responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4566

 

باغ (7) ،

ادامه مقاله باغ
ه  ) باغهاي معروف و تاريخي ايران . از ميان باغهاي تاريخي ايران، كه شمار آنها بسيار زياد است، براي نمونه، به چند باغ مشهور اشاره ميشود:
1. باغ اِرَم ، در شمال شيراز. فرصت الدوله احداث آن را به محمد قليخان ايلخاني نسبت ميدهد و بناي عمارت آن را از نصيرالملك، از اعيان شيراز، ميداند (ص 512). بناي زيباي آن را حاجي محمد حسن معمار ـ كه مسجد نصيرالملك نيز از آثار اوست ـ طرّاحي كرده است (ويلبر، ص 233). باغ بر اساس طرح محوري طولي ساخته شده است. جوي آبي، از وسط ضلع شمالي، محوطه را به دو نيم ميكند و پس از عبور از وسط طبقة زيرينِ بنا به حوض بزرگ مقابل عمارت ميريزد و از جانب ديگر حوض به صورت آبنما تا انتهاي باغ ادامه مييابد و در مسير خود از دو حوض كوچك مستطيل نيز ميگذرد. خيابان پهني، كه از وسط ضلع جنوبيِ حوض آغاز ميشود، با درختان سروناز بسيار بلندي كه در دو سوي آن كاشته شده و بوتههاي زيباي گل در حاشيهها، منظرة بسيار زيبايي دارد. در امتداد محور اصلي باغ، كوشكي با دو حوض مستطيل وجود داشته كه بعدها با ديواري از آن جدا شده است. يك خيابان پهن عرضي فاصل محور مياني و حوض بزرگ و آبنماست. به موازات آن، دو خيابانِ كم عرضِ ديگر شبكة مجموعه را تكميل كرده است. در اين باغ، گذشته از درختان سروناز معروفِ آن، درختهاي كاج و مركّبات نيز نشانده شده است. در حال حاضر، عمارت اصلي سه اشكوبه و حوض بزرگ و آيينهگون مقابل آن در قلب باغ واقع شده است. تالارِ طبقة زيرين، كه آبنمايي از ميان آن ميگذرد، با كاشيهاي خوش   نقش هفت   رنگ زينت شده است. نماسازي بنا شامل ايوان ستوندار بلندي در وسط و دو ايوان كوچك روي هم در دو   جانب و در برابر طبقة دوم و سوم است. وجود خورشيديِ بزرگ كوليدار بالاي ايوان بزرگ و خورشيديهاي كوچكترِ بالاي ايوانهاي جانبي با تزيينات زيباي كاشي بر شكوه بنا افزوده است. نقش خورشيديِ مياني از صحنهاي از حجّاريهاي ساساني تقليد شده است، چنانكه بر روي ازارههاي سنگي نيز صحنههايي از نقشهاي برجستة تختجمشيد كندهكاري شدهاست (ويلبر، ص 237). تالارهاي بنا، با تزيينات آينهكاري و گچبري و اُرُسيها، نمونة زيبايي از معماري دوران ميانة قاجار است.

منابع :
(1) محمدنصيربنجعفر فرصت، آثار العجم: در تاريخ و جغرافياي مشروح بلاد و اماكن فارس ، چاپ علي دهباشي، چاپ افست، تهران 1362 ش؛
(2) نگاهي به شيراز و بناهاي تاريخي آن (جزوة چاپي، بيتا.)؛
دونالد نيوتن ويلبر، باغهاي ايران و كوشكهاي آن ، ترجمة مهيندخت صبا، تهران 1348 ش.
/ پرويز ورجاوند /
2. باغ پيروزي (يا فيروزي) ، باغي سلطنتي در غزنه، كنار قصر فيروزي و مسجد عروسالفلك كه به فرمان سلطان محمود غزنوي ساخته شد. محمود بناهاي بسيار ساخت و در هر شهر مهمي قصر و باغي داشت (شبانكارهاي، ص 68، 70؛
ناظم، ص 166ـ167؛
بازورث، ص 139 و بعد)، امّا اين باغ را بسيار دوست ميداشت و در روز پنجشنبه 23 ربيعالثاني 421، به وصيت خودِ او و رسم معمول غزنويان، در آنجا به خاك سپرده شد (بيهقي، ص 13؛
شبانكارهاي، ص 66؛
جيلاني جلالي، ص 217). سلطان مسعود، دو روز پس از ورود به غزنه در 8 جماديالا´خر 422، بر سر قبر پدر رفت و فرمان داد تا رباطي در آنجا بنا كردند. وي دربارة اوقاف آنجا سفارش بسيار كرد، و سپس دستور داد كه كسي «به تماشا» وارد باغ نشود (بيهقي، ص 335). فرخي سيستاني (ص 91) در مرثيهاي كه در سوگ سلطان محمود سروده ميگويد: آه و دردا كه بي او هرگز نتوانم ديد/ باغ فيروزي پر لاله و گلهاي ببار. بيهقي (ص 890) اشاره ميكند كه در زمان نگارش تاريخش، احتمالاً در 451 ( د. 
 
اسلام ، ذيل «بيهقي») ساختمان باغ و ميدان اصلي آن ديگرگون شده است. در عهد سلطان مسعود، برخي از مراسم، بويژه سان 
 
ديدن از سپاهيان، در اين باغ صورت ميگرفته است (بيهقي، ص 526، 654، 702، 736ـ737، 890؛
ضمن گزارش حوادث سالهاي 425، 427، 429، 430 و 432). اين باغْ (خضراء) زندانِ موقتِ چهار پسرِ اميرمحمد در 432 بود (همان، ص 893ـ894).
باغ پيروزي كلاً از ميان رفته است ولي قبر محمود ـ كه در دهكدة كوچكي به نام روضة سلطان، در حدود سه كيلومتري شمال شهر كنوني غزنه، بر جاست (ناظم، ص 167؛
فلوري، ش 6، ص 61ـ90) ـ محل آن را مشخص ميسازد (بمباجي و سراتو، ص 19).

منابع :
(3) محمدبنحسين بيهقي، تاريخ بيهقي ، چاپ علياكبر فياض، مشهد 1356 ش؛
(4) غلام جيلاني جلالي، غزنه و غزنويان ، كابل 1351 ش، ص 187، 217؛
(5) خليلاللّه خليلي، «آثار باستاني شهر غزنه»، اخبار دانشگاه مشهد ، ج 2، ش 5 (1339 ش)؛
(6) همو، ديوان خليلي ، چاپ محمدهاشم اميدوار هراتي، تهران 1341 ش، ص 235، 237؛
(7) علياكبر دهخدا، لغتنامه ، زير نظر محمد معين، تهران 1325ـ1361 ش، ذيل «باغ پيروزي»؛
(8) محمدبنعلي شبانكارهاي، مجمع الانساب ، چاپ ميرهاشم محدث، تهران 1363 ش؛
(9) عليبنجولوغ فرّخي سيستاني، ديوان حكيم فرخي سيستاني ، چاپ محمد دبيرسياقي، تهران 1371 ش؛
(10) م. مددي، وضع اجتماعي دورة غزنويان ، كابل 1356 ش، ص 509ـ515؛
11-
A. Bombaci U. Scerrato, "Summary Report on the Italian Archaeological Mission in Afghanistan", East and West , n.s. 10/1-2 (1959), 3-55;
(12) Clifford Edmund Bosworth, The Ghaznavids: their empire in Afghanistan and Eastern Iran, 944-1040, Edinburgh 1963, 139-141, 286, n. 29;
(13) EI ., s.v. "Bayhak ¤ i" (by Said Naficy);
(14) S. Flury, "Le dإcor إpigraphique des monuments de Ghazna", Syria , 6(1925), 61-90;
(15) M. Na ¦ zim, The Life and times of Sulta ¦ n Mah ¤ mu ¦ d of Ghazna , Cambridge, 1931, 166-67;
G. T. Vigne, A personal narrative of a visit to Ghuzni, Kabol, and Afghanidtan , London 1840 D. N. Wilber, Afghanistan , NewHaven, 1956, p. 373.
) / ايرانيكا / غلامحسين يوسفي (
3. باغ تخت ، در شمال غربي شيراز. اين باغ، كه احداث آن را به سال 480 در زمان اتابك قراچه دانسته و به همين سبب به آن «تختِ قراچه» ميگفتهاند، در دامنة كوه باباكوهي، احداث شده است (فرصت، ص 513). از چگونگي باغ در دورانهاي نزديك به تاريخ بناي آن اطلاعي در دست نيست، ولي در 1037، هنگام سفر هربرت به شيراز، آباد بوده و اين جهانگرد آن را از همة باغهاي شيراز زيباتر ديده است (سكويل وست، ص 412). مدارك تصويري دربارة اين باغ به بعد از آغاز دوران قاجار برميگردد. در 1208، در زمان آقامحمدخان قاجار، قلعهاي در اين محل بر پا شد. در 1260، در زمان محمد شاه، بناي قبلي مرمّت و صُفّههايي در هفت طبقة منظم و حوضي بزرگ در آن ساخته و باغ از آن زمان بهنام «باغ تخت» معروف شد (فرصت، ص 513؛
كرزن، ج 2، ص 127ـ128؛
اسلامي، ص 56). شيوهاي كه در بناي اين باغِ چند صفّه به كار رفته با شيوة باغسازي و شبكهبنديِ بيشترِ باغهاي ايران فرق بارز دارد. در اين باغ، بناي اصلي در بالاترين صفّه و استخر بزرگ در پايينترين صفّه قرار دارد و، با نماسازي در ديوارهاي صفّهها و ايجاد آبشارهايي در ميان آنها و با رديف درختهاي سرو، منظرهاي بسيار زيبا پديد آمده بود كه از فاصلة دور ديده ميشد. اين ويژگي در كمتر باغ ايراني ديده ميشود، زيرا بيشتر باغها در حصاري ساده و بلند محصورند و زيبايي آنها تنها از درون جلوهگر است. فرصت شكل و منظرة اصلي اين باغ كمنظير ايراني را در دوران آباداني آن چنين تصوير ميكند: عرصة تمام باغ قريب يكصد پيمان (هر پيمان 342 ، 2 مترمربع) زمين است. از درِ آن كه داخل ميشوند بوستاني است. دو خيابان عريض دارد كه در حواشي آنها درختان سرو و چنار قد برافراشتهاند و در كنار آنها درختان گل و رياحين و در جاهاي ديگر عرصة باغ درختهاي ميوه كاشته شده است. در انتهاي باغ دو رديف پله و دو درگاه است كه از آنها به طرفي ديگر، با حوضي به طول نود ذرع و عرض 65 ذرع، ميرسند. در سمت شمال و جنوب حوض باغچههايي است پر از نارنج و سرو و درختان ديگر. همچنين در اين دو سمت دو عمارت كلاه فرنگي قرينة يكديگر و داراي ايوانهاي متعدد از تحتاني و فوقاني برپاست. رو به قبله، هفت طبقه و مرتبه است كه طول آن طبقات هر يك به طول حوض است، بعضي كمتر برخي بيشتر، و در انتهاي آن طبقاتْ ميلهاي مرتفع و مرصّع از كاشيهاي الوان برپاست. عرض هر يك از طبقات ده ذرع و بيشتر و كمتر است و در هر طبقه دو رديف پله بقرينه ساختهاند و در ميان پلهها از طبقة بالا تا پايين آبشارهاي عريض جاري است. در عرصة هر يك از طبقهها حوضهاي كشكولي و غيركشكولي به شكل مربّع و مخمّس و بعضاً مثمّن و مسدّس وجود دارد كه در ميانشان فوارهها را قرار دادهاند و در فاصلة آنها باغچههايي با درختهاي نارنج و ديگر درختان احداث شده است. در طبقة بالا تالاري است با عرصة وسيع و در دو طرف آن، بقرينه، اُرُسيها و گوشوارها و ايوانهاي متعدّد. درياچهاي طويل نيز در وسط آن است (فرصت، ص 513ـ514).
در همان زمانِ فرصت لطمهاي شديد به اين باغ وارد شده بود. پيش از آن، مادام ديولافوآ باغ تخت را در 1298/1881 به هنگام آباداني ديده و از آن چنين ياد كرده است: «درختان نارنج و ليمو با آن منظرة قشنگ، و بوتههاي گل سرخ و زرد و سفيد، طبقه به طبقه در بالاي يكديگر قرار گرفته و به طرز جالب توجهي باغ را آرايش داده بودند. از ديدن اين منظرة زيبا و آراسته من خيال كردم كه به حدائق معلقة بابِل وارد شدهام» (ص 446).

منابع :
(16) اللّهقلي اسلامي، «باغ تخت: قلعة مربوط بهاوايل دورة قاجاريه»، بررسيهاي تاريخي ، سال 6، ش 2 (خرداد ـ تير 1350 ش)؛
(17) علينقي بهروزي، بناهاي تاريخي و آثار هنري جلگة شيراز ، شيراز 1349 ش؛
(18) ژان پل راشل ديولافوا، سفرنامة مادام ديولافوا: ايران و كلده ، ترجمة و نگارش عليمحمد فرهوشي، تهران 1361 ش؛
(19) ويكتوريا سكويل وست، «باغهاي ايران»، در ميراث ايران ، چاپ ا. ج. آربري، ترجمة احمد بيرشك و ديگران، تهران 1336 ش؛
(20) محمدنصيربنجعفر فرصت، آثار العجم: در تاريخ و جغرافياي مشروح بلاد و اماكن فارس ، چاپ افست تهران 1362 ش؛
جرج ناتانيل كرزن، ايران و قضية ايران ، ترجمة غ. وحيد مازندراني، تهران 1362 ش.
/ پرويز ورجاوند /
4. باغِ دلگشا ، در شيراز و در جنوب تنگ سعدي. آب آن از قنات سعدي (حوض ماهي) تأمين ميشود. جيمز موريه، كه در 1231 آن را ديده، كريمخان زند را بنيانگذار آن معرفي ميكند (ويلبر، ص 221).در فارسنامة ناصري آمده است كه اين باغ در 1150 ويران شد و، در سال هزار و دويست و اندي، ابراهيمخان اعتمادالدولة شيرازي آن را از نو آباد كرد. در 1236، شاهزاده رضاقليميرزا باغ را مرمّت و عمارتي در آن بر پا كرد و نام آن را «فين و كلاه فرنگي» گذاشت. مدتي بعد بنا و باغ متروك شد و سخت لطمه ديد. در 1260، ميرزاعلياكبر شيرازي قوامالملك آن را خريد و حصار و عمارتش را تعمير كرد و ايواني، متّكي بر دو ستون سنگي و يكپارچه به بلندي پنج ذرع، بر آن افزود (فسائي، گفتار 2، ص 165ـ166). كرزن در 1306ـ1307/1889 آن را «مرتبتر از ساير باغهاي اطراف» ديده است (ج 2، ص 129). طول باغ حدود 360 متر و عرض آن حدود 160 متر است. باغ محور اصلي طولي دارد و در دو سوي آبنما احداث شده است. درختهاي نارنج كهنسال و درختهاي ليمو و باتاوي و ترنج و همچنين بوتههاي رنگارنگ گل بر زيبايي باغ ميافزايد. كوشك دو طبقة ميان باغ در مقايسه با كوشكهاي ديگر باغهاي شيراز جلوة چنداني ندارد. فرصت دربارة بنا و پيرامونش مينويسد در وسط آن عمارتي كلاه فرنگي برپاست كه در ميانش حوضي است و در آن آب روان است و تالاري شاهانه دارد و متصل به آن اطاقها و ايوانهايي منقوش و منازلي مفروش پيوسته به يكديگر. حوضي بزرگ در جلو تالار است و در هر سوي و جوانب آبشارهايي رواناند (ص 518).

منابع :
(21) علينقي بهروزي، بناهاي تاريخي و آثار هنري جلگة شيراز ، شيراز 1349 ش؛
(22) محمدنصيربنجعفر فرصت، آثار العجم: در تاريخ و جغرافياي مشروح بلاد و اماكن فارس ، چاپ علي دهباشي، چاپ افست، تهران1362ش؛
(23) حسنبنحسن فسائي، تاريخ فارسنامة ناصري ، چاپ سنگي، تهران 1313؛
(24) جرج ناتانيل كرزن، ايران و قضيه ايران ، ترجمة غ. وحيد مازندراني، تهران 1362 ش؛
دونالد نيوتن ويلبر، باغهاي ايران و كوشكهاي آن ، ترجمة مهيندخت صبا، تهران 1348 ش.
/ پرويز ورجاوند /
5. باغ دولتآباد ، در يزد. از آثار محمدتقيخان يزدي، حكمران كرمان و يزد و كاشان در دورانِ پس از نادر تا كريمخان زند، كه از او كارهاي عمراني بسياري در يزد به جا مانده است. او مجموعة باغ دولتآباد را، كه شامل ساختمان سردر، عمارت بادگير يا هشتي، تالار طنبي، بهشت آيين، بناي غلامخانه و آشپزخانه، اصطبل و شترخان بود، در محوطهاي بسيار وسيع احداث كرد. باغسازي اين مجموعه براساس دو محور شمالي ـ جنوبي و شرقي ـ غربي طرحريزي شده و بناهاي اصلي آن نيز بر روي اين محورها قرار گرفته است. بهطور كلي، باغ دولتآباد را ميتوان به دو بخش شمالي و جنوبي تقسيم كرد كه بخش جنوبي شامل عمارتهاي اصلي بوده و از نظر فضاي سبز و درختكاري بر بخش شمالي مزيت داشته است. بر روي محور ميان سردر و بناي بادگير يا هشتي، دو خيابان كمعرض و موازي ايجاد شده كه يك كَرْت سراسري در ميان دارد. در دو سوي خيابانها، درختهاي سرو و كاج و شمشاد كاشته شده بود كه برخي از آنها هنوز باقي است. در داخل كَرْت، تنها يونجه ميكاشتند تا از يك سو پهنة سبزي در پيشرو باشد و از سوي ديگر منظر ميان بناي بادگير و سردر از نظر پنهان نشود. در چهار خياباني كه از تقاطع راه غلامخانه و خيابانهاي باغ پديد آمده درختهاي بيدِ مجنون و ارغوان بر مهتابي بزرگ سايه ميافكنده و اطراف آن را ياسِ زرد و نسترن و ديگر بوتههاي گل فراگرفته بوده است. مهتابي مقابل حوضِ سردر نيز داربستي از نسترن داشته است. سه 
 
حوض مستطيلشكل و يك 
 
حوض هشت 
 
ضلعي و شش باغچه، كه هنوز آثارشان برجاست، در محوطة سه حياط مجموعة بهشت آيين وجود داشته است.
بناي بادگير، جالبترين ساختمان مجموعه، كوشكي است با طرح هشت وجهي، مركب از تالار و صُفّه و منظر. حوض يكپارچة مرمريني نيز در وسط و زير بادگير قرار دارد (در طرح اصلي، سه حوض نيز درون سه اتاق بزرگ قرار داشته كه بعدها برداشته شده است). بادگير هشت وجهي اين باغ، به ارتفاع 34 متر، بلندترين بادگير ايران بوده ودر حدود شصت سال پيش، قسمتِ روزن به بالاي آن را خراب كردهاند و اكنون 22 متر آن باقي است. پوشش اِزارة داخل و خارج و كف بنا از مرمر مراغه بوده است (افشار، ج 2، ص 730). پوششي از سيمگِل و دَمگيريهاي زيباي گچي دور قابها و قوسها و طاقنماها و دو لبة جرزها به نماي خارجي بنا زيبايي نظرگيري ميبخشد. تالار طنبي بزرگ و مجللي كه در جنوب باغ وجود دارد، با توجه به تالارها و صفّههاي جانبي و زيرزمين ژرف آن، از آثار جالب به جامانده از اين مجموعه است.
باني اين باغ و مجموعه، براي تأمين آب موردنياز آن، دست به ايجاد كاريز معروف دولتآباد زد كه از پرآبترين قناتهاي منطقه به شمار ميرود. و طول مسير آن شصت كيلومتر است (همان، ج 2، ص 729). در وقفنامة آن ذكر شده است كه اين كاريز نخست بايد باغ را سيراب كند و باقيماندة آب آن در كشتزارها مصرف شود. با اينهمه، چند سال پس از درگذشت باني، آب قنات ديگر به باغ دولتآباد نرسيد و در خارج شهر مصرف شد و باغ از رونق افتاد. اين مجموعه در عهد قاجار به دستور عبدالرضا اميرمؤيد و سپس در زمان حكومت شاهزاده جلالالدوله (پسر ظلالسلطان) مرمت شد ولي ديگر اعتبار اول را پيدا نكرد (همان، ج 2، ص 733ـ734).

منابع :
(25) آگاهينامة سازمان ملي حفاظت آثار باستاني ايران ، ش 26 (1356 ش)؛
ايرج افشار، يادگارهاي يزد ، 1348ـ1354 ش، ج 2، ص 729ـ746.
/ پرويز ورجاوند /
6. باغِشاه ، باغي بزرگ از دوران ناصري و سپس پادگان نظامي در تهران. امينالسلطان در 1299، زماني كه وزير خزانه و گمركات ناصرالدين شاه بود، مأموريت يافت تا محوطة وسيعي در شمال غرب تهران را، كه نزديك يكي از دروازههاي غربي قرار داشت و ميدان اسبدواني بود، به باغ تبديل كند. يگانه ساختمان اين ميدانِ بزرگ عمارتِ دو طبقهاي بود كه شاه و همراهانش در طبقة اول آن به تماشاي اسبدواني مينشستند. امينالسلطان قناتي، كه متجاوز از چهار سنگ آب داشت، براي آبياري آنجا احداث كرد و ظرف شش ماه آنجا را مشجّر و آباد ساخت. بدينسان، باغي در كمال صفا، موسوم به باغ شاه احداث و عمارتي در سمت شمال آن مشرف به باغ ساخته شد (صديقالممالك، ص 227). چهار خيابان وسيع باغ به چهار در ختم ميشد و در محل تقاطع آنها استخري قرار داشت كه هشتاد فواره و جزيرهاي كوچك در ميان داشت. مجسمهاي مفرغي از ناصرالدين شاه، سوار بر اسب، در اين جزيره بود. در بخشي از باغ نيز عمارت برج مانندي موسوم به برج منظر ساخته شد كه گاهي شاه از بالاي آن با دوربين به تماشاي اطراف ميپرداخت. دو بناي ديگر آن نيز، به دستور و طرحريزي شاه، به شكل كالسكه ساخته شده بود (معيرالممالك، ص 47ـ48).
باغ شاه، حتي در زماني كه هنوز ميدان اسبدواني بود، سر منزل سفر از تهران و محل استقبال از شاه و رجال يا بدرقة آنان بود. در شرح اكثر سفرهاي داخلي يا خارجي شاهان قاجار از باغشاه ياد شده است. اين باغ محل پذيرايي از سفرا و نمايندگان كشورهاي خارجي يا ملاقات آنها با شاه نيز بوده است (ظهيرالدوله، ص 21).
شهرت باغشاه بيشتر به لحاظ رويدادهاي انقلاب مشروطه است. يكي از جلسات مهم رجال كشور براي رسيدگي به تقاضاي تأسيس عدالتخانه در ايّامي تشكيل شد كه مظفرالدين شاه به ييلاق باغشاه رفته بود. اين جلسه به «شوراي دولتي باغشاه» معروف شد (ناظمالاسلام كرماني، ج 1، ص 381، 384ـ387). پس از استقرار مشروطيت و تشديد اختلافهاي مشروطه خواهان و محمدعلي شاه قاجار، نام باغشاه از نو بر سر زبانها افتاد. محمدعلي شاه، همراه باافراد نيروهاي وفادار سيلاخور و قزاق، در 4 جماديالاولي 1326 ناگهان به باغشاه نقل مكان كرد و دليل آن را رسماً گرماي هوا اعلام داشت (امير خيزي، ص 51). ولي دليل واقعي آن بود كه محيطِ باز پيرامون باغشاه، در مقايسه با نقاطي چون ارك سلطنتي كه در شهر محصور بود، وضع مناسبي براي تحرّك قواي نظامي فراهم ميساخت. چند روز پيش از اين نقل و انتقال، ذخيره كردن مهمات و جنگافزار در باغشاه نيز آغاز شده و حتي محمدعلي شاه دارايي منقول خود را به آنجا برده بود (سياح، ص 593).
محمدعلي شاه از بدو استقرار در باغ شاه بناي سختگيري با عناصر فعّال مشروطهخواه را گذاشت. نقطة اوج اين سياست 23 جماديالاولي 1326 بود كه نيروهاي دولتي مجلس را به توپ بستند و تعدادي از مشروطهخواهان را كشتند يا دستگير كردند. از مشروطه خواهاني كه در باغ شاه حبس و محاكمه شدند ملكالمتكلمين و جهانگيرخان صوراسرافيل در حضور شاه به قتل رسيدند و عدهاي نيز بعدها اعدام شدند و بقيّه در حبس ماندند يا تبعيد شدند. در دورة استبداد صغير (23 جماديالاولي 1326ـ26 جماديالا´ خر 1327) باغ شاه مقر حكمراني محمدعلي شاه بود و دامنة خودسري و لجاج او چنان بالا گرفت كه رشتة امور كشور بتدريج از هم گسست و حوزة اقتدار او به همان باغ شاه و حول و حوش آن محدود شد (شريف كاشاني، ج 1، ص 189ـ191).
با نزديك شدن نيروهاي مشروطهخواه به تهران، افراد محمدعلي شاه در گوشه و كنار شهر، از جمله در باغشاه، مواضع دفاعي گرفتند، ولي خود باغشاه در زد و خوردها نقش فعّالي نداشت. محمدعلي شاه در 24 جماديالا´خر 1327 باغشاه را به قصد سلطنتآباد ترك گفت و صحنة نبرد نيز به ديگر نقاط شهر منتقل شد. گروهي از نيروهاي اميرمفخّم بختياري، از هواداران شاه، طي سه روز جنگ و جدلي كه در شهر ادامه داشت (24ـ27 جماديالا´ خر) در باغ شاه و از صحنة نبرد دور بودند. پس از پناهنده شدن شاه به سفارت روسيه در زرگنده و خاتمة نبردهاي تهران، اميرمفخم از حكومت جديد تأمين گرفت و باغشاه را تخليه كرد و همراه افرادش به بختياري بازگشت (عكاشه، ص 601).
باغ شاه در ماههاي بعد شاهد انتقامگيري از عمّال استبداد و بزرگداشت شهداي آزادي بود. در رجب 1327، مفاخرالملك، يكي از همدستان محمدعلي شاه، در باغشاه تيرباران شد (ناظمالاسلام كرماني، ج 2، ص 529) و در شعبان همان سال بر سر مزار جهانگيرخان صوراسرافيل و ملكالمتكلمين در دروازة باغشاه «نمايش ملّي» برپا شد (يغمايي، ص 78). باغشاه كماكان جايگاه استقبال و بدرقة رسمي بود، از جمله ستارخان و باقرخان در بدو ورود به تهران (8 ربيعالاول 1328)، پيش از باريابي به حضور شاه، در باغشاه مورد استقبال اعضاي دولت قرار گرفتند (امير خيزي، ص 552).
پس از استخدام مورگان شوستر به عنوان مستشار مالية ايران و ضرورت تأسيس نيرويي براي اجراي احكام آن وزارتخانه، باغشاه مقر ژاندارمري خزانه شد (رجب 1329). مأموريت شوستر به جايي نرسيد ولي، پس از تشكيل نيروي ژاندارمري دولتي ايران به سرپرستي افسران سوئدي (جماديالاولي 1329)، تشكيلات ژاندارمريِ خزانه به نيروي نوبنياد ژاندارمري دولتي واگذار شد و باغشاه و پادگان يوسفآباد قرارگاههاي دو فوج ژاندارمري مركز تعيين شدند و يكي از دو گردان (باطاليون) فوج باغ شاه كماكان در خدمت خزانهداري باقي ماند. پس از تأسيس «مدرسة صاحب منصبان ژاندارمري»، باغ شاه محل تعليم و تربيت مديران اولية اين نيرو بود (قائممقامي، ص 117، 159؛
افسر، ص 46، 80؛
يكرنگيان، ص 240).
در آستانة جنگ جهاني اول و در ماجراي مهاجرت، باغشاه به مركز استقرار و تدارك نيروهاي ژاندارمري براي همراهي با احمد شاه و اجراي طرح تغيير پايتخت تبديل شد (مغيثالسلطنه، ص 278، 290، ش 53). در پي احياي ژاندارمري، باغ شاه، به عنوان قرارگاه فوج دوم مركز، دوباره اهميت يافت. محاكمة جنجالي ماشاءاللّهخان كاشي و همدستانش (5 شهريور 1298) در «ديوان حرب» باغ شاه برگزار شد (نراقي، ص 175ـ177). پس از تصويب قانون تشكيل «قشون متحدالشكل» (15 آذر 1300)، باغشاه محلّ يكي از پادگانهاي لشكر يك مركز شد (قائممقامي، ص 239، 242، 244). در ايام حكومت رضاخان، نام باغ شاه به مناسبتهايي، مثلاً برگزاري جشن (1303 ش) يا محل تيرباران سرهنگ محمودخان پولادين (1306 ش)، مطرح شده است (مستوفي، ج 3، ص 614؛
مكي، ج 4، ص 444).
در حكومت محمدرضا پهلوي، سربازخانه و بناي دانشگاه جنگ در ضلع شمالغربي پادگان باغشاه ساخته شد و باشگاه لشكر يك مركز، كه در همين پادگان بنا شد، در بهمن 1325 تا مدتي محل پذيرايي از ملامصطفي بارزاني و همراهان وي بود (پسيان، ص 44). اكنون از باغشاهِ عهد ناصري، جز نمايي كلي از چهار خيابان اصلي آن، نشان در خور توجهي بر جاي نمانده است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در 1357 ش، نام اين پادگان به پادگان لاهوتي و پس از مدتي به پادگان حُرّ تبديل شد.

منابع :
(26) پرويز افسر، تاريخ ژاندارمري ايران ، قم 1332 ش؛
(27) اسماعيل امير خيزي، قيام آذربايجان و ستارخان ، تبريز 1339 ش؛
(28) نجفقلي پسيان، از مهاباد خونين تا كرانههاي ارس ، تهران 1328 ش؛
(29) محمّدعليبنمحمدرضا سياح، خاطرات حاج سياح ، چاپ حميد سياح، تهران 1359 ش؛
(30) محمّدمهدي شريف كاشاني، واقعات اتفاقيه در روزگار ، تهران 1362 ش؛
(31) ابراهيمبناسداللّه صديقالممالك، منتخب التواريخ ، تهران 1366 ش؛
(32) عليبنمحمدناصر ظهيرالدوله، خاطرات و اسناد ظهيرالدوله ، چاپ ايرج افشار، تهران 1367 ش؛
(33) اسكندر عكاشه، تاريخ ايل بختياري ، چاپ فريد مرادي، تهران 1356 ش؛
(34) جهانگير قائممقامي، تاريخ ژاندارمري ايران: از قديمترين ايام تا عصر حاضر ، تهران 1355 ش؛
(35) عبداللّه مستوفي، شرح زندگاني من، يا، تاريخ اجتماعي و اداري دورة قاجاريه ، تهران 1343 ش؛
(36) دوستعلي معيرالممالك، يادداشتهايي از زندگاني خصوصي ناصرالدين شاه ، تهران 1361 ش؛
(37) يوسف مغيثالسلطنه، نامههاي يوسف مغيث السلطنه ، چاپ معصومه مافي، تهران 1362 ش؛
(38) حسين مكي، تاريخ بيست سالة ايران، تهران 1362ـ1364 ش؛
(39) محمدبنعلي ناظمالاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان ، تهران 1362 ش؛
(40) حسن نراقي، كاشان در جنبش مشروطة ايران ، تهران 1355 ش؛
(41) اقبال يغمايي، شهيد راه
آزادي: سيدجمال واعظاصفهاني ، با مقدمة محمدعلي جمالزاده و باستاني پاريزي، تهران 1357 ش؛
ميرحسين يكرنگيان، گوشهاي از تاريخ نظامي ايران: گلگون كفنان ، تهران 1336 ش.
/ كاوه بيات /
7. باغ شمال ، در تبريز. باني اين باغ را سلطان يعقوب پسر اوزون حسن آققوينلو دانستهاند. ابنكربلايي (متوفي997)، مؤلف كتاب روضات الجنان و جنّات الجنان در احوال دَده عمر (متوفي 892) كه از معاصران سلطان يعقوب بوده است، به باغِ شمال اشاره ميكند (ج 1، ص 472). ويلبر مينويسد كه اين باغ در زمان آققوينلوها (قرن نهم) «هشت بهشت» نام داشته است و آن را از نظر وسعت در رديف باغهاي هزار جريب و فرحآباد ميداند و دربارة طرح آن، به نقل از يك بازرگان اتريشي، مينويسد كه در محل تقاطع طرحِ صليبي، چند حياط و كوشك بزرگ احداث شده بود اين كوشك از سنگ مرمر بنا و ديوارهاي آن با نقاشيهاي ديواري تزيين شده بود. تالار مركزي آن گنبدي داشت كه نماي خارجياش را زراندود كرده بودند. در استخرهاي مجاور، كشتيها و قايقهايي ديده ميشد كه آنها را بسيار استادانه ساخته بودند تا جنگهاي دريايي را نشان دهد. (ص 246ـ247). بنا به طرحِ ويلبر (ص 247)، باغ شمال بر اساس محور طولي و قرينهسازي در دو سوي محور مياني طرحريزي شده بود و در ميان شبكة باغچههاي گوناگون مستطيل و مربع شكل، كوشكي بزرگ با استخري زيبا قرار داشت كه تقريباً دو سوم طول باغ را اشغال ميكرد. روملو، در عهد شاه طهماسب، نيز از اين باغ ياد كرده و خبر داده است كه در 926 شاه از قرهباغ كوچ كرد و در دارالسلطنة تبريز فرود آمد و فرمان داد تا در باغ شمال جشن پادشاهانه و بزم خسروانه ترتيب دهند (ص 499ـ500). نادرميرزا، باغ شمال را در دوران قاجار به اين شرح وصف ميكند: «مقدار اراضي آن چهل خروار تخمافكن است و آن چهار قطعه باشد، يك قطعه باغِ بزرگ است كه از دري كه رو به شمال باشد بدان داخل شوند، دو خيابان از دو سوي كشيده، همه جا به آن عمارت از دو طرف درخت سيب و امرود باشد به نظم و ترتيب؛
چون به نزديك عمارت رسد آنجا با سه زينه ( = پله ) به سطحي رسد كه آبگيري بزرگ در آن باشد، پس عمارتي عالي اينجا بنا نهادهاند كه از كِرْياسي با زينهها از دو سوي بدان عروج كنند... چون از كرياس ( = راهرو ) به باغ گلستان روند آن جاي رو به جنوب حجرهها باشد به آجر پوشيده، بعضي با آينهبندي مزيّن... وليعهد دولت به آخر عمارت گلستان كه به باغ بادام روند بنايي بزرگ كرده و حوضخانة تابستاني بس عالي و به اطراف آن حجرهها و كوشكي بس بلند... چون بناهاي چين كه نقشهاي آن ديدهام» (ص 167ـ168). در عهد محمدعلي شاه، اين باغ قرارگاه سربازان دولتي بود كه بر اثر حملة مشروطهخواهان از آنجا گريختند. در 1329ـ1330، سربازان روس در اين محل استقرار يافتند و، پس از گلوله باران شهر و كشتن جمعي از ساكنانِ خانههاي پيرامونِ باغ و غارت مردم، ثقةالاسلام و ضياءالعلما و شيخسليم و عدهاي از ياران ايشان را دستگير و در باغ شمال زنداني كردند و، پس از محاكمة نظامي، در عصر عاشوراي 1330 به دار آويختند (كارنگ، ص 151ـ152). باغ شمال تا اواخر زمان قاجاريه آباد و گردشگاه عمومي بود، ولي سپس از رونق افتاد و به قطعاتي تقسيم شد. بخشي از باغ و يك عمارت آن تا جنگ دوم جهاني برپا بود و از 1340 ش مؤسسات ارتشي و فرهنگي و ورزشي در آن احداث شد (همان، ص 157). باغ شمال در زمان خود معتبرترين باغ آذربايجان بوده است.

منابع:
(42) ابنكربلائي، روضات الجنان و جنات الجنان ، تهران 1344 ش؛
(43) حسن روملو، احسن التواريخ ، چاپ عبدالحسين نوايي، تهران 1357 ش؛
(44) عبدالعلي كارنگ، آثار باستاني آذربايجان ، ج 1: آثار و ابنية تاريخي شهرستان تبريز ، تهران 1351 ش؛
(45) نادرميرزا قاجار، تاريخ و جغرافي دارالسلطنة تبريز ، چاپ محمد مشيري، چاپ افست تهران 1360 ش؛
دونالد ويلبر، باغهاي ايران و كوشكهاي آن ، ترجمة مهيندخت صبا، تهران 1348 ش.
/ پرويز ورجاوند /







نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4566
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست