جَناب (جِناب) ، عنوانی احترامآمیز برای بزرگان. این واژه عربی كه در اصل از ریشه ج ن ب و از جمله به معنای پهلو و كناره است (ابندرید، ج 2، ص 540؛ ابنفارِس، ذیل «جنب»؛ مرتضی زَبیدی؛ غیاثالدین رامپوری؛ تاجالاسامی ، ذیل واژه)، در اصطلاح عنوان و لقبی افتخارآمیز و محترمانه برای بزرگداشت كسان است و در برخی حكومتها، سلطان یا نایبان وی این عنوان را برای مقامهای لشكری، كشوری و علمی به كار میبردهاند (رجوع کنید به قلقشندی، ج 5، ص 495).
واژه جناب از عربی به فارسی، اردو و تركی راه یافته (برهان، ذیل واژه؛ چوهدری، ذیل «جناب من»؛ د. ا. د. ترك ، ذیل واژه؛ نیزرجوع کنید به ادامه مقاله) و در متون عرفانی برای اشاره به ذات حق تعالی و صفات او، بسیار به كار رفته است (رجوع کنید به سجادی، ذیل «جناب قدس»).
در دعاهای صحیفه سجادیه ، جناب به معنای بارگاه خداوند آمده، كه از كهنترین نمونههای كاربرد احترامآمیز این واژه است (رجوع کنید به علیبن حسین ( ع ) ، دعای 182، 186). در نامهای به جامانده از قرن سوم، نویسنده سخنانش را با آرزوی رفع بلایا از جنابِ (درگاه) مخاطبش، آغاز كرده (رجوع کنید به صفوت، ج 4، ص 30) و جناب به همین معنا، در برخی از رسائل (نامهها) قرن چهارم نیز بهكار رفته است (رجوع کنید به خوارزمی، ص 22، 30؛ قابوسبن وشمگیر، ص 73).
بعدها واژه جناب به متون فارسی نیز راه یافت و افزون بر آن، از واژه جانب نیز به معنای جناب استفاده شد، چنانكه در تاریخ بیهقی (ص 270ـ271، 275) از بارگاه حكام و بزرگان، با اصطلاح «جانب كریم» یاد شده است. كاربرد واژه جانب در معنای اصطلاحی جناب، در قرن ششم رواج بیشتری یافت. در نامههای دیوانی و مكتوباتِ به جا مانده از این قرن، عباراتی چون جانب شریف، جانبعزیز، جانب محروس، جانب آفریدگار، جانب ایزدی و جانب ایزد تعالی، همگی در مورد خدا یا حكام و بزرگان، فراوان به كار رفته است (رجوع کنید به رشید وطواط، ص 12، 27، 29؛ منتجبالدین بدیع، ص 27، 30، 37، 45، 54، 58؛ بهاءالدین بغدادی، ص 31ـ32، 37، 76). در همین قرن، كاربرد واژه جناب با معنای درگاه و آستان، و بهندرت به صورت عنوانی محترمانه، در مورد برخی شاهان و بزرگان لشكری و كشوری، بسیار متداول بوده است. در مكاتبات سلجوقیان (حك : 429ـ552)، بارها از جناب مكرم، جناب همایون و جناب بزرگوار سخن بهمیان آمده (رجوع کنید به رشید وطواط، ص 3؛ بهاءالدین بغدادی، ص 147، 156ـ157) و در متون منظوم قرن ششم نیز كلماتی چون جَناب و جَناب ارم نما بهكار رفته است (رجوع کنید به خاقانی، ص 46، 354، 423؛ اثیر اَخسیكتی، ص 81، 115، 193).
كاربرد جناب، به شكل عنوانی محترمانه برای درگاه بزرگان، در قرن هفتم گسترش بیشتری یافت. ابنبیبی، مورخ ایرانی قرن هفتم، برخی بزرگان درباری معاصرش را با تعابیری چون «جناب آسمان مآب و جناب فلك مآب» ستوده است (ج 1، ص 6، 14). عطاملك جوینی (متوفی 681؛ ج 1، ص 197، 232، ج 2، ص 73، 247) در وصف مقام و منزلت سلطان و بزرگان كشوری، بارها از واژه جناب استفاده كرده است. شعرا نیز در مدح و ثنای شاهان و بزرگان، آن را به مثابه واژهای بسیار محترمانه به كار بردهاند (رجوع کنید به شمس طبسی، ص 32، 128؛ راوندی، ص 224؛ قطبی اهری، ص 136). وسعت كاربرد این عنوان در قلمرو ایوبیان (حك : 564 648) به اندازهای بود كه گاه حتی به صورت جَنابیه، به زنان وابسته به خاندانهای مهم اطلاق میشد یا بر سنگ قبر صاحبان این عناوین، از زن و مرد، حك میگردید (رجوع کنید به باشا، ص 243). تعابیری چون جَناب حشمت پادشاهی، جَناب كریم، جَناب اعلی، جَناب عالی و عالیجناب، كه در متون و نامههای فارسی و عربی این قرن متداول بود، عناوینی محترمانه و توصیفی به معنای درگاه و آستانهاند كه نمیتوان آنها را در زمره القاب به شمار آورد (رجوع کنید بهتاریخ شاهی قراختائیان ، ص 188؛ ابنواصل، ج 1، ص 1، 173). درست به همین دلیل است كه همزمان تعابیری چون جناب كبریای مالكالمُلكی یا جناب یزدانی (آستان ربوبی)، جناب جنّات عدن (بهشت)، جانب اعلی یا جانب شریف (درگاه خلیفه) و جانب عزیز نیز به كار رفته است (رجوع کنید بهتاریخ شاهی قراختائیان ، ص 115؛ ابنبیبی، ج 1، ص 1، 53، 281؛ ابن فضلاللّه عُمَری، ص 17ـ 18). در دوره ایوبیان، بهرغم كاربرد جناب با همان معنای رایج (مثلاً رجوع کنید به ابنواصل، ج 1، ص 173؛ باشا، ص 242ـ 243)، به تدریج جنابعالی را برای خطاب به وزیران به كار بردند (رجوع کنید به قلقشندی، ج 7، ص 20) كه، به لحاظ رتبه، قبل از لقب مجلس ــ كه برای مقامات كم اهمیتتر به كار میرفت قرار داشت. این ردهبندی، در دوران ممالیك (حك : 648 922) گسترش بیشتری یافت.
در دوره ممالیك، جناب در نامهنگاری و فرمانها و منشورهای انتصاب مقامهای دولتی در زمره القاب اصلی (رجوع کنید به لقب * ) و نیز لقبی مشترك میان لشكریان و كشوریان بود كه پس از القابِ جانب، مَقام و مَقَرّ، در رده چهارم قرار داشت (رجوع کنید به همان، ج 5، ص 495). جناب شریف، جناب كریم و جناب عالی، ردههای اول تا سوم این لقب بودند كه به تناسبِ اهمیتِ منصبِ افراد، به آنان اطلاق میشد (رجوع کنید به ابنناظرالجیش، ص 141ـ142، 150). در فرمانها و مكاتبات رسمی حكومتی ممالیك، ولایتعهدهای خلافت، امامِ زیدی یمن، نواب (رجوع کنید به نائب * )، وزرا، امیرآخور، نظامیان عالی رتبه و برخی حكام، مشمول لقب جناب بودند. طبق قوانین، نامه به ولایتعهدهای خلافت با عبارت «ضاعفاللّه جلال الجنابالشریف» یا «اعزاللّه جلال الجنابالشریف»، و نامه به امام زیدی یمن با عبارت «اداماللّه جلال الجنابالكریم» آغاز میشد (رجوع کنید به همان، ص 8 9؛ قس ابنفضلاللّه عمری، ص 25، 28، كه از لفظ جانب به جای جناب استفاده كرده است).
جناب كریم عالی، جناب كریم و جناب عالی ــ كه در پی آنها صفات پر طمطراق میآمد به ندرت برای پادشاهان به كار رفته، چنانكه تنها برای پادشاه تَكْرور * از واژگان جانب، جناب كریم و از این قبیل استفاده شده و لقب جناب نیز بیش از همه برای نُوابِ مهم (در مصر، شام و حلب) و گاه برای فرماندهان لشكری به كار رفته است (رجوع کنید به ابنفضلاللّه عمری، ص 46، 62، 75، 97ـ100، 103؛ ابنناظر الجیش، ص 25، 88، 113، 189). برای نواب كم اهمیتتر (نواب طرابلس، حَماه، صَفَد، سیس و دمشق)، لقب جنابعالی با صفات دیگری همچون الامیری، الكبیری و غیره میآمد. برای امیرآخور، برخی از نظامیان عالیرتبه، وزیر مصر، قضات، مشایخ و تجار، فقط جناب عالی بهكار میرفت و پس از این لقب، به تناسب موقعیت شغلی افراد، القاب خاصی چون امیری (برای نظامیان)، صاحبی (برای وزرا)، قاضوی یا قضایی (برای قضات)، شیخی (برای مشایخ) و صدری (برای تجار) میآمد (رجوع کنید به ابنفضلاللّه عمری، ص 100ـ 103، 106، 127؛ ابنناظر الجیش، ص 93ـ94، 188ـ196، 204). پس از هر یك از این القاب، فهرست طویلی از القاب دیگر، به تناسب شرافت نَسَبی، اهمیت شغلی یا منزلت اجتماعی افراد، ذكر میشد كه از طبقهای به طبقه دیگر و از منصبی به منصب دیگر متفاوت بود و حتی جملههای دعایی همراه با هر یك از آنها نیز خاص همان لقب بود (رجوع کنید به ابن فضلاللّه عمری، همانجا؛ ابنناظر الجیش، ص 93ـ94، 108ـ109، 188ـ196، 204؛ نیز رجوع کنید به قلقشندی، ج 6، ص 104ـ 106، 110ـ 112، 115ـ117). در عین حال، در طبقهبندی مناصب و مشاغل هم، این لقب درجات یكسانی نداشت؛ در همان حال كه جناب برای قضات، تجار و برخی امرای نظامی، لقبی درجه یك به شمار میرفت، برای نواب عالیرتبه، وزرا و دیوانیان، مشایخ و برخی از حكام، لقبی درجه دو و حتی درجه سه محسوب میشد (رجوع کنید به قلقشندی، ج6، ص 105ـ 107، 156ـ 157، 162، 165، 294؛ نیز رجوع کنید به ابنفضلاللّه عمری، ص 46، 62، 103، 106، 127).
مقارن دوره ممالیك، در ایران نیز جناب عنوانی معتبر بود. به گزارش ابنفضلاللّه عمری (ص 69)، ایلخانان (حك : 654ـ750)، امرای چهارگانه الوس ایلخانی را بهترتیب اهمیت، مقر كریم (برای بلندپایهترین امیر) و جَناب (برای سه امیر دیگر) خطابمیكردندو عناوینیچونجناب،جنابعالی،جنابكریم و جناب كریم عالی در مورد بزرگان لشكری و كشوری بهكار میرفت (رجوع کنید به ابنناظر الجیش، ص 38ـ39، 42، 60 62، 64). همچنین از میان حاكمان محلی گیلان، از والی پومن (احتمالاً فومن) با لقب جناب در نامهها یاد شده است (رجوع کنید به ابنفضلاللّه عمری، ص 57). با این حال شعرای ایرانی قرون هشتم و نهم، واژه جناب را به معنای آستانه و درگاه به كار بردهاند (برای نمونهرجوع کنید به حافظ، غزل 2، بیت 5، غزل 15، بیت 6، غزل 59، بیت 1؛ ناصر بخارایی، ص 75). مكاتبات رشیدی مشحون از عباراتی است كه در آنها واژه جناب (گاه در عبارات وصفی چون جناب جنّبمآب و جناب كیوان نصاب) صرفاً برای تكریمِ علمای دین و مشایخ عالیرتبه به كار رفته است، نه به عنوان لقب آنان (رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، ص 33، 35ـ36، 124، 137، 240، 243). ناصرالدین منشی كرمانی راوی تاریخ قراخَتاییان كرمان واژه جناب را فقط در قالب عبارات وصفی چون والا جناب، جناب جبروت و جناب جلالت خدایگانی صاحبقرانی بهكار برده است (رجوع کنید به ص 8، 44، 97). مؤلف دستورالكاتب نیز، با پیروی از همین رویه، هنگام تشریح قواعد نامهنگاری درباری روزگارش، واژه جناب را فقط در مقام تكریم و تعظیم به كار برده است (رجوع کنید به شمس منشی، ج 1، ص 128، 139، 145، 179، 358، 458، نیزرجوع کنید به فهرست اصطلاحات)، حتی مؤلفی چون حافظابرو نیز، كه بارها از این واژه استفاده كرده، آن را به صورت لقبی به معنای متداول آن در قلمرو غربی جهان اسلام به كار نبرده است. به استناد تاریخ وی، عرفا و علما و مشایخ برجسته، وزرا، امرای مظفریان (حك : 713ـ795) به ویژه امیر مبارزالدین (حك : 713ـ759)، سلاطین تیموری و حتی برخی زنان درباری این سلسله، مشمول این عنوان محترمانه (به صورت جناب یا عالیجناب) بودهاند، بیآنكه جزء القاب آنان باشد (رجوع کنید به حافظ ابرو، ج 1، ص 83، 98، 169، 201، ج 2، ص 611، 669، 774، 786، 791، 853، 1016، ج 3، ص 48، 51، 210). این طرز تلقی در مطلع سعدین و تذكرة الشعرا نیز، بهویژه در خصوص عرفا و حكمای بزرگ، مشهود است (رجوع کنید به عبدالرزاق سمرقندی، ج 1، ص 72، 157، 161، 169، 239).
تفاوت طرز تلقی نواحی شرقی و غربی جهان اسلام از عنوان جناب، بعدها نیز ادامه یافت. عثمانیان (حك : 699ـ1311)، بهویژه در مصر، با اقتباس از دیوان انشای ممالیك اما بدون رعایت سلسله مراتب آنان، واژه جناب را به صورت لقبی رسمی به كار میبردند. یكی از القاب متعدد وزیران، جناب عالی شأن بود و القاب دیگری چون جنابعالی، جناب كریم عالی و جناب مكرم، به امرا اختصاص داشت (رجوع کنید به مصطفی بركات، ص 78، 236ـ237). در اواخر دوره عثمانی، سفرای خارجی غیرمسلمان را جناپلَری خطاب میكردند ( د.ا.د.ترك،همانجا؛ در باره كاربردهای گوناگون واژه جناب در دوره عثمانیرجوع کنید به فرید، ص 228،530، 559، 584 585، 588، 591 597، 636، 645، 671). با اینحال، كاربرد اصلی و اولیه آن (عنوان محترمانه مهم) نیز رایج بود. خداوند (جناب حق، جناباللّه)، پیامبر (جناب پیغمبر) و خلیفه عثمانی (جناب خلیفت پناهی) به طور خاص مشمول این عنوان محترمانه بودند كه به لحاظ اهمیت، معادل عنوان حضرت بود ( د.ا.د.ترك ، همانجا). این نوع كاربرد، در خانات آسیای میانه نیز رواج داشت. فضلاللّهبن روزبهان خُنْجی، حق متعالی را با عبارات «جناب لطف رحمانی» و «جناب عزّت و كبریای او»، محمدخان شیبانی (حك : 906ـ916)، از سلاطین عثمانی ازبك در قرن دهم، را با عبارات «جناب جلال حضرت خلیفة الرحمانی» و «جناب حشمت و حضرت خلافت» تكریم كرده است (رجوع کنید به ص 14، 32ـ 33)، اما شیعیان معاصرشان، در ایران و آسیای میانه در بسیاری موارد، عنوانِ محترمانه جناب را علاوه بر خداوند، در باره ائمه شیعه علیهمالسلام، دختران ایشان، سادات و علویان نیز به كار بردهاند (رجوع کنید به خواندمیر، ج 2، ص 12، 21، 29، 61، 93، 190، 225، 229 و جاهای دیگر؛ بوسه، ص 247ـ 248، 250). در عین حال دایره شمول این عنوان در آسیای میانه و ایران بیش از عثمانی بود، چنانكه برخی صاحبمنصبان دولتی، زهاد و علما را نیز در بر میگرفت (رجوع کنید به خواندمیر، ج 2، ص 270، 280، 289؛ فضلاللّهبن روزبهان، ص 44، 49ـ50، 56).
از قرن یازدهم تا سیزدهم، دامنه شمول عنوان جناب، در ایران گستردهتر شد. واله اصفهانی، مؤلف خلد برین ، تمام اسلاف و اخلاف سلسله صفویه (حك : ح 906ـ 1135)، سادات و علویان، بابر پادشاه هند (899 - 937)، بزرگان حكومتی چون صدرالاسلام (رجوع کنید به صدر * ) و دستورالوزرا (رجوع کنید به وزیر *) و برخی از علما، قضات و كتّاب را جناب خطاب كرده است (رجوع کنید به واله اصفهانی، ص 19، 39، 43، 77، 186، 209، 286ـ287 و جاهای دیگر). شاه عباس دوم (حك : 1052ـ1077) از كاربرد واژه «عالیجناب» برای غیرمسلمانان نیز ابایی نداشت (رجوع کنید به بوسه، ص 277). در عهد نادرشاه (حك : 1148ـ1160) نیز اگر چه كاربرد جناب، جنبه انحصاریتری به خود گرفت، همچنان رایج بود و تقریباً بیشتر تعابیر پر طمطراقِ به كار رفته در باره وی، با این واژه همراه بود، كه از آن جمله است: خدیو گردون جناب، خدیو فلك جناب، خدیو ثریا جناب، خدیو والاجناب، جناب عالم مآب و جناب مقدّس مُعَلّی' و مورخان معاصر وی بارها از این تعابیر یاد كردهاند (رجوع کنید به استرآبادی، ص 110، 150، 153، 186؛ وارد، ص 43، 151). در همان دوران، نظیر چنین تعابیری در میان هندیان نیز رایج بود. خان زمانخان، مؤلف گلزار آصفیه، برای تكریم برخی سلاطین و بزرگان آن سامان، بارها واژه جناب را در عبارات وصفی به كار برده است (رجوع کنید به خان زمان خان، ص 5، 18، 21، 25، 34، 57، 62). با اینهمه، به زعم برخی از مورخان ایرانی و هندی این ادوار، خداوند و چهارده معصوم، همچنان اصلیترین مصادیق این عنوان به شمار میرفتند (برای نمونهرجوع کنید به واله اصفهانی، ص 225، 248؛ مرعشی صفوی، ص 91، 103، 108، 139؛ خان زمانخان، ص 16، 21، 23، 35، 42، 52). علاوه بر وجوه مذكور، از قرون یازدهم تا سیزدهم، در اسامی برخی مشاهیر عثمانی، كلمه جناب یا جنابی به صورت قسمتی از اسم بهكار رفته است (ثریا، ذیل واژه). چند تن از شعرای ایرانی كوچیده به هند نیز به جناب شهرت داشتند، از جمله میرزاابوطالب جناب و میرزافتحاللّهجناب(رجوع کنید به هاشمی سندیلوی،ج1،ص610، 613).
در ایران دوره قاجار (1210ـ1344)، جناب عنوانی حكومتی بود كه با واژگانی چون اشرف، امجد، ارفع، اعظم، و مستطاب، یا به صورت عالیجناب یا با سایر واژگان توصیفی، بر بسیاری از دولتمردان و صاحب منصبان و بزرگان مملكتی اطلاق میشد (رجوع کنید به سلیمانی، ص 15). بنا بر فرمانی از ناصرالدین شاه در 1279، مستوفیان و منشیان درباری موظف شدند هنگام نوشتن فرمانها، بروات و احكام دیوانی عنوان جناب را تنها برای این اشخاص بهكار ببرند: علمای اَعلام و مجتهدان، علمای مرتبط با دستگاه حكومتی (شیخالاسلام، امام جمعه، قاضی، نظامالعلما، ملاباشی، صدر دیوانخانه، نایبالصدر، و خطیب دربار)، عرفا، متولیان مشاهد مقدّس و مدارس و مساجد، و وزرا (رجوع کنید به تشخیص و ترقیم القاب، ص50، 52ـ54). در برخی موارد، این عنوان درجات مختلفی داشت كه بنا بر شأن اجتماعی یا شغلی یا به احترام شیخوخیت و كبر سن، بر افراد اطلاق میشد (رجوع کنید به همان، ص 51، 54). در دوره رضاشاه پهلوی (حك : 1304ـ1320 ش) بهتدریج این عنوان به سفیران و وزیران مختار كشورهای خارجی، علما، اشراف، حكما، عرفا، تجار و برخی از ردههای درباری نیز اطلاق شد («در القاب و عنوانات»، ص 1225ـ1230). اما این عمومیت، مانع از حفظ جنبههای اختصاصی عنوان جناب نشد؛ وزرا تا مدتها بعد، از دارندگان اصلی این عنوان محسوب میشدند و تصویب و اجرای قانون الغای القاب در 1304 ش (رجوع کنید به سلیمانی، همانجا) نیز آن را بیاعتبار نساخت. به واسطه چنین پیشینهای، در 1323 ش محمود افشار در مقالهای (ص 143) از كاربرد بیش از حد و بیتناسب جناب در تحریرات و تقریرات و حتی اطلاق آن به مقاماتی غیر از وزرا، نظیر معاون وزیر و مدیركل، سخت انتقاد كرد و بعدها محمدمعین در فرهنگ خود (ذیل واژه) آن را عنوانی مختص وزرا و وكلای مجلس ضبط كرد. با اینهمه، عمومیت كاربرد عنوان جناب در ایران بهتدریج از انحصار بزرگان و صاحبمنصبان خارج گشت، چنانكه امروزه اگرچه عنوانی محترمانه به شمار میآید، لفظی عمومی است كه برای همه مردان، از طبقههای گوناگون اجتماعی، بهكار میرود.