responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4853

 

جمشيد ، از شاهان‌ اسطوره‌ای ايرانی. در ميان‌ شاهان‌ اسطوره‌ای پيشدادی و حتی شهرياران‌ تاريخی ايران‌، جمشيد بيش‌ از همه‌ از شكوه‌ و آوازه‌ برخوردار بوده‌ است‌. اخبار و روايات‌ او به‌ تفصيل‌ در كتابهای تاريخی و داستانهای حماسی و افسانه‌های عاميانه‌ نقل‌ شده‌ و تنها شهريار اسطوره‌ای است‌ كه‌ در سروده‌های گاهانی از او ياد شده‌ است‌ ( رجوع کنید به اوستا، يسنا ، ص‌ 116). نام‌ او، جم‌، در اوستا به‌ صورت‌ yima آمده‌ است‌ كه‌ همزاد و توأم‌ معنی میدهد ( رجوع کنید به بارتولومه‌ ، ستون‌ 1300). لقب‌ هميشگی او در اوستاxsaeta به‌ معنای شاه‌ ( رجوع کنید به گرشويچ‌، 1959، ص‌ 331)، در فارسيِ نو به‌ صورت‌ «شيد» با واژه جم‌ پيوند خورده‌ و به‌صورت‌ جمشيد در آمده‌ است‌ ( رجوع کنید به همو، 1969، ج‌ 2، ص‌ 245؛ مايرهوفر، ص‌ 250). شخصيت‌ اصلی او به‌ دوران‌ هندوايرانی بر میگردد، زيرا در متون‌ هندی نام‌ او به‌صورت‌ yama آمده‌ و به‌ فرّه‌ ايزدی او اشاره‌ و تقريباً به‌صورت‌ يكی از ايزدان‌ تصور شده‌ است‌. در ريگ‌ودا (كتاب‌ دهم‌، سرودهای 14، 135)، دو سرود مستقل‌ در ستايش‌ از او به‌جای مانده‌ كه‌ در آنها از او درخواست‌ شده‌ است‌ تا در مراسم‌ نيايش‌ حضور يابد و بهره خويش‌ را از قربانی دريافت‌ كند ( رجوع کنید به وداها، ريگ‌ودا ، ص‌ 538، 636)، اما در آيين‌ هند باستان‌ هرگز صراحتاً خدا (deva ) خوانده‌ نشده‌ است‌، بلكه‌ اغلب‌ او را شاه‌ (rajan ) خوانده‌اند كه‌ بر ديار خجستگان‌، كه‌ «جهان‌ پدران‌» است‌، فرمانروايی میكند (گريزولد، ص‌ 322؛ خوندا، ص‌ 150). ظاهراً، به‌ مرور، تصور هندوان‌ از او دگرگون‌ شده‌ و ارتباطی كه‌ او در سنّتهای هندی، به‌عنوان‌ نخستين‌ ميرنده‌، با مرگ‌ داشته‌، سبب‌ شده‌ است‌ كه‌ اندك‌اندك‌ هاله‌ای خوفناك‌ پيرامون‌ چهره او پديد آيد و سرانجام‌ به‌صورت‌ خدای مرگ‌ در آيد ( رجوع کنید به مك‌دانل‌، ص‌ 172). در روايات‌ هندی برای او خواهری همزاد قائل‌ شده‌اند كه‌ yami نام‌ دارد. سرود دهم‌ از كتاب‌ دهم‌ ريگ‌ودا (ص‌ 534 - 535) به‌ گفتگوی عاشقانه اين‌ برادر و خواهر توأمان‌ اختصاص‌ يافته‌ است‌. محققان‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيده‌اند كه‌ اين‌ دو، در اصل‌، نخستين‌ زوج‌ بشر به‌ شمار میرفته‌اند و ادامه نسل‌ آدميان‌ از ازدواج‌ آنهاست‌ و اين‌ اسطوره‌ به‌گونه‌ای كه‌ اكنون‌ در دست‌ است‌، حاصل‌ تغييرات‌ بعدی است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به كريستن‌سن‌، 1917ـ 1934، ج‌ 2، ص‌ 4ـ6).

در ايران‌، افسانه جم‌ تحول‌ خاص‌ خود را داشته‌ است‌. كهن‌ترين‌ اشارات‌ به‌ اين‌ شخصيت‌ اساطيری را در اوستا میيابيم‌. در اوستا ( يسنا، همانجا) از او با صفات‌ «خوب‌ رمه‌» و «زيبا» ياد شده‌، ليكن‌ لقب‌ دائم‌ او، xsaeta ، به‌ معنای شاه‌ است‌ كه‌ در اوستا ، علاوه‌ بر جم‌، به‌ برخی ايزدان‌ (از جمله‌ اَپام‌ نَپات‌) و امشاسپندان‌، و صورت‌ مؤنث‌ اين‌ واژه‌ (xsoini ) به‌ ايزد بانوان‌ اَشی و اَرِدْويسُور اَناهيد و مخصوصاً خورشيد اطلاق‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به شاه‌ * ). مورد اخير نشان‌ میدهد كه‌ ارتباط‌ جمشيد و خورشيد ــ كه‌ در ادب‌ فارسی اغلب‌ بدان‌ اشاره‌ شده‌ سابقه كهن‌ داشته‌ است‌، چنان‌كه‌ در يسنای نهم‌، بند چهارم‌، از جم‌ با صفت‌ «خورشيد ـ نگرش‌» ياد شده‌ و در يكی از متنهای هندی ( ويشنوپورانه ، ص‌ 215، پانويس‌ 3)، yama «خورشيد ـ نژاد» ناميده‌ شده‌ است‌. در اوستا ، جم‌ فرهمندترينِ مردمان‌ است‌ كه‌ هزار سال‌ بر سراسر جهان‌ شاهی میكند. در دوران‌ شهرياری او، مردمان‌ و جانوران‌ بیمرگ‌ و فارغ‌ از درد و آزار بودند و خورشت‌ و آشام‌، زوال‌ناپذير و آبها و گياهان‌، كاستیناپذير بودند. به‌ هنگام‌ شاهيِ او، سرما و گرما و پيری و مرگ‌ و رشكِ ديو آفريده‌ نبود. تا زمانی كه‌ جم‌ شاه‌ بود، پدر و پسر، هر دو، چون‌ برنايان‌ پانزده‌ ساله‌ باهم‌ میگشتند ( اوستا، ونديداد ، ص‌ 7). در متون‌ پهلوی نيز بر زوال‌ناپذيری موجودات‌ و تبديل‌ زمين‌ به‌ مانند بهشت‌ به‌ هنگام‌ پادشاهی جم‌ تأكيد شده‌ است‌ ( رجوع کنید به دينكرد، ج‌ 2، ص‌ 595 -603؛ مينوی خرد ، فصل‌ 26، ص‌ 43). از دستاوردهای جم‌ دوره‌ای آسايش‌ و ايمنی برای همه آفريدگان‌ بود (اوستا، يسنا، ص‌ 39ـ40؛ نيز رجوع کنید به ابن‌بلخی، ص‌ 104؛ گرديزی، ص‌ 2) و بر مبنای اين‌ پنداشت‌، در شاهنامه‌ (فردوسی، ج‌ 1، ص‌ 43) جمشيد با مردمان‌ از نيكی و نيكويی جهان‌ و دِيْنی كه‌ برگردن‌ آنان‌ دارد سخن‌ میگويد.

در روايات‌ ايرانی، هزاره جمشيدی به‌ دنبال‌ گناه‌ جمشيد به‌ پايان‌ میرسد. دقيقاً معلوم‌ نيست‌ كه‌ جم‌ مرتكب‌ چه‌ گناهی شده‌ بوده‌ است‌. در گاهان‌ ( اوستا، يسنا ، ص‌ 116) از او به‌ عنوان‌ يكی از گناهكاران‌ ياد شده‌ كه‌ احتمالاً با قربانی كردن‌ گاو و خوراندن‌ گوشت‌ به‌ مردم‌، آنان‌ را گمراه‌ كرده‌ است‌. در اوستا ی متأخر يك‌ بار از گناه‌ او ياد شده‌ است‌ ( رجوع کنید بهاوستا، يشتها، ص‌ 246ـ247؛ نيز رجوع کنید به زند اوستا، زامياديشت‌، بند 34) و ضمن‌ آن‌ میخوانيم‌ كه‌ جم‌ در فرجام‌، دروغ‌ گفت‌ و بدينسان‌ فرّه‌ سه‌ بار به‌صورت‌ مرغی از او جدا شد؛ نخست‌ به‌ مِهر، دگربار به‌ فريدون‌ و سومين‌ بار به‌ گرشاسب‌ پيوست‌.

در آثار پهلوی، گناه‌ جمشيد به‌گونه‌های مختلف‌ تعبير شده‌ است‌ ( رجوع کنید به مينوی خرد ، فصل‌ 56، بند 21، ص‌ 74ـ 75؛ بندهش‌ هندی ، بخش‌ 20، ص‌ 106، بخش‌ 29، ص‌ 120ـ 121؛ دادستان‌ دينيك‌ ، ج‌ 1، ص‌ 127؛ اياتكار ژاماسپيك‌ ، فصل‌ 4، بند 22، ص‌ 41ـ 42). در روايات‌ پهلوی (ص‌ 35ـ 36) آمده‌ است‌ كه‌ جم‌ در فرجام‌ كار مغرور شد و دعوی خدايی كرد. روايت‌ شاهنامه‌ مبتنی بر چنين‌ سنّتی است‌ ( رجوع کنید به فردوسی، ج‌ 1، ص‌ 42ـ43). جم‌ پس‌ از گسستن‌ فرّه‌، در پريشانی و آوارگی افتاد و سرانجام‌ به‌ دست‌ سپيديور (spityura ) ــ كه‌ احتمالاً در اصل‌ ديوی اهريمنی بوده‌ و در روايات‌ متأخر برادر جمشيد انگاشته‌ شده‌ است‌ كشته‌ شد ( بندهش‌ ، ص‌ 149).

در باره اسطوره گسستن‌ فرّه‌ از جمشيد، محققان‌ نيز تعابير گوناگونی مختلفی دارند. كريستن‌سن‌ (1917ـ1934، ج‌ 2، ص‌ 52)، به‌ نقل‌ از وسترگور، آن‌ را طبيعت‌گرايی نمادين‌، و دارمستتر در حواشی زنداوستا (ج‌ 2، ص‌ 625) سه‌ بار جدا شدن‌ فرّه‌ از جم‌ را بازتابی از جامعه سه‌ طبقه‌ای (روحانيان‌، جنگجويان‌، و كشاورزان‌ و صنعتگران‌) در دوره فرمانروايی جم‌ دانسته‌ است‌. همچنين‌ كريستن‌سن‌ (1917ـ 1934، ج‌ 2، ص‌ 53 55) جدا شدن‌ فرّه‌ را از جمشيد به‌ هبوط‌ وی تعبير كرده‌ كه‌ بدينسان‌، «عصر زرين‌» جمشيدی به‌ سر رسيد. شايد بتوان‌ اين‌ افسانه‌ را با توجه‌ به‌ يكسان‌ پنداشته‌ شدن‌ جمشيد و سليمان‌ ( رجوع کنید به ادامه مقاله‌)، با داستان‌ گم‌ شدن‌ خاتم‌ سليمان‌ ــ كه‌ سبب‌ پريشانی او و دوریاش‌ از سلطنت‌ گشت‌ مقايسه‌ كرد (كريستن‌سن‌، 1355ش‌، ص‌112؛ نيز رجوع کنید به ميبدی، ج‌ 8، ص‌ 351).

در باره پايان‌ كار جم‌ آنگونه‌ كه‌ در فرگرد دوم‌ ونديداد آمده‌، افسانه ديگری در ايران‌ رواج‌ داشته‌ است‌ كه‌ در آن‌ از گناه‌ جم‌ و سرنوشت‌ شومی كه‌ پيامد آن‌ بود، خبری نيست‌. اين‌ روايت‌، پادشاهی خجسته جمشيد، سپری شدن‌ زمستان‌ و برف‌ و سيلاب‌ سهمگين‌ و بنای «وَر» را به‌ فرمان‌ اهورامزدا دربردارد. ور مكان‌ محصوری در زير زمين‌ بود كه‌ جفتی از بهترين‌ و زيباترين‌ مردمان‌ و جانوران‌ و تخمهای بهترين‌ گياهان‌ را به‌ آنجا بردند و آفريدگان‌ به‌ نيكوترين‌ وجه‌ در آنجا زندگی میكردند (برای مقايسه اين‌ روايات‌ با اساطير يونانی رجوع کنید به كريستن‌سن‌، 1917ـ1934، ج‌ 2، ص‌ 39ـ40).

در متنهای اوستايی، بر خلاف‌ منابع‌ ودايی، از خواهر جم‌ ياد نشده‌، اما اخبار و رواياتِ راجع‌ به‌ او به‌ تفصيل‌ در برخی از متون‌ پهلوی، از جمله‌ روايات‌ پهلوی ، آمده‌ است‌ (ص‌ 11ـ16). جم‌ در روايات‌ ايرانی نيز ظاهراً نخستين بشر بوده‌ است‌ و با خواهرش‌، جَمَگ‌/ جميگ‌، نخستين‌ زوج‌ بشر به‌شمار میرفته‌اند. چون‌ فرمانروايی جهان‌ با شهرياری جم‌ آغاز میشده‌، وی هم‌ نخستين‌ انسان‌ و هم‌ نخستين‌ شهريار قلمداد شد (كريستن‌ سن‌، 1917ـ1934، ج‌ 2، ص‌ 37؛
ترجمه فارسی، ج‌ 1، مقدمه آموزگار و تفضلی، ص‌ بيست‌و سه‌ ـ بيست‌ و پنج‌؛
ياحقی، ذيل‌ مادّه‌)، اما در افسانه‌، بعدها اسلافی برای او در نظر گرفته‌ شده‌ است‌، بدين‌معنی كه‌ تاريخ‌ فرمانروايی كيومرث‌ (كه‌ در اصل‌ غول‌ نخستين‌ بوده‌) و هوشنگ‌ و تهمورث‌ (كه‌ از ديگر نمونه‌های نخستين‌ انسان‌ و نخستين‌ شهريار در سنّتهای محلی ايرانيان‌ بودند)، پيش‌ از جمشيد قرار گرفت‌ و هزاره خاص‌ جم‌ ميان‌ آنان‌ تقسيم‌ گرديد ( رجوع کنید به يارشاطر، ص‌ 384).

به‌ گزارش‌ شاهنامه (ج‌ 1، ص‌ 39ـ50)، جم‌ فرزند تهمورث‌ و چهارمين‌ شهريار سلسله پيشداديان‌ بود كه‌ پس‌ از مرگ‌ پدر به‌ سلطنت‌ رسيد. به‌ هنگام‌ فرمانروايی او، مردم‌ و ديوان‌ و پريان‌ و ديگر موجودات‌ فرمانبردارش‌ بودند و او رياست‌ دينی و موبدی را نيز برعهده‌ داشت‌. در پنجاه‌ سال‌ نخست‌ پادشاهی خود، به‌ مدد فرّه‌ كيانی، آهن‌ را نرم‌ كرد و از آن‌ رزم‌افزار ساخت‌. در پنجاه‌ سال‌ دوم‌، از كتان‌ و ابريشم‌ و خز جامه‌ ساخت‌ و رشتن‌ و تافتن‌ و بافتن‌ را به‌ مردم‌ آموخت‌. سپس‌، طبقات‌ چهارگانه اجتماعی را برقرار كرد و جايگاه‌ و مقام‌ اجتماعی هريك‌ را مشخص‌ نمود تا هر گروه‌ اندازه ارزش‌ اجتماعی خود را بداند. او ديوان‌ را واداشت‌ تا آب‌ و خاك‌ را گل‌ كنند و ديوار بنا نهند و گرمابه‌ و كاخ‌ و ايوان‌ بسازند. سپس‌، از سنگ‌ خارا جواهرات‌ گوناگونی چون‌ ياقوت‌ و بيجاده‌ و سيم‌ و زر استخراج‌ نمود. بسياری از عطرها از دستاوردهای اوست‌. پزشكی و طبابت‌ را به‌ مردم‌ آموخت‌ و تختی جواهرنشان‌ ساخت‌ كه‌ هرگاه‌ میخواست‌، ديوها آن‌ را از زمين‌ به‌ آسمان‌ میبردند. نخستين‌ بار كه‌ مردم‌ تخت‌ او را در آسمان‌ ديدند، كه‌ چون‌ خورشيد میدرخشيد، آن‌ روز را ــ كه‌ هرمزد روز (نخستين‌ روز هر ماه‌ در گاه‌شماری زردشتی) از فروردين‌ ماه‌ بود جشن‌ گرفتند و نوروز خواندند. مردم‌ در پادشاهی او، سيصد سال‌ انوشه‌ (بیمرگ‌) و فارغ‌ از رنج‌ و الم‌ زندگی كردند تا اينكه‌ غرور و تكبر او را فراگرفت‌ و ناسپاسی آغاز كرد و در نتيجه‌، فرّه‌ از او بگسست‌. مردم‌ ضحاك‌ تازی را به‌ پادشاهی برگزيدند و او را به‌جای جمشيد نشاندند. پس‌ از جلوس‌ ضحاك‌، جمشيد صدسال‌ متواری شد تا اينكه‌ روزی ضحاك‌ او را در دريای چين‌ يافت‌ و با اره‌ به‌ دو نيمش‌ كرد. اين‌ گزارش‌ را ديگر نويسندگان‌ دوره اسلامی، با تفصيلی متفاوت‌ با فردوسی، ذكر كرده‌اند (برای نمونه‌ رجوع کنید به طبری، 1964ـ 1965، سلسله 1، ص‌ 179ـ181؛
بلعمی، ص‌ 88؛
ثعالبی مرغنی، ص‌ 10ـ17؛
مقدسی، ج‌ 3، ص‌ 140؛
ابن‌بلخی، ص‌ 33).

مؤلفان‌ اسلامی، گاه‌ متأثر از كتابهای سِيَرالملوك‌ يا آثار و روايات‌ پهلوی و گاه‌ تحت‌ تأثير تصورات‌ و مقايسه‌ها و روايات‌ دوره اسلامی، اخبار متنوعی در خصوص‌ جمشيد و شهرياری او عرضه‌ داشته‌اند ( رجوع کنید به ثعالبی مرغنی، ص‌10؛
مجمل‌التواريخ‌ و القصص‌ ، ص‌ 39ـ40). برخی به‌سبب‌ تشابهاتی كه‌ بين‌ افسانه‌های جمشيد و سليمان‌ وجود دارد، اين‌ دو را يكی انگاشته‌اند ( رجوع کنید به مجمل‌التواريخ‌ و القصص‌، ص‌ 38). برخی ديگر نسب‌ جمشيد را به‌ نوح‌ نبی رسانده‌اند ( رجوع کنید به دينوری، ص‌ 1؛
مجمل‌التواريخ‌ و القصص‌ ، ص‌ 521). شرحی كه‌ طبری (سلسله 1، ص‌ 179ـ183) از احوال‌ جمشيد آورده‌، از جهاتی به‌ روايات‌ پهلوی و از جهات‌ ديگر به‌ شاهنامه فردوسی نزديك‌ است‌. مسعودی (1970، ج‌ 1، ص‌ 263) وقوع‌ طوفان‌ را به‌ دوران‌ پادشاهی جم‌ نسبت‌ داده‌ است‌. مطالب‌ ثعالبی مرغنی، با اندكی اختلاف‌، همانند گزارش‌ شاهنامه است‌. او (ص‌ 10ـ13) اشتباهات‌ كسانی را كه‌ جمشيد و سليمان‌ را يكی دانسته‌اند، يادآوری كرده‌ و روايتی در خصوص‌ جشن‌ نوروز آورده‌ كه‌ تفاوت‌ چندانی با گزارش‌ شاهنامه‌ ندارد. در منابع‌ دوران‌ اسلامی، از خواهر همزاد جم‌ ياد نشده‌ است‌، اما دو تن‌ از شخصيتهای افسانه‌ای، يعنی شهرناز و ارنواز، كه‌ نامشان‌ در اوستا (درواسپ‌ يشت‌، ص‌ 121) نيز آمده‌ است‌، خواهران‌ او به‌شمار آمده‌اند ( مجمل‌التواريخ‌ و القصص‌، ص‌ 27؛
گرديزی، ص‌ 5؛
نيز رجوع کنید به يوستی، ص‌ 89، 293). در باره مدت‌ فرمانروايی جمشيد، در منابع‌ اسلامی روايات‌ مختلفی ذكر شده‌ است‌. در ترجمه فارسی تفسير طبری (ج‌ 2، ص‌ 403)، ظاهراً متأثر از سنّتی كهن‌تر، اين‌ مدت‌ هزار سال‌ تمام‌ ثبت‌ شده‌ است‌. يعقوبی (متوفی 284؛
ج‌ 1، ص‌ 158) اين‌ مدت‌ را هفتصد سال‌، مسعودی (متوفی 346) در كتاب‌ التنبيه‌ و الاشراف‌ (ص‌ 85) شهرياری او را هفتصد سال‌ و سه‌ ماه‌ و در مروج‌الذهب‌ (ج‌1، ص‌264) ششصد سال‌ نوشته‌ است‌. ابوريحان‌ بيرونی (متوفی 440) به‌ روايتی (ص‌ 103) آن‌ را 617 سال‌، مطابق‌ روايتی ديگر (ص‌ 106) 616 سال‌ و در جايی ديگر (ص‌ 108) به‌ نقل‌ از روايتی در اوستا آن‌ را 616 سال‌ ذكر كرده‌ است‌. مؤلف‌ مجمل‌التواريخ‌ و القصص‌ (ص‌ 39) و ابن‌بلخی (ص‌ 10) اين‌ مدت‌ را 716 سال‌ ذكر كرده‌اند. جز مطالب‌ مآخذ پيش‌ از اسلام‌ و نيز تطبيق‌ جمشيد با برخی از انبيای بنیاسرائيل‌ (از جمله‌ سليمان‌) و برخی از پيامبران‌ سامی (مانند نوح‌)، مطلب‌ تازه‌ای در اين‌ منابع‌ به‌ چشم‌ نمیخورد. اغلب‌ اين‌ منابع‌ در اصول‌ مطالب‌ باهم‌ مشترك‌اند، به‌ طوری كه‌ احتمال‌ میرود از اصلی واحد سرچشمه‌ گرفته‌ باشند. در بيشتر اين‌ كتابها، مواردی چون‌ پيدايش‌ جشن‌ نوروز، تنظيم‌ طبقات‌ چهارگانه اجتماعی، مطيع‌ ساختن‌ ديوها، بنای شهرهايی چون‌ همدان‌ و تيسفون‌ و اصطخر و بابِل‌ و طوس‌، آموزش‌ صنايع‌ و فنون‌ گوناگون‌ و برخی علوم‌ و همچنين‌ اختراع‌ خط‌ و كتابت‌ به‌ جمشيد نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌. هماننديهای گزارش‌ شاهنامه‌ و روايتهای معتبر ديگرِ چند قرن‌ اول‌ اسلامی، چون‌ تاريخ‌ طبری، غرر اخبار ملوك‌ الفرس‌ ثعالبی مرغنی و آثار مسعودی و حمزه اصفهانی و ابوريحان‌ بيرونی، نشان‌ میدهد كه‌ مؤلفان‌ شاهنامه ابومنصوری تا حد بسياری متأثر از خداینامه دوره ساسانی بوده‌اند و گزارش‌ خداینامه‌ نيز در باب‌ جمشيد، ظاهراً متأثر از روايات‌ پهلوی و اوستايی بوده‌ است‌.

در ادبيات‌ فارسی، به‌ خصوص‌ در آثار منظوم‌، جمشيد گاه‌ به‌ همراه‌ برخی از ويژگيهای اساطيری و گاه‌ در قالب‌ شخصيتی دگرگونه‌ خودنمايی میكند. از پردامنه‌ترين‌ موارد حضور جم‌ در ادب‌ فارسی، اشارات‌ متعدد شعرای پارسی به‌جام‌ جادويی اوست‌ كه‌ اسرار هستی را در آن‌ میديده‌ است‌. دقيقاً معلوم‌ نيست‌ كه‌ افسانه جام‌جم‌، چه‌ زمانی به‌ جمشيد نسبت‌ داده‌ شده‌ است‌. كريستن‌سن‌ (1917ـ1934، ج‌ 2، ص‌ 128ـ129) جام‌ جمشيد را با آيينه سكندری مقايسه‌ كرده‌ و زمان‌ پيدايش‌ افسانه جام‌ جمشيدی را قديم‌تر از دوره اسلامی ندانسته‌ است‌. تركيب‌ جام‌جم‌ (= جام‌ جمشيد) در آثار منظوم‌ فارسی با كثرت‌ و تنوع‌ بسيار به‌ كار رفته‌ است‌ (رجوع کنید به سنايی، ص‌140، بيت‌ 6؛
خاقانی، ص‌260، بيت‌ 5، ص‌ 388، بيت‌ 13؛
نظامی، ص‌ 85، بيت‌ 5؛
حافظ‌، ج‌ 1، ص‌ 288، بيت‌ 1، ص‌ 176، بيت‌ 5، ص‌ 898، بيت‌ 117). عطار شايد از جمله نخستين‌ شعرای پارسی است‌ كه‌ به‌ تأويل‌ جام‌جم‌ پرداخته‌ و از آن‌ برای القای مفاهيم‌ عرفانی سود برده‌ است‌. در ديوان‌ او گاه‌ جام‌جم‌ همانند لوح‌ محفوظی است‌ كه‌ هستی از ابتدا تا انتها بر آن‌ نقش‌ بسته‌ است‌ ( رجوع کنید به ص‌ 122، بيت‌ 2، ص‌ 213، بيت‌ 5؛
قس‌ حافظ‌، ج‌ 1، ص‌ 112، بيت‌ 5، ص‌ 244، بيت‌ 1).

از ديرباز داستانها و افسانه‌های مربوط‌ به‌ سليمان‌ و جمشيد در ادب‌ فارسی، به‌ سبب‌ شباهتهای فراوانی كه‌ در آنها وجود دارد، با همديگر آميخته‌ شده‌اند. در برخی از ابيات‌ موجود در دواوين‌ شعرای پارسی، اين‌ دو شخصيت‌ كاملاً بر هم‌ انطباق‌ يافته‌ و شخصيتی يگانه‌ به‌شمار آمده‌اند. ايرانيان‌ ايالت‌ پارس‌ را مركز فرمانروايی جم‌ میدانستند، چنانكه‌ آثار بازمانده‌ از شهرياران‌ هخامنشی را در تخت‌ جمشيد به‌ جم‌ نسبت‌ میدادند. از سوی ديگر، تشابه‌ كامل‌ بعضی احوال‌ و اعمال‌ منسوب‌ به‌ جمشيد و سليمان‌ در افسانه‌های مذهبی، از جمله‌ به‌كار گماردن‌ ديوان‌ و اطاعت‌ جن‌ و انس‌ از ايشان‌، موجب‌ اين‌ تصور شده‌ است‌ كه‌ جمشيد و سليمان‌ شخصيتی يگانه‌اند، از اين‌رو فارس‌ را تختگاه‌ سليمان‌ و شهرياران‌ پارس‌ را جانشينان‌ سليمان‌ و وارث‌ ملك‌ او خوانده‌ و حتی آرامگاه‌ كوروش‌ بزرگ‌ را مشهد مادر سليمان‌ ناميده‌اند ( رجوع کنید به پاسارگاد * ). از جمله‌ موارد تشابه‌ سليمان‌ و جم‌ و اِسناد لوازم‌ يكی به‌ ديگری در ادب‌ فارسی، خاتم‌ جم‌ (برای نمونه رجوع کنید به فرخی سيستانی، ص‌238، بيت‌ 19؛
منوچهری، ص‌39، بيت‌ 1؛
خاقانی، ص‌422، بيت‌ 14؛
حافظ‌، ج‌ 1، ص‌ 780، بيت‌ 3) و تخت‌سليمان‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به انوری، ج‌ 1، ص‌ 333، بيت‌ 4؛
نظامی، ص‌ 85، بيت‌ 5؛
اوحدی، ص‌250، بيت‌ 1؛
حافظ‌، ج‌ 1، ص‌ 350، بيت‌ 6، ص‌ 866، بيت‌ 10) است‌.

آصَف‌ بَرخيا در ادب‌ فارسی وزير سليمان‌ شناخته‌ شده‌ و چون‌ جمشيد و سليمان‌ يكی انگاشته‌ شده‌اند، آصف‌ در ادب‌ فارسی وزارت‌ جم‌ را نيز برعهده‌ گرفته‌ است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به فرخی سيستانی، ص‌ 191، بيت‌ 20، ص‌ 242، بيت‌ 23؛
خواجوی كرمانی، ص‌ 308، بيت‌ 21؛
حافظ‌، ج‌ 1، ص‌ 64، بيت‌ 5، ص‌ 550، بيت‌ 7).

ارتباط‌ جم‌ و مور در ادب‌ فارسی از ديگر مواردی است‌ كه‌ بر اثر اختلاط‌ داستان‌ جمشيد و سليمان‌ پديد آمده‌ است‌ (برای نمونه رجوع کنید به خاقانی، ص‌ 166، بيت‌ 6، ص‌ 419، بيت‌ 9؛
اوحدی، همانجا؛
حافظ‌، ج‌ 1، ص‌ 350، بيت‌ 6).

يكی ديگر از مواردی كه‌ موردنظر شعرای پارسی قرار گرفته‌ است‌ و در سروده‌های خود مدام‌ از آن‌ ياد كرده‌اند، فرجام‌ نامبارك‌ زندگی جمشيد و مرگ‌ حقيرانه او پس‌ از آن‌ همه‌ جاه‌ و جلال‌ است‌. اين‌ امر همواره‌ نزد شعرای پارسی بهترين‌ مَثَل‌ برای بيان‌ جفای روزگار و فنای عمر و ناپايداری جهان‌ بوده‌ است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به ناصرخسرو، ص‌ 184، بيت‌ 4، ص‌ 458، بيت‌ 20؛
عطار، ص‌ 24، بيت‌ 4؛
حافظ‌، ج‌ 1، ص‌ 248، بيت‌ 10، ص‌ 588، بيت‌ 7، ص‌ 178، بيت‌ 5 6).

در ادب‌ فارسی، به‌ مناسبت‌، در موارد ديگری نيز از جمشيد ياد شده‌ كه‌ از آن‌ جمله‌ مجلس‌ جمشيد است‌. بنا بر شواهد متعددی كه‌ در اين‌ باره‌ در آثار منظوم‌ فارسی وجود دارد، شعرا در انتساب‌ مجلس‌ و بزم‌ به‌ جمشيد، گذشته‌ از ذكر جلال‌ و شكوه‌ او، تهيه شراب‌ را، كه‌ آن‌ را نيز به‌ جمشيد نسبت‌ میدهند، در نظر داشته‌اند (برای نمونه‌ رجوع کنید به فرخی سيستانی، ص‌ 234، بيت‌ 12؛
حافظ‌، ج‌ 1، ص‌ 40، بيت‌ 9، ص‌ 368، بيت‌ 5، ص‌ 592، بيت‌ 3).

گستردگی پادشاهی جمشيد و تسلط‌ او بر مردم‌ و ديو و مرغ‌ و پری نيز شهرت‌ يافته‌ است‌. چه‌ در ادب‌ فارسی و چه‌ در منابع‌ ديگر، سليمان‌ نيز از چنين‌ موهبتی برخوردار بوده‌ و به‌گونه‌ای، خصوصيات‌ جم‌ را داشته‌ است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به مختاری غزنوی، ص‌ 326، بيت‌ 2؛
سنايی، ص‌ 935، بيت‌ 2؛
عطار، ص‌ 848، بيت‌ 2؛
حافظ‌، ج‌ 1، ص‌ 247، بيت‌ 1).

از ديگر بن‌مايه‌های اصلی و مخصوص‌ داستان‌ سليمان‌، «ردّ شمس‌» است‌ كه‌ در قرآن‌ كريم‌ (ص‌:31ـ33) به‌ اجمال‌ بدان‌ اشاره‌ شده‌ است‌ و مفسران‌ با جزئيات‌ بيشتری به‌ شرح‌ و گزارش‌ آن‌ پرداخته‌اند. حكايت‌ میكنند كه‌ سليمان‌ روزی چنان‌ سرگرم‌ اسبهای خود بود كه‌ نمازش‌ فوت‌ گرديد. آنگاه‌ از شدت‌ تحسر همه اسبها را پی كرد تا خداوند، خورشيد را بعد از غروب‌ به‌ آسمان‌ بازگرداند و سليمان‌ نماز گزارد (ابوالفتوح‌ رازی، ج‌ 16، ص‌ 273ـ274؛
ميبدی، ج‌ 8، ص‌ 348ـ 349). خاقانی (ص‌277، بيت‌ 4) اين‌ داستان‌ را به‌ جم‌ نسبت‌ داده‌ است‌ (نيز رجوع کنید به فخرالدين‌اسعد گرگانی، ج‌ 1، ص‌ 10، بيت‌ 1).

از محراب‌ جمشيد نيز ياد شده‌ است‌ (نظامی، ص‌ 549، بيت‌ 9) كه‌ ظاهراً مراد، همان‌ محراب‌ قدس‌ است‌ كه‌ به‌ روايت‌ عهدعتيق‌ (كتاب‌ اول‌ پادشاهان‌، 6:1ـ16) سليمان‌ آن‌ را بنا كرد.

مرغ‌ جم‌ نيز همان‌ هدهد يا مرغ‌ سليمان‌ است‌ كه‌ از بلقيس‌، ملكه سبا، برای سليمان‌ خبر آورد ( رجوع کنید به خواجوی كرمانی، ص‌ 439، بيت‌ 13).

در آثار برخی از شعرای پارسی، جمشيد و خضر عليه‌السلام‌ گاه‌ در كنار هم‌ ذكر شده‌اند و گاهی نيز «آب‌ خضر» در كنار «جام‌ اسكندر» يا «جام‌ كيخسرو» به‌ كار رفته‌ است‌ (برای نمونه‌ رجوع کنید به عطار، ص‌ 31، بيت‌ 12، ص‌ 384، بيت‌ 13؛
حافظ‌، ص‌ 194، بيت‌ 8).


منابع‌:
(1) ابن‌بلخی؛
(2) ابوالفتوح‌ رازی، روض‌الجنان‌ و روح‌الجنان‌ فی تفسيرالقرآن‌ ، چاپ‌ محمد جعفر ياحقی و محمدمهدی ناصح‌، مشهد 1365ـ1376 ش‌؛
(3) ابوريحان‌ بيرونی، آثارالباقیة؛
(4) محمدبن‌ محمد(علی) انوری، ديوان، چاپ‌ محمدتقی مدرس‌رضوی، تهران‌ 1364 ش‌؛
(5) ركن‌الدين‌ اوحدی، كليّات‌ اوحدی اصفهانی، معروف‌ به‌ مراغی ، چاپ‌ سعيد نفيسی، تهران‌ 1340 ش‌؛
(6) محمدبن‌ محمدبلعمی، تاريخ‌ بلعمی: تكمله‌ و ترجمه تاريخ‌ طبری ، به‌ تصحيح‌ محمدتقی بهار، چاپ‌ محمد پروين‌ گنابادی، تهران‌ 1380 ش‌؛
(7) بندهش‌، [ گردآوری ( فرنبغ‌ دادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران‌: توس‌، 1369 ش‌؛
(8) بندهش‌ هندی: متنی به‌ زبان‌ پارسی ميانه‌ ( پهلوی ساسانی )، تصحيح‌ و ترجمه رقيه‌ بهزادی، تهران‌: مؤسسه مطالعات‌ و تحقيقات‌ فرهنگی، 1368 ش‌؛
(9) حسين‌بن‌ محمد ثعالبی مرغنی، تاريخ‌ غررالسير، المعروف‌ بكتاب‌ غرر اخبار ملوك‌ الفرس‌ و سيرهم‌ ، چاپ‌ زوتنبرگ‌، پاريس‌ 1900، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1963؛
(10) شمس‌الدين‌ محمد حافظ‌، ديوان‌ ، چاپ‌ پرويز ناتل‌ خانلری، تهران‌ 1362 ش‌؛
(11) بديل‌بن‌ علی خاقانی، ديوان‌ ، چاپ‌ ضياءالدين‌ سجادی، تهران‌ 1378 ش‌؛
(12) محمودبن‌ علی خواجوی كرمانی، ديوان‌ ، چاپ‌ احمد سهيلی خوانساری، تهران‌ 1369 ش‌؛
(13) احمدبن‌ داوود دينوری، الاخبار الطوال‌ ، چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر، مصر ) 1379/1959 (، چاپ‌ افست‌ بغداد ) بی تا.]؛
(14) مجدودبن‌ آدم‌ سنايی، ديوان‌ ، چاپ‌ مدرس‌ رضوی، تهران‌ 1380 ش‌؛
(15) محمدبن‌ جرير طبری، تاريخ‌الرسل‌ و الملوك‌ ، چاپ‌ دخويه‌، ليدن‌ 1879ـ1901، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1964ـ 1965؛
(16) همو، ترجمه تفسير طبری: فراهم‌ آمده‌ در زمان‌ سلطنت‌ منصوربن‌ نوح‌ سامانی، 350ـ 365 هجری ، چاپ‌ حبيب‌ يغمائی، تهران‌ 1367 ش‌؛
(17) محمدبن‌ ابراهيم‌ عطار، ديوان‌ ، چاپ‌ تقی تفضلی، تهران‌ 1362 ش‌؛
(18) فخرالدين‌ اسعد گرگانی، ويس‌ و رامين‌ ، ج‌ 1، چاپ‌ مجتبی مينوی، تهران‌ 1314 ش‌؛
(19) علیبن‌ جولوغ‌ فرخی سيستانی، ديوان‌ ، چاپ‌ محمد دبيرسياقی، تهران‌ 1371 ش‌؛
(20) ابوالقاسم‌ فردوسی، شاهنامه فردوسی ، ج‌ 1، چاپ‌ برتلس‌، مسكو 1963؛
(21) آرتور كريستن‌ سن‌، آفرينش‌ زيانكار در روايات‌ ايرانی، ترجمه احمد طباطبائی، تهران‌ 1355 ش‌؛
(22) همو، نمونه‌های نخستين‌ انسان‌ و نخستين‌ شهريار در تاريخ‌ افسانه‌ای ايرانيان‌ ، ترجمه‌ و تحقيق‌ ژاله‌ آموزگار و احمد تفضلی، تهران‌ 1377 ش‌؛
(23) عبدالحیبن‌ ضحاك‌ گرديزی، زين‌الاخبار ، چاپ‌ عبدالحی حبيبی، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1347 ش‌؛
(24) مجمل‌التواريخ‌ و القصص‌ ، چاپ‌ محمدتقی بهار، تهران‌: كلاله خاور، 1318 ش‌؛
(25) عثمان‌بن‌ عمر مختاری غزنوی، ديوان‌ ، چاپ‌ جلال‌الدين‌ همائی، تهران‌ 1341 ش‌؛
(26) مسعودی، تنبيه‌ ؛
(27) همو، مروج‌ (پاريس‌)؛
(28) مطهربن‌ طاهر مقدسی، كتاب‌البدء و التاريخ، چاپ‌ كلمان‌ هوار، پاريس‌ 1899ـ1919، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1962؛
(29) احمدبن‌ قوص‌ منوچهری، ديوان‌ ، چاپ‌ محمد دبيرسياقی، تهران‌ 1347 ش‌؛
(30) احمدبن‌ محمد ميبدی، كشف‌الاسرار و عدة الابرار، چاپ‌ علیاصغر حكمت‌، تهران‌ 1361 ش‌؛
(31) مينوی خرد ، ترجمه احمد تفضلی، تهران‌: توس‌، 1367 ش‌؛
(32) ناصرخسرو، ديوان‌ ، چاپ‌ مجتبی مينوی و مهدی محقق‌، تهران‌ 1353 ش‌؛
(33) الياس‌بن‌ يوسف‌ نظامی، خسرو و شيرين‌ ، چاپ‌ بهروز ثروتيان‌، تهران‌ 1366 ش‌؛
(34) محمدجعفر ياحقی، فرهنگ‌ اساطير و اشارات‌ داستانی در ادبيات‌ فارسی ، تهران‌ 1369 ش‌؛
(35) يعقوبی، تاريخ‌ ؛


(36) Avesta: the sacred books of the Parsis , ed. Karl F. Geldner, Stuttgart 1886-1896, repr. Tehran 2003;
(37) Ayatkari Zamaspik , ed. G. Messina, Rome: Pontificio Instituto Biblico, 1939;
(38) Christian Bartholomae, Altiranisches Worterbuch , Strasbourg 1904, repr. Berlin 1961;
(39) Arthur Christensen, Les types du premier homme et du premier roi dans l'histoire legendaire des Iraniens , Leiden 1917-1934;
(40) Dadestan e Dinik ,ed. E. W. West, Oxford 1880-1892;
(41) Denkard , tr. and ed. D. M. Madan, Bombay 1911;
(42) Ilya Gershevitch, "Amber at Persepolis", in Studia classica et orientlia Antonino Pagliaro oblata , vol.2, Roma 1969;
(43) idem, The Avestan hymn to Mithra , Cambridge 1959;
(44) Jan Gonda, Epithets in the Rgveda , Netherlands 1959;
(45) Hervey De Witt Griswold, The religion of the Rigveda , Delhi [1971(;
(46) Ferdinand Justi, Iranisches Namenbuch , Marburg 1895;
(47) A. A. Macdonell, The Vedic mythology , Benares 1963;
(48) Manfred Mayrhofer , Onomastica Persepolitana. Das altiranische Namengut d. Persepolis-Tafelchen , Wien 1973;
(49) The Pahlavi Rivayat, accompanying the Dadistan-I Dinik, ed. Bahmanji Nasarwanji Dhabhar, Bombay 1913;
(50) Vedas. Rgveda , The hymns of the Rgveda , translated with a populur commentary by Rolph T. H. Griffith, ed. J. L. Shastri, Delhi )1973[ ;
(51) The Vishnu Purana: a system of Hindu mythology and tradition , translated from the original Sanskrit H. H. Wilson, Calcutta: Punthi Pustak, 1961;
(52) Ehsan Yarshater, "Iranian national history", in The Cambridge history of Iran , vol.3, pt.1, Cambridge 1983;
(53) Le Zand-Avesta , traduction nouvelle avec commentaire historique et philologique par James Darmesteter, Paris: Librairie d'amerique et d'orient Adrien-Maisonneuve, 1960.

/ بهمن‌ سركاراتی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4853
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست