responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4561

 

باغ (2) ،

باغ در سرزمينهاي اسلامي.
الف) عربستان . باتوجه به اوضاع اقليمي عربستان و از آنجا كه بيشتر اين سرزمين ريگزار است، وجود باغهاي عالي يا بزرگ يا مشهور در آن قابل تصور نيست.
صحراي عربستان ميان نجد، حضر موت، بلادعمان، حجاز و عسير واقع است. در شمالِ شرقي اين صحرا خط ريگستاني به طرف شمال امتداد دارد كه از بينالاحساء والعضيم ميگذرد و به دشت شام ميپيوندد. حتي قرآن مكة معظمه را «واد (ي) غيرذي زرع» ناميده است (ابراهيم: 37). جز مناطق كوهستاني و برخي نواحي جنوبي، تقريباً همة شبه جزيره بدين حال است (دربارة نباتات عربستان رجوع کنید به > اسناد بررسي گياهشناسي هند < ، ج 7 و 8، كه در آن مطالعات نيبور در عربستان بتفصيل بيان شده است). با اين حال، در دورة قبل از اسلام در قسمتهايي از نجد و يمن و طائف و حيره باغهايي وجود داشته است. بعضي از دولتهاي عرب نيز باغهايي نزديك كاخهاي خود احداث كرده بودند، چنانكه در دورة غسّانيان و لخميان، در ذكر قصرها (مثلاً خُوَرْنَق * و سِدِير در حيره) به اين باغها اشاراتي شده است. اين قصرها تركيبي از قلعه و كاخ بوده و گمان ميرود كه درخت و گياهان تزييني داشته است.
در دوران خلفاي اموي نيز در بيرونِ غالب شهرها كاخها و شكارگاههايي بنا شد كه بيشتر آنها باغهايي محصور داشت؛ مثلاً قصرالحَيْر * (فيليپ حتّي، 1957 الف، ص 41 به بعد). از خصوصيات معماري زمان امويان، كه بعداً عباسيان آن را ادامه دادند، ايجاد محوطهاي وسيع و محصور در اطراف قصرها بود كه در آن جانوران وحشي، از قبيل غزال و خرگوش و گورخر و شترمرغ، نگهداريميشد (يعقوبي، ص   263). قصرالحير را هشام در 110 بنا كرد، و دركنار قُصَيْر عَمرو چنين باغي وجود داشت كه ميان سالهاي 94 و 97 به فرمان وليد در شرق اردن بنا شده بود. نمونة معروف ديگر قصر «المِشَتّي'» * (قشلاق) است، كه آن را نيز وليدِ ثاني، كه شكار را بسيار دوست ميداشت، بنا كرد.
ب) لبنان و شام و فلسطين . اين صفحات كه در شمال شبهجزيرة عربستان قرار گرفته سرسبزترين نقاط آن منطقه است. سطح بلند لبنان، تنوع نوع زمين، برخورداري از آفتاب و باران و آب و هواي معتدل، همگي موجب رشد و رويش درختان و گياهان گوناگون است. جهت بعضي از واديها شرقي ـ غربي و بعضي ديگر شمالي ـ جنوبي است، ازينرو ميزان برخورداري آنها از آفتاب و باران متفاوت است، و همين تفاوت در رشد انواع مختلف باغ و درخت تأثير ميگذارد. در شرح گياهان اين ناحيه نهالهاي گلدار و ميوهدار را ذكر كردهاند، چنانكه فيليپ حتّي از شقائقالنعمان و گل فردوس ياد كرده است (1957 ب، ص 41). پُست دربارة ميوههاي سوريه، فلسطين و شبهجزيرة سينا كتابي نوشته و در آن از 500 ، 3 نوع گياه در لبنان و دو كشور همسايهاش ياد كرده است. دمشقي (قرن هفتم) نوشته است كه در كوههاي لبنان تقريباً نود قسم بوته و گياه طبي وجود دارد و درختهاي ميوه در آنجا فراوان است (ص 193). تا امروز باغهاي نارنگي و پرتقال صيدا در سراسر دنيا شهرت دارد. در عهد عتيق آمده است: «او مانند سوسنها گل خواهد كرد و مثل لُبْنان ريشههاي خود را خواهد دوانيد. شاخههايش منتشر شده، زيبايي او مثل درخت زيتون و عطرش مانند لبنان خواهد بود» (كتاب هوشع نبي، 14:5 و6).
ناحية شام در عهد اسلامي دارالخلافة امويان و مركز هنر معماري و باغداري بود. آب و هواي اين منطقه مديترانهاي است و در آنجا از آغاز پاييز تا اوايل بهار، پي در پي، باران ميبارد و در فصول ديگر هوا خشك است. در سوريه (شام)، هنوز همان گياهاني كشت ميشود كه در دورانهاي قديم كاشته ميشد، البته به استثناي آنهايي كه اعراب از شرق آورده بودند. باغهاي انجير و زيتون و خرما و انگور در اين ناحيه فراوان بود؛ چنانكه امروز هم همين ميوهها، بعلاوة موز و پرتقال و نارنگي، از محصولات عمدة آنجاست. در سوريه دو منطقة مستقل گياهي به هم متصل است: يكي منطقة درياي مديترانه و ديگري منطقة ارتفاعات آسياي غربي. اين وضع طبيعي بر باغهاي سوريه تأثير بسيار داشته است. خلفاي اموي در بيرونِ اغلب شهرها، كاخها و شكارگاههايي بنا كردند كه بيشتر آنها داراي باغهاي محصور به ديوار بود. اخيراً در شمال و مغربِ درياچة طبريّه باغي قديمي به نام خِرْبةُ المنية * كشف شده است كه احداث وليدِ ثاني بوده و در كنارة شمالي باديه خرابههاي بعضي از كاخها باقي است كه يكي از آنها به «اُسَيْس» معروف است. باغهاي اين ناحيه، حدوداً در فاصلة 130 كيلومتري مشرق دمشق، از ذخيرة بارانهاي زمستاني آبياري ميشدند. ميگويند كه قصرها را به دستور وليد اوّل ساخته بودند. در حواشي بادية شام، بويژه در قسمت جنوب، نيز خرابههايي از اين گونه قصرها و شكارگاهها ديده ميشود.
ج) بينالنهرين و عراق . به نظر ميرسد دنياي اسلام آشنايي با هنر ايجاد باغهاي خوش منظر را به ايران مديون باشد، كه جايگاه اصلي بيشتر ميوهها و بهترين سرزمين نهالهاي دست كشت و زراعت آبي است (رجوع کنید به باغ در ايران * ). ريشة فارسي واژههاي «بُستان» يا «فردوس»، صحت اين حدس را تأييد ميكند.
جهان اسلام دو سبك باغسازي را از ايران اقتباس كرد كه در طّي قرون، كم و بيش ميان ملّتها رواج يافت؛ يكي باغهاي محدود به ايوانها و حياطهاي مشجّر، و ديگري املاك خارج شهر با وسعتي به اندازة تفرجگاههاي كه جاي جاي به عمارت كلاه فرنگي آراسته بود.
سبك نخست بر معماران عهد عباسي، كه سامره را بنا كردند، تأثير گذاشت. جوسقالخاقانيِ خليفه المعتصم (حك  : 218ـ227) عمارتي بود كه در مقابل آن سه ايوان و يك دستگاه ساختمان قرار داشت و در عقب داراي گردشگاهي بزرگ و محصور بود. «بموازات ديوارهاي محوطه، نهرهايي بود كه باغچههايي كنارههاي آنها را ميپوشاند و حوضهاي مرمرين و فوارهها و ساير تزيينات صحنه را تكميل ميكرد». ويوله كه اين طرح را وصف كرده است، مشابهت اين باغها را با باغهاي «سبك فرانسوي»، كه فضاي وسيع و خطوط مستقيم و جنبههاي معماري دارند، متذكر ميشود. شايد اين خصوصيات مشترك صرفاً تصادفي نباشد و از وجود اصل مشترك بسيار كهني حكايت كند. اين باغهاي «سبك فرانسوي»، كه بهترين نمونة آن ورساي است، از سبك باغ ايتاليايي الهام گرفته و آن نيز به نوبة خود از سبك باغ يوناني ـ رومي متأثر بوده است، نظير آنچه در پمپئي يا خانة ييلاقي هادريانوس ميتوان يافت. باغهاي مشرق زمين يقيناً در اين سبك اخير تأثير بسيار داشته است.
خانههاي شخصي عراق عصر عباسي نيز حتماً داراي باغهاي اندروني بودهاند. گفتهاند كه چون منصور الرصافه * را بنا كرد، قسمت اعظم آن باغ بود. در اشعار شاعران اين دوره چون ابونواس (متوفي 198) و مسلمبنالوليد (متوفي 208) و ابوتَمّام (متوفي 231)، وصف باغها و بوستانها مقام و محل خاصي دارد. در دورة دوم عباسي، بُحتري (متوفي 283) و ابنالمُعتَزّ (متوفي 296) و مُتَنَبّي (متوفي 354) اينگونه اشعار را به كمال رساندند.
در اشعار آنها باغهايي كه خلفا و اميرانِ دربار ايشان ساخته بودند بتفصيل وصف شده است. عضدالدوله پس از ورود به بغداد در 367، با صرف هزينة بسيار، در پايين قصر خود باغي ساخت كه شهرت فراوان داشت. براي توسعة اين باغ، ساختمانهاي اطراف را خراب كردند و چون زمين آن سنگلاخ بود، به حكم عضدالدوله نخست همة سنگها را بيرون آوردند و سپس جاي آن را با خاك حاصلخيز پر كردند. براي آبياري اين باغ ابتدا چرخ آبكشي بر روي دجله ساختند؛ ليكن، چون از اين طريق آب كافي به دست نميآمد، امير حكم داد كه از دجله نهري حفر كنند. بدينسان، با فاصلهاي دور در شمالِ بغداد با استفاده از فيلهايي كه از هند آورده بودند، نهري حفر شد كه خطيب بغدادي (ج 1، ص 106) ذكر آن را آورده است (نيز رجوع کنید به لسترنج، ص 235 به بعد). لسترنج تصريح كرده است كه بر كنارة غربي دجله، روبروي قصر تاج، باغهاي زيبا و وسيعي ساخته بودند كه به نام بستانالرّقه شهرت داشت. اسامي برخي از باغهاي مشهور اين دوره از اين قرار است: بستان ظاهر (همان، ص 176)؛ بستان حفص (همان، ص 189)؛ بستان طاهر (همان، ص 110).
د) مصر و افريقيه . هنرِ طولونيان، امراي مصر در قرن سوم، به هنر عهد سامره نزديك بوده است. در خانههاي شهر فسطاط كه ميتوان آنها را به اين دوره منسوب دانست، اتاقها رو به حياطي باز ميشد كه در وسط قرار داشت. در حياط گودالهايي بود محصور به آجر كه بعضي را با آب و بعضي ديگر را براي پرورش گياه با خاك پر ميكردند. بعلاوه، اهالي آن در ايجاد باغ ذوق فراواني نشان ميدادند. ناصرخسرو به باغهايي اشاره ميكند كه بر بامها قرار داشت: «بر سر بامها هم درخت نشانده باشند و تفرجگاهها ساخته» (ص 79) يا «از ثقات شنيدم كه شخصي بر بامِ هفت طبقه باغچهاي كرده بود و گوسالهاي آنجا برده و پرورده تا بزرگ شده بود و آنجا دو لابي ساخته كه اين گاو ميگردانيد و آب از چاه برميكشيد و بر آن بام درختهاي نارنج و تُرنج و موز و غيره كِشته و همه در بار آمده و گل و سِپَر غَمها همه نوع كِشته» (همان، ص 89ـ90). مورّخان، در ذكر عمارات قديم اسلامي در مصر، از قصري نام بردهاند كه خُمارَوَيْه دوم (270ـ282)، حاكم خاندان طولوني، بنا كرده بود. مثلاً ليبان (ص 297) ميگويد كه گرداگرد اين قصر باغچههاي بزرگي بوده است كه در آنها آيات قرآني را با رجههاي گل نوشته بودند. باغ وحشي نيز به اين قصر پيوسته بود. از بالاي يكي از ايوانها سراسر قصر و منظرة زيباي باغ ديده ميشد. در 427 المستنصر، خليفة فاطمي، بعضي از داراييهاي گرانبهاي خود را فروخت. مقريزي از جملة داراييهاي او باغي را ذكر كرده است كه خاكش از هند (نزديك رود گَنْگ و جَمْنا) و گلگشتهايش از عنبر بوده است. اميران بنياغلب، در زماني كه افريقيه را از جانب عباسيان اداره ميكردند، آداب و رسوم رايج بغداد را در سراسر سرزمين بربرها رواج دادند. اين اميران نخست يك اقامتگاه و سپس اقامتگاه ديگري در حومة شهر قيروان بنا كردند. اقامتگاه دوم رقّاده * خوانده ميشد و با شهر هفت كيلومتر فاصله داشت. به قول بكري، بيشتر محوطة اطراف بنا، كه با ديواري به طول بيش از ده كيلومتر محصور شده بود، قاعدتاً به صورت باغ درآمده بوده و از طريق آب انبارهايي كه آثار آنها هنوز باقي است، آبياري ميشده است. وسيعترين نوع تجهيزات آبرساني حوض چهارگوش و بزرگي با ديوارهاي محكم بود كه از دو طرف با ستونهايي محافظت و تصوير عمارت رفيع كلاه فرنگي در آن منعكس ميشد.
در افريقيه، به رغم سختيهايي كه در قرن پنجم سبب ويراني كشور شد، سنتِ اين نوع اقامتگاههاي ييلاقي، ظاهراً ادامه يافت. در قرن هشتم، در عهد حكومت حفصيان در تونس، باز به باغهايي برميخوريم. مِلك وسيعي به نام ابوفِهْر، متعلق به المستنصر (حك  : 647 ـ 675) در مجاورت پايتخت (نزديك روستاي فعلي عريانه)، خصوصيات متعدّدي داشت كه پيش درآمد ذوق مغربي در ايجاد «اَجْدال» بود. ابنخلدون آن را با تفصيل فراواني، كه معمول او نيست، وصف ميكند: «در آنجا انبوهي از درختان يافت ميشد كه قسمتي از آنها بر روي داربست قرار داشت و بقيه به حال خود رها شده بود تا آزادانه رشد كند. شاخههاي درختان ليمو و نارنج با شاخههاي درختان سرو در هم تنيده بود و زير آنها مورد و ياس به نيلوفر آبي لبخند ميزد. در ميان اين بيشهها، باغ بزرگي گرداگرد درياچهاي را، كه از پهناوري با اقيانوس پهلو ميزد، احاطه كرده بود آب را از طريق آبارهاي قديمي، كه قبلاً آب قرطاجنه * را تأمين ميكرده است و المستنصر از خاندان حفصيان آن را تعمير كرده بود، به آنجا ميآوردند. سپس آب از راه مجرايي بزرگ به مخزني چارگوش، كه به منزلة حوضچة لايروبي بود، ميريخت و از طريق نهر نسبتاً كوتاهي به استخري بزرگ داخل ميشد و چون گردابي خروشان آن را پر ميكرد. در دو سر استخر، دو عمارت بزرگ و كوچك به شكل كلاه فرنگي قرار داشت كه سقف آنها بر ستونهايي از مرمر سفيد تكيه داشت و ديوارهايشان با نمايي از مرمر سفيد تزيين شده بود».
در همين دوره، سلاطين مَرينيِ مراكش باغهاي وسيعي، نظير آنچه مجاور كاخ فاس الجديد به نام امين المرينيه بود، احداث كردند كه در آنها ايوانها و عمارتهاي كلاه فرنگيِ مرتفعْ مشرف بر نهالستانها و چمنزارهاي اطراف بود. اين گردشگاه، كه بعد از سقوط مرينيه متروك ماند، در فاصلة سالهاي 1240 و 1250 به دستور مولاي عبدالرحمن، سلطان علوي، تعمير شد. همين سلطان «اَجدال» مراكش را، كه الناصري مورخ متأخّر وصف كرده است، بنياد نهاد. اجدال، گردشگاهي عظيم يا مجموعة باغهايي بود كه در آنها يك يا دو نوع درخت ميوه يا گلهاي معطّر بومي يا وارداتي براي فروش پرورش مييافت. ميان اين باغستانها درياچههايي ساخته بودند كه در آنها قايقهاي تفريحي رفت و آمد ميكرد. جويهايي كه به اين درياچهها ميريخت آبِ باغها را تأمين ميكرد و حتي چرخهاي آسيابها را به حركت درميآورد. عمارتهاي كلاه فرنگي نيز در اين قسمت مركزي بر پا بود.
هنوز هم ميتوان اين نوع محوطهها را در اجدالِ شهرهاي سلطنتي مراكش، مانند مَرّاكُش يا مَكْناسه، يافت. اجدال، دور از تراكم مركز شهر، مجاور اقامتگاه سلطنتي، از ضمايم ييلاقي كاخهاي شهري و خود مِلكي است پر درآمد كه خزانة سلطان را انباشته ميسازد؛ در ضمن، محلي براي تفريح و استراحت حرم وي نيز به شمار ميرود. اين نوع نهالستانها ممكن است با سنّتِ شرقي باغهاي سلطنتي پيوندهايي داشته باشد؛ با اينهمه، نام و مشابهت كلي آن با املاك وسيع سران بربر باعث شده به جستجوي الگويي بپردازند كه الهامبخش آفرينش آن بوده است. اما اين نكته در باب «رياض»، يعني باغ داخليِ كاخها و منازل پر تجمّل شهرهاي مسلماننشينِ غرب، صادق نيست. تقريباً مسلم است كه اصل اين سبكِ باغ را بايد در ايران، كه طرح آن در قاليهايش برجاي مانده، سراغ گرفت كه از تقاطع خيابانهاي مستقيم عمود بر يكديگر و سبزهزارهاي مربع شكل پُر از درختان ميوه و گياهان زينتي پديد ميآيد. گاه نهرهاي آب از خيابانها ميگذرد و گاه در محلّ تقاطع خيابانها آبنمايي داير است كه آب در آن فواره ميزند. در انتهاي باغ، خانهاي ييلاقي مشرف بر اين چشمانداز است، مگر آنكه باغ از دو يا چهار طرف با ايوانهايي محصور شده باشد، كه در اين وضع درِ بناها به اين فضاي باز گشوده ميشود. به نظر ميرسد كه رياض در حقيقت همان حياط باشد كه وسيعتر و زيباتر گشته است. طرح آن را با معماري خانه ميريزند و، در واقع، مكمّل آراستگي خانه است.
اگر خانههاي مغربي را با حياط درونيشان اقتباسي از خانههاي ستوندار يوناني ـ رومي بدانيم، بايد گفت رياض، كه فضاي اين حياط را پُر ميكند، ظاهراً، مانند بسياري از عناصر تمدنهاي اسلاميِ مشرق زمين و مغرب زمين، ميراث ايران است. اينكه مغرب زمين از چه دورهاي اين سبك را اقتباس كرده است بر ما معلوم نيست، ولي نشانههاي آن را در نيمة اول قرن ششم مييابيم.
بر اثر حفاريهايي كه در مراكش در زير خرابههاي اولين مسجد كُتُبيّه شده است، طرح يك رياض كوچك كشف شده كه ميتوان آن را متعلق به دورة عليبنيوسف مُرابطي (حك  : 500ـ537) دانست. دراينجا حياطي مستطيل شكل با دو خيابان متقاطع ميشود. بقاياي كاستيلجو نيز، كه نزديك مِرْسيه كشف و ظاهراً به دستور ابنمَرْدَنيش (حك  : 541 ـ 566) بنا شده است، اتاقهايي دارد كه رياضي را در ميان گرفته است. چند خيابان متقاطع و دو عمارت كلاه فرنگي در دو سوي باريكتر اين رياض ديده ميشود.اين نوع رياض ظاهراً از قديم در اندلس معمول بوده است. در قرن هشتم ابنليون، شاعر غرناطي، مشخصات آن را وصف ميكند: «در قسمت مركزي، ساية داربستها بر خيابانها ميافتد و باغچههاي پرگل، مانند حاشيهاي آنها را در برميگيرد.» خانة دلگشاي ييلاقي، كه مورد و گل سرخ رونده آن را احاطه كرده است، استراحتگاهي است كه از آنجا ميتوان با يك نگاه مناظر اطراف را از نظر گذراند. سلاطين آلنصر غرناطي، اين مايه از معماري خانگي را به سبك معماري مجلّل قصرهاي خود افزودند. در الحمراي محمد پنجم (حك  : 763ـ793) حياطِ معروفِ «شيرها» در حقيقت يك رياض است. خيابانهاي متقاطع، كه عرصه را صليب وار به چهار قطعه تقسيم ميكند، ظاهراً به قصد درختكاري ايجاد شده بود. در دو ضلع عرضيِ مستطيل، دو عمارت كلاه فرنگي وجود دارد كه در فضاي باغ پيشروي كردهاست. علاوه بر اين باغ داخلي، ميهمانانِ الحمراء «جنان العَريف» را نيز در اختيار داشتند. در اينجا نيز باغچهها و جويهايي كه آب آنها از فوارهها تأمين ميشود و همچنين سرسراهايي در پيرامون فضاي باز ميبينيم.
بسيار محتمل است كه اين سَبك باغِ شهري، كه منشأ آن ايران است، از راه اندلس به سه كشور شمالِ افريقا راه يافته باشد. در مراكش، احمد المنصور، از آل سعد، از الحمراء الهام گرفت و در مقياسي وسيع از طرح آن در بناي قصر بديع مَرّاكُش (986ـ1012) تقليد كرد. اين قصر صحني با ابعاد 135 و 110 متر داشت كه با بناها و عمارتهاي كلاه فرنگي محصور شده و بر باغچههايي مشرف بود كه در گوشه و كنار آن استخرهاي وسيع وجود داشت. در دوران معاصر، در شهرهاي مغرب، مانند مَرّاكُش و فاس، نيز رياضهاي زيبايي احداث شده است. اندلسيهاي رانده شده از اسپانيا، كه به تونس پناه آورده بودند، اين اسلوب را در شهرهاي اين كشور رايج كردند. اما در الجزاير، باغهاي زيباي خانههاي ييلاقي، كه در حومة شهر الجزيره پراكنده است، در زمرة تجملهايي بود كه دزدانِ دريايي حاكم بر آن سرزمين از آن برخوردار بودند و بسياري از اسيران ايشان در سراسر سال به محافظت و مراقبت از آنها ميپرداختند.
ه  ) اندلس . احتمالاً هنر باغآرايي همزمان با تأسيس خلافت اموي در اندلس از شرق اسلامي به آن سرزمين انتقال يافت و با سنن بومي آنجا درآميخت و مسلمانان اندلس هم در احداث باغهاي ميوه و هم در زمينة احداث باغهاي تزييني به پيشرفت بسيار نايل آمدند و اين كار را با پژوهشهاي علمي در شيوههاي كشاورزي توأم كردند. توفيق بينظير مسلمانان اندلس در زمينة باغداري مرهون اطلاعاتي بود كه در گياهشناسي داشتند. حكومت، گروهي را كه «مبعوثين» ناميده ميشدند، براي جمعآوري انواع نهالها و درختها و بذرها به نقاط مختلف جهان ميفرستاد. در اطراف شهر، براي پرورش نهالهاي بومي و خارجي باغهاي مخصوصي وجود داشت و نتايج تجربههاي علمي به صورت جدول و دستور عمل نوشته ميشد تا براي عموم مفيد باشد. كوشش گياهشناسان اندلسي تنها به جمعآوري نباتات و كسب اطلاعاتي راجع به خصايص آنها منحصر نبود، بلكه هر ابزار نو و هر طريقة جديد را، كه گمان ميرفت در پرورش نباتات يا آبياري و كشاورزي سودمند باشد، گردآوري ميكردند. ظاهراً آنها در حدود دو هزار نوع نهال و گياه به فهرست نباتات قدما افزودهاند، و دربارة عصارة نباتات و خواص پوست و برگ گياهان مختلف اطلاعات بسيار ارائه دادهاند (اسكات ). مسلمانان اندلس كيفيت زمين و خاك اين ناحيه را از اقوامي كه قبلاً در آن زندگي ميكردند بهتر ميشناختند. اينان به بسياري از دقايق علوم كشاورزي و گياهشناسي كه تا آن زمان شناخته نبود پيبردند و به روشهاي جديدي در كشت و زرع دست يافتند كه بر روشهاي مرسوم در دشتهاي عراق و واديهاي حاصلخيز مصر مبتني بود. اين دو منطقه از دورانهاي قديم، حتي پيش از پيدايش علم تاريخنويسي، به باغهاي سرسبز جهان معروف بودهاند (همان). خلفاي مسلمان در ادوار مختلف از باغداري و باغداران حمايت ميكردند و، با آنكه قبلاً در اين نواحي روشهاي آبياري وجود نداشت ، به اندك زماني اراضي تغيير صورت داد و بيابانها سبزهزار شد و باغهاي زيتون و نارنج و انجير و انگور در همه جا پديد آمد. كارشناسان آبياري به فعاليت پرداختند و در بعضي از نقاط چاه و در نقاط ديگر آبگير و استخر و در نقاطي كاريز و آبراهههاي زيرزميني و در برخي جاها سدّ احداث كردند. بعضي از اين سدها عظيم بود. علاوه بر اين، به تقويت زمين و توليد كود هم توجه خاص مبذول ميشد و به اين منظور از خاكستر و غلات بيمصرف و ميوههاي پوسيده و خون و استخوان استفاده ميكردند. كشتكاران بتجربه دريافته بودند كه براي هر نوع گياه و نهال از چه نوع كودي به منظور تقويت زمين استفاده كنند، و از اين راه به شيوههاي بسيار تازه و بديع دست يافتند (همان).
انواع ميوه را از نقاط مختلف به اسپانيا ميآوردند و پرورش ميدادند و ميگويند كه سيبِ اندلس به اندازة گرمك ميشد و شاهتوت آنجا را به بغداد ميبردند (ولي محمد، ص 7). در نتيجة سعي و كوشش مسلمانان اندلس، ميوههايي چون توتفرنگي و ليمو و بِه و خرما و انجير و موز و انار و پسته و بادام و زعفران از نقاط ديگر جهان به اروپا رسيد (اسكات). دور باغها را با بوتههاي گل سرخ و با شاخ و برگ و ني محصور ميكردند و شاخههاي درخت انگور را بر آن ميانداختند. بوي خوشِ اين گلها فضا را تا فاصلهاي زياد معطر ميكرد. در اطراف سَرَقُسْطَه، طُلَيطُلَه، اِشبيليه، المريه و نقاط ديگر، فرسنگها باغهاي وسيع وجود داشت، و اگر كسي بر بالاي برجي ميرفت تا چشم كار ميكرد باغ ميديد، و از جَبَلِطارِق تا بَرْشَلونه در كنارة درياي مديترانه يكسره باغ به نظر ميرسيد (همان).
باغبانان اندلس، براي پرورش و ايجاد باغ، صدها روش پديدآورده بودند كه بعضي از آنها تا به امروز معمول است؛ به تقليد از حدائق معلّقة بابل، باغهاي معلق، اما به مقياس كوچكتر، ايجاد كرده بودند و در آرايش گل و بوته و سبزه و در ساختن خيابانهاي پرپيچ و خم و نشيمنگاههاي زيبا در گوشهها، و فوارههاي پوشيده استادي تمام داشتند. با گُل بر فرش زمردين سبزه عباراتي مينوشتند و با گلها و گياهان خزنده و بالارونده نقشهاي بديع و مشجّر ميساختند و در گلكاري تناسب و هماهنگي رنگها را رعايت ميكردند. در پرورش گل سرخ چنان مهارت داشتند كه در همة فصلها باغهايشان از آن پر بود. فراواني گل سرخ در قرطبه به حدي بود كه دوازده و نيم كيلو گرم گل فقط به دو درهم به فروش ميرسيد (همان).

منابع:
(1) علاوه بر قرآن و كتاب مقدس. عهد عتيق؛
(2) ابن ليون؛
(3) احمدبنعلي خطيب بغدادي، تاريخ بغداد ، بيروت ( بيتا. ) ؛
(4) ( محمدبنابيطالب دمشقي، من كتاب نخبة الدهر في عجائب البّر و البحر ، چاپ عبدالرزاق اصفر، دمشق 1983 ) ؛
(5) عبدالحميد لاهوري، پادشاهنامه ، (مجموعه آثار هندي)، ج 1، ص 2، 24ـ26، 47، ج 2، ص 223؛
(6) ليبان، تمدن عرب ، ترجمة اردو؛
(7) احمدبنعلي مقريزي؛
(8) ناصرخسرو، سفرنامة حكيم ناصرخسرو قبادياني مروزي ، چاپ محمد دبيرسياقي، تهران 1363 ش، ولي محمد، سفرنامة اندلس ، لكهنو 1927؛
(9) احمدبناسحاق يعقوبي، كتاب البلدان ، ليدن 1967؛
10-
Abu'l- Fadl ، Alla ¦ m ¦ â , A ¦ ' ¦ â n-i-Akbar ¦ â , tr. Jarret, II, 361;
11- Aly Bahgat, Gabriel, Fouilles d' Al-Foust ¤ a ¦ t ¤ ;
(12) I92I;
(13) Bakr ¦ â , Description de l' Afrique septentrionale , no. 27, tr. Slane, 62;
(14) Brunschvig, Deux rإcits de voyages inإdits en Afrique du Nord au XV s;
(15) Adorne, I96-I99;
(16) J. Gallotti, Le jardin et la maison arabe du Maroc , Paris [1926(;
(17) Haedo, Topographia e historia... de Argel , Valladolid I6I2, chap CL;
(18) philip khأri Hitti, History of Syria , London 1957;
(19) idem, Lebanon in history, form the earliest times to the present , London 1957;
(20) Ibn Khaldu ¦ n, Histoire des Berbةres , Traduite de l' arabe par le baron de Slane, Paris 1925- II, 339-340;
(21) G.Le Strange, Baghdad during the Abbaside Caliphate , London 1924;
(22) G. Marµais. L'architecture musulmane d'Occident: Tunisie, Algإrie, Maroc, Espagne et Sicile , Paris )1955], 27-28, 3Io, 404-405;
(23) idem, Mإlanges , i, Les Jardins de l'Islam ;
(24) Nasiri, Kitab al- Istik ¤ s ¤ a ¦ ' , tr. Fumey (Archives marocaines) x, I907, II7;
(25) Niebuhr, in Records of the botanical survey of India ;
(26) G. E. Post;
(27) Samuel Parsons Scott, History of the Moorish empire in Europe , London 1904;
(28) Solignac, Recherches sur les installations hydrauliques de Kairouan et de la steppe tunisienne du VII, au XI, siةcle , Algier I953;
(29) H. Viollet, Description du palais d'al- Moutassim ب Samarra - Extrait des mإmoires prإsentإs ... ب l' Acadإmie des Inscriptions , xii, Part II, I909;
30-
نيز رجوع کنید به منابع ذيل بند «و. هند و پاكستان».
/ ژ. مارسه ( با اندكي تلخيص از: د. اسلام )؛
( با اضافاتي از: عبداللّه چغتايي، د. اردو ) /







نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4561
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست