responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4578

 

بلوچ و بلوچستان - باستان شناسي ،

بلوچ و بلوچستان
باستانشناسي
آثار تاريخي بلوچستان ايران، بسيار محدود است. اگرچه جهانگردان متقدم غالباً آثار باستاني اين منطقه را وصف كردهاند، نخستين پژوهش باستانشناسي شايان توجه در اوايل دهة 1310 ش/1930 صورت پذيرفت: سر مارك اورل استاين مساعي خود را بر درة بمپور متمركز ساخت و در آنجا نقاط متعددي را كه از نظر باستانشناسي اهميت داشت ثبت كرد و در چند محل نيز به حفاريهايي محدود پرداخت. طبق تحقيقات استاين، در دوران قبل از تاريخ گروههايي در بلوچستان ميزيستهاند كه گمان ميرود با ساكنان غرب ايران از نظر فرهنگي نسبت داشته باشند.
بئاتريس دوكاردي ، در 1345 ش/ 1966 در بمپور حفاريهاي محدودي كرد تا توالي دورههاي پيش از تاريخ منطقه را روشن سازد. اگر چه دامنة اين حفاريها محدود بود، ولي توالي دورههايي را نشان داد كه مرجعي اصلي براي مطالعة دورة پيش از تاريخ بلوچستان ايران است. گري هيوم در ناحية فلات سرحد در 1345ـ1346ش به بررسي پرداخت و بويژه در صدد يافتن آثار باستاني متعلق به دورة پارينهسنگي بود، ولي چند محل متأخرتر متعلق به دورة پيش از تاريخ را نيز كشف كرد. جوديت ماروچك آثار سفالينة اين نقاط را بررسي كرد و بعداً (در 1354 ش/ 1975) به مطالعة باستانشناسي آن منطقه به ترتيبي منظم پرداخت (رجوع کنید به  ميراگليولو ، 1979). تنها تحقيق باستانشناختي ديگري كه تا اين تاريخ به اتمام رسيده، بررسي موريتسيو توسي است كه در 1359 ش/ 1970 در مورد وسايل گورِدَمين صورت گرفته است.
بنا به نظر هيوم (1355ش/1976)، بر مبناي آثار پارينهسنگي كشف شده در درة لاديز احتمالاً در دوران چهارم زمينشناسي، براي نخستينبار افرادي در بلوچستان سكونت اختيار كردهاند. مهمترين كاوشگاهها، سه محل بود كه در آن آلات سنگي سادهاي چون تبر، و سنگ چخماق و وسايل ساخته شده از آن يافت شده است. از نظر سبك و نحوة ساخت، اين آلات به وسايل متعلق به اوايل دورة پارينهسنگي در نواحي خارج از ايران شباهت دارد. تاريخ دقيق اين وسايل محل اختلاف است، ولي اين كشفيات نشان ميدهد كه تحقيقات بيشتري دربارة دورة پارينه سنگي در اين منطقه بيجا نخواهد بود. تا اواخر هزارة چهارم قبل از ميلاد، شواهد چنداني دال بر سكونت بشر در بلوچستان موجود نيست. دوكاردي (ص 257ـ 268) بر مبناي حفاريهايش در بمپور، بر آن بود كه اين آباديهاي كهن، داراي پيوندهاي فرهنگي نزديكي با آباديهاي همعصر در ايالت كرمان بوده، و تمام آنها احتمالاً رابطه فرهنگي غيرمستقيمي با نواحي مسكوني غرب آنجا داشتهاند. توسي (1970) و لمبرگ ـ كارلوسكي (1972؛ لمبرگ ـ كارلوسكي و توسي، 1973) با استفاده از اطلاعات جديدتر، استدلال كردهاند كه اطلاعات حاصل از بمپور عمدتاً مبين ادامة گسترش فرهنگي بومي است كه در تركمنستان و شرق ايران، بويژه در شهر سوخته، و جنوب افغانستان رواج داشته است. تعداد و اندازة اين آثار باستاني كه به سههزار تا دوهزار سال قبل از ميلاد تعلق دارند، شايان توجه نيست و ظاهراً منعكسكننده فعاليتهاي روستاييان كشاورز و شبانان چادرنشين است. در عين حال، به عقيدة چند تن از پژوهندگان (ديلز ، 1977؛ كُهل ، 1978؛ لمبرگ ـ كارلوسكي و توسي، 1973؛ پاتز ، 1978)، اين جوامع در شبكههاي بازرگاني وسيعي قرار داشتند كه مناطقي چون تركمنستان و سيستان و بلوچستان و پاكستان و خليجفارس و درة رود سند را به هم ميپيوست. اين پژوهندگان همچون دوكاردي، معتقدند كه پس از 500 ، 2 قبل از ميلاد، دورههاي پنجم و ششم بمپور، اين ناحيه به شكل فزايندهاي در شبكة بازرگاني خليجفارس كه بينالنهرين و جنوب شرقي ايران و عمان و بحرين و درة رود سند را به هم پيوند ميداد، فعال شد. با وجود امكان شركت در چنين شبكههاي بازرگاني وسيعي، كه وسعت و حجم مبادلات آن محل اختلاف است (شفر ، 1982)، پيشرفتهاي فرهنگي در بلوچستان ايران، در قياس با نواحي پيرامون آن، در سطحي محدود باقيماند.
بسياري از اين آباديها در اوايل هزارة دوم قبل از ميلاد از سكنه خالي شد كه كاهش جمعيت يا افزايش چادرنشينيِ شباني را نشان ميدهد. اين تغييرات را غالباً به آثار حملات هند و آرياييها يا دورة خشكسالي طولاني مدت نسبت ميدهند. در هزارة اول قبل از ميلاد، و بويژه در دورة اشكانيان و ساسانيان، وضع تغيير كرد و، چنانكه افزايش تعداد آثار باستانشناسي حاكي است، جمعيت رو به افزايش گذاشت. يك عامل مهم در اين افزايش، استفاده از آب قنات * براي آبياري بود كه در نتيجه، ايجاد نخستين آبادي عمده را در نواحي دشت كم ارتفاع ممكن ساخت. متعاقب اين امر، عناصر زراعي و كوچنشينِ اقتصاد گسترش يافت. اين گسترش تا نيمة دوم هزارة اول ميلادي ادامه يافت كه به افزايش استفاده از زمينهاي كشاورزي نامساعد و كاهش توانايي ناحيه در توليد مواد غذايي لازم و مازاد براي اهالي خود انجاميد. افزايش جمعيت و رقابت
بر سر منابع، مستلزم به كار گرفتن اهرمهاي سياسي نيرومندتري گرديد كه ظهور استحكامات اوليه بازتابي از آن است. مسائل افزايش جمعيت و كاهش حاصلخيزي زمينها، كه معلول استفاده بيش از حد از مراتع و فرسودگي خاك بود، تا دورة قرون وسطي ادامه يافت. سرانجام، مسائل چارهناپذير افول منابع محيط زيست سبب شد كه بار ديگر اهالي در سطحي گسترده آنجا را ترك كنند تا اينكه در حدود قرن يازدهم بلوچها بدانجا وارد شدند.

منابع:



(1)
F. G. Dales, "Shifting trade patterns between the Iranian Plateau and the Indus valley in the third millennium B. C.", in Le plateau iranien et l'Asie Centrale des origins a la conquete islamique, ed. J. Deshayes, Paris 1977, 67-68;
(2) B. De Cardi, "Excavations at Bampur: a third millennium settlement in Persian Baluchistan, 1966, Anthropological papers of the American Museum of Natural History, 51, 1970, 233-355;
3-  
(4) G. W. Hume, The Ladizian: an industry of the Asian chopper-chopping tool complex in Iranian Baluchistan, Philadelphia 1976;
(5) P. Kohl, "Western Asian trade in the third millennium B. C.", Current anthropology , 19 (1978), 463-492;
(6) C. C. Lamberg- Karlovsky, "Trade mechanisms in Indus-Mesopotamian interrelations", JAOS , 92 (1972), 222-229, C. C. Lamberg-Karlovsky and M. Tosi, "Shahr-i Sokhta and Tepe Yahya: tracks on the earliest history of the Iranian Plateau", East and West , 23 (1973), 21-53;
(7) J. T. Marucheck, "A technological and comparative analysis of pottery from Iranian Baluchistan", M. A. thesis, Department of Anthropology, The American University, Washington, D. C. 1972;
(8) J. T. Miragliuolo, "Non-urban sites and mobile settlement patterns: a survey of an unknown corner of Baluchistan", Ph. D. dissertation, Department of Anthropology, The American University, Washington, D. C. 1979;
(9) D. Potts, "Towards an integrated history of culture change in the Arabian Gulf Area: notes on Dilmun, Makkan and the economy of ancient Sumer", Journal of Oman studies , 4 (1978), 29-51;
(10) J. G. Shaffer, "Harappan commerce: an alternative perspecitve", in Anthropology in Pakistan , ed. S. Pastner and L. Flam, Ithaca 1982, 166-210;
(11) M. Aurel Stein, Archaeological reconnaissance in northwestern India and southeatern Iran , London 1937;
(12) idem, An archaeological tour in Gedrosia , New Delhi 1931;
M. Tosi, "A tomb from Damin and the problem of the Bampur sequence in the thrid millennium B. C.", East and West , 20 (1970), 9-50.


/ شفر ، با اندكي تلخيص از ( ايرانيكا ) /







نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4578
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست