responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5098

 

جنگ‌ جهانی‌ اول ، نیز معروف‌ به‌ جنگ‌ بزرگ‌ (اوت‌ 1914 ـ نوامبر 1918/ ماه‌ رمضان‌ 1332 ـ صفر 1337)، نخستین‌ جنگ‌ جهانی‌ كه‌ سراسر قاره‌ اروپا، روسیه‌، منطقه‌ خاورمیانه‌، بخشهایی‌ از افریقا، امریكا و خاور دور را فراگرفت‌ و 26 كشور، از جمله‌ ایران‌، در آن‌ درگیر شدند. مقاله‌ حاضر، شامل‌ این‌ بخشهاست‌:

1) درآمد

2) در جهان‌ اسلام‌

3) در ایران‌

1) درآمد. بهانه‌ آغاز جنگ‌ جهانی‌ اول‌، قتل‌ فرانتس‌ فردیناند (ولیعهد اتریش‌) و همسرش‌ (در 28 ژوئن‌ 1914) به‌ دست‌ یك‌ جوان‌ صرب‌ بوسنیایی‌ در سارایوو، پایتخت‌ بوسنی‌، بود، اما رقابت‌ و نارضایتی‌ كشورهای‌ قدرتمند اروپایی‌ و تعارض‌ جدّی‌ منافع‌ آنان‌ در سراسر جهان‌ زمینه‌ساز آن‌ بود (رجوع کنید به تیلور، ص‌ 1ـ12؛ برای‌ تحلیلهای‌ دیگر در این‌ زمینه‌ رجوع کنید به هنیگ، ص‌ 6 به‌ بعد). در این‌ جنگ‌، كشورها در دو دسته‌ متفقین‌ (نیروهای‌ متفق‌) و دولتهای‌ مركزی‌ در برابر هم‌ صف‌آرایی‌ كردند. متفقین‌ عبارت‌ بودند از انگلستان‌، ایتالیا، بلژیك‌، پرتغال‌، روسیه‌ كه‌ بر اثر انقلاب‌ اكتبر 1917 از جنگ‌ خارج‌ شد (تیلور، ص‌ 237ـ241؛ گرنویل‌، كتاب‌ 1، ص‌ 206؛ نیز رجوع کنید به < جنگ‌ بزرگ‌ >، ج‌ 6، ص‌ 161)، ایالات‌ متحده‌ امریكا كه‌ در 5 آوریل‌ 1917/ 12 جمادی‌الا´خره‌ 1335 عملاً وارد جنگ‌ شد (گرنویل‌، همانجا)، رومانی‌، ژاپن‌، صربستان‌، فرانسه‌، مونته ‌نگرو و یونان‌. دولتهای‌ مركزی‌ نیز مشتمل‌ بودند بر آلمان‌، اتریش‌ ـ مجارستان‌، حكومت‌ عثمانی‌ و بلغارستان‌ ( < جنگ‌ بزرگ‌ >، ج‌ 1، ص‌ 3 به‌ بعد؛ گرنویل‌، كتاب‌ 1، ص‌ 127ـ 135). به‌رغم‌ اعلام‌ بی‌طرفی‌ ایران‌، بخشهایی‌ از این‌ كشور اشغال‌ شد و پیامدهای‌ جنگی‌ ناخواسته‌ بر آن‌ تحمیل‌ گردید (رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌).

نقطه‌ آغاز جنگ‌، اعلام‌ جنگ‌ اتریش‌ ـ مجارستان‌ به‌ صربستان‌ در 28 ژوئیه‌ بود، هرچند این‌ كشور در ششم‌ اوت‌ با روسیه‌ رسماً وارد جنگ‌ شد. آلمان‌، كه‌ منافع‌ خود را از هر جهت‌ در خطر می‌دید، در 4 اوت‌ 1914/ دوازدهم‌ ماه‌ رمضان‌ 1332، به‌ بلژیك‌ حمله‌ برد و پس‌ از تصرف‌ بروكسل‌، به‌ سمت‌ مرزهای‌ فرانسه‌ پیش‌ رفت‌ و به‌ جنگی‌ چهارساله‌ با پیامدهایی‌ بسیار گسترده‌ دامن‌ زد (تیلور، ص‌ 6ـ12؛ برای‌ آگاهی‌ از زمینه‌های‌ تاریخی‌ درگیری‌ میان‌ اتریش‌ ـ مجارستان‌ و صربستان‌ رجوع کنید به گرنویل‌، كتاب‌ 1، ص‌ 112ـ126).

جنگ‌ پس‌ از چهار سال‌ و با شكست‌ نیروی‌ دولتهای‌ مركزی‌ و با انعقاد اجلاس‌ صلح‌ پاریس‌ با شركت‌ نمایندگان‌ 32 كشور (آغاز: 18 ژانویه‌ 1919/ 15 ربیع‌الا´خر 1337) و پیمان‌ ورسای‌، در 28 ژوئن‌ 1919/ 29 رمضان‌ 1337 به‌ظاهر پایان‌ یافت‌ (تیلور، ص‌ 322ـ323)، اما این‌ مذاكرات‌ و معاهده‌ها نه‌ تنها به‌ مشكلات‌ میان‌ كشورهای‌ قدرتمند جهان‌ پایان‌ نداد، بلكه‌ زمینه‌ را برای‌ وقوع‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ * فراهم‌ ساخت‌.

ایران‌، هیئتی‌ را به‌ ریاست‌ علیقلی‌ انصاری‌ (مشاورالممالك‌)، وزیر امورخارجه‌ وقت‌، برای‌ شركت‌ در اجلاس‌ صلح‌ ورسای‌ و احقاق‌ حقوق‌ از دست‌ رفته‌ ملت‌ ایران‌، اعزام‌ داشت‌، اما انگلیسیها مانع‌ از شركت‌ نمایندگان‌ ایران‌ در اجلاس‌ شدند (رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌).

از جمله‌ پیامدهای‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ فرو ریختن‌ نظام‌ بین‌الملل‌، بر هم‌ خوردن‌ توازن‌ قوا میان‌ قدرتهای‌ بزرگ‌، شكست‌ آلمان‌ به‌ عنوان‌ كشور بزرگ‌ صنعتی‌ با توان‌ نظامی‌ عظیم‌، فروپاشی‌ نظام‌ تزاری‌ روسیه‌ و پیروزی‌ انقلاب‌ كمونیستی‌، فروپاشی‌ حكومت‌ عثمانی‌ و ایجاد چند كشور اسلامی‌، ورود امریكا به‌ صحنه‌ بین‌المللی‌ و تغییر معادله‌های‌ قدرت‌ بود. این‌ جنگ‌ تأثیر سرنوشت‌سازی‌ هم‌ بر ایران‌ گذاشت‌ (رجوع کنید به بخش‌ سوم‌ مقاله‌).

2) در جهان‌ اسلام‌. در آستانه‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌، دو قدرت‌ بزرگ‌ استعماری‌ انگلستان‌ و روسیه‌ در بخشهایی‌ از اروپا، افریقا و آسیا ــ كه‌ سرزمینهای‌ اصلی‌ شمار بسیاری‌ از مسلمانان‌ بود ــ در حال‌ پیشروی‌، در كشاكش‌ مطامع‌ استعماری‌ و تقسیم‌ قدرت‌ بودند. آلمان‌، كه‌ از تقسیم‌ منافع‌ میان‌ آن‌ دو نصیب‌ نبرده‌ بود، به‌ حكومت‌ عثمانی‌ نزدیك‌ شد، زیرا بخش‌ عظیمی‌ از سرزمینهای‌ اسلامی‌ در اروپا، آسیا و افریقا در تصرف‌ عثمانی‌ بود و منافع‌ آن‌ نیز با انگلستان‌ و روسیه‌ تعارض‌ داشت‌. بخشی‌ از نیروهای‌ فعال‌ سیاسی‌ عثمانی‌ هم‌ برای‌ گسترش‌ و تقویت‌ حكومت‌ یا نجات‌ دادن‌ آن‌ از زوال‌، سیاستهای‌ همسو با آلمان‌ را تشویق‌ می‌كردند (برای‌ آگاهی‌ از زمینه‌ كلی‌ در جهان‌ اسلام‌ پیش‌ از جنگ‌ رجوع کنید به حورانی‌، 1991؛ لاپیدوس‌، 1991؛ برای‌ وضع‌ خاص‌ عثمانی‌ در این‌ دوره رجوع کنید به آتایف‌، ص‌ 174ـ 178؛ نیز رجوع کنید به عثمانی‌ *، حكومت‌).

جهان‌ اسلام‌ به‌ دلایل‌ بسیار به‌ نایره‌ جنگ‌ كشیده‌ شد، از جمله‌ به‌ دلیل‌ وسعت‌ جغرافیایی‌، جمعیت‌ بسیار، قرارگرفتن‌ بر سر راههای‌ مواصلاتی‌ مهم‌، تسلط‌ به‌ مناطق‌ سوق‌الجیشی‌ نظیر آبراه‌ سوئز و تنگه‌ بوسفور و تنگه‌ داردانل‌، خلیج‌فارس‌، مبادی‌ ورود به‌ سرزمینهای‌ گوناگون‌، مانند قفقاز و ماوراءالنهر و شبه‌قاره‌ هند، بندرهای‌ بسیار مهم‌ در دریاهای‌ مدیترانه‌ و سرخ‌ و عرب‌، خلیج‌فارس‌، دریای‌ عمان‌ و اقیانوس‌ هند، ذخایر نفت‌ ایران‌ و بین‌النهرین‌، پنبه‌ فراوان‌ برای‌ كارخانه‌های‌ نساجی‌ اروپا، و نیز سرزمینی‌ كه‌ یهودیان‌ جهان‌ به‌ آن‌ توجه‌ خاص‌ داشتند (رجوع کنید به حورانی‌، ص‌320 به‌ بعد). حكومت‌ عثمانی‌، به‌ لحاظ‌ پهناوری‌، تنوع‌ قومی‌، مرزهای‌ سیاسی‌ طولانی‌ و مشترك‌ با كشورهای‌ استعماری‌، تسلط‌ بر مناطق‌ بسیار مهم‌، تعارض‌ دیرین‌ و آشتی‌ناپذیر با روسیه‌، تضاد منافع‌ با انگلستان‌، و ادعای‌ خلافت‌ اسلامی‌ و مراودات‌ نزدیك‌ با برخی‌ نواحی‌ سنّی‌نشین‌ جهان‌ اسلام‌، نمی‌توانست‌ از جنگ‌ دوری‌ كند. اغراض‌ سیاسی‌ آن‌ نیز مزید بر علت‌ بود و شماری‌ از سیاستمداران‌ متنفذ ترك‌، نظیر انورپاشا، برای‌ مقابله‌ با خطر روسها، با اتحاد نظامی‌ با آلمان‌ كاملاً موافق‌ بودند (رجوع کنید به لاپیدوس‌، ص‌ 596؛ آتایف‌، ص‌ 178؛ برّو، ص‌ 39ـ51).

نیروهای‌ عثمانی‌ پس‌ از ورود به‌ جنگ‌ در اواسط‌ اكتبر 1914/ ذیحجه‌ 1332، نقشه‌های‌ جنگی‌ خود را به‌ اطلاع‌ آلمان‌ رساندند (گركه‌ ، كتاب‌ 1، ص‌ 75). در 3 نوامبر 1914/ 14 ذیحجه‌ 1332 واحدهای‌ فرانسوی‌ و انگلیسی‌، پس‌ از حمله‌ عثمانیها به‌ كشتیهای‌ فرانسوی‌ و روسی‌، استحكامات‌ داردانل‌ را بمباران‌ كردند. نیروهای‌ روسی‌ نیز دو لشكر عثمانی‌ را در ارزروم‌ درهم‌ شكستند (برای‌ تفصیل‌ اشغال‌ تنگه‌های‌ بوسفور و داردانل‌ رجوع کنید به < جنگ‌ بزرگ‌ >، ج‌2، ص‌316ـ317؛ مك ‌فی، ص‌43ـ44).

جنگ‌ در جبهه‌ شرق‌ و خاورمیانه‌، با ورود نیروهای‌ انگلیسی‌ و روسی‌ به‌ دو منطقه‌ بین‌النهرین‌ و قفقاز، از 1914/ 1332 عملاً آغاز شد. قوای‌ انگلیسی‌ از راه‌ خلیج‌فارس‌ در جنوب‌ بین‌النهرین‌ پیاده‌ شدند و نقاطی‌ را در جنوب‌ ایران‌ (رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌) و در جنوب بین‌النهرین‌ تصرف‌ كردند و به‌ سوی‌ شمال‌ پیش‌ رفتند. نیروهای‌ انگلیسی‌ در این‌ عملیات‌ چند هدف‌ عمده‌ را دنبال‌ می‌كردند: پیشروی‌ به‌ سوی‌ نقاط‌ حساس‌ نظامی‌ در خاك‌ عثمانی‌؛ محافظت‌ از ذخایر نفتی‌ خوزستان‌ و بین‌النهرین‌ كه‌ مدتی‌ بود جای‌ زغال‌سنگ‌ را گرفته‌ بود؛ پیوستن‌ به‌ نیروی‌ نظامی‌ روسها در جبهه‌ قفقاز به‌ قصد فشار آوردن‌ به‌ عثمانی‌ از جبهه‌ شرقی‌ آن‌؛ حفظ‌ روابط‌ میان‌ بین‌النهرین‌ و هند، زیرا منافع‌ انگلستان‌ در بین‌النهرین‌ همواره‌ تابع‌ منافع‌ این‌ كشور در هند بود (برای‌ همین‌ مورد خاص‌ رجوع کنید به كوهن‌، ص‌ 171)؛ عملیات‌ دیگری‌ كه‌ بعداً به‌ شكل‌ جنبشهای‌ سیاسی‌ و نظامی‌ جدایی‌خواه‌ در برخی‌ از كشورهای‌ خاورمیانه‌ بروز كرد؛ و هدفهای‌ فرعی‌ دیگر. عملیات‌ بین‌النهرین‌ مؤثرترین‌ ضربه‌ را در تجزیه‌ و فروپاشی‌ حكومت‌ عثمانی‌، طی‌ چند سال‌، وارد آورد (رجوع کنید به لوتسكی‌، ص‌ 331 به‌ بعد؛ نخجوان‌، ص‌ 321 به‌ بعد).

مقاومت‌ مراجع‌ اسلامی‌ و مردم‌. ده‌ روز پس‌ از قطع‌ مناسبات‌ عثمانی‌ و روسیه‌، سلطان‌ محمد پنجم‌، به‌ عنوان‌ خلیفه‌ اسلامی‌، در 23 ذیحجه‌ 1332/ 12 نوامبر 1914 بر ضد روسیه‌ و فرانسه‌ و انگلستان‌ اعلام‌ جنگ‌، و شیخ‌الاسلام‌ عثمانی‌ نیز با صدور فتوایی‌ اقدام‌ او را تأیید كرد (رهیمی‌، ص‌ 137؛ انطونیوس، ص‌ 222؛ رسایل‌ و فتاوای‌ جهادی‌، ص‌ 272)، اما این‌ فتواها به‌ دلیل‌ قدرت‌ رو به‌ زوال‌ عثمانی‌ نتوانست‌ جهان‌ اسلام‌ را به‌ نفع‌ آن‌ بسیج‌ كند (گركه‌، كتاب‌ 1، ص‌ 78ـ 80). در پاییز همان‌ سال‌ چند تن‌ از مراجع‌ برجسته‌ شیعی‌ در عراق‌، بر ضد نیروهای‌ متفقین‌، به‌ویژه‌ روس‌ و انگلیس‌، فتوای‌ جهاد دادند كه‌ با همراهی‌ شماری‌ از علما و روحانیان‌ و مردم‌ شیعی‌ در بین‌النهرین‌ و ایران‌، به‌ برخورد آشكار و بعداً چند قیام‌ خونین‌ انجامید (رجوع کنید به صالحی‌، ص‌ 201؛ حیدری‌، ص‌ 81 به‌ بعد؛ رسایل‌ و فتاوای‌ جهادی‌، ص‌ 280 به‌ بعد). شماری‌ از روحانیان‌، طلاب‌ و عشایر بین‌النهرین‌، در پی‌ فتوای‌ جهاد آیت‌اللّه‌ میرزامحمدتقی‌ شیرازی‌ *، قیام‌ كردند ولی‌ انگلیسیها پس‌ از سركوب‌ قیامشان‌، شماری‌ از سران‌ آنان‌ را به‌ ایران‌ تبعید كردند (مدنی‌، ج‌ 2، ص‌ 283). حركتهای‌ جهادی‌ در كربلا و كاظمین‌، نبرد در جبهه‌های‌ قُرنَه‌، شعیبه‌، هویزه‌، بصره‌، و قیام‌ معروف‌ ثوره‌العشرین‌ (انقلاب‌ 1920 عراق‌ *) در نجف‌، كه‌ به‌ قتل‌ یكی‌ از فرماندهان‌ انگلیسی‌ و برخوردهای‌ گسترده‌ مسلحانه‌ انجامید، از جمله‌ پیامدهای‌ فتواهای‌ جهادی‌ بود. ثوره‌العشرین‌ را اوج‌ حركتهای‌ جهادی‌ و مبارزه‌ آشكار مسلحانه‌ در عراق‌ با نیروهای‌ انگلیسی‌ دانسته‌اند (رجوع کنید به صالحی‌، ص‌ 211ـ 215).

فتواهای‌ جهادی‌، افزون‌ بر پیامدهای‌ عملی‌، در تفكر سیاسی‌ شیعی‌ نیز تأثیر عمیقی‌ برجای‌ نهاد. از نكات‌ مشترك‌ فتواها آشكار است‌ كه‌ دولتهای‌ متجاوز به‌ سرزمینهای‌ اسلامی‌، مظاهر كفر شمرده‌ شده‌اند؛ جهاد با این‌ دولتها به‌ قصد حفظ‌ كردن‌ این‌ سرزمینها و ساكنان‌ آنها در برابر تجاوز بوده‌ است‌، نابودی‌ اسلام‌ و استقلال‌ كشورهای‌ اسلامی‌ هدف‌ اصلی‌ نیروهای‌ مهاجم‌ قلمداد شده‌ و ازاین‌رو دفاع‌ از این‌ دو ارزش‌، اصلی‌ واجب‌ شمرده‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 211ـ215). همسویی‌ مراجع‌ تقلید شیعی‌ به‌رغم‌ بی‌اثر بودن‌ در جنگ‌، نخستین‌ واكنش‌ فراگیری‌ بود كه‌ پیامدهای‌ آن‌ در نهضتهای‌ سیاسی‌ پس‌ از جنگ‌ و در اندیشه‌ سیاسی‌ شیعیان‌ ظاهر شد (برای‌ متن‌ فتواها رجوع کنید به رسایل‌ و فتاوای‌ جهادی‌، همانجا).

در سیاست‌ شرقی‌ آلمان‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌، اندیشه‌ به‌ راه‌ انداختن‌ شورش‌ در جهان‌ اسلام‌، كه‌ ظاهراً اندیشه‌ ژنرال‌ فون‌ مولتكه‌ بود، جایگاه‌ مهمی‌ داشت‌. او می‌خواست‌ در هند و مصر شورش‌ عمومی‌ برپا كند و ایران‌ و عثمانی‌ پلی‌ میان‌ مصر و هند در برابر روسها باشد. آلمانیها، برای‌ اجرای‌ این‌ نقشه‌، سرمایه‌گذاری‌ كردند و هیئتهایی‌ را برای‌ برقراری‌ تماس‌ به‌ این‌ كشورها فرستادند و با برخی‌ از علما نیز، به‌ منظور اقدام‌ علیه‌ روس‌ و انگلیس‌، مذاكراه‌ كردند (رجوع کنید به گركه‌، كتاب‌ 1، ص‌ 31ـ39، 67ـ80؛ نیدرمایر، ص‌ 21، 27، 32، و جاهای‌ دیگر؛ سپهر، ص‌ 58 ـ 65).

پیشروی‌ متفقین‌ در شمال‌ افریقا و خاورمیانه‌. در 1914/ 1333، با پیشروی‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ در بین‌النهرین‌ و نیروهای‌ روسی‌ در قفقاز، انگلستان‌ طی‌ بیانیه‌ای‌ به‌ حاكمیت‌ عثمانی‌ در مصر پایان‌ داد و حسین‌ كامل‌ *سلطان‌ جدید مصر اعلام‌ شد (حورانی‌، ص‌ 317؛ مك‌ كال‌، ص 20). انگلیسیها، از بیم‌ گسترش‌ اندیشه‌های‌ اتحاد اسلامی‌ و جهاد مسلمین‌، از اشغال‌ و تصرف‌ مصر صرف‌نظر و به‌ تحت‌الحمایگی‌ آن‌ اكتفا كردند. در عین‌ حال‌، آبراه‌ سوئز را در اختیار داشتند كه‌ از حساس‌ترین‌ مناطق‌ نظامی‌ بود (روستو، ص‌ 695). شمال‌ افریقا عملاً در اختیار متفقین‌ بود و مستعمرات‌ فرانسه‌ در شمال‌ افریقا (نظیر الجزایر، تونس‌ و مراكش‌) هم‌ لاجرم‌ با سیاستهای‌ نظامی‌ متفقین‌ همسو بودند (برای‌ آگاهی‌ از وضع‌ كشورهای‌ عربی‌ در خلال‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ رجوع کنید به لوتسكی‌، ص‌ 313 به‌ بعد).

در 1915/ 1333، نیروهای‌ انگلیسی‌ با شكست‌ دادن‌ نیروهای‌ عثمانی‌ آنان‌ را از حوزه‌های‌ نفتی‌ بین‌النهرین‌ دور كردند و از دو جبهه‌، به‌ موازات‌ دجله‌ و فرات‌، به‌ سوی‌ شمال‌ پیش‌ رفتند و كوت‌العماره‌ و ناصریه‌ را تصرف‌ و به‌ سوی‌ بغداد پیشروی‌ كردند. در فوریه‌ 1915/ 1333، نیروهای‌ عثمانی‌ قسمتهایی‌ از شبه‌جزیره‌ سینا را تصرف‌ كردند، اما بعداً ناگزیر به‌ عقب‌نشینی‌ شدند. به‌رغم‌ موفقیت‌ نیروهای‌ دریایی‌ انگلیس‌ در حمله‌ به‌ تنگه‌های‌ بوسفور و داردانل‌ و تصرف‌ شبه‌جزیره‌ گالیپولی‌، در 22 نوامبر/ 14 محرّم‌، آنان‌ از ارتش‌ عثمانی‌، به‌ فرماندهی‌ ژنرال‌ آلمانی‌، شكست‌ سختی‌ خوردند و پیشروی‌ متوقف‌ شد (همان‌، ص‌ 323 به‌ بعد؛ برای‌ اطلاعات‌ تكمیلی‌ رجوع کنید به برّو، ص‌ 397 به‌ بعد).

در 1916/ 1334، چند رویداد مهم‌ ــ از جمله‌ تصرف‌ ارزروم‌ به‌ دست‌ روسها، پیشروی‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ به‌ سوی‌ فلسطین‌ و موافقتنامه‌ سایكس‌ پیكوــ در سرنوشت‌ جنگ‌ در كشورهای‌ اسلامی‌ تأثیر تعیین‌كننده‌ نهاد. بر پایه‌ این‌ موافقتنامه‌، بخشهایی‌ از قلمرو عثمانی‌ میان‌ روسیه‌ و ایتالیا تقسیم‌ گردید (برای‌ جزئیات‌ بیشتر رجوع کنید به لاپیدوس‌، ص‌ 595؛ فره‌مو، ص‌140- 142؛دیگار و همكاران‌،‌ص 59؛مك ‌فی‌، ص‌ 63؛ نیز رجوع کنید به سایكس‌ پیكو*،موافقتنامه‌). این‌ قرارداد یكی‌ دیگر از سرچشمه‌های‌ ایجاد بحران‌ سیاسی‌ در خاورمیانه‌ و عامل‌ تنش‌ و آشوب‌ در منطقه‌ بود.

در همین‌ سال‌، حسین‌ (شریف‌ مكه‌) با تشكیل‌ لشكری‌ از عربهای‌ بادیه‌نشین‌ و فراریان‌ ارتش‌ عثمانی‌، بر ضد سلطان‌ عثمانی‌ شورش‌ كرد. انگلیسیها با اعزام‌ لورنس‌ *و شماری‌ از مأموران‌ سیاسی‌ و نظامی‌، به‌ تقویت‌ شورش‌ پرداختند و سرانجام‌ شورش‌ سراسر شبه‌جزیره‌ عربستان‌ و بخشهایی‌ از مشرق‌ مدیترانه‌ را فراگرفت‌ و به‌ تجزیه‌ بخش‌ عمده‌ای‌ از متصرفات‌ عثمانی‌ انجامید (حورانی‌، ص‌ 316ـ 317؛ سلیمان‌ موسی‌، ص‌ 183ـ 185؛ انطونیوس‌، ص‌ 226 به‌ بعد). این‌ رویداد روند تجزیه‌ و فروپاشی‌ عثمانی‌ را شتاب‌ بخشید.

در 1917/ 1335، نیروهای‌ انگلیسی‌ بغداد را تصرف‌ كردند، كه‌ به‌ منزله‌ آغاز فصلی‌ تازه‌ در سقوط‌ عثمانی‌ بود. با تصرف‌ كركوك‌ و موصل‌ و بیت‌المقدس‌، به‌ عنوان‌ نقاط‌ كلیدی‌، عثمانی‌ ارتباط‌ خود را با متصرفات‌ سابقش‌ در جنوب‌ و غرب‌ و شمال‌ از دست‌ داد. به‌ این‌ ترتیب‌، عثمانی‌ بر اثر شكست‌ نظامی‌ و روسیه‌ نیز به‌ واسطه‌ انقلاب‌ داخلی‌، از طرفین‌ معادله‌ جنگ‌ حذف‌ شدند (برای‌ رویدادهای‌ جنگ‌ از 1914 تا 1917 رجوع کنید به < دانشنامه‌ تاریخ‌ جدید لاروس‌ >، ص‌ 351ـ 358).

انقلاب‌ روسیه‌ و تأثیر آن‌ بر وضع‌ جنگ‌ در جهان‌ اسلام‌. انقلاب‌ اكتبر 1917 روسیه‌، در سیر جنگ‌ و سرنوشت‌ بسیاری‌ از نواحی‌ اسلامی‌، از جمله‌ ایران‌، تأثیر تعیین‌كننده‌ای‌ گذاشت‌ (برای‌ آگاهی‌ از تأثیرات‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ در روسیه‌ و نقش‌ آن‌ در پیروزی‌ انقلاب‌ بولشویكی‌ رجوع کنید به تاریخ‌ انقلاب‌ اكتبر، پیشگفتار روحانی‌، ص‌ 11ـ17). نیروهای‌ روسی‌ با وقوع‌ انقلاب‌ دست‌ از جنگ‌ كشیدند. شورش‌ و سرپیچی‌ در ارتش‌ روسیه‌ و نیز چپاول‌ اموال‌ مردم‌، ناامنی‌ رو به‌ گسترشی‌ به‌ بار آورد كه‌ در صورت‌ تداوم‌، تهدیدی‌ جدّی‌ علیه‌ خود جنگ‌ بود. فرماندهان‌ روسی‌ تلاش‌ كردند نیروهای‌ روسی‌ را با نظم‌ و آرامش‌ به‌ روسیه‌ بازگردانند و انگلیسیها كوشیدند خلا ناشی‌ از عقب‌نشینی‌ روسها را در مناطق‌ حساس‌ پر كنند (برای‌ برخی‌ جزئیات‌ رجوع کنید به دنسترویل‌، ص‌ 6، 8ـ 9، و جاهای‌ دیگر؛ زیرینسكی، ص‌ 391، 395ـ397، و جاهای‌ دیگر).

نیروهای‌ روسی‌ پس‌ از خروج‌ از قفقاز، در 3 مارس‌ 1918/ 19 جمادی‌الاولی‌ 1336 قرارداد آتش‌بس‌ و پیمان‌ ترك‌ مخاصمه‌ برسْت‌ ـ لیتوفسك‌ را با دولتهای‌ مركزی‌ امضا كردند كه‌ بر اساس‌ آن‌، روسیه‌ نه‌ تنها از ادعاهای‌ خود ــ كه‌ با تمسك‌ جستن‌ به‌ آنها وارد جنگ‌ شده‌ بود ــ دست‌ برداشت‌، بلكه‌ استقلال‌ اوكراین‌، گرجستان‌، لهستان‌ و فنلاند را به‌ رسمیت‌ شناخت‌ و از دعاوی‌ خود بر كشورهای‌ بالتیك‌ و برخی‌ نواحی‌ عثمانی‌ صرف‌نظر كرد (آفاناسیان‌، ص‌ 33ـ 35)؛ البته‌ شكست‌ دولتهای‌ مركزی‌ در جنگ‌، بعداً موادی‌ از این‌ پیمان‌ را بی‌اثر ساخت‌. با وقوع‌ انقلاب‌ و پایان‌ جنگ‌ در روسیه‌، شماری‌ از اقوام‌ مسلمان‌ ساكن‌ روسیه‌، مانند باشقیرها و قزاقها و مردم‌ آسیای‌ مركزی‌، مبارزات‌ خود را در راه‌ استقلال‌ یا خودمختاری‌ آغاز كردند (لاپیدوس‌، ص‌ 767ـ 769). گرجستان‌ و ارمنستان‌ و آذربایجان‌، كه‌ اختلاف‌ دیرینه‌ای‌ با روسها داشتند، به‌ آلمان‌ گرایش‌ نشان‌ دادند كه‌ برای‌ روسیه‌ و متفقین‌ بسیار خطرناك‌ بود، زیرا احتمال‌ داشت‌ به‌ حضور آلمانیها و تصرف‌ ذخایر نفتی‌ باكو بینجامد، كه‌ آن‌ نیز در معادله‌ جنگ‌ تغییراتی‌ می‌داد. بدین‌سبب‌، انگلیسیها ناگزیر به‌ حضور در این‌ منطقه‌ و كاهش‌ تنشهای‌ سیاسی‌ بودند. در واقع‌، ضرورتی‌ نظامی‌ ـ سیاسی‌ بر این‌ نواحی‌، و نیز در اتخاذ سیاست‌ در قبال‌ ایران‌، كه‌ از اشغال‌ قوای‌ روس‌ خارج‌ شده‌ بود، تأثیر گذارد. انگلیسیها با حمایت‌ از استقلال‌خواهی‌ گرجیان‌، ارمنیان‌ و تركان‌ و انتقال‌ ستاد فرماندهی‌ ژنرال‌ دنسترویل‌ به‌ باكو، سدی‌ دفاعی‌ در آن‌ ناحیه‌ به‌ وجود آوردند (بیات‌، ص‌ 59 ـ63؛ مهدوی‌، ص‌ 197). از دیگر عوامل‌ حضور قوای‌ انگلیسی‌ در منطقه‌، احتمال‌ فرار شماری‌ از اسیران‌ آلمانی‌ از تركستان‌ و رفتن‌ به‌ افغانستان‌ و هند بود (تمدن‌، ص‌ 140).

یك‌ سال‌ پس‌ از انقلاب‌ روسیه‌ و خروج‌ این‌ كشور از جنگ‌، متفقین‌ با شكست‌ دولتهای‌ مركزی‌ به‌ جنگ‌ پایان‌ دادند و با بسیاری‌ از اقوام‌ مسلمان‌، كه‌ از استعمار روس‌ آزاد شده‌ بودند، توافقهایی‌ به‌ عمل‌ آوردند.

پایان‌ جنگ‌. در 30 اكتبر 1918/ 24 محرّم‌ 1337، و پس‌ از آنكه‌ عثمانی‌ قرارداد متاركه‌ جنگ‌ را پذیرفت‌، شرق‌ مدیترانه‌ و دمشق‌ و حلب‌ تصرف‌ شد. سال‌ پیش‌ از آن‌، انگلستان‌، با صدور اعلامیه‌ بالفور*، از ایجاد كشوری‌ برای‌ یهودیان‌ در سرزمین‌ فلسطین‌ پشتیبانی‌ كرده‌ بود. در پایان‌ آن‌ سال‌، انگلستان‌ و فرانسه‌ چنان‌ قدرت‌ و نفوذی‌ در منطقه‌ خاورمیانه‌ به‌ دست‌ آوردند كه‌ با پیش‌ از جنگ‌ قابل‌ مقایسه‌ نبود (حورانی‌، ص‌ 315).

حكومت‌ عثمانی‌، پس‌ از پذیرفتن‌ قرارداد متاركه‌ جنگ‌ بر اساس‌ پیمان‌ ورسای‌ و معاهده‌ سور، متعهد شد از همه‌ دعاوی‌ خود بر مصر و لیبی‌ و تونس‌ صرف‌نظر كند، عراق‌ و سوریه‌ و فلسطین‌ و حجاز و دیگر سرزمینهای‌ عرب‌نشینِ تابع‌ خود را واگذار كند، نواحی‌ تابع‌ در شبه‌جزیره بالكان‌ را تسلیم‌ دارد، از قبرس‌ و شماری‌ جزیره‌ یونانی‌ چشم‌ بپوشد، با استقلال‌ ارمنستان‌ و خودمختاری‌ كردستان‌ موافقت‌ كند، و از حقوق‌ پیشین‌ خود بر نقاط‌ سوق‌الجیشی‌ دیگر، كه‌ به‌ تصرف‌ قوای‌ متفقین‌ در آمد، چشم‌ بپوشد (لاپیدوس‌، ص‌ 596 ـ597؛ لوتسكی‌، ص‌ 338ـ339). بدین‌ترتیب‌، قلمرو عثمانی‌ به‌ آناطولی‌ و بخش‌ كوچكی‌ از اروپا محدود شد. در پی‌ سلطه‌ انگلستان‌ و فرانسه‌ در نواحی‌ جدا شده‌ از قلمرو گسترده‌ عثمانی‌، چندین‌ جنبش‌ ضداستعماری‌ در خاورمیانه‌ شكل‌ گرفت‌ كه‌ چند دهه‌ ادامه‌ یافت‌ (لوتسكی‌، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ریشار، ص‌ 103).

3) در ایران‌. گسترش‌ نفوذ دو قدرت‌ استعمارگر روسیه‌ و انگلستان‌، ایران‌ را كه‌ در افروختن‌ و گسترش‌ جنگ‌ سهمی‌ نداشت‌ به‌ یكی‌ از میدانهای‌ كارزار تبدیل‌ كرد و موجودیت‌ و استقلال‌ آن‌ را به‌ خطر انداخت‌.

ایران‌، بر اساس‌ قرارداد 31 اوت‌ 1907/ 22 رجب‌ 1325 در سن‌پترزبورگ‌ میان‌ روس‌ و انگلیس‌، به‌ دو منطقه‌ نفوذ و یك‌ منطقه‌ بی‌طرف‌ تقسیم‌ شده‌ بود (سپهر، ص‌ 363ـ364؛ نیز رجوع کنید به قراردادِ* 1907)،اما منطقه‌ بی‌طرف‌ هم‌، براساس‌ قرارداد *1915و طی‌ جنگ، از بین‌ رفت‌ و ایران‌ به‌ دو منطقه‌ تحت‌ نفوذ تقسیم‌ شد. قرارداد 1907 نیز به‌ حضور آشكار قوای‌ روس‌ و انگلیس‌ در ایران‌، رسمیت‌ بخشیده‌ بود. روسها از 1909/1327 در شمال‌ ایران‌ حضور نظامی‌ داشتند و حتی‌ از مردم‌ مالیات‌ می‌گرفتند. انگلیسیها هم‌ عملاً اداره‌ امور بخشهایی‌ از جنوب‌ ایران‌ را به‌ دست‌ گرفته‌ بودند ( كتاب‌ سبز، مقدمه‌ نظام‌ مافی‌، ص‌ هفت‌ ـ نه‌). ایران‌ فاقد نیروی‌ دریایی‌ و هوایی‌ بود و با نیروی‌ زمینی‌، كه‌ عده‌ آن‌ را هفت‌ هزار تن‌ تخمین‌ می‌زنند، نمی‌توانست‌ در برابر تجاوز خارجی‌ از خود دفاع‌ كند (مهدوی‌، ص‌ 193؛ دیگار و همكاران‌، ص‌ 52)، حال‌ آنكه‌ شمار سربازان‌ روسی‌ مستقر در ایران‌ به‌ ده‌ هزار تن‌ می‌رسید و نزدیك‌ به‌ پنج‌ هزار نظامی‌ روسی‌ در اردبیل‌، ارومیه‌ و تبریز مستقر بودند (ذوقی‌، بخش‌ 1، ص‌140ـ141).

احمدشاه‌ قاجار، سه‌ روز پس‌ از آغاز جنگ‌ جهانی‌ اول‌، با صدورفرمان‌ 12 ذیحجه‌ 1332/ اول‌ نوامبر 1914 بی‌طرفی‌ ایران‌ را در جنگ‌ اعلام‌ كرد (سپهر، ص‌ 89) و مستوفی‌الممالك‌، كه‌ طرفدار سیاست‌ بی‌طرفانه‌ در جنگ‌ بود، به‌ نخست‌وزیری‌ رسید (مهدوی‌، ص‌ 192). به‌رغم‌ اینها، قوای‌ روس‌ از شمال‌، نیروهای‌ انگلیسی‌ از جنوب‌، و عثمانیها هم‌ از غرب‌ وارد خاك‌ ایران‌ شدند (میروشنیكوف‌، ص‌ 35ـ37؛ دیگار و همكاران‌، ص‌ 53 ـ54). بدین‌ترتیب‌، ایران‌ نزدیك‌ سه‌ سال‌ گرفتار اشغال‌ نظامی‌، مداخله‌های‌ سیاسی‌، قحط‌ و غلا، قاچاق‌ بین‌المللی‌ اسلحه‌ و عملاً دستخوش‌ تجزیه‌ سیاسی‌ شد؛ كشور بی‌طرفی‌ كه‌ شاید بیش‌ از بلژیك‌ ــ كه‌ نیروهای‌ انتقامجوی‌ آلمانی‌ آن‌ را اشغال‌ كرده‌ و صحنه‌ خونین‌ترین‌ جنگهای‌ فرانسه‌ و آلمان‌ شده‌ بود ــ صدمه‌ دید (غنی‌، ص‌ 41).

جنگ‌ در ایران‌ را می‌توان‌ به‌ سه‌ دوره‌ تقسیم‌ كرد: از آغاز جنگ‌ تا تصرف‌ بغداد، كه‌ به‌ منزله‌ پایان‌ فعالیتهای‌ آلمان‌ و عثمانی‌ در ایران‌ بود؛ از تصرف‌ بغداد تا خروج‌ قوای‌ روس‌ در پی‌ انقلاب‌ روسیه‌؛ از حضور كامل‌ نیروهای‌ انگلیس‌ تا پایان‌ جنگ‌ و خروج‌ آنها از ایران‌ (برای‌ تقسیم‌ دیگر رجوع کنید به باست‌، ص‌ 181).

روسیه‌ به‌ دلیل‌ گستردگی‌ جبهه‌هایش‌ در اروپا و منافع‌ خود در ایران‌، و انگلیس‌ به‌ دلیل‌ آسیب‌پذیری‌ هند و منافع‌ گسترده‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ خود در ایران‌، به‌ویژه‌ نفت‌، و بیم‌ از گشودن‌ جبهه‌های‌ جدید، خواهان‌ بی‌طرفی‌ ایران‌ بودند. حال‌ آنكه‌ متحدین‌ (آلمان‌ و عثمانی‌) برای‌ دستیابی‌ به‌ چاهها و تأسیسات‌ نفتی‌ جنوب‌ ایران‌، بر پا كردن‌ طغیان‌ در افغانستان‌ و هند و آسیای‌ مركزی‌ و قفقاز برای‌ كاستن‌ از فشارِ جبهه‌ اصلی‌ جنگ‌ در اروپا، در پی‌ كشاندن‌ ایران‌ به‌ جنگ‌ بودند (ملائی‌ توانی‌، ص‌ 58 ـ61).

در اول‌ اكتبر 1914/ 11 ذیقعده‌ 1332، عثمانی‌ به‌ بهانه‌ حضور نیروهای‌ روسی‌ در ایران‌، به‌ غرب‌ ایران‌ حمله‌ و نواحی‌ قُطور و مهاباد را تصرف‌ كرد. حدود یك‌ ماه‌ پس‌ از این‌ حمله‌، دوره‌ سوم‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ افتتاح‌ و بحثهای‌ تندی‌ بر سر بی‌طرفی‌ ایران‌ در جنگ‌ یا شركت‌ در آن‌ در گرفت‌. نمایندگان‌ دموكرات‌، موافق‌ ورود به‌ جنگ‌ بر ضد روس‌ و انگلیس‌ و به‌ سود آلمان‌ بودند و نمایندگان‌ اعتدالیون‌ خواستار حفظ‌ بی‌طرفی‌ (مهدوی‌، ص‌ 192؛ برای‌ اطلاعات‌ بیشتر در باره‌ بهانه‌جویی‌ عثمانیها برای‌ حمله‌ به‌ ایران‌ رجوع کنید به كاووسی‌ عراقی‌، ص‌ 28ـ32). سرانجام‌، مجلس‌ به‌ شركت‌ در جنگ‌ رأی‌ نداد. اگرچه‌ از تلگرام‌ عده‌ای‌ از مراجع‌ و علمای‌ نجف‌ به‌ احمدشاه‌ قاجار پیداست‌ كه‌ اینان‌ شاه‌ را به‌ شركت‌ در جنگ‌ و دفاع‌ از عثمانی‌ فراخوانده‌اند (رجوع کنید به گزیده‌ اسناد دریای‌ خزر، ص‌ 52، سند 21). ورود عثمانی‌ به‌ جنگ‌ و به‌ خاك‌ ایران‌ و فتوای‌ جهادِ شیخ‌الاسلام‌ عثمانی‌ برای‌ دفاع‌ از خلافت‌ اسلامی‌، ظاهراً مردم‌ را برضد روسها برنینگیخت‌ و قوای‌ متجاوز عثمانی‌ در نظر مردم‌ به‌ سان‌ نیروهای‌ تجاوزگر روسی‌ جلوه‌ كردند (رجوع کنید به گركه‌، كتاب‌ 1، ص‌ 95ـ97).

در اول‌ نوامبر 1914/ 12 ذیحجه‌ 1332، یك‌ تیپ‌ مختلط‌ انگلیسی‌ ـ هندی‌ مناطق‌ نفت‌خیز جنوب‌ ایران‌ را، برای‌ جلوگیری‌ از دستیابی‌ نیروهای‌ عثمانی‌ و آلمانی‌ به‌ آن‌، اشغال‌ و به‌ این‌ ترتیب‌ نیروهای‌ نظامی‌ سه‌ كشور خارجی‌ به‌ خاك‌ این‌ كشور تجاوز كردند. حدود پنج‌ ماه‌ بعد، در مه‌ 1915/ جمادی‌الا´خره‌ 1335، وزیران‌ مختار آلمان‌ و اتریش‌ با مقدار معتنابهی‌ پول‌ و طلا، برای‌ جلب‌ نظر سران‌ عشایر، وارد ایران‌ شدند (كاووسی‌ عراقی‌، ص‌ 34؛ غنی‌، ص‌ 39). آلمانیها، با استفاده‌ از كینه‌ دیرین‌ مردم‌ به‌ تجاوز روسها و انگلیسیها، به‌تحریك‌ احساسات‌ و تطمیع‌ آنان‌ پرداختند (ملائی ‌توانی‌، ص‌ 71ـ122؛ برای‌ آگاهی‌ از تحلیل‌ انگلیسیها در باره‌ علت‌ حمایت‌ ایرانیان‌ از آلمان‌ رجوع کنید به اسناد محرمانه‌ وزارت‌ خارجه‌ بریتانیا، ج‌ 1، ص‌ 24).

آلمانیها در ایران‌ چند هدف‌ عمده‌ داشتند، از جمله‌ ایجاد خطر جدّی‌ برای‌ روس‌ و انگلیس‌ فراهم‌ ساختن‌ تسهیلات‌ برای‌ عثمانی‌، متحد آلمان‌؛ استفاده‌ از موقعیت‌ جغرافیایی‌، سوق‌الجیشی‌ و راههای‌ مواصلاتی‌ ایران‌، برای‌ نفوذ به‌ مناطقی‌ چون‌ افغانستان‌ و هندوستان‌؛ انهدام‌ تأسیسات‌ نفتی‌ در جنوب‌ و ایجاد شورش‌ بر ضد روس‌ و انگلیس‌ در كشورهای‌ اسلامی‌ با استفاده‌ از احساسات‌ مذهبی‌ آنان‌ (رجوع کنید به گركه‌، كتاب‌ 1، ص‌ 111، 187؛ دیگار و همكاران‌، ص‌ 56ـ57).

برای‌ رسیدن‌ به‌ همین‌ هدفها، واسموس‌، كنسول‌ سابق‌ آلمان‌ در بوشهر، با اتحاد طوایف‌ تنگستان‌ و دشتستان‌ و قشقایی‌، بخشهایی‌ از جنوب‌ ایران‌ را از زیر نفوذ انگلیسیها درآورد و منافع‌ انگلیسیها را در سواحل‌ خلیج‌فارس‌ به‌ خطر انداخت‌ (سپهر، ص‌ 58ـ59، و جاهای‌ دیگر؛ شیخ‌الاسلامی‌، ج‌ 1، ص‌ 82؛ نیز رجوع کنید به واسموس‌*).

سایر آلمانیها، چون‌ زایلر در اصفهان‌ و بخش‌ مركزی‌ ایران‌، شونمان‌ در كرمانشاه‌ و غرب‌ ایران‌، برای‌ جلب‌ طوایف‌ كُرد، و پاشن‌ و فویگت‌ در همدان‌ فعالیت‌ داشتند (برای‌ جزئیات‌ بیشتر در باره‌ اقدامات‌ شونمان‌ رجوع کنید به امیراحمدی‌، ص‌ 91 به‌ بعد؛ باست‌، ص‌ 36)؛ گروهی‌، به‌ رهبری‌ سرهنگ‌ كلاین‌، مأمور اشغال‌ یا نابودی‌ تأسیسات‌ نفتی‌ در جنوب‌ بودند (گركه‌، كتاب‌ 1، ص‌ 160)؛ و نیدرمایر، افسر مجرّب‌ با گرایشهای‌ بهایی‌، برای‌ نفوذ به‌ هند و ایجاد آشوب‌ در آنجا، مأمور گذشتن‌ از كویر ایران‌ بود (برای‌ جزئیات‌ مأموریت‌ رجوع کنید به نیدرمایر، ص‌ 17، 32، و جاهای‌ دیگر؛ كحّال‌زاده‌، ص‌ 209 به‌ بعد). افزون‌ بر آن‌، آلمانیها با گردآوردن‌ گروهی‌ از ایرانیان‌ ملی‌گرا و فعالان‌ سیاسی‌ به‌ رهبری‌ سیدحسن‌ تقی‌زاده‌ *، در برلین‌ به‌ فعالیتهای‌ تبلیغاتی‌ بر ضد تجاوزهای‌ روس‌ و انگلیس‌ پرداختند و با ایجاد تشكیلات‌ سیاسی‌، احتمالاً درصدد تصدی‌ حكومت‌ آینده‌ ایران‌ بودند (رجوع کنید به كاوه، سرمقاله‌ها از جمله‌ سال‌ 1، ش‌ 1( 18 ربیع‌الاول‌ 1334 )، ص‌ 1؛ باست‌، ص‌ 35).

اقدامات‌ آلمانیها در ایران‌، جز فشار بیشتر روس‌ و انگلیس‌ بر ایران‌، كه‌ برای‌ خنثا كردن‌ نقشه‌های‌ آنان‌ به‌ سرعت‌ واكنش‌ نشان‌ می‌دادند، به‌جایی‌ نرسید ( اسناد حضور دولتهای‌ بیگانه‌ در شرق‌ ایران، ص‌460ـ461؛ برای‌ برخی‌ جزئیات‌ رجوع کنید به مابرلی، ص‌ 44ـ84؛ اسناد جنگ‌ جهانی‌ اول‌ در جنوب‌ ایران، ص‌ 66 به‌ بعد). تشدید فشارهای‌ روسیه‌ بر ایران‌ و افزودن‌ نیروهایش‌ در ایران‌، تشكیل‌ پلیس‌ *جنوب‌ برای‌ مقابله‌ با عناصر آلمانی‌ و سركوب‌ شورشهای‌ عشایر به‌ وسیله‌ انگلیسیها (مهدوی‌، ص‌ 195؛ ذوقی‌، بخش‌ 1، ص‌ 144، 155)، به‌ سبب‌ تهدیدهای‌ عوامل‌ آلمانی‌ در ایران‌ بود (برای‌ نمونه‌ای‌ از اقدامات‌ انگلستان‌ برای‌ خنثا ساختن‌ فعالیت‌ آلمانیها در ایران‌ رجوع کنید به دایر، ص‌ 15 به‌ بعد).

پس‌ از پیشروی‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ در جبهه‌ بین‌النهرین‌، حكومت‌ عثمانی‌ برای‌ دفاع‌ از بغداد به‌ناچار نیروهای‌ خود را از ایران‌ به‌ آنجا منتقل‌ كرد. آلمانیها هم‌، به‌دلیل‌ نبودِ پشتیبان‌ نظامی‌، ناچار به‌ تخلیه‌ ایران‌ شدند كه‌ روسها و انگلیسیها جای‌ آنها را فوراً گرفتند. روسها منطقه‌ تحت‌ اشغال‌ خود را در ایران‌ توسعه‌ دادند و انگلیسیها هم‌ جنوب‌ و فارس‌ و بخشی‌ از نواحی‌ مركزی‌ را از باقی‌مانده‌ عناصر آلمانی‌ پاك‌ كردند (ذوقی‌، بخش‌ 1، ص‌ 164؛ برای‌ اطلاعات‌ بیشتر در باره‌ نیروهای‌ نظامی‌ انگلیس‌ در جنوب‌ ایران‌ رجوع کنید به اولسون‌، ص‌ 153ـ213). ژاندارمری‌ هم‌، كه‌ فرماندهان‌ آن‌ متمایل‌ به‌ آلمانیها بودند، در زدوخورد با انگلیسیها منحل‌ شد و فرماندهانش‌ نیز از ایران‌ اخراج‌ شدند (ملائی‌ توانی‌، ص 95ـ99؛ باست‌، ص31؛ اوكانر، ص‌ 106ـ 113).

در اكتبر 1915/ ذیقعده‌ 1333، با پیشروی‌ نیروهای‌ روسی‌ به‌ سوی‌ تهران‌، شماری‌ از سران‌ حكومت‌ با تشویق‌ آلمانیها، در صدد انتقال‌ پایتخت‌ از تهران‌ به‌ اصفهان‌ و تشكیل‌ كمیته‌ دفاع‌ ملی‌ بر آمدند. انگلیسیها كه‌ مخالف‌ بودند از انتقال‌ پایتخت‌ جلوگیری‌ كردند، اما كمیته‌ دفاع‌ ملی‌ (متشكل‌ از دموكراتها، ملی‌گرایان‌ و شماری‌ از هواداران‌ سیاست‌ آلمان‌ و مخالفان‌ شدید روس‌ و انگلیس‌)، برای‌ در امان‌ ماندن‌ از تهدید روسها، نخست‌ به‌ قم‌ رفت‌ و سپس‌ حكومتی‌ موقت‌ به‌ ریاست‌ نظام‌السلطنه‌ مافی‌، والی‌ لرستان‌، تشكیل‌ داد (شیخ‌الاسلامی‌، ج‌ 1، ص‌ 83؛ گركه‌، كتاب‌ 1، ص‌ 348، 351، كتاب‌ 2، ص‌ 774) و كوشید با همسویی‌ با كمیته‌ ملّیون‌ ایرانی‌ در برلین‌ و استمداد از سران‌ عشایر، ارتش‌ مقاومت‌ تشكیل‌ دهد. پس‌ از تشكیل‌ حكومت‌ مهاجرین‌، با همكاری‌ كمیته‌ ملّیون‌، نیروی‌ نظامی‌ كوچكی‌ تشكیل‌ یافت‌ و میان‌ نظام‌السلطنه‌ و فیلد مارشال‌ گولتس‌، فرمانده‌ آلمانی‌، كه‌ ستاد عملیاتی‌ او در خاك‌ عثمانی‌ مستقر بود، قراردادی‌ بسته‌ شد كه‌ بر اساس‌ آن‌، افسران‌ آلمانی‌ به‌ تعلیم‌ نظامی‌ سربازان‌ ایرانی‌ در كرمانشاه‌ مشغول‌ شدند (آبراهامیان‌، ص‌ 111؛ مهدوی‌، ص‌ 195).

حكومت‌ مهاجرین‌، با همكاری‌ آلمان‌ و عثمانی‌، اقداماتی‌ كرد، از جمله‌ تعیین‌ والی‌ برای‌ برخی‌ نواحی‌ و رفع‌ آشفتگیهای‌ ناشی‌ از جنگ‌، وضع‌ مقررات‌ تازه‌ برای‌ گردآوری‌ مالیات‌، تجدید سازمان‌ ژاندارمری‌، تجهیز قوای‌ دفاعی‌، و برقراری‌ مناسبات‌ با برخی‌ سران‌ عشایر و فرماندهان‌ سوئدی‌ ژاندارمری‌ طرفدار آلمان‌. اما بر اثر شكست‌ عثمانی‌ و خروج‌ آلمانیها و اختلافات‌ داخلی‌ اعضای‌ حكومت‌ و رفتارهای‌ مستبدانه‌ نظام‌السلطنه‌ و اطرافیانش‌، این‌ هسته‌ مقاومت‌ ملی‌ در برابر تجاوزهای‌ خارجی‌ درهم‌ شكست‌ (برای‌ اطلاعات‌ دست‌ اول‌ در باره‌ حكومت‌ موقت‌ رجوع کنید به اردلان‌، ص‌ 125 به‌ بعد؛ دیوان‌بیگی‌، ص‌ 11ـ14، 29، و جاهای‌ دیگر؛ اتحادیه‌، كتاب‌ 2: صورت‌جلسات‌ هیأت‌ دولت‌ مهاجرت‌ ؛ برای‌ توافقنامه‌ با افسران‌ آلمانی‌ رجوع کنید به گركه‌، كتاب‌ 2، ص‌930، سند 34).

وقوع‌ انقلاب‌ روسیه‌ در سرنوشت‌ كلی‌ جامعه‌ ایران‌ به‌ منزله‌ نعمتی‌ نامنتظر بود. با روی‌ كارآمدن‌ حكومت‌ بولشویكی‌ 1917/ 1335، بازمانده‌ ارتش‌ روسیه‌ در ایران‌ فروپاشید و سربازان‌ روسی‌ به‌ روسیه‌ گریختند (مهدوی‌، ص‌ 197؛ برای‌ صحنه‌هایی‌ از خشونت‌ و تجاوز نیروهای‌ روسی‌ رجوع کنید به تمدن‌، ص‌ 143، و جاهای‌ دیگر؛ لیتن، ص‌ 33ـ37).

ایران‌ حكومت‌ جدید روسیه‌ را فوراً به‌ رسمیت‌ شناخت‌ و در اول‌ ژانویه‌ 1918/ 17 ربیع‌الاول‌ 1336، با انعقاد موافقتنامه‌ای‌ میان‌ دو كشور، روسها ایران‌ را تخلیه‌ كردند (نوازنی‌، ص‌ 74).

با خروج‌ روسیه‌ از صحنه‌ نبرد، جنگ‌ جهانی‌ در ایران‌ شكل‌ تازه‌ای‌ به‌ خود گرفت‌. متفقین‌، به‌ویژه‌ انگلستان‌، نگران‌ راهیابی‌ نیروهای‌ آلمانی‌ از طریق‌ قفقاز و ایران‌ به‌ هند بودند. ازاین‌رو، ژنرال‌ دنسترویل‌ مأمور شد، برای‌ ایجاد خط‌ دفاعی‌ در برابر آلمانها، به‌سوی‌ باكو پیشروی‌ كند. نگرانی‌ دیگر متفقین‌، سرایت‌ اندیشه‌ها و جنبشهای‌ كمونیستی‌ و الهام‌ گرفتن‌ مردم‌ از جنبشهای‌ انقلابی‌ در روسیه‌ بود. ایران‌، كه‌ از استیلای‌ روس‌ رها شده‌ بود، گرفتار سلطه‌ انگلیس‌ شد. وحشت‌ از نفوذ آلمان‌ و شیوع‌ بولشویسم‌، زمینه‌ساز تسلط‌ بلامنازع‌ انگلیس‌ بر ایران‌ شد كه‌ به‌تدریج‌ به‌ جنبشهای‌ آشكار ضدانگلیسی‌ و به‌ جنبش‌ سراسری‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ ایران‌ و حوادث‌ سالهای‌ 1330ـ 1332 ش‌ انجامید و پیامدهای‌ آن‌ تا انقلاب‌ اسلامی‌ 1357 ش‌ ادامه‌ یافت‌ (دیگار و همكاران‌، ص‌ 56؛ بیات‌، ص‌ 59 ـ 61).

در پایان‌ 1918/ صفر 1337، تقریباً سراسر ایران‌ در اشغال‌ نیروهای‌ انگلیسی‌ بود. در شمال‌ كشور نیروهای‌ نورپرفورس‌ به‌ فرماندهی‌ ژنرال‌ تامسون، در جنوب‌ قوای‌ پلیس‌ جنوب‌ به‌ فرماندهی‌ ژنرال‌ سرپرسی‌ سایكس‌، در مشرق‌ حلقه‌ شرقی‌ به‌ فرماندهی‌ ژنرال‌ مَلیسون‌ و در مغرب‌ نیروهای‌ ژنرال‌ دنسترویل‌ استقرار یافته‌ بودند و سرفرماندهی‌ ارتش‌ انگلیس‌ همچنان‌ در بغداد بود (ذوقی‌، بخش‌ 1، ص‌ 167؛ برای‌ آگاهی‌ از رئوس‌ كلی‌ سیاست‌ انگلستان‌ در ایران‌ در آخرین‌ سالهای‌ جنگ‌ رجوع کنید به الیس، ص‌ 32، 35، و جاهای‌ دیگر).

در 1917/ 1335، آلمانیها دیگر در ایران‌ فعال‌ نبودند. واسموس‌ نیز در اواسط‌ 1918/ 1336 ارتباط‌ خود را با نیروهای‌ آلمانی‌ از دست‌ داد (نیدرمایر، ص‌ 327). بسته‌ شدن‌ راه‌ بالكان‌، نرسیدن‌ تداركات‌ به‌ ایران‌، دوری‌ راه‌، نیز تعارض‌ میان‌ سیاستهای‌ آلمان‌ و عثمانی‌ و برآورد نادرست‌ آلمانیها از امكانات‌ ایران‌، از جمله‌ علتهای‌ شكست‌ سیاست‌ آلمان‌ در ایران‌ و قطع‌ شدن‌ رابطه‌ نظامی‌ میان‌ آلمان‌ و نیروهای‌ ضدانگلیسی‌ در ایران‌ بود (برای‌ جزئیات‌ رجوع کنید به گركه‌، كتاب‌ 1، ص‌ 113، 118، و جاهای‌ دیگر؛ نیدرمایر، ص‌ 40، 44، و جاهای‌ دیگر). به‌رغم‌ پایان‌ یافتن‌ جنگ‌ در 1918/ 1337، برخی‌ واحدهای‌ نظامی‌ انگلیس‌ تا 1921/ 1300 ش‌ در ایران‌ ماندند (مابرلی‌، ص‌ 418؛ برای‌ تفصیل‌ آمارهای‌ نظامی‌ مربوط‌ به‌ ارتش‌ انگلیس‌ در ایران‌ رجوع کنید به همان‌، پیوستهای‌ 2ـ4، ص‌ 474ـ 478) و حضورشان‌ مانع‌ رشد و توسعه‌ و مخلّ زندگی‌ طبیعی‌ جامعه‌ بود.

ایران‌، كه‌ طی‌ جنگ‌ سیاست‌ بی‌طرفی‌ در پیش‌ گرفته‌ بود، امید داشت‌ با شركت‌ در اجلاس‌ صلح‌، حقوق‌ از دست‌ رفته‌ خود را بازبستاند. خواستهای‌ ایران‌ عمدتاً در سه‌ بخش‌ سیاسی‌، اقتصادی‌ و قضائی‌ بود ( اسناد جنگ‌ اول‌ جهانی‌ در ایران‌ ، پیشگفتار قطبی‌، ص‌ 14) و عمدتاً این‌ نكات‌ را در بر می‌گرفت‌: تخلیه‌ ایران‌ از نیروهای‌ بیگانه‌، الغای‌ قرارداد 1907، رفع‌ آثار اولتیماتوم‌ 1911، پرداخت‌ مطالبات‌ ایران‌، جبران‌ خسارتهای‌ مالی‌ جنگ‌، واگذاری‌ نیروهای‌ پلیس‌ جنوب‌ به‌ ایران‌، بررسی‌ و تجدیدنظر در عهدنامه‌های‌ گذشته‌ و شركت‌ دادن‌ ایران‌ در اجلاس‌ صلح‌ (ذوقی‌، بخش‌ 1، ص‌ 175ـ176، 223)؛ اما به‌ ایران‌ اجازه‌ شركت‌ در اجلاس‌ را ندادند و حتی‌ یكی‌ از اعضای‌ وزارت‌ خارجه‌ انگلیس‌ به‌ وزیر خارجه‌ ایران‌ گفت‌ كه‌ بهتر است‌ راه‌ نجات‌ را در تالار وزارت‌ خارجه‌ انگلیس‌ بجوید، نه‌ در تالار اجلاس‌ ورسای‌ (سیف‌پور فاطمی‌، ص‌ 16).

ایران‌ به‌ سان‌ ویرانه‌ای‌ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌ بیرون‌ آمد: قحط‌ و غلا، مردم‌ تهیدست‌ را به‌ علف‌خواری‌ واداشته‌ بود (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به توصیف‌ رحمت‌اللّه‌ معتمدی‌ از اوضاع‌ ارومیه در خلال‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌، ص‌ 161، 178، و جاهای‌ دیگر؛ دیگار و همكاران‌، ص‌ 62). حصبه‌، تیفوس‌ و بیماریهای‌ دیگر شمار كثیری‌ را كُشت‌. عبور و مرور سربازان‌، روستاها و راههای‌ ارتباطی‌ را ویران‌ كرده‌ بود. اشرار، با استفاده‌ از ناامنی‌ و آشوب‌، به‌ جان‌ و مال‌ مردم‌ تعدی‌ می‌كردند (رجوع کنید به تمدن‌، ص‌ 184ـ185؛ دیگار و همكاران‌، همانجا؛ غنی‌، ص‌ 32؛ مستوفی‌، ج‌ 2، ص‌ 513). افزون‌ بر این‌، كابوس‌ بولشویسم‌، ناتوانی‌ حكومت‌، جنبشهای‌ سیاسی‌ وابسته‌ و جدایی‌خواه‌، و تفرقه‌ و اختلافات‌ داخلی‌ نیز زمینه‌ را برای‌ سقوط‌ سلسله‌ ناتوان‌ قاجار و ایجاد دیكتاتوری‌ پهلوی‌ فراهم‌ آورد.


منابع‌:
(1) تركایا آتایف‌، «روابط‌ ایران‌ و عثمانی‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌»، در ایران‌ و جنگ‌ جهانی‌ اول‌: مجموعه‌ مقالات‌ سمینار، به‌كوشش‌ صفا اخوان‌، تهران‌: مركز اسناد و تاریخ‌ دیپلماسی‌، 1380 ش‌؛
(2) سرژ آفاناسیان‌، ارمنستان‌، آذربایجان‌، گرجستان‌: از استقلال‌ تا استقرار رژیم‌ شوروی‌ 1923ـ1917، ترجمه‌ عبدالرضا هوشنگ‌ مهدوی‌، تهران‌ 1370 ش‌؛
(3) منصوره‌ اتحادیه‌، رضا قلی ‌خان‌ نظام‌السلطنه، تهران‌ 1379 ش‌؛
(4) امان‌اللّه‌ اردلان‌، خاطرات‌ حاج‌ عزُّالممالك‌ اردلان‌: زندگی‌ در دوران‌ شش‌ پادشاه، چاپ‌ باقر عاقلی‌، تهران‌ 1372 ش‌؛
(5) اسناد جنگ‌ اول‌ جهانی‌ در ایران‌، به‌كوشش‌ بهروز قطبی‌، تهران‌: وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی‌، 1370 ش‌؛
(6) اسناد جنگ‌ جهانی‌ اول‌ در جنوب‌ ایران‌، مرحله‌ اول‌: 1334ـ1333 هجری‌ قمری‌/ 1916ـ1915میلادی، به‌كوشش‌ كاوه‌ بیات‌، بوشهر: مركز بوشهرشناسی‌، 1377 ش‌؛
(7) اسناد حضور دولتهای‌ بیگانه‌ در شرق‌ ایران‌، به‌ كوشش‌ الهه‌ محبوب‌ فریمانی‌، مشهد: سازمان‌ كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان‌ قدس‌ رضوی‌، 1382 ش‌؛
(8) اسناد محرمانه‌ وزارت‌ خارجه‌ بریتانیا در باره‌ قرارداد 1919 ایران‌ و انگلیس‌ ، ترجمه‌ جواد شیخ‌الاسلامی‌، ج‌ 1، تهران‌: انتشارات‌ كیهان‌، 1365 ش‌، ج‌ 2، تهران‌: بنیاد موقوفات‌ دكتر محمود افشار، 1368 ش‌؛
(9) چارلز هوارد الیس‌، دخالت‌ نظامی‌ بریتانیا در شمال‌ خراسان‌: 1919ـ 1918، ترجمه‌ كاوه‌ بیات‌، تهران‌ 1372 ش‌؛
(10) احمد امیراحمدی‌، خاطرات‌ نخستین‌ سپهبد ایران‌: احمد امیراحمدی، چاپ‌ غلامحسین‌ زرگری‌نژاد، تهران‌ 1373 ش‌؛
(11) جورج‌ انطونیوس‌، یقظَه‌ العرب‌: تاریخ‌ حركه‌ العرب‌ القومیه‌ ، ترجمه‌ ناصرالدین‌ اسد و احسان‌ عباس‌، بیروت‌[1962(؛
(12) ویلیام‌ فردریك‌ تراورز اوكانر، از مشروطه‌ تا جنگ‌ جهانی‌ اول‌: خاطرات‌ فردریك‌ اوكانر، ترجمه‌ حسن‌ زنگنه‌، تهران‌ 1376 ش‌؛
(13) الیور باست‌، آلمانیها در ایران‌: نگاهی‌ به‌ تحولات‌ ایران‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌ بر اساس‌ منابع‌ دیپلماتیك‌ فرانسه‌ ، ترجمه‌ حسین‌ بنی‌احمد، تهران‌ 1377 ش‌؛
(14) توفیق‌ برّو، القضیه‌ العربیه‌ فی‌ الحرب‌ العالمیه‌ الاولی‌ 1914ـ 1918، دمشق‌ 1989؛
(15) كاوه‌ بیات‌، توفان‌ بر فراز قفقاز: نگاهی‌ به‌ مناسبات‌ منطقه‌ای‌ ایران‌ و جمهوری‌های‌ آذربایجان‌، ارمنستان‌ و گرجستان‌ در دوره‌ نخست‌ استقلال‌، 1921ـ1917، تهران‌ 1380 ش‌؛
(16) تاریخ‌ انقلاب‌ اكتبر، نویسندگان‌: د.ا.بایفسكی‌ و دیگران‌، ترجمه‌ سعید روحانی‌، تهران‌: شباهنگ‌، 1360 ش‌؛
(17) محمد تمدن‌، اوضاع‌ ایران‌ در جنگ‌ اول‌، یا، تاریخ‌ رضائیه، ارومیه‌ 1350 ش‌؛
(18) آلن‌ جان‌ پرسیوال‌ تیلور، جنگ‌ جهانی‌ اول‌ ، ترجمه‌ بهرام‌ فرداد امینی‌، تهران‌ 1374 ش‌؛
(19) محسن‌ حیدری‌، حماسه‌ جاوید: بررسی‌ تحلیلی‌ واقعه‌ جهاد عشایر خوزستان‌ بر علیه‌ استعمار انگلیس‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌، 94ـ1293 ش‌ ، اهواز 1375 ش‌؛
(20) رجینالد ادوارد هری‌ دایر، مهاجمان‌ سرحد: رویارویی‌ نظامی‌ انگلستان‌ با سرداران‌ بلوچ‌ ایرانی‌ ، ترجمه‌ حمید احمدی‌، تهران‌ 1378 ش‌؛
(21) لیونل‌ چارلز دنسترویل‌، امپریالیسم‌ انگلیس‌ در ایران‌ و قفقاز، ترجمه‌ حسین‌ انصاری‌، تهران‌ 1357 ش‌؛
(22) ژان‌ پیر دیگار، برنار اوركاد، و یان‌ ریشار، ایران‌ در قرن‌ بیستم‌: بررسی‌ اوضاع‌ سیاسی‌، اجتماعی‌، اقتصادی‌ و فرهنگی‌ ایران‌ در یكصد سال‌ اخیر، ترجمه‌ عبدالرضا هوشنگ‌ مهدوی‌، تهران‌ 1377 ش‌؛
(23) رضاعلی‌ دیوان‌بیگی‌، سفر مهاجرت‌ در نخستین‌ جنگ‌ جهانی‌ ، تهران‌ 1351 ش‌؛
(24) ایرج‌ ذوقی‌، تاریخ‌ روابط‌ سیاسی‌ ایران‌ و قدرتهای‌ بزرگ‌: 1925ـ1900، بخش‌ 1، تهران‌ 1368 ش‌؛
(25) رسایل‌ و فتاوای‌ جهادی‌، تدوین‌، تحقیق‌، تحشیه‌ از محمد حسن‌ رجبی‌، تهران‌: وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی‌، معاونت‌ پژوهشی‌ و آموزشی‌، 1378 ش‌؛
(26) عبدالحلیم‌ رهیمی‌، تاریخ‌ جنبش‌ اسلامی‌ در عراق‌ 1900ـ1924، ترجمه‌ جعفر دلشاد، اصفهان‌ 1380 ش‌؛
(27) یان‌ ریشار، «روابط‌ ایران‌ و فرانسه‌ پس‌ از جنگ‌ بزرگ‌»، در ایران‌ و جنگ‌ جهانی‌ اول‌ ، همان‌؛
(28) مایكل‌ زیرینسكی‌، «میسیونرهای‌ پرسبیتری‌ آمریكایی‌ در شهر اورمیه‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌»، در همان‌ منبع‌؛
(29) احمدعلی‌ سپهر، ایران‌ در جنگ‌ بزرگ‌: 1918ـ1914، تهران‌ 1336 ش‌؛
(30) محمدجواد شیخ‌الاسلامی‌، سیمای‌ احمدشاه‌ قاجار، تهران‌ 1368ـ1372 ش‌؛
(31) نصراللّه‌ صالحی‌، «جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و واكنش‌ علمای‌ ایرانی‌ مقیم‌ عراق‌» در ایران‌ و جنگ‌ جهانی‌ اول، همان‌؛
(32) سیروس‌ غنی‌، ایران‌: برآمدن‌ رضاخان‌، برافتادن‌ قاجار و نقش‌ انگلیسیها، ترجمه‌ حسن‌ كامشاد، تهران‌ 1377 ش‌؛
(33) محمدحسن‌ كاووسی‌ عراقی‌، «نقض‌ بی‌طرفی‌ ایران‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌»، در ایران‌ و جنگ‌ جهانی‌ اول‌، همان‌؛
(34) كتاب‌ سبز ، تهران‌: نشر تاریخ‌ ایران‌، 1363 ش‌؛
(35) ابوالقاسم‌ كحّال‌زاده‌، دیده‌ها و شنیده‌ها: خاطرات‌ میرزا ابوالقاسم‌خان‌ كحّال‌زاده‌... در باره‌ مشكلات‌ ایران‌ در جنگ‌ بین‌المللی‌ 1918ـ1914، چاپ‌ مرتضی‌ كامران‌، تهران‌ 1363 ش‌؛
(36) اولریش‌ گركه‌، پیش‌ به‌ سوی‌ شرق‌: ایران‌ در سیاست‌ شرقی‌ آلمان‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول، ترجمه‌ پرویز صدری‌، تهران‌ 1377 ش‌؛
(37) جان‌ اشلی‌ سومز گرنویل‌، تاریخ‌ جهان‌ در قرن‌ بیستم‌ ، ترجمه‌ جمشید شیرازی‌، فضل‌اللّه‌ جلوه‌، و علی‌اصغر بهرام‌بیگی‌، تهران‌ 1377ـ 1378 ش‌؛
(38) گزیده‌ اسناد دریای‌ خزر و مناطق‌ شمالی‌ ایران‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول، به‌كوشش‌ محمد نادر نصیری‌ مقدّم‌، تهران‌: وزارت‌ امور خارجه‌، دفتر مطالعات‌ سیاسی‌ و بین‌المللی‌، 1374 ش‌؛
(39) ولادیمیر بارایسوویچ‌ لوتسكی‌، تاریخ‌ جدید كشورهای‌ عربی‌ ، ترجمه‌ رفیع‌ رفیعی‌، تهران‌ 1379 ش‌؛
(40) ویلهلم‌ لیتن‌، خاطرات‌ لیتن‌: سركنسول‌ آلمان‌ در تبریز در اثنای‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ ، ترجمه‌ پرویز صدری‌، تهران‌ 1368 ش‌؛
(41) جلال‌الدین‌ مدنی‌، تاریخ‌ تحولات‌ سیاسی‌ و روابط‌ خارجی‌ ایران‌ ، ج‌ 2، قم‌ )1369 ش‌ ]؛
(42) عبداللّه‌ مستوفی‌، شرح‌ زندگانی‌ من‌، یا، تاریخ‌ اجتماعی‌ و اداری‌ دوره‌ قاجاریه‌ ، تهران‌ 1360 ش‌؛
(43) رحمت‌اللّه‌ معتمدی‌، ارومیه‌ در محاربه‌ عالمسوز: از مقدمه‌ نصارا تا بلوای‌ اسمعیل‌آقا 1300ـ 1298 شمسی، به‌كوشش‌ كاوه‌ بیات‌، تهران‌ 1379 ش‌؛
(44) علیرضا ملائی‌توانی‌، ایران‌ و دولت‌ ملی‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌ ، تهران‌ 1378 ش‌؛
(45) عبدالرضا هوشنگ‌ مهدوی‌، تاریخ‌ روابط‌ خارجی‌ ایران، تهران‌ 1349 ش‌؛
(46) لی‌یف‌ ایوانوویچ‌ میروشنیكوف‌، ایران‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌ ، ترجمه‌ ع‌. دخانیاتی‌، تهران‌ 1357 ش‌؛
(47) محمد نخجوان‌، تاریخ‌ نظامی‌ جنگ‌ بین‌المللی‌ 1918ـ1914، تهران‌ 1317 ش‌؛
(48) بهرام‌ نوازنی‌، عهدنامه‌ مودت‌ ایران‌ و شوروی‌، 26 فوریه‌ 1921: بررسی‌ تحلیلی‌ زمینه‌های‌ انعقاد عهدنامه‌ مودت‌، و اثرات‌ آن‌ در تأمین‌ منافع‌ ملی‌ ایران‌ ، تهران‌ 1369 ش‌؛
(49) اسكار فون‌ نیدرمایر، خاطرات‌ نیدرمایر: زیرآفتاب‌ سوزان‌ ، ترجمه‌ كیكاووس‌ جهانداری‌، تهران‌ 1380 ش‌؛
(50) روت‌ بئاتریس‌ هنیگ‌، ریشه‌های‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ ، ترجمه‌ فریبرز فرشیم‌، تهران‌ 1376 ش‌؛


(51) Ervand Abrahamian, Iran between two revolutions , Princeton, N. J. 1983;
(52) Stuart Cohen, "Mesopotamia in British Strategy, 1903-1914", International journal of Middle East studies , vol.9, no.2 (May 1978);
(53) Jacques Fremeaux, La France et l'islam depuis 1789 , Paris 1991;
(54) The Great War: the standard history of the all-Europe conflict , ed. H.W. Wilson and J. A. Hammerton, [Naples, Fla.]: Trident Press International, 1999;
(55) Albert Hourani, A history of the Arab peoples, Cambridge, Mass. 1991;
(56) Ira M. Lapidus, A history of Islamic societies, Cambridge 1991;
(57) Larousse encyclopedia of modern history: from 1500 to the present day , ed. Marcel Dunan, London: Hamlyn, 1981;
(58) A.L. Macfie, "The straits question in the First World War, 1914-18", Middle Eastern studies , vol. 19, no.1 (Jan.1983);
(59) Donald M. mckale, "Influence without power: the last Khedive of Egypt and the great powers, 1914-1918 '', in ibid, vol.33, no.1 (Jan. 1997);
(60) Frederick James Moberly, Operations in Persia: 1914-1919, London 1987;
(61) William J. Olson, Anglo-Iranian relations during World War I , London 1984;
(62) Dankwart A. Rustow, "The political impact of the west", in The Cambridge history of Islam , vol.1 B. ed. P. M. Holt, Ann K.S. Lambton, and Bernard Lewis, Cambridge 1977;
(63) Nasrollah Saifpour Fatemi, Diplomatic history of Persia, 1917-1923: Anglo-Russian power politics in Iran , New York 1952;
(64) Suleiman Mousa, "A matter of principle: King Hussein of the Hijaz and the Arabs of Palestine '', International journal of Middle East studies , vol.9, no. 2 (May 1978).

/ عبدالحسین‌ آذرنگ‌ /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5098
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست