responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4929

 

توشمال‌ ، (تُشمال‌/ توشیمال‌)، منصبی‌ حكومتی‌ از دوره ‌مغول ‌تا دوره ‌صفوی‌، به ‌معنای ‌مشاور امیر، خوانسالار، ناظر مطبخ‌، كه ‌بعدها به‌ تیره‌ای ‌از ایل‌ بختیاری‌و نوازنده ‌در این‌ ایل‌ اطلاق‌ گردید؛ نیز نام ‌تیره‌ای ‌از شعب ‌ایل ‌بختیاری‌. دورفر توشمال‌ را واژه‌ای‌ مغولی ‌دانسته‌ و این ‌معانی ‌را برای ‌آن ‌ذكر كرده‌است‌: مأمور عالی ‌مقام‌ مَحرم‌، مأمور جمع‌ آوری ‌مالیات‌، و فرستاده ‌شاه ‌و وزیر در مجمع‌ نظامیان‌ و دیوانیان (ج 1‌، ص 269‌؛ نیزرجوع كنید به بوداگف‌، ج‌ 1، ص397). دورفر بر آن‌ است‌ كه ‌معنای ‌اولیه‌ توشمال‌ در زبان‌ مغولی‌، كارگزار دون‌ پایه ‌و صاحب ‌منصبی ‌مانند شحنه‌ بود ه ‌و بعدها در مغولی ‌غربی‌ به‌ معنای ‌سرآشپز به‌ كار رفته‌است‌ (همانجا). او، به ‌نقل ‌از برگمان، در باره ‌یكی‌ از قبایل‌ مغول‌ می ‌نویسد كه‌ توشمالها یا مشاوران‌ سرّی‌ امیران‌، افرادی‌اند كه‌ امیر با آنان‌ در باره‌امور مهم ‌گفتگو و تبادل‌ نظر می‌ كرده‌ و نظر و رأی ‌آنان ‌برای‌ امیر معتبرتر از نظر خویشاوندانش‌ بوده ‌است‌(ج‌ 1، ص‌ 270). در فرهنگ ‌سه ‌زبانه ‌سده ‌سیزدهم‌/ نوزدهم‌، توشمال ‌به‌معنای ‌وزیر و گماشته‌ و نیز صاحب ‌منصبی ‌به ‌كار رفته‌ كه ‌مسئولیت‌ دخل‌ وخرج‌ را بر عهده ‌داشته‌ است‌ (بوداگف‌، همانجا). توشمال‌ را از این ‌نظر می ‌توان ‌با منصب‌ ناظر در دوره ‌صفوی‌ یكی ‌انگاشت‌. توصیف‌ ولادیمیرتسوف‌ از موقعیت‌ توشمالها چندان ‌روشن ‌نیست‌؛ در یك‌ جا آنان ‌را درجه‌ دارانی ‌كه‌ بنده ‌اشخاص‌ مهم ‌بوده‌اند، معرفی‌ كرده‌(ص 224‌ـ 225) و در جای ‌دیگر آنان ‌را از «ساایت‌» های‌(اعاظمِ حكومتِ) مغول ‌دانسته‌ كه ‌نخست‌ به ‌فئودالهای ‌كوچك ‌و سپس‌ به‌ صاحب‌ منصبان ‌اداری ‌یا توشیمال ‌تبدیل‌ شده‌اند (ص 246).

ازچگونگی ‌ورود واژه‌توشمال‌ به‌ زبان ‌فارسی ‌آگاهی‌ در دست‌ نیست‌. توشمال ‌در فارسی‌ به ‌شخص‌ معتمد و محرم‌، ناظر یا سرپرست‌ جشنها و شحنه ‌دون ‌پایه‌ (دورفر، ج 1‌، همانجا) و كولی‌ (دهخدا، ذیل‌«لولی‌») اطلاق ‌می‌شده ‌و به ‌معنای ‌خوانسالار (رشیدی‌، ذیل‌واژه‌) و چاشنی‌ گیر و ركابدار شاه (شاد؛ غیاث‌ الدین ‌رامپوری‌؛ پرتو، ذیل‌ واژه‌) نیز به ‌كار رفته ‌است‌. توشمال‌ در كُردی ‌به‌ معنای ‌مباشر و ناظر است‌. در تركی‌ به ‌همان ‌معانی ‌مغولی‌ است‌ و به‌ سالخوردگان ‌با تجربه‌ و وزیر و صاحب‌ منصب‌ عالی‌ مقام ‌نیز اطلاق‌ می‌شود (دورفر، ج‌ 1، ص‌ 270ـ271).

درمنابع ‌تاریخی‌، نخستین‌ بار واژه‌توشمال‌ در منابع ‌دوره ‌تیموری‌ به ‌كار رفته ‌است‌: ابوبكر طهرانی‌، از ملازمان ‌شاهرخ‌ تیموری‌ (حك : 807 ـ850)، از فردی ‌به ‌نام ‌اروق‌ محمد توشمال‌ یاد كرده (ص‌، 253-255) كه ‌ظاهراً از سپاهیان ‌جهانشاه ‌قراقوینلو بوده ‌است‌؛
معین ‌الدین ‌نطنزی (ص‌ 402) از توشمالان‌، افرادی ‌كه‌ مأمور تدارك ‌جشنها بودند، نام‌ برده‌؛
عزاوی‌ (ج 3‌، ص‌96) در ذكر رویدادهای‌، حاكم ‌موصل‌ را تُشمال ‌زینل ‌معرفی‌ كرده ‌و فضل‌ اللّه ‌بن ‌روز بهان‌ در مهمان ‌نامه ‌بخارا (تألیف ‌در914)، از توشمالان‌ یاد كرده‌ است‌ كه ‌مأمور پذیرایی ‌مهمانان ‌در هنگام‌ صرف‌ غذا بوده‌اند (ص‌ 300). در سندی ‌به ‌تاریخ‌از سلطان ‌حیدر، پدر شاه‌ اسماعیل‌، از توشمالان ‌در كنار داروغه‌ ها و ملكها نام‌ برده‌ شده‌ است (مینورسكی‌، 1937ـ 1939، ص‌).

اصطلاح‌ توشمال‌ و توشمال ‌باشی ‌در زمان‌ صفویان‌ كاربرد بیشتری ‌پیدا كرد. در زمان ‌شاه ‌اسماعیل‌ اول‌(907ـ930) به‌ معنای‌ مهماندار بود و در جشنی ‌كه ‌لُرها برای‌ شاه ‌اسماعیل ‌ترتیب‌ داده ‌بودند، ازهرقورچی‌ یك‌ توشمال ‌پذیرایی ‌می‌كرد ( عالم ‌آرای‌ شاه ‌اسماعیل‌، ص‌ 179). پس ‌از این ‌دوره‌، به ‌ناظر مطبخ ‌و رئیس‌ تشریفات‌ دربار، توشمال‌ باشی ‌می ‌گفتند. وی‌ بر بیوتاتی ‌مانند میوه‌ خانه ‌و حویج‌ خانه ‌و چورك‌ خانه‌ نظارت‌ داشت‌، دستورالعمل ‌غذاهای‌ سفره‌ شاه ‌با او بود (تاورنیه، ص‌ 581؛
مینورسكی‌، 1334ش‌، ص‌ 128ـ129) و پیشخدمتها زیرنظر او كار می‌ كردند ( عالم ‌آرای ‌شاه ‌طهماسب‌، ص‌ 412). توشمال ‌باشی ‌از هنگامی ‌كه ‌غذای ‌شاه ‌از مطبخ‌ خارج‌ می ‌شد تا به‌ سفره ‌خانه ‌می ‌رسید، مراقب‌ آن ‌بود و حتی‌ پیش‌ ازعرضه‌ غذا آن ‌را می ‌چشید. در مدتی ‌كه ‌شاه ‌و مهمانان ‌سر سفره ‌بودند وی‌ در غذا خوری ‌می‌ ایستاد و پس‌ از صرف‌ غذا، بهترین‌غذای ‌سفره ‌از آن‌ وی ‌بود (تاورنیه‌، همانجا؛
شاردن‌، ج 5‌، ص‌ 349ـ350). كمپفر (ص‌ 106) توشمال‌ و آشپز را یكی ‌دانسته‌ و او را مأمور خرید خواربار معرفی ‌كرده ‌است‌. شاردن‌(ج 5‌، ص 351) منصب‌ توشمال‌ باشی ‌را مقامی‌ بالاتر از خوانسالاری ‌و نظارت‌ كل‌ را مهمتر از آن‌ دو معرفی ‌كرده‌ است‌. ظاهراً این‌ مناصب ‌موروثی ‌بوده ‌و ارتقا از منصبی ‌به ‌منصب ‌دیگر به ‌فرمان‌ شاه ‌صورت‌ می‌ گرفته ‌است‌.

در زمان ‌شاه ‌عباس ‌اول‌ (996ـ 1038)، توشمال ‌باشی‌ در امور سیاسی‌هم‌ دخالت‌ می ‌كرده ‌است‌. زینل‌ بیك ‌بیگدلی‌* شاملو توشمال‌ باشی‌، سفیر شاه ‌عباس ‌به‌ دربار جهانگیر در هند، تأثیر بسزایی‌ درمسئله‌ قندهار و حمله ‌صفویان‌ به ‌آنجا داشته ‌است‌ (اسكندر منشی‌، ج 2‌، ص 950‌ـ951؛
ریاض‌ الاسلام‌، ص‌، 129ـ130). در دوره ‌صفویان‌، توشمالان ‌عنوان‌ «بیك‌» داشتند و از عناوین‌ «سلطان‌» یا «خان‌» محروم ‌بودند، زیرا از طبقه‌ متوسط‌ و اشراف‌ نبودند (دورفر، ج 1‌، ص‌ 270). در زمان ‌شاه ‌صفی (1038ـ1052)، از حسین‌ بیك‌ توشمال‌، پسر زمان ‌بیك‌، كه ‌مأمور نابینا كردن ‌نجفقلی‌ بیك ‌بود، یاد شده ‌است‌(محمدمعصوم‌، ص‌). وی‌ پس‌ از درگذشت ‌پدرش‌، به‌ مقام ‌نظارت‌ رسید (همان‌، ص‌ 106).

عنوان‌ كریم ‌خان‌ زند، توشمال ‌بود و او را توشمال‌ كریم‌ می ‌خواندند كه‌ در آن‌ دوره‌ به ‌معنای «كدخدا» و «بزرگتر قوم‌» بود (نوائی‌، ص 32‌؛
احمد پناهی‌، ص‌ 28). در این‌ دوره ‌مسئول‌ آشپزخانه ‌و خوانسالار، به ‌جای‌ توشمال‌، بُكاول‌ بیگی ‌نامیده ‌می‌شد (غفاری‌ كاشانی‌، ص 890‌، ذیل «بكاول‌باشی‌»). در منابع ‌دوره ‌قاجار این ‌واژه ‌مشاهده‌ نمی‌شود.

واژه ‌توشمال در لرستان ‌به‌ رئیس‌ ایل ‌اطلاق ‌می‌گردد (دورفر؛
مینورسكی‌، 1937ـ1939، همانجاها). نوازندگان ‌محلی‌ بختیاری ‌نیز توشمال ‌یا تُشمال ‌خوانده‌ می ‌شوند و خود را به‌ طایفه ‌بابا احمدی (بامِدی‌) وابسته ‌می ‌دانند.این ‌نوازندگان‌، تا پیش ‌از اقدامات ‌رضا شاه ‌در مقابله ‌با نظام‌ ایلی ‌و تخت ‌قاپو * كردن‌ ایلات‌، از پرداخت ‌هر نوع‌ مالیات ‌به‌ خوانین ‌معاف ‌بودند (كریمی‌، 1368 ش‌، ص‌) و با آنكه ‌بختیاری‌ اند، سایر بختیاریها با آنان ‌وصلت ‌نمی‌ كنند (همو،1350 ش‌، ص 34‌؛
كلكی‌، ص 39).

نیزرجوع كنید به بكاول‌* ؛
چاشنی‌گیر * ؛
خوانسالار *


منابع‌:
(1) محمد احمد پناهی‌، كریمخان ‌زند ، تهران ‌ش‌؛
(2) اسكندر منشی‌؛
(3) ابوالقاسم ‌پرتو، واژه‌ یاب‌: فرهنگ‌ برابرهای‌ پارسی ‌واژگان ‌بیگانه‌، تهران‌ش‌؛
(4) ژان‌ باتیست‌ تاورنیه‌، سفر نامه‌ تاورنیه‌، ترجمه ‌ابوتراب‌ نوری‌، چاپ‌ حمید شیرانی‌، تهران‌ش‌؛
(5) دهخدا؛
(6) عبد الرشید بن‌عبد الغفور رشیدی‌، فرهنگ‌ رشیدی، چاپ ‌ذو الفقار علی ‌مرشد آبادی‌، كلكته ‌ـ1875؛
(7) ریاض‌ الاسلام‌، تاریخ ‌روابط ‌ایران‌ و هند: در دوره ‌صفویه ‌و افشاریه‌، ترجمه‌ محمد باقر آرام‌ و عباسقلی ‌غفاری‌ فرد، تهران ‌ش‌؛
(8) محمد پادشاه‌ بن ‌غلام ‌محیی ‌الدین‌ شاد، آنندراج‌: فرهنگ‌ جامع ‌فارسی‌، چاپ ‌محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ش‌؛
(9) ابوبكر طهرانی‌، كتاب ‌دیار بكریه، چاپ‌ نجاتی ‌لوغال‌ و فاروق ‌سومر، آنكارا 1962ـ1964، چاپ ‌افست ‌تهران‌ش‌؛
(10) عالم ‌آرای ‌شاه ‌اسماعیل‌، چاپ‌ اصغر منتظرصاحب‌، تهران‌: بنگاه ‌ترجمه‌ و نشر كتاب‌، 1349ش‌؛
(11) عالم ‌آرای ‌شاه ‌طهماسب‌، چاپ‌ ایرج ‌افشار، تهران‌: دنیای ‌كتاب‌، 1370ش‌؛
(12) عباس‌ عزاوی‌، تاریخ ‌العراق ‌بین ‌احتلالین، بغداد 1353ـ1376/ 1935ـ1956، چاپ‌ افست ‌قم ‌ش‌؛
(13) ابوالحسن ‌غفاری ‌كاشانی‌، گلشن ‌مراد، چاپ‌ غلامرضا طباطبائی‌ مجد، تهران‌ش‌؛
(14) محمد بن‌ جلال ‌الدین ‌غیاث ‌الدین ‌رامپوری‌، غیاث‌ اللغات، چاپ ‌منصور ثروت‌، تهران‌ش‌؛
(15) فضل‌ اللّه ‌بن ‌روزبهان‌، مهمان ‌نامه ‌بخارا: تاریخ ‌پادشاهی ‌محمد شیبانی‌، چاپ ‌منوچهرستوده‌، تهران ‌ش‌؛
(16) اصغر كریمی‌، سفر به ‌دیار بختیاری‌، تهران ‌ش‌؛
(17) همو، «نگاهی‌ به ‌زندگی‌ و آداب‌ و سنن ‌در ایلات ‌هفت ‌لنگ‌ و چهار لنگ‌»، هنر و مردم‌، دوره ‌جدید، ش‌ (دی‌)؛
(18) بیژن ‌كلكی‌، «عروسی‌ بختیاریهای ‌روستای‌ پاگچ‌»، هنر و مردم، سال‌، ش (آبان‌)؛
(19) انگلبرت‌ كمپفر، سفرنامه ‌كمپفر، ترجمه‌ كیكاوس ‌جهانداری‌، تهران‌ش‌؛
(20) محمد معصوم‌، خلاصه ‌السیر: تاریخ‌ روزگار شاه ‌صفی‌ صفوی‌، تهران ‌ش‌؛
(21) معین ‌الدین‌ نطنزی‌، منتخب ‌التواریخ ‌معینی‌، چاپ‌ ژان‌ اوبن‌، تهران ‌ش‌؛
(22) ولادیمیر فئودوروویچ ‌مینورسكی‌، سازمان ‌اداری ‌حكومت ‌صفوی‌، یا، تحقیقات ‌و حواشی ‌و تعلیقات ‌استاد مینورسكی‌ بر تذكره ‌الملوك، ترجمه ‌مسعود رجب‌ نیا، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ش‌؛
(23) عبدالحسین‌ نوائی‌، كریم‌ خان‌ زند، تهران‌ش‌؛
(24) باریس ‌یاكو ولیویچ‌ ولادیمیرتسوف‌، نظام ‌اجتماعی‌ مغول، ترجمه ‌شیرین‌ بیانی‌، تهران‌ش‌؛


(25) Lazar Budagov Stravnitelniy Slovar Turetsko-Tatarskikh nareciy, St. Petersburg 1869;
(26) Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient , new ed. by L. Langles, Paris 1811;
(27) Gerhard Doerfer, Turkische und mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden 1963-1976;
(28) V. Minorsky, "A Soyurghal of Qasim b. Jahangir Aq-qoyunlu (903/1498)", BSO [ A ] S , IX (1937-1939).

/ شهناز رازپوش‌/



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4929
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست