خانخيوه، ، شهرت ابوالغازی محمدامینخان از سلسلة ایناق، دومین سلسلة خانهای خیوه. او كه در منابع تاریخی ایران به خانخیوه یا خیوق (هدایت، 1356ش، ص56 ـ57، 146؛ سپهر، ج 3، ص 248) معروف است، پسر اللّهقلیخان ازبك بود. در دوره اللّه قلیخان، خیوه (اكنون از شهرهای تركمنستان) به اوج رونق خود رسید. تا دوره محمدامینخان، خوانین خیوه با دربار ایران روابط دوستانه داشتند و كمابیش تابع دولت ایران بودند (غفور، ص 22). محمدامین خان به علت شایستگی و خدماتی كه انجام داده بود، پس از برادرش، رحیم قلی خان، در 1261 به حكومت رسید، درحالی كه رحیم قلی خان چندین پسر داشت (وامبری، ص 449ـ450). پس از به حكومت رسیدن وی، محمدشاه قاجار در 1262 میرزا رضای میزان آقاسی را به سفارت خوارزم مأمور كرد و نامهای برای تسلیتِ فوتِ خان سابق و تبریك حكومت محمدامین خان فرستاد (رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 1683؛ نیز هدایت، 1339، ج10، ص 471).
در 1262، هم زمان با شورش محمدحسنخان سالار* در خراسان، خان خیوه نیز ادعای استقلال كرد (بینا، ج 2، ص 232). وی كه با محمدحسنخان سالار روابط دوستانه داشت، او را در شورش بر ضد دولت مركزی تقویت كرد. محمدحسنخان نیز با تركمنهای متجاوز به مرزهای شمال شرقی ایران روابط دوستانه داشت و همواره سه هزار تركمن در خدمت او بودند كه در ازای خدماتشان حق داشتند از مردم خراسان اسیر بگیرند (هدایت، 1339 ش، ج10، ص 394؛ رجوع کنید به آدمیت، ص 602). پس از پایان فتنه سالار و كشته شدن وی و نیز حمله روسیه به تركستان در 1265، محمدامینخان به ناچار به دولت ایران اظهار دوستی نمود و نمایندهای از جانب خود با هدایایی به تهران فرستاد (هدایت، 1339، ج10، ص 471؛ گُلی، ص130). ایران پیشنهادهای سفیر خان خیوه را در مورد مرزبندی قبول كرد، مشروط بر حمایت نكردن وی از تركمنها و آزادشدن كلیه اسرای ایرانی در دست آنها. قراردادی نیز در 23 جمادیالاولی 1267 میان آنان منعقد شد (گلی، ص130ـ131). بااینحال، خان خیوه در خراسان به تاختوتاز پرداخت و از مردم مرو و سرخس و تركمنهای آن مناطق طلب زكات (نوعی مالیات یا باج) كرد (بینا، ج 2، ص 232). بدینسبب در زمان صدارت امیركبیر، رضاقلیخان هدایت در جمادیالا´خرة 1267 بهعنوان سفیر به خیوه رفت. هدایت موظف بود تا اطلاعات كاملی از راهها، وضعیت اقتصادی، نظامی و زندگی اسیران ایرانی در خیوه بهدست آورد. وی همچنین مأموریت داشت تا خان خیوه را به آزاد كردن اسیران ایرانی وادار كند (هدایت، 1356 ش، ص 6ـ7؛ آدمیت، ص 604). هم زمان با سفر رضاقلیخان هدایت و دیدار با خان خیوه، سپاهیان خیوه در خراسان مشغول تاخت وتاز بودند و درعینحال، خان خیوه به شاه ایران اظهار دوستی و انقیاد مینمود. سرانجام، تلاش هدایت برای آزاد كردن اسیران ایرانی در خیوه بینتیجه ماند (رجوع کنید به هدایت، ج10، ص 475ـ476).
در همان سال (1267)، سلطان مرادمیرزا حسامالسلطنه، حاكم خراسان، به سرخس حمله كرد زیرا تركمنهای حدود سرخس، به تحریك محمدامینخان، ایجاد ناامنی كرده بودند. همچنین محمدامینخان شخصاً با سپاه خیوه به سرخس رفت، ولی از حسامالسلطنه شكست خورد و ناچار به خیوه بازگشت ( رجوع کنید به خورموجی، ص 91ـ93؛ بخارایی، ص 129). پس از این شكست، بار دیگر سپاهی از جانب محمدامینخان به سرخس حمله كرد، ولی آنان نیز از حسامالسلطنه در آقدربند شكست خوردند (هدایت، 1356 ش، ص 57). محمدامینخان در 1269، بار دیگر برای گرفتن زكات به مرو لشكر كشید. حسامالسلطنه نیز سپاهی برای مقابله با او اعزام كرد، ولی فرمانده سپاه بیمار شد و درگذشت. محمد امین خان نیز به سبب شیوع بیماری وبا در اردوی نظامیاش به خیوه بازگشت، ولی سپاهی را در قریاب باقی گذاشت. همچنین میراحمد خان جمشیدی، خان و از سران طایفه جمشیدی، را بر مرو حاكم نمود. وی با همدستی طوایف تركمن، مرو را غارت كرد بهطوری كه غله در آن شهر نایاب شد و قحطی بروز كرد. بدینسبب، عدهای از بزرگان و ریشسفیدان مرو به مشهد نزد حسامالسلطنه رفتند. حسامالسلطنه نیز چند نفر از آنان را به رسم گروگان در خراسان نگهداشت. سپس سپاهی برای حفظ و حراست آن مناطق به مرو اعزام كرد (سپهر، ج 3، ص 1203؛ خورموجی، ص 121ـ122). در 1271، خان خیوه برای گرفتن زكات سفیری به سرخس فرستاد. مردم سرخس از دادن زكات خودداری كردند و سفیر خان را كشتند. خان خیوه نیز از قبایل تركمن و طوایف همپیمان خود كمك خواست و به سرخس لشكر كشید. اهالی شهر از فریدون میرزا فرمانفرما، حاكم خراسان و جانشین حسامالسلطنه، درخواست كمك كردند. فرمانفرما ابتدا چهارصد سوار و بعد پانصد سوار دیگر به سرخس اعزام كرد. فرستادن پیدرپی این لشكریان، خان خیوه را واداشت كه در حمله به سرخس عجله نماید. سپاه محمدامینخان مجموعاً چهل هزار نفر و شامل سپاه خیوه، طوایف جمشیدی، قریابی، تیمنی، میمنه، شبرغان، سالور و سایر طوایف تركمن بود. فریدونمیرزا نیز با لشكر خراسان به سوی سرخس حركت كرد و جمعی از سرداران خراسانی را با دو هزار سوار به سرخس اعزام نمود. در دوشنبه 30 جمادیالا´خرة 1271، جنگ بین سپاهیان درگرفت. لشكر خوارزم شكست خورد و لشكریان فرار كردند ولی محمدامینخان موفق به فرار نشد و كشته شد. چهارده تن از عموزادگان وی و 32 تن از درباریان خیوه نیز در این جنگ كشته شدند (سپهر، ج 3، ص 1247ـ 1248، 1251ـ1252؛ هدایت، 1356 ش، ص 146؛ خورموجی، ص 144). سرهای كشتهشدگان را به تهران بردند و به دستور ناصرالدینشاه غسل دادند و با احترام در محلی خارج از دروازة دولت دفن كردند.
محمدامینخان هنگام كشته شدن 35 سال داشت (سپهر، ج 3، ص 1254؛ هدایت، 1356 ش، ص 146ـ147؛ خورموجی، ص 146). وی در دورةكوتاه خانیاش تلاش كرد كه حدود ایالت خوارزم قدیم را حفظ كند و بر همة ایلاتی كه حتی در ممالك همسایه زندگی میكردند، تسلط یابد. در دورة او، درآمد دولت افزایش یافت و خان خیوه مقدار زیادی از آن را صرف سامان دادن ارتش نمود (وامبری، ص450). مناره مخروطی شكل بسیار بلندی كه از بناهای زیبای خیوه است، مربوط به دوره اوست (موزر، ص 184).