب‌ الصلیبیه‌، همان‌، ج‌36، 1419/1999؛
(65) سالم‌محمد حمیده‌، الحروب‌الصلیبیه‌، بغداد 1990ـ1994؛
(66) سامیه‌ عامر، الصلیبیون‌ فی‌ شمال ‌افریقیا: حمله ‌لویس ‌التاسع ‌علی ‌تونس‌، 1270 م‌/ 668ـ669 ه ، )قاهره( 2002؛
(67) سبط ‌ابن‌جوزی‌، مرآه ‌الزمان‌ فی ‌تاریخ ‌الاعیان‌، ج‌8 ، قسم‌2، حیدرآباد، دكن‌1371/ 1952؛
(68) همو، من‌مرآه‌الزمان‌، در الموسوعه ‌الشامیه ‌فی ‌تاریخ ‌الحروب‌الصلیبیه‌، همان‌، ج‌15، 1416/1995؛
(69) سعید عبدالفتاح‌عاشور، أورُبّا العصور الوسطی‌، )قاهره‌( 1986؛
(70) همو، تاریخ‌العلاقات‌بین‌الشرق‌و الغرب‌فی‌العصور الوسطی‌، بیروت 1972؛
(71) همو، قبرس ‌و الحروب‌الصلیبیه‌، ) قاهره ( 2002؛
(72) همو، «ملامح ‌المجتمع ‌الصلیبی‌ فی ‌بلاد الشام‌»، المستقبل‌العربی‌، ش‌102 (اَب‌/ اغسطس‌1987)؛
(73) عبدالرحمان‌بن ‌ابی ‌بكر سیوطی‌، حسن‌المحاضره‌فی‌تاریخ‌مصر و القاهره‌، چاپ‌محمد ابوالفضل‌ابراهیم‌، )قاهره‌( 1387؛
(74) عصام‌ محمد شبارو، السلاطین‌ فی‌المشرق ‌العربی ‌معالم ‌دورهم ‌السیاسی‌و الحضاری‌: الممالیك‌ ( 648ـ923 ه /1250ـ1517 م‌)، بیروت‌1994؛
(75) شنوده ‌سوم‌، بطرك‌ اسكندریه‌، «كلمه ‌قداسه‌ البابا شنوده‌الثالث‌»، در 800 عام‌حطّین‌صلاح‌الدین‌و العمل‌العربی‌الموحد، قاهره‌: دارالشروق‌، 1409/1989؛
(76) جمال‌الدین ‌شیال‌، التاریخ‌ الاسلامی ‌واثرهُ فی‌الفكر التاریخی ‌الاورُوبـّی ‌فی‌ عصر النهضه‌، بیروت‌: دارالثقافه‌،) بی‌تا.( ؛
(77) صالح‌بن‌یحیی‌، تاریخ‌بیروت‌، چاپ ‌فرنسیس‌ هورس‌یسوعی ‌و كمال‌سلیمان‌صلیبی‌، بیروت‌1969؛
(78) محمد سهیل ‌طقوش‌، تاریخ ‌الفاطمیین‌ فی‌شمالی‌افریقیه ‌و مصر و بلادالشام‌: 297ـ 567 ه / 910ـ 1171 م‌، بیروت 1422/2001؛
(79) امین‌توفیق‌طیبی‌، دراسات‌و بحوث‌فی‌تاریخ‌المغرب‌و الاندلس‌، طرابلس‌1984؛
(80) عبداللطیف‌بن ‌یوسف‌ عبداللطیف‌بغدادی‌، كتاب‌الافاده‌و الاعتبار ، چاپ‌احمدغسان‌سبانو، دمشق‌1403/1983؛
(81) سیدالباز عرینی‌، الدوله ‌البیزنطیه‌: 323ـ1081 م‌، بیروت‌1982؛
(82) شافع‌بن‌علی‌عسقلانی‌، كتاب‌الفضل‌المأثور من‌سیره‌السلطان‌الملك‌المنصور، چاپ‌عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، صیدا 1418/ 1998؛
(83) علی‌ سیدعلی‌ محمود، «ملامح‌ الجانب‌ العربی ‌الاسلامی ‌فی ‌المواجهه ‌ضد الغزوالصلیبی‌»، المستقبل ‌العربی‌، ش‌102 (اَب‌/ اغسطس‌1987)؛
(84) علی ‌عبدالحلیم ‌محمود، الغزوالصلیبی‌ و العالم‌الاسلامی‌،‌)قاهره ( 1414/1993؛
(85) مجیر الدین‌ عبدالرحمان ‌بن‌محمد علیمی‌ حنبلی‌، الانس‌الجلیل‌بتاریخ‌القدس‌و الخلیل‌، نجف‌1386/1966، چاپ‌افست‌قم‌1368 ش‌؛
(86) محمدبن‌محمد عمادالدین‌كاتب‌، الفتح‌القسی‌فی‌الفتح‌القدسی‌، چاپ‌محمد محمود صبح‌، )قاهره‌1965(؛
(87) محمد عبداللّه‌ عنان‌، مواقف‌ حاسمه ‌فی‌تاریخ‌الاسلام‌، قاهره 1371/1952؛
(88) محمودبن‌احمد عینی‌، عقدالجمان‌فی‌تاریخ‌اهل‌الزمان‌، چاپ‌محمد محمدامین‌، قاهره‌1407ـ1412/ 1987ـ1992؛
(89) فاطمه‌محمد محجوب‌، الموسوعه‌الذهبیه‌للعلوم‌الاسلامیه‌، ج‌13، قاهره‌: دارالغدالعربی‌،)بی‌تا.( ؛
(90) فاید حماد محمد عاشور، جهاد مسلمانان‌در جنگهای ‌صلیبی‌، ترجمه‌عباس‌عرب‌، تهران‌1373 ش‌؛
(91) فوشه‌شارتری‌، الاستیطان‌الصلیبی‌فی‌فلسطین‌، ترجمه‌ و دراسه‌ و تعلیق‌قاسم‌عبده‌قاسم‌، قاهره‌1422/2001؛
(92) قاسم‌عبده‌قاسم‌، «اثر الحروب‌ الصلیبیه‌ فی‌العالم‌العربی‌: سكانیا، اجتماعیا، سیاسیا»، در موسوعه‌الحضاره‌العربیه‌الاسلامیه‌، ج‌3، بیروت‌: المؤسسه‌العربیه‌للدراسات‌و النشر، 1987؛
(93) همو، «التجربه‌الصلیبیه‌فی‌المنظور المعاصر للصراع‌العربی‌الاسرائیلی‌»، در 800 عام‌حطّین‌صلاح‌الدین‌و العمل‌العربی‌الموحد ، همان‌، 1409/ 1989؛
(94) همو، ماهیه‌الحروب‌الصلیبیه‌: الایدیولوجیه‌، الدوافع‌، النتائج‌، كویت 1410/1990؛
(95) قلقشندی‌؛
(96) جیمزكاریك‌، قرون‌وسطای‌پسین‌، ترجمه‌ مهدی‌حقیقت‌خواه‌، تهران 1384 ش‌؛
(97) آناكومننا، الاكسیاد، در الموسوعه‌الشامیه‌فی‌تاریخ‌الحروب‌الصلیبیه‌، همان‌، ج‌6، 1416/1995؛
(98) كارل‌گوستاو گریمبرگ‌، تاریخ‌ بزرگ‌جهان‌، ج‌4، ترجمه‌غلامرضا سمیعی‌، تهران‌1369 ش‌؛
(99) گوستاو لوبون‌، كتاب‌تمدن‌اسلام‌ ( عرب‌)، ترجمه‌محمدتقی‌فخرداعی‌گیلانی‌، تهران‌1313 ش‌؛
(100) هنری‌استیون ‌لوكاس‌، تاریخ‌تمدن‌: از كهن‌ترین‌روزگار تا سده‌ما، ترجمه‌ عبدالحسین‌آذرنگ‌، تهران‌1366 ش‌؛
(101) آلبرماله‌و ژول‌ایزاك‌، تاریخ‌قرون‌وسطی‌تا جنگ‌صد ساله‌، ترجمه‌ عبدالحسین ‌هژیر، تهران‌1345 ش‌؛
(102) هانس ‌ابرهارت ‌مایر، جنگهای‌صلیبی‌، ترجمه‌عبدالحسین‌شاهكار، شیراز 1371 ش‌؛
(103) شفیق‌جاسر محمود، القدس‌تحت‌الحكم‌الصلیبی‌و دور صلاح‌الدین‌فی‌تحریرها: 1099ـ1244 م‌/ 492ـ 642 ه، عمان‌1409/ 1989؛
(104) محمد عروسی‌ مطوی‌، الحروب‌ الصلیبیه ‌فی‌ المشرق‌ و المغرب‌، بیروت‌1982؛
(105) همو، السلطنه ‌الحفصیه‌: تاریخها السیاسی‌و دورها فی‌المغرب‌الاسلامی‌، بیروت‌1406/ 1986؛
(106) احمدبن‌محمد مقّری‌، نفح‌الطیب‌، چاپ ‌احسان‌عباس‌، بیروت‌1388/1968؛
(107) احمدبن‌علی‌مقریزی‌، اتعاظ ‌الحنفا، ج‌3، چاپ‌محمد حلمی‌محمد احمد، قاهره‌1393/1973؛
(108) همو، السلوك ‌لمعرفه ‌دول ‌الملوك‌، چاپ‌محمد عبدالقادر عطا، بیروت‌1418/1997؛
(109) همو، كتاب‌المواعظ‌و الاعتبار بذكر الخطط ‌و الا´ثار، المعروف ‌بالخطط‌ المقریزیه‌، بولاق‌1270، چاپ‌افست‌قاهره‌ )بی‌تا. (؛
(110) حسینعلی ‌ممتحن‌، كلیات‌تاریخ‌عمومی‌، ج‌2، تهران‌1357 ش‌؛
(111) موسوعه‌السیاسه‌، چاپ ‌عبدالوهاب ‌كیالی‌، بیروت‌: المؤسسه‌العربیه‌للدراسات‌ و النشر، 1979ـ 1994؛
(112) الموسوعه ‌العربیه ‌العالمیه‌، ریاض‌: مؤسسه‌اعمال‌الموسوعه‌للنشر و التوزیع‌، 1419/ 1999؛
(113) حسین‌ مؤنس‌، اطلس‌تاریخ‌الاسلام‌، قاهره‌1407/ 1987؛
(114) عبداللّه‌ ناصری ‌طاهری‌، علل ‌و آثار جنگهای‌ صلیبی‌، تهران‌1373 ش‌؛
(115) عزت‌اللّه‌نوذری‌، اروپا در قرون ‌وسطی‌، شیراز 1373 ش‌؛
(116) احمدبن‌عبدالوهاب‌نویری‌، نهایه‌الارب‌فی‌فنون‌الادب‌، قاهره‌ )1923( ـ1990؛
(117) ویلیام ‌مونتگمری‌ وات‌، «الحملات ‌الصلیبیه‌: تصورات‌مختلفه‌»، در 800 عام‌حطّین‌صلاح‌الدین ‌و العمل‌ العربی‌الموحد ، همان‌؛
(118) هربرت‌جورج‌ولز، كلیات‌تاریخ‌: دورنمایی‌از تاریخ‌زندگی‌و آدمی‌، از آغاز تا 1960 میلادی‌، با تجدیدنظر ریموند پوستگیت‌، ترجمه‌مسعود رجب‌نیا، تهران‌1376 ش‌؛
(119) رابرت‌لی‌ولف‌، «الحمله‌الصلیبیه‌الرابعه‌»، ترجمه‌ و تعلیق‌لیلی‌عبدالجواد اسماعیل‌، در تاریخ‌الحروب‌الصلیبیه‌، ج‌1، چاپ‌كنت‌سیتون‌، رام‌اللّه‌: منشورات‌بیت‌المقدس‌، 2004؛
(120) ویلیام‌صوری‌، الحروب‌الصلیبیه‌: 1094ـ 1184 م‌، ترجمه ‌و تقدیم‌ حسن‌ حبشی‌، )قاهره‌] 1991ـ 1995؛
(121) رجینالدجان ‌هالینگ‌ دیل‌، مبانی ‌و تاریخ ‌فلسفه‌ غرب‌، ترجمه‌ عبدالحسین‌ آذرنگ‌، تهران‌1364 ش‌؛
(122) عبداللّه‌بن‌اسعد یافعی‌، مرآه‌الجنان ‌و عبره‌الیقظان‌، بیروت 1417/1997؛
(123) جوزیف ‌نسیم‌ یوسف‌، العدوان‌ الصلیبی ‌علی‌ بلاد الشام‌: هزیمه ‌لویس ‌التاسع ‌فی‌الاراضی‌المقدسه‌، بیروت‌1981 الف‌؛
(124) همو، العدوان‌الصلیبی‌علی‌مصر: هزیمه ‌لویس ‌التاسع ‌فی‌المنصوره ‌و فارسكور، بیروت‌1981 ب‌؛
(125) همو، العرب‌ و الروم‌ و اللاتین ‌فی ‌الحرب‌ الصلیبیه ‌الاولی‌، بیروت‌1981ج‌؛
(126) همو، الوحده ‌و حركات ‌الیقظه ‌العربیه‌ ابّان ‌العدوان ‌الصلیبی‌، بیروت‌1981د؛
(127) یومیات ‌صاحب‌ اعمال‌ الفرنجه‌، لمؤلف‌ مجهول‌، در الموسوعه ‌الشامیه‌ فی‌ تاریخ‌ الحروب ‌الصلیبیه‌، همان‌، ج‌6، 1416/ 1995؛
(128) موسی‌بن‌محمد یونینی‌، ذیل ‌مرآه‌الزمان‌، حیدرآباد، دكن‌1374ـ1380/ 1954ـ1961؛


(129) William James Durant, The story of civilization , vol.4: The age of faith . New York 1950;
(130) EI 2 , s.v. "Crusades" (by C. Cahen);
131- Rene Grousset, Histoire des Croisades et du royaume Franc de Jerusalem, Paris 1934-1936;
(132) Philip Khuri Hitti, History of the Arabs: from the earliest times to the present , London 1985;
(133) George Ostrogorsky, History of the Byzantine state, tr. Joan Hussey, Oxford 1956;
(134) F.M. Powicke, "The reigns of Philip Augustus and Louis VIII of France" , in The Cambridge medieval history , vol.6, ed. J. R. Tanner, C.W. Previte-Orton, and Z. N. Brooke, Cambridge: Cambridge University Press, 1968;
(135) Steven Runciman, A history of the Crusades, Middlesex, Engl. 1980-1981;
Juzif Nasim Yusuf, '' Jerusalem during the Crusades: 1099-1187 A. D.", in

(136) المجله ‌العربیه ‌للعلوم ‌الانسانیه‌، ش‌43 (ربیع‌1993).

/ ستار عودی‌/



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5113
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست