جرجانی ، اسماعیل بن حسین، پزشك و نویسنده ایرانی قرن پنجم و ششم كه به ویژه آثار پزشكی مهمی به زبان فارسی تألیف كرد. برای او چندین لقب و كنیه ذكر شده است، از جمله ابوابراهیم، زینالدین، شرفالدین، علوی حسینی و طبیب علوی (رجوع کنید به بیهقی، ص 172؛ سمعانی، ج 1، ص 90؛ ابنابیاصیبعه، ج 2، ص 31؛ یاقوت حموی، ج 2، ص 54؛ ابنفضلاللّه عمری، سفر 9، ص 258؛ برای صورت القاب متعدد و گاه متناقض جرجانی رجوع کنید به دانشپژوه، 1335 ش، ص 755). بهرغم اهمیت فراوان جرجانی در تطور دانش پزشكی در ایران، دانستههای بسیاری از زندگی او در دست نیست. كهنترین اطلاع از زندگی جرجانی نوشته مورخ همعصرش، محمودبن محمدبن عباس خوارزمی (492ـ 568)، در كتاب گمشده تاریخ خوارزم میباشد كه تنها به واسطه نوشته سمعانی به دست ما رسیده است. بر اساس نوشته خوارزمی، جرجانی مدتها در گرگانج (از شهرهای پر رونق خوارزم در اوایل دوره خوارزمشاهیان) زندگی كرد و در 531 در مرو درگذشت (رجوع کنید به سمعانی، ج 1، ص 91). یاقوت حموی نیز (همانجا) اطلاع چندی در باره زندگی جرجانی به دست داده است؛ بنا به نوشته او، جرجانی در جرجان به دنیا آمد. ابتدا در خوارزم و سپس در مرو زندگی كرد و در 531 در همانجا درگذشت. یاقوت (همانجا) همچنین ابوالقاسم قُشَیری *(376ـ 465)، صوفی و فقیه مشهور، را از جمله استادان جرجانی دانسته و نیز نوشته كه جرجانی به ابوسعد عبدالكریمبن محمد سَمْعانی (506 562)، محدّث و مورخ و نسبشناس مشهور، اجازه روایت حدیث داده است. این نوشته یاقوت، كه نویسندگان معاصر بسیاری (از جمله تاجبخش، ج 2، ص 318) آن را تكرار كردهاند، با توجه به این كه سمعانی در میان آثار متعدد خود تنها در بخش كوچكی از التَحْبیر (همانجا) به جرجانی اشاره كرده و از جمله در معجمالشیوخ خود (كه اختصاص به معرفی استادان و بزرگان عصر خود دارد) نامی از جرجانی نبرده است، درست به نظر نمیرسد.
پارهای از اطلاعات در باره زندگی جرجانی از لابهلای آثار متعدد خودش به دست میآید. در سطور نخستینِ ذخیره خوارزمشاهی، مهمترین اثر تألیفی جرجانی به فارسی، او از ورود خود به خوارزم در زمان امارت قطبالدین محمد خوارزمشاه، امیر محلی خوارزم (حك : 490 یا 491ـ521)، در 504 یاد كرده است (ص 2). در همین موضع از ویرایش عربی این كتاب كه به نام الذخیرة الخوارزمشاهیة مشهور است، جرجانی (گ 2 ر) از جمعآوری ذخیره در سن هفتاد سالگی یاد كرده است. بر اساس مطلب اخیر، بسیاری (از جمله نجمآبادی، ج 2، ص 719؛ تاجبخش، ج 2، ص 318؛ معطر و شمس اردكانی، ص 7) سال تولد جرجانی را 434 نوشتهاند. در حالی كه چون این روایت در نسخههای متعدد فارسی ذخیره خوارزمشاهی (كه در دسترس است) ذكر نشده، به نظر میرسد اشاره به هفتاد سالگی مؤلف معطوف به زمان پایان یافتن متن فارسی ذخیره در دوره حكومت قطبالدین محمد و پس از ورود او به خوارزم در 504 باشد و نه الزاماً سن او به هنگام ورودش به خوارزم. در نسخه فارسی این كتاب (ص 644)، جرجانی از سفر خود به قم یاد كرده است. از زمان این سفر اطلاعی در دست نیست، جز اینكه قاعدتاً باید پیش از 504 و زمان ورود او به خوارزم باشد. جرجانی همچنین (همانجا) از اشتغالش به سرپرستی داروخانه بهاءالدوله در خوارزم و اشتهارش كه باعث مراجعه بسیار مردم به او میشد، یاد كرده است. او كتاب دیگر خود الاَغراض الطِبیة(خلاصه ذخیره خوارزمشاهی ) را در زمان حكومت ابوالمظفر اَتْسِزْبن محمد (حك :521- 551)، پادشاه خوارزمشاهی و فرزند قطبالدین محمد، و بنا به سفارش مجدالدین ابومحمد صاحببن محمدبخاری، وزیر اتسز كه اطلاع دیگری از او در دست نیست، تألیف كرد (رجوع کنید به جرجانی، 1345 ش، ص 3). ذكر نام ابومحمد بخاری و تألیف كتاب به دستور او یقیناً مربوط به شروع حكومت مستقل اتسز بر منطقه خوارزم (535- 551) و ادامه یافتن زندگی جرجانی تا این زمان میباشد (برای آگاهی بیشتر در باره دوران حكومت اتسز رجوع کنید به قفس اوغلو، ص 54 90). جرجانی در زمان نوشتن كتاب دیگرش، تدبیر یوم ولیلة، هنوز در گرگانج زندگی میكرد (رجوع کنید به گ 237 پ). از اینرو، این نوشته یاقوت (همانجا) كه جرجانی در مرو زندگی كرد و در همانجا درگذشت، در صورت صحت، تنها معطوف به دوره كوتاهی از اواخر زندگی او میباشد. بیهقی نیز (همانجا) از دیدارش با جرجانی در سرخس در 531 یاد كرده است.
برای فوت جرجانی تاریخهای متعددی ذكر شده، كه در میان آنها تاریخ مورد نظر یاقوت (همانجا) یعنی 531 كه بسیاری از معاصران (از جمله دهخدا، ذیل «اسماعیل جرجانی»؛ تاجبخش، ج 2، ص 319؛ معطر و شمس اردكانی، ص 10) نیز آن را نقل كردهاند، با توجه به ادامه زندگی جرجانی تا دوره حكومت مستقل اتسز در خوارزم صحیح به نظر نمیرسد. حاجیخلیفه (ج 1، ستون 130) كه تاریخهای متعددی را برای سال فوت جرجانی بر شمرده، سال 535 را نیز ذكر نموده است. ابنابیاصیبعه (ج 2، ص 32) پادشاه معاصر جرجانی را علاءالدین محمد خوارزمشاه (حك : 596 -617)، از آخرین پادشاهان خوارزمشاهی، دانسته است. این اشتباه به علت درك نادرست ابنابیاصیبعه از نام علاءالدین كه لقب قطبالدین محمد هم بوده، رخداده است و به نوشتههای خواندمیر (ج 2، ص 641) و حمداللّه مستوفی (ص 686) نیز راه یافته است (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به دهخدا، همانجا؛ عرفانیان، ج 19، ص 199، پانویس 1).
سمعانی (ج 1، ص 91) و یاقوت (همانجا) تنها ابوالقاسم قشیری را به عنوان استاد جرجانی بر شمردهاند. در حالی كه، جرجانی پزشكی را از ابنابیصادق * نیشابوری (ح 385ـ470)، شاگرد بلافصل ابنسینا، آموخت (الگود ، ص 215). جرجانی خود در موارد متعدد در ذخیره خوارزمشاهی (از جمله ص 34ـ 35) از او یاد كرده است. از دیگر اشخاص و منابعی كه جرجانی به استفاده از آنها در تألیف ذخیره خوارزمشاهی (كه دست كم مادر چهار كتاب دیگر او نیز به شمار میرود) اشاره كرده، از پزشكان اسلامی، ابوعلی سینا (رجوع کنید به جرجانی، 1355 ش، ص 416، 497، 544، 630)، محمدبن زكریا رازی (همان، ص 491، 507)، ابوالحسن طبری تُرَنجی (همان، ص 507، 525) و احمد فرخ (همان، ص 416) هستند كه البته از میان آنها تنها از احمد فرخ (همانجا) به عنوان استاد یاد كرده است؛ از پزشكان یونانی، جالینوس (همان، ص 342، 360، 517، 690)، بقراط (همان، ص 467، 525) و اَهْرُن (همان، ص 491) را نام برده و به هنگام برشمردن بیماریهای چشم، به استفاده از مهمترین اثر چشم پزشكی اسلامی، تذكرة الكحالین * علیبن عیسی كحال (همان، ص 342)، و به هنگام بحث در باره بیماریهای معده، به بهرهگیری از نسخه عیسی صُهاربُخت و داروهای ذكر شده در آن (همان، ص 439) اشاره كرده است.
مهمترین نقش جرجانی در تكوین دانش پزشكی در ایران، گذشته از اهمیت او به عنوان پزشك، تألیف بزرگترین و كهنترین آثار پزشكی به زبان فارسی است. تا زمان جرجانی، منابع دانش پزشكی دوره اسلامی، چه ترجمههای آثار دانشمندان یونانی و چه آثار تألیفی پزشكانِ حتی ایرانی، عموماً به زبان عربی بود. كتابهای پزشكی فارسی بسیار محدود و عموماً هر یك از آنها نخستین اثر فارسی در موضوعات گوناگون پزشكی بودند. این آثار عبارتاند از: هدایة المتعلمین (تألیف نیمه دوم سده چهارم)، كهنترین پزشكینامه فارسی، نوشته ابوبكر ربیعبن احمد اَخَوینی بخاری؛ الابنیة عنالحقایق الادویة (تألیف سده چهارم)، نوشته ابومنصور موفقبن علی هروی؛ دانشنامه حكیم مَیسَری (تألیف 370)؛ نورالعیون فی امراضالعین و اسبابها و علاجاتها (تألیف 480)، كهنترین چشم پزشكینامه فارسی، نوشته ابوروح محمدبن منصوربن ابوعبداللّه جرجانی مشهور به زریندست و چند رساله كوتاه از ابنسینا، از جمله رسائل رگشناسی و حفظالصحة (برای آگاهی از مشخصات این آثار پزشكی رجوع کنید به استوری ، ج 2، بخش 2، ص 197ـ207). در حالی كه، ذخیره خوارزمشاهی چه از نظر شمول بر شاخهای دانش پزشكی و چه از نظر وسعت و دامنه مطالب، به تنهایی از مجموعه این آثار مهمتر و بزرگتر میباشد (رجوع کنید به ذخیره خوارزمشاهی * ).
آثار فارسی جرجانی یعنی یادگار و ذخیره خوارزمشاهی و دو خلاصه ذخیره ( خُفی عَلایی و الاَغراض الطِبیة) مجموعه مهم و جالب توجهی از لغات پزشكی، نام اندامهای بدن، بیماریها و داروها و نیز بسیاری از افعال و واژگان فارسی است كه امروزه دیگر در زبان فارسی به كار نمیروند؛ از جمله فعل بیزاندن (نرم و غربال كردن، به صورت «ببیزند»، جرجانی، 1355 ش، ص 725)، سائیدن (مخلوط كردن، به صورت «بسایند»؛ همان، ص 619)، بدگواریدن (بد هضم كردن غذا؛ همان، ص 442)، دشخواری (دشواری؛ همان، ص 427)، دستكاری (جراحی؛ همان، ص 374)، سِپُرز (طحال؛ همان، ص 55)، گُرده (كلیه؛ همان، ص 56)، و ناخُنه (بیماری چشمی، در عربی ظُفْرِه؛ همان، ص 351). در مورد نام داروها، اگر چه جرجانی در قَرابادینِ (بخش مربوط به معرفی داروها در كتابهای پزشكی) ذخیره خوارزمشاهی (ص 651ـ 745) و كتابهای چهارم و پنجم الاغراض الطبیة (ص 585 - 715) نام داروهای مفرد و مركّب را زیر عنوان عربی آنها آورده اما در موارد متعدد معادل فارسی و گویشی آنها را نیز ذكر كرده است، برای مثال ترب (در عربی فُجْل، جرجانی، 1345 ش، ص 598)، و پیازْموش (در عربی اَسْقیل، همو، 1355 ش، ص 743). در میان آثار جرجانی، تنها كتاب الاغراض الطبیة از نظر كاربرد واژگان فارسی مورد بررسی قرار گرفته است (برای این بررسی رجوع کنید به اعلم، ص 216ـ220).
روی هم رفته، نقش جرجانی در تكوین دانش پزشكی در ایران باید در دو زمینه، یكی به عنوان پزشكی حاذق و كثیرالتألیف و دیگری پزشكی فارسینویس و لغتشناس و كسی كه واژگان فارسی بسیاری در پزشكی وضع كرده است، بررسی نمود (برای بررسی نقش جرجانی در این دو زمینه رجوع کنید به نفیسی، ص 44ـ 45؛ الگود، ص 215ـ 218؛ معطر، ص 14ـ17؛ نیز رجوع کنید به ذخیره خوارزمشاهی *).
اگر چه آثار جرجانی خیلی زود و به سرعت پس از تألیف، بین مردم مشهور شد (بیهقی، ص 172 كه از احیای دانش پزشكی با آثار او سخن رانده و نظامی، ص 110ـ112 كه چهار عنوان از آثار جرجانی را جزو آثاری برشمرده است كه هر فرد مایل به پزشك شدن باید آنها را در سطوح گوناگون مطالعه كند)، رویكرد متفاوتی بین رواج آثار او در ایران و خارج از ایران وجود دارد. در حالی كه، ذخیره خوارزمشاهی تنها كتابی است كه از فارسی به عبری ترجمه شده است (الگود، ص 216؛ دانشپژوه، 1335 ش، ص 756)، در میان پزشكان و داروشناسان ایرانی در دوران تكوین دانش پزشكی در ایران، افراد معدودی به آرای او استناد كردهاند؛ نه حكیم مؤمن، كه در دیباچه تحفه (ص 2ـ3) فهرست مطولی از 24 اثر ارجاعی خود بر شمرده، از آثار جرجانی ذكری به میان آورده است و نه عقیلی علوی شیرازی در مخزنالادویة. از میان پزشكان ایرانی، تنها فخرالدین رازی به هنگام تألیف رساله حفظالبدن از جرجانی نام برده (فونان، ص 45) و بهاءالدوله رازی در خلاصه التجارب در پارهای موارد (از جمله گ 249 ر، گ 344 پ) از آرای پزشكی جرجانی یاد كرده است. رستم گرگانی، پزشك همشهری جرجانی كه در اواسط قرن دهم به هند مهاجرت كرد،كتاب خود در معرفی انواع داروهای مفرد و مركّب را به تقلید از ذخیره خوارزمشاهی، ذخیره نظام شاهی نام نهاد (برای آگاهی بیشتر در باره این كتاب رجوع کنید به افشار و دانش پژوه، ج 2، ص 385).
جرجانی علاوه بر پزشكی آثاری نیز در موضوع فلسفه و اخلاق نوشته است. اما اختصار این رسائل در مقایسه با آثار متعدد و حجیم پزشكی او و بیتوجهی به آنها در طول سالیان مانع از آن شده است كه از جرجانی علاوه بر پزشك با عنوان فیلسوف نیز یاد شود. جرجانی آثار خود را به دو زبان فارسی و عربی نوشته و شهرزوری (ص 98ـ99) چهار بیت از اشعار عربی او را ذكر كرده است.
علاوه بر ذخیره خوارزمشاهی و برگردان عربی آن، الذخیرة الخوارزمشاهیة (رجوع کنید به افشار و دانشپژوه، ج 1، ص 323)، الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة و برگردان عربی آن، التذكرة الاشرفیة فی الصناعة الطبیة (رجوع کنید به سلان ، ص 528؛ بروكلمان، ج 1، ص 621، < ذیل > ، ج 1، ص 890) و خُفی عَلایی ، آثار جرجانی عبارتاند از: 1) فیالتحلیل، رساله كوچكی در هشت برگ در موضوع فلسفه به عربی، كه تاكنون تنها یك نسخه از آن شناسایی شده است ( رجوع کنید به درنبورگ ، ج 1، ص 422؛ بروكلمان، ج 1، ص 641)؛ 2) تدبیر یوم ولیلة، رسالهای به زبان عربی در موضوع پزشكی (رجوع کنید به افشار و دانشپژوه، ج 5، ص 192)؛ 3) كتاب در علم تشریح، به فارسی در موضوع پزشكی (رجوع کنید به فونان، ص 5؛ استوری، همانجا؛ منزوی، ج 5، ص 3373)، از این كتاب نیز تاكنون تنها یك نسخه شناسایی شده است؛ 4) حفظالصحة، رسالهای به فارسی در موضوع پزشكی در شانزده باب (اته ، ج 1، ص 372)؛ 5) زبدة ( فی ) الطب، كتابی به عربی در موضوع پزشكی و داروسازی، از این رساله نسخ متعددی وجود دارد (رجوع کنید به بروكلمان، < ذیل >، ج 1، ص 890؛ آربری ، ج 4، ص 78؛ اولمان، ص 161؛ افشار و دانشپژوه، ج 7، ص 291؛ منزوی، ج 5، ص 3496)؛ 6) فیالقیاس، رساله بسیار كوچكی به عربی در موضوع منطق تنها شامل دو برگ، از این رساله تاكنون تنها یك نسخه شناسایی شده است (درنبورگ، همانجا)؛ 7) رسالة المُنَبِّهة، رسالهای به عربی در موضوع اخلاق، از این رساله چند نسخه خطی وجود دارد (رجوع کنید به آلوارت، ج 7، ص 641؛ بروكلمان، ج 1، ص 641، < ذیل >، ج 1، ص 890). دو میكروفیلم از این رساله متعلق به نسخههای آن در تركیه در كتابخانه مركزی دانشگاه تهران وجود دارد (رجوع کنید به دانشپژوه، 1348 ش، ج 1، ص 431ـ436)؛ 8) یادگار، كتابی به فارسی در پزشكی، این كتاب در اصل خلاصهای از ذخیره خوارزمشاهی است (منزوی، ج 5، ص 3767؛ برای آگاهی بیشتر در باره این كتاب رجوع کنید به فونان، ص 105؛ استوری، ج 2، بخش 2، ص 211؛ آقا، ص 39). بیهقی (ص 172) از رسائل طبالملوكی و وصیتنامه جرجانی یاد كرده كه از آنها تاكنون هیچ نسخهای شناسایی نشده است. همچنین ابناسفندیار (ص 137) از ترجمه فارسی قانون ابنسینا اثر سیداسماعیل جرجانی یاد كرده است. به نظر سیدحسین نصر (ص 30)، ذخیره همان ترجمه قانون ابنسینا به فارسی است؛ در حالی كه پیش از آنكه بتوان ذخیره را ترجمه صِرفی از قانون دانست، باید آن را كتابی به شمار آورد كه تحت تأثیر سنّت سینایی در پزشكی اسلامی نوشته شده است (برای آگاهی بیشتر در این زمینه رجوع کنید به ذخیره خوارزمشاهی *). همچنین، بروكلمان (< ذیل>، ج 1، ص 890) از رساله الاجوبة الطبّیة جرجانی در كتابخانه آصفیه هندوستان یاد كرده است. در فهرست این كتابخانه (رجوع کنید به بهادر، حصه 3، ص 403)، رساله مورد نظر بروكلمان همان الاغراض الطبّیة معرفی شده است (برای فهرستی تفصیلی از آثار تألیفی جرجانی اعم از موجود و مفقود رجوع کنید به اشمیتس و معطر، ص 338ـ360).
بین آثار پزشكان ایرانی و فارسی زبان، آثار جرجانی بیش از همه به صورتهای گوناگون چاپ شده است. نخستین چاپ از میان آثار جرجانی، چاپ خفی علایی و ذخیره خوارزمشاهی در هندوستان و به صورت سنگی میباشد (برای آگاهی از زمان این چاپها رجوع کنید به مُشار، ج 1، ستون 582). در ایران دست كم سه تصحیح از بخشهایی از ذخیره خوارزمشاهی صورت گرفته است (كتابهای اول و دوم، به تصحیح محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران 1344ـ 1348 ش؛ كتاب اول، به تصحیح اعتمادی، شهراد و مصطفوی، تهران 1345 ش؛ كتابهای اول و دوم به تصحیح محمدرضا محرری، تهران 1380 ش، چاپ و تصحیح سایر مجلدات این كتاب هنوز ادامه دارد). یك چاپ عكسی از همین اثر (به كوشش سعیدی سیرجانی، تهران 1355 ش)، چاپی عكسی از الاغراض الطبیة(به كوشش پرویز ناتل خانلری، تهران 1345 ش) و تصحیحی از خفی علایی (به كوشش علیاكبر ولایتی و محمود نجمآبادی، تهران 1369 ش) نیز حاصل كوشش دانشمندان معاصر برای احیای آثار جرجانی است. یكی از مهمترین و علمیترین پژوهشهای انجام شده در باره ذخیره خوارزمشاهی ، بررسی بخش چشم پزشكی این كتاب است كه تییری دو كروسل د پس انجام داده است. جدیدترین كوشش در این زمینه، تصحیح مهدی محقق (تهران 1381 ش) از یادگار میباشد.
(34) Zouhir M. Agha, Bibliography of Islamic medicine and pharmacy , Leiden 1983; (35) W. Ahlwardt, Die Handschriften - Verzeichnisse der Koiglichen Bibliothek zu Berlin: Verzeichniss der arabischen Handschriften , vol. 7, Berlin 1895; (36) Arthur J. Arberry, The Chester Beatty Library: a handlist of the Arabic manuscripts , vol.4, Dublin 1959; (37) Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur , Leiden 1943-1949, Supplemetband , 1937-1942; (38) Hartwig Derenbourg, Les manuscrits arabes de l'Escurial , vol. 1, Paris 1903; (39) Cyril L. Elgood, A medical history of Persia and the Eastern Caliphate , Cambridge 1951; (40) Hermann Ethإ, Catalogue of Persian manuscripts in the Library of the India Office , Oxford 1903-1937; (41) Adolf Mauriz Fonahn, Zur Quellenkunde der persischen Medizin , Lepzig 1910; (42) Abbas Naficy, La mإdecine en Perse: des origins a nous jours, ses fondements thإoriques d'apres l'Encyclopedia medicale de Gorgani , Paris 1933; (43) R. Schmitz and Fariborz Moattar, "Zur Biobibliographie Isma ـ il Gorganis (1040- 1136). Der `Schatz des Konigs von Hwarazm ", Sudhoffs Archiv Geschichte der Medizin , 57 (1973); (44) M.Le Baron de Slane, Catalogue des manuscrits arabes , Paris 1883-1895; (45) Charles Ambrose Storey, Persian literature: a bio- bibliographical survey , vol. 2, pt. 2, London 1971; (46) Manfred Ullmann, Die Medizin im Islam , Leiden 1970.