responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5030

 

تصوف (4) ،

5) تصوف‌ در شبه‌قاره‌ هند

الف‌) تاریخ‌. تصوف‌ در شبه‌قاره‌ هند در قرن‌ دوم‌ و سوم‌ ظهور یافت‌. در باره‌ دیدار ابوعلی‌ سِندی‌ با بایزید بسطامی‌ (متوفی‌ 261 یا 264؛ عزیزاحمد، ص‌ 51)، سفر تبلیغی‌ حلاّ ج‌ (متوفی‌ 309) به‌ هند (شیمل‌، 1983، ص‌ 67)، احتمالاً اقامت‌ اولین‌ صوفی‌ یعنی‌ شیخ‌صفی‌الدین‌ كازرونی‌ (متوفی‌ 398) به‌ دستور مرشدش‌ شیخ‌ابواسحاق‌ كازرونی‌ (ابراهیم‌بن‌ شهریار) در منطقه‌ سِند در ناحیه‌ اُچ‌ (اكرم‌، ص‌ 72)، سفر شیخ‌حسین‌ زنجانی‌ (متوفی‌ ح 420) به‌ پنجاب‌ و اقامت‌ وی‌ در آنجا برای‌ ترویج‌ تصوف‌ و تربیت اهل‌ سلوك‌، و سفر علی‌بن‌ عثمان‌ هُجویری‌ به‌ پنجاب‌ به‌ دستور مرشدش‌ ابوالفضل‌ خَتْلی‌ گزارشهایی وجود دارد (رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 112؛ رحمان‌علی‌، ص‌ 59). هجویری‌ در لاهور خانقاه‌ ساخت‌ و به‌ تعلیم‌ و ارشاد مشغول‌ شد و در همانجا نیز درگذشت‌ (رحمان‌علی‌، همانجا).

ورود سلسله‌های‌ صوفیه‌ به‌ شبه‌قاره‌ هند. ورود این‌ سلسله‌ها به‌ شبه‌قاره‌ هند تقریباً معاصر با فتوحات‌ غوریان‌ (حك : 543 ـ612) بود. در قرن‌ ششم‌ برخی‌ از صوفیان‌ آسیای‌ مركزی‌ به‌ هند مهاجرت‌ كردند. اولین‌ سلسله‌ها در این‌ دوره‌ چِشتیه‌ * و سهروردیه‌ * بودند. چشتیه‌ بیشتر در اَجْمیر و برخی‌ نقاط‌ پنجاب‌ و دهلی‌ و اوتارپرادش‌ و بهار/ بیهار، و سهروردیه‌ در سند و ملتان‌/ مولتان‌ و پنجاب‌ تبلیغ‌ می‌كردند. سلسله‌های‌ مهم‌ بعدی‌ نقشبندیه‌، قادریه‌ و شطاریه‌ بودند (تریمینگام‌، ص‌ 64؛ لال‌، ص‌ 123).

ابتدا خواجه‌ معین‌الدین‌ حسن‌ سجزی‌ چشتی‌ * (متوفی‌ 633)، از سلسله‌ چشتیه‌، در 561 در اجمیر ساكن‌ شد. جانشین‌ وی‌ قطب‌الدین‌ بختیارِ كاكی‌ * (متوفی‌ 634) و جانشین‌ كاكی‌، فریدالدینِ گنج‌شكر * (متوفی‌ 664) مشهور به‌ بابافرید، این‌ سلسله‌ را در دهلی‌ و پنجاب‌ گسترش‌ دادند (شیمل‌، 1983، ص‌ 345ـ347). مهمترین‌ خلیفه‌ بابافرید در هند، شیخ‌نظام‌الدین‌ اولیا * (متوفی‌ 725) بود و سلطان‌المشایخ‌ خوانده‌ می‌شد. دو شاعر پارسی‌گوی‌، امیرخسرو دهلوی‌ و امیرحسن‌ سجزی‌، كه‌ از مریدان‌ نظام‌الدین‌ بودند، سبب‌ اشتهار نظام‌الدین‌ اولیا در تصوف‌ ایران‌ شدند (غلام‌ سرور لاهوری‌، ج‌ 1، ص‌ 328، 338؛ زرین‌كوب‌، 1362 ش‌ ب‌ ، ص‌ 218). مهمترین‌ خلیفه‌ نظام‌الدین‌ اولیا، شیخ‌نصیرالدین‌ محمود معروف‌ به‌ چراغ‌دهلی‌ * (متوفی‌ 757) بود (غلام‌ سرور لاهوری‌، ج‌ 1، ص‌ 338). وی‌ در دورانی‌ می‌زیست‌ كه‌ شاگردان‌ ابن‌تیمیه‌ فشارهای‌ مذهبی‌ و سلطان‌محمدبن‌ تغلق‌ فشارهای‌ سیاسی‌ بر صوفیه‌ وارد می‌آوردند. او مریدان‌ خود را به‌ رعایت‌ مبادی‌ شریعت‌ ملزم‌ كرد و توانست‌ سلسله‌ خویش‌ را از تعرض‌ مصون‌ بدارد و به‌ همین‌ منظور بعضی‌ رسوم‌ صوفیه‌، نظیر زمین‌بوسی‌، را منسوخ‌ كرد (زرین‌كوب‌، 1362ش‌ ب‌ ، ص‌ 220). سلسله‌ چشتیه‌ در زمان‌ دو شیخ‌ بزرگ‌، یعنی‌ نظام‌الدین‌ اولیا و نصیرالدین‌ چراغ‌ دهلی‌، از طریق‌ شیخ‌ سراج‌الدین‌ (متوفی‌ 758) تا بنگال‌ و از طریق‌ سیدمحمد گیسودراز (متوفی‌ 825) تا گلبرگه‌ (از شهرهای‌ قدیمی‌ شیعی‌ در هند) گسترش‌ یافت‌. دیگر عرفای‌ چشتی‌ در مالوِه‌ و گجرات‌ مقیم‌ شدند (<دایره‌المعارف‌ دین‌>، ج‌ 7، ص‌ 394).

سلسله‌ چشتیه‌ در هند دارای‌ چند شاخه‌ مهم‌، نظیر نظامیه‌ منسوب‌ به‌ نظام‌الدین‌ اولیا و صابریه‌ منسوب‌ به‌ شیخ‌علی‌ صابر (متوفی‌ 690)، است‌ و هر كدام‌ از آنها نیز زیرشاخه‌هایی‌ دارند (حسنی‌، الثقافه‌الاسلامیه‌ ، ص‌ 181). نماینده‌ برجسته‌ شاخه‌ صابریه‌، شیخ‌ عبدالقدّوسِ گُنگوهی‌ * (متوفی‌ 945) بود كه‌ این‌ شاخه‌ را در قرن‌ نهم‌ در هند ترویج‌ نمود (عزیزاحمد، ص‌ 57). اساس‌ تعلیمات‌ این‌ شاخه‌، ذكر جلی‌، رابطه‌ قلبی‌ با شیخ‌، چله‌نشینی‌ همراه‌ با نماز و روزه‌، قلّت‌ طعام‌ و كلام‌ و منام‌ (خواب‌) و مواظبت‌ بر وضو بوده‌ است‌ (حسنی‌، الثقافه‌ الاسلامیه‌ ، ص‌ 180).

مشایخ‌ چشتیه‌ از پذیرفتن‌ هدایای‌ سلاطین‌ خودداری‌ می‌كردند و فقط‌ «فتوح‌» (هدایای‌ مردم‌) را می‌پذیرفتند. بعضی‌ از صوفیان‌ چشتیه‌ به‌ آباد كردن‌ زمینهای‌ بایر می‌پرداختند و گاه‌ نظیر راهبان‌ بودایی‌ و هندو با زنبیل‌ خانه‌ به‌ خانه‌ گدایی‌ می‌كردند، اما پس‌ از گسترش‌ چشتیه‌ در ولایات‌، كمتر به‌ زهد روی‌ آوردند و دیگر از قبول‌ هدایای‌ حكام‌ ابایی‌ نداشتند. بعلاوه‌، داشتن‌ شغل‌ یا كسب‌ روزی‌ از طریق‌ خدمت‌ دیوانی‌ را برای‌ مریدانی‌ كه‌ در مراتب‌ پایین‌ بودند، جایز می‌دانستند (عزیزاحمد، ص‌ 53، 57).

چشتیه‌ در طول‌ قرون‌ متمادی‌ بانفوذترین‌ طریقت‌ شبه‌قاره‌ بوده‌ است‌ (شیمل‌، 1983، ص‌ 351).

سهروردیه‌، منسوب‌ به‌ ابونجیب‌ عبدالقاهربن‌ عبداللّه‌ سهروردی‌ * یا منسوب‌ به‌ برادرزاده‌ وی‌، شهاب‌الدین‌ عمربن‌ محمد سهروردی‌ * ، دومین‌ سلسله‌ مشهور صوفیه‌ در شبه‌قاره‌ هند است‌. مروج‌ آن‌ در هند بهاءالدین‌ زكریا (متوفی‌ 661)، معاصر معین‌الدین‌ چشتی‌، بود. تلاشهای‌ وی‌ برای‌ گسترش‌ اسلام‌ در پنجاب‌ بسیار مرجوع كنید بهثر بود. وی‌ در ملتان‌ اقامت‌ داشت‌ و خانقاهش‌ مركز نشر معارف‌ صوفیه‌ بود و در پنجاب‌ و سند مریدان‌ فراوانی‌ پیدا كرد ( رجوع كنید به بهاءالدین‌ زكریا * ). پس‌ از او، پسرش‌ صدرالدین‌ محمدعارف‌ (متوفی‌ 684) و پس‌ از صدرالدین‌، پسر او ركن‌الدین‌ عالم‌ (متوفی‌ 735) خلیفه‌ شدند و حفظ‌ و نشر سهروردیه‌ را بر عهده‌ گرفتند. پس‌ از ركن‌الدین‌،

خلافت‌ سهروردیه‌ بین‌ خویشان‌ و منسوبان‌ وی‌ دوام‌ یافت‌ (زرین‌كوب‌، 1362 ش‌ ب‌ ، ص‌ 215ـ217). سیدجلال‌الدین‌ سُرخپوش‌ بخاری‌ و نوه‌ او جلال‌الدین‌ مخدوم‌ جهانیان‌، سلسله‌ سهروردیه‌ را در اچ‌ توسعه‌ دادند. جلال‌الدین‌ مخدوم‌ جهانیان‌ شاخه‌ جلالیه‌ را به‌ نام‌ پدربزرگش‌ رواج‌ داد (شیمل‌، 1983، ص‌ 354؛ < دایره‌المعارف‌ دین >، همانجا). جلال‌الدینِ تبریزی‌ * (متوفی‌ ? 642)، یكی‌ از مشایخ‌ سهروردیه‌ و شاگرد ابوحفص‌ عمر سهروردی‌، در قرن‌ هفتم‌ به‌ بنگال‌ رفت‌ و به‌ ترویج‌ این‌ طریقت‌ پرداخت‌ و در همانجا درگذشت‌. سلسله‌ سهروردیه‌ هنوز در بنگال‌ وجود دارد (شیمل‌، 1983، ص‌ 351). میرسید عثمان‌، مشهور به‌ لعل‌ شهباز قلندر * (متوفی‌ 650)، نیز یكی‌ دیگر از خلفای‌ بهاءالدین‌ زكریاست‌. وی‌ دارای‌ تمایلات‌ وحدت‌ وجودی‌ بود و سلسله‌ سهروردیه‌ را با مشرب‌ قلندری‌ در آمیخت‌ (زرین‌كوب‌، 1362 ش‌ ب‌ ، ص‌ 216).

سلسله‌ كبرویه‌ * منسوب‌ به‌ نجم‌الدین‌ كبری‌'، در هند دارای‌ دو شاخه‌ مهم‌ است‌: یكی‌ همدانیه‌ و دیگری‌ فردوسیه‌. همدانیه‌، شاخه‌ كشمیری‌ از ركنیه‌ (شاخه‌ خراسانی‌ سلسله‌ كبرویه‌) و منسوب‌ به‌ میر سید علی ‌بن شهاب‌ همدانی‌ (متوفی‌ 785) است‌ (تریمینگام‌، ص‌ 56 ـ57). میرسیدعلی‌ همدانی‌ طی‌ چند سفر به‌ كشمیر، سبب‌ رواج‌ كبرویه‌ در آنجا شد. او همچنین‌ زمینه‌ساز رواج‌ زبان‌ فارسی‌ و هنر ایرانی‌ در كشمیر بود. وی‌ شاگردانش‌ را برای‌ تبلیغ‌ به‌ جاهای‌ گوناگون‌ كشمیر می‌فرستاد و نوشته‌اند كه‌ او در كشمیر 000 ، 37 تن‌ را مسلمان‌ كرد و در دوره‌ او مساجد و خانقاههای‌ بسیاری‌ در آنجا به‌ نام‌ «حضرت‌ امیر» ساخته‌ شد (حكمت‌، ص‌ 341ـ342؛ ریاض‌، ص‌ 48ـ50، 58 ، 60). میرسیدعلی‌ در كشمیر كتابخانه‌ای‌ تأسیس‌ كرد و كتابهای‌ فراوانی‌ به‌ عربی‌ و فارسی‌ به‌ آنجا برد (ریاض‌، ص‌ 59). فرزند وی‌ سیدمحمد همدانی‌ نیز برای‌ تبلیغ‌ اسلام‌ به‌ كشمیر رفت‌. مرید دیگر میرسیدعلی‌ همدانی‌، اشرف‌ جهانگیر سمنانی‌ (متوفی‌ 808)، نیز شاخه‌ اشرفیه‌ از سلسله‌ كبرویه‌ را تأسیس‌ كرد (مظهر، ص‌ 35؛ تریمینگام‌، ص‌ 56 ـ57).

نام‌ شاخه‌ فردوسیه‌ از ركن‌الدین‌ فردوسی‌، از مشایخ‌ كبرویه‌، گرفته‌ شده‌ است‌. این‌ شاخه‌ در بهارِ هند گسترش‌ یافت‌ (عزیزاحمد، ص‌ 62ـ63). از بزرگان‌ این‌ شاخه‌، شرف‌الدین‌ احمدبن‌ یحیی‌ مِنْیری‌ (متوفی‌ 782) بود كه‌ نزد سلاطین‌ تغلق‌ محترم‌ بود و سهم‌ مهمی‌ در رواج‌ نثر صوفیانه‌ در شبه‌قاره‌ و همچنین‌ شناساندن‌ مشایخ‌ ایران‌ به‌ هند داشت‌ ( رجوع كنید به مطیع‌ الامام‌، 1372 ش‌).

قلندریه‌ * سلسله‌ دیگری‌ بود كه‌ در قرن‌ هفتم‌ در هند رواج‌ یافت‌. حكومت‌ مغول‌ در آسیای‌ مركزی‌ و ایران‌ زمینه‌ حركت‌ قلندرها را از تركیه‌ به‌ هند فراهم‌ كرد. اغلب‌ مشایخ‌ قلندری‌ با چشتیه‌ یا سهروردیه‌ ارتباط‌ داشتند، مثلاً لعل‌ شهباز قلندر ابتدا از سهروردیه‌ بود و بعد به‌ قلندریه‌ پیوست‌. گروهی‌ از مریدان‌ صدرالدین‌ راجو قِتال‌، برادر جلال‌الدین‌ حسین‌ بخاری‌ (از مشایخ‌ سلسله‌ بخاری‌، متوفی‌ 785)، نیز به‌ قلندری‌ ـ سهروردی‌ مشهور شدند. برخی‌ قلندران‌ نیز نسب‌ معنوی‌ خود را به‌ شاه‌نعمت‌اللّه‌ ولی‌ * (730 یا 731ـ834) می‌رساندند. تعدادی‌ از قلندران‌ این‌ سلسله‌، معروف‌ به‌ نعمتی‌ ـ قلندری‌، از قرن‌ نهم‌ تا یازدهم‌ در هند اهمیت‌ داشتند (رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 304ـ306؛ عزیزاحمد، ص‌ 66).

از جمله‌ اشخاص‌ مهم‌ قلندری‌، شاعری‌ به‌ نام‌ محمدسعید سرمد كاشانی‌ * بود كه‌ داراشكوه‌ از اوحمایت می‌كرد. سرمد در حال‌ وجد برهنه‌ می‌شد و اورنگ‌زیب‌ (حك : 1068ـ 1118) وی‌ را به‌ جرم‌ بدعت اعدام‌ كرد (عزیزاحمد، همانجا).

واژه‌ قلندر امروزه‌ در شمال‌ هند تنزل‌ معنا پیدا كرده‌ و به‌ معنای‌ گدا یا شخص‌ آواره‌ای‌ است‌ كه‌ هزینه‌ زندگی‌ خود را از طریق‌ نمایش‌ دادن‌ با اسب‌ یا الاغ‌ تأمین‌ می‌كند (همانجا).

حیدریها شاخه‌ای‌ از قلندریه‌اند. مشهورترین‌ حیدری‌ هند، شیخ‌ابوبكر توسی‌حیدری‌ بود كه‌ در قرن‌ هفتم‌ در دهلی‌ می‌زیست‌. پس‌ از وی‌، شاخه‌ حیدری‌ به‌ سبب‌ فقدان‌ مشایخ‌ و اقطاب‌ زوال‌ یافت‌، اما افرادی‌ منسوب‌ به‌ این‌ سلسله‌ تا چند قرن‌ فعالیت‌ داشتند (رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 307، 309). میان‌ آداب‌ و اعمال‌ رایج‌ در این‌ شاخه‌ با شاخه‌ رفاعیه‌ * شباهتهایی‌ وجود داشت‌ (همان‌، ج‌ 1، ص‌ 310).

مداریه‌ سلسله‌ دیگری‌ است‌ كه‌ بدیع‌الدینِ قطب‌ المدار * ، مشهور به‌ شاه‌مدار، آن‌ را بنیان‌ نهاد. وی‌ اهل‌ سوریه‌ بود و در قرن‌ نهم‌ به‌ هند رفت‌. پیروان‌ این‌ سلسله‌ مدعی‌ ارتباط‌ با چشتیه‌ بودند، اما آداب‌ و عقاید آنان‌ تلفیقی‌ از تصوف‌ اسلامی‌ و آیین‌ هندو بود. پیروان‌ این‌ طریقت‌ لباسی‌ مانند لباس‌ مرتاضان‌ هندی‌ می‌پوشیدند و به‌ تن‌ خود خاكستر می‌مالیدند. گفته‌ می‌شود كه‌ آنان‌ حشیش‌ می‌كشیدند و نسبت‌ به‌ نماز خواندن‌ و روزه‌ گرفتن‌ بی‌اعتنا بودند ( رجوع كنید به همان‌، ج‌ 1، ص‌ 318ـ319؛ عزیزاحمد، ص‌ 67). به‌ اعضای‌ این‌ سلسله‌ به‌ سبب‌ حمل‌ طبلی‌ كوچك‌، «دَفْلی‌» می‌گفتند. این‌ سلسله‌ تا قرن‌ سیزدهم‌ وجود داشت‌ (عزیزاحمد، همانجا).

شطاریه‌، سلسله‌ منسوب‌ به‌ عبداللّه‌ شطاری‌ * است‌. وی‌ این‌ سلسله‌ را در قرن‌ هشتم‌ در جونپور و مالْوه‌ شناساند. برجسته‌ترین‌ صوفی‌ شطاریه‌، سیدمحمد غوث‌ گُوالْیاری‌ * (متوفی‌ 970) بود كه‌ شطاریه‌ را در گجرات‌ گسترش‌ داد و توجه‌ ظهیرالدین‌ بابر و همایون‌ و اكبرشاه‌ (حك : 963ـ1014)، فرمانروایان‌ مغول‌، را جلب‌ كرد (<دایره‌المعارف‌ دین‌ >، همانجا؛ عزیزاحمد، ص‌ 63). با توجه‌ به‌ مراسم‌ و ریاضتهای‌ رایج‌ در آن‌، احتمالاً این‌ سلسله‌ بیش‌ از سلسله‌های‌ دیگر از آیین‌ هندو تأثیر پذیرفته‌ است‌ (عزیزاحمد، همانجا).

صوفیان‌ نعمت‌اللهیه‌ از زمان‌ حیات‌ مؤسس‌ آن‌، شاه‌ نعمت‌اللّه‌ ولی‌، در هند فعالیت‌ داشتند. شاه‌خلیل‌اللّه‌ (پسر شاه‌نعمت‌اللّه‌ ولی‌) و میرنوراللّه‌ (نوه‌ شاه‌نعمت‌اللّه‌) به‌ دعوت‌ سلطان‌ شهاب‌الدین‌ احمد اول‌ (از بهمنیانِ دكن‌ * ) به‌ دكن‌ سفر كردند. در آنجا بین‌ سلطان‌ و میرنوراللّه‌ پیوند خانوادگی‌ پدید آمد و آنان‌ مقیم‌ دكن‌ شدند و به‌ این‌ ترتیب‌ سلطان‌ از این‌ سلسله‌ حمایت‌ كرد (رضوی‌، ج‌ 2، ص‌ 57؛ تریمینگام‌، ص‌ 101ـ102).

حضور پیروان‌ نعمت‌اللهیه‌ در دكن‌ سبب‌ كاهش‌ تأثیر پیروان‌ گیسودراز بر مردم‌ شد و زمینه‌ را برای‌ تغییر مذهب‌ سلاطین‌ دكن‌ فراهم‌ نمود (همانجاها). از اوایل‌ ظهور صفویه‌ (حك: ح 906ـ 1135)، نعمت‌اللهیه‌ در هند دارای‌ پایگاه‌ محكمی‌ شد و شاخه‌ هاشمشاهیه‌ آن‌، منسوب‌ به‌ میرهاشم‌ جهانگیر، در دهلی‌ به‌ وجود آمد و دوام‌ یافت‌ (زرین‌كوب‌، 1362 ش‌ ب‌ ، ص‌ 215).

قادریه‌ را یكی‌ از اعقاب‌ عبدالقادر گیلانی‌ به‌ نام‌ محمدبن‌ شاه‌میر (متوفی‌ 923)، مشهور به‌ میان‌میر، به‌ هند برد. جانشین‌ وی‌، ملاشاه‌/ شاه‌محمد بدخشی‌ * (متوفی‌ 1072)، مرشد داراشكوه‌ بود. میان‌میر در اچ‌ خانقاه‌ قادریه‌ را بنا نهاد (حسنی‌، الثقافه‌الاسلامیه‌ ، ص‌ 180؛ عزیزاحمد، ص‌ 61ـ62؛ رضوی‌، ج‌ 2، ص‌ 57). برخی‌ اشخاص‌ مهم‌ این‌ سلسله‌ عبارت‌ بودند از: بهاءالدین‌ جنیدی‌ (متوفی‌ 921)، شیخ‌قمیص‌ (متوفی‌ 992) از اعقاب‌ عبدالقادر گیلانی‌ (حسنی‌، الثقافه‌الاسلامیه‌ ، همانجا)، ملاشاه‌ و علامه‌ مُحب‌اللّه‌ اللّه‌آبادی‌ (متوفی‌ 1058)، كه‌ هر چهار تن‌ تحت‌تأثیر ابن‌عربی‌ بودند (عزیزاحمد، ص‌ 62). این‌ سلسله‌ در روزگار اورنگ‌زیب‌ موقتاً از رونق‌ افتاد، اما در مجموع‌، از دیگر سلسله‌ها محبوبتر است‌ (همانجا).

خاستگاه‌ نقشبندیه‌ * آسیای‌ مركزی‌ بود. احتمالاً استقرار این‌ طریقت‌ در هند از طریق‌ باقی‌باللّه‌ * (متوفی‌ 971) و در زمان‌ اكبرشاه‌ بوده‌ است‌ (همان‌، ص‌ 59). بابُر (حك: 899 ـ937) از

این‌ سلسله‌ حمایت‌ می‌كرد. مشهورترین‌ صوفی‌ نقشبندی‌، احمد سِرهِندی‌ * (متوفی‌ 1035) معروف‌ به‌ مُجَدِّد اَلْفِ ثانی‌ بود. او مرید باقی‌باللّه‌ و سخت‌ پیرو سنّت‌ بود و تصوف‌ و علوم‌ كشفی‌ را فقط‌ در صورتی‌ می‌پذیرفت‌ كه‌ مطابق‌ كتاب‌ و سنّت‌ باشد. سرهندی‌ پیروان‌ خود را نیز به‌ تبعیت‌ كامل‌ از سنّت‌ و مخالفت‌ با بدعت‌ دعوت‌ می‌كرد (فرمان‌، ص‌ 399ـ400، 405؛ عزیزاحمد، ص‌ 60). وی‌ از مخالفان‌ نظریه‌ وحدت‌ وجود ابن‌عربی‌ بود و عقیده‌ برخی‌ مشایخ‌ را مبنی‌ بر برتری‌ ولایت‌ بر نبوت‌، خلاف‌ شریعت‌ می‌دانست‌ (فرمان‌، ص‌ 409؛ عزیزاحمد، همانجا). البته‌ گفته‌اند كه‌ وی‌ در آخر عمر با نظریه‌ ابن‌عربی‌ موافقت‌ كرد (فخری‌ میلاپوری‌، ص‌221ـ222). او نامه‌های‌ بسیاری‌ برای‌ شخصیتهای‌ سیاسی‌ زمان‌ خود نوشت‌ و توانست‌ بسیاری‌ از اشراف‌ و درباریان‌ را در مخالفت‌ با روش‌ دربار تیموریان‌ هند (نزدیك‌ كردن‌ آیین‌ هندو به‌ دین‌ اسلام‌) با خود هم‌عقیده‌ كند ( رجوع كنید به <دایره ‌المعارف‌ جهان‌ اسلام‌ آكسفورد >، ج‌ 4، ص‌ 129؛ فرمان‌، ص‌ 399). در این‌ دوره‌، مشایخ‌ نقشبندیه‌ برای‌ جدا كردن‌ عقاید هندو از عقاید اسلامی‌، در مقابل‌ وحدت‌ وجود ــ كه‌ به‌ آیین‌ هندو نزدیك‌ بود ــ وحدت‌ شهود را مطرح‌ می‌كردند (چودهری‌، ص‌ 23).

یكی‌ دیگر از اشخاص‌ مهم‌ نقشبندی‌، شاه‌ولی‌اللّه‌ دهلوی‌ (متوفی‌ 1176) بود. وی‌ در صدد بود كه‌ میان‌ شریعت‌ و تصوف‌ سازگاری‌ ایجاد كند. او در نامه‌هایش‌، مقامات‌ حكومتی‌ را به‌ اصلاحات‌ مالی‌ و سیاسی‌ سفارش‌ می‌كرد. مدرسه‌ای‌ كه‌ او تأسیس‌ نمود، مركز نهضت‌ احیای‌ تفكر دینی‌ شناخته‌ می‌شد و محققان‌ از جاهای‌ گوناگون‌ هند به‌ آنجا می‌رفتند (اسمیت‌، ص‌ 206؛ تریمینگام‌، ص‌ 128).

به‌ طور كلی‌ نقشبندیه‌ در هند می‌كوشیدند كه‌ مسلمانان‌ را از تأثیرات‌ آیین‌ هندو دور نگه‌ دارند (دائره ‌المعارف بزرگ‌ اسلامی‌ ، ج‌ 8، ص‌ 578)، هر چند مظهر جان‌جانان‌ * (محمدشمس‌الدین‌ حبیب‌اللّه‌ جان‌جانان‌، صوفی‌ و شاعر نقشبندی‌، متوفی‌ 1195) تحت‌تأثیر آیین‌ هندو قرار گرفت‌ و از آن‌ اقتباسهایی‌ كرد (عزیزاحمد، ص‌ 61). مظهر جان‌جانان‌ و خلیفه‌اش‌، شاه‌عبداللّه‌ غلامعلی‌ دهلوی‌، در خارج‌ از هند هم‌ طرفدارانی‌ یافتند، به‌ طوری‌ كه‌ بتدریج‌ این‌ سلسله‌ در آناطولی‌ نیز رایج‌ شد (همانجا). مولانا خالد نقشبندی‌ نیز این‌ سلسله‌ را در میان‌ كُردها و عربها گسترش‌ داد ( رجوع كنید به نقشبندی‌، ص‌ 36، 40ـ41).

نقشبندیه‌ دارای‌ شاخه‌هایی‌ است‌، از جمله‌: باقیه‌ منسوب‌ به‌ باقی‌باللّه‌، مجدِّدیه‌ منسوب‌ به‌ احمد سرهندی‌، مظهریه‌ منسوب‌ به‌ مظهر جان‌جانان‌، اَحسنیه‌ منسوب‌ به‌ آدم‌بن‌ اسماعیل‌ بَنوری‌، علائیه‌ منسوب‌ به‌ ابی‌العلاءبن‌ ابی‌الوفا حسینی‌ اكبرآبادی‌ كه‌ طریقت‌ نقشبندیه‌ را با چشتیه‌ در آمیخت‌. علائیه‌ دارای‌ شاخه‌هایی‌ چون‌ محمدیه‌ و منعمیه‌ و افضلیه‌ است‌ (حسنی‌، الثقافه‌الاسلامیه‌ ، ص‌ 182ـ183).

تعالیم‌ عَیدروسیه‌ * ، منسوب‌ به‌ سیدعفیف‌الدین‌ عبداللّه‌ عیدروس‌ كبیر، بر اساس‌ احیاء علوم‌الدین‌ غزالی‌ است‌. از مشاهیر این‌ سلسله‌، عبدالقادر عیدروسی‌ (متوفی‌ 1038)، نوه‌ عفیف‌الدین‌، بود كه‌ از علما و عرفای‌ گجرات‌ به‌ شمار می‌آمد. این‌ سلسله‌ از طریق‌ نوادگان‌ عبداللّه‌ عیدروس‌ در گجرات‌ و اغلب‌ شهرهای‌ دكن‌ گسترش‌ یافت‌ (همان‌، ص‌ 186ـ187؛ رحمان‌علی‌، ص‌ 129).

بخشی‌ از تاریخ‌ تصوف‌ در هند متعلق‌ به‌ اولیای‌ غازی‌ (عارفان‌ جنگجو) است‌. از اوایل‌ قرن‌ هشتم‌ داستانهایی‌ در باره‌ آنان‌ به‌ وجود آمد. نخستین‌ فرد از این‌ دسته‌، سالار مسعود غازی‌ مشهور به‌ غازی‌میان‌ (متوفی‌ 555) بود. گفته‌اند كه‌ او از غازیان‌ (جنگجویان‌) پادشاهان‌ پنجاب‌ یا از لشكریان‌ غزنوی‌ بود و در جنگی‌ با هندوها به‌ شهادت‌ رسید. مزار وی‌ در شرق‌ اوتارپرادش‌، زیارتگاه‌ است‌. شهادت‌ غازی‌میان‌ سبب‌ پیدایی‌ داستانهایی‌ در باره‌ سوانح‌ زندگی‌ او بخصوص‌ در دوره‌ سلطان‌محمد تغلق‌ شد. در این‌ داستانها، او به‌ قهرمانی‌ اسطوره‌ای‌ یا یكی‌ از اولیای‌ بزرگ‌ بدل‌ شده‌ است‌ (رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 313؛ لال‌، ص‌ 126ـ127). وی‌ از اولیای‌ منطقه‌ شرق‌ هند به‌ شمار می‌آید و هنوز هم‌ هدایایی‌ به‌ مزار او تقدیم‌ می‌كنند. عُرس‌ (مراسم‌ سالگرد وفات‌) او از دوازدهم‌ تا چهاردهم‌ رجب‌ است‌. مقبره‌هایی‌ به‌نام‌ او از اوتارپرادش‌ غربی‌ تا بنگال‌ وجود دارد و كسانی‌ كه‌ قادر نیستند به‌ زیارت‌ مزار اصلی‌ او بروند، این‌ مكانها را زیارت‌ می‌كنند (رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 314).

شیخ‌جلال‌ سیلْهِتی‌ (متوفی‌ 748) از اولیای‌ غازی‌ بنگال‌ بود. گفته‌اند كه‌ او از سلسله‌ خواجگان‌ بود و در جنگی‌ علیه‌ هندوها در سلهت‌/ سیلْهِت‌ شركت‌ كرد. سیلهتی‌ در پی‌ حمله‌ مغولان‌ به‌ مولتان‌ و سپس‌ به‌ اچ‌ رفت‌ و احتمالاً در آنجا به‌ سهروردیه‌ پیوست‌ و سپس‌ به‌ بنگال‌ بازگشت‌ و در همانجا درگذشت‌. مزار وی‌ در بنگال‌ است‌ (همان‌، ج‌ 1، ص‌ 314ـ 315). گویا وی‌ همان‌ كسی‌ است‌ كه‌ ابن‌بطوطه‌ او را شیخ‌جلال‌الدین‌ نامیده‌ و در بنگال‌ وی‌ را ملاقات‌ كرده‌ و تحت‌تأثیر كرامات‌ بسیار او قرار گرفته‌ است‌ (ابن‌بطوطه‌، ج‌ 2، ص‌ 624ـ 625).

شیخ‌بدرالدین‌ بدر عالَم‌ یا پیر بدر (متوفی‌ 844)، از اولیای‌ غازی‌ در بنگال‌شرقی‌ ساكن‌ بود. سلطان‌ محمدبن‌ تغلق‌، پدربزرگ‌ او، شیخ‌شهاب‌الدین‌ حق‌گو را به‌ جرم‌ اینكه‌ با سلطان‌ درشتی‌ كرده‌ بود، اعدام‌ كرد. پیر بدر به‌ دعوت‌ یحیی‌ مِنیری‌ به‌ بهار رفت‌ و در آنجا اقامت‌ گزید و در همانجا وفات‌ یافت‌. آرامگاه‌ او را «درگاه‌ كوچك‌» می‌نامند (رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 316ـ317). در باره‌ زندگی‌ و نحوه‌ سلوك‌ او افسانه‌هایی‌ ساخته‌ شده‌، از جمله‌ اینكه‌ وی‌ بر رودخانه‌ فرمان‌ می‌رانده‌ است‌. او را حافظ‌ ملاحان‌ نیز می‌دانستند. قایقرانان‌ اشعاری‌ می‌خوانند كه‌ متضمن‌ استمداد از روح‌ وی‌ است‌.آرامگاههایی‌ نیز به‌ طور نمادین‌ در كنار رودخانه‌ بنگال‌شرقی‌ برای‌ پیر بدر بنا كرده‌اند. محل‌ چله‌نشینی‌ او در بنگال‌شرقی‌، زیارتگاه‌ است‌. هندوها و بوداییها نیز به‌ او احترام‌ می‌گذارند (همان‌، ج‌ 1، ص‌ 317؛ رجوع كنید به بدر ( پیر ) * ).

برخی‌ سلسله‌های‌ صوفیه‌ هند، بخصوص‌ چشتیه‌ و نقشبندیه‌، از مرزهای‌ هند فراتر رفتند. این‌ امر از دو طریق‌ صورت‌ گرفت‌: یكی‌ از طریق‌ اروپاییانی‌ كه‌ به‌ دیدن‌ صوفیان‌ می‌رفتند و به‌ تعالیم‌ آنان‌ علاقه‌مند می‌شدند، از جمله‌ تعالیم‌ عنایت‌خان‌ (از مشایخ‌ طریقت‌ چشتیه‌، متوفی‌ 1306 ش‌/ 1927) از طریق‌ پیروانی‌ چون‌ ربیعه‌ مارتین‌ و مارتین‌ ساموئل‌ لوئیس‌ به‌ اروپا و امریكا راه‌ یافت‌ و دوم‌ از طریق‌ دانشجویانی‌ كه‌ از جنوب‌ آسیا به‌ اروپا و امریكا می‌رفتند و این‌ امر موجب‌ تأسیس‌ شاخه‌هایی‌ از چشتیه‌ و نقشبندیه‌ در آنجاها شد ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ج‌10، ص‌ 336ـ337). برخی‌ از اروپاییان‌ و امریكاییهایی‌ كه‌ مسلمان‌ شده‌ بودند، به‌ این‌ شاخه‌ها پیوستند؛ مثلاً، خلیفه‌ ذوقی‌شاه‌ در پاكستان‌، شخصی‌ انگلیسی‌ به‌ نام‌ شهیداللّه‌ فَریدی‌ (متوفی‌ 1357 ش‌/ 1978) بود. آثار فریدی‌ به‌ زبان‌ اردو در كراچی‌ چاپ‌ شده‌ است‌ (همانجا).

اجتماعات‌ صوفیه‌ در شبه‌قاره‌ هند. زندگی‌ صوفیه‌ در هند در خانقاهها و جماعتخانه‌ها و زاویه‌ها سپری‌ می‌شد. پیروان‌ سلسله‌ چشتیه‌ جماعتخانه‌ها را ساختند كه‌ اساساً محل‌ زندگی‌ مشایخ‌ و محل‌ آموزش‌ و انجام‌ دادن‌ مراسم‌ بود. مشایخ‌ اولیه‌ چشتیه‌، از جمله‌ گنج‌شكر، با اینگونه‌ تشكیلات‌ موافقت‌ نداشتند و پس‌ از گنج‌شكر، نظام‌الدین‌ به‌ ساده‌ بودن‌ جماعتخانه‌ها توصیه‌ می‌كرد، ولی‌ سهروردیه‌ خانقاه‌ را پدید آوردند و مردم‌ بتدریج‌ جماعتخانه‌ را نیز خانقاه‌ نامیدند (ارنست‌، ص‌ 132).

ابن‌بطوطه‌ (ج‌ 2، ص‌ 575) در قرن‌ هشتم‌ از وجود خانقاه‌ در هند خبر داده‌ است‌. وی‌ در كالیكات‌/ كالیكوت‌ خانقاه‌ بزرگی‌ را دیده‌ بوده‌ كه‌ شیخ‌شهاب‌الدین‌ كازرونی‌ آن‌ را اداره‌ می‌كرد، و نذریهایی‌ از هند و چین‌ به‌ آنجا می‌رسید.

زیارتگاههای‌ صوفیه‌ در شبه‌قاره‌ هند. زیارتگاههای‌ صوفیه‌ در هند همواره‌ اهمیت‌ داشته‌ است‌. علاوه‌ بر مردم‌ عادی‌، امرا نیز به‌ زیارت‌ قبور مشایخ‌ می‌رفتند تا از روح‌ مشایخ‌ برای‌ توسعه‌ قدرتشان‌ مدد جویند. مزار معین‌الدین‌ چشتی‌ در اَجمیر، مزارات‌ بلبل‌شاه‌ كشمیری‌ و حمزه‌ مخدوم‌ (متوفی‌ 984) در سَرینگر (شیمل‌، 1376 ش‌، ص‌ 435؛ آفاقی‌، ص‌ 69، 73)، آرامگاه‌ احمد سرهندی‌ در شرق‌ پنجاب‌، مزار غازی‌میان‌ در شرق‌ اوتارپرادش‌، مزار شاه‌مدار در كانپور، مزارات‌ احمدبن‌ یحیی‌ مِنیری‌ (مشهور به‌ «درگاه‌ بزرگ‌») و بدرالدین‌ در بهار، از جمله‌ زیارتگاههای‌ مردم‌اند (رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 314، 317، 319).

در این‌ مزارات‌، مراسم‌ عُرس‌ * برگزار می‌شود كه‌ از مهمترین‌ مراسم‌ صوفیه‌ در شبه‌قاره‌ است‌. در هند و پاكستان‌، روزهای‌ عرس‌ اولیا در برخی‌ تقویمها ثبت‌ شده‌ است‌ و نزد بسیاری‌ از مردم‌، زیارت‌ مزار اولیا تقریباً هم‌ارز سفر به‌ مكه‌ است‌ (شیمل‌، 1376 ش‌، ص‌ 199؛ عزیزاحمد، ص‌ 68). برخی‌ از این‌ روزها، مانند روز عرس‌ عبدالقادر گیلانی‌ و شاه‌مدار و گیسودراز، آنچنان‌ اهمیت‌ دارد كه‌ انگلیسیها هم‌ در دوره‌ حاكمیت‌ بر هند، این‌ روزها را به‌ سپاهیان‌ مسلمان‌ ارتش‌ هند مرخصی‌ می‌دادند (شیمل‌، 1376 ش‌، ص‌ 200). در این‌ روزها صوفیه‌، بخصوص‌ صوفیه‌ چشتی‌، مراسم‌ سماع‌ برگزار می‌كنند (عزیزاحمد، همانجا).

تصوف‌ و سیاست‌ در شبه‌قاره‌ هند. صوفیه‌ در شبه‌قاره‌ هند از سالهای‌ اولیه‌ حكومت‌ مسلمانان‌ در آنجا، نفوذ داشتند. در برخی‌ دوره‌ها، نظیر عصر مغول‌، بر اثر نفوذ فقها تا حدی‌ از تأثیر آنان‌ كاسته‌ شد (<دایره ‌المعارف‌ جهان‌ اسلام‌ آكسفورد > ، ج‌ 4، ص‌ 128). به‌ سبب‌ محبوبیت‌ مشایخ‌ نزد مردم‌، عموماً سلاطین‌ در جلب‌نظر آنان‌ می‌كوشیدند، اما بسیاری‌ از صوفیه‌ نظیر مشایخ‌ چشتیه‌ از نزدیك‌ شدن‌ به‌ دربار سلاطین‌ اجتناب‌ می‌كردند ( رجوع كنید به ارنست‌، ص‌ 191ـ194).

صوفیه‌ خود را مسئول‌ سعادت‌ معنوی‌ مردم‌ می‌دانستند و به‌ موازات‌ حكومت‌ سیاسی‌ سلاطین‌ برای‌ خود حكومت‌ معنوی‌ قائل‌ بودند؛ مثلاً، معین‌الدین‌ چشتی‌ حكومت‌ معنوی ناحیه‌ دهلی‌ را به‌ مریدش‌، بختیار كاكی‌، اختصاص‌ داد (عزیزاحمد، ص‌ 52).

همچنین‌ برخی‌ سلسله‌های‌ صوفیه‌، اولیای‌ خود را حامی‌ حاكمان‌ مسلمان‌ می‌دانستند. عبدالرحمان‌ چشتی‌ معتقد بود كه‌ چشتیه‌، محافظان‌ حیات‌شاه‌ و مسئول‌ حفظ‌ و بقای‌ حكومت‌ او هستند (رضوی‌، ج‌ 2، ص‌ 367).

سلاطین‌ نیز به‌ صوفیه‌ احترام‌ می‌گذاشتند. قطب‌الدین‌ آیبَك‌ (الْتُتْمِش‌) ضمن‌ استقبال‌ گرم‌ از قطب‌الدین‌ بختیار كاكی‌، به‌ او مقام‌ شیخ‌الاسلامی‌ داد، اما او نپذیرفت‌ (شیمل‌، 1368 ش‌، ص‌ 65، 68). البته‌ گاهی‌ میان‌ صوفیه‌ و حكام‌ اختلافاتی‌ هم‌ به‌وجود می‌آمده‌ است‌؛ مثلاً، سلسله‌ چشتیه‌ در عصر خلجی‌ها بسیار گسترش‌ یافت‌ و در عین‌حال‌ نسبت‌ به‌ آن‌ سوءظن‌ وجود داشت‌. محمدبن‌ تغلق‌ به‌ همان‌ اندازه‌ كه‌ به‌ صوفیه‌ حرمت‌ می‌نهاد و به‌ زیارت‌ قبور معین‌الدین‌ چشتی‌ و سالار مسعود می‌رفت‌، از نفوذ روزافزون‌ صوفیان‌، بخصوص‌ چشتیه‌، بیمناك‌ بود (همان‌، ص‌70، 72).

از دوره‌ بابر به‌ چشتیه‌ توجه‌ شد. چشتیه‌ نیز با فرمانروایان‌ مغول‌ پیوند نزدیكی‌ برقرار كردند و این‌ مشی‌ با بی‌اعتنایی‌ آنها نسبت‌ به‌ حاكمان‌ ناسازگار بود (همو، 1983، ص‌ 359). در زمان‌ اورنگ‌زیب‌ برخی‌ مشایخ‌ صوفیه‌ در قدرتمندان‌ محلی‌ نفوذ كردند؛ از جمله‌، خواجه‌ نورمحمد (شیخ‌ طریقه‌ چشتی‌ نظامی‌) تأثیر بسیاری‌ بر بهاءالحق‌، حاكم‌ بهاولپور، نهاد و همچنین‌ با سیكها مبارزه‌ كرد (<دایره‌المعارف‌ جهان‌ اسلام‌ آكسفورد >، ج‌ 4، ص‌ 129).

سهروردیه‌، بر خلاف‌ وضع‌ و مشی‌ اولیه‌ چشتیه‌، در امور سیاسی‌ دخالت‌ و با حكمرانان‌ مناسبات‌ دوستانه‌ای‌ برقرار می‌كردند. سیدنورالدین‌ مبارك‌ غزنوی‌ مقام‌ شیخ‌الاسلامی‌ را از شهاب‌الدین‌ غوری‌ پذیرفت‌. در سِند بهاءالدین‌ زكریا ملتانی‌، شیخ‌الاسلام‌ بود. وظیفه‌ شیخ‌الاسلام‌ مراقبت‌ از امور معنوی‌ حكومت‌ بود (حسنی‌، نزهه‌الخواطر ، ج‌ 1، ص‌ 155؛ شیمل‌، 1368 ش‌، ص‌ 68). بهاءالدین‌ زكریا در آزاد كردن‌ ملتان‌ از محاصره‌ مغولان‌ تأثیری‌ بسزا داشت‌. اعضای‌ سلسله‌ سهروردیه‌، به‌سبب‌ مناسبات‌ خوبشان‌ با حكام‌، در قرن‌ هشتم‌ به‌ عنوان‌ سفیر در دربارهای‌ خارجی‌ حضور می‌یافتند (رضوی‌، ج‌ 1، ص‌ 192).

سهروردیه‌ در كشمیر نیز در حكمرانان‌ نفوذ داشتند، تا حدی‌ كه‌ رِنْچَن‌شاه‌ تحت‌تأثیر بلبل‌شاه‌ كشمیری‌، از آیین‌ هندو به‌ اسلام‌ گروید و پس‌ از او، صدها تن‌ از مردم‌ كشمیر مسلمان‌ شدند ( رجوع كنید به بلبل‌شاه‌ كشمیری‌ * ).

قادریه‌ از دخالت‌ در امور حكومتی‌ اجتناب‌ می‌كردند، اما نقشبندیه‌ بیشترین‌ اعتبار خود را به‌سبب‌ فعالیتهای‌ سیاسی‌ كسب‌ نمودند (<دایره‌المعارف‌ جهان‌ اسلام‌ آكسفورد >، ج‌ 4، ص‌ 128). نقشبندیه‌ برای‌ مصلحت‌ خلق‌، ارتباط‌ با حاكمان‌ را جایز می‌دانستند و به‌ همین‌ دلیل‌ تأثیر آنان‌، از جمله‌ تأثیر احمد سرهندی‌ و شاه‌ولی‌اللّه‌ دهلوی‌، در احوال‌ و اعمال‌ حاكمان‌ هند بسیار بود (زرین‌كوب‌، 1362 ش‌ الف‌ ، ص‌ 174). قلندریه‌ نیز با دربار لودیها (حك: 855 ـ932) مناسبات‌ بسیار داشتند (رضوی‌، ج‌ 1، ص‌310ـ311).

مشایخ‌ صوفیه‌ در تحولات‌ دوران‌ معاصر نیز مؤثر بوده‌اند؛ از جمله‌، امداداللّه‌ فاروقی‌ تهانوی‌ (متوفی‌ 1317)، از طریقت‌ چشتیه‌ صابریه‌، در مبارزه‌ با انگلیس‌ بسیار فعال‌ بود (حسنی‌، نزهه‌الخواطر ، ج‌ 8، ص‌70ـ72) و شاه‌عبدالعزیز (متوفی‌ 1239)، فرزند شاه‌ولی‌اللّه‌ دهلوی‌، با فتوایی‌ علیه‌ انگلیسیها، هند را «دارالحرب‌» نامید (اسمیت‌، ص‌ 207). همچنین‌ برخی‌ صوفیه‌، مانند صوفیان‌ مكتب‌ بریلوی‌ (رجوع كنید به بریلْوی‌ * ، احمدرضا)، حامیان‌ جدّی‌ و قاطع‌ نهضت‌ ملی‌گرایی‌ پاكستان‌ بوده‌اند ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ج‌10، ص‌ 335).

نقد تصوف‌ در شبه‌قاره‌ هند. از تصوف‌ هند در گذشته‌ و حال‌ انتقادهایی‌ كرده‌اند. ظهور قلندرهای‌ بی‌مبالات‌ نسبت‌ به‌ عبادات‌ شرعی‌، رواج‌ نوشیدن‌ مسكرات‌ و سماع‌، شیوع‌ اعتقادات‌ خرافی‌ و توسل‌ به‌ تربت‌ قبور برای‌ شفا، برخی‌ از زمینه‌های‌ انتقاد از صوفیه‌ بوده‌ است‌ ( رجوع كنید به عزیزاحمد، ص‌ 66ـ70). از جمله‌ مخالفان‌ تصوف‌، حاجی‌ شریعت‌اللّه‌ (مؤسس‌ نهضت‌ اسلامی‌ «فرائضیه‌»، متوفی‌ 1256) بود. او از تعالیم‌ شاه‌ولی‌اللّه‌ دهلوی‌ و وهابیان‌ تأثیر پذیرفته‌ بود. فرائضیها در بنگال‌ علیه‌ برخی‌ اعمال‌ صوفیان‌ ــ كه‌ آنها را بدعت‌ می‌شمردند ــ قیام‌ كردند (اسمیت‌، ص‌ 209ـ210). از دیگر مخالفان‌ تصوف‌، سیداحمد شهید بَریلوی‌ * (از علمای‌ «نهضت‌ مجاهدین‌»، متوفی‌ 1246) بود كه‌ در پنجاب‌ با برخی‌ آداب‌ صوفیه‌ و همچنین‌ با سیكها مبارزه‌ كرد (همان‌، ص‌ 208ـ209). ابوالاعلی‌ مودودی‌ (متوفی‌ 1358 ش‌/ 1979)، مؤسس‌ جماعت‌الاسلامی‌ كه‌ در خانواده‌ای‌ از پیروان‌ طریقت‌ چشتیه‌ به‌دنیا آمده‌ بود ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ج‌10، ص‌ 336)، تصوف‌ را یكی‌ از عوامل‌ انحطاط‌ مسلمانان‌ می‌دانست‌ (مودودی‌، ص‌ 58). اقبال‌ لاهوری‌ نیز در كتاب‌ احیای‌ فكر دینی‌ در اسلام‌ (ص‌ 172ـ173) آخرت‌گرایی‌ صوفیه‌ را سبب‌ غفلت‌ از وجوه‌ اجتماعی‌ اسلام‌ دانسته‌ است‌.


منابع‌:
(1) صابر آفاقی‌، «صوفیان‌ كشمیر و نقش‌ آنان‌ در نشر فرهنگ‌ و ادب‌ فارسی‌»، هنر و مردم‌ ، دوره‌ جدید، ش‌ 112 و 113 (بهمن‌ و اسفند 1350)؛
(2) ابن‌بطوطه‌، رحله‌ ابن‌بطوطه‌ ، چاپ‌ محمدعبدالمنعم‌ عریان‌، بیروت‌ 1407/ 1987؛
(3) محمد اقبال‌لاهوری‌، احیای‌ فكر دینی‌ در اسلام‌ ، ترجمه‌ احمد آرام‌، [تهران‌ 1346 ش‌ ]؛
محمد اكرم‌، آب‌ كوثر ، لاهور

(4) 1990؛
(5) ممتازبیگم‌ چودهری‌، «تأثیر صوفیان‌ ایران‌ در تصوف‌ شبه‌قاره‌ پاكستان‌ و هند»، در تأثیر معنوی‌ ایران‌ در پاكستان‌ ، تألیف‌ جعفر قاسمی‌، لاهور: اداره‌ اوقاف‌ پنجاب‌، 1350 ش‌؛
(6) عبدالحی‌ حسنی‌، الثقافه‌ الاسلامیه‌ فی‌الهند ، چاپ‌ ابوالحسن‌ علی‌ حسنی‌ ندوی‌، دمشق‌ 1403/ 1983؛
(7) همو، نزهه‌الخواطر و بهجه‌المسامع‌ و النواظر ، حیدرآباددكن‌، ج‌ 1، 1382/1962، ج‌ 8 ، 1402/ 1981؛
(8) علی‌اصغر حكمت‌، «از همدان‌ تا كشمیر»، یغما ، سال‌ 4، ش‌ 8 (آبان‌ 1330)؛
(9) دائره‌المعارف‌ بزرگ‌ اسلامی‌ ، زیرنظر كاظم‌ موسوی‌ بجنوردی‌، تهران‌ 1367 ش‌ ـ ، ذیل‌ «اسلام‌. اسلام‌ در شبه‌قاره‌ هند و پاكستان‌» (از فتح‌اللّه‌ مجتبائی‌)؛
(10) رحمان‌ علی‌، تذكره‌ علمای‌ هند ، لكهنو 1914؛
(11) محمد ریاض‌، احوال‌ و آثار و اشعار میرسیدعلی‌ همدانی‌ ، اسلام‌آباد 1370 ش‌؛
(12) عبدالحسین‌ زرین‌كوب‌، ارزش‌ میراث‌ صوفیه‌ ، تهران‌ 1362 ش‌ الف‌ ؛
(13) همو، دنباله‌ جستجو در تصوف‌ ایران‌ ، تهران‌ 1362 ش‌ ب‌ ؛
(14) آنه‌ماری‌ شیمل‌، تبیین‌ آیات‌ خداوند: نگاهی‌ پدیدارشناسانه‌ به‌ اسلام‌ ، ترجمه‌ عبدالرحیم‌ گواهی‌، تهران‌ 1376 ش‌؛
(15) همو، «ظهور و دوام‌ اسلام‌ در هند»، ترجمه‌ حسن‌ لاهوتی‌، كیهان‌ اندیشه‌ ، ش‌ 23 (فروردین‌ و اردیبهشت‌ 1368)؛
(16) عزیزاحمد، تاریخ‌ تفكر اسلامی‌ در هند ، ترجمه‌ نقی‌ لطفی‌ و محمدجعفر یاحقی‌، تهران‌ 1367 ش‌؛
(17) غلام‌ سرور لاهوری‌، خزینه‌ الاصفیا ، كانپور 1332/1914؛
(18) عبدالقادر مهربان‌ فخری‌ میلاپوری‌، اصل‌ الاصول‌ فی‌ بیان‌ مطابقه‌الكشف‌ بالمعقول‌ و المنقول‌ ، چاپ‌ محمد یوسف‌ كوكن‌ عمری‌، مدراس‌ 1959؛
(19) محمد فرمان‌، «شیخ‌احمد سرهندی‌»، ترجمه‌ نصراللّه‌ پورجوادی‌، در تاریخ‌ فلسفه‌ در اسلام‌ ، به‌كوشش‌ میان‌ محمدشریف‌، ج‌ 2، تهران‌: مركز نشر دانشگاهی‌، 1365 ش‌؛
(20) سیدمطیع‌ الامام‌، شیخ ‌شرف ‌الدین‌ احمدبن‌ یحیی‌ منیری‌ و سهم‌ او در نثر متصوفانه‌ فارسی‌ ، اسلام‌آباد 1372 ش‌؛
(21) محمدسلیم‌ مظهر، «بررسی‌ احوال‌ و آثار پارسی‌گویان‌ ایرانی‌ در شبه‌قاره‌ از دوره‌ غزنوی‌ تا آغاز سده‌ دهم‌ هجری‌ قمری‌»، پایان‌نامه‌ دكتری‌ ادبیات‌ فارسی‌، دانشكده‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌، دانشگاه‌ تهران‌، 1376 ش‌؛
(22) خالد نقشبندی‌، نقشی‌ از مولانا خالد نقشبندی‌ و پیروان‌ طریقت‌ او ، تحقیق‌ و تصحیح‌ و ترجمه‌ مهیندخت‌ معتمدی‌، تهران‌ 1368 ش‌؛


(23) EI 2 , s.v. "Tasawwuf. 7: In Muslim India" (by C. Ernst) ;
(24) The Encyclopedia of religion , ed. Mircea Eliade, New York 1987, s.v. "Islam. Islam in South Asia" (by Peter Hardy);
(25) Carl W. Ernst, Eternal garden: mysticism, history, and politics at a South Asian Sufi center , Albany, N.Y. 1992;
(26) K. S. Lal, Early Muslims in India , New Delhi 1984;
(27) Abul A ف la Mawdudi, A short history of the revivalist movement in Islam , tr. A l-Ashari, Delhi 1992;
(28) The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world , ed. John L. Esposito, New York 1995, s.v. "Sufism and politics" (by J. E. A. Johansen);
(29) Athar Abbas Rizvi, A history of sufism in India , New Delhi 1978-1983;
(30) Annemarie Schimmel, Mystical dimensions of Islam , Chapel Hill, N. C. 1983;
(31) Wilfred Cantwell Smith, On understanding Islam: selected studies , Delhi 1985;
(32) J. Spencer Trimingham, The Sufi orders in Islam , London 1973.

/ حجت‌اللّه‌ جوانی‌ /

ب‌) مناسبات‌

تصوف‌ و آیین‌ هندو. محققان‌ میان‌ عقاید و اعمال‌ صوفیه‌ با پیروان‌ آیین‌ هندو مشابهتهایی‌ یافته‌اند؛
از جمله‌، اشتغال‌ به‌ مراقبه‌ و تفكر، خدمت‌ به‌ پیر، روزه‌گرفتن‌، ذكر و تساهل‌ در باره‌ پیروان‌ مذاهب‌ و ادیان‌ و شفقت‌ به‌ خلق‌ (چودهری‌، ص‌ 24ـ 26). ابوریحان‌ بیرونی‌ در تحقیق‌ ماللهند (ج‌ 1، ص‌ 59 ـ64) برخی‌ ریاضتهای‌ صوفیه‌ را كه‌ در جهت‌ اشتغال‌ به‌حق‌ و ضبط‌ نفس‌ انجام‌ می‌دهند و همچنین‌ اقوالی‌ را كه‌ در باره‌ اتحاد دارند، مشابه‌ با تعالیم‌ پاتَنْجَلی‌ دانسته‌ است‌.

برخی‌، گیاهخواری عده‌ای‌ از متصوفه‌ هند، نظیر حمیدالدین‌ ناگوری‌ * (متوفی‌ 673)، را به‌ تماس‌ با زهاد هندو نسبت‌ داده‌ ( رجوع كنید به شیمل‌، 1983، ص‌ 358) و آرای‌ عبدالقدّوس‌ گنگوهی‌ را نیز متأثر از نات‌یوگیها (ریاضت‌كشان‌ هندو) دانسته‌اند ( رجوع كنید به رضوی‌، 1978ـ1983، ج‌ 1، ص‌ 334ـ340). گفته‌اند كه‌ بنیانگذار غوثیه‌ (شاخه‌ای‌ از شطاریه‌)، برخی‌ اعمال‌ این‌ شاخه‌ را از مكتب‌ یوگا گرفته‌ است‌ (تریمینگام‌، ص‌ 197). همچنین‌ گفته‌اند كه‌ تركیب‌ اعتقادات‌ صوفیه‌ با آرای‌ یك‌ كشمیری‌ شیواپرست‌ به‌ نام‌ لالا یوگیش‌واری‌ به‌ تأسیس‌ سلسله‌ای‌ مشهور به‌ ریشی‌ انجامید. مؤسس‌ این‌ سلسله‌، نورالدین‌ ریشی‌ (متوفی‌ ? 842) بود. تعالیم‌ وی‌ را در اشعار كشمیری‌اش‌ با اشعار لالا بسیار شبیه‌ دانسته‌اند (رضوی‌، 1978ـ1983، ج‌ 1، ص‌ 349ـ351).

ترجمه‌ برخی‌ كتابهای‌ دینی‌ و حِكْمی‌ هندوها توجه‌ صوفیان‌ را به‌خود جلب‌ كرد. فیضی‌ (متوفی‌ 1004)، شاعر و حكیم‌ دربار اكبرشاه‌، مهابهاراتا را از سنسكریت‌ به‌فارسی‌ ترجمه‌ كرد. داراشكوه‌ نیز قسمتی‌ از اوپانیشاد ها را از سنسكریت‌ به‌ فارسی‌ ترجمه‌ كرد. او در رساله‌ فارسی‌ مجمع‌البحرین‌ توافق‌ عقاید هندوها را با آرای‌ صوفیه‌ نشان‌ داده‌ است‌. جوك‌ باشِست‌ و چند كتاب‌ دیگر هندوها نیز به‌ دستیاری‌ و تشویق‌ داراشكوه‌ به‌ فارسی‌ ترجمه‌ شد (زرین‌كوب‌، 1369 ش‌، ص‌ 367ـ 368). تأثیر جوك‌ باشست‌ چنان‌ بود كه‌ میرابوالقاسم‌ فندرسكی‌ (متوفی‌ 1050)، حكیم‌ و عارف‌ عصر صفوی‌، بر آن‌ تعلیقه‌ نوشت‌ و منتخبی‌ از آن‌ فراهم‌ آورد (مدرس‌ تبریزی‌، ج‌ 4، ص‌ 358).

به‌اعتقاد برخی‌ محققان‌، تأثیر آیین‌ هندو بر تصوف‌ اسلامی‌، نه‌ در دوران‌ اولیه‌ شكل‌گیری‌ تصوف‌، بلكه‌ در دوران‌ متأخر صورت‌ گرفته‌ است‌ ( رجوع كنید به شیمل‌، 1983، ص‌ 359).

تصوف‌ اسلامی‌ نیز بر آیینهای‌ شبه‌قاره‌ هند تأثیر گذاشته‌، از جمله‌ آثار و خدمات‌ صوفیه‌ در شبه‌قاره‌، گسترش‌ اسلام‌ بوده‌ است‌. به‌عقیده‌ اغلب‌ پژوهشگران‌، هرچند مسلمانان‌ در حدود 92ـ94 سند را گرفتند و در زمان‌ سلطان‌محمود غزنوی‌ (389ـ421) مناطقی‌ از هند را فتح‌ كردند، اما صوفیه‌ یكی‌ از عوامل‌ مهم‌ تبلیغ‌ اسلام‌ در آنجا بوده‌اند (همان‌، ص‌ 344ـ346؛
نصر، ص‌ 96). محبوبیت‌ مشایخ‌ صوفیه‌ در بین‌ مردم‌، برگزاری‌ مجالس‌ وعظ‌ و سماع‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ و زبانهای‌ محلی‌ هند و اعتقاد به‌ برابری‌ همه‌ انسانها، اسباب‌ موفقیت‌ صوفیه‌ در این‌ امر بوده‌ است‌ (شیمل‌، 1983، ص‌ 345ـ346؛
نیز رجوع كنید به رضوی‌، 1978ـ1983، ج‌ 1، ص‌ 291ـ292، 326ـ327). فعالیتهای‌ مشایخ‌ چشتیه‌ و نقشبندیه‌ و شطاریه‌ در تبلیغ‌ اسلام‌ میان‌ هندوان‌ و اقوام‌ مالزی‌ بسیار بود. مواعظ‌ ساده‌ مشایخ‌، بخصوص‌ در باره‌ محبت‌ به‌ خداوند و دوست‌ داشتن‌ همسایه‌، سبب‌ جذب‌ هندوان‌، خصوصاً جذب‌ افرادی‌ از طبقه‌ پایین‌ و حتی‌ افراد بی‌طبقه‌ هند (نجسها)، شد (اكرم‌، ص‌ 193ـ194؛
زرین‌كوب‌، 1362 ش‌ الف‌ ، ص‌ 164؛
شیمل‌، 1983، همانجا). صوفیه‌ كشمیر، از جمله‌ میرسیدعلی‌ همدانی‌ و بلبل‌شاه‌ كشمیری‌، در گسترش‌ اسلام‌ در این‌ منطقه‌ بسیار مؤثر بوده‌اند (مظهر، ص‌ 35؛
اكرم‌، ص‌ 375؛
آفاقی‌، ص‌ 72). به‌گفته‌ تاراچند رسوخ‌ تعالیم‌ اسلامی‌، مانند توحید و تساوی‌ آدمیان‌، در هند از طریق‌ صوفیه‌ موجب‌ پدیدآمدن‌ مكتب‌ بكتی‌/ بهكتی‌ (طریقه‌ عبادت‌ عاشقانه‌) شد (ص‌ 288).

كار دیگر صوفیان‌، ترویج‌ زبان‌ فارسی‌ بود. میرسیدعلی‌ همدانی‌ و فرزند و اخلافش‌ به‌ ترویج‌ زبان‌ فارسی‌ در كشمیر پرداختند، تا حدی‌ كه‌ این‌ زبان‌، زبان‌ دربار شد (مظهر، ص‌ 35، 305؛
زیدی‌، ص‌ 209).

نگارش‌ متن‌ اصلی‌ اجازه‌نامه‌ خلافت‌ برخی‌ صوفیان‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ از گذشته‌ تاكنون‌، حاكی‌ از نفوذ زبان‌ فارسی‌ در شبه‌قاره‌ است‌. صوفیان‌ شجره‌نامه‌ طریقت‌ خود را تا چند سال‌ قبل‌ به‌ نظم‌ و به‌ فارسی‌ می‌نوشتند. امروزه‌، قوالان‌ در عرس‌ اشعار فارسی‌ می‌خوانند (زیدی‌، ص‌210ـ211).

تشیع‌ و تصوف‌ در شبه‌قاره‌ هند. صوفیان‌ سهروردیه‌ و چشتیه‌ گرچه‌ اهل‌ تسنن‌ بودند، به‌ اهل‌بیت‌ و دوازده‌ امام‌ علیهم‌السلام‌ ارادت‌ می‌ورزیدند. برخی‌ مشایخ‌ چشتیه‌، مانند نظام‌الدین‌ اولیا و نصیرالدین‌ چراغ‌ دهلی‌ و خواجه‌محمد گیسودراز، حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌ را در عظمت‌ روحی‌ و جوانمردی‌ از سه‌ خلیفه‌ قبل‌ بالاتر دانسته‌اند (رضوی‌، 1376 ش‌، ج‌ 1، ص‌ 249ـ250). سیدجلال‌الدین‌ بخاری‌، از مشایخ‌ سهروردیه‌، نیز با آنكه‌ مخالف‌ تشیع‌ بود، به‌ اهل‌بیت‌ ارادت‌ بسیار داشت‌ و علاقه‌ به‌ اهل‌بیت‌ از ویژگیهای‌ مهم‌ خانقاه‌ او در اچ‌ بود. در قرن‌ نهم‌ برخی‌ از شاگردان‌ مخدوم‌ جهانیان‌ ( رجوع كنید به جلال‌الدین‌ حسین‌ بخاری‌ * )، بویژه‌ در گجرات‌، به‌ مذهب‌ شیعه‌ دوازده‌ امامی‌ گرویدند (همان‌، ج‌ 1، ص‌ 251ـ252).

شاه‌ولی‌اللّه‌ دهلوی‌ نیز با آنكه‌ تشیع‌ را قاطعانه‌ رد كرده‌، در ملفوظاتش‌ برای‌ حضرت‌ علی‌ و اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام‌، بخصوص‌ امام‌ جعفرصادق‌ علیه‌السلام‌، مقام‌ و عظمت‌ بسیار قائل‌ شده‌ است‌ (ثبوت‌، ص‌ 55).

قلندرها نیز آوازها و اشعاری‌ را كه‌ در مدح‌ حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌ بود دوست‌ داشتند. لعل‌ شهبازِ قلندر، در مدح‌ حضرت‌ علی‌ و اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام‌ اشعاری‌ به‌ فارسی‌ و سندی‌ سروده‌ است‌. قلندرها بتدریج‌ مروّجان‌ دوستی‌ و عشق‌ به‌ اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام‌ شدند (رضوی‌، 1376ش‌، ج‌1، ص‌252).

با آمدن‌ مریدان‌ علاءالدوله‌ سمنانی‌ و میرسیدعلی‌ همدانی‌ و همچنین‌ شاگردان‌ شاه‌نعمت‌اللّه‌ولی‌ به‌ هند، تصوف‌ شیعی‌ در هند و كشمیر تقویت‌ شد ( رجوع كنید به همان‌، ج‌ 1، ص‌ 261، 264، 276).

رابطه‌ تصوف‌ در شبه‌قاره‌ هند با تصوف‌ در ایران‌. مؤسسان‌ سلسله‌های‌ مهم‌ و معروف‌ تصوف‌ در هند، یعنی‌ چشتیه‌ و سهروردیه‌ و قادریه‌ و نقشبندیه‌ و همدانیه‌ (شاخه‌ای‌ از كبرویه‌)، ایرانی‌ بودند (زیدی‌، ص‌ 203). همچنین‌ بر كتابهای‌ عرفانی‌ ایرانی‌ مانند لَمعات‌ عراقی‌، مثنوی‌ مولوی‌ و عوارف‌ سهروردی‌ بارها شرح‌ نوشته‌اند و این‌ كتابها در مدارس‌ دینی‌ هند تدریس‌ شده‌ است‌ (ثبوت‌، ص‌ 4، 17، 33ـ34).

به‌طور كلی‌ تصوف‌ ایرانی‌ از سه‌ طریق‌ بر تصوف‌ هندی‌ تأثیر نهاد: 1) از طریق‌ صوفیان‌ ایرانی‌، نظیر هجویری‌ و معین‌الدین‌ چشتی‌ و سیدعلی‌ همدانی‌ و جلال‌الدین‌ تبریزی‌، كه‌ برای‌ تبلیغ‌ اسلام‌ به‌ هند عزیمت‌ كردند. 2) از طریق‌ آن‌ دسته‌ از صوفیان‌ ایرانی‌ كه‌ گرچه‌ به‌ هند نرفتند، افكارشان‌ به‌طور غیرمستقیم‌ بر مسلمانان‌ هند تأثیر گذاشت‌؛
كسانی‌ چون‌ ابوسعید ابوالخیر، باباطاهر، خواجه‌عبداللّه‌ انصاری‌، سنایی‌، عطار و مولوی‌. 3) از طریق‌ صوفیانی‌ چون‌ ابن‌عربی‌ كه‌ ایرانی‌ نبودند، اما بر اندیشه‌ متصوفه‌ ایرانی‌ تأثیر نهادند و افكارشان‌ از طریق‌ ایرانیان‌ به‌ هند رسید (چودهری‌، ص‌ 4). از اواخر قرن‌ نهم‌، افكار و اندیشه‌های‌ ابن‌عربی‌ در هند نفوذ بسیار یافت‌؛
شروح‌ متعددی‌ كه‌ بر فصوص‌الحكم‌ نوشته‌ شده‌، مؤید این‌ مطلب‌ است‌ (شیمل‌، 1983، ص‌ 357). محب‌اللّه‌ اللّه‌آبادی‌، از مشایخ‌ چشتیه‌، از جمله‌ كسانی‌ بود كه‌ فصوص‌الحكم‌ را به‌ فارسی‌ و عربی‌ شرح‌ كرد (حسنی‌، ج‌ 5، ص‌ 335). عبدالقدّوس‌ گنگوهی‌ نیز از صوفیانی‌ بود كه‌ بسیار تحت‌تأثیر نظریه‌ وحدت‌ وجود ابن‌عربی‌ قرار گرفت‌ (شیمل‌، 1983، همانجا).

ادبیات‌ صوفیانه‌ در شبه‌قاره‌ هند. یكی‌ از دستاوردهای‌ مهم‌ صوفیه‌ در شبه‌قاره‌ هند، ادبیات‌ صوفیانه‌ است‌ كه‌ بسیاری‌ از این‌ آثار به‌ فارسی‌ و بقیه‌ به‌ زبانهای‌ محلی‌ هند است‌ (تفهیمی‌، ص‌ 13).

برخی‌ از آثار صوفیه‌ هند عبارت‌اند از: 1) شروح‌ و حواشی‌ بر كتب‌ مهم‌ صوفیه‌ نظیر فصوص‌الحكم‌ ، مثنوی‌ مولوی‌، رساله‌ قشیریه‌، و التَّعرُّف‌ ( رجوع كنید به همان‌، ص‌ 17؛
منزوی‌، ج‌ 3، ص‌ 1639ـ 1652، 1742ـ1744). 2) تألیف‌ كتابهایی‌ در معارف‌ صوفیانه‌ و سیروسلوك‌، نظیر كشف‌المحجوب‌ هجویری‌ و طوالع‌ الشموس‌ قاضی‌ حمیدالدین‌ دهلوی‌ ناگوری‌ (متوفی‌ 641)و سلك‌ السلوك‌ ضیاءالدین‌ نخشبی‌ (متوفی‌ 751؛
تفهیمی‌، ص‌ 15ـ 16). 3) تألیف‌ تذكره‌های‌ منظوم‌ و منثور در شرح‌ احوال‌ مشایخ‌ صوفیه‌، از جمله‌ سِیرالاولیاء اثر سیدمحمدبن‌ مبارك‌ كرمانی‌ معروف‌ به‌ میرخورد (متوفی‌ 770)، سِیرالعارفین‌ از حامدبن‌ فضل‌اللّه‌ جمالی‌ دهلوی‌ (متوفی‌ 942)، اخبارالاخیار فی‌ اسرارالابرار از عبدالحق‌ محدّث‌ دهلوی‌(متوفی‌ 1052)، تذكره‌ گلزار ابرار از محمد غوثی‌ شطاری‌ (حدود قرن‌ یازدهم‌)، سفینه‌الاولیاء و سكینه‌الاولیاء هر دو از داراشكوه‌، حضرات‌ القدس‌ از بدرالدین‌ سرهندی‌ (متوفی‌ 1094؛
رجوع كنید به تفهیمی‌، ص‌ 41). 4) آثاری‌ با عنوان‌ «مكتوبات‌»، مشتمل‌ بر پاسخها و توصیه‌ها و توضیحات‌ كتبی‌ مشایخ‌ در باره‌ سیروسلوك‌ یا امور دینی‌ و اجتماعی‌. بعضی‌ از مكتوبات‌ مهم‌ عبارت‌اند از: مكتوبات‌ حمیدالدین‌ صوفی‌ ناگوری‌ * ، مكتوبات‌ سرهندی‌، مكتوبات‌ ابوعلی‌ قلندر علی‌ پانی‌پتی‌ * و مكتوبات‌ شرف‌الدین‌ یحیی‌ منیری‌ * (همان‌، ص‌ 17ـ 18). 5) آثاری‌ با عنوان‌ «ملفوظات‌»، كه‌ مجموعه‌ سخنان‌ مشایخ‌ در مجالس‌ خاص‌ با مریدان‌ است‌. ملفوظات‌ پاسخهای‌ شیخ‌ به‌ پرسشهایی‌ در باره‌ مسائل‌ دینی‌ و اجتماعی‌ و عرفانی‌بود (همان‌، ص‌ 18) كه‌ پس‌ از چندی‌ یكی‌ از مریدان‌ آن‌ را مكتوب‌ می‌كرد. برخی‌ از ملفوظات‌ مهم‌ عبارت‌اند از: انیس‌ الارواح‌ (ملفوظات‌ خواجه‌ عثمان‌ هارونی‌، متوفی‌ 617)، دلیل‌ العارفین‌ (ملفوظات‌ معین‌الدین‌ حسن‌ سجزی‌ چشتی‌)، فوائد الفؤاد (ملفوظات‌ نظام‌الدین‌ اولیا) كه‌ امیرحسن‌ سجزی‌ آن‌ را مكتوب‌ كرده‌ است‌ (همان‌، ص‌ 18ـ19؛
منزوی‌، ج‌ 3، ص‌ 1294).

بخشی‌ از ادبیات‌ صوفیانه‌ هند به‌ زبانهای‌ محلی‌ است‌. ملاداود (متوفی‌ 772) و محمد شَگْهیر در بنگال‌، صوفیانی‌ بودند كه‌ به‌ زبان‌ محلی‌ شعر می‌گفتند (شیمل‌، 1376 ش‌، ص‌ 281). در پنجاب‌ و سند نیز شاعرانی‌ نظیر عبداللطیف‌ بیتابی‌ (متوفی‌ 1752) و بلّهی‌شاه‌ * به‌ لهجه‌ پنجابی‌ و سندی‌ شعر می‌گفتند. مظهرجان‌جانان‌ و خواجه‌ میردَرد (متوفی‌ 1199) نیز از شاعران‌ بزرگ‌ اردوزبان‌ بودند (همو، 1983، ص‌ 372، 388ـ389).


منابع‌:
(33) صابر آفاقی‌، «صوفیان‌ كشمیر و نقش‌ آنان‌ در نشر فرهنگ‌ و ادب‌ فارسی‌»، هنر و مردم‌ ، دوره‌ جدید، ش‌ 112 و 113 (بهمن‌ و اسفند 1350)؛
(34) ابوریحان‌ بیرونی‌، تحقیق‌ ماللهند ، ج‌ 1، ترجمه‌ منوچهر صدوقی‌سها، تهران‌ 1362 ش‌؛
(35) محمد اكرم‌، آب‌ كوثر ، لاهور 1990؛
(36) تاراچند، «نفوذ اسلام‌ در هند»، مهر ، سال‌ 8 ، ش‌ 5 (مرداد 1331)؛
(37) ساجداللّه‌ تفهیمی‌، «نگاهی‌ كوتاه‌ بر تاریخچه‌ زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ در شبه‌قاره‌»، ترجمه‌ علی‌ محمد مؤذنی‌، درمجموعه‌ سخنرانیهای‌ نخستین‌ سمینار پیوستگیهای‌ فرهنگی‌ ایران‌ و شبه‌قاره‌ ، ج‌ 2، اسلام‌آباد: مركز تحقیقات‌ فارسی‌ ایران‌ و پاكستان‌، 1372 ش‌؛
(38) اكبر ثبوت‌، مدارس‌ اسلامی‌ هند در طول‌ تاریخ‌ و جایگاه‌ فرهنگی‌ ایران‌ در آنها ، [ دهلی‌نو: رایزنی‌ فرهنگی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌، 1376 ش‌ ] (جزوه‌ تكثیرشده‌)؛
(39) ممتازبیگم‌ چودهری‌، «تأثیر صوفیان‌ ایران‌ در تصوف‌ شبه‌قاره‌ پاكستان‌ و هند»، در تأثیر معنوی‌ ایران‌ در پاكستان‌ ، تألیف‌ جعفر قاسمی‌، لاهور: اداره‌ اوقاف‌ پنجاب‌، 1350 ش‌؛
(40) عبدالحی‌ حسنی‌، نزهه‌الخواطرو بهجه‌المسامع‌ و النواظر ، حیدرآباد دكن‌، ج‌ 5، 1396/1976؛
(41) اطهر عباس‌ رضوی‌، شیعه‌ در هند ، ترجمه‌ مركز مطالعات‌ و تحقیقات‌ اسلامی‌ (واحد ترجمه‌)، ج‌ 1، قم‌ 1376 ش‌؛
(42) عبدالحسین‌ زرین‌كوب‌، ارزش‌ میراث‌ صوفیه‌ ، تهران‌ 1362 ش‌؛
(43) همو، در قلمرو وجدان‌: سیری‌ در عقاید، ادیان‌ و اساطیر ، تهران‌ 1369 ش‌؛
(44) شمیم‌ محمود زیدی‌، «زبان‌ فارسی‌ و صوفیان‌ شبه‌قاره‌»، در مجموعه‌ سخنرانیهای‌ نخستین‌ سمینار پیوستگیهای‌ فرهنگی‌ ایران‌ و شبه‌قاره‌ ، ج‌ 2، تهران‌: مركز تحقیقات‌ فارسی‌ ایران‌ و پاكستان‌، 1372 ش‌؛
(45) آنه‌ماری‌ شیمل‌، تبیین‌ آیات‌ خداوند: نگاهی‌ پدیدارشناسانه‌ به‌ اسلام‌ ، ترجمه‌ عبدالرحیم‌ گواهی‌، تهران‌ 1376 ش‌؛
(46) مدرس‌ تبریزی‌؛
(47) محمدسلیم‌ مظهر، «بررسی‌ احوال‌ و آثار پارسی‌گویان‌ ایرانی‌ در شبه‌قاره‌ از دوره‌ غزنوی‌ تا آغاز سده‌ دهم‌ هجری‌ قمری‌»، پایان‌نامه‌ دكتری‌ ادبیات‌ فارسی‌، دانشكده‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌، دانشگاه‌ تهران‌، 1376 ش‌؛
(48) احمد منزوی‌، فهرست‌ مشترك‌ نسخه‌های‌ خطی‌ فارسی‌ پاكستان‌،اسلام‌آباد 1362ـ1370 ش‌؛
(49) حسین‌ نصر، جوان‌ مسلمان‌ و دنیای‌ متجدد ، ترجمه‌ مرتضی‌ اسعدی‌، تهران‌ 1374 ش‌؛


(50) Athar Abbas Rizivi, A history of sufism in India , New Delhi 1978-1983;
(51) Annemarie Schimmel , Mystical dimensions of Islam , chapel Hill, N.C. 1983;
(52) J. Spencer Trimingham, The sufi orders in Islam, London 1973.

/ گروه‌ فلسفه‌ و عرفان‌ /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 5030
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست