جَعبَری ، برهانالدین ابراهیمبن عمر ، عالم قرائت و دانشمند ذوفنون شافعی مذهب در قرن هفتم و هشتم. وی در حدود سال 640، در قلعه جَعْبَر * به دنیا آمد (اسنوی، ج 1، ص 186؛ ابنجزری، ج 1، ص 21). كنیهاش را ابومحمد (ابنجزری، همانجا؛ بغدادی، ج 1، ستون 14) و ابواسحاق (ابوالفداء، ج 4، ص 125؛ وادی آشی، ص 47؛ اسنوی، همانجا؛ ابنقاضی شُهبَه، ج 2، ص 318؛ حنبلی، ج 2، ص 153) ذكر كردهاند. بروكلمان ( > ذیل <، ج 2، ص 134)، به اشتباه، كنیهاش را ابوالعباس ذكر كرده است. جعبری به ابنسرّاج (ابن حجر عسقلانی، ج 1، ص 51)، شیخالخلیل (همانجا؛ حنبلی، همانجا) و شیخالقرّاء (ابنوردی، ج 2، ص 429) نیز مشهور بوده و به گفته ابنحجر عسقلانی (همانجا)، لقب او در بغداد تقیالدین و در جاهای دیگر برهانالدین بوده است. او در حدود نُه سالگی ( رجوع کنید به وادیآشی، همانجا)، به استماع حدیث پرداخت و اجازه روایت گرفت ( رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، همانجا).
جعبری بعد از سال 660 به بغداد سفر كرد (همانجا) و در آنجا قرائتهای هفتگانه را از محضر ابوالحسن وجوهی (متوفی 672) و قرائتهای دهگانه را از محضر منتجب تكریتی (متوفی 688) فراگرفت (ابنتغری بردی، ج 1، ص 132؛ صفدی، ج 6، ص 73). او همچنین كتاب التعجیز فی مختصرالوجیز من فقهالشافعی را نزد مؤلف آن، تاجالدینبن یونس (ابنوردی، همانجا؛ ابنشاكر كتبی، ج 1، ص 39؛ صفدی، ج 6، ص 73ـ74؛ ابنحجر عسقلانی، همانجا)، در موصل (ابوالفداء، همانجا) خواند و فقه را از وی آموخت (ابنقاضی شهبه، ج 2، ص 319).
جعبری بعدها به دمشق رفت و مدتی در آنجا به استماع حدیث (همانجا) و بحث و مناظره (ابنشاكر كتبی؛ ابنتغری بردی، همانجاها) پرداخت، سپس حدود چهل سال در شهر الخلیل اقامت گزید (ابنوردی؛ ابنقاضی شهبه، همانجاها) و تا پایان عمر، شیخ این شهر بود (ابنحجر عسقلانی، همانجا؛ حنبلی، ج 2، ص 154).
برخی دیگر از استادان وی عبارت بودند از: جمالالدین محمدبن سالم مَنبجی، ابراهیمبن خلیل، كمالبن وَضاح، عمادبن اشرف عَلوی و عبدالرحیمبن زجّاج (ابنحجر عسقلانی، همانجا؛ برای اطلاع از دیگر استادان جعبری رجوع کنید به وادیآشی، همانجا). او همچنین برای نقل قرائتهای مختلف، از شریفبن بدر داعی اجازه داشت (صفدی، ج 6، ص 73). عدهای نیز در محضر جعبری قرائتهای مختلف را فراگرفتند (ابنجزری، ج 1، ص 21). فقیه نامور امامیه، محمدبن مكی معروف به شهید اول، از شاگردان وی در علم قرائت بود (شهید اول، ص 23).
جعبری افزون بر دانش قرائت، با علوم گوناگون، نظیر ادبیات عرب، شعر، حدیث، فقه، اصول و علوم قرآن آشنا بود و این، از تنوع موضوعات و كثرت تألیفات او استفاده میشود (رجوع کنید به یافعی، ج 4، ص 214؛ حنبلی، همانجا). مقبولی اَهدَل، مصحح كتاب رسوخ الاحبار فی منسوخ الاخبار تألیف جعبری، نام 151 كتاب از تألیفات جعبری را ذكر كرده است ( رجوع کنید به جعبری، مقدمه، ص 53 69).
بسیاری از تألیفات او به نظم است كه یكی از مهمترین آنها قصیدهای با عنوان نزهة البررة فی القراآت العشرة است (برای اطلاع از برخی آثار منظوم وی رجوع کنید به وادیآشی، همانجا). شمسالدین محمدبن احمد ذهبی (متوفی 748) تصریح كرده كه این اثر را از خود جعبری فراگرفته است (ذهبی، ص 116). برخی از مهمترین آثار جعبری بدین قرار است: كنزالمعانی فی شرح حرزالامانی یا شرح شاطبیه ؛ جمیله ارباب المراصد فی شرح عقیلة اتراب القصائد ، كه به اختصار آن را الابحاث الجمیلة فی شرحالعقیلة گفتهاند؛ رُسومالتحدیث فی علوم الحدیث (وادیآشی، ص 48)؛ الكتاب المعتبر فی اختصار المختصر ، كه خلاصهای است از كتاب المختصر در فقه، تألیف ابنحاجب (متوفی 646)؛ الاهتداء فیالوقف و الابتداء (بغدادی، ج 1، ستون 15)؛ تَدمیث التذكیر فی التأنیث و التذكیر ، و دیوان شعر، كه هر دو در مصر چاپ شده است (سركیس، ج 1، ستون 699). اثری دیگر از وی با عنوان رسوخ الاحبار فی منسوخ الاخبار یك بار در 1409 در بیروت، به تحقیق حسنمحمد مقبولی اهدل، و بار دیگر در 1410 در ریاض، به تحقیق بهاء محمد شاهد، چاپ و منتشر شده است (عطیه و دیگران، ج 2، ص 707؛ برای اطلاع تفصیلی از آثار وی رجوع کنید به بروكلمان، > ذیل <، ج 2، ص 134ـ 135؛ جعبری، مقدمه مقبولی اهدل، ص 53 69). جعبری در 92 سالگی (ابنكثیر، ج 7، جزء 14، ص 168)، به سال 732 در شهر الخلیل از دنیا رفت (اسنوی؛ ابنجزری، همانجاها).
منابع: (1) ابن تغری بردی، المنهلالصافی، ج 1، چاپ محمد محمدامین، قاهره 1984؛ (2) ابنجزری، غایة النهایة فی طبقات القرّاء، چاپ برگشترسر، قاهره [ بیتا. (؛ (3) ابن حجر عسقلانی، الدرر الكامنة فی اعیان المائة الثامنة، چاپ محمد سید جاد الحق، قاهره 1385/1966؛ (4) ابنشاكر كتبی، فواتالوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت 1973ـ1974؛ (5) ابنقاضی شهبه، طبقات الشافعیة، چاپ حافظ عبدالعلیمخان، حیدرآباد دكن 1398ـ1400/ 1978ـ1980؛ (6) ابنكثیر، البدایة و النهایة، ج 7، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت 1407/1987؛ (7) ابنوردی، تاریخ ابنوردی، نجف 1389/1969؛ (8) اسماعیل بن علی ابوالفداء، المختصر فی أخبار البشر، ج 4، چاپ محمد زینهم محمد عزب و یحیی سید حسین، قاهره )1999 ]؛ (9) عبدالرحیمبن حسن اسنوی، طبقات الشافعیة، چاپ كمال یوسف حوت، بیروت 1407/1987؛ (10) اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین ، ج 1، در حاجیخلیفه، ج 5؛ (11) ابراهیمبن عمر جعبری، رسوخ الاحبار فی منسوخالاخبار، چاپ حسن محمد مقبولی اهدل، بیروت 1409/1988؛ (12) مجیرالدین عبدالرحمانبن محمد حنبلی، الانسالجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، نجف 1386/1966، چاپ افست قم 1368 ش؛ (13) محمدبن احمد ذهبی، معجم شیوخالذهبی، چاپ روحیه عبدالرحمان سیوفی، بیروت 1410/1990؛ (14) یوسفالیان سركیس، معجم المطبوعات العربیة و المعرّبة، قاهره 1346/1928، چاپ افست قم 1410؛ (15) محمدبن مكی شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، قم 1412ـ1414؛ (16) صفدی؛ (17) محیی الدین عطیه، صلاحالدین حفنی و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت 1416/1995؛ (18) محمدبن جابر وادیآشی، برنامج الوادی آشی، چاپ محمد محفوظ، بیروت 1982؛ (19) عبداللّه بن اسعد یافعی، مرآة الجنان و عبرة الیقظان، بیروت 1417/1997؛
Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur , Leiden 1943-1949, Supplementband,1937-1942.