جَزْموریان (جازْموریان) ، دریاچهای فصلی در حوضه آبریزِ هامونِ جزموریان در جنوب شرقی ایران و نیز محوطههایی باستانی در همین ناحیه. این دریاچه را هامون، چاله و باتلاق جزموریان نیز میخوانند. در منابع به صورت جازموریان هامون و موریان هامون نیز آمده است ( رجوع کنید به رزمآرا، ص 32؛ جهانبانی، ص 9).
در اصطلاح علمی، به این نوع دریاچههای موقتی با زمینهای قلیایی، پلایا یا كولاب گفته میشود (فشاركی؛ شایان، ذیل "Playa" ).
جاز (در زبان بلوچی: جَز) نوعی بوته خاردار بومی، و موریان، اصطلاحی محلی است برای بیان فراوانی و كثرت هر چیز، و جازموریان به معنای مكانی است كه بوته جاز فراوان دارد ( رجوع کنید به روحانی، ص 44؛ پورحسینی؛ ستوده، ذیل «جاز»؛ افشین، ج 1، ص 83، پانویس 1).
دریاچه جزموریان در مغرب بلوچستان، در ارتفاع حدود سیصد متری از سطح آبهای آزاد، قرار دارد و پایینترین قسمت حوضههای بسته آبریز داخلی به شمار میرود (بدیعی، ج 1، ص 174). قسمت شرقی آن در شهرستان ایرانشهرِ استان سیستان و بلوچستان و قسمت غربی آن در شهرستان كهنوجِ استان كرمان واقع است. نزدیكترین شهرها به دریاچه در قسمت شرقی، گُلمورتی/ گلمورتی، بمپور و ایرانشهر و در قسمت غربی، رودبار، قلعه گنج و كهنوج است.
مساحت دریاچه در زمان پر آبی 300 ، 3 كیلومتر مربع و در مواقع كم آبی 500 ، 2 كیلومتر مربع است. طول آن صد كیلومتر است و عرض تقریبی آن هنگام پرآبی به 45 كیلومتر میرسد (افشین، ج 1، ص 84؛ قس پتروف ، ص 167). آب آن شیرین است، زیرا كف دریاچه از قلوه سنگ و لایههای شنی و آهكی تشكیل شده است كه املاح آب در آن فرو میرود (افشین، ج 1، ص 83 84؛ روحانی، همانجا). دریاچه در تابستان اغلب خشك است و در اردیبهشت و خرداد و در فصل پاییز نیز كم آب است (رزمآرا؛ بدیعی، همانجاها).
دریاچه جزموریان تقریباً در قسمت میانی حوضه آبریز جزموریان قرار دارد. مساحت حوضه آبریز جزموریان حدود 600 ، 69 كیلومتر مربع است كه حدود 160 ، 34 كیلومتر مربع آن را مناطق كوهستانی و 440 ، 32 كیلومتر مربع آن را دشت و كوهپایه و حدود 000 ، 3 كیلومتر مربع باقیمانده را باتلاق و شورهزار تشكیل میدهد (افشین، ج 1، ص 84). این حوضه كه تحت تأثیر فرآیندی شبیه به فرونشینی تقریباً به شكل بیضی و با جهت شرقی ـ غربی تشكیل شده، با ارتفاعاتی احاطه شده است (زمردیان و پوركرمانی، ص 69؛ نیز رجوع کنید به درویشزاده، ص30). كوههای بارز * (بلندترین قله 741 ، 3 متر) در شمالغربی دریاچه و در حدود 52 كیلومتری جنوبشرقی شهر جیرفت، و بَزْمان (بلندترین قله 503 ، 3 متر) در شمالشرقی دریاچه جزموریان از مهمترین كوههای قسمت شمالی حوضه آبریز است. در جنوب آن نیز رشتهكوه بَشاگِرد امتداد دارد كه معمولاً خشك و فاقد پوشش گیاهی است و آبهای این حوضه و دریای عمان را از هم جدا میكند. برخی از قلههای این رشته كوه، مَهرِه به ارتفاع 046 ، 2 متر (در حدود 85 كیلومتری جنوب شرقی میناب) و بُونیكِن به ارتفاع 185 ، 2 متر (در حدود 140 كیلومتری جنوب شرقی كهنوج) هستند (جعفری، ج 1، ص 105، 110، 121، 173، 522). از این كوهها رودهای بسیاری سرچشمه میگیرند كه در حوضه آبریز جزموریان، همگی به دریاچه جزموریان میریزند. برخی از مهمترین رودهای این حوضه عبارتاند از: رود دائمی بمپور كه با جهت عمومی شرقی غربی به طول حدود 275 كیلومتر از ارتفاع 500 ، 1 متری سرچشمه میگیرد و پس از آبیاری بخش بمپور * ، از مشرق به دریاچه جزموریان میریزد؛ و هلیل رود * (دیورود) كه با جهت عمومی شمال غربی ـ جنوب شرقی به طول حدود 387 كیلومتر از ارتفاع 300 ، 3 متری سرچشمه میگیرد و پس از آبیاری قسمتهایی از استان كرمان، از جمله دهستان جازموریان (در بخش رودبار شهرستان كهنوج)، از مغرب به دریاچه میریزد (جعفری، ج 2، ص 131ـ132، 480).
بررسیهای زمینشناسی نشان میدهد كه مصب دو رود مذكور، در گذشته سواحل دریای عمان بوده اما طی فرآیند كوهزایی و چینخوردگی و تشكیل چاله جزموریان، جهت رودها به سمت دریاچه جزموریان تغییر كرده است (افشین، ج 1، ص 83). رودهای كَمْ سفید، ناهوگان، بُنگِرو، آوَرْتین، سَرْزِه و سنگ سیاهی و غیره ــ كه هنگام پر آبی از دامنههای رشتهكوه بشاگرد سرچشمه میگیرند نیز در این حوضه جریان دارند (جعفری، ج 1، ص 110). آب این رودها، به سبب كمبود پوشش گیاهی و نفوذ نكردن به زمین، معمولاً به صورت سیلابهای شدید به سمت دریاچه جریان مییابد (افشین، ج 1، ص 84).
از لحاظ زمینشناسی، قدیمترین لایه این منطقه به دوره كرتاسه (از دوران دوم زمینشناسی) تعلق دارد كه نهشتههای دریایی متعلق به دورههای پالئوسن تا ائوسن (از دوران سوم زمینشناسی) آن را پوشانده است. همچنین رسوبات جنوب و مشرق جزموریان ــ كه به تناوب از ماسهسنگ و مارن (سنگ آهك بسیار نرم كه با جذب رطوبت از هم میپاشد) و آهكهای ماسهای بر روی رسوبات قبلی تشكیل شده دریایی هستند كه نشاندهنده برقراری شرایط دریایی در این منطقه است. از لحاظ ریختشناسی زمین (ژئومورفولوژی ) نیز حوضه جزموریان یك فرورفتگی است كه با گسلهایی در پیرامون حوضه و نیز كوهها احاطه شده است. مهمترین گسلهای اطراف دریاچه عبارتاند از: جیرفت در مغرب كه دنباله گسل ساردوئیه/ سارْدُویه است و با امتداد شمالی ـ جنوبی، حدود 240 كیلومتر طول دارد؛ فَنُوج در جنوب با امتداد شرقی ـ غربی، به طول تقریبی 295 كیلومتر؛ و دامَن، در مشرق كه دنباله گسل نصرتآباد است و با امتداد شمالی ـ جنوبی حدود دویست كیلومتر طول دارد. این گسلها در سه طرف، موجب فروافتادگی دریاچه شده است. در حد فاصل این گسلها، گسلهای كوچكی پدید آمدهاند. گسل كهنوج در مغرب و گسل جزموریان در جنوب. دشتهای تشكیل شده در حوضه جزموریان، حاصل فرآیند درونی و بیرونی زمین است و شكل نهایی آن متعلق به دوره كواترنری (دوران چهارم زمینشناسی) است. در واقع، ناهمواریهای این قسمت پس از آخرین فعالیت كوهزایی ایجاد شده و در مرحله فرسایش شدیدِ اوایل دوران چهارم، با انباشت رسوبات و آبرفتها در كف چاله، دشتهای فعلی پدید آمده است. همچنین علت ایجاد فرورفتگی جزموریان، فرورانش پوسته اقیانوسی عمان در شمال مكران نیز ذكر شده است. زمین منطقه نیز به علت جریانهای سطحی نامنظم متشكل از قطعه سنگهای بزرگ، در بعضی قسمتها گچ و در نزدیكی رودخانههای اصلی حوضه آبریز، مانند بمپور، رسوبات ریز بافتتر ماسه و مارن است (زمردیان و پوركرمانی، ص 67ـ71، 80؛ بدیعی، ج 1، ص 35؛ درویشزاده، ص 796).
دریاچه جزموریان در منطقه گرم و خشك قرار دارد و دمای آن گاهی به ْ48 میرسد. همچنین متأثر از ارتفاع و عرض جغرافیایی، میزان بارش در قسمت شمالی آن بین پانصد تا ششصد میلیمتر و در قسمت جنوبی میان شصت تا صد میلیمتر است. بادهای غالب در تابستان و زمستان از شمال و شمالغربی میوزند. به سبب وزش بادهای گرم و خشك و نیز گرمای زیاد در طول سال، میزان تبخیر آب دریاچه بین 300 ، 3 تا 000 ، 4 میلیمتر است (افشین، ج 1، ص 84 85؛ زمردیان و پوركرمانی، ص 65؛ وایزه ، ص 41).
جزموریان جزو مناطق دارای ذخایر نفت و گاز است ( رجوع کنید به اطلس ملی ایران ، ص 93، نقشه). اطراف دریاچه جزموریان از گیا دارای كلپوره، قیچ، كَهور، كُنار، دِرْمَنه، و درختان خرما و مركّبات است و از زیا شغال، كفتار، گراز، روباه، آهو، خرگوش، كبك و دراج دارد (زمردیان و پوركرمانی، ص 84؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 124، ص 6ـ 8، 13، 15، 17ـ 18، 33ـ 35).
ارتباط با این دریاچه از استان سیستان و بلوچستان، از راه ایرانشهر ـ بمپور ـ گلمورتی ـ روباهی به مشرق و شمال دریاچه، و از استان كرمان، از راه كهنوج ـ قلعه گنج به مغرب و جنوب و از جیرفت ـ رودبار، زهكلات/ زهكلوت به شمال دریاچه امكانپذیر است.
هوتها، مهمترین و بزرگترین طایفه كرمان و مكران، در مغرب دشتهای اطراف، نواحی بیابانی و كوهپایههای مشرق جزموریان (مانند دشت دلگان، دشت اسفند و جلگه چاه هاشم) به سر میبرند و به دامداری، به ویژه پرورش شتر، و حمل و نقل كالا میپردازند. عدهای از بلوچها نیز در اطراف دریاچه زندگی میكنند (عبداللّه گروسی، ص 55 58؛ نیز رجوع کنید به سایكس ، 1902، ص 173).
در منابع قدیم، در باره این در یاچه مطلبی نیامده است. در سدههای اخیر، برخی مؤلفان و سیاحان در باره آن گزارشهایی دادهاند، از جمله اینكه اسكندر مقدونی (356ـ323 ق م) از این منطقه عبور كرده است (گابریل، ص 29ـ30؛ پیرنیا، ج 1، ص 146). در 1267/ 1850، اَبُت (كنسول انگلیس در تهران) به مغرب دریاچه جزموریان سفر كرد و مطالبی در باره آنجا نوشت، از جمله در باره شنهای روان، رودهای حوضه و فرو رفتن آب دریاچه در شن. وی وسعت گودال جزموریان را برابر با هشت روز سفر بین شهر رودبار و بمپور تخمینزده است ( رجوع کنید به هدین ، ص 559؛ گابریل، ص 189). در 1283/1866، گولدسمید كه مأمور تنظیم امور سرحدی سیستان و بلوچستان بود، به حوضه آبریز جزموریان رفت و در باره آبادیهای نزدیك آن، به ویژه در باره قسمتهای شرقی دریاچه، مطالبی نوشت ( رجوع کنید به گابریل، ص 138). سایكس، كنسول انگلیس در كرمان، نیز در 1311/ 1893 در گزارشهای خود ذكر كرده كه این دریاچه از به هم پیوستن دو رود بمپور و هلیلرود تشكیل شده است (1902، ص 142ـ143؛ همو، 1958، ج 1، ص 24). تیپر، زمینشناس انگلیسی، از 1330 تا 1332/ 1912ـ1913 در این منطقه بررسیهای زمینشناختی كرد ( رجوع کنید به گابریل، ص 334ـ 335). در 1307ش/1928، گابریل و همسرش برای نخستینبار به آن قسمت از دریاچه رفتند كه در زمستان پر آب میشود (همان، ص 189، 415). در 1310 ش، كیهان (ج 1، ص 93) این دریاچه را «باطلاق جزموریانِ هامون» خوانده و در باره اوضاع طبیعی، كوهها، رودها و صحرای ریگماسهای در مغرب دریاچه مطالبی ذكر كرده است. از 1314 تا 1315 ش/ 1935ـ1936، هریسون از سوی شركت نفت انگلیس ـ ایران بررسیهای زمینشناختی و مطالعاتی در باره منابع معدنی جزموریان و مناطق اطراف آن به عمل آورد. وی با بررسی دور تا دور دریاچه، به این نتیجه رسید كه جزموریان را نباید یك دریاچه قدیمی خشك شده دانست، بلكه قسمتی از درههایی است كه آب آنها به دریای عمان سرازیر میشده است. به عقیده وی، هلیلرود و رود بمپور در ابتدا در جنوب كهنوج به هم میپیوسته و پس از عبور از مَنوجان (شهری در شهرستان كهنوج)، به دریا میریخته است. احتمالاً او و دیگر سیاحان نتوانستهاند به طور كامل از میان گودال جزموریان عبور كنند ( رجوع کنید به گابریل، ص 278ـ279).
بر اساس مطالعات باستان شناسان، حوضه جزموریان قرنها زیستگاه انسان بوده و ساكنان آن، با آگاهی از امكانات بالقوه كشاورزی منطقه، قناتهایی، مناسب مطابق با وضع ژئومورفولوژی و هیدرولوژی منطقه، احداث كرده بودند ( رجوع کنید به زمردیان و پوركرمانی، ص 85). در 1343 ش در علفزارهای جزموریان، تپه و سكونتگاهی از دوران شكار كشف شد كه بنا به نظر كاوشگران متعلق به حدود هزاره دهم پیش از میلاد و تنها سكونتگاه شكار از این نوع در مقابل سكونتگاههای شكار غاری در ایران است (عبداللّه گروسی، ص 19).
(24) Alfons Gabriel, Die Erforschung Persiens , Vienna 1952; (25) Percy Molesworth Sykes, A history of Persia , London 1958; (26) idem, Ten thousand miles in Persia or eight years in Iran , New York 1902.
/ معصومه رضازاده شفارودی /
محوطههای باستانی. حوزه باستانی جازموریان ــ كه مطابق است با محدوده جغرافیایی آبریز جازموریان به دلیل داشتن محوطههای باستانی با ویژگیهای مشترك، حوزه فرهنگی جازموریان شناخته شده است. موقعیت جغرافیایی این حوزه فرهنگی، گذرگاهی طبیعی ایجاد كرده كه از مشرق با هند و از مغرب با فلات ایران و میانرودان، از جنوب با دریای عمان و از شمال با آسیای میانه در ارتباط بوده است. در این حوزه، به سبب وجود منابع آبی رود بمپور و هلیلرود و منابع غنی فلز و چوب و معادن سنگ و كانونهای استقرار انسانی، اطلاعات ارزشمندی از دوران پیش از تاریخ تا عهد اسلامی فراهم آمده است.
در حوزه فرهنگی جازموریان بیش از هزار محوطه باستانی، از مغرب تا مشرق، از بافت (سرچشمه هلیلرود) تا بمپور، شناسایی شده است. مهمترین یافتههای باستانشناختی با بررسیهای سر اورل استاین ، باستانشناس انگلیسی، در نقاط مختلف این منطقه به دست آمده است. او در 1315 ش/ 1936، محوطههای باستانی متعددی، از جمله تنبِ خَرْگْ ، بیژنآباد و اِسفَنْدَقه، را بررسی كرد. در 1346 ش/ 1967، بئاتریس دوكاردی در بمپورِ بلوچستان به كاوش پرداخت (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به بلوچ و بلوچستان * ، بخش باستانشناسی). با كاوشهای روشمند لامبرگ كارلوفسكی در تپه یحیی از 1347 تا 1352 ش/ 1968ـ1973 نیز اطلاعات ارزشمندی بهدست آمد (استاین، ص 1، 104، 141، 142، 144، 170؛ نگهبان، ص 487، 494، 496؛ لامبرگ كارلوفسكی، ص 1ـ4). آخرین بررسیها در این زمینه، كاوشهای حمیده چوبك است در گورستان بند جلالِ رِمِشك در 1379 ش و در محوطه غارت شده جیرفت در 1380 ش و در كُنارْ صندل و ریگْانبار در 1381 ش؛ و حفاریهای یوسف مجیدزاده از اواخر 1381 ش در تپههای كنار صندل الف و ب (مجیدزاده، 2003، ص 65ـ 75).
در این حوزه آثار شایان توجهی از دوران نوسنگی و نوسنگی مس از تپه یحیی (دره صوغان) به دست آمده است. این دوره از 4900 تا 3200 پیش از میلاد تاریخگذاری شده و به دورههای مختلف تقسیم گردیده است. در این حوزه در فاصله 4900ـ 4500 پیش از میلاد، خشتها محدب و بدونِ كاه ساخته میشدند. سفالینهها دستساز و به شكل دیسهای چهارگوش و كاسههای بیضی بودند. ساخت ابزار سنگی نیز رواج داشته است. در دوره بعدی، از 4500 تا 4200 پیش از میلاد، بناها با اتاقهای كوچك و خشتهایی در اندازه 18*10 سانتیمتر ساخته میشده است. شیوه خاكسپاری همانند دوره پیشین و به همراه مهرههای فیروزه و گوشماهی بوده است. از 4200 تا 4000 پیش از میلاد، اتاقها كوچك بودند و انبارهای متعددی در جوار خانهها، برای نگهداری دام و مواد غذایی ساخته میشد و سقفها نیپوش و حصیرپوش میشدند. مهمترین یافته این دوره، پیكرك زن برهنهای از جنس سنگ صابون است كه به همراه 63 ابزار سنگی و استخوانی به دست آمده است (بیل ، 1986 الف ، ص 104، 109، 110، 122؛ همو، 1986 ب ، ص200، 202؛ بیل و لامبرگ ـ كارلوفسكی، ص 247ـ251).
از 4000 تا 3900 پیش از میلاد، برای نخستین بار ظروف سنگ مرمر به كار رفته است (بیل و لامبرگ ـ كارلوفسكی، ص 251). از 3900 تا 3800 پیش از میلاد، استفاده از خمرههای ذخیرهسازی موادغذایی رواج داشته و در این دوره از صفحه گردان برای ساخت سفالینهها استفاده میشده و برای نخستینبار سفالینههای منقوش با نقشمایههای خطی نواری رواج یافته است (واندیور، ص 98ـ99). از 3800 تا 3700 پیش از میلاد، سفالهای منقوش نخودی همسان با سفالهای جعفرآباد و بكون كاربرد داشته است. در دوران نوسنگی مس (كالكولیتیك)، از 3700 تا 3600 پیش از میلاد، خشتها به اندازه 20*13 سانتیمتر بوده و برای نخستینبار ظروف سفالین، به شكل آبخوری و جام و كاسه، بهكار رفته و نیز گونههای سفالهای ظریف نارنجی و قرمز با خطوط زیگزاگی و نقوش خار ماهی به رنگ سیاه رواج داشته است. از 3600 تا 3300 پیش از میلاد، اتاقها دارای سكو یا صُفّه بوده و خمرههای ذخیرهسازی موادغذایی در كف صفهها جاسازی میشده است. در این دوره برای ساخت سفالینهها از صفحه گردان تند استفاده میشده و برای نخستینبار علامت سفالگر یا كارگاه سفالگری زیر آبخوریها دیده شده است. در این فاصله ساخت ابزار فلزی نیز افزایش یافته است (بیل و لامبرگ ـ كارلوفسكی، ص 248ـ251؛ لامبرگ ـ كارلوفسكی و بیل، ص 267).
دوران آغاز شهرنشینی یا دوران مفرغ، بر اساس تاریخگذاری تپه یحیی، مربوط به دوره IV از 3300 تا 1800 پیش از میلاد است (پاتز، 2001 ج ، ص 195ـ206). در كتیبههای متعلق به دوره اكد (دوره اور سوم، از 2300 تا 1900 پیش از میلاد) از مگن/مكن نام برده شده كه منطبق بر حوزه جازموریان است و به صادرات چوب و سنگ و دیگر محصولات این منطقه به میانرودان اشاره شده است (عبدی، ص 1، 7ـ 8، 15).
ویژگی معماری زیستگاهی و بناهای رسمی حوزه جازموریان در این دوره بناهای مستطیل شكلِ حیاطدار با ورودیهای باریك و كوتاه همانند معماری شهداد بوده است (كابلی، ص 123، لوحه 42). این شیوه تا دوره اسلامی در شهرِ دقیانوسِ جیرفت تداوم داشته است. در این حوزه، خشتها در اندازههای بزرگ، در حدود 30*40 سانتیمتر، بوده (پاتز، 2001 الف ، ص 161) و شبكههای آبرسانی با تنبوشههای سفالین (شبیه به موهنجودارو و هاراپا در هند، شوش و تپه مَلیان فارس) مشاهده شده است (همو، 2001 ب ، ص 1ـ7). از دیگر یافتههای این دوره بنای قلعه مانندی است كه، بنا به اظهار كاوشگر آن، زیگورات است. این بنا در تپه كنارصندل الف و ب به دست آمده است ( رجوع کنید به مجیدزاده، 1382ش ب ، ص 9).
در كاوشهای نجات، كه حمیده چوبك در 1380 ش انجام داد، در محوطه باستانی ریگانبار، گورستانی ویران و غارت شده شناسایی گردید. گورهای این گورستان رو به مشرق و به شكل گودالهای خاكیاند و اجساد به حالت چمباتمه دفن شدهاند. در بالای سر هر جسد نیز دو قطعه سنگ، كه برای خرد كردن دانهها به كار میرفته، بههمراه ظروف و زیور آلات نهاده میشده است.
از دیگر محوطههای باستانی حوزه جازموریان، دو گورستان اِسفَنْدَقه و مَحطوط آباد و بندِ جلال از دهستان رمشك است. در این گورستانها دوگونه گور شناسایی شده است: گورهایی مستطیل شكل با دیوار چینهای و گودالی در بالای سر برای نهادن اشیای خاكسپاری، و گورهایی با بدنه سنگچین با پوششی از تختهسنگهای مستطیل كه نمونههای آن در گستره جغرافیایی از پاكستان تا خلیجفارس شناسایی شده است ( رجوع کنید به تصویر 1). در این گورها، خاكسپاری در عمق هفتاد سانتیمتری انجام میشد و در كنار جسد چند ظرف، به همراه مهرهای فلزی دكمهای شكل، مشابه با یافتههای شهر سوخته، قرار میدادند (پیتمن ، ص 54 55؛ باغستانی، ص 43ـ56). همچنین بر روی گورها و نیز اجساد، خاك الك شده و نرم رودخانهای، به همراه گوشماهیهای ریز، ریخته میشد.
گونههای مشخص سفالینههای دوره مفرغ، شامل سفالینههای منقوشِ خاكستری و قرمز و سفالینههای ساده به رنگ نارنجی و نخودی است و ظروف اغلب به اشكال كاسههای لبه واریخته، كاسههای شیپوری با بدنه زاویهدار، كوزههای ساده و كوزههای شانهدار با دسته حلقوی، جامهای مخروطی و خمرههای ذخیرهسازی است. سفالهای منقوش در بردارنده نقوش هندسی (خطوط موجی بین نوارهای افقی، مثلثهای هم رأس)، نقوش جانوری (عقرب، كژدم، بزكوهی) و نقوش گیاهی (نخل) است. همچنین سفالهای این دوره با سفالهای تپه ملیانِ فارس، خوزستان، شهداد، گیان و شهر سوخته قابل مقایسه است (پاتز، 2001 ج، ص 196).
از مهمترین اشیای مكشوفه در دوره مفرغ، ظروف سنگی خاكستری، معروف به ظروف سنگ صابونی یا كلُریت ، است كه مجموعه بزرگی از آنها از 1380 ش تاكنون از جیرفت به دست آمده است (مجیدزاده، 1382 ش الف ، ص 2، 11ـ 25؛ رجوع کنید به تصویر 2). مشابه این ظروف از تپه یحیی، شهداد، مكران پاكستان، تاروت در خلیجفارس، امّالنارِ عُمان و ازبكستان یافته شده است (بزنوال، ص 25، تصویر 83؛ كول ، ص 216ـ 218، 227؛ كلوزیو ، ص 114ـ119؛ پاتز، 1990، ج 1، ص 106ـ 107؛ حاكمی، ص 72). این اشیا به اشكال جامهای بلند شیپوری با لبه برگشته، جامهای پایهدار، كاسهها و پیكركهای جانوری و انسانی است (مجیدزاده، 1382 ش الف ، ص 2ـ 8). گروه دیگر از اشیای سنگی دوره مفرغ، ظرفهای سنگی مرمر است كه شاخصترین پیكركهای مرمرین انسانی است كه دستها و پاهای آنها با میلههای فلزی به بدنه، متصل شدهاند. اشیا و ظروف فلزی حوزه جازموریان شامل گلدانها، آبریزها، تیرهای مفرغی و سنجاقهای تزئینی مسی و مفرغی است. از نیمه هزاره دوم تا دوره آهن (هزاره اول پیش از میلاد)، آثار چندانی از حوزه جازموریان به دست نیامده، فقط گورهای سنگی در منطقه سرآسیاب و دامن شناسایی شده است.
در دوره هخامنشی، حوزه جازموریان با نامهای مَكَن، گَدر یا گِدرُوزیا شناخته میشده است (چوبك، ص 3؛ شارپ ، ص 83، 99ـ119). همچنین بر اساس كاوشهای منطقه دهستان رمشك، این حوزه، گذرگاه اسكندر به هند بوده است.
در دوره اشكانی این ناحیه همانند پلِ بازرگانی بین ایران و هند بوده و دولت اشكانی، برای امنیت كاروانهای بازرگانی، قلعههایی در این منطقه بنا كرده بوده است (سرفراز و فیروزمندی، ص 204، 210).
در دوره ساسانی نیز حكومتِ خاندانهای كهن بر گدروزیا تداوم داشته است (كریستنسن، ص 63، پانویس، ص 182؛ مستوفی، ص 49ـ51).
از گورهای سنگی دوره تاریخی حوزه فرهنگی جازموریان، اشیای سنگی بهدست آمده است، از جمله سرمهدان، دكمههای صدفی و گردنبندهایی از صدف و گوشماهی و عقیق و اشیای آهنی و مفرغی مانند خنجر و شمشیر از دوره اشكانی.
ظروف سفالین به دست آمده از حوزه جازموریان در دوره تاریخی عبارتاند از: كوزهها؛ ریتونها با سر جانورانی مانند گاو، قوچ، بزكوهی، عقاب؛ پیالهها؛ گلدانها؛ جامهایی با شیارهای عمودی شبیه به ظروف سیمین دوره هخامنشی؛ قمقمههایی كتابیشكل با دو دسته، كه از هزاره سوم پیش از میلاد متداول بوده است؛ بشقابهای تو گود با بدنه زاویهدار (هرینك ، ص 241ـ245؛ پاتز، 2001 ب ، ص 6ـ7). این ظروف سفالین، از نظر جنس، به چند گروه طبقهبندی میشوند: گونهای سفالینههای نارنجی ـ قرمز و منقوشِ نیمه خشن كه نمونههایی از آن از ناحیه مكرانِ پاكستان یافته شده است (بزنوال، ص 13)؛ سفالهای نارنجی ظریفِ منقوش و چرخساز كه از سده اول تا سوم پیش از میلاد در تپه یحیی ساخته شده است (هرینك، ص 24)، از این گونه سفالها در گورهای سنگی دهستان رمشك نیز دیده شده است؛ سفالینههای لعابدار به شكل بشقاب، كاسه، تنگ و عطردان با لعاب آبی و سبز كه از نمونههای آن در كاوشهای گورهای رمشك و بیژنآباد و نیز در میری قلات پاكستان مشاهده شده است (بزنوال، همانجا).
در دوره اسلامی نیز حوزه فرهنگی جازموریان، بزرگترین چهارراه جنوب شرقی ایران و محل ارتباط با دره سند، دریای عمان، خراسان، سیستان، كرمان و فارس بوده است. از آثار اسلامی این حوزه، تنب خرگ یا قلعه خواهر، قلعه جِشار (گِشار)، قلعه اَمْجَز، تنب نَمُردی (گورستان) در منطقه جیرفت است (استاین، ص 144، 146ـ147؛ صفا، ص 141).
سفالهای دوره اسلامی این محوطه متعلق به سده اول تا هفتم و از انواع لعابدار با نقوش برجسته و قالبی همانند سفالینههای شهر دقیانوس است (برای اطلاع بیشتر در باره دوران اسلامی اینحوزه رجوع کنید به جیرفت * ).
(39) Kamyar Abdi, "The land of Magon"; (40) (unpublished) Susan Baghestani, Metallene Compartimentsiegel aus ost-Iran, Zentralasien und Nord-China , Leidorf 1997; (41) Thomas Wight Beale, "The architecture", in Excavations at Tepe Yahya, Iran 1967-1975 : the early periods , ed. C.C. Lamberg-Karlovsky, Cambridge, Mass: Peabody Museum of Archaeology and Ethnology, 1986 a ; (42) idem, "The small finds", in ibid, 1986 b ; (43) Thomas Wight Beale and C.C. Lamberg-Karlovsky, "Summary of change and development in the early periods at Tepe Yahya: 4900-3300 B.C.", in ibid; (44) Roland Besenval , Archaeological misson at Miri Qalat ) Makan/ Pakistan), Paris 1994; (45) Serge Cleuziou, "Jiroft et Tarut sur la cote orientale de la pإninsule arabique", Dossiers archeologie , no. 287 (Oct. 2003: Jiroft; 46- ( Ali Hakemi, Shahdad: archaeological excavations of a Bronze Age center in Iran , tr. and ed. S.M.S. Sajjadi, Rome 1997; (47) Philip L.Kohl, "Reflections on the production of chlorite at Tepe Yahya: 25 years later", in Excavations at Tepe Yahya, Iran 1967-1975: the third millennium , ed. C.C.Lamberg-Karlovsky, Cambridge, Mass: Peabody Museum of Archaeology and Ethnology, 2001; (48) C. C. Lamberg-Karlovsky, "The Tepe Yahya project: 1967-1975", in Excavations at Tepe Yahya, Iran 1967-1975: the early periods , ed. C.C.Lamberg-Karlovsky, Cambridge, Mass.: Peabody Museum of Archaeology and Ethnology, 1986; (49) C. C. Lamberg-Karlovsky and Thomas Wight Beale, "Tepe Yahya in the context of a wider core- periphery interaction sphere in the fifth and fourth millennia B.C.", in ibid; (50) Yousef Madjidzadeh, "La premiere campagne de fouilles a Jiroft dans le bassin du Halil Roud", Dossiers archeologie , no. 287 (Oct. 2003: Jiroft ; 51- ( Holly Pittman, Art of the bronze southeastern Iran, western Central Asia, and the indus valley , New York 1984; (52) D.T. Potts, The Arabian Gulf in antiquity , vol.1, New York 1990; (53) idem, "Phase IVB1", in Excavations at Tepe Yahya, Iran 1967-1975: the third millennium , ed. C.C. Lamberg - Karlovsy, Cambridge, Mass.: Peabody Museum of Archaeology and Ethnology, 2001 a ; (54) idem "Phase IVC2", in ibid, 2001 b ; (55) idem, "Situating Tepe Yahya in time and space", in ibid, 2001 c ; (56) Aurel Stein, Archaeological reconnaissances in north-western India and south-eastern Iran , London 1937; (57) Pamela Vandiver, "The Production technology of earthenware ceramics: 4900- 2800 B.C.", in Excavations at Tepe Yahya, Iran 1967- 1975: the early periods , ed. C. C. Lamberg-Karlovsky, Cambridge, Mass.: Peabody Museum of Archaeology and Ethnology, 1986.