خواطر (جمع خاطر) ، اصطلاحی در تصوف و عرفان، به معناي انديشه و خطابی كه به سرعت بر دلِ سالك میگذرد بدون اینكه خود او اراده كرده باشد، هرچند قدرت دفع آن را از دل دارد.
خاطر در لغت بهمعنای خطاب (فیروزآبادی، ج 2، ص 76) و اندیشهای است كه به شتاب بر قلب وارد میشود و در آن درنگ نمیكند (ابنفارس، ج 2، ص 199؛ برای استعمال آن در زبان فارسی رجوع کنید به بیهقی، ص 746، 754). به نظر ابنفارس (همانجا)، خَطَر دارای دو ریشه، و ریشۀ دوم آن بهمعنای اضطراب و حركت است و خواطر را نیز بهسبب همین اضطراب و عدم قرار خواطر نامیدهاند (غزالی، ص 47). چهبسا تداوم معنای اصطلاحی آن به حدیثی از پیامبر («حَتّی یخْطِرَ الشَّیطانُ بَینَ المَرْءِ وَ قَلْبِهِ، تا اینكه شیطان میان شخص و قلبش خطور میكند»؛ ابناثیر، ج 2، ص 46) و امیرمؤمنان («وَلِلْقُلوبِ خَواطِرُ لِلْهَوَی، و دلها خواطری دارند كه آنها را به سوی هوای نفس میخواند»؛ كلینی، ج 8، ص 19؛ برای احادیث متعدد دیگر رجوع کنید به برازش، ج 9، ص 6257، ذیل واژه) بازگردد كه مؤمنان را از خطورات (وساوس) شیطان پرهیز دادهاند.
ظاهراً حكیم ترمذی نخستین كسی است كه اشارهای كوتاه به بحث خواطر كرده است و میتوان تقسیمبندی چهارگانۀ انواع خواطر در آثار بعدی را بهطور ضمنی در سخنان او یافت. بهنظر وی (ص 143ـ144، 148)، قلب * خزانۀ خداست و شیطان * و نفس * و حتی فرشتگان نمیتوانند از محتوای آن مطّلع شوند، اما سینه (صدر) اینگونه نیست و خواطری كه وارد سینه میشود یا از فرشته (مَلَك) است یا از نَفْس (وسواس). خواطر مَلَكی با حمایت خدا میآید و برحسب میزان قوّت نور سالك به سیر الیاللّه تبدیل میگردد. خواطر نفسانی مانند دود و ابر اطراف قلب را در سینه فرا میگیرد و آن را در تاریكی فرو میبرد و در اینجاست كه وسوسههای نفس و شیطان، یكی پس از دیگری، وارد میشود. خواطر نفسانی جز با مجاهده در ذات خدا و پرهیز از اشتغالات دنیا درمان نمیپذیرد.
كلابادی (ص 89ـ90) یكی از اركان دهگانۀ تصوف را كشف خواطر بهشمار آورده است، یعنی بررسی و كاوش در هر خاطری كه بر دل وارد میشود تا آنچه را از آنِ حق است متابعت كند و غیر آن را فرو گذارد.
انواع خواطر. بیشتر صوفیان خواطر را چهار قسم میدانند: الاهی، مَلَكی، نفسانی و شیطانی (كلابادی، ص90ـ91؛ قشیری، ص160؛ غزالی، ص 47ـ 48؛ سهروردی، ص 462؛ ابنعربی، ج 1، ص 666؛ عبدالرزاق كاشانی، ص 257). اگر خاطر از مَلَك باشد الهام است و اگر از نفس باشد هواجس است و اگر از شیطان باشد وسواس است و اگر از سوی خدا باشد خاطرِ حق و خاطر ربانی و رحمانی است (قشیری؛ عبدالرزاق كاشانی، همانجاها). خاطر الاهی برای بیدار كردنِ (تنبیه) سالك است، زیرا باطن نیز، مانند ظاهر، خواب و بیداری دارد. اگر باطن بیدار باشد، در آیات خدا مینگرد و اعتبار میگیرد، اما گاه باطن به خواب میرود و از حق غافل میشود و خاطر الاهی لازم است تا او را دوباره بیدار كند. خاطر مَلَكی برای برانگیختن سالك به طاعت است، چون راه ملائكه راه طاعت است و خلق را نیز به همان راه خود میخوانند. چون خلقت نفس بر شهوت است، خاطر نفسانی نیز سالك را به شهوت دعوت میكند. خاطر شیطان برای آراستن گناه است، زیرا آراستن گناه كار اوست و نخستین بار خود را برای خود آراست و لذا مردم را به راهی كه خود رفته فرا میخواند (مستملی بخاری، ربع 3، ص 1187ـ1189).
مفصّلترین بحث در بارۀ انواع خواطر از آنِ ابوطالب مكی * است (ج 1، ص 241ـ255). به نظر وی، خواطر شش نوع است: خاطر نفس و خاطر عدو (شیطان)، كه هر دو مذموم و نتیجۀ هوای نفس و جهالت هستند؛ خاطر روح و خاطر مَلَك، كه پسندیده هستند و سالك را به سوی حق و به سوی علم راهنمایی میكنند؛ خاطر عقل، كه حد فاصل چهار خاطر مذكور است: گاه با نفس و عدو است و باعث تباهی میشود و گاه با روح و مَلَك است و باعث بركات میگردد، زیرا حكمت خدا بر این قرار گرفته است كه بنده با عقل و شهود خود در خیر و شر وارد شود تا جزا و عقاب به خودش بازگردد؛ و خاطر یقین كه با قلب سر و كار دارد و روح ایمان است و ویژۀ موقنان است (برای بحث مفصّل در بارۀ قلب و ارتباط آن با خواطر رجوع کنید به مكی، ج 1، ص 136ـ138، 242ـ245). سه خاطر عقل و نفس و عدو از خزاین زمین هستند و سه خاطر یقین و روح و ملك از خزاین خدا. اگر خواطر از جانب مَلَك و روح بیاید، مایۀ پرهیزكاری و هدایت و رشد است، اما اگر از سوی عدو و نفس باشد، مایۀ گمراهی و نافرمانی است. بنده باید ابتدا با خاطر نفس و خاطر عدو مبارزه كند تا به خاطر یقین برسد (برای تقسیمات ریزترِ انواع خواطر رجوع کنید به مكی، ج 1، ص 254ـ255).
به نظر میرسد كه هدف مكی تكثیر عدد بوده است و به همین سبب نه تنها صوفیان پس از وی، جز اندكی (برای نمونه رجوع کنید به گیلانی، ج 1، ص 101)، از او پیروی نكرده و تقسیم چهارگانه را معتبر دانستهاند، بلكه برخی (برای نمونه رجوع کنید به سهروردی، ص 466) تقسیمبندی او را نقد كردهاند. به نظر سهروردی، و به تبع او عزالدین كاشانی ( رجوع کنید به ص 106)، خود عقل خاطری جداگانه ندارد زیرا قوهای برای ادراك است و به حسب مورد، ممكن است جذبِ دعوت هریك از خواطر چهارگانۀ نفس و مَلَك و اله و شیطان شود. همچنین بازگشت خاطر یقین به خاطر الاهی است و نمیتوان آن را خاطری مستقل بهشمار آورد.
راههای تشخیص انواع خواطر از یكدیگر. از ابوسعید خرّاز * نقل شده است كه به هر خاطری كه موافقِ حق نباشد باید ظنین بود (سُلَمی، ص 511ـ512)، اما عارفان پس از وی با تفصیل بیشتری به این بحث پرداختهاند. به نظر مستملی بخاری * (ربع 3، ص 1175)، كشف خواطر به معنای آن است كه سالك انواع خواطر را بشناسد تا بتواند از آنچه الهام حق است پیروی كند و از آنچه وسواس شیطان یا هواجس نفس است بپرهیزد. راه تشخیص، آن است كه ببیند خاطر، او را به كدام سو میخواند: اگر خاطر او را به سوی كاری نیك بخواند، باید بداند كه این، خاطرِ حق است و پیروی از آن ضروری است؛ اگر او را به سوی هوای نفس بخواند، باید آن را رها كند. سالك در موارد دشوار باید خاطر خود را به كتاب خدا عرضه كند و اگر در آن چیزی مناسب مقام نیافت، خاطر را بر سنّت پیامبر اكرم عرضه كند و اگر باز هم چیزی نیافت، خود اجتهاد كند و به اجتهاد خود عمل كند. البته ابونصر سرّاج (ص 342ـ343)، و به تبعِ او هُجویری، با نقل حكایتی از خیر نسّاج * و جُنید * ، بر این نكته تأكید میورزند كه خاطرِ صحیح همان خاطر اول است كه پیش از همه بر دل خطور میكند و دادۀ حق تعالی است و به همین دلیل اهل خواطر از آن تبعیت میكنند (ص 563؛ نیز رجوع کنید به فناری، ص 715؛ قیصری، ص 537). با این حال، سهروردی (ص 464) نظر سرّاج و هجویری را بر موردی حمل كرده كه هر دو خاطر حق باشد. وی افزوده است كه به نظر جنید، باید از خاطر اول تبعیت كرد، اما به نظر ابنعطا خاطر دوم قویتر است زیرا خاطر نخستِ او را تقویت كرده است، و به نظر ابنخفیف هر دو برابرند چرا كه هر دو حق هستند و هیچكدام بر دیگری برتری ندارد.
غزالی (ص 47ـ49) در بارۀ فرق گذاشتن میان خواطر نظر خاصی دارد. به نظر وی، ممكن است گاه خاطر الاهی، از باب امتحان و محنت، به شر دعوت كند و خاطر شیطانی، از باب مكر و استدراج، به خیر فرا خواند. تمیز میان خاطر شرّی كه معلوم نیست از سوی خداست یا شیطان یا نفْس، به سه طریق ممكن است: 1) اگر خاطر حالتی واحد و ثابت داشته باشد، از خدا یا از نفْس است و اگر متردد و مضطرب باشد، از شیطان است؛ 2) اگر خاطر پس از ارتكاب گناهی بیاید، از سوی خداست و عقوبت آن گناه بهشمار میآید و اگر پس از ارتكاب گناه نباشد، از شیطان است. 3) نهایت آنكه اگر خاطر با ذكر خدا ضعیف و نابود نشود، از نفس است و اگر ضعیف شود، از شیطان است (همچنین برای راههای تشخیص خاطر خیر از شر و خاطر خیر الاهی از خاطر خیر ملكی و خیر شیطانی ( استدراجی ) رجوع کنید به همو، ص 48ـ50).
سبب اشتباه خواطر با یكدیگر. مشایخ صوفیه اتفاق نظر دارند كه هركس مال حرام بخورد، نمیتواند میان الهام الاهی و وسواس شیطان فرق بگذارد و به نظر ابوعلی دقّاق، كسی كه قوتش معلوم (معین) باشد نیز چنین است (قشیری، ص 161؛ برای اطلاع از نقد و نظر سهروردی در بارۀ سخن ابوعلی دقّاق رجوع کنید به سهروردی، ص 464). سهروردی (ص 463ـ464) اسباب اشتباه خواطر را در چهار امر منحصر میداند: ضعف یقین، جهل به صفات و اخلاق نفْس، هواپرستی، حب دنیا. هركس از این امور چهارگانه بپرهیزد، میتواند میان خواطر فرق بگذارد و اینكه میبینیم كسانی پارهای از خواطر را میشناسند و پارهای را نه، به سبب وجود برخی از این امور چهارگانه است. هرقدر سالك معرفتش به نفْس بیشتر باشد، در تمیز میان خواطر نیرومندتر است.