responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4503

 

جبهة ملی ایران ، بزرگ ترین ائتلاف نیروهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران تا پیش از انقلاب اسلامی 1357 ش . این مقاله شامل این بخشهاست :

1) پیدایش

2) جبهة ملی اول

3) کودتای 28 مرداد 1332: جبهة ملی در اختفا و نهضت مقاومت ملی

4) جبهة ملی دوم

5) جبهة ملی سوم

6) جبهة ملی چهارم

7) انقلاب اسلامی ایران و انحلال جبهة ملی چهارم

8) شاخة خارج از کشور

1) پیدایش . در فضای پر التهاب سیاسی ، که با دخالتهای آشکار دربار و عوامل بیگانه در امور کشور همراه بود، جریان سیاسی خودانگیخته ای که هدف اصلی آن احقاق حقوق مسلّم ملت ایران ، برگزاری انتخابات آزاد و جلوگیری از اعمال نفوذِ نیروهای خارجی به زیان منافع و مصالح ملی بود، در 1328 ش شکل گرفت ، هرچند که مراحل تکوین و زمینه های فکری پیدایش آن از سالها قبل ، به تدریج ، فراهم شده بود. شماری از نمایندگان جناح اقلیت مجلس شورای ملی و چند تن از روزنامه نگاران و شخصیتهای سیاسی ملی گرا، در 23 شهریور

1328 در منزل دکترمحمد مصدق * جمع شدند و به تفصیل در بارهسالم نبودن فضای انتخابات مجلس شورا، مداخلات غیرقانونی در روند انتخابات و راههای مبارزه با آن صحبت کردند و حضار تصمیم گرفتند با تشکیل هیئتی هفت نفری ، مرکّب از سیدمحمدرضا جلالی نائینی (مدیر روزنامة کشور )، عباس خلیلی (مدیر روزنامة اقدام )، احمد زیرک زاده (مدیر روزنامة جبهه )، ابوالحسن عمیدی نوری (مدیر روزنامة داد )، حسین فاطمی (مدیر روزنامة باختر امروز )، حسین مکّی (روزنامه نگار) و احمد ملکی (مدیر روزنامة ستاره ) به موضوع

رسیدگی کنند ( رجوع کنید به نجاتی ، 1364 ش ، ص 83 و بعد). ظاهراً بررسیها و اقدامات این هیئت نشان داد که عمل اعتراض آمیز شدیدتری لازم است و شاید بر همین اساس بود که دکترمصدق از مردم تهران دعوت کرد در روز جمعه 22 مهر 1328، برای اعتراض و تحصن ، در برابر کاخ شاه جمع شوند. در روز موعود، وی به همراه عده ای از منزلش به سوی کاخ مرمر حرکت کرد و حدود ده هزار تن از مردم به آنها پیوستند (همان ، ص 84؛ زعیم و اردلان ، ص 63 به بعد). شاه ، برای آنکه با متحصنان روبرو نشود، به بهانه ای تهران را ترک کرد و دکترمصدق با عبدالحسین هژیر، وزیر دربار، با تندی سخن گفت و در حضور مردم به روند ناسالم انتخابات اعتراض کرد ( رجوع کنید به شیفته ، ص 64 و بعد). چون تحصن آن جمعیت در دربار ممکن نبود، بیست تن به نمایندگی از معترضان متحصن شدند (برای اسامی آن رجوع کنید به مکّی ، ج 3، ص 44؛ نجاتی ، همانجا؛ زعیم و اردلان ، ص 64 و بعد). متحصنان که نتوانستند با شاه ملاقات کنند، نامه ای اعتراض آمیز به او نوشتند و اعتصاب غذا کردند، اما چون از هرگونه اقدام دربار ناامید شدند، روز 27 مهر با صدور بیانیه ای خطاب به ملت ایران ، به تحصن پایان دادند و خود را برای فعالیت سیاسی دیگری آماده کردند (زعیم و اردلان ، ص 65ـ69).

چند روز بعد، متحصنان در احمدآباد، ملک شخصی دکترمصدق ، گرد آمدند و بر سر ایجاد ائتلافی از احزاب ، گروهها و دسته های سیاسی ، حول چند هدف مشخص ، توافق کردند و گویا به پیشنهاد حسین فاطمی ، نام «جبهة ملی » را برای آن برگزیدند ( رجوع کنید بهملکی ، ص 56؛ شیفته ، ص 66). حسین مکّی (ج 3، ص 45) پیشنهاد این نام را به خود و احمد زیرک زاده (ص 128) آن را به کریم سنجابی نسبت داده است . احتمالاً اصطلاح «جبهه » با توجه به پیشینة کاربرد معادل آن در زبان فرانسه انتخاب شده (مهرداد، ص 39) و صفت «ملی » نه به معنای ناسیونالیستی بودن جبهه ، بلکه به معنای انتساب آن به مردم و وابسته نبودن به بیگانگان به کار رفته است (کاتوزیان ، ص 150). جبهة ملی ، که نام «ایران » هم بدان افزوده شد، در اول آبان 1328 تأسیس گردید (خامه ای ، ص 772) و طی بیانیه ای عمومی ، علاوه بر اعلام موجودیت ، اهداف خود را برگزاری انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات ، و اصلاح قانون حکومت نظامی عنوان کرد (ملکی ، ص 3؛ شیفته ، ص 67).

2) جبهة ملی اول . در بدو تشکیل ، اساسنامة جبهة ملی و آیین نامة آن انتشار یافت (برای متن کامل هر دو رجوع کنید به زعیم و اردلان ، ص 82ـ85). در مدت کوتاهی چند حزب و تشکل سیاسی به جبهه پیوستند و ترکیب نخستین آن را به وجود آوردند، از جمله حزب ایران ، به رهبری اللهیار صالح و کریم سنجابی و دیگران ؛ حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم ، به رهبری داریوش فروهر؛ حزب پان ایرانیست ، به رهبری محسن پزشکپور (همکاری با جبهه تا 30 تیر 1330)؛ سازمان نظارت بر آزادی انتخابات ، به رهبری مظفر بقایی ، که بعداً با گروه انشعابی از حزب تودة ایران به رهبری خلیل ملکی ادغام شد و حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری آن دو پدید آمد؛ جمعیت آزادی مردم ایران ، به رهبری محمد نخشب ، که بعداً به نهضت خداپرستان سوسیالیست معروف شد؛ جمعیت فدائیان اسلام ، به رهبری سیدمجتبی نواب صفوی ؛ مجمع مسلمانان مجاهد، به رهبری شمس قنات آبادی ، وابسته به آیت اللّه سیدابوالقاسم کاشانی (همکاری با جبهه تا تیر 1331)؛ سازمان هیئت علمیة تهران ، متشکل از عده ای روحانی و مجتهد؛ جامعة بازرگانان و اصناف تهران ؛ و نیز چند تشکل دیگر از دانشگاهیان ، فرهنگیان ، کارگران و دهقانان (نجاتی ، 1364 ش ، ص 86 و بعد؛ حجازی ، ص 559؛ زعیم و اردلان ، ص 86 به بعد). از این میان ، حزب ایران ، که از همه سازمان یافته تر بود، هستة اصلی جبهة ملی را تشکیل می داد (مدیرشانه چی ، ص 85).

جبهه اگرچه از طریق این تشکلهای سیاسی در سازمانهای دولتی ، دانشگاهها و محافل روشنفکری ، مطبوعات و کانونهای روزنامه نگاری ، مراکز مذهبی ، اصناف و بازار، کارخانه ها و گروههای مبارز خیابانی نفوذ داشت ، اما قدرت و اعتبار سیاسی بی مانندی که کسب کرد، بیشتر بر اثر اعتماد مردم به دکترمصدق و حمایت آنان از حرکت جدیدی بود که در متن جنبش ضداستبدادی و ضداستعماری ، به همة نیروهای ملی ، صرف نظر از مرام فکری و سیاسی آنها، مجال فعالیت می داد. جاذبه های سیاسی جبهه در بدو تشکیل ، به ویژه طبقة متوسط را به سوی خود جلب کرد (گازیوروسکی ، ص 107) و زمینه را برای رشد و توسعة جبهه ، خصوصاً در شهرهای بزرگ کشور، فراهم ساخت . حزب ملت ایران ، جمعیت آزادی مردم ایران و حزب زحمتکشان ، سه تشکل هدفمند، منسجم ، منضبط و دارای اصول و برنامة مدون بودند و بر فعالیتهای جبهة ملی اثر می گذاشتند ( رجوع کنید به مدیرشانه چی ، ص 186 و بعد).

چند روز پس از تأسیس جبهة ملی ، عبدالحسین هژیر در 13 آبان 1328 با گلولة سیدحسین امامی ، یکی از اعضای فدائیان اسلام ، به قتل رسید. تلاش وابستگان دربار و به ویژه کسانی نظیر اشرف پهلوی برای نسبت دادن این قتل به جبهة ملی ، که خطر نفوذ سیاسی آن را از همان بدو تشکیل احساس کرده بودند، به نتیجه ای نرسید و دستگیری شماری از اعضای جبهة ملی و تحت نظر قرار دادن دکترمصدق در احمدآباد (کاتوزیان ، ص 152) نیز تأثیر خاصی بر روند فعالیت جبهه



نگذاشت ، اما حادثة قتل در تشدید التهاب سیاسی و شتاب بخشیدن به رویدادها مؤثر بود و در عین حال ، برای جبهه هشداری بود که تا چه حد می تواند در معرض اتهامات خطرناک و ویرانگر باشد. چهار روز پس از قتل هژیر، نخستین تظاهرات جبهة ملی به دعوت دکترمصدق ، رهبر جبهة ملی ، در 17 آبان 1328 در میدان بهارستان تهران برگزار شد. جبهه در این اجتماع ، دیدگاههای خود را در بارهبرگزاری صحیح انتخابات مجلس به اطلاع مردم رسانید و برای نخستین بار مردم را به استیفای حقوق خود در امر نفت رسماً دعوت کرد (نجاتی ، 1364 ش ، ص 85) و ظهور رسمی و قدرتمند خود را در صحنة سیاسی به نمایش گذاشت . در بهمن همان سال ، جبهه اجتماع بزرگ دیگری در همان محل و در بارههمان موضوع برگزار کرد (زعیم و اردلان ، ص 77). در 25 اسفند 1328، اعضای مؤسس جبهه بیانیه ای در مطبوعات منتشر کردند و علاوه بر تأکید بر سه اصل یاد شده ، با قرارداد الحاقی نفت (گَسْ ـ گلشاییان ) و تفسیر اصل 48 قانون اساسی ، که به آزادی انتخابات آسیب می رساند، مخالفت کردند (شیفته ، ص 68). برنامه و منشور جبهة ملی ، حاوی نکاتی در بارهچگونگی اجرای درست قانون اساسی ، برقراری عدالت اجتماعی ، برگزاری انتخابات آزاد، توسعة اقتصادی و تضمین آزادی اندیشه و بیان ، چند ماه پس از تأسیس جبهه انتشار یافت ( رجوع کنید به جبهة ملی ایران ، منشور، ص 3ـ7).

در فروردین 1329، کمتر از شش ماه پس از تأسیس جبهه ، بر اثر کوشش در جلوگیری از تقلب و تخلف معمول در انتخابات ، چند تن از اعضای جبهه ، از جمله دکترمصدق ، به مجلس راه یافتند و اقلیتی کوچک ، اما بسیار بانفوذ و مؤثر، را تشکیل دادند (کاتوزیان ، ص 153) و این نخستین دستاورد مبارزة سیاسی جبهه به شمار می رفت . جبهه به تدریج برنامه هایی تدوین کرد، از جمله درصد مالکانه را تعیین می نمود و مالکان را موظف می ساخت برای اصلاحات در کشاورزی و عمران روستاها، سهمی از عایدات مالکانة هر روستا را صرف همان روستا کنند؛ رئوس دیگر برنامه عبارت بود از: آموزش دهقانان و آشنا ساختن آنان با شیوه های جدید و علمی کشاورزی ؛ تشکیل انجمنهای روستاها، که قانوناً تحت نظر مالکان نبودند و نظارت این انجمنها بر توسعه و عمران روستاها؛ نیز برنامه هایی برای اصلاح و پیشرفت صنعت ، آموزش و بهداشت که باتوجه به مقتضیات بومی کشور تنظیم شده و به مراتب کارآمدتر و بنیادی تر از برنامه های پرسروصدای اصلاحات شاه در سالهای بعد بود (کاتم ، ص 344ـ345).

جبهة ملی ، که در انتخابات مجلس شورای ملی تا اندازه ای به هدفهای خود دست یافته بود، در 1329 ش فشار سیاسی خود را بر ملی شدن صنعت نفت متمرکز کرد، چند اجتماع پرشور در سراسر کشور تشکیل داد و از طریق روزنامه های وابسته به جبهه ــ به ویژه باخترِ امروز * ، به سردبیری سیدحسین فاطمی ، که سخنگوی اصلی جبهة ملی به شمار می رفت ــ توجه ملت ایران را به اهمیت مبارزه در راه آزاد کردن صنعت نفت از چنگ بیگانگان ، جلب کرد. با انتخاب رزم آرا * به نخست وزیری در تیر 1329، و به ویژه بازگشت آیت اللّه کاشانی از تبعید به کشور و حضور او در صف مدافعان جبهه و دفاع ازملی شدن نفت ، صف آرایی جبهة ملی در برابر دولت به اوج خود رسید. در مهر 1329، نمایندگان جبهة ملی در مجلس شورا، رزم آرا را در خصوص نفت استیضاح کردند و در 4 آذر 1329، در بارهتهیة متنی در خصوص ملی شدن صنعت نفت به توافق رسیدند (زیرک زاده ، ص 270ـ272). پس از تبلیغاتی در زمینة فواید ملی شدن این صنعت برای کشور (به ویژه از طریق روزنامه های وابسته به جبهه ، نظیر باختر امروز و شاهد ) و فشارهای سیاسی ، رزم آرا ناگزیر در 5 دی 1329 لایحة نفت را از مجلس پس گرفت . تظاهرات گستردة طرفداران جبهة ملی ، در دفاع از ملی شدن صنعت نفت ، در سراسر کشور ادامه یافت و سرانجام در 17 اسفند 1329 پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در کمیسیون نفت مجلس تصویب شد و در 24 اسفند در مجلس شورای ملی ، به اتفاق آرای نمایندگان ، به تصویب رسید و در 29 اسفند از تصویب سنا هم گذشت (موحد، ج 1، ص 112، 116ـ117). بدین ترتیب ، جبهة ملی در دومین سال تأسیس ، به یکی دیگر از هدفهای بزرگ خود دست یافت و افکار عمومی را بیش از پیش به خود جلب کرد.

جبهة ملی ایران در 1330 ش به چند موفقیت چشمگیر دیگر نایل شد و در صحنة مبارزة سیاسی تا حد زیادی ابتکار عمل را به دست گرفت . پیامدهای ملی شدن صنعت نفت تا مرحلة خلع یدِ انگلستان ، توازن قدرت را به سود نیروهای سیاسی ملی گرا تغییر داد. دکترمصدق در 7 اردیبهشت به نخست وزیری رسید ( اطلاعات ، سال 25، ش 7504، 7 اردیبهشت 1330، ص 1؛ رجوع کنید به همان ، شماره های روزهای بعد، صفحات مختلف ) و گرچه برای مراعات بی طرفی سیاسی از جبهه کناره گرفت ، در تغییر هیئت دولت بعداً شماری از رهبران و سران جبهة ملی به وزارت رسیدند. در انتخابات دورة هفدهم مجلس شورای ملی ، که در بهمن همان سال برگزار شد، نامزدهای جبهة ملی بیشتر کرسیها را در شهرهای بزرگ به دست آوردند (آبراهامیان ، ص 268ـ269) و از میان نامزدهای جبهة ملی در تهران ، یازده تن به نمایندگی برگزیده شدند ( رجوع کنید بهزیرک زاده ، ص 264). از 79



نماینده ، سی نماینده وابسته به جبهة ملی بودند یا موضعی نزدیک به آن داشتند (آبراهامیان ، ص 269؛ کاتوزیان ، ص 226ـ 228). نمایندگان عضو و متمایل به جبهه ، در فراکسیونی به نام نهضت ملی ایران ، متشکل و برای تسلط بر مجلس شورا آماده شدند (زیرک زاده ، همانجا). فعالیتهای جبهة ملی با سیر عمومی نهضت ملی ایران ، اوضاع سیاسی آن سالها و اقدامات دولت ملی چنان درآمیخته است که تفکیک کردن آنها از یکدیگر میسر نیست .

در 1331 ش ، جبهه به اوج قدرت سیاسی و اشتهار رسید، اما در عین حال زمینة افول سیاسی آن نیز آغاز شد. رأی دیوان دادگستری بین المللی (لاهه ) به سود ایران و به زیان انگلستان ، موفقیت بزرگی برای جبهة ملی در زمینة صنعت نفت بود، اما کشمکش در مجلس شورا میان نمایندگان جبهة ملی و مخالفان بر سر انتخاب رئیس مجلس در تیر 1331، از صف آرایی نیروها در برابر هم خبر می داد ( رجوع کنید بهاطلاعات ، سال 27، ش 7841، 4 تیر 1331، ص 1، و روزهای بعد). استعفای دکترمصدق از نخست وزیری و صدارت چند روزة احمد قوام ، کشور را به بحران سیاسی خطرناکی کشاند که به وقایع و قیام مردم در 30 تیر 1331 انجامید ( رجوع کنید به مصدق * ، محمد). در جریان این ناآرامیها، ادارة شهر تهران به دست مردم افتاد و جبهة ملی رویدادها را رهبری کرد (زعیم و اردلان ، ص 205 به بعد؛ ذبیح ، ص 98 به بعد). برخی مخالفان جبهة ملی ، در رهبری قیام سی تیر حزب توده را مؤثرتر دانسته اند ( رجوع کنید به ارسنجانی ، ص 13). در هر حال ، هیئتی از جبهة ملی با شاه دیدار و توجه او را به وخامت وضع جلب کرد ( رجوع کنید به مکّی ، ج 5، ص 250 به بعد). بازگشتن دکترمصدق به نخست وزیری ، نقطة اوج شهرت و اعتبار جبهة ملی به شمار آمد (زیرک زاده ، ص 133). قیام سی تیر در عین حال سرآغاز ظهور اختلافات سیاسی ویرانگر جنبش ملی بود ( نگرشی کوتاه بر نهضت ملّی ایران ، ص 53). از آن پس ، مخالفان جبهة ملی روش سیاسی خود را در برابر این جبهه و دکترمصدق تغییر دادند؛ متمرکز و متحد شدند و برای براندازی جبهه شروع به طرح ریزی کردند (همان ، ص 135؛ زعیم و اردلان ، ص 252 و بعد). گفته شده است که سازماندهی مردم در وقایع سی تیر، به نیروهای مخالف جبهة ملی در ایجاد گروههای براندازی در 28 مرداد 1332 درس داده است ( رجوع کنید بهعِلْم ، ص 386). اختلافاتی که میان رهبران اصلی جبهة ملی پیش از سی تیر آغاز شده بود (به ویژه اختلاف نظر آیت اللّه کاشانی و متحدان او نظیر بقایی ، مکّی ، شمس قنات آبادی و متحدان سرلشکر فضل اللّه زاهدی )، پس از رویدادهای سیاسی آن روزها آشکار شد (حجازی ، ص 448؛ برای آگاهی از دیدگاههای انتقادی آیت اللّه کاشانی و اطرافیان وی در بارهجبهة ملی رجوع کنید بهقنات آبادی ، جاهای متعدد). غلبة جناح چپ جبهة ملی ، که تندروتر بود، بر جبهه ، سبب همسویی حزب توده و جبهة ملی شد که دستاویزی برای مخالفان داخلی و خارجی در اقدام به فعالیتهای خشونت آمیز به شمار می آمد (خامه ای ، ص 958). در 9 اسفند 1331، شماری از اوباش سازمان یافته ، برای دفاع از شاه و جلوگیری از خروج او از کشور، تظاهرات کردند و به خانة دکترمصدق حمله بردند. این رویداد، که مصدق از آن جان سالم به در برد، ارتباط مستقیم شاه و نخست وزیر را گسست و بن بست سیاسی دولت ملی و جبهة ملی را ایجاد کرد، زیرا در جبهه شکاف افتاده بود و نیروهای مخالف دولت ملی و جبهة ملی ، از شاه پشتیبانی کردند ( رجوع کنید بهغلامحسین مصدق ، ص 169).

در نوروز 1332ش ، دکترمصدق در مراسم سلام دربار شرکت نکرد و بدین ترتیب ، اختلاف میان او و شاه آشکار شد. فشارهای داخلی و خارجی و افزایش توطئه ها ــ به رغم همة تلاشهای جبهة ملی در سازماندهی مردم برای برگزاری تظاهرات و ایجاد تشکلهایی در حمایت از دکترمصدق و بر ضد شاه و دربار و استفاده از همة قدرت و نفوذ سیاسی اش ــ به کودتای نظامی 28 مرداد 1332 و سقوط دولت ملی انجامید. در این روز، دفترهای جبهة ملی و دفتر روزنامه های وابسته به آن ، چپاول یا به آتش کشیده شد و رهبر جبهه و تنی چند از همراهان او، روز بعد بازداشت شدند ( رجوع کنید به گذشته ، چراغ راه آینده است ، ص 665 و بعد). این کودتا، به عمر بزرگ ترین تشکل سیاسی تاریخ ایران پایان داد. همة احزاب و دسته ها و تشکلهای سیاسی ، که با این جبهه ائتلاف کرده بودند، متلاشی شدند و بدین ترتیب عمر دوره ای از تاریخ جبهة ملی ــ که بعدها، بر اثر تشکلهای جدید جبهه ، به «جبهة ملی اول » مشهور شد ــ به پایان رسید. رهبران جبهة ملی پس از دستگیری و گذراندن دوره های محکومیت در زندان ، به چند دسته تقسیم شدند: شمار کمی به رهبر و هدفهای جبهه وفادار ماندند و در دوره های دیگر در صحنه ظاهر شدند، شماری از سیاست کناره گرفتند یا از سیاستهای حاکم پیروی کردند، و چند تن هم از ایران رفتند ( رجوع کنید بهآبراهامیان ، ص 457).

انگلستان بر ضد جنبش ملی ایران به رهبری جبهة ملی ، اقدامات بسیاری کرد، از جمله : مخالفت همه جانبه با ملی شدن نفت ، توسل به مجامع بین المللی علیه ایران ، محاصرة اقتصادی ، کارشکنی در راه حلهای مسالمت آمیز، تهدید نظامی و حضور نظامی در منطقه ، دخالت دادن امریکا در این امر، ایجاد اختلاف میان رهبران و نیروهای جبهه ، و اقدامات براندازانه علیه حکومت ملی ( رجوع کنید بهجمشیدی ، ص 79 و بعد). اعمال



خصمانة امریکا نیز از طریق همسویی کامل با انگلستان ، در پیش گرفتن سیاست ریاکارانه ، کارشکنی و بهانه تراشی ، مشارکت در توطئه های داخلی ، دستاویز قرار دادن نفوذ کمونیستها، و طراحی و اجرای کودتای نظامی 28 مرداد ( رجوع کنید بههمان ، ص 168، 172، 257؛ نیز رجوع کنید بهگازیوروسکی ، ص 128 به بعد؛ اسناد روابط خارجی آمریکا ؛ اسرار کودتا ؛ روزولت ؛ احزاب سیاسی در ایران ، بخش 1، ج 2، جاهای متعدد؛ و اعتراف وزیرخارجة امریکا به نقش امریکا در کودتا رجوع کنید بهروزنامه های 28 اسفند 13ایران ، از جمله مادلین آلبرایت ، «آخرین مواضع واشنگتن در بارهروابط ایران و امریکا»، مشارکت ، سال 1، ش 64، 28 اسفند 1378، ص 10)، در مداخلة مستقیم خارجی در شکست جنبش ملی ایران جای تردید نمی گذارد. دخالتها و توطئه چینیهای دربار نیز تأثیر انکارناپذیری در بسیج و تهییج حاکمیت برضد جنبش ملی و ضداستعماری ملت ایران داشت . با این وصف ، خطاهای مکرر سیاسی ، نقصها و عیبهای بزرگ تشکیلاتی و اشتباهات رهبران جبهة ملی در تصمیم گیریهای مراحل اساسی ، از علتهای درونی شکست نهضت ملی و نابودی جبهه به شمار آمده است . برخی از عوامل داخلی شکست و فروپاشی جبهة ملی را چنین دانسته اند: شکاف در رهبری جبهه و چند دستگی و سوءاستفادة نیروهای مخالف از آن ؛ همکاری ضعیف میان واحدهای تشکیل دهنده ؛ فقدان شورای همکاری و هماهنگی ؛ فقدان ساز و کارهای واکنش و بسیج سریع ؛ کاستیهای بزرگ ساختاری ؛ نداشتن برنامه های جامع و واحد؛ نداشتن طرحهای از پیش اندیشیده به هنگام مواجهه با بحرانها؛ نداشتن اکثریت در مجلس ؛ برخی انتصابهای ناشایسته ؛ تضاد آشتی ناپذیر برخی از دیدگاهها و تفسیرهای سیاسی درون گروهی ؛ از دست دادن تدریجی پشتیبانی و حمایت طبقة متوسط سنّتی و نیروهای مذهبی ؛ متهم شدن به همکاری با نیروهای تندرو چپ بر اثر خطاهای سیاسی ؛ تلاش در انحلال مجلس ؛ و پی نبردن به اهمیت تصمیم گیری به موقع و خطیر بودن موقعیتها ( رجوع کنید به مکّی ، ج 6، ص 433 و بعد؛ خامه ای ، ص 1012؛ کاتوزیان ، ص 177؛ رمضانی ، ص 500؛ عظیمی ، ص 381؛ عِلْم ، ص 525؛ فارن ، ص 444 و بعد؛ کریمی مله ، ص 35 و بعد؛ جوانشیر، ص 78؛ مهدوی ، ص 213 به نقل از گزارش اللهیار صالح به اولین کنگرة جبهة ملی رجوع کنید به ادامة مقاله ). دکترمصدق (1365 ش ، ص 252) در این خصوص به سه نکته اشاره کرده است : 1) جبهة ملی حزب نبود؛ 2) در مجلس اکثریت نداشت ؛ 3) اقلیتی بود که افکار عمومی از آن حمایت می کرد.

3) کودتای 28 مرداد 1332: جبهة ملی در اختفا و نهضت مقاومت ملی . نهضت مقاومت ملی ، میانْ پرده یا حد فاصل فعالیتهای بازماندگان معتقد به جبهة ملی و شمار اندکی از هواداران آن پس از کودتای 28 مرداد 1332 تا تشکیل جبهة ملی دوم در تیر 1339 است . در پی کودتا، تقریباً همة رهبران و افراد مؤثر جبهه به زندان افتادند، روابط تشکیلاتی از هم گسیخت ، منابع مالی از بین رفت ، روزنامه ها و کانونهای تجمع تعطیل و دکترمصدق و شماری از همکاران نزدیک وی در دادگاههای نظامی محکوم شدند. در این فضای دیکتاتوری نظامی و اختناق ، امکان فعالیت سیاسی از مردم سلب گردید. هیچ یک از سران جبهه نمی توانستند جانشین شایسته ای برای دکترمصدق باشند: حسین فاطمی مدتی متواری بود و سپس دستگیر و اعدام شد؛
گروه کاشانی ، بقایی ، مکّی ، که مدتی همکار و مدتی نیز رقیب و مخالف دکترمصدق بودند، از صحنه بیرون رانده شدند؛
اللهیار صالح ، که محبوب تر بود، نه قاطعیت دکترمصدق را داشت نه جاذبه و قدرت رهبری او را؛
و دکترشایگان پس از آزادی از زندان ، از ایران رفت .

تقریباً دو هفته پس از کودتای 28 مرداد، نمایندگانی از احزاب ایران ، مردم ایران ، ملت ایران ، نیروی سوم و نمایندگانی از دانشگاهیان و بازاریان ، اعضای کمیتة مرکزی مقاومت را انتخاب و ساختار تشکیلاتی آن را طراحی کردند (نهضت مقاومت ملی ایران ، ج 5، ص 22). نام «نهضت مقاومت ملی » را ظاهراً شاپور بختیار * ، باتوجه به عملیات نهضت مقاومت فرانسه و جنگ جهانی دوم بر ضد اشغالگران آلمانی ، پیشنهاد کرد ( رجوع کنید بهبازرگان ، ج 1، ص 306). در 14 مهر 1332، حسین مکّی تشکیل مجدد جبهة ملی را اعلام کرد (مدیرشانه چی ، ص 181)، اما چون مورد اعتماد بازماندگان جبهه و طرفداران جبهه نبود، از این اعلام وجود هیچ طرفی نبست . نقش شخصیتهای مذهبی معتقد به جبهة ملی ، نظیر آیت اللّه سیدرضا زنجانی * و آیت اللّه سیدمحمود طالقانی * و نیز مهندس مهدی بازرگان * ، در تشکل نهضت مقاومت ملی و تداوم فعالیت آن از بقیه بارزتر بود. به گفتة کریم سنجابی (1368 ش ، ص 152)، آیت اللّه زنجانی کارگردان اصلی نهضت مقاومت بود. اهداف اصلی نهضت عبارت بود از: ادامة نهضت ملی و اعادة استقلال کشور و حکومت ملی ؛
مبارزه با استعمار؛
و مبارزه با حکومتهای دست نشاندة خارجی و عمال فاسد (بازرگان ، ج 1، ص 307). نهضت ، برنامة سیاسی خود را بر گردآوری و تشکل نیروهای ملی بازمانده از کودتا، مقابله با تبلیغات کودتاچیان ، مقابله با تبلیغات حکومتهای خارجی در دفاع از کودتا و مبارزه با اعطای امتیازات خارجی متمرکز ساخت (همان ، ج 1، ص 308).

فعالیتهای سیاسی نهضت مقاومت ملی ، بنا به تقسیم بندی غلامرضا نجاتی ، سه دورة اصلی را طی کرده است : از 1332 ش تا پایان 1333 ش ، که به تشکل ، سازماندهی ، آموزش و شروع فعالیت اختصاص داشت ؛
از فروردین 1334 تا شهریور 1336، که دورة آغاز دستگیریها، اختلافهای درونی ، پراکندگی و فعالیت در شرایط اختناق بود؛
و از شهریور 1336 تا تیر 1339، که دورة تلاشی ، انتشارات و فعالیتهای پراکندة کاملاً پنهانی بود. البته همة بازماندگان جبهة ملی در نهضت متشکل نبودند. هسته ها و واحدهای کوچک و محفلیِ مستقل به فعالیت خود مخفیانه ادامه می دادند. شاخه ای به خارج از کشور رفتند و در اروپا، به ویژه آلمان ، و در امریکا به فعالیتهای سیاسی علنی ، نیمه علنی و مخفی پرداختند و شماری در کمین موقعیت سیاسی مناسب برای فعالیت مجدد باقی ماندند ( رجوع کنید به 1371 ش ، ج 1، ص 127).

نهضت از طریق پخش اعلامیه ، برپایی تظاهرات محدود و انتشار نشریه های توضیحی ، سعی می کرد مبارزات ملی را ادامه دهد ( رجوع کنید به همان ، ج 1، ص 110ـ112). منظم ترین و مستمرترین فعالیت نهضت ، انتشار نشریه بود. راه مصدق ، سخنگوی اصلی نهضت به شمار می رفت و حاشیه بی حاشیه ، خوزستان مصدق ، مکتب مصدق ، و نهضت مصدق نشریات دیگری بودند که نهضت منتشر می کرد (بازرگان ، ج 1، ص 310؛
برزین ، ص 110). از تشکیل نهضت بیش از یک سال نگذشته بود که حزب ایران ، در پی بروز اختلافی میان سران نهضت ، از آن جدا شد. حکومت نظامی که فعالیتها را زیرنظر داشت ، در فروردین 1334 شماری از رهبران و فعالان سرشناس نهضت را دستگیر کرد (نجاتی ، 1371ش ، ج 1، ص 123). نیروهای بازماندة نهضت مقاومت ملی تا شهریور 1336 به فعالیتهای خود ادامه دادند، که به دیدارهای محدود و انتشار نشریه و اعلامیه منحصر شده بود، اما به سبب انتشار جزوه ای در بارهقرارداد نفت ، که حکومت به آن قرارداد حساسیت بسیار داشت ، نیروهای امنیتی ، طی چند یورش پی درپی به نهضت در تهران و در شهرستانها، بسیاری از سران و فعالان آن را دستگیر کردند (همان ، ج 1، ص 125ـ126؛
جزنی ، ص 54 و بعد). در پی آن ، نهضت کاملاً تضعیف شد و شورای مرکزیِ پانزده نفرة آن ، بر اثر اختلافات داخلی و فشارهای سیاسی ، به هشت نفر کاهش یافت . نهضت در دورة

سوم نیروهای خود را تا بدانجا از دست داد که برای پخش اعلامیه ، دو تن از اعضای شورای مرکزی ، مهدی بازرگان و شاپور بختیار، را به کار گرفتند (برزین ، ص 110ـ111).

نهضت مقاومت ملی ، به رغم داشتن هدفهای بزرگ و بهره مندی از حمایتهای مردمی ، به سبب نداشتن انسجام درونی ، تعارض دیدگاههای سیاسی واحدهای تشکیل دهنده ، اختلافات داخلی ، بی تجربگی در مبارزات مخفی ، نفوذ پلیس در تشکیلات و نداشتن امکانات کافی ، پس از یورشهای 1336 ش رو به تحلیل رفت و در رسیدن به هدفهای خود ناکام ماند (بازرگان ، ج 1، ص 339؛
آبراهامیان ، ص 459؛
نیز رجوع کنید بهبرزین ، ص 111). در تحولات سیاسی 1339 ش ( رجوع کنید به ادامة مقاله )، که سازمانهای سیاسی احیا شدند، بازماندگان نهضت مقاومت ملی ، عمدتاً در تشکیلات جدیدالتأسیس نهضت آزادی ایران و در جبهة ملی دوم فعالیت خود را آغاز کردند (ازغندی ، ص 106 و بعد؛
برای نمودار ساختار تشکیلاتی نهضت مقاومت ملی رجوع کنید بهکریمی مله ، ص 38؛
برای آگاهی از مفاد نشریات نهضت رجوع کنید بهنهضت مقاومت ملی ایران ، ج 2).

4) جبهة ملی دوم . حکومتهای پس از کودتا، در غیاب احزاب سیاسی و مطبوعات آزاد، مسبّب دوره ای از فساد سیاسی ـ اداری ، حیف و میل ثروتهای ملی و بن بست سیاسی ـ اجتماعی شدند که در نهایت به بحران سالهای 1339ـ1342 ش انجامید. در این سالها ــ که سومین دورة فعالیتهای علنی سیاسی پس از استقرار نظام مشروطه در ایران به شمار می آید ــ همة نیروهای خفته و سرکوب شدة سیاسی ، از جمله نیروهای وابسته به جبهة ملی ایران ، جز نیروهای چپ وابسته یا متمایل به حزب توده ، به نسبتهای مختلف ، در عرصة سیاسی فعال شدند. هواداران جبهة ملی نیز، به امید مشارکت در انتخابات آزاد و تحصیل قدرت سیاسی از راه برگزاری انتخابات ، تشکل یافتند و حدود 45 ماه ، از تیر 1339 تا اردیبهشت 1343، با نام «جبهة ملی دوم »، در صحنة سیاسی ایران فعالیت کردند ( رجوع کنید بهنجاتی ، 1371 ش ، ج 1، ص 145 به بعد؛
آبراهامیان ، ص 460 و بعد).

در 23 تیر 1به دعوت دکتر غلامحسین صدیقی ، آخرین وزیر کشور در دولت دکترمصدق و همراه وفادار او، هفده تن از شخصیتهای سیاسی در منزل او جمع شدند و بر سر تشکیل سازمانی سیاسی ، که بعداً جبهة ملی دوم نامیده شد، به توافق رسیدند (نجاتی ، 1371 ش ، ج 1، ص 146). هدفهایی که اعلام کردند عبارت بود از: کسب آزادیهای فردی و اجتماعی ، استقرار حکومت قانونی ناشی از انتخابات آزاد، و اتخاذ سیاست خارجی مستقل (مهدوی ، ص 180). اعلامیة این گروه در 30 تیر 1339 انتشار یافت . در مرداد 1339، غلامحسین صدیقی ، عبدالحسین اردلان ، باقر کاظمی ، کشاورز صدر و مهدی بازرگان با وزیر کشور ملاقات کردند و رسماً از او خواستند به جبهة ملی اجازه داده شود نامزدهای خود را برای نمایندگی مجلس ، در مطبوعات معرفی کند. او قول مساعد داد، اما به قولش عمل نکرد (بازرگان ، ج 1، ص 347). در همان ماه ، دانشجویان و دانش آموزان هوادار جبهة ملی ، پس از سالها وحشت و اختناق ، تظاهرات پرشوری برپا داشتند (بیات ، ص 47). در شهریور 1339، شمار افرادی که به منزلة شورای عالی جبهه بودند، بیش از سی تن شد که عده ای از آنان از



رهبران سرشناس جبهه به شمار می آمدند (غلامحسین مصدق ، ص 164). در 24 آذر 1339، چند تن از رهبران جبهه با جعفر شریف امامی ، نخست وزیر وقت ، در بارهآزادی انتخابات ، اجتماعات و مطبوعات گفتگو کردند، اما به نتیجه ای دست نیافتند. در 10 بهمن ، چهارده تن از رهبران جبهه برای اعتراض به فقدان آزادی انتخابات ، پنج هفته در مجلس سنا متحصن شدند و با عده ای از رجال سیاسی ، از جمله سناتور سیدحسن تقی زاده * ، گفتگو کردند، و این بار هم نتیجه ای عاید نشد (برای نظر تقی زاده در بارهمصدق و جبهة ملی رجوع کنید به تقی زاده ، ص 252ـ263). در این میان بسیاری از دانشجویان دانشگاه تهران ، با سازماندهی جبهة ملی ، در 13 بهمن به تظاهرات خیابانی پرداختند. بازار هم تعطیل شد و روز بعد خودرو منوچهر اقبال ، نخست وزیر سابق ، را در محوطة دانشگاه تهران به آتش کشیدند (بازرگان ، ج 1، ص 349 و بعد).

در دی 1339/ ژانویة 1961، جان کندی از حزب دموکرات ، به ریاست جمهوری امریکا رسید. برنامه های اصلاحی وی ، پس از حکومت جمهوری خواهان ، که در کودتای 28 مرداد دست داشتند، به محاسبة ملی گرایان ممکن بود فشار تازه ای برای حکومت شاه باشد (دیگار و دیگران ، ص 158 و بعد). در فروردین و اردیبهشت 1340، قدرت و محبوبیت جبهة ملی طی تظاهراتی به نمایش در آمد که عظیم ترین تظاهرات سیاسی پس از رویدادهای 1332 ش بود و موجبات سقوط حکومت شریف امامی و روی کارآمدن علی امینی را در اردیبهشت 1340 فراهم آورد ( رجوع کنید بهنجاتی ، 1371 ش ، ج 1، ص 172ـ173).

در همان ماه ، هشتمین همایش حزب ایران ، در منزل شاپور بختیار و به ریاست اللهیار صالح تشکیل گردید (سعیدی ، ص 169). این حزب ، ستون اصلی جبهة ملی دوم را تشکیل می داد و در شوراها و هیئتهای جبهه ، اکثریت داشت (بازرگان ، ج 1، ص 400). در 28 اردیبهشت 1340، در میدان جلالیة تهران (پارک لالة فعلی ) اجتماع عظیم جبهة ملی ، با شرکت جمعیتی که رقم آن را بین 000 ، 80 تا 000 ، 120 تن تخمین زده اند، برگزار شد که باتوجه به انتخاب امینی به نخست وزیری ، نمایش دیگری از قدرت جبهه بود (نجاتی ، 1371 ش ، ج 1، ص 177). این تجمع را اللهیار صالح همه پرسی قلمداد کرده و در تاریخ مبارزات سیاسی ایران تا آن زمان بی نظیر دانسته است ( رجوع کنید بهمهدوی ، ص 199). تجمع علاوه بر نشان دادن قدرت و نفوذ و محبوبیت جبهه ، نشانه هایی از اختلاف نظر رهبران جبهه را، نیز بروز داد که مخالفان از آن بهره می گرفتند (بازرگان ، ج 1، ص 355). در پی برگزاری مراسمی به مناسبت سی تیر شماری از رهبران جبهه دستگیر شدند ( رجوع کنید بهنجاتی ، 1371 ش ، ج 1، ص 181؛
بازرگان ، ج 1، ص 359).

شاه در 28 مرداد 1340، در اجتماعی از وابستگان دولت نطق مفصّل و تندی کرد که واکنش آشکاری در برابر نیروهای به میدان آمدة جبهة ملی بود (نجاتی ، همانجا). امینی نیازمند حمایت مردم و جبهة ملی بود، به ویژه آنکه نظر شاه به او، به سبب روابطش با امریکاییان ، مساعد نبود، ولی جبهة ملی ، با اتخاذ سیاست نامشخص و متناقض در برابر امینی ، به تضعیف او کمک کرد (بازرگان ، ج 1، ص 351 به بعد). در واقع ، جناحهای تندرو و میانه روِ جبهه ، در بارهامینی دو نظر متفاوت داشتند (نجاتی ، 1376ـ1377 ش ، ج 2، ص 367) که این خود سرچشمة تعارضات رفتار سیاسی جبهه در موقعیتی بسیار حساس بود.

تجمع دانشجویان در دانشگاه تهران در بهمن 1340 ــ که در اعتراض به سیاست دولت در زمینة انتخابات و همدردی با دانش آموزان اخراجی برگزار شده بود ــ به زد و خورد نیروهای نظامی با دانشجویان منجر شد. این یورش برنامه ریزی شده ، جبهة ملی را عملاً رو در روی دولت امینی قرار داد و زمینه را برای حذف هر دو طرف از صحنة سیاسی ، به سود شاه ، فراهم ساخت . در عین حال در رهبری جبهه شکاف انداخت و جناح بندیهای داخلی و برخوردهای درونی را تشدید کرد. پانزده تن از اعضای شورای عالی جبهة ملی نیز دستگیر شدند. این دستگیری وسیع را حمله ای سنگین به قصد تلاشی جبهه از درون دانسته اند (بازرگان ، ج 1، ص 361؛
ورجاوند، ص 518). رویدادهای بهمن 1340 از برخی جهات ، و نیز از حیث تاریخ جبهة ملی ، نکات مبهم و نکاویده ای دارد.

علی امینی در 27 تیر 1341 از نخست وزیری استعفا کرد و اسداللّه عَلَم ، سیاستمدار فرمانبردار و معتمدشاه ، به نخست وزیری رسید ( دولتهای ایران ، ص 291). او از سوی شاه مأمور شد با رهبران جبهة ملی تماس بگیرد و با جبهه به سازش برسد ( رجوع کنید به آذر، ص 69). علم حامل پیشنهادهایی بود، از جمله امکان همکاری جبهة ملی با دولت ، واگذاری چند سمت وزارت به رهبران جبهه ، برگزاری انتخابات آزاد و واگذاردن انتخابات شهرهایی چون تهران ، تبریز، اصفهان ، مشهد و یزد به جبهة ملی . همچنین این پیام شاه را به رهبران جبهة ملی رساند که به نظر عده ای ، مناسب ترین شخص برای سرپرستی ولیعهد، اللهیار صالح است . صالح پیشنهادهای علم را در شورای جبهه مطرح ساخت و شورا همکاری جبهه را با دولت به تحقق سه شرط اصلی موکول کرد: 1) اجرای کامل قانون اساسی ، 2) آزادی انتخابات در سراسر کشور، 3) دخالت نکردن شاه در اموری که مطابق قانون در حیطة مسئولیت او نیست (همان ، ص 71 و بعد). این شرایط ، در واقع همان اصول جبهة ملی بود و پس از

اعلام آنها، گفتگو میان علم و سران جبهه قطع شد. هیئت اجرایی جبهة ملی هم در آذر 1341 ماجرای مذاکرات را به اطلاع مردم رساند (جبهة ملی ایران . هیأت اجرائی )؛
البته شماری از اعضای اصلی جبهه با پاسخ جبهه موافق نبودند و همکاری با دولت را به صلاح می دانستند که این امر نیز به اختلافات داخلی جبهه دامن زد (آذر، ص 72).

جبهة ملی دوم در فضایی بسیار پرتنش و تحت فشار درونی و بیرونی ، نخستین همایش خود را به ریاست اللهیار صالح ، از 4 دی تا 11 دی 1341 در منزل حاج حسن قاسمیه برگزار کرد (نجاتی ، 1371 ش ، ج 1، ص 211). کریم سنجابی (1368 ش ، ص 224) این همایش را از پرشکوه ترین و مؤثرترین اجتماعات سیاسی ایران خوانده است . به نوشتة ورجاوند (ص 540)، همایش از همان روز اول بر سر ماجرای حمله به دانشگاه (اول بهمن 1340) متشنج شد. این روایت ، اگر عیناً با واقعیت مطابق باشد، نشان می دهد که رویدادهای بهمن 1340 از مشکلات درونی و حل نشدة جبهة ملی و در نتیجه بسیار تنش زا بوده است . همایش با رأی مخفی ، 35 تن را به عنوان اعضای شورای عالی جبهة ملی ایران انتخاب کرد (نجاتی ، 1371 ش ، ج 1، ص 210 و بعد) و یازده تن را به عنوان اعضای کمیسیون سیاسی و خط مشی بر گزید که منشور جبهة ملی ایران را تنظیم کردند و در 8 دی به تصویب همایش رساندند. این کمیسیون بر اساس گزارشهای سه کمیسیون امور سیاسی ، امور اجتماعی و امور اقتصادی عمل می کرد (قاسمی ، ص 55 و بعد). منشور جبهة ملی ، دیدگاههای جبهه را در قلمرو امورسیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، و سیاست خارجی نشان می داد ( رجوع کنید به جبهة ملی ایران ، 1341ش ).

سازمان دهندگان همایش امیدوار بودند به کمک اساسنامه و منشور و توافقهایی که در همایش شده بود، به مبارزات سیاسی جهت مشخص تری بدهند، اما چند ماه بعد، رویداد 15 خرداد 1342 ( رجوع کنید به پانزده خرداد * ، قیام ) و پیامدهای آن همة محاسبات سیاسی را عملاً به هم ریخت . جبهة ملی ، که شماری از رهبران

آن در زندان بودند، از این رویداد غافلگیر شد و به اعمال متناقضی دست زد. برخی از رهبران جبهه تصمیم گرفتند این رویداد را نه تقویت کنند نه تأیید (نجاتی ، 1376ـ1377 ش ، ج 2، ص 388) و سران جبهة ملی را، سه ماه پس از این جریان ، به تدریج از زندان آزاد کردند ( رجوع کنید به سنجابی ، 1368 ش ، ص 234). منصوری (ج 2، ص 62) مشاجره بر سر تهیة اعلامیه ای در این باره را از جملة مقدّمات فروپاشی جبهة ملی دوم دانسته است . به پیشنهاد اللهیار صالح ، موضوع در هیئت اجرایی مطرح گردید و تصمیم گرفته شد جبهه در این خصوص از هرگونه اظهارنظر خودداری ورزد (نجاتی ، 1376ـ1377ش ، ج 2، ص 387). سکوت و انفعال جبهه ، از دیدگاه طرفداران اقدام در برابر رویدادی که ناگهان مسیر مبارزات سیاسی را تغییر داده بود، از علتهای تشدید نقار میان نیروهای اصطلاحاً مذهبی و ملی و جدا شدن شماری از پیروان اسلام گرای جبهة ملی ، که بعداً نهضت آزادی ایران * را تشکیل دادند، از جبهة ملی به طور کلی بود. پس از قیام 15 خرداد و پیامدهای آن و در پی کشمکشهای داخلی ، اللهیار صالح به دکتر مصدق نامه نوشت و از ریاست هیئت اجرایی استعفا کرد، عمل او توقف هرگونه فعالیت تشکیلاتی و سیاسی محسوب می شد ( رجوع کنید به ورجاوند، ص 557 و بعد).

تعطیل شدن موقت جبهة ملی دوم ، به تعطیلی دائم انجامید که تا آستانة انقلاب اسلامی ادامه داشت . مکاتبات میان دکتر مصدق و اعضای شورای عالی جبهه ، حاکی از اختلاف نظر بر سر نکات مهم ، از جمله سازمان و تشکیلات جبهه ، است ( رجوع کنید بهمحمدمصدق ، 1354 ش ، جاهای متعدد). در اختلاف نظر میان شورای عالی جبهه و رهبری دانشجویان ، دکتر مصدق از شورا حمایت نکرد (متین ، ص 173). ظاهراً اللهیار صالح ، به سبب نارضایتی دکترمصدق از عملکرد رهبری و با تمسک به این استدلال که شورای جبهة ملی وسیلة مستقیم و قابل اطمینانی برای تماس با دکترمصدق ندارد، از تعطیل شدن شورا حمایت کرد (آذر، ص 73ـ74). سرانجام ، اعضای شورای جبهه در آخرین نامة جمعی به او، همگی استعفا کردند (غلامحسین مصدق ، ص 166). پس از تعطیلی شورا، جلسه های سخنرانی و کمیته های جبهه به تدریج برچیده شد و فقط برخی از اعضا ارتباط خود را با یکدیگر حفظ کردند (آذر، ص 75)، که نوعاً روابط دوستانه و شخصی تلقی می شود، نه مناسبات سازمان یافتة سیاسی .

شکست جبهة ملی دوم ــ که تأثیر عمیقی بر روند فعالیتهای سیاسی سالهای بعد گذاشت ــ به گونه های مختلف تحلیل و تفسیر شده است (از جمله : رجوع کنید به بازرگان ، ج 1، ص 358؛
زیرک زاده ، ص 196 و بعد؛
غلامحسین مصدق ، ص 165؛
نجاتی ، 1371 ش ، ص 245 و بعد؛
برای آگاهی از دیدگاه اللهیار صالح و مخالفان او رجوع کنید به محمد مصدق ، 1354 ش ، ص 129).

5) جبهة ملی سوم . مدتی پس از رویدادهای 15 خرداد 1342، در تابستان همان سال شماری از دانشجویان و جوانان تندرو عضو و هوادار جبهة ملی دوم ، به رغم مخالفتهای رهبران جبهه ، برضد دولت تظاهرات کردند که به زد و خوردهایی نیز انجامید. آنان ، از جمله هدایت اللّه متین دفتری ، نوة دختری دکترمصدق ، از رهبری غیرقاطعانه و سیاست «صبر و انتظار» حاکم بر جبهه سرخورده و به سیاست تندروانه تری روی آورده بودند. نشریة پیام دانشجو ، سخنگوی آنها شده بود (نجاتی ، 1371 ش ، ج 1، ص 330ـ331). همچنین شماری از رهبران سیاسی ، از جمله نمایندگانی از نهضت آزادی ایران ، حزب ملت ایران ، حزب مردم ایران و جامعة سوسیالیستها، که از نظرِ نامساعد دکترمصدق به رهبری جبهة ملی دوم اطلاع یافته بودند، با حرکت معترضانة دانشجویان و جوانان همسو شدند. باقر کاظمی ، نایب نخست وزیری دکترمصدق ، از سوی سران حرکت جدید مأموریت یافت که همة طرفداران نظریة «جبهة ملی ، مرکز احزاب و سازمانهای سیاسی و صنفی » را دور هم جمع کند (ورجاوند، ص 569). جبهة ملی سوم در تیر 1344 موجودیت خود را اعلام کرد (مدیرشانه چی ، ص 117) و دکتر مصدق هم مشوق ایجاد جبهة جدید بود (غلامحسین مصدق ، ص 166). به گفتة کاتوزیان (ص 447)، دکترمصدق با اساسنامة جبهة سوم موافقت کرد. حکومت که اوضاع را زیرنظر داشت و بنا به اسناد ساواک ، از محافل و مجالس جبهة ملی به طور مرتب گزارشهای دقیق تهیه می کرد (نجاری راد، ص 132)، به سرعت و با خشونت ، واکنش نشان داد و سران و فعالان مؤثر جبهة سوم را دستگیر کرد. دکترمصدق هم ، که الهام بخش معنوی جبهه و نقطة اتکای عاطفی آن بود، در اسفند 1345 درگذشت ( رجوع کنید به کاتوزیان ، ص 450) و جبهه ای که در واکنش به بی عملی تشکیل شده بود، در مدت کوتاهی از هرگونه فعالیت عملی و سیاسی مؤثر بازماند.

شماری از اعضای جبهة ملی سوم ، که هیچ امکانی برای فعالیت سیاسی در داخل کشور نمی دیدند، به خارج رفتند و برخی دیگر به فعالیت اصلی و عمدة خود در داخل ادامه دادند، که انتشار نشریه ای مخفی با شمارگان اندک به نام خبرنامه بود که تا انقلاب اسلامی 1357 ش همچنان منتشر می شد (بازرگان ، ج 2، ص 187). عده ای از جوانان تندرو نیز که راه را از هر سو بر فعالیت سیاسی بسته می دیدند، به فعالیتهای پنهانی محفلی و خشونت گرا روی آوردند یا از روش جبهه کاملاً دور شدند و به حرکتهای طرفدار مشی مسلحانه و مبارزات سیاسی قهرآمیز پیوستند. ریشة خشونتهای سیاسی اواخر دهة 1340 ش و دهة 1350ش را سیاست خشن ، ناسنجیده ، کوته بینانه و انعطاف ناپذیر حکومت در مقابله با جبهة ملی سوم و بستن راههای اصلاح طلبانه و فعالیتهای سیاسی جوانان دانسته اند (از جمله رجوع کنید به زیرک زاده ، ص 200؛
برای آگاهی از دیدگاه مخالف با خشونت و تندروی در جبهة ملی رجوع کنید به سنجابی ، 1368 ش ، ص 235 به بعد).

6) جبهة ملی چهارم . به دورة فعالیت جبهة ملی از 1356 تا 1360 ش ، اصطلاحاً جبهة ملی چهارم گفته می شود. بر پایة اسناد ساواک ، رهبران جبهة ملی که در 1347 و 1348 ش از زندان آزاد شدند، تحت نظر بودند، اما، در اوایل 1349 ش شماری از اعضای جبهه ، احتمال تجدید فعالیت را بررسی کردند (نجاری راد، ص 142ـ144). رهبران جبهة ملی در دهة 1350 ش ، تا شروع مقدّمات انقلاب اسلامی ، با اقدامات خشن و مبارزة مسلحانه و براندازی موافق نبودند؛
از این رو، در جوّ سیاسی حاکم ، که به تندروی تمایل داشت ، شاخه های متمایل به این مشی از جبهة ملی جدا می شدند و به گروههای چپگرا می پیوستند. نظارت ساواک ، که تحرک را از اعضای جبهة ملی سلب کرده بود، همراه با دیدگاه سیاسی محتاطانة حاکم بر جبهه ، این تشکیلات را از نیروی فعال نسل جوان عملاً محروم و آن را به نوعی باشگاه دوستانة متشکل از شماری سالمند تبدیل کرد. شاخة خارج از کشور هم در آن سالها نمی توانست تأثیر تعیین کننده ای بر فعالیت سیاسی داخلی بگذارد.

بنا بر اسناد منتشرشدة ساواک ، از 1354 ش بار دیگر زمزمة سازمان یافتن و فعالیت احزاب ملی در میان هواداران جبهه آغاز شد؛
اما، ساواک امکان فعالیت را از آنها گرفته بود (همان ، ص 147). نخستین نشانه های تحرک در آخرین روزهای اسفند 1355 دیده شد و سال بعد «اتحاد نیروهای جبهة ملی ایران » اعلام و انتشار نشریه ای مخفی ، حاوی اخبار جبهه ، آغاز گردید. این اتحاد، کماکان ، بر پایبندی به قانون اساسی و اجرای آن تأکید می کرد و همچنان مدافع حفظ نظام مشروطة سلطنتی بود (همان ، ص 147ـ 148). جبهة ملی و نهضت آزادی ایران در اوایل فروردین 1356 در بارهتدوین برنامه ای جامع برای مبارزه و مشارکت فراگیر مردم گفتگو کردند؛
اما به توافق نرسیدند. ساواک نیز در واکنشی خشن ، روز 19 فروردین 1357 در برابر منازل دکتر سنجابی ، مهندس بازرگان ، داریوش فروهر و حاج محمود مانیان بمب منفجر کرد (بازرگان ، ج 2، ص 215، 236). همین افراد و عده ای دیگر در 31 فروردین ، «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» را تشکیل دادند (همان ، ج 2، ص 238). سه تن از رهبران جبهه (سنجابی ، فروهر، بختیار) در خرداد نامه ای به شاه نوشتند و با لحنی متفاوت با گذشته ، به استبداد و نقض قوانین و حقوق اشاره کردند و خواستار اجرای مفاد اعلامیة حقوق بشر شدند (آبراهامیان ، ص 502). در پاییز 1356، اتحاد نیروهای جبهة



ملی ایران تجدید سازمان یافت و کوششهای جدیدتر آن از 30 تیر 1357 آغاز شد (فروهر، ص 12). حزب ایران ، حزب ملت ایران و جامعة سوسیالیستهای نهضت ملی ایران عناصر تشکیل دهندة این اتحاد بودند. مهندس حسیبی به ریاست شورای مرکزی اتحاد، و سنجابی ، فروهر، بختیار، رضا شایان و مشیری ، به عنوان اعضای شورا، بر گزیده شدند (کریمی مله ، ص 51ـ52). این احزاب که البته شمار افراد آن محدود بود، شاخه های میانه رو جبهه به شمار می رفتند.

در 16 آذر 1356، اعلامیه ای خطاب به دبیرکل سازمان ملل ، با لحنی تند، انتشار یافت و تأسیس «جمعیت ایرانی

دفاع از آزادی و حقوق بشر» اعلام گردید. 29 تن از رهبران مخالف شاه ، که سران جبهة ملی هم جزو آنان بودند، این

اعلامیه را امضا و از اِعمال خشونت و شکنجه و نقض بدیهی ترین قوانین و حقوق اساسی بشر در ایران شکایت

کردند (آبراهامیان ، ص 503). جبهه و احزاب و سازمانهای دیگر، در 1356 ش بیشتر تحت پوشش نامهای دیگری نظیر «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» فعالیت می کردند ( رجوع کنید به همانجا).

در 1357 ش ، جبهة ملی فعالانه وارد عرصة فعالیت سیاسی ضد رژیم شاه شد؛
اما در میان مردم تهران و به ویژه شهرستانها و نسلی که از رویدادهای سیاسی دهة 133خاطره ای نداشتند، پایگاه وسیعی به دست نیاورد. نیروهای مذهبی در فضایی که به آنها امکان فعالیت گسترده و جلب کردن نیروهای بسیار می داد، ابتکار عمل را به دست گرفتند و مجالی برای عرض اندام جبهه باقی نگذاشتند. شبکة سیاسی ـ مذهبی مساجد، که به کانونهای بسیج ضد حکومت بدل شده بود، و گروههای مسلح و برانداز رابطه ای با جبهه نداشتند. خود جبهه هم سازمان و تشکیلات نظامی و ظرفیت این گونه فعالیتها و حتی گرایشی به اقدامات نظامی نداشت (استمپل ، ص 80). سیر حوادث و نیز رهبری نامنسجمی که نمی توانست جامعة پرتشنج آن روز را به آرمانها و شعارهای جبهة ملی متمایل کند، سبب شد که جبهه بیش از پیش از متن رویدادها به حاشیه رانده شود.

از شهریور 1357، که سیر رویدادهای سیاسی شتاب گرفت ، نام جبهة ملی ، به عنوان یکی از تشکیلات سیاسی خبرساز، در صفحات اول روزنامه های رسمی ظاهر شد. در 7 شهریور، جبهة ملی بیانیه ای منتشر کرد که حاوی دوازده خواسته بود، از جمله : انحلال ساواک ، آزادی زندانیان سیاسی ، بازگشت تبعیدشدگان داخلی و رانده شدگان به خارج ، آزادی بیان و قلم و مطبوعات و احزاب ، استقلال قوة قضائیه و اعادة حیثیت محکومان دادگاههای نظامی («12 خواستة جبهه ملی اعلام شد»، ص 1، 4). شورای مرکزی موقت جبهة ملی تشکیل و دکتر سنجابی به عنوان رئیس و دبیر هیئت اجرایی انتخاب گردید (همانجا). پس از وقایع 17 شهریور، که اختلاف میان سازمانهای سیاسی مخالف و نظام حاکم به اوج شدت رسید، جبهة ملی به مشی رهبری انقلاب نزدیک تر شد و در دیدار دکتر سنجابی و مهندس بازرگان با امام خمینی در 13 و 14 آبان در پاریس ، سنجابی سلطنت را در ایران غیرقانونی اعلام کرد. بیانیة سه مادّه ای دکتر سنجابی به نمایندگی از جبهة ملی (سلطنت در ایران غیر قانونی است ، هرگونه مصالحه ای با رژیم محکوم است ، نظام آیندة حکومت ایران بر اساس آرای عمومی تعیین می شود)، همسویی جبهه را با سیر عمومی جنبش ، یا به عبارت دقیق تر دنباله روی بخشی از رهبری جبهة ملی را از نهضت سیاسی نو پدید به رهبری نیروهای مذهبی نشان داد. همین دنباله روی ، پس از مدت کوتاهی به شکافی در رهبری جبهه منجر گردید که اندکی بعد با مذاکرة شاپور بختیار با شاه و انتخاب او به سمت نخست وزیری آشکار شد و نشان داد که سران رژیم برای توافق با جبهة ملی یا سرانی از جبهة ملی ، درنهان در تلاش بوده اند. شاه و نزدیکانش ، پیش از گفتگو با بختیار، کوشیدند با صدیقی به توافق برسند و امیدوار بودند توافق با او بتواند بخشهایی از نیروهای ملی و مذهبی را به همکاری با وی جلب کند. اگر چه گفته شده است که دکتر غلامحسین صدیقی عضو جبهة ملی نبوده ، اما او از نزدیک ترین یاران مصدق و از وفادارترین افراد ملی گرا به آرمانهای او بوده است . جبهة ملی طی اطلاعیه هایی اعلام کرد که دکتر صدیقی هیچ سمتی در جبهه نداشته یا بختیار را از جبهه اخراج و پذیرش نخست وزیری او را تقبیح کرده است (جبهة ملی ایران ، اعلامیة 29 آذر و 9 دی 1357؛
نیز رجوع کنید به روزنامه های همان روزها؛
زیرک زاده ، ص 228 و بعد که به برخی مذاکرات میان رهبران جبهه در این باره اشاره کرده که حاوی نکات روشنگری است ).

7) انقلاب اسلامی ایران و انحلال جبهة ملی چهارم . بازماندة جبهة ملی موافق با انقلاب ، در انقلاب اسلامی 1357 ش فعالانه شرکت داشت . پس از پیروزی ، هیچ یک از سران جبهة ملی به عضویت شورای انقلاب برگزیده نشدند، اما عضویت چند وزیر از اعضا و وابستگان جبهة ملی در نخستین دولت انقلاب ، هم سبب تلاش رژیم شاه را برای برگزیدن نخست وزیر از میان رهبران جبهة ملی نشان می دهد و هم حاکی از توجه و احترام رهبران انقلاب به ارزش مبارزات سیاسی جبهة ملی در گذشته است . در ضمن شماری از مناصب مهم دولتی نیز در اختیار بلندپایگانی از جبهه قرار گرفت ( رجوع کنید بهظریفی نیا، جدول پیوست ).

مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، دکتر سنجابی بر اثر بروز اختلاف نظر، از سمت وزارت خارجه کناره گیری کرد و دکتر ابراهیم یزدی ، معاون نخست وزیر در امور انقلاب ، در دوم اردیبهشت 1358 موقتاً سرپرستی وزارت خارجه را به عهده گرفت («دکتر یزدی سرپرست وزارت خارجه شد»، ص 1ـ2). جبهة ملی سعی کرد دامنة فعالیت سیاسی خود را گسترش دهد و تشکلهای سیاسی بیشتری را جذب کند. شورای مرکزی جبهه به داریوش فروهر، وزیر کار وقت ، مأموریت داد با سازمانهای سیاسی همسو، وارد مذاکره شود («تلاش برای احیای جبهة ملی ایران »، ص 1ـ2)؛
اما این کوششها، به سبب اختلاف دیدگاهها در خود جبهه ، به جایی نرسید. عوامل دیگری نیز ضربه های سنگینی بر جبهه وارد کرد، از جمله : تشکیل گروهی جدید در اسفند 1357، به رهبری هدایت اللّه متین دفتری ، با عنوان جبهة دموکراتیک ملی ایران ، که به نظر سنجابی (1368 ش ، ص 322) لطمة عظیمی بر اساس جبهة ملی و بر وحدت مبارزان ملی وارد آورد؛
جدا شدن داریوش فروهر، که از رهبران اصلی و مؤثر جبهة ملی بود، و جدایی حزب ملت ایران از جبهة ملی (فروهر، ص 12؛
سنجابی ، 1358 ش ، ص 8). رویاروشدن جبهه با حزب تازه تأسیس و بسیار قدرتمند و با نفوذ جمهوری اسلامی نیز از دیگر علتهای حذف آن از صحنة سیاسی بود. در جریان اشغال سفارت امریکا در تهران (در 13 آبان 1358) که رویداد تعیین کننده ای در صف بندیهای سیاسی به شمار می آید، جبهة ملی در صف مخالفان اشغال سفارت قرار گرفت (برای دیدگاهها و تحلیلهای جبهة ملی در این باره رجوع کنید به پیام جبهة ملی ایران ، ش 49، 5 بهمن 1359، ص یک ) و روند دور شدن جبهة ملی از جریان حاکم بر جامعة انقلابی ادامه و کم و بیش شدت یافت . پس از بر کناری ابوالحسن بنی صدر از فرماندهی کل قوا در 21 خرداد 1360 («بنی صدر از فرماندهی کل قوا بر کنار شد»، ص 1ـ2)، جبهة ملی به عنوان اعتراض به لایحة قصاص و تلویحاً پشتیبانی از بنی صدر، روز دوشنبه 25 خرداد، مقارن با سالگرد تولد دکترمصدق ، اعلام راهپیمایی و تظاهرات کرد ( کیهان ، ش 11309، 25 خرداد 1360، ص 1، ش 11310، 26 خرداد 1360، ص 1)؛
اما این مراسم برگزار نشد. رهبر انقلاب طی سخنرانی مفصّلی ، دعوت جبهه را به اعتراض و راهپیمایی ، مقابله با احکام ضروری اسلام ، مخالفت با نظام جمهوری اسلامی و دعوت به شورش خواند و به ارتداد آن حکم کرد ( رجوع کنید بهامام خمینی ، ص 3). جبهة ملی ، که از مرحلة انتقاد از نظام جمهوری اسلامی فراتر رفته و به مخالفت علنی با آن پرداخته بود، پس از صدور حکم ارتداد، منحل و مراکز و دفترهای آن مصادره شد و شماری از رهبران جبهه نیز دستگیر و شماری دیگر از کشور خارج شدند (سنجابی ، 1368ش ، ص 346ـ347؛
منصوری ، ج 2، ص 389؛
کریمی مله ، ص 57). در ماجرای دستگیریِ صادق قطب زاده به همراه عده ای به اتهام توطئه و تمهید کودتا، پای جبهة ملی هم به میان کشیده شد (سنجابی ، 1368ش ، ص 347).

از فعالیتهای بازماندگان جبهة ملی پس از انحلال ، اطلاع دقیق و مستندی در دست نیست . به گفتة کریمی مله (ص 57ـ 58)، جزوه ای که در اسفند 1367 در خصوص مرامنامه و تشکیلات جدید جبهة ملی انتشار یافته است ، می تواند نشانه ای از ارادة مجدد هواداران جبهه در ارائة برنامه ای فراگیرتر و تجدید سازمان تلقی شود. پس از دوم خرداد 1376 و تغییر فضای سیاسی کشور، هواداران جبهه توانستند تحت عنوانهای دیگر به نوعی به فعالیت بپردازند. زمزمه های احیای جبهة ملی یا تشکیل جبهة ملی پنجم نیز شنیده شد. مراسم مختلفی که به مناسبت قتل داریوش فروهر در پاییز 1377 ش و نیز مراسم سالگرد درگذشت دکترمصدق ، در اسفند 1378 بر مزار او در احمدآباد برگزار شد، حضور نسبی هواداران جبهة ملی را، به عنوان جریان سیاسی ، فکری و عاطفی زنده ، نشان داد؛
جریانی که اگر مجال فعالیت آزادانه را داشته باشد، همة نشانه های نضج و گسترش را در خود دارد.

8) شاخة خارج از کشور. پس از وقایع 28 مرداد 1332، دانشجویان طرفدار جبهة ملی در خارج از کشور، به ویژه در اروپا، کوشیدند تشکلهایی از نیروهای سیاسی مخالف شاه ایجاد کنند؛
اما تا تشکیل کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور، که هواداران جبهه توانستند تا مدتی برتری خود را بر سایر گرایشهای سیاسی در آن حفظ کنند، شاخة بدون انسجام و تشکیلات جبهه در خارج از کشور، فعالیت و تأثیر چندانی نداشت ( رجوع کنید به خانبابا تهرانی ، ص 97، 100). برای نضج و رشد جبهه ، اوضاع خارج از کشور با اوضاع و احوال داخلی تفاوت زیادی نداشت ، جز اینکه آزادیهای سیاسی و مصون بودن از تعقیب و آزار، می توانست برای فعالیتهای آزادانة سیاسی مساعد باشد (متین ، ص 182 و جاهای دیگر). جبهة ملی خارج از کشور تا حدودی مستقل از رهبری جبهه در کشور عمل می کرد و همین استقلال و آزادی عمل ، در پرورش نسلی از جبهة ملی ، که با اعضای داخل کشور متفاوت بودند، مؤثر بوده است .

سیدعلی شایگان ، پس از آزادی از زندان ، به امریکا هجرت کرد. حضور او به تشکیل شاخة جبهة ملی در امریکا کمک کرد و این شاخه در بهمن 1340/ فوریة 1962، تقریباً هم زمان با شروع فعالیت جبهة ملی دوم در ایران ، تشکیل گردید (نجاتی ، 1371 ش ، ج 1، ص 464). ابراهیم یزدی ، مصطفی چمران ، صادق قطب زاده ، و شمار دیگری از کسانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مناصب بلندی در دولت ایران دست یافتند،



از فعالان جبهة ملی شاخة امریکا بودند. در میان کشورهای اروپایی ، آلمان و انگلستان و فرانسه از مراکز فعال تر جبهة

ملی به شمار می رفتند. دانشجویانِ متمایل به جبهه ، در دیگر کشورهای اروپا، از جمله در اتریش و سویس و ایتالیا، فعالیت داشتند. در ترکیه و مصر و عراق هم نشریاتی به نام جبهة

ملی ، از سوی کسانی که خود را پیرو هدفهای سیاسی جبهه می دانستند، انتشار یافت ( رجوع کنید بهایران آزاد ، شماره های مختلف ).

در 17 و 18 تیر 1341/ژوئیه 1962، نخستین همایش جبهة ملی در نیویورک برگزار شد و در آن همایش اساسنامه و منشور جبهه به تصویب رسید و شورای مرکزی به ریاست سیدعلی شایگان و به دبیری ابراهیم یزدی انتخاب گردید. این همایش ، شورای عالی جبهة ملی ایرانیانِ مقیم امریکا را، به عنوان عالی ترین مرجع سازمانی ، جانشین خود ساخت و نشریة اندیشة جبهه را سخنگوی رسمی آن اعلام کرد ( ایران آزاد ، ش 1، 15 نوامبر 1962، ص 2). در مرداد همان سال نخستین همایش جبهة ملی ایرانیان در اروپا، هماهنگ با همایش جبهة ملی در امریکا، تشکیل یافت و شورای عالی ، سازمانهای جبهة ملی در اروپا را به عنوان عالی ترین مرجع جبهة ملی در اروپا برگزید و نشریة ایران آزاد را سخنگوی رسمی آن اعلام کرد (همانجا).

پس از سقوط حکومت علی امینی و تعطیل شدن فعالیتهای سیاسی جبهة ملی در ایران و تشدید اختناق سیاسی ، سیر خروج فعالان سیاسی شدت گرفت و بر قدرت و شمار هسته های سیاسی ضدحکومت در خارج از کشور اضافه شد. بر گزاری همایش دوم جبهة ملی ایرانیان در اروپا (در 1342 ش / 1963 در ماینس / ماینتس آلمان ) و واکنش صریح و کاملاً تأییدآمیز به رویداد 15 خرداد 1342، از نشانه های همین تغییر وضع بود (سازمانهای جبهة ملی ایران در اروپا، ص 1). رویداد 15 خرداد و نقش منفعل جبهة ملی در آن ، گرایشهای تندروانه را در میان شماری از اعضای جبهة ملی در خارج از کشور تشدید کرد. همایش ماینتس مشی سیاسی تندی را در دستورکار شورای عالی جبهه در اروپا قرار داد (متین ، ص 174). از آن پس اخبار مهم مربوط به آیت اللّه خمینی ، در نشریه های خارج از کشورِ جبهه بازتابی گسترده یافت و رویداد 15 خرداد طی مقاله های متعدد، به تفصیل ، بررسی و ریشه یابی شد ( رجوع کنید بهایران آزاد ، شماره های مختلف به مناسبت سالگرد 15 خرداد).

دیگر رویدادهای سیاسی جهان ، از جمله حوادث الجزایر و کوبا و ویتنام ، به تشدید گرایشهای تندروانه و انشعابهای متعدد به سمت دور شدن از موضع سنّتی جبهة ملی و نزدیک شدن به شیوة مبارزة مسلحانه و روشهای انقلابی کمک کرد (متین ، ص 176، به نقل از خسرو شاکری ). آزادی بیان و انتشار، به سازمانهای جبهه در خارج اجازه می داد که از هرگونه فعالیت سیاسی بر ضد حکومت شاه طرفداری کنند (برای نمونه رجوع کنید بهباختر امروز ، شماره های مختلف ، از جمله دورة 4، ش 13، تیر 1350). این روند تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 1357 ش ادامه داشت ، با وجود این ، نیروهای متمایل به تندروی ، مدام از جبهه خارج می شدند. تحرکات سیاسی منجر به انقلاب ، تأثیر چشمگیری در تقویت بنیة جبهه در خارج از کشور نداشت و پیروزی انقلاب به گونه ای پایان فعالیتهای آن به شمار می آید. با این حال ، شماری از دستاوردهای جبهه در خارج از کشور، به ویژه در فضای اختناق و استبداد دهه های 1340 و 1350 ش ، قابل توجه و از این قرار است : تشکل فعالان سیاسی و جوانان

در کشورهای بیگانه ، پایه گذاری کنفدراسیون دانشجویان ، برپایی تظاهرات متعدد در مخالفت گسترده با شاه ، جلب افکار عمومی بسیاری از مردم منصف و بی طرف به مظلومیت جامعة ایران در برابر مطامع استعمار و ستمهای استبداد، انتشار نشریات ، مذاکره با شخصیتهای سیاسی و فکری جهان آزاد به قصد جلب نظر آنان به حمایت از مبارزات مردم ایران ، فراهم آوردن زمینة مساعد برای خنثا کردن تبلیغات نظام حاکم بر ایران در خارج از کشور و تربیت کردن نسلی از جوانان و دانشجویان ایرانی که به مصالح کشور خود بیندیشند، ایجاد تسهیلات در برقراری تماس و ارتباط میان مبارزان سیاسی داخل و خارج کشور و کمک به توسعه و تقویت مبارزات داخلی .

جبهة ملی کتابها، جزوه ها، بیانیه ها، اعلامیه ها و نشریات بسیاری در اروپا و امریکا و چند کشور دیگر منتشر کرد که نشریه های ادواری ایران آزاد ، اندیشة جبهه ، خبرنامة ملی ایران ، و شانزدة آذر از مهم ترین آنهاست . بعضی از نشریه های جبهه مخفیانه وارد کشور می شد که در تقویت و تشویق مبارزات سیاسی بر ضد نظام حاکم مؤثر بود. انتشار مطالب و اخبار به زبانهای خارجی ، از جملة فعالیتهای سودمند تبلیغاتی جبهه در خارج از کشور بوده است .


منابع :
(1) نظرپرسی مؤلف از تنی چند عضو با سابقة جبهة ملی ؛
(2) مهدی آذر، «به یاد اللهیار صالح : مذاکرات صالح و علم »، آینده ، ج 15، ش 1ـ2 (1368 ش )؛
(3) احزاب سیاسی در ایران ، ترجمه و تنظیم دانشجویان مسلمان پیرو خط امام ، تهران : مرکز نشر اسناد لانة جاسوسی امریکا، 1366ـ1367 ش ؛
(4) حسن ارسنجانی ، یادداشتهای سیاسی ، تهران 1366 ش ؛
(5) علیرضا ازغندی ، «جامعه شناسی سیاسی ایران 1357ـ1320»، در حدیث انقلاب : جستارهایی در انقلاب اسلامی ایران ( مجموعه مقالات )، تهران : الهدی ، 1377 ش ؛
(6) جان استمپل ، درون انقلاب ایران ، ترجمة منوچهر شجاعی ، تهران 1377 ش ؛
اسرار کودتا: اسناد محرمانه CIA در بارهعملیات سرنگونی دکتر مصدق ، ترجمة

(7) حمید احمدی ، تهران : نشر نی ، 1379 ش ؛
(8) اسناد روابط خارجی امریکا در بارهنهضت ملّی شدن نفت ایران ، ترجمة عبدالرضا هوشنگ مهدوی و اصغر اندرودی ، تهران : علمی ، 1377 ش ؛
(9) مهدی بازرگان ، خاطرات بازرگان : شصت سال خدمت و مقاومت ، گفتگو با غلامرضا نجاتی ، تهران 1375ـ1377 ش ؛
(10) سعید برزین ، زندگینامة سیاسی مهندس مهدی بازرگان ، تهران 1374 ش ؛
(11) «بنی صدر از فرماندهی کل قوا برکنار شد»، کیهان ، ش 11306، 21 خرداد 1360؛
(12) کاوه بیات ، «دانشگاه تهران ، اول بهمن 1340»، گفتگو ، ش 5 (پاییز 1373)؛
(13) حسن تقی زاده ، «مصدق و جبهة ملی در نوشته های تقی زاده »، آینده ، سال 12، ش 4ـ6 (تیر ـ شهریور 1365)؛
(14) «تلاش برای احیای جبهة ملی ایران »، کیهان ، ش 10701، 18 اردیبهشت 1358؛
(15) جبهة ملی ایران ، اساسنامه (مصوب 6 دی 1339)؛
(16) همو، منشور جبهة ملی ایران (مصوب نخستین کنگرة جبهة ملی ایران )، تهران 1341 ش ؛
(17) جبهة ملی ایران ، هیأت اجرائی ، اعلامیة هیأت اجرایی جبهة ملی در هفتم آذر 1341 ، تهران 1341 ش ؛
(18) بیژن جزنی ، وقایع سی سالة اخیر ایران ، تهران 1357 ش ؛
(19) محمدحسین جمشیدی ، رفتارشناسی سیاسی امریکا در قبال نهضت ملی ایران : 1333ـ1329 ، تهران 1378 ش ؛
(20) ف . م . جوانشیر، تجربة 28 مرداد: نظری به تاریخ جنبش ملی شدن نفت ایران ، تهران 1359 ش ؛
(21) مسعود حجازی ، رویدادها و داوری : 1339ـ1329، خاطرات مسعود حجازی ، تهران 1357 ش ؛
(22) انور خامه ای ، خاطرات سیاسی ، تهران 1372 ش ؛
(23) مهدی خانبابا تهرانی ، «روایتی از سرگذشت , کنفدراسیون ، » (مصاحبه )، مطالعات سیاسی ، کتاب 1 (پاییز 1370)؛
(24) روح اللّه خمینی ، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، «حالا هم اینها بروند بگویند خطا کردیم مردم را دعوت به شورش کردیم »، کیهان ، ش 11310، 26 خرداد 1360؛
(25) «دکتر یزدی سرپرست وزارت خارجه شد»، کیهان ، ش 10689، 2 اردیبهشت 1358؛
(26) «12 خواستة جبهة ملی اعلام شد»، اطلاعات ، ش 15698، 7 شهریور 1357؛
(27) دولتهای ایران : از میرزانصراللّه خان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی ، بر اساس دفتر ثبت کابینه های نخست وزیری ، تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، سازمان چاپ و انتشارات ، 1378 ش ؛
(28) ژان پیر دیگار و برنار اورکارد و یان ریشار، ایران در قرن بیستم : بررسی اوضاع سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ایران در یکصد سال اخیر ، ترجمة عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، تهران 1377 ش ؛
(29) سپهر ذبیح ، ایران در دوران مصدق : ریشه های انقلاب ایران ، ترجمة محمد رفیعی مهرآبادی ، تهران 1370 ش ؛
(30) روح اللّه رمضانی ، «گرایشهای روشنفکری در تاریخ و سیاست عصر مصدق »، در مصدق ، نفت ، ناسیونالیسم ایرانی ، گردآوردة جیمز بیل و ویلیام راجر لوئیس ، ترجمة عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات ، تهران : نشر نو، 1368 ش ؛
(31) گرمیت روزولت ، کودتا در کودتا ، تهران ?( 1359 ش ) ؛
(32) کورش زعیم و علی اردلان ، جبهة ملی ایران : از پیدایش تا کودتای 28 مرداد ، تویسرکان 1378 ش ؛
(33) احمد زیرک زاده ، پرسش های بی پاسخ در سالهای استثنایی ، به کوشش ابوالحسن ضیاء ظریفی و خسرو سعیدی ، تهران 1376 ش ؛
(34) سازمانهای جببة ملی ایران در اروپا، گزارش دومین کنگرة سازمانهای جبهة ملی ایران در اروپا ، آلمان غربی 1342 ش ؛
(35) خسرو سعیدی ، اللهیار صالح ، ج 1، تهران 1367 ش ؛
(36) کریم سنجابی ، امیدها و ناامیدی ها: خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی ، لندن 1368 ش ؛
(37) همو، «دکتر سنجابی علت بروز اختلاف در جبهة ملی را شرح می دهد»، کیهان ، ش 10740، 3 تیر 1358؛
(38) نصراللّه شیفته ، زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر محمد مصدق نخست وزیر ایران در سالهای 1330 تا 1332 خورشیدی ، تهران 1370 ش ؛
(39) حمیدرضا ظریفی نیا، کالبد شکافی جناحهای سیاسی ایران : 1358 تا 1378 ، تهران 1378 ش ؛
(40) فخرالدین عظیمی ، بحران دموکراسی در ایران : 1320ـ1332 ، ترجمة عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری ، تهران 1372 ش ؛
(41) مصطفی عِلْم ، نفت ، قدرت و اصول : ملی شدن نفت ایران و پیامدهای آن ، ترجمة غلامحسین صالحیار، تهران 1377 ش ؛
(42) جان فارن ، مقاومت شکننده : تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب ، ترجمة احمد تدین ، تهران 1377 ش ؛
(43) داریوش فروهر، «فروهر همکاری خود را با جبهة ملی قطع کرد» (مصاحبه )، کیهان ، ش 10735، 28 خرداد 1358؛
(44) ابوالفضل قاسمی ، تاریخچة جبهة ملی ایران ، ( بی جا ) 1357 ش ؛
(45) شمس قنات آبادی ، خاطرات شمس قنات آبادی : سیری در نهضت ملی شدن صنعت نفت ، کتاب 1، تهران 1377 ش ؛
(46) ریچارد کاتم ، ناسیونالیسم در ایران ، ترجمة احمد تدین ، تهران 1378 ش ؛
(47) محمدعلی کاتوزیان ، مصدق و نبرد قدرت در ایران ، ترجمة احمد تدین ، تهران 1371 ش ؛
(48) علی کریمی مله ، «تاریخ چهل سالة جبهة ملی »، فصلنامة 15 خرداد ، ش 21 (بهار 1375)؛
(49) مارک گازیوروسکی ، سیاست خارجی آمریکا و شاه : بنای دولتی دست نشانده در ایران ، ترجمة فریدون فاطمی ، تهران 1371 ش ؛
(50) گذشته ، چراغ راه آینده است ، ویراستار بیژن نیک بین ، تهران 1362 ش ؛
(51) افشین متین ، کنفدراسیون : تاریخ جنبش دانشجویی ایرانی در خارج از کشور 57ـ1332 ، ترجمة ارسطو آذری ، تهران 1378 ش ؛
(52) محسن مدیرشانه چی ، احزاب سیاسی ایران با مطالعة موردی نیروی سوم و جامعة سوسیالیستها ، تهران 1375 ش ؛
(53) غلامحسین مصدق ، در کنار پدرم ، مصدق : خاطرات دکتر غلامحسین مصدق ، ویرایش و تنظیم غلامرضا نجاتی ، تهران 1369 ش ؛
(54) محمد مصدق ، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق ، به کوشش ایرج افشار، تهران 1365 ش ؛
(55) همو، مکاتبات مصدق : تلاش برای تشکیل جبهة ملی سوم ، ( تهران ) 1354 ش ؛
(56) حسین مکّی ، کتاب سیاه ، ج 3 : خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران ، تهران 1360 ش ، ج 5 : سالهای نهضت ملی از آذرماه 1330 تا شهریور 1331 ، ج 6 : سالهای نهضت ملی از شهریور تا اسفند ماه 1331 ، تهران 1370 ش ؛
احمد ملکی ، تاریخچة

(57) جبهة ملی ، ( تهران ? 1332 ش ) ؛
(58) جواد منصوری ، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ، تهران 1377ـ 1378 ش ؛
(59) محمدعلی موحد، خواب آشفتة نفت : دکتر مصدق و نهضت ملی ایران ، تهران 1378 ش ؛
(60) عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، بر کشور ما چه گذشت ؟: مجموعة مقالات ، مقالة 7 : «جبهة ملی ایران در رویارویی با مسایل سازمانی »، تهران 1379 ش ؛
(61) محمود مهرداد، فرهنگ جدید سیاسی ، تهران 1363 ش ؛
(62) غلامرضا نجاتی ، تاریخ سیاسی بیست وپنج سالة ایران : از کودتا تا انقلاب ، تهران 1371 ش ؛
همو، جنبش ملی شدن



(63) صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332 ، تهران 1364 ش ؛
(64) همو، مصدق : سالهای مبارزه و مقاومت ، تهران 1376ـ1377 ش ؛
(65) تقی نجاری راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم پهلوی ، تهران 1378 ش ؛
(66) نگرشی کوتاه بر نهضت ملی ایران : روابط و ریشه های اختلاف بین مصدق و کاشانی ، تهران : سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، 1358 ش ؛
(67) نهضت آزادی ایران ، اسناد نهضت آزادی ایران : 1340ـ1344 ، ج 1: بیانیه ها و تفسیرهای سیاسی ، تهران 1361 ش ؛
(68) نهضت مقاومت ملی ایران ، اسناد نهضت مقاومت ملی ایران ، ج 2: نشریات راه مصدق و ضمائم آن ، ج 5 : اسناد درون سازمانی ، تهران 1363 ش ؛
(69) پرویز ورجاوند، «سرود رهائی : سیری در رویدادهای نهضت ملی ایران و جبهة ملی دوم »، در یادنامة دکتر غلامحسین صدیقی : فرزانة ایران زمین ، گردآوری و تنظیم پرویز ورجاوند، تهران : چاپخش ، 1372 ش ؛


(70) Ervand Abrahamian, Iran between two revolutions , Princeton, N.J. 1983.

/ عبدالحسین آذرنگ /



تصاویر این مدخل:
اولین گنگره جبهه ملی ایران، دی ماه 1341ش عکس از: آرشیو موسسه کیهان

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4503
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست