responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4648

 

جزایری‌ ، سید نعمت‌اللّه‌ ، فقیه‌، محدّث‌ و ادیب‌ امامی‌ قرن‌ یازدهم‌ و دوازدهم‌. وی‌ سرسلسله خاندان‌ مشهور علمی‌ و دینی‌ سادات‌ جزایری‌ بود كه‌ سه‌ قرن‌ در منطقه خوزستان‌، به‌ویژه‌ شوشتر، خدمات‌ ارزنده‌ای‌ كردند ( رجوع کنید به اعتمادالسلطنه‌، ج‌ 1، ص‌ 703ـ 705؛ محمد جزایری‌، 1397، ج‌ 1، ص‌ 22). نسب‌ آنها به‌ عبداللّه‌ بن‌ موسی‌ بن‌ جعفر، فرزند امام‌ كاظم‌ علیه‌السلام‌، می‌رسد ( رجوع کنید به عبداللّه‌ جزایری‌، كتاب‌ تذكره شوشتر ، ص‌ 75؛ اعرجی‌، ص‌ 498ـ 499).

بزرگ‌ترین‌ فرزندِ پسرِ سید نعمت‌اللّه‌، سید نورالدین‌ بود كه‌ نسب‌ عموم‌ سادات‌ جزایری‌ به‌ وی‌ می‌رسد، از این‌رو آنان‌ به‌ سادات‌ نوریه‌ نیز مشهورند ( رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 355). برخی‌ از فرزندان‌ و اعقاب‌ وی‌ در شوشتر ماندند و برخی‌ در هند، نجف‌ و اماكن‌ دیگر ساكن‌ شدند. عبداللطیف‌ شوشتری‌ در تحفة ‌العالم‌ (ص‌ 96ـ162) و سیدمحمد جزایری‌ در كتاب‌ شجره مباركه‌ شرح‌ حال‌ مفصّلی‌ از این‌ خاندان‌ آورده‌اند.

سید نعمت‌اللّه‌، به‌ نوشته خودش‌ (1404، ج‌ 4، ص‌ 302)، در 1050 در روستای‌ صَباغیه‌ از جزایر بصره‌، محلی‌ میان‌ دجله‌ و فرات‌، به‌دنیا آمد (همو، 1408، ج‌ 1، مقدمه موسوی‌ جزائری‌، ص‌ 15). در پنج‌ سالگی‌ به‌ مكتب‌ رفت‌ و قرآن‌ را ختم‌ كرد و قصاید و اشعار بسیاری‌ فراگرفت‌ (همو، 1404، ج‌ 4، ص‌ 303). سپس‌ به‌ آموختن‌ صرف‌ و نحو همت‌ گماشت‌ و برای‌ ادامه تحصیل‌ به‌ حُوَیزه‌ رفت‌ (همان‌، ج‌ 4، ص‌ 304). وی‌ (1404، ج‌ 4، ص‌ 304ـ 306) روزهای‌ سخت‌ این‌ دوره‌ از زندگی‌ تحصیلی‌ خود را با نثری‌ زیبا و خواندنی‌ وصف‌ كرده‌ است‌. سپس‌ به‌ همراه‌ برادرش‌ سیدنجم‌الدین‌، و عموزاده‌اش‌ سید عزیزاللّه‌، به‌ شیراز كه‌ از مراكز علمی‌ آن‌ روزگار بود، عزیمت‌ كرد و در مدرسه منصوریه‌ اقامت‌ گزید ( رجوع کنید به همان‌، ج‌ 4، ص‌ 307؛ محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 28). سید نعمت‌اللّه‌ نه‌ سال‌ در شیراز اقامت‌ كرد و در این‌ مدت‌ به‌ تكمیل‌ دانش‌ خود در ادبیات‌، علوم‌ عقلی‌ و نقلی‌ پرداخت‌. در آنجا معیشت‌ چنان‌ بر او تنگ‌ آمد كه‌ ناگزیر، به‌ درخواست‌ خانواده‌اش‌، به‌ زادگاهش‌ باز گشت‌ ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1404، ج‌ 4، ص‌ 309ـ 312).

اشتیاق‌ به‌ تحصیل‌ موجب‌ سفر مجدد او به‌ شیراز شد، اما پس‌ از یك‌ ماه‌، به‌ علت‌ فوت‌ پدرش‌ و آتش‌ گرفتن‌ مدرسه منصوریه‌، به‌ اصفهان‌ رفت‌ و چهار سال‌ نزد علامه‌ محمدباقر مجلسی‌ (متوفی‌ 1110) به‌ تحصیل‌ حدیث‌ و علوم‌ شرعی‌ پرداخت‌ ( رجوع کنید به همان‌، ج‌ 4، ص‌ 312). میرزا تقی‌ دولت‌آبادی‌ در مجاورت‌ حمام‌ شیخ‌ بهایی‌ مدرسه‌ای‌ بنا كرد و وظیفه تدریس‌ در آن‌ را برعهده سیدنعمت‌اللّه‌ گذاشت‌. سیدنعمت‌اللّه‌ جزایری‌ هشت‌ سال‌ در این‌ مدرسه‌ به‌ تدریس‌ علوم‌ دینی‌، تألیف‌ و همكاری‌ با مجلسی‌ در تألیف‌ و تدوین‌ بحارالانوار مشغول‌ شد (عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 73؛ شوشتری‌، ص‌100). پس‌ از آن‌، به‌ ضعف‌ بینایی‌ مبتلا گردید و برای‌ شفا و زیارت‌، از طریق‌ كرمانشاه‌ عازم‌ عتبات‌ عالیات‌ شد ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1404، ج‌ 4، ص‌ 313). در آنجا با چند تن‌ از عالمان‌ و فقیهان‌ ملاقات‌ كرد، سپس‌ به‌ زادگاهش‌، جزایر، بازگشت‌ و سه‌ ماه‌ در آنجا اقامت‌ كرد. سید نعمت‌اللّه‌ در همین‌ زمان‌ نوشتن‌ اثر عظیم‌ خود، شرح‌ تهذیب‌الاحكام‌ ( مقصود الانام‌ فی‌ شرح‌ تهذیب‌ الاحكام‌ )، را آغاز كرد ( رجوع کنید به همان‌، ج‌ 4، ص‌ 316ـ 318).

در 1079، حسین‌ پاشا، حاكم‌ بصره‌، بر سلطان‌ محمد عثمانلو، وزیر بغداد، شورش‌ كرد. سلطان‌ محمد لشكری‌ را برای‌ جنگ‌ با وی‌ روانه بصره‌ ساخت‌. حاكم‌ بصره‌ به‌ جزایر رفت‌ و در آنجا به‌ دفاع‌ از خود پرداخت‌، اما پس‌ از چهار ماه‌ مقاومت‌ و محاصره جزایر، سرانجام‌ لشكریان‌ بغداد او را شكست‌ دادند و او به‌ سوی‌ هندوستان‌ گریخت‌. مردم‌ جزایر، كه‌ از یاران‌ پاشا بودند، از بیم‌ جان‌ به‌ حویزه‌ و شهرهای‌ مجاور گریختند؛ سید نعمت‌اللّه‌ نیز یكی‌ از آنان‌ بود. سیدعلی‌بن‌ مولی‌خلف‌ موسوی‌ فلاحی‌ (متوفی‌ 1088)، از سادات‌ مشعشعیان‌ * ، مقدم‌ وی‌ را بسیار گرامی‌ داشت‌ ( رجوع کنید به همان‌، ج‌ 4، ص‌ 318ـ319؛ شوشتری‌، ص‌ 100ـ101). سیدعلی‌ آثار علمی‌ فراوانی‌ داشته‌، تا آنجا كه‌ افندی‌ (ج‌ 4، ص‌ 80) مدعی‌ است‌ بسیاری‌ از مطالب‌ علمی‌ كتابهای‌ سید نعمت‌اللّه‌ از آثار سیدعلی‌ گرفته‌ شده‌ است‌. سیدعلی‌ به‌ سید نعمت‌اللّه‌ ارادتی‌ تام‌ داشت‌ و تا زمان‌ مرگش‌ ارتباط‌ با او را حفظ‌ كرد (رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، مسكّن‌ الشجون‌ ، ص‌ [ 37 ] ). جزایری‌، پس‌ از چند ماه‌ اقامت‌ در حویزه‌، عازم‌ اصفهان‌ شد اما در میانه راه‌ به‌ شوشتر رفت‌ و به‌ درخواست‌ اهالی‌، در آنجا اقامت‌ كرد. حاكم‌ وقت‌ شوشتر، فتحعلی‌خان‌، كه‌ از گماشتگان‌ دولت‌ صفوی‌ (حك : ح 906ـ 1135) بود، در تكریم‌ سید نعمت‌اللّه‌ نهایت‌ تلاش‌ را به‌كار بست‌ و در كنار مسجدجامع‌ برای‌ وی‌ خانه‌ای‌ تدارك‌ دید و تمام‌ مناصب‌ شرعی‌ شوشتر و بلاد مجاور، از جمله‌ تدریس‌ علوم‌ دینی‌، تولیت‌ مسجدجامع‌ و امامت‌ جمعه‌ و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر، را به‌ او واگذار كرد (عبداللّه‌ جزایری‌، كتاب‌ تذكره شوشتر ، ص‌ 73ـ74؛ شوشتری‌، ص‌ 101).

سید نعمت‌اللّه‌ با عالمان‌ و نیز حاكمان‌ مناسبات‌ خوبی‌ داشت‌ تا آنجا كه‌ وی‌ را، به‌ سبب‌ كثرت‌ مجالست‌ با سلاطین‌، نكوهش‌ كرده‌اند ( رجوع کنید به بَحْرانی‌، لؤلؤة البحرین‌ ، ص‌ 111). سید نعمت‌اللّه‌ در شوشتر به‌ نشر علوم‌ و معارف‌ دینی‌ پرداخت‌ و مجلس‌ درس‌ پر رونقی‌ برپا كرد ( رجوع کنید به عبداللّه‌ جزایری‌، كتاب‌ تذكره شوشتر ، ص‌ 157). وی‌ در 1111 برای‌ زیارت‌ به‌ مشهد رفت‌ و در راه‌ بازگشت‌ به‌ شوشتر، در خرّم‌آباد بیمار شد و در پل‌دختر درگذشت‌ و در همانجا به‌ خاك‌ سپرده‌ شد. آرامگاه‌ او در آنجا معروف‌ است‌. وفات‌ وی‌ را در 23 شوال‌ 1112 ذكر كرده‌اند ( رجوع کنید به همان‌، ص‌ 76؛ شوشتری‌، ص‌ 105؛ خوانساری‌، ج‌ 8، ص‌ 159).

جزایری‌ در جزایر بصره‌، حویزه‌، شیراز و اصفهان‌ نزد عالمان‌ بسیاری‌ به‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ پرداخت‌ ( رجوع کنید به خوانساری‌، ج‌ 8، ص‌ 150)، از جمله‌ در جزایر نزد این‌ اشخاص‌ علوم‌ دینی‌ را فراگرفت‌: یوسف‌بن‌ محمد بناء جزایری‌ (متوفی‌ پیش‌ از 1070)، عالم‌ و قاضی‌ (عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 71؛ نیز رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 232)؛ محمدبن‌ سلمان‌/ سلیمان‌ جزایری‌ (متوفی‌ بعد از 1070)، فقیه‌ و ادیب‌ (عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، همانجا؛ نیز رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 211ـ212)؛ و حسین‌بن‌ سَبتی‌ حویزی‌، مدرّس‌ و ادیب‌ (نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1404، ج‌ 4، ص‌ 305؛ عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، همانجا).

استادان‌ و مشایخ‌ سیدنعمت‌اللّه‌ در شیراز، به‌ گفته خودش‌، بیست‌ تن‌ بودند ( رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 139) كه‌ از آن‌ جمله‌اند: میرزا ابراهیم‌ فرزند صدرالمتألهین‌ شیرازی‌ (متوفی‌ 1070؛ نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1414، جزء 1، ص‌ 285؛ عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 72)؛ و جعفر بن‌ كمال‌الدین‌ بحرانی‌ (متوفی‌ 1091؛ عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 80 81؛ محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 171)؛ صالح‌ بن‌ عبدالكریم‌ كَرزكّانی‌ بحرانی‌ (متوفی‌ 1098؛ عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 72)؛ و عبدعلی‌بن‌ جمعه‌ عروسی‌ حویزی‌، مؤلف‌ تفسیر نورالثقلین‌ (متوفی‌ بین‌ سالهای‌ 1089 و 1097؛ نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1414، جزء 1، ص‌ 248؛ همو، 1404، ج‌ 4، ص‌ 309). سه‌ تن‌ اخیر در زمره مشایخ‌ حدیث‌ وی‌ نیز به‌ شمار می‌آیند، چنانكه‌ او خود در اجازه روایت‌ به‌ شیخ‌حسین‌بن‌ محیی‌الدین‌ جامعی‌ عاملی‌، به‌ آنان‌ اشاره‌ كرده‌ است‌ ( رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 264).

سید نعمت‌اللّه‌ در اصفهان‌ نزد این‌ استادان‌ به‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ پرداخت‌: محمدباقر مجلسی‌ (عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 73) كه‌ از مشایخ‌ مهم‌ او بود ( رجوع کنید به همان‌، ص‌ 78) و سه‌ اجازه‌ به‌ سید نعمت‌اللّه‌ داد كه‌ مبسوط‌ترین‌ آنها در پایان‌ نسخه‌ای‌ از نهج‌البلاغه‌، به‌ خط‌ خود مجلسی‌ نوشته‌ شده‌ است‌ (برای‌ متن‌ این‌ اجازه‌ رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 157ـ 163)؛ محمدباقربن‌ محمد مؤمن‌ خراسانی‌ (محقق‌ سبزواری‌؛ متوفی‌ 1090؛ عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، همانجا؛ محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 163)؛ آقاجمال‌ فرزند آقاحسین‌ خوانساری‌ (محقق‌ خوانساری‌؛ متوفی‌ 1099؛ عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 81؛ محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 179)؛ محمدبن‌ مرتضی‌ كاشانی‌ مشهور به‌ مولی‌ محسن‌ فیض‌ كاشانی‌ (متوفی‌ 1091؛ نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1414، جزء 1، ص‌ 284؛ بحرانی‌، لؤلؤة البحرین‌ ، ص‌ 130؛ محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 215) كه‌ سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ از ملازمان‌ و شاگردان‌ خاص‌ او بود ( رجوع کنید به عبداللّه‌ جزایری‌، التحفة السنیة، ص‌ [339 ( )؛ شیخ‌حرّ عاملی‌ (متوفی‌ 1104؛ نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، غایه المرام‌ ، ج‌ 1، ص‌ )361 ]؛ محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 202ـ203) كه‌ جزایری‌ بخشی‌ از احادیث‌ را نزد وی‌ خوانده‌ و او را به‌ انصاف‌ ستوده‌ است‌. حرّ عاملی‌ اذعان‌ می‌كرده‌ كه‌ اشكالاتِ گونه‌ای‌ از قیاس‌، از جمله‌ قیاسِ منصوص‌ العله‌ و اولویت‌، را از سید نعمت‌اللّه‌ آموخته‌ است‌ ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، غایة المرام، همانجا).

در منابع‌، از كسان‌ دیگری‌ در زمره مشایخ‌ سید نعمت‌اللّه‌ یاد شده‌ است‌ كه‌ صحیح‌ نیست‌ (رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 170، 192ـ194، 200ـ201). از برخی‌ استادان‌ او نیز، به‌ دلیل‌ اشاره‌ نكردن‌ وی‌ به‌ نامهایشان‌ یا ذكر نشدن‌ شرح‌حال‌ آنها در منابع‌، اطلاع‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌ ( رجوع کنید به نعمت‌ اللّه‌ جزایری‌، 1404، ج‌ 4، ص‌ 303ـ304، 308؛
محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 198).

شاگردان‌ سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ پرشمارند. سید عبداللّه‌ جزایری‌، نوه وی‌، در تذكره شوشتر (ص‌ 157ـ163) و محمد جزایری‌ در نابغه فقه‌ و حدیث‌ (ص‌ 252ـ326)، به‌ ترتیب‌ الفبا، نام‌ آنان‌ را ذكر كرده‌اند، از جمله آنان‌اند: ابوالحسن‌بن‌ محمد زمان‌ بن‌ عنایت‌اللّه‌ تستری‌ (متوفی‌ 1143؛
عبداللّه‌ جزایری‌، كتاب‌ تذكرۀ شوشتر ، ص‌ 157؛
همو، 1409، ص‌ 123؛
محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 252ـ253)؛
ابوالقاسم‌ بن‌ محمد مرعشی‌ شوشتری‌ (عبداللّه‌ جزایری‌، كتاب‌ تذكره شوشتر ، ص‌ 158ـ 159)؛
عبدالحسین‌بن‌ خواجه‌ كلبعلی‌ گَرگَری‌ شوشتری‌ (متوفی‌ 1141) كه‌ نزد سید نعمت‌اللّه‌ زبدة ‌الاصول‌ را خواند و از وی‌ اجازه روایت‌ اخذ كرد (محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 271)؛
علی‌بن‌ حسین‌ جامعی‌ عاملی‌، از عالمان‌ و مفسران‌ مشهور ( رجوع کنید به همان‌، ص‌ 274ـ 275)؛
عنایت‌اللّه‌بن‌ محمد زمان‌ تستری‌ (متوفی‌ 1147؛
عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 157؛
محمد جزایری‌، 1418، ص‌277ـ279)؛
مجدالدین‌بن‌ قاضی‌ شفیع‌الدین‌ دزفولی‌ (متوفی‌ پیش‌ از 1165؛
عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 172)؛
فتح‌اللّه‌ بن‌ علوان‌ كعبی‌ دَوْرَقی‌ (متوفی‌ 1130؛
همان‌، ص‌ 158)؛
محمدهادی‌بن‌ سیدمحمد مرعشی‌ تستری‌ (متوفی‌ 1137؛
همان‌، ص‌ 189)؛
یعقوب‌بن‌ ابراهیم‌ بختیاری‌ حویزی‌ (متوفی‌ 1150)، كه‌ نخست‌ در شیراز و سپس‌ در شوشتر نزد سیدنعمت‌اللّه‌ به‌ تحصیل‌ علم‌ پرداخت‌ (همان‌، ص‌ 192)؛
و محمدبن‌ علی‌ نجّار شوشتری‌ (متوفی‌ 1140 یا 1141) كه‌ از شاگردان‌ بزرگ‌ سید نعمت‌اللّه‌ بود و از طرف‌ او به‌ امامت‌ جماعت‌ نیز منصوب‌ شد ( رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 301)، در علوم‌ شرعی‌، به‌ویژه‌ تجوید و تفسیر، یگانه‌ بود و كتاب‌ مجمع‌التفاسیر از آثار اوست‌ ( رجوع کنید به عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 178؛
همو، كتاب‌ تذكره شوشتر ، ص‌ 161؛
محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 304). او یادداشتهای‌ تفسیری‌ سیدنعمت‌اللّه‌ را نیز در كتابی‌ با عنوان‌ عقودالمرجان‌ گردآوری‌ كرده‌ است‌ (آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1372 ش‌، ص‌ 706؛
همو، 1403، ج‌ 15، ص‌ 305).

كسان‌ دیگری‌ نیز از جزایری‌ اجازه روایت‌ حدیث‌ دریافت‌ كرده‌اند، گرچه‌ از شاگردان‌ او نبوده‌اند، مانند شریف‌ ابوالحسن‌بن‌ محمدطاهر اصفهانی‌ غَرَوی‌ (متوفی‌ 1138؛
همان‌، ص‌ 48؛
محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 238) و شمس‌الدین‌ بن‌ صفر جزایری‌ (متوفی‌ ح1140؛
عبداللّه جزایری‌،1409، ص‌ 141؛
محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 268). همچنین‌ سیدنعمت‌اللّه‌ به‌ حسین‌بن‌ محیی‌الدین‌ جامعی‌ عاملی‌، از هم‌ دوره‌های‌ خود، اجازه روایت‌ داد و از او نیز اجازه‌ای‌ اخذ كرد (محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 259) كه‌ اصطلاحاً به‌ آن‌ اجازه مدبّج‌ ( رجوع کنید به اجازه‌ * ) گفته‌ می‌شود ( رجوع کنید به عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 48ـ49). محمد جزایری‌ (1418، ص‌ 263ـ266) متن‌ اجازه سیدنعمت‌اللّه‌ را به‌ طور كامل‌ نقل‌ كرده‌ است‌.

آرا. محققان‌ در این‌ باب‌ اتفاق‌ نظر دارند كه‌ مسلك‌ جزایری‌ در استنباط‌ احكام‌ نه‌ اصولی‌ بوده‌ نه‌ اخباری‌ صرف‌، بلكه‌ او میانه‌رو بوده‌ و به‌ تعبیر مشهور، طریقه وسطا را برگزیده‌ بوده‌ است‌ ( رجوع کنید به خوانساری‌، ج‌ 8، ص‌ 150؛
محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 330ـ 332؛
محمدتقی‌ حكیم‌، ص‌ 96؛
نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1408، ج‌ 1، مقدمه موسوی‌ جزائری‌، ص‌ 39ـ40). منبع‌ محققان‌ در این‌ داوری‌، سخنان‌ جزایری‌ در كتابها و رساله‌های‌ متعدد او بوده‌ كه‌ در آنها به‌ اخذ مسلك‌ و طریقه وسطا تصریح‌ و آن‌ را روش‌ استادش‌ محمدباقر مجلسی‌ ذكر كرده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به غایة‌ المرام‌ ، ج‌ 1، ص‌ [ 40 (، ج‌ 2، ص‌ ) 140 (؛
برای‌ اطلاع‌ بیشتر در باره مسلك‌ مجلسی‌ رجوع کنید به مجلسی‌، 1369 ش‌، ص‌ 122؛
بحرانی‌، 1363ـ1367 ش‌، ج‌ 1، ص‌ 14ـ 15؛
طارمی‌، ص‌ 200ـ202). مراد جزایری‌ از طریقه وسطا، آن‌ گونه‌ كه‌ خود در مقدمه كتاب‌ غایة ‌المرام‌ فی‌ شرح‌ تهذیب‌ الاحكام‌ (ج‌ 1، ص‌ ) 40 ( ) توضیح‌ داده‌، اعتقاد به‌ حجیت‌ ظواهر قرآن‌ در تشریع‌ است‌ و آن‌ را طریقی‌ دانسته‌ كه‌ نه‌ مانند طریق‌ مجتهدان‌ اصولی‌ است‌ كه‌ به‌ قواعد و استنباط‌ و استدلالهای‌ عقلی‌ تكیه‌ زده‌اند و نه‌ مانند اخباریهایی‌ چون‌ محمدامین‌ استرآبادی‌ كه‌ هرگونه‌ استنباط‌ مبتنی‌ بر قواعد ظنی‌ را انكار كرده‌ و عمل‌ به‌ ظواهر قرآن‌ را از مصادیق‌ آن‌ شمرده‌اند ( رجوع کنید به استرآبادی‌، ص‌ 269ـ271، 336ـ 338). جزایری‌ ( غایة‌ المرام‌، ج‌ 1، ص‌ ) 16 ] ) پس‌ از نقل‌ سخنان‌ محمدامین‌ استرآبادی‌ در الفوائد المدنیة و تصدیق‌ تمام‌ سخنان‌ وی‌، تنها بر رأی‌ او مبنی‌ بر عدم‌ حجیت‌ ظواهر كتاب‌ خرده‌ گرفته‌ است‌.

علاوه‌ بر این‌، یكی‌ از دلایلی‌ كه‌ سبب‌ شده‌ تا محققان‌، جزایری‌ را میانه‌رو بدانند، نظر وی‌ در باره پاره‌ای‌ از موارد شبهه تحریمیه‌، مانند نوشیدن‌ قهوه‌ و مصرف‌ دخانیات‌، است‌ كه‌ در حرمت‌ آنها نصّی‌ وارد نشده‌ است‌ ( رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 332؛
نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1408، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ 41؛
محمدتقی‌ حكیم‌، ص‌ 97ـ 98). اخباریها در این‌ گونه‌ موارد، بنا بر احتیاط‌، قائل‌ به‌ عدم‌ جوازند، اما جزایری‌ از این‌ نظر عدول‌ كرده‌، قائل‌ به‌ اباحه‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1404، ج‌ 4، ص‌ 55 60 با نقد آرای‌ علی‌نقی‌ كمره‌ای‌؛
همو، 1414، جزء 1، ص‌ 484). با این‌ همه‌، سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ در بسیاری‌ موارد دیگر مطابق‌ رأی‌ اخباریان‌ نظر داده‌، از جمله‌ در باب‌ منابع‌ تشریع‌، فقط‌ كتاب‌ و سنّت‌ را معتبر شمرده‌ و اجماع‌، استصحاب‌، عقل‌ و تمام‌ گونه‌های‌ قیاس‌، از جمله‌ قیاس‌ منصوص‌العله‌ و اولویت‌، را باطل‌ دانسته‌ است‌ ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، غایة ‌المرام، ج‌ 1، ص‌ [ 11ـ15، 22، 37، 59ـ61 (، ج‌ 2، ص‌ )51 (؛
همو، 1414، جزء 1، ص‌ 485، 514؛
برای‌ اطلاع‌ از نظر اخباریها رجوع کنید به استرآبادی‌، ص‌ 181، 241ـ242، 265ـ 299). همچنین‌ در صورت‌ تعارض‌ نقل‌ با ادله عقلی‌، اعم‌ از قواعد عملی‌ یا قواعد نظری‌ (چون‌ «امر به‌ شی‌ء مستلزم‌ نهی‌ از ضد عام‌ است‌» و «مامِنْ عامٍّ اِلاّ و قَدْ خُصّ»)، نقل‌ را مقدّم‌ دانسته‌ است‌ ( رجوع کنید به غایه المرام‌ ، ج‌ 1، ص‌ ) 35ـ36 ] ). وی‌ بر خلاف‌ علامه‌ مجلسی‌ (1411، ص‌ 13ـ14) كه‌ تقلید از میت‌ را جایز نمی‌دانسته‌، همانند اخباریها قائل‌ به‌ جواز تقلید از میت‌ بوده‌ است‌ ( رجوع کنید به ادامه مقاله‌).

در هر حال‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ بدون‌ ارائه نظریه‌ای‌ انتقادی‌ در باب‌ ماهیت‌ فقه‌ و كاركرد منابع‌ تشریع‌، نمی‌توان‌ صرفاً با تكیه‌ بر پاره‌ای‌ از نقل‌قولها، مسلك‌ جزایری‌ را در استنباط‌ احكام‌ مشخص‌ كرد. مفهوم‌ طریقه وسطا نیز مبهم‌ است‌، البته‌ این‌ ابهام‌ حتی‌ در باب‌ مدلول‌ عموم‌ مفاهیم‌ و مسائل‌ مورد نزاع‌ اخباریها و اصولیان‌ وجود دارد و این‌ به‌ دلیل‌ فقدان‌ نظریه‌ای‌ انتقادی‌ و تحلیلی‌ و تاریخی‌ از مفاهیم‌ فقه‌ و فرآیند تكامل‌ آن‌، و روشن‌ نبودن‌ مفهوم‌ سنّت‌ و معنای‌ عقل‌ است‌ كه‌ ظاهراً در مقابل‌ آن‌ قرار دارد ( رجوع کنید به كرمی‌، ص‌ 261ـ 275).

از سوی‌ دیگر، در سخنان‌ جزایری‌ برداشتی‌ از ماهیت‌ احكام‌ شرعی‌ و نحوه استنباط‌ آنها را می‌توان‌ استخراج‌ كرد كه‌ دست‌ كم‌ تا صورتبندی‌ نهایی‌ آرای‌ فقهی‌ و اصولی‌اش‌، وی‌ را باید در زُمره اخباریها دانست‌، زیرا وی‌ از سویی‌ فقه‌ را نه‌ مجموعه‌ای‌ از قواعد كلی‌، بلكه‌ انبوهی‌ از روایات‌ جزئی‌ دانسته‌ است‌ كه‌ یگانه‌ ملاك‌ معتبر استنباط‌ و مبنای‌ عمل‌اند ( رجوع کنید به غایة‌ المرام، ج‌ 1، ص‌ [ 35ـ36 (، ج‌ 2، ص‌ ) 95 ( ) و از سوی‌ دیگر، برای‌ غنی‌ كردن‌ منابع‌ روایت‌ و محدود كردن‌ دامنه استنباط‌ عقلی‌، علاوه‌ بر نقد نظریه تقسیم‌ چهارگانه احادیث‌ (صحیح‌، حسن‌، موثق‌ و ضعیف‌)، كه‌ مستلزم‌ مناقشه‌ در باره بسیاری‌ از احادیث‌ است‌ ( رجوع کنید به همان‌، ج‌ 1، ص‌ ) 2ـ4 ( )، بر وثاقت‌ بسیاری‌ از كتابهای‌ حدیثی‌، چون‌ عیون‌ اخبار الرضا اثر شیخ‌ صدوق‌، الاحتجاج‌ طَبْرِسی‌ و الفقه‌ الرضوی‌ ، صحه‌ گذاشته‌ است‌ ( رجوع کند به همان‌، ج‌ 1، ص‌ ) 8 (؛
همو، لوامع‌ الانوار، ص‌ ) 5 ] ).

در آغاز عصر صفوی‌، با حضور مؤثر فقیهان‌ در اداره جامعه‌، بحث‌ در باره جایگاه‌ و وظایف‌ مجتهدان‌ و رابطه آنان‌ با مقلدان‌ و نیز نقش‌ مرجعیت‌ دینی‌، یكی‌ از مسائل‌ اساسی‌ شد. مسئله جواز یا عدم‌ جواز تقلید از مجتهدِ میت‌ از آن‌ جمله‌ بود كه‌ دست‌ كم‌ در این‌ دوره‌، 35 رساله مستقل‌ در این‌ باب‌ نگاشته‌ شد ( رجوع کنید به آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 4، ص‌ 391ـ393؛
حسینی‌ جلالی‌، ص‌ 59ـ73). از جمله این‌ نوشته‌ها، رساله منبع‌ الحیاة و حجیة قول‌ المجتهد من‌ الاموات‌ سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ بود. البته‌ وی‌ در دیگر آثار خود نیز به‌ بررسی‌ این‌ مسئله‌ پرداخته‌ است‌ ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، كنز الطالب، ص‌ [81- 86 (؛
همو، 1408، ج‌ 2، ص‌ 76ـ93؛
همو، 1404، ج‌ 3، ص‌ 368ـ369؛
همو، مسكّن‌ الشجون‌ ، ص‌ ) 85 -86 ] ). غالب‌ فقیهان‌ اصولی‌، به‌ویژه‌ متأخران‌، تقلید ابتدایی‌ از میت‌ را جایز نمی‌دانند ( رجوع کنید به طباطبایی‌، ص‌ 618ـ619؛
طباطبائی‌ یزدی‌، ج‌ 1، ص‌ 5، مسئله 9). در مقابل‌، برخی‌ فقیهان‌ اصولی‌ و عموم‌ اخباریها، از جمله‌ فیض‌ كاشانی‌ (ج‌ 2، ص‌ 52) و به‌ تبع‌ او سیدنعمت‌اللّه‌ جزایری‌، تقلید از میت‌ را جایز دانسته‌، شرط‌ حیات‌ مجتهد را غیر معتبر و بدون‌ دلیل‌ ذكر كرده‌اند. به‌ نظر می‌رسد این‌ نزاع‌ مسائل‌ مهمی‌ را در باب‌ ماهیت‌ فقه‌ و بنیادهای‌ شریعت‌ مطرح‌ كرده‌ كه‌ امروزه‌ بررسی‌ آنها ارزش‌ علمی‌ و تاریخی‌ دارد و دوره مهمی‌ از فرآیند تكامل‌ دانش‌ فقه‌ و اصول‌ فقه‌ را نشان‌ می‌دهد.

سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ در رساله منبع‌الحیاة، نخست‌ به‌ نقد آرای‌ مجتهدان‌ اصولی‌ در باب‌ مجاز نبودن‌ تقلید از مجتهد میت‌، خاصه‌ آرای‌ شهید ثانی‌ در رساله تقلید المیت‌ و رساله مشكاة القول‌ السدید فی‌الاجتهاد و التقلید از فرزند شهیدثانی‌، شیخ‌حسن‌بن‌ زین‌الدین‌ صاحب‌ معالم‌، پرداخته‌ ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1401، ص‌ 6ـ33) و در ادامه‌ از مجتهدان‌ اصولی‌ در باب‌ تقسیم‌ مكلفان‌ به‌ مجتهد و مقلد انتقاد كرده‌ ( رجوع کنید به همان‌، ص‌ 33ـ40) و در پایان‌، برخی‌ مسائل‌ مورد اختلاف‌ میان‌ مجتهدان‌ و اخباریان‌، خاصه‌ اختلاف‌ بر سر مبانی‌ و ماهیت‌ فقه‌ و كاركردهای‌ اجتهاد، را بیان‌ نموده‌ است‌ ( رجوع کنید به همان‌، ص‌40ـ83).

شهید ثانی‌ (ج‌ 1، ص‌ 43) با تصریح‌ به‌ اینكه‌ منابعِ شرع‌ ظنی‌اند و به‌ تنهایی‌ موجب‌ علم‌ به‌ احكام‌ نمی‌شوند یا مبنای‌ عمل‌ قرار نمی‌گیرند، نتیجه‌ می‌گیرد كه‌ این‌ گونه‌ منابع‌ باید با استنباط‌ فقیهانی‌ همراه‌ شوند كه‌ به‌ مقام‌ افتا رسیده‌اند. بی‌ دلیل‌ نیست‌ كه‌ حكم‌ به‌ حلال‌ یا حرام‌ بودن‌ كاری‌ و صحت‌ یا فساد هر امری‌ باید مبتنی‌ بر طریق‌ و منبعی‌ معتبر باشد ( رجوع کنید به همان‌، ج‌ 1، ص‌ 27) و مقلد موظف‌ است‌ آن‌ حكم‌ را یا به‌ گونه‌ای‌ مستقیم‌ یا از طریق‌ راویان‌ عادل‌ از مجتهدی‌ معین‌ اخذ كند ( رجوع کنید به همان‌، ج‌ 1، ص‌ 28).

در همین‌ زمینه‌، شیخ‌ حسن‌، صاحب‌ معالم‌، پس‌ از اشاره‌ به‌ شرط‌ اخیر در نقل‌ فتوا، با استناد به‌ ادله عقلی‌ و نقلی‌، تقلید را جایز نمی‌شمارد، جز در مواردی‌ معدود كه‌ تقلید از مجتهد زنده‌ از آن‌ جمله‌ است‌ ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1408، ج‌ 2، ص‌ 77)، اما تقلید از میت‌، به‌ علت‌ وجود نداشتن‌ دلیل‌ قطعی‌ بر صحت‌ آن‌، جایز نیست‌ ( رجوع کنید به همان‌، ج‌ 2، ص‌ 78؛
نیز رجوع کنید به تقلید * ).

شهید ثانی‌ (ج‌ 1، ص‌ 29) به‌ تفاوت‌ ماهوی‌ فتوا و حدیث‌ و به‌ تبع‌ آن‌ شرایط‌ ویژه هر یك‌ اشاره‌ كرده‌ و افزوده‌ است‌ كه‌ اجازه مشایخ‌ در نقل‌ فتوا یا كتابهای‌ پیشینیان‌ در حكم‌ جواز اخذ فتواهای‌ آنان‌ نیست‌، زیرا اجازه‌ و نظایر آن‌ تنها راهنمای‌ نقل‌ روایت‌اند نه‌ ملاك‌ یا مبنای‌ عمل‌. بر همین‌ اساس‌ است‌ كه‌ شرایط‌ فتوا در قیاس‌ با روایت‌ احادیث‌، پیچیده‌تر و دقیق‌تر به‌نظر می‌رسد؛
بدین‌ معنا كه‌ اگر در نقل‌ حدیث‌، زن‌ و مرد، حر و عبد و فقیه‌ و عامی‌ بودن‌ شرط‌ صحت‌ روایات‌ به‌ شمار نمی‌روند، در فتوا چنین‌ نیست‌ و اخذ آن‌ جز از فقیه‌ جامع‌الشرایط‌ جایز نیست‌ (همان‌، ج‌ 1، ص‌ 31) و بر فرض‌ اینكه‌ فتوای‌ فقهایی‌ تنها از طریق‌ اجازه‌ و نظایر آن‌ نقل‌ شود، لازمه‌اش‌ این‌ است‌ كه‌ عدالت‌ تمام‌ واسطه‌ها از طریق‌ روشهای‌ معتبر اثبات‌ شود. این‌ جرح‌ و تعدیل‌ در باب‌ راویان‌ احادیث‌ تحقق‌ یافته‌ اما در زمینه مورد بحث‌، یعنی‌ فتوای‌ فقیهان‌، توثیق‌ واسطه‌ها تحقق‌ نیافته‌ و روایت‌ از مجتهدان‌ عملاً غیر مقدور است‌ (همان‌، ج‌ 1، ص‌ 30).

در مقابل‌، سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ مطابق‌ نظر اخباریها، فقه‌ را مجموعه‌ای‌ از دلایل‌ شرعی‌ و، فتوای‌ فقهی‌ را هم‌ تراز روایت‌ احادیث‌ دانسته‌ است‌. در واقع‌، اولی‌ ترجمان‌ دومی‌ است‌ و همان‌گونه‌ كه‌ روایات‌ پیشینیان‌ معتبر است‌، نقل‌ فتواهای‌ آنان‌ نیز معتبر است‌ و می‌تواند مبنای‌ عمل‌ قرار گیرد ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1401، ص‌ 6ـ7، 11، 31؛
نیز رجوع کنید به بروجردی‌، ج‌ 4، قسم‌2، ص‌258). مطابق‌ این‌ برداشت‌، مجتهد در تعریف‌ صحیح‌ تنها ناقل‌ احكام‌ الاهی‌ است‌ ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1401، ص‌ 17ـ 18) و كتابهای‌ فقهی‌ چیزی‌ جز شرح‌ كتابهای‌ حدیث‌ و بیان‌ نظام‌مند آنها نیستند. اختلاف‌ میان‌ فقیهان‌ پیشین‌ نیز ریشه‌ در اختلاف‌ خود احادیث‌ یا برداشت‌ آنها دارد و به‌ طور كلی‌ میان‌ نگارش‌ كتابهای‌ فقهی‌ و گردآوری‌ متون‌ حدیثی‌ فرقی‌ نیست‌ ( رجوع کنید به همان‌، ص‌ 31؛
جابری‌، ص‌ 371). تنها ملاك‌ عمل‌ در فقه‌ دلیل‌ شرعی‌ است‌ كه‌ با مرگ‌ مجتهدان‌ نیز باطل‌ نمی‌شود ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، منبع‌الحیاة، ص‌ 22؛
استرآبادی‌، ص‌ 299). جزایری‌ (1401، ص‌ 18) بر این‌ اساس‌، جزایری‌ پس‌ از اشاره‌ به‌ برداشت‌ شهید ثانی‌ از مفهوم‌ اجتهاد و تقلید ( رجوع کنید به شهید ثانی‌، ج‌ 1، ص‌ 39ـ40)، به‌ نقد آن‌ پرداخته‌ است‌. به‌ نظر وی‌ (1408، ج‌2، ص‌80)، دو مفهوم‌ مذكور اصطلاحاتی‌ حادث‌ هستند و در دوران‌ امامان‌ و حتی‌ دوره‌های‌ بعد ناشناخته‌ بودند. كاربرد آنها به‌ زمان‌ شیخ‌ طوسی‌ و رواج‌ آنها به‌ زمان‌ علامه‌ حلّی‌ باز می‌گردد. در زمان‌ امامان‌ كتابهای‌ محدّثان‌ متداول‌ بود كه‌ به‌ زودی‌ مبنای‌ عمل‌ گشت‌. اجتهاد به‌ معنای‌ فهم‌ اخبار منقول‌ و ترجیح‌ یكی‌ بر دیگری‌ در مقام‌ تعارض‌ و تمیز صحیح‌ از ضعیف‌ آنها بود كه‌ خود گونه‌ای‌ از اجتهاد است‌ (نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1401، ص‌ 28).

جزایری‌ (1408، ج‌ 2، ص‌ 89 -90) افزوده‌ است‌ كه‌ عمل‌ به‌ جرح‌ و تعدیل‌ پیشینیان‌، كه‌ مجتهدان‌ اصولی‌ نیز بر مبنای‌ آن‌ عمل‌ می‌كنند، خود از مصادیق‌ تقلید از فتاوی‌ مجتهدان‌ میت‌ است‌ كه‌ اصولیان‌ آن‌ را به‌ طور ضمنی‌ پذیرفته‌اند. وی‌ با تأكید بر جواز تقلید از مجتهد مرده‌، دلیل‌ عمده قائلان‌ به‌ منع‌ را اجماع‌ دانسته‌ است‌ (همان‌، ج‌ 2، ص‌ 81؛
همو، غایة ‌المرام‌ ، ج‌ 1، ص‌ [ 38 ] ). با ملاحظه آرای‌ پیشینیان‌ می‌توان‌ دریافت‌، چنانكه‌ دیدیم‌ این‌ مسئله‌ مورد اتفاق‌ عالمان‌ نیست‌. از سوی‌ دیگر، بسیاری‌ از فقیهان‌ منكر اعتبار اجماعهایی‌ از این‌ دست‌ هستند، چنانكه‌ شهید ثانی‌ در رساله ‌مخالفة الشیخ‌ الطوسی‌ لاجماعات‌ نفسه‌ (ج‌2، ص‌847 - 857) مواردی‌ را نقل‌ كرده‌ كه‌ شیخ‌ طوسی‌، با ادعای‌ اجماع‌ بر آنها، در آثار دیگرش‌ به‌ نقض‌ آنها پرداخته‌ است‌ ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1401، ص‌ 20ـ21). دوم‌ اینكه‌، این‌ گونه‌ اجماعها از طریق‌ خبر واحد نقل‌ شده‌ كه‌ دلیلی‌ ظنی‌ است‌ و مفید قطع‌ و یقین‌ نیست‌. سوم‌ اینكه‌، استناد به‌ اجماع‌ خود از مصادیق‌ تقلید از میت‌ است‌ (رجوع کنید به همو، 1408، ج‌ 2، ص‌ 81 -82).

سیدنعمت‌اللّه‌ جزایری‌ كتابی‌ با عنوان‌ مُسكِّن‌ الشُجُون‌ فی‌ حكم‌ الفرار من‌ الطاعون‌ نوشته‌ كه‌ در آن‌ به‌ شرح‌ بیماری‌ طاعون‌ و شیوع‌ آن‌ در بغداد، جزایر و حویزه‌ پرداخته‌ است‌. این‌ واقعه‌ در 1102 در شام‌، آسیای‌ صغیر و عراق‌ و بخشهای‌ جنوب‌ شرقی‌ ایران‌ ( مسكّن‌ الشجون‌ ، ص‌ [ 63 ] ) رخ‌ داد كه‌ عده بسیاری‌ بر اثر آن‌ درگذشتند. وی‌ در این‌ كتاب‌ علل‌ وقوع‌ و راههای‌ پیشگیری‌ از این‌ بیماری‌ را از منظر دینی‌ و با نگاه‌ ویژه‌ و ادیبانه خود بررسی‌ كرده‌ كه‌ شایان‌ تأمل‌ است‌.

كتاب‌ مسكّن‌الشجون‌ دارای‌ پنج‌ باب‌ و یك‌ خاتمه‌ است‌. باب‌ اول‌ در بیان‌ مرگ‌ و نقل‌ پاره‌ای‌ از عجایب‌ آن‌ است‌. جزایری‌ با تكیه‌ بر آموزه‌های‌ دینی‌ و استناد به‌ برخی‌ احادیث‌، درخواست‌ مرگ‌ یا تعجیل‌ آن‌ را جایز ندانسته‌ است‌ (ص‌ [ 2 (؛
برای‌ اطلاع‌ بیشتر رجوع کند به مجلسی‌، 1403، ج‌ 6، ص‌ 124ـ139). وی‌ سپس‌ به‌ تأویل‌ بعضی‌ احادیث‌ پرداخته‌ است‌ كه‌ در آن‌ حضرت‌ آدم‌، ادریس‌ (ص‌ ) 3 ( )، ابراهیم‌ (ص‌ ) 4 ( ) و موسی‌ (ص‌ ) 5 ] ) علیهم‌السلام‌ از خداوند مرگ‌ خویش‌ را خواسته‌اند.

در باب‌ دوم‌، بیماری‌ طاعون‌ و اسباب‌ بروز و گسترش‌ آن‌ بررسی‌ شده‌ است‌. نخستین‌ دلیل‌ بروز این‌ بیماری‌ به‌ نظر جزایری‌ (ص‌ [ 15 ( )، ارتكاب‌ و شیوع‌ فحشا است‌ (نیز رجوع کنید به طبرانی‌، ج‌ 2، ص‌ 390ـ391؛
مجلسی‌، 1403، ج‌ 70، ص‌367ـ 368). وی‌ در این‌ باره‌ به‌ یك‌ حدیث‌ نیز استناد كرده‌ كه‌ در آن‌ گفته‌ شده‌ است‌ اگر در قومی‌ فحشا شایع‌ شود، خداوند سپاهی‌ از اهریمنان‌ را بر آدمیان‌ مسلط‌ می‌كند تا آدمیان‌ را با نیزه‌ در ورطه هلاكت‌ می‌افكنند (همانجا). از اسباب‌ دیگر شیوع‌ طاعون‌، اجرا نكردن‌ فریضه امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر است‌ كه‌ مطابق‌ آن‌ بی‌گناهان‌ نیز، به‌سبب‌ اهمال‌ در اجرای‌ فریضه مذكور، سرنوشت‌ گناهكاران‌ را پیدا می‌كنند و طاعون‌ دامنگیر آنان‌ نیز خواهد شد (همان‌، ص‌ ) 17 ( ). جزایری‌ به‌ فتوای‌ برخی‌ فقیهان‌ استناد كرده‌ است‌ كه‌ مؤمنان‌ را موظف‌ كرده‌اند در صورت‌ ناتوانی‌ در اقامه شعائر دین‌ اسلام‌، از بلاد كفر هجرت‌ كنند (همان‌، ص‌ ) 18 ( ). جزایری‌ در ادامه‌ به‌ تلقی‌ حكما از بیماری‌ طاعون‌ و اسباب‌ آن‌ اشاره‌ كرده‌ است‌ (ص‌ ) 19 ( ). مطابق‌ نظر حكما، بیماری‌ وبا در حكم‌ پاكسازی‌ (تنقیه‌) طبیعت‌ از آمیختگی‌ نیك‌ و بد است‌. وی‌ گفته میرفندرسكی‌ (متوفی‌ 1050) را در این‌ زمینه‌ نقل‌ كرده‌ كه‌ روزگار را به‌ انسان‌ تشبیه‌ كرده‌ است‌؛
همان‌طور كه‌ آدمی‌ برای‌ تنقیه‌، ادویه مسهل‌ را به‌ كار می‌برد، طاعون‌ نیز با میراندن‌ آدمیان‌ موجب‌ اعتدال‌ مزاج‌ روزگار می‌شود( همان‌، ص‌ ) 20 ] ).

باب‌ سوم‌ كتاب‌ به‌ وجوب‌ یا حرمت‌ فرار از طاعون‌ اختصاص‌ دارد. جزایری‌ پس‌ از ذكر مقدمه‌ای‌ در باب‌ وجوب‌ حفظ‌ و رعایت‌ نفوس‌ و ابدان‌ از وقوع‌ در هلاكت‌ و اهتمام‌ شریعت‌ به‌ این‌ امر و تشریع‌ پاره‌ای‌ از احكام‌ در همین‌ سیاق‌، به‌ تحلیل‌ و بررسی‌ روایاتی‌ منقول‌ از پیامبر اكرم‌ پرداخته‌ كه‌ عموماً در منابع‌ اهل‌ سنّت‌ نقل‌ شده‌ و بنا بر آنها فرار از طاعون‌ جایز شمرده‌ نشده‌ است‌ ( رجوع کنید به بخاری‌، ج‌7، ص‌20ـ22؛
مسلم‌بن‌حجاج‌، ج‌ 2، ص‌ 1737ـ1742). در برخی‌ از این‌ روایات‌ آمده‌ شخصی‌ كه‌ با این‌ بیماری‌ به‌ هلاكت‌ برسد، شهید است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به طَیالِسی‌، ج‌ 3، ص‌ 582؛
بخاری‌، ج‌ 7، ص‌ 22؛
مسلم‌بن‌ حجاج‌، ج‌ 2، ص‌ 1522). با این‌ همه‌، جزایری‌ با استناد به‌ پاره‌ای‌ از روایات‌ امامیه‌، كه‌ در آنها نهی‌ پیامبر به‌وجود شرایط‌ خاصی‌ تفسیر شده‌ است‌ ( رجوع کنید به كلینی‌، ج‌ 8، ص‌ 108)، حكم‌ به‌ وجوب‌ فرار از طاعون‌ داده‌ است‌ (نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، مسكّن‌ الشجون‌ ، ص‌ [ 25 ] ). جزایری‌ همچنین‌ سخنان‌ غزالی‌ در احیاء علوم‌الدین‌ (ج‌ 4، ص‌ 303ـ 308)، را به‌ تفصیل‌ نقد و بررسی‌ كرده‌ است‌. به‌ نظر غزالی‌ فرار از طاعون‌ با مقام‌ توكل‌ سازگار نیست‌، هر چند وی‌ احادیث‌ را به‌ نهی‌ ارشادی‌، نه‌ تحریمی‌، تفسیر كرده‌ است‌.

جزایری‌ در بخش‌ دیگری‌ از كتاب‌، اظهار داشته‌ كه‌ بیماری‌ طاعون‌ عذابی‌ برای‌ كافران‌ و امتحانی‌ برای‌ مؤمنان‌ است‌ ( رجوع کنید به مجلسی‌، 1403، ج‌ 8، ص‌ 286، ج‌ 65، ص‌ 180) و قرائنی‌ نیز بر سخن‌ خود ارائه‌ كرده‌ است‌ (نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، مسكّن‌ الشجون‌ ، ص‌ ( 32 ) ). وی‌ در ادامه‌ به‌ بررسی‌ مفهوم‌ اجل‌ و پاره‌ای‌ از معضلات‌ كلامی‌ در باره مشیت‌ الاهی‌ و اختیار آدمی‌ پرداخته‌ و فرار از طاعون‌ را با مشیت‌ الاهی‌ ناسازگار ندیده‌ است‌ (همان‌، ص‌ [ 44 ( ). در آخر، به‌ شرح‌ و بیان‌ وظایف‌ عالمان‌ و حاكمان‌ به‌ هنگام‌ وقوع‌ حوادث‌ عظیم‌، مانند شیوع‌ طاعون‌، پرداخته‌ و چون‌ این‌ بیماری‌ را نتیجه گناه‌ آدمیان‌ دانسته‌، گفته‌ است‌ كه‌ برای‌ پیشگیری‌ از وقوع‌ آن‌، عالمان‌ دین‌ وظیفه‌ دارند خلق‌ را ارشاد كنند و به‌ هنگام‌ شیوع‌ این‌ بیماری‌ باید به‌ مردم‌ امر كنند كه‌ پاره‌ای‌ از مناسك‌ دینی‌، همچون‌ نماز و روزه‌، را به‌ جای‌ آورند (همان‌، ص‌ ) 48 ( ). حاكمان‌ نیز باید منقاد عالمان‌ دین‌ و در اجرای‌ احكام‌الاهی‌ كوشا باشند (همان‌، ص‌ ) 44 ( ). جزایری‌ در كتابهای‌ دیگر خود ( رجوع کنید به لوامع‌ الانوار ، ص‌ ) 50 (؛
مقامات‌ النجاة، ص‌ ) 321 ] ) نیز شیوع‌ طاعون‌ در 1102 را ذكر كرده‌ است‌.

به‌ نظر می‌رسد در باره بیماری‌ وبا، دست‌ كم‌ تا قرن‌ یازدهم‌، سه‌ گفتمان‌ عمده‌ وجود داشته‌ است‌: گفتمان‌ پزشكی‌ دوره اسلامی‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به رازی‌، 1412، ص‌ 692ـ694؛
همو، 1408، ص‌ 487ـ 488؛
جرجانی‌، كتاب‌ 3، بخش‌ 1، ص‌ 73)؛
گفتمان‌ طب‌ نبوی‌ مبتنی‌ بر مجموعه‌ای‌ از احادیث‌ در باره خواص‌ دارویی‌ برخی‌ گیاهان‌ یا غذاها و نحوه معالجه بعضی‌ بیماریها (برای‌ نمونه‌ رجوع کند به عبداللطیف‌ بغدادی‌، ص‌ 216ـ 220؛
سیوطی‌، ص‌ 115ـ117)؛
گفتمان‌ فقهی‌ حدیثی‌ در باره برخی‌ بیماریها با نگرش‌ دینی‌. گفتمان‌ اخیر اگر چه‌ با گفتمان‌ دوم‌ قرابت‌ دارد، مستقل‌ و آمیزه‌ای‌ از احكام‌ فقهی‌ و اخلاقی‌ است‌. دیدگاه‌ جزایری‌ را با توجه‌ به‌ گزارشی‌ كه‌ از بیماری‌ وبا بیان‌ كرده‌، می‌توان‌ در گفتمان‌ سوم‌ جای‌ داد. نگرش‌ وی‌ به‌ بیماری‌ وبا كاملاً آیینی‌ است‌ و ریشه‌ در متون‌ حدیثی‌ دارد كه‌ بر اساس‌ آنها وبا نمادی‌ از عذاب‌ الاهی‌ است‌ كه‌ نخست‌ بر قوم‌ بنی‌اسرائیل‌ نازل‌ شد ( رجوع کنید به مسلم‌بن‌ حجاج‌، ج‌ 2، ص‌1737). در این‌ نگرش‌، میان‌ گناهان‌ و شیوع‌ وبا پیوندی‌ استوار است‌. در جامعه انباشته‌ از گناه‌، بیماری‌ طاعون‌ نماد ظلم‌ است‌ و با آن‌، جامعه‌ نظمی‌ دوباره‌ می‌گیرد. بی‌دلیل‌ نیست‌ كه‌ واژه تنقیه‌ در گزارش‌ جزایری‌ معنایی‌ استعاری‌ دارد و به‌ یكسان‌ انسان‌ و زمان‌ را تطهیر می‌كند. وی‌ همچنین‌ در این‌ كتاب‌ بین‌ طاعون‌ و مكان‌، پیوند خاصی‌ برقرار كرده‌ به‌ نحوی‌ كه‌ شیوع‌ بیماری‌ طاعون‌ در برخی‌ مناطق‌ را امری‌ نامتعارف‌ دانسته‌ و در این‌ باره‌ دست‌ به‌ تأویل‌ آشكار زده‌ و آن‌ را گونه‌ای‌ امتحان‌ الاهی‌ قلمداد كرده‌ است‌، البته‌ ایمنی‌ برخی‌ شهرها یا مكانهای‌ خاص‌ در برابر شیوع‌ بیماریها ریشه‌ در احادیث‌ نبوی‌ دارد ( رجوع کنید به بخاری‌، ج‌ 7، ص‌ 22؛
تِرْمِذی‌، ج‌ 4، ص‌ 514 515؛
برای‌ نمونه‌ای‌ از كاربرد این‌ روایات‌ در مضمون‌ سیاسی‌، به‌ ویژه‌ از سوی‌ عباسیان‌؛
رجوع کنید به حداد، ص‌ 124). در مجموع‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ آرای‌ جزایری‌ در باب‌ طاعون‌ نمونه آشكار تفسیر دینی‌ رویدادهاست‌ و این‌ گفتمان‌ دینی‌ امكانات‌ تازه‌ای‌ را در ادبیات‌ مرگ‌ ابداع‌ كرده‌ است‌.

تألیفات‌ و آثار علمی‌. كتابها، رساله‌ها و حواشی‌ به‌ جامانده‌ از سیدنعمت‌اللّه‌ جزایری‌ فراوان‌ است‌، چنانكه‌ وی‌ را به‌ سرعت‌ قلم‌ و كثرت‌ تألیفات‌ وصف‌ كرده‌اند ( رجوع کنید به عبداللّه‌ جزایری‌، كتاب‌ تذكره شوشتر ، ص‌ 76؛
محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 46). وی‌ بر غالب‌ كتابها و متون‌ حدیثی‌ شرحها و حاشیه‌های‌ متعدد نگاشته‌ است‌ ( رجوع کنید به عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌74). با مراجعه‌ به‌ تعدادی‌ از این‌ آثار می‌توان‌ دریافت‌ كه‌ هدف‌ عمده جزایری‌، چنانكه‌ اشاره‌ شد، منابع‌ حدیثی‌ و در واقع‌ نقدی‌ بر آرای‌ مجتهدان‌ اصولی‌ بوده‌ است‌ ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، لوامع‌الانوار ، ص‌ [ 5 ] ؛
همو، 1417، ج‌ 1، ص‌ 46). شرحها و حاشیه‌نویسیها در آغاز به‌ صورت‌ یادداشتهایی‌ بوده‌ كه‌ سید نعمت‌اللّه‌ بر كتابهای‌ مختلف‌ نگاشته‌ و سپس‌ آنها را به‌ قلم‌ خود یا شاگردانش‌ بازنویسی‌ و مدون‌ كرده‌ است‌ ( رجوع کنید به عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، همانجا). جزایری‌ همچنین‌ بر كتابهایی‌ چون‌ تفسیر بیضاوی‌، قاموس‌اللغة فیروزآبادی‌ و كتابهای‌ چهارگانه حدیث‌ كه‌ در ایام‌ تحصیل‌ خوانده‌ و آنها را استنساخ‌ كرده‌ بود، نیز حاشیه‌ نوشته‌ است‌ ( رجوع کنید به عبداللّه‌ جزایری‌، كتاب‌ تذكره شوشتر ، همانجا؛
شوشتری‌، ص‌ 100).

برخی‌ از كتابهای‌ مهم‌ وی‌ به‌ این‌ شرح‌ است‌:

1) الانوار النعمانیة‌ فی‌ معرفة‌ النشأة‌ الانسانیة، كه‌ گاه‌ به‌ اشتباه‌ آن‌ را انوار نعمانی‌ معرفی‌ كرده‌اند( رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 47). این‌ كتاب‌ در شرح‌ احوالات‌ آدمی‌ از پیش‌ از تولد تا پس‌ از مرگ‌ است‌ كه‌ در سه‌ باب‌ تدوین‌ شده‌ است‌، به‌ این‌ ترتیب‌: در احوال‌ پیش‌ از تولد، از تولد تا وفات‌ و احوال‌ پس‌ از مرگ‌ و عالم‌ آخرت‌. كتاب‌ مؤخره‌ای‌ نیز دارد كه‌ سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ (ج‌ 4، ص‌ 302ـ326) در آن‌ به‌ شرح‌ احوال‌ و سوانح‌ زندگانی استادان‌ و مشایخ‌ خود پرداخته‌ است‌ و در شناخت‌ وی‌ و نیز دوره‌ای‌ كه‌ در آن‌ می‌زیسته‌ منبعی‌ مهم‌ و معتبر به‌ شمار می‌آید. این‌ بخش‌ كتاب‌ به‌ فارسی‌ و انگلیسی‌ نیز ترجمه‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به تنكابنی‌، ص‌436ـ 455؛
فانی‌، ص‌ 3ـ13؛
استوارت‌ ، ص‌ 55 81). جزایری‌ در 1089 از نگارش‌ این‌ كتاب‌ فارغ‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 2، ص‌ 446). این‌ كتاب‌ نخستین‌ بار در 1271 در تهران‌ چاپ‌ سنگی‌ شد و پس‌ از آن‌ نیز بارها منتشر گردید ( رجوع کنید به مشار، ج‌ 6، ستون‌ 629). چاپ‌ چهار جلدی‌ حروفی‌ آن‌، كه‌ نخست‌ در 1338 ش‌ در تبریز منتشر شده‌، متداول‌ترین‌ چاپ‌ آن‌ است‌. از این‌ كتاب‌ به‌ طور كامل‌ یا گزیده‌ دست‌ كم‌ دو ترجمه‌ وجود دارد: نخست‌ ترجمه‌ای‌ است‌ با عنوان‌ ترجمه انوار نعمانی‌ كه‌ دو مترجم‌ به‌ نامهای‌ سید عبدالرحمان‌ و ابوتراب‌ كرمانشاهانی‌، به‌ فرمان‌ محمدعلی‌ میرزا قاجار آن‌ را در 22 رمضان‌ 1226 ترجمه‌ كردند ( رجوع کنید به دانش‌پژوه‌، ج‌ 1، ص‌ 49)؛
دیگری‌ ترجمه‌ای‌ است‌ از سید زین‌العابدین‌ بن‌ حسن‌ رضوی‌ خوانساری‌ (متوفی‌ 1307)، از عالمان‌ و ائمه جماعت‌ اصفهان‌، كه‌ مشتمل‌ بر 42 نور (فصل‌) و نزدیك‌ به‌ نصف‌ تمام‌ كتاب‌ است‌. این‌ ترجمه‌ به‌ اشتباه‌ به‌ نام‌ شیخ‌ محمد تقی‌ بن‌ عبدالرحیم‌ اصفهانی‌ معرفی‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 4، ص‌ 82؛
مشار، ج‌ 3، ستون‌ 263).

2) انیس‌ الوحید فی‌ شرح‌ التوحید ، كه‌ شرحی‌ است‌ بر كتاب‌ التوحید ابن‌بابویه‌، مشهور به‌ شیخ‌ صدوق‌ (متوفی‌ 381). جزایری‌ خود در كتاب‌ زهرالربیع‌ (1420، جزء 2، ص‌ 237) از آن‌ با نام‌ انیس‌الفرید یاد كرده‌ است‌. عبداللّه‌ افندی‌ (ج‌ 5، ص‌ 254) و، به‌ تَبَع‌ وی‌، آقابزرگ‌ طهرانی‌ (1403، ج‌ 2، ص‌ 368ـ 369) آن‌ را انس‌الوحید نامیده‌اند كه‌ اشتباه‌ است‌ و ظاهراً افندی‌ آن‌ را با كتاب‌ محمدعلی‌، نایب‌الصداره قم‌، كه‌ با همین‌ عنوان‌ و در شرح‌ توحید است‌، خلط‌ كرده‌ است‌ ( رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 50 51). سید نعمت‌اللّه‌ كتاب‌ دیگری‌ نیز با عنوان‌ نورالبراهین‌ فی‌ اخبار السادة المرسلین‌ دارد كه‌ ظاهراً شرح‌ دیگری‌ بر كتاب‌ التوحید است‌ ( رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 51؛
نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1408، ج‌ 1، مقدمه موسوی‌ جزائری‌، ص‌ 117ـ 118، 231ـ232)؛
اما، مهدی‌ رجائی‌، مصحح‌ كتاب‌ نورالبراهین‌ (ج‌ 1، مقدمه‌، ص‌ 33)، با مقایسه نسخه‌های‌ خطی‌ دو كتاب‌ مذكور به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌ كه‌ مطالب‌ و محتوای‌ آنها جز در مقدمه‌، كه‌ یكی‌ طولانی‌تر از دیگری‌ است‌، عیناً با هم‌ مطابقت‌ دارند. آقابزرگ‌ طهرانی‌ (1403، ج‌ 24، ص‌ 363) نیز این‌ دو را یكی‌ دانسته‌ است‌. با این‌ همه‌، محمد جزایری‌ (1418، همانجا) بر آن‌ است‌ كه‌ سید نعمت‌اللّه‌ خود تصرفاتی‌ در شرح‌ نخستین‌ به‌ وجود آورده‌ و پس‌ از حذف‌ مقدمه آن‌، مقدمه دیگری‌ بر آن‌ نوشته‌ است‌. از نورالبراهین‌ دو نسخه خطی‌ موجود است‌. جزایری‌ در پایان‌ هر دو شرح‌، تاریخ‌ اتمام‌ آنها را 1099 و در شهر حویزه‌ ذكر كرده‌ است‌ ( رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 52).

3) جواهر الغوالی‌ فی‌ شرح‌ عوالی‌ اللئالی، كه‌ شرحی‌ است‌ بر عوالی‌اللئالی‌ ابن‌ ابی‌جمهور احسایی‌ (متوفی‌ ح 907؛
افندی‌ اصفهانی‌، ج‌ 5، ص‌ 254ـ255؛
عبداللّه‌ جزایری‌، كتاب‌ تذكره شوشتر ، ص‌ 75). جزایری‌ (1420، جزء 2، ص‌ 237) از این‌ كتاب‌ با عنوان‌ مدینة ‌الحدیث‌ یاد كرده‌ است‌. موضوع‌ این‌ كتاب‌ دو جلدی‌ شرح‌ روایات‌ فقهی‌ از طهارت‌ تا دیات‌ است‌ (محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 54). جزایری‌ در جلد نخست‌ به‌ دفاع‌ از وثاقت‌ روایات‌ عوالی‌، كه‌ عموماً مرسل‌اند، پرداخته‌ است‌ ( رجوع کنید به آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 5، ص‌ 273ـ274). جلد دوم‌ از مبحث‌ نكاح‌ آغاز و به‌ مبحث‌ دیات‌ ختم‌ می‌شود. مؤلف‌ در رجب‌ 1105 از تألیف‌ آن‌ فارغ‌ شده‌ است‌ (همان‌، ج‌ 5، ص‌ 274؛
محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 55).

4) حاشیه شرح‌ جامی‌ بر كافیه‌ در نحو. جزایری‌ (1420، جزء 2، ص‌ 237) آن‌ را حاشیه مدونه علی‌ شرح‌ الجامی‌ نامیده‌ است‌. آقابزرگ‌ طهرانی‌ (1403، ج‌ 6، ص‌ 57، ج‌ 14، ص‌ 31) نیز از این‌ كتاب‌ با عنوان‌ الحاشیة‌ علی‌ الجامی‌ و شرح‌ الكافیة یاد كرده‌ است‌. تنكابنی‌ (ص‌ 452) آن‌ را تعلیقه‌ بر شرح‌ جامی‌ دانسته‌ كه‌ البته‌ مقصود یكی‌ است‌. حاشیه مذكور ناتمام‌ است‌ و تا آخر مبحث‌ اسم‌ را در بر می‌گیرد ( رجوع کنید به آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 6، ص‌ 57) و نخست‌ در قالب‌ حاشیه‌هایی‌ بوده‌ كه‌ مؤلف‌ در ایام‌ تحصیل‌ بر شرح‌ جامی‌ می‌نوشته‌ و سپس‌ آن‌ را در قالب‌ كتابی‌ تنقیح‌ و تدوین‌ كرده‌ است‌ (رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، حاشیه سید نعمة ‌اللّه‌ بر شرح‌ جامی‌ ، ص‌ 2ـ3). این‌ حاشیه‌ بسیار مشهور و در میان‌ طلاب‌ علوم‌ دینی‌ متداول‌ بوده‌ و بارها به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ (رجوع کنید به مشار، ج‌ 6، ستون‌ 629). حاشیه‌ بر شرح‌ جامی‌ محققانه‌ و عالمانه‌ است‌ و از دانش‌ گسترده‌ و عمیق‌ و نیز ممارست‌ طولانی‌ سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ در نحو حكایت‌ دارد.

جزایری‌ علاوه‌ بر این‌ حاشیه‌، حواشی‌ و شرحهای‌ متعددی‌ نیز در علم‌ نحو نوشته‌ است‌ (رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 53، 57 - 58، 72، 74، 76ـ77، 96ـ98، 113ـ117، 122، 124، 131).

5) حواشی‌ امل‌الا´مل‌شیخ‌ حرّ عاملی‌. این‌ حواشی‌ متضمن‌ شرح‌ احوال‌ تعدادی‌ از دانشمندان‌ معاصر جزایری‌ است‌ كه‌ در متن‌ كتاب‌ امل‌الا´مل‌ ذكر نشده‌اند و در واقع‌ استدراكی‌ بر كتاب‌ مذكور به‌ شمار می‌آید. بر اساس‌ این‌ كتاب‌ و كتابهای‌ دیگر رجالی‌، آقابزرگ‌ طهرانی‌ (1337 ش‌، ص‌ 483ـ484) سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ را در شمار عالمان‌ رجالی‌ و تذكره‌نویسان‌ ذكر كرده‌ است‌. سید عبداللّه‌ جزایری‌، نوه سیدنعمت‌اللّه‌ جزایری‌، بعدها در كتاب‌ الاجازة الكبیرة از همین‌ شیوه‌ پیروی‌ كرده‌ و به‌ شرح‌ احوال‌ برخی‌ معاصران‌ خود پرداخته‌ است‌ ( رجوع کنید به عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 117ـ193؛
نیز رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 58 59). رجال‌نویسان‌ امامی پس‌ از جزایری‌، چون‌ افندی‌ و خوانساری‌، از این‌ كتاب‌ بهره‌ برده‌اند ( رجوع کنید به آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 6، ص‌ 25؛
محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 59). سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ در این‌ حاشیه‌، شرح‌ حال‌ كسانی‌ چون‌ عبدحیدر بن‌ محمد جزایری‌، ملا عبدالرشید شوشتری‌، عیسی‌ بن‌ محمد جزایری‌، محمد بن‌ سلمان‌ جزایری‌ و برادرش‌ سید نجم‌الدین‌ جزایری‌ را ذكر كرده‌ است‌ (رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 58 59).

6) حواشی‌ نهج‌البلاغة، كه‌ شرح‌ مختصر جزایری‌ است‌ بر نهج‌البلاغة ( رجوع کنید به عبداللّه‌ جزایری‌، كتاب‌ تذكره شوشتر ، ص‌ 76؛
شوشتری‌، ص‌ 104) و آن‌ را الحواشی‌ الضافیة و الموازین‌ الوافیة نامیده‌ است‌ (محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 62).

7) ریاض‌ الابرار فی‌ مناقب‌ الائمة‌ الابرار، در سه‌ جلد: جلد نخست‌ در حالات‌ پیامبر اكرم‌ صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم‌ و امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام‌، جلد دوم‌ در احوال‌ حضرت‌ زهرا سلام‌اللّه‌علیها و امام‌ دوم‌ تا امام‌ یازدهم‌ و جلد سوم‌ در شرح‌ احوال‌ امام‌ دوازدهم‌ عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف‌ ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1420، جزء 2، ص‌ 208؛
افندی‌ اصفهانی‌، ج‌ 5، ص‌ 255؛
عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 75؛
محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 63ـ66؛
آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 11، ص‌ 316).

8) زَهْر الربیع‌ فی‌ الطرائف‌ و الملح‌ و المقال‌ البدیع‌ ، كه‌ جُنگ‌ مانندی‌ است‌ در بیان‌ مطالب‌ گوناگون‌ ادبی‌، نكات‌ تفسیری‌ و شرح‌ احوال‌ پاره‌ای‌ از مشایخ‌ و استادان‌. این‌ كتاب‌ یكی‌ از آثار مشهور جزایری‌ است‌ ( رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 66؛
نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1408، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ 150). عبداللّه‌ جزایری‌ (1409، همانجا) پس‌ از ذكر نام‌ كتاب‌، به‌ اشتمال‌ آن‌ بر مطایبات‌ و هزلیات‌ اشاره‌ كرده‌ و آن‌ را از این‌ جهت‌ قابل‌ حك‌ و اصلاح‌ دانسته‌ است‌. آقابزرگ‌ طهرانی‌ (1403، ج‌ 12، ص‌ 69) در باره این‌ كتاب‌ افزوده‌ كه‌ دو جلدی‌ است‌ و جلد نخست‌ آن‌ مكرراً چاپ‌ شده‌ است‌. سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ این‌ بخش‌ را به‌ هنگام‌ درگذشت‌ فرزند محبوب‌ خود، سید حبیب‌اللّه‌، نوشته‌ است‌. جلد دوم‌ به‌ سبب‌ زوال‌ غم‌، فاقد مطالب‌ هزل‌ است‌ و این‌ كتاب‌ بارها به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ ( رجوع کنید به مشار، ج‌ 6، ستون‌ 629). این‌ كتاب‌ را نورالدین‌ محمد بن‌ سید نعمت‌اللّه‌بن‌ سیدعبدالهادی‌ جزایری‌ از نوادگان‌ سیدنعمت‌اللّه‌ به‌ فارسی‌ ترجمه‌ كرده‌ كه‌ با نام‌ مستعار محمد صالح‌ خان‌ بیگلربیگی‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ ( رجوع کنید به آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 4، ص‌ 106؛
محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 68ـ69).

9) شرح‌ صحیفه‌ سجادیه‌ . سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ بر كتاب‌ صحیفه‌ مجموعاً سه‌ شرح‌ نگاشته‌ است‌ (نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1408، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ 171ـ172): نخست‌ شرحی‌ كه‌ به‌ شرح‌ كبیر معروف‌ شده‌ است‌ (در باره نسخه‌های‌ این‌ شرح‌ رجوع کنید به محمدحسین‌ حكیم‌، ص‌ 152ـ153). دوم‌ شرح‌ مختصر كه‌ در واقع‌ تنقیح‌ و خلاصه‌ای‌ از شرح‌ نخستین‌ است‌ كه‌ پس‌ از تألیف‌ آن‌، شرح‌ كبیر مهجور گشت‌. شرح‌ مختصر با عنوان‌ نور الانوار فی‌ شرح‌ كلام‌ خیر الاخیار شناخته‌ می‌شود. مؤلف‌ در 1078، یعنی‌ در 28 سالگی‌، در خرّم‌آباد از تألیف‌ آن‌ فارغ‌ شد ( رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 128؛
نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1408، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ 217). این‌ كتاب‌ از 1315 تا 1317 در تهران‌، همراه‌ با چند شرح‌ دیگر از عالمان‌ عصر صفوی‌ بر صحیفه سجادیه‌ ، چاپ‌ سنگی‌ شد ( رجوع کنید به آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 24، ص‌ 360؛
مشار، ج‌ 6، ستون‌ 630). این‌ كتاب‌ در بیروت‌ (1420) نیز چاپ‌ شده‌ است‌ (برای‌ نسخه‌های‌ این‌ شرح‌ رجوع کند به محمدحسین‌ حكیم‌، ص‌ 197ـ200). سوم‌ شرح‌ ملحقات‌ صحیفه‌ است‌، با عنوان‌ النُكَت ُالطریفة‌ فی‌ شرح‌ ملحقات‌ الصحیفة. این‌ كتاب‌ در 1317 به‌ همراه‌ نورالانوار در یك‌ مجلد چاپ‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 74).

10) غایة المرام‌ فی‌ شرح‌ تهذیب‌ الاحكام‌ ، كه‌ شرح‌ تهذیب‌الاحكام‌ شیخ‌ طوسی‌ است‌. این‌ شرح‌ مختصری‌ است‌ از شرح‌ دیگر مؤلف‌ كه‌ در ایام‌ جوانی‌ بر تهذیب‌ با عنوان‌ مقصود الانام‌ فی‌ شرح‌ تهذیب‌ الاحكام‌ نگاشته‌ بود (نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، غایة ‌المرام، ج‌ 1، ص‌ [ 1 (؛
عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 74؛
برای‌ گزارشی‌ از نسخه‌های‌ بخشهای‌ موجود این‌ شرح‌ رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 120ـ122). با این‌ همه‌، در این‌ شرح‌ جدید مطالبی‌ آمده‌ كه‌ شرح‌ اول‌ فاقد آنهاست‌ و بدین‌ سبب‌ حجم‌ برخی‌ مجلدات‌ شرح‌ جدید از شرح‌ قدیم‌ قطورتر است‌ ( رجوع کنید به همان‌، ص‌ 77). این‌ كتاب‌ حاوی‌ یك‌ دوره‌ فقه‌ استدلالی‌ است‌ و اطلاعات‌ عظیمی‌ از حوزه‌های‌ دانشهای‌ اسلامی‌، چون‌ حدیث‌، رجال‌، اصول‌ فقه‌ و عقاید، را در خود جای‌ داده‌ است‌. علاوه‌ بر این‌، كتاب‌ مذكور به‌ سبب‌ ذكر آرا و فتاوی‌ فقهی‌ و اصولی‌ محمدباقر مجلسی‌، كه‌ غالباً از او به‌ عنوان‌ شیخنا المعاصر یاد كرده‌، حائز اهمیت‌ فراوان‌ است‌ (به‌ عنوان‌ نمونه‌ رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ ) 80، 84، 90 (، ج‌ 2، ص‌ ) 55، 72 ( ). جزایری‌ افزون‌ بر شرح‌ احادیث‌ تهذیب‌ الاحكام‌ ، به‌ تناسب‌، بحثهای‌ كلامی‌ و فقهی‌ و اصولی‌ مستقلی‌ را مطرح‌ كرده‌ است‌، مانند بحث‌ در ادله تسامح‌ در ادله سنن‌ و اخبار (ج‌ 1، ص‌ ) 88 - 90 ( )، مسئله نفی‌ تواتر قرائات‌ (ج‌ 1، ص‌ ) 123ـ 125 ( )، مسئله تحریف‌ قرآن‌ (ج‌ 1، ص‌ ) 117ـ123 ( ) و مفهوم‌ احباط‌ (ج‌ 1، ص‌ ) 2ـ3 ] ). كتاب‌ غایة ‌المرام‌ به‌ سبب‌ ارائه گزارشی‌ زنده‌ و علمی‌ از نزاع‌ میان‌ اخباریان‌ و اصولیان‌ در فرآیند تحول‌ فقه‌ امامی‌، در میان‌ كتابهای‌ دیگر جزایری‌ جایگاه‌ ویژه‌ای‌ دارد. بخشی‌ از این‌ كتاب‌ در حویزه‌ (محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 80) و بخشی‌ دیگر از آن‌ در شوشتر (همان‌، ص‌ 89، 92) نوشته‌ شده‌ است‌ (برای‌ گزارشی‌ از مجلدات‌ این‌ كتاب‌ رجوع کنید به همان‌، ص‌ 80 -93). نسخ‌ خطی‌ متعددی‌ از این‌ كتاب‌ موجود است‌ ( رجوع کنید به آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 16، ص‌ 18ـ19).

11) كشف‌ الاسرار فی‌ شرح‌ الاستبصار ، كه‌ حاوی‌ مطالب‌ علمی‌ عمده‌ای‌ در فقه‌، حدیث‌ و رجال‌ است‌. مقدمه كتاب‌ نیز بخش‌ مهمی‌ از دیدگاههای‌ مؤلف‌ را منعكس‌ كرده‌ است‌ ( رجوع کنید به نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، 1408، ج‌ 2، ص‌ 36ـ93). این‌ كتاب‌ به‌ همت‌ سیدطیب‌ موسوی‌ جزائری‌، یكی‌ از نوادگان‌ سید نعمت‌اللّه‌، در دست‌ تحقیق‌ است‌ و تاكنون‌ سه‌ جلد از آن‌ منتشر شده‌ است‌.

12) مقامات‌ النجاة فی‌ شرح‌ اسماء الحسنی‌ ، كه‌ به‌ ترتیب‌ حروف‌ الفباست‌ و تا حرف‌ ضاد (نام‌ مبارك‌ ضار) اسمای‌ حسنا را شرح‌ كرده‌ است‌. این‌ كتاب‌ بر مشرب‌ عرفانی‌ نگاشته‌ شده‌ و حاوی‌ اقوال‌ بسیاری‌ از بزرگان‌ و مشایخ‌ تصوف‌، چون‌ ذوالنون‌ مصری‌، رابعه‌ عدویه‌، مجدالدین‌ بغدادی‌ و محیی‌الدین‌ ابن‌عربی‌، است‌ ( رجوع کنید به ص‌ [ 129، 162، 254، 323 ] ). ضمناً برخی‌ از دیدگاههای‌ صوفیان‌ را نیز نقد كرده‌ است‌. مقامات‌النجاة كتابی‌ ناتمام‌ است‌ و مطابق‌ گفته خوانساری‌ (ج‌ 8، ص‌ 153؛
نیز رجوع کنید به آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 22، ص‌ 14)، علامه‌ مجلسی‌ به‌ سبب‌ محتوای‌ صوفیانه‌ كتاب‌، جزایری‌ را از ادامه تألیف‌ بازداشته‌، چنانكه‌ جزایری‌ خود در كتاب‌ زهرالربیع‌ (1414، جزء 1، ص‌ 445) به‌ مورد مشابهی‌ از این‌ توصیه علامه‌ مجلسی‌ اشاره‌ كرده‌ است‌. ظاهراً مقامات‌النجاة در زمان‌ مؤلف‌ گزینش‌ و به‌ فارسی‌ نیز ترجمه‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 119).

13) النور المبین‌ فی‌ قصص‌ الانبیاء و المرسلین‌ ، كه‌ در واقع‌ در حكم‌ تكمله‌ای‌ بر كتاب‌ ریاض‌الابرار یاد شده‌ ( رجوع کنید به عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 76؛
آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 24، ص‌ 375ـ376) و بارها منتشر شده‌ است‌ ( رجوع کنید به مشار، ج‌ 6، ستون‌ 630). نورالدین‌ جزایری‌، فرزند مؤلف‌، نیز این‌ كتاب‌ را با عنوان‌ تحفة‌ الاولیاء به‌ فارسی‌ ترجمه‌ كرده‌ است‌ ( رجوع کنید به عبداللّه‌ جزایری‌، 1409، ص‌ 61؛
آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 3، ص‌ 422ـ423).

14) هدیة المؤمنین‌ و تحفة الراغبین‌، رساله فقهی‌ مختصری‌ در احكام‌ طهارت‌ و صلاه است‌ (نعمت‌اللّه‌ جزایری‌، هدیة المؤمنین‌، ص‌ [ 2 ]؛
محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 131ـ 133). سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ در آغاز این‌ كتاب‌ از آموزه اصولیان‌ در تقسیم‌ مكلفان‌ به‌ مجتهد و مقلد و نیز مجاز نبودن‌ تقلید از میت‌ انتقاد كرده‌ است‌. شیوه نگارش‌ این‌ كتاب‌ به‌ نقل‌ روایت‌ نزدیك‌تر است‌ تا به‌ شیوه‌های‌ متعارف‌ در تحریر مسائل‌ شرعی‌.

اجازات‌ متعددی‌ از سید نعمت‌اللّه‌ جزایری‌ به‌ شاگردان‌ و مجازان‌ از او كه‌ شمار آنها فراوان‌ است‌ ( رجوع کنید به آقابزرگ‌ طهرانی‌، 1403، ج‌ 1، ص‌ 259ـ260)، نیز در دست‌ است‌ كه‌ در صورت‌ تدوین‌ به‌ شكل‌ كتابی‌ مستقل‌ در خواهد آمد (محمد جزایری‌، 1418، ص‌ 47؛
برای‌ دیگر آثار جزایری‌ رجوع کنید به همان‌، ص‌ 52 -53، 60ـ62، 71ـ76، 93ـ 98، 125ـ126، 130ـ131، 133).


منابع‌:
(1) محمدمحسن‌ آقابزرگ‌ طهرانی‌، الذریعة الی‌ تصانیف‌ الشیعة، چاپ‌ علی‌نقی‌ منزوی‌ و احمد منزوی‌، بیروت‌ 1403/1983؛
(2) همو، طبقات‌ اعلام‌ الشیعة : الكواكب‌ المنتشرة‌ فی‌القرن‌ الثانی‌ بعد العشرة، چاپ‌ علی‌نقی‌ منزوی‌، تهران‌ 1372 ش‌؛
(3) همو، مصفی‌ المقال‌ فی‌ مصنفی‌ علم‌ الرجال‌، چاپ‌ احمد منزوی‌، تهران‌ 1337 ش‌؛
(4) محمدامین‌بن‌ محمدشریف‌ استرآبادی‌، الفوائد المدنیة، چاپ‌ رحمة ‌اللّه‌ رحمتی‌ اراكی‌، قم‌ 1424؛
(5) اعتمادالسلطنه‌؛
(6) جعفربن‌ محمد اعرجی‌، مناهل‌ الضرب‌ فی‌ انساب‌ العرب‌ ، چاپ‌ مهدی‌ رجائی‌، قم‌ 1377 ش‌؛
(7) عبداللّه‌بن‌ عیسی‌ افندی‌ اصفهانی‌، ریاض‌ العلماء و حیاض‌ الفضلاء ، چاپ‌ احمد حسینی‌، قم‌ 1401ـ ؛
(8) یوسف‌بن‌ احمد بحرانی‌، الحدائق‌ الناضرة‌ فی‌ احكام‌ العترة‌ الطاهرة، قم‌ 1363ـ1367 ش‌؛
(9) همو، لؤلؤة‌ البحرین، چاپ‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، قم‌ [ بی‌تا. (؛
(10) محمدبن‌ اسماعیل‌ بخاری‌، صحیح‌ البخاری‌، ) چاپ‌ محمد ذهنی‌ افندی‌ (، استانبول‌ 1401/1981؛
(11) محمدتقی‌ بروجردی‌، نهایة ‌الافكار، تقریرات‌ درس‌ آیه ‌اللّه‌ عراقی‌، ج‌ 4، قم‌: مؤسسه النشر الاسلامی‌، ) بی‌تا. (؛
(12) محمدبن‌ عیسی‌ ترمذی‌، سنن‌ الترمذی‌ ، استانبول‌ 1401/1981؛
(13) محمدبن‌ سلیمان‌ تنكابنی‌، قصص ‌العلماء، تهران‌: انتشارات‌ علمیه‌ اسلامیه‌، ] بی‌تا. ) ؛
(14) علی‌حسین‌ جابری‌، الفكر السلفی‌ عند الشیعة الاثنی‌عشریة، بیروت‌ 1977، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1367 ش‌؛
(15) اسماعیل‌بن‌ حسن‌ جرجانی‌، كتاب‌ ذخیره خوارزمشاهی‌ ، چاپ‌ محمدرضا محرری‌، تهران‌ 1380 ش‌ـ ؛
(16) عبداللّه‌بن‌ نورالدین‌ جزایری‌، الاجازة‌ الكبیرة، چاپ‌ محمد سمامی‌ حائری‌، قم‌ 1409؛
(17) همو، التحفة السنیة فی‌ شرح‌ نخبة المحسنیة ، نسخه خطی‌ كتابخانه آستان‌ قدس‌ رضوی‌، ش‌ 2269؛
(18) همو، كتاب‌ تذكره شوشتر، اهواز: كتابفروشی‌ صافی‌، [ بی‌تا. (؛
(19) محمد جزایری‌، شجره مباركه‌ یا برگی‌ از تاریخ‌ خوزستان‌: در بیان‌ انساب‌ و احوال‌ سادات‌ نوریه‌ ( خاندان‌ جزائری‌ ) و بزرگان‌ خوزستان‌، ج‌ 1، )اهواز ? 1397 (؛
(20) همو، نابغه فقه‌ و حدیث‌: سیدنعمت‌اللّه‌ جزائری‌ ، قم‌ 1418؛
(21) نعمت‌اللّه‌بن‌ عبداللّه‌ جزایری‌، الانوار النعمانیة، بیروت‌ 1404/1984؛
(22) همو، حاشیه سیدنعمة ‌اللّه‌ بر شرح‌ جامی‌ ، چاپ‌ سنگی‌ ) بی‌جا، بی‌تا. (؛
(23) همو، زهرالربیع‌ ، جزء 1، بیروت‌: دارالجنان‌، 1414/1994، جزء 2، بیروت‌: مؤسسه البلاغ‌، 1420/1999؛
(24) همو، غایة ‌المرام‌ فی‌ شرح‌ تهذیب‌ الاحكام‌ ، نسخه خطی‌ كتابخانه مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌، ش‌ 7703ـ7704؛
(25) همو، كشف‌ الاسرار فی‌ شرح‌ الاستبصار ، چاپ‌ طیب‌ موسوی‌ جزائری‌، قم‌ 1408ـ ؛
(26) همو، كنز الطالب‌ و وسیلة الراغب‌ ، نسخه خطی‌ كتابخانه آیة ‌اللّه‌ مرعشی‌ نجفی‌، ش‌ 2118؛
(27) همو، لوامع‌ الانوار فی‌ شرح‌ عیون‌ الاخبار ، نسخه خطی‌ كتابخانه آیة ‌اللّه‌ مرعشی‌ نجفی‌، ش‌ 216؛
(28) همو، مسكّن‌الشجون‌ فی‌ حكم‌ الفرار من‌ الطاعون‌ ، نسخه خطی‌ كتابخانه آیة ‌اللّه‌ مرعشی‌ نجفی‌، ش‌ 3442؛
(29) همو، مقامات‌ النجاة، نسخه خطی‌ كتابخانه آیة اللّه‌ مرعشی‌ نجفی‌، ش‌ 3496؛
(30) همو، منبع‌الحیاة ، در محمدبن‌ شاه‌ مرتضی‌ فیض‌ كاشانی‌، الشهاب‌ الثاقب‌ فی‌ وجوب‌ صلاة الجمعة العینی‌ ، چاپ‌ رؤوف‌ جمال‌الدین‌، قم‌ 1401؛
(31) همو، نورالبراهین‌، او، انیس‌ الوحید فی‌ شرح‌ التوحید ، چاپ‌ مهدی‌ رجائی‌، قم‌ 1417؛
(32) همو، هدیة ‌المؤمنین‌ و تحفة ‌الراغبین، نسخه خطی‌ كتابخانه آیة ‌آللّه‌ مرعشی‌ نجفی‌، ش‌ 3901؛
(33) محمد حداد، حفریات‌ تأویلیة‌ فی‌الخطاب‌ الاصلاحی‌ العربی‌، بیروت‌ 2002؛
(34) محمدرضا حسینی‌ جلالی‌، المؤلفات‌ فی‌ مسألة تقلید المیت‌ ، در احمدبن‌ محمد مقدس‌ اردبیلی‌، هفده‌ رساله ( عربی‌ و فارسی‌ )، قم‌ 1375 ش‌؛
(35) محمدتقی‌ حكیم‌، «شرح‌ زندگانی‌ فقیه‌ عالی‌ مقام‌ و محدث‌ بزرگوار علامه‌ سیدنعمت‌اللّه‌ جزایری‌ قدس‌سره‌»، مجله دانشكده ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ تهران‌ ، سال‌ 27، ش‌ 3ـ4 (پاییز و زمستان‌ 1368)؛
(36) محمدحسین‌ حكیم‌، نسخه‌های‌ خطی‌ شروح‌ و ترجمه‌های‌ صحیفه سجادیه‌ ، قم‌ 1382 ش‌؛
(37) خوانساری‌؛
(38) محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، فهرست‌ میكروفیلمهای‌ كتابخانه مركزی‌ دانشگاه‌ تهران‌ ، ج‌ 1، تهران‌ 1348 ش‌؛
(39) محمدبن‌ زكریا رازی‌، تقاسیم‌ العلل‌: كتاب‌ التقسیم‌ و التشجیر ، تحقیق‌ و ترجمه صبحی‌ محمود حمامی‌، حلب‌ 1412/1992؛
(40) همو، المنصوری‌ فی‌ الطب‌ ، چاپ‌ حازم‌ بكری‌ صدیقی‌، كویت‌ 1408/1987؛
(41) عبدالرحمان‌بن‌ ابی‌بكر سیوطی، الرحمة‌ فی‌الطب‌ و الحكمة، بیروت‌ 1411/1991؛
(42) عبداللطیف‌بن‌ ابیطالب‌ شوشتری‌، تحفة ‌العالم‌؛
(43) و، ذیل‌ التحفة، چاپ‌ صمد موحد، تهران‌ 1363 ش‌؛
(44) زین‌الدین‌بن‌ علی‌ شهیدثانی‌، رسائل‌ الشهید الثانی‌، قم‌ 1379ـ1380 ش‌؛
(45) حسن‌ طارمی‌راد، علامه مجلسی‌ ، تهران‌ 1375 ش‌؛
(46) محمدبن‌ علی‌ طباطبایی‌، مفاتیح‌ الاصول‌ ، چاپ‌ سنگی‌ ) تهران‌، بی‌تا. (، چاپ‌ افست‌ قم‌: آل‌البیت‌،) بی‌تا.(؛
(47) محمدكاظم‌بن‌ عبدالعظیم‌ طباطبائی‌ یزدی‌، العروة ‌الوثقی‌ ، بیروت‌ 1404/1984؛
(48) سلیمان‌بن‌ احمد طبرانی‌، مسندالشامیین‌، چاپ‌ حمدی‌ عبدالمجید سلفی‌، بیروت‌ 1417/1996؛
(49) سلیمان‌بن‌ داود طیالسی‌، مسند ابی‌داود الطیالسی‌ ، چاپ‌ محمدبن‌ عبدالمحسن‌ تركی‌، جیزه‌ 1419ـ1420؛
(50) عبداللطیف‌بن‌ یوسف‌ عبداللطیف‌ بغدادی‌، الطّبّ من‌ الكتاب‌ و السنّة، چاپ‌ عبدالمعطی‌ امین‌ قلعجی‌، بیروت‌ 1409/1988؛
(51) محمدبن‌ محمد غزالی‌، احیاءعلوم‌الدین، بیروت‌ 1406/1986؛
(52) كامران‌ فانی‌، «زندگی‌ طلبگی‌ در قرن‌ یازدهم‌»، نشر دانش‌ ، سال‌ 5، ش‌ 1 (آذر و دی‌ 1363)؛
(53) محمدبن‌ شاه‌ مرتضی‌ فیض‌ كاشانی‌، مفاتیح‌ الشرائع‌ ، چاپ‌ مهدی‌ رجائی‌، قم‌ 1401؛
(54) محمدتقی‌ كرمی‌، «ماهیت‌ و وظیفه عقل‌ در فقه‌ شیعه‌»، نقد و نظر ، سال‌ 7، ش‌ 3 و 4 (تابستان‌ و پاییز 1380)؛
(55) كلینی‌؛
(56) محمدباقربن‌ محمدتقی‌ مجلسی‌، بحارالانوار ، بیروت‌ 1403/1983؛
(57) همو، رساله مجلسی‌ در باره‌ حكما، اصولیین‌ و صوفیه‌ ، در كیهان‌ اندیشه‌ ، ش‌ 33 (آذر و دی‌ 1369)؛
(58) همو، نظم‌اللئالی‌، معروف‌ بسؤال‌ و جواب‌ گردآورنده‌ محمدبن‌ احمد حسینی‌ لاهیجانی‌، چاپ‌ مهدی‌ رجائی‌، قم‌ 1411؛
(59) مسلم‌بن‌ حجاج‌، صحیح‌ مسلم‌، چاپ‌ محمدفؤاد عبدالباقی‌، استانبول‌ 1401/1981؛
(60) خانبابا مشار، مؤلّفین‌ كتب‌ چاپی‌ فارسی‌ و عربی‌، تهران‌ 1340ـ1344 ش‌؛
(61) هما ناطق‌، مصیبت‌ وبا و بلای‌ حكومت، ) تهران‌ ] 1358 ش‌؛


(62) Devin J. Stewart, "The humor of the scholars: the autobiography of Ni ـ mat Allah al-Jazairi (d.1112/1701)", Iranian studies , XXII , no.4 (1989).

/ محمدتقی‌ كرمی‌ /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4648
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست