جَناونی ، عبدالحمید بن فَحْمَس (یجَمْتاسِن)، كنیهاش ابوعبیده، از زاهدان مشهور اباضی و كارگزار رستمیان * در جبلنفوسه * .
جناونی از زاهدان بزرگ اباضی روستای جَناون/ إجناون، واقع در نزدیكی روستای فُسّاطو در جبلنَفوسه بود (ورجلانی، ج 1، ص 124ـ 125 و پانویس 3؛ شمّاخی، ج 1، ص 156؛ بارونی، ج 2، ص 206، 208؛ معجم اعلام الاباضیة، ج 2، ص 244). از تاریخ تولد و وفات و زادگاه وی اطلاعی در دست نیست؛ اما، بنا بر بعضی قرائن (برای نمونه رجوع کنید به سعد زغلول عبدالحمید، ج 2، ص 313ـ314، 331، 346؛ دبّوز، ج 3، ص 476، 500؛ بارونی، ج 2، ص 195ـ197؛ معجم اعلام الاباضیة، همانجا)، احتمالاً در اواسط قرن دوم در روستای جناون به دنیا آمده و در همانجا رشد و نمو یافته و به فراگیری علم پرداخته است.
پس از مرگ ابوالحسن ایوببن عباس، كارگزار رستمیان در تاهَرت * در اوایل قرن سوم، جناونی جانشین وی شد. او ابتدا از پذیرفتن این منصب امتناع ورزید، ولی سرانجام در برابر پافشاری امام اباضیان، عبدالوهاببن عبدالرحمان رستمی (حك : 168ـ 208)، كه وی را از زمان اقامتش در جبل نفوسه میشناخت، و تأكید و علاقهمندی بیش از حد شیوخ و بزرگان اباضی جبلنفوسه، كه او را شایستهترین فرد برای تصدی این سمت میدانستند، و پس از مشورت با مارَن، پیرزن دانشمند و پرهیزگار و معروف به جده مشایخ ساكن روستای جَمّاری، و به روایتی اَرْجی اَزْمار، كارگزاری رستمیان را در جبلنفوسه پذیرفت (ورجلانی، ج 1، ص 124ـ126؛ درجینی، ج1، ص70ـ 71؛ شمّاخی، ج 1، ص 157ـ 158؛ معمّر، حلقه 2، قسم 1، ص 89 92).
مردم از تعیین وی برای اداره امورشان بسیار شادمان شدند (بارونی، ج 2، ص 208). وی در طول مدت حكومتش با عدالت رفتار كرد و به بهترین وجه ممكن به اداره امور پرداخت و افراد صالح را در رأس امور نواحی گماشت و با بزرگان در مسائل مختلف به مشورت پرداخت (ورجلانی، ج 1، ص 126؛ شمّاخی، ج 1، ص 158؛ بارونی، ج 2، ص 208). نخستین اقدام حكومتی وی تأدیب فردی بود كه میخواست رسمی جاهلی را احیا كند (معمّر، حلقه 2، قسم 1، ص 102).
خَلَفبن سَمْحبن ابیالخطاببن عبدالاعلی' مَعافِری، كه انتظار داشت به جای جناونی كارگزار رستمیان در جبلنفوسه شود، از گماشتن وی خشمگین شد و سر به شورش برداشت و گروههایی از دزدان و اوباش را، برای غارت و دست درازی به نوامیس و اموال نواحی تحت فرمان جناونی، به جبلنفوسه گسیل داشت. وی خبر حملات و تجاوزهای خلفبن سمح را به اطلاع امام عبدالوهاببن عبدالرحمان رستمی رساند و نظر او را جویا شد. امام در پاسخ از جناونی خواست با خلف سازش كند و جز به ضرورت با وی نجنگد (ورجلانی، ج 1، ص 127ـ 128؛درجینی،ج1،ص71ـ72؛ شمّاخی، ج1، ص158ـ 159؛ بارونی، ج 2، ص 209؛ معمّر، حلقه 2، قسم 1، ص 94ـ 95).
ابوعبیده، طبق دستور امام اباضیها، با خلفبن سمح مدارا كرد و تجاوزهای وی را نادیده گرفت تا اینكه خبر مرگ عبدالوهاببن عبدالرحمان رستمی (متوفی 208) را شنید (درجینی، ج 1، ص 72؛ شمّاخی، ج 1، ص 159).
جناونی، پس از مرگ عبدالوهاببن عبدالرحمان رستمی و تعیین فرزندش اَفلَح به جانشینی وی به عنوان امام جدید اباضیهای تاهرت، نامهای برای افلح نوشت و نظرش را در مورد مقابله با خلفبن سمح معافری جویا شد و افلح نیز همان نظر پدرش را داد (ورجلانی، ج 1، ص 129؛ درجینی؛ شمّاخی، همانجاها؛ بارونی، ج 2، ص 221ـ222).
خلفبن سمح كه برگزیدن افلح را به چشم حقارت مینگریست و دستور امام جدید اباضیها را به جناونی، مبنی بر سازش و مدارا، نوعی ترس و زبونی او میشمرد، در ناحیه تِیمَتی (تمتی)، واقع در بخش شرقی جبل نفوسه، مستقر گردید و از آنجا به مناطق زیر نفوذ دولت رستمیان یورش برد و جبلنفوسه را نیز در معرض قتل و غارت و تجاوز قرار داد (ورجلانی؛ درجینی؛ شمّاخی، همانجاها؛ بارونی، ج 2، ص 222).
جناونی همچنان بردباری و اغماض را ادامه داد تا اینكه سپاهیان خلف به روستای أَدْرَف/ اِدْرَف/ اذرف، در شش كیلومتری جادو، كه زیرنظر جناونی بود، یورش بردند و ده تن از افراد آنجا را به قتل رساندند. پس از این كشتار، جناونی دستور جنگ داد و در این نبرد بسیاری از سپاهیان خلف كشته شدند (ورجلانی، ج 1، ص 130 و پانویس 8؛ درجینی، ج 1، ص 73؛ شمّاخی، همانجا؛ معمّر، حلقه 2، قسم 1، ص 95).
خلف در این نبرد شكست خورد و به تیمتی بازگشت. ابوعبیده نیز پیروزمندانه به جناون رفت (ورجلانی، ج 1، ص 131؛ درجینی؛ شمّاخی، همانجاها). آنگاه جناونی برای خلف نامه نوشت و از وی خواست از این جنگ عبرت گیرد و دیگر به مناطق او تجاوز نكند و در نواحی خود بماند. خلف این نصیحت را نپذیرفت و مجدداً به قلمرو جناونی هجوم برد و به كشتار مردم ادامه داد (ورجلانی؛ درجینی؛ شمّاخی، همانجاها؛ معمّر، حلقه 2، قسم 1، ص 95ـ96).
حدود یك سال پس از این مصاف، خلفبن سمح با سپاهی بالغ بر چهل هزار تن، و به روایتی چهار هزار تن، به جنگ سپاه جناونی كه تعدادشان هفتصد تن و به روایتی 313 تن بود، رفت (ورجلانی، همانجا؛ درجینی، ج 1، ص 74؛ شمّاخی، ج 1، ص 159ـ160، 163؛ معمّر، حلقه 2، قسم 1، ص 97). پیش از آغاز نبرد، خلفبن سمح دو تن را نزد جناونی فرستاد و از وی خواست از بیعت امام افلح رستمی دست بكشد و به او ملحق شود. جناونی، پس از بحث و گفتگو با این دو فرستاده و رد كردن این درخواست، خلف را به مباهله دعوت كرد (ورجلانی، ج1، ص 131ـ132؛ درجینی، همانجا؛ شمّاخی، ج 1، ص160؛ معمّر، حلقه 2، قسم 1، ص 97ـ 98). در شامگاه پنجشنبه 13 رجب 211 (221 غلط است) جنگ مهیبی میان دو سپاه در گرفت كه به پیروزی عظیم سپاهیان اندك جناونی انجامید (رجوع کنید به ورجلانی، ج 1، ص 133ـ134؛ درجینی، ج 1، ص 75ـ76؛ شمّاخی، ج 1، ص 160ـ163).
پس از این نبرد اثری از خلف نماند و مورخان كوچكترین اشارهای به سرانجام كار وی نكردهاند، در حالی كه جناونی همچنان به حكومت در جبلنفوسه ادامه داد و هر شب در هفت مسجد از مساجد جبلنفوسه به عبادت میپرداخت (شمّاخی، ج 1، ص 156).
جناونی مسجدی داشت كه در آن هفتاد تن از مشایخ اقامت داشتند (شمّاخی، ج 1، ص 163). این مسجد یكی از مشاهد جبلنفوسه و معروف به مصلای عبدالحمید بود كه در مَطْكوداسِن قرار داشت ( معجماعلام الاباضیة، ج 2، ص 244).
جناونی به داشتن اخلاق نیكو و پرهیزگاری شدید و سادهزیستی و رویگردانی از تجملات دنیوی و دفاع از حق و حقیقت و ضعفا شهره بود (رجوع کنید به بارونی، ج 2، ص 206، 208؛ معمّر، حلقه 2، قسم 1، ص 103). در زندگی او دهها حادثه روی داد كه گواه بر علم و عدل و شایستگی و پرهیزگاری اوست و گواهی هیئت علمای جبلنفوسه در نزد امام عبدالوهاب رستمی، بهترین شاهد بر زهد و علم و تقوای وی است (رجوع کنید به معمّر، حلقه 2، قسم 1، ص 101). در احقاق حق مردم بسیار سرسخت و قاطع بود و در لزوم اجرای احكام شریعت اسلامی با كسی سازش نمیكرد (رجوع کنید به همان، حلقه 2، قسم 1، ص 93ـ94، 100) و در این مورد حداقل دوبار به امام اباضیها، عبدالوهاب بن عبدالرحمان رستمی، در هنگام اقامتش در روستای میری واقع در جبل نفوسه، در خصوص عملكرد یارانش كه از حكم شرع تخطی كرده و به كشتزارهای مردم آسیب رسانده بودند، تذكر تندی داد (رجوع کنید به شمّاخی، ج 1، ص 163؛ معمّر، حلقه 2، قسم 1، ص 93ـ94، 101ـ102). وی نزد مردم جبل نفوسه جایگاه رفیعی داشت و او را مستجاب الدعوة میشمردند (ورجلانی، ج 1، ص 124 و پانویس 7).
ابوعبیده در زمان امامت افلح بن عبدالوهاب بن عبدالرحمان رستمی، كه نیم قرن به درازا كشید، وفات یافت (ورجلانی، ج 1، ص 135) و ظاهراً در همان جناون مدفون گردید.