جلگه شوقان ، بخشی در مشرق شهرستان جاجَرْم از استان خراسان شمالی، به مركزیت شهر شوقان.
بخش جلگه شوقان از شمال به بخش مركزی و بخش مانه و سَمَلْقان در شهرستان بجنورد، از مشرق به بخش مركزی شهرستان اسفراین، از جنوب به بخش سَنْخواست شهرستان جاجرم و از مغرب به بخش مركزی شهرستان جاجرم محدود میشود و مشتمل است بر دو دهستان به نامهای شوقان (به مركزیت شهر شوقان) و طَبَر (به مركزیت آبادی طبر). آبادیهای آن عمدتاً در دشت قرار دارند (رجوع کنید به مركز آمار ایران، 1376ش الف ، ص2). برخی از كوههای مهم آن عبارتاند از: كوه نیمهجنگلی گَزَن (ارتفاع بلندترین قله حدود 435 ، 2 متر)، در حدود شصت كیلومتری جنوبغربی بجنورد؛ یامان داغی، در شمالشرقی آبادی ناویا/ ناویار، واقع در حدود هفتاد كیلومتری جنوبغربی شهر آشخانه؛ كمرسفید، در جنوبغربی آبادی چشمه طَبَری، در 107 كیلومتری جنوبغربی آشخانه؛ غار گنج كوه، در شمال؛ و كوه چكو، در شمالشرقی آبادی جُغْدی، در 86 كیلومتری جنوبغربی شهر آشخانه. درهای بهنام ونیزو در حدود یك كیلومتری شمالشرقی آبادی اخیر، و تپهای بهنام قرهسنگی در آبادی عمارت در حدود هشتاد كیلومتری جنوبغربی آشخانه، وجود دارد (جعفری، ج1، ص474؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج18، ص38، 42، 83، 140). رود فصلی دَربند، با جهت شرقی و سپس جنوبی، در این بخش جاری است (جعفری، ج2، ص217).
جلگه شوقان از گیا دارای درختان اُرْس، زالزالك و ازگیل جنگلی و برخی گیاهان دارویی مانند دِرْمَنه، آننوخ، گل گاوزبان، خاكشیر، بادرنجبویه، اُستاقُدوس و آدییامان است ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج18، ص38، 83، 140) و از زیا گرگ، گراز، گوزن، آهو، خرس، شغال، روباه، خرگوش، كبك و قرقاول در آن یافت میشود (همان، ج18، ص38). شغل بیشتر اهالی، كشاورزی و باغداری و دامداری و مرغداری است. از جمله صنایع دستی آن، بافت فرش با طرح محلی و تركمنی با نقشهای كجگل و گلدانی است (همان، ج18، ص20، 30، 115). آب مصرفی اهالی از چشمه و كاریز تأمین میشود (همان، ج18، ص29ـ30). محصولات عمده این بخش، گندم، جو، پنبه و بنشن است. از فرآوردههای باغی، زردآلو، سیب، آلو، گلابی، آلبالو، گیلاس، هلو و انگور در آنجا به عمل میآید (همان، ج18، ص30، 39، 76). اهالی آن شیعه دوازده امامیاند و به فارسی، تركی و كردی سخن میگویند (همان، ج18، ص76). جلگه شوقان، ییلاقِ طوایف مستقل دیرانلو و قهرمانلو، و قشلاق طایفه سارخانی است (مركز آمار ایران، 1368ش، ص55).
در تقسیمات كشوری سال 1323ش، دهستان شوقان، به مركزیت آبادی شوقان، با 37 آبادی در شهرستان بجنورد از استان نهم (خراسان) قرار داشت (ایران. وزارت كشور. اداره كل آمار و ثبت احوال، ج3، ص91). در تقسیمات كشوری 1355ش، دهستان شوقان در بخش جاجرم از شهرستان بجنورد در استان خراسان ضبط شده است. با تبدیل بخش جاجرم به شهرستان در 1376ش، دهستان جلگه شوقان، به مركزیت آبادی شوقان، در بخش دشت كوه (تأسیس در همان سال)، در تركیب شهرستان جاجرم درآمد (ایران. قوانین و احكام، ص146). در 1379ش، بخش جلگه شوقان، به مركزیت شهر شوقان (تأسیس در همان سال)، در شهرستان جاجرم تشكیل شد (ایران. وزارت كشور. معاونت سیاسی و اجتماعی، 1377ش، ص18؛ همو، 1379ش، ص18؛ قس همو، 1380ش، ص36).
از آثار قدیمی آنجاست: قلعه سنگی، واقع در آبادی طَبَر، در حدود صد كیلومتری جنوبغربی آشخانه؛ برج قدیمی قزلقلعه، واقع در آبادی جُغْدی؛ امامزاده شاهزاده اسماعیل، واقع در آبادی چَپه، در حدود نود كیلومتری جنوبغربی آشخانه؛ و دو زیارتگاه به نامهای سه امام و هفت امام، واقع در آبادی ناویا ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج18، ص38، 41، 80، 140).
برخی از آبادیهای این بخش قدیمیاند، از جمله طبر (مركز دهستان طبر)، كه در ارتفاع حدود 1350 متری قرار دارد و جنوبشرقی، جنوب و جنوبغربی آن را رشتهكوه سالوك احاطه كرده است. در دوره ناصرالدینشاه قاجار (حك: 1264ـ 1313) از این آبادی با نام قلعه طَوَر یاد شده كه قلعهای محكم و دهی بزرگ و معتبر و دارای باغهای بسیار بوده است، اهالی آن حدود هشتاد خانوار بودند و در قلعه بهسر میبردند (ناصرالدین قاجار، ص91ـ92).
شهر شوقان، مركز این بخش، در ارتفاع حدود 1345 متری، در 93 كیلومتری جنوبغربی آشخانه، در دشت قرار دارد و كوه چكو در شمالغربی آن واقع است.
میانگین بالاترین دمای آن (براساس ایستگاه سینوپتیك شهر بجنورد) ْ4ر39 در مرداد، و پایینترین آن ْ2ر18- در بهمن و میانگین بارش سالانه آن حدود 280 میلیمتر است (سازمان هواشناسی كشور، ص76).
شوقان با راه اصلی به شهر بجنورد در شمالشرقی، و با راه اصلی بجنورد ـ مشهد، از طریق شهرهای شیروان و قوچان و چناران، به مشهد مرتبط میشود. در سرشماری 1375ش، جمعیت آن 815 ، 2 تن ضبط شده است (مركز آمار ایران، 1376ش الف ، همانجا). شوقان، بنابه مصوبه هیئت وزیران (شماره 9912/ت21295ك)، در خرداد 1379 تبدیل به شهر شد (ایران. وزارت كشور. معاونت سیاسی و اجتماعی، 1380ش، همانجا).
ظاهراً نخستین بار نام شوقان در 658 ، در تاریخ جهانگشای جوینی (ج3، ص262)، آمده است. علامه قزوینی، مصحح كتاب، ضبط یاد شده و صورتهای دیگر آن، مانند بنفاق، بیلقان، شعبان، و باسقاق، را همان شوقان دانسته است (همان، ج3، حواشی، ص427). در نزهةالقلوب (ص150، پانویس3) این نام به صورتهای شقان و شعان و سفان و شتان، ضبط شده است. در قرن هشتم، حمداللّه مستوفی آن را شهری متوسط از اقلیم چهارم، دارای بیست دیه و هر نوع محصول دانسته (ص150)، همچنین از كوهی به نام شقان، با شكافی كه از آن به میزان دو آسیابگردان آب خارج میشده، یاد كرده است (همان، ص197). در جریان قیام سربداران (737ـ788)، قلعه شقان در 766 به دست پهلوان حسن دامغانی (حك: 762ـ766)، از امرای سربداری، تصرف شد (دولتشاه سمرقندی، ص286). در قرن نهم، شقان قصبه ولایت شقان و جوربد محسوب میشد (حافظ ابرو، ج2، ص83) و درویشانی مانند شیخسعدالدین شقانی رواسی و برادر وی، شیخجمالالدین یوسف شقانی رواسی، در آنجا حضور داشتند (رجوع کنید به ابنكربلائی، ج2، ص241).
در دوره صفوی (ح906ـ1135) نام آن شغان ضبط شده است (اسكندرمنشی، ج1، ص453). در سال 1000، در زمان شاهعباس اول (996ـ1038)، عبدالمؤمنخان ازبك آنجا را تصرف كرد و در آن حاكمی گماشت كه سال بعد مجبور به ترك شهر شد (همان، ج1، ص446، 453). در این دوره از موضعی به نام اسباحی، كه از اعمال شوقان بوده، یاد شده كه در 1006 محل نزول شاهعباس اول و سپاهیانش در راهِ رفتن به مشهد بوده است (همان، ج1، ص567). صدیقالممالك، ذیل وقایع 1284 (ص143ـ144)، آن را در نُه فرسخی بجنورد و صحرای شوغان ضبط كرده كه در این زمان، رباط حق (رجوع کنید به ادامه مقاله) محل عبور تركمنها بوده است. مك گرگور در 1286/ 1869 (ج2، ص104) طول دره شوقان را حدود بیست مایل (حدود 32 كیلومتر) و عرض آن را پنج مایل (حدود 8 كیلومتر) ضبط كرده كه آب فراوان، تاكستانهای وسیع و استحكامات دفاعی كم داشته و پیوسته در معرض خطر بوده است و تركمنها كمینگاههایی در بستر رود احداث كرده بودند. در زمان وی، شوقان دهی در دره شوقان با 250 خانوار بود (همانجا). در 1290/ 1873، بیكر و گیل ، كه برای نقشهبرداری به شمال و شمالشرقی ایران سفر كرده بودند، از وجود جنگلهایی در اطراف دره شوقان [ در متن: گودال شوقان ] خبر دادهاند (رجوع کنید به گابریل، ص219). در 1300، ناصرالدینشاه در گزارش سفر دوم خود به خراسان، آن را جلگه شوغان و محل اقامت ایلات شادلو ضبط كرده است (همانجا). یارمحمد شادلو (ص100) در 1308 آن را جلگه شقان و در 1316 خواهر وی، خاور بیبی شادلو (ص177)، آن را شوقان ضبط كردهاند، اما مطلبی درباره آن ننوشتهاند.
در نیمه اول سده چهاردهم، شوقان بلوكی با ده دوازده پارچه ده، از جمله طَوَر (طَبَر)، كوشغان، دوبرجه، حصار، و رباطجق بود. قریه كوچك شوقان ــكه نام آن به صورتهای شغان و شوغان هم ضبط شده استــ قصبه اینبلوك بهشمار میرفت و بر سر راه قوچان ـ بسطام قرار داشت (رجوع کنید به جوینی، حواشی قزوینی، همانجا). در 1323ش، دهستان شوقان جمعیتی بالغ بر 426 ، 1 تن داشت (ایران. وزارت كشور. اداره كل آمار و ثبتاحوال، ج3، ص86). رزمآرا، كه مجلد نهم كتابش در 1329ش بهچاپ رسیده، جمعیت دهستان شوقان را حدود 159 ، 8 تن و محصولات آن را غلات و فرآوردههای باغی ضبط كرده است (ج9، ص240).