جَنْتَمور (یا چینتَمور) ، اولین حاكم مغول در خراسان و مازندران. نام او در منابع به صورتهای جینتمور، جِنْدَمِر، چینتمور، جنتمور و جنتیمور ضبط شده است (رجوع کنید به ابوالغازی بهادرخان، ص206ـ207؛ اقبال آشتیانی، ص34؛ هامرـ پورگشتال، ج 2، ص 232). جنتمور به گفته جوینی (ج 2، ص 218) از قوم قَراخِتای و به نوشته رشیدالدین فضلاللّه (ج 1، ص 132) از قوم اونگ (جمع مغولی: اونگوت) بود. وی در 615 از طرف جوجی *(متوفی 624)، پسر چنگیزخان، برای گرفتن اطاعت، به شهر جَند * اعزام شد. اهالی شهر ــ كه نماینده پیشین مغولان را كشته بودند ــ این بار نیز به قصد جان سفیر ناخوانده، اجتماع كردند. جنتمور ابتدا به دلجویی از مردم و نصیحت آنان پرداخت و، با زیركی، خبر انصراف از حمله به جند را به آنان داد و با لطایفالحیل از صفوف معاندان گذشت و سپس اوضاع شهر را به اطلاع جوجی رساند (همان، ج 1، ص 490ـ491؛ میرخواند، ج 5، ص 89؛ بارتولد، ترجمه فارسی، ج 2، ص 864؛ ترجمه انگلیسی، ص 415). در صفر 616، مغولان جند را محاصره و غارت كردند (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 491).
وقتی كه سرزمین آباد و پرجمعیت خوارزم به دست مغولان افتاد، جوجی سردار زیرك خود، جنتمور، را در 622 باسْقاقِ (شحنه) خوارزم گرداند (جوینی، همانجا؛ نیزرجوع کنید به بارتولد، ترجمه فارسی، ج 2، ص 946؛ ترجمه انگلیسی، ص 457). جنتمور با مردم آن ناحیه با ملایمت رفتار میكرد و آنان را به «ایلی» (فرمانبرداری) مغولان فرا میخواند و در مقابل، طاغیان را به سپاه میسپرد (جوینی، ج 2، ص 219).
او در لشكركشی چُرماغون *(از امرای مغول) برای دفع حملات سلطان جلالالدین خوارزمشاه مِنكُبِرنی *(حك: 617 ـ 628) و سركوب طایفه قَنقْلی ــ كه به فرماندهی قَراجَه و یغان سُنْقُور، دو تن از امرای سابق خوارزمشاه، یاغی شده بودند ــ به فرمان اوگْتای قاآن به كمك اردو شتافت. در این مأموریت، كه ظاهراً برای خلاصی خراسان از طاغیان، سپاه عظیمی شركت كرده بود، جز شرفالدین خوارزمی، كه بعدها به وزارت رسید، هیچ فردی از مسلمانان رغبت نكرد جنتمور را همراهی كند و در تخریب بلاد اسلامی و كشتار مسلمانان سهیم باشد (همان، ج 2، ص 268). جنتمور یكی از صاحبمنصبان عالیرتبه اوگتای قاآن را، به نام كَلبُلات، كه به دستور چرماغون و از خوارزم به كمك او آمده بود، به جنگِ قراجه فرستاد. كلبلات پس از سه روز نبرد، در حوالی سبزوار بر قراجه پیروز شد (سیفیهروی، ص 91ـ93؛ د. ایرانیكا ، ذیل مادّه).
در ضمن این وقایع و بروز اختلاف بر سر مقام ولایت خراسان بین جنتمور و طایر بهادر (سردار دیگری كه اوگتای قاآن برای رفع فتنه قراجه و یغان سنقور اعزام نموده بود)، اگرچه چرماغون جانب طایر بهادر را نگهداشت، لیكن جنتمور با هوشیاری سیاسی، ملك بهاءالدین صُعْلوك، یكی از ملوك خراسان، را كه ایلی مغول را پذیرفته بود، بههمراه هیئتی به دربار اوگتای قاآن فرستاد. خان مغول از این واقعه بسیار خشنود شد و جنتمور و كلبلات را نواخت و دستور داد تا فرمان اولین حكومت خراسان و مازندران را به نام جنتمور بنویسند (جوینی، ج 2، ص 222ـ223؛ بناكتی، ص 385؛ لین، ص 61). در این زمان اوضاع ایران كاملاً مغشوش و شهرهای خراسان دستخوش غارت مغولان شده بود. خراسان و مناطقی كه تا حدی تحت سلطه فاتحان مغول قرار داشت، به فرمان اوگتای قاآن، به جنتمور واگذار شد و او برای اداره بهتر خراسان، آن ولایت را به دو منطقه تقسیم كرد و بعدها حاكمان دیگر این كار را از وی اقتباس كردند (اشپولر، ص 35، 43؛ بیانی، ص 15)؛ اما در همین دوران كوتاه حكومت جنتمور، با وجود همه اشكالات، اصلاحاتی در كارهای اداری، از جمله نحوه وصول مالیاتها، به وجود آمد (بیانی، ص 20).
جنتمور نخستین حاكم مغولی بود كه ملوك و امیران ایرانی را برای فرمانبرداری به دربار مغول گسیل داشت و به رجال ایرانی منصب دیوانی داد (همان، ص 16ـ17)، البته در بین صاحبان مشاغل كسانی چون شرفالدین خوارزمی از طبقه پایین اجتماع و با وجود سوءشهرت به مقام وزارت رسیدند و حتی بعد از درگذشت جنتمور در 633 نیز دست از غارت اموال و ایجاد فساد بر نداشتند (جوینی، ج 2، ص 270؛ د. ایرانیكا، همانجا).
منابع: (1) ابوالغازی بهادرخان، شجره ترك ، چاپ پیتردمزون، سنپطرزبورگ 1287/ 1871، چاپ افست آمستردام 1970؛ (2) عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول: از حمله چنگیز تا تشكیل دولت تیموری، تهران 1364 ش؛ (3) واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تركستاننامه: تركستان در عهد هجوم مغول، ترجمه كریم كشاورز، تهران 1366 ش؛ (4) داوودبن محمد بناكتی، تاریخ بناكتی = روضهاولی الالباب فی معرفه التواریخ و الانساب ، چاپ جعفر شعار، تهران 1348 ش؛ (5) شیرین بیانی، ایران در برخورد با مغول: از مرگ چنگیز تا آمدن هلاكو ، تهران 1353 ش؛ (6) جوینی؛ (7) رشیدالدین فضلاللّه؛ (8) سیفبن محمد سیفی هروی، تاریخنامه هراه ، چاپ محمد زبیر صدیقی، كلكته 1362/1943، چاپ افست تهران 1352 ش؛ (9) میرخواند؛
(10) Vasily Vladimirovich Barthold, Turkestan down to the Mongol invasion ]English translation], London 1977; (11) EIr ., s.v."Cin Timur"(by Peter Jackson); (12) Joseph Von Hammer- Purgstall, Geschichte der Ilchane, das ist der Mongolen in Persien: 1200-1350 , Amsterdam 1974; (13) George Lane, Early Mongol rule in thirteenth-century Iran , London 2003; (14) Berthold Spuler, Die Mongolen in Iran , Leiden 1985.