responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4410

 

جامی ، نورالدین عبدالرحمان بن احمد ، شاعر، ادیب و صوفی نامدار قرن نهم . وی در 23 شعبان 817 در خرگِرد، واقع در منطقة جام ، به دنیا آمد. از طرف پدر نسبش به محمدبن حسن شیبانی ، فقیه معروف حنفی قرن دوم ، می رسد. پدرش اهل دشت (شهری در نزدیکی اصفهان ) بود که در قرن هشتم به خراسان کوچ کرد و در شهر جام با شهرت دشتی منصب قضا یافت و ماندگار شد (لاری ، ص 40؛ فخرالدین صفی ، ج 1، ص 233ـ234). فخرالدین صفی (ج 1، ص 233) و لاری (ص 39) لقب اصلی جامی را عمادالدین دانسته ، هر چند لقب مشهور او را نورالدین ثبت کرده اند. ایام کودکی و تحصیلات مقدماتی جامی در خرگرد جام ، در کنار پدرش ، سپری شد (دولتشاه سمرقندی ، ص 483؛ فخرالدین صفی ، ج 1، ص 235). در حدود سیزده سالگی همراه پدرش به هرات رفت و در آنجا اقامت گزید و از آن زمان به جامی شهرت یافت (فخرالدین صفی ، ج 1، ص 233؛ حکمت ، ص 59). وی در شعر ابتدا دشتی تخلص می کرد ( د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل مادّه )، سپس آن را به جامی تغییر داد که خود (1380 ش ، ص 5) علت آن را تولدش در شهر جام و ارادتش به شیخ الاسلام احمدِ جام * ذکر کرده است (نیز رجوع کنید به فخرالدین صفی ، ج 1، ص 233؛ د. اسلام ، همانجا).

جامی در آغاز ورود به هرات در مدرسة بازار خوش و سپس مدرسة نظامیه به آموختن علوم ادبی پرداخت (لاری ، ص 11؛ فخرالدین صفی ، ج 1، ص 235). ابتدا در حلقة درس متکلم عصر، مولانا جنید اصولی ، حاضر شد و با وجود کمی سن ، شرح مفتاح العلوم سکاکی و مطوّل تفتازانی را با حواشی

آن نزد او خواند. در مجلس درس جاجرمی و خواجه علی



سمرقندی نیز دقایقی حاضر می شد و نقد و نظرهای ادبی و کلامی و شبهه های علمی را مطرح می ساخت و سپس مجلس درس را ترک می کرد (فخرالدین صفی ، ج 1، ص 237). جامی در بارة این ایام گفته است که خواجه علی سمرقندی و دیگر همانندهای او در مطالعه و آگاهی بی نظیر بودند اما من در چهل روز به درجة آنان رسیدم ( رجوع کنید به لاری ، همانجا؛ فخرالدین صفی ، ج 1، ص 235ـ 236). وی سپس ، احتمالاً در بیست سالگی ، برای فراگیری بیشتر به سمرقند رفت و در درس هیئت قاضی زاده رومی حاضر شد (لاری ، ص 11ـ12). در سمرقند در رشته های علوم اسلامی نظیر تفسیر و حدیث و سیره ، و نیز در موسیقی و فن معما تبحر یافت (فخرالدین صفی ، ج 1، ص 238؛ آربری ، ص 388). او چند سال در آنجا ماند و بعد از 850 به هرات بازگشت (فخرالدین صفی ، ج 1، ص 238ـ239).

جامی در میان سالی ، شاید حدود پنجاه سالگی ، با نوة مرادش ، سعدالدین کاشغری * ، ازدواج کرد و صاحب چهار پسر شد (همان ، ج 1، ص 282ـ283؛ مایل هروی ، ص 55). هوش سرشار، حافظة قوی ، وارستگی ، عزت نفس ، استغنا، ساده زیستی ، خیرخواهی ، ظرافت طبع و بذله گویی از صفات برجستة جامی بود (جامی ، 1367 ش ، مقدمة حاکمی ، ص 9). وی ، بر خلاف صوفیة دیگر، با طبقات گوناگون مردم نشست و برخاست می کرد، هرچند به تنهایی و تنهانشینی نیز بسیار خو کرده بود و حتی از هم نشینی با مشایخ خانقاهی اجتناب می نمود. خود او بارها به نظم و نثر به این گرایش اشاره کرده است (برای نمونه رجوع کنید به همو، مثنوی هفت اورنگ ، اورنگ 1: سلسلة الذهب ، ص 75ـ76). گوشه نشینی جامی با کسب دانش همراه بود و پدید آوردن دهها اثر را در پی داشت . تبحر جامی در علوم و فنون گوناگون ، سبب کثرت و تنوع آثار منظوم و منثور او شد و باعث گردید که وی معروف ترین شاعر قرن نهم و از جامع ترین شخصیتهای حیطة ادب و علوم اسلامی این قرن به شمار آید ( رجوع کنید به بابر، ص 112ـ113).

جامی خط زیبایی داشت و آثار خود، مانند شواهدالنبوة و سلسلة الذهب و سبحة الابرار ، را استنساخ می کرد. نسخه ای از سبحة الابرار به خط خود او در موزة کابل موجود است (افصح زاد، ص 133). همچنین نسخه ای کامل از کلیات جامی به خط خود او در مؤسسة زبانهای شرقی سن پترزبورگ (لنینگراد)، موجود است که در مجموعة انتخابی ویکتور روزن معرفی شده است ( د. اسلام ، همانجا).

جامی به جدّ حامی هنرمندان ، به ویژه جوانان هنرمند، بود و همین امر، اعتبار بسیاری به او بخشید و هنرمندانی را در اطراف وی گرد آورد. برخی از این هنرمندان فقط به سبب حمایت او امکان گذران زندگی یافته بودند ( رجوع کنید به افصح زاد، ص 134ـ135). جامی برای رسیدن به ثروت کوشش نمی کرد و چون از معتقدان وفادار نقشبندیه * بود، گرایشی به تجمل نداشت ، لباسی به تن می کرد که آن را پلاس می خواند و گاه ناآشنایان او را از خادم خانه تشخیص نمی دادند. اوسرمایة خود را صرف ساختن مسجد و مدرسه و خانقاه ، تأمین رفاه شاگردان ، نشر فرهنگ (ریپکا، ص 418؛ مایل هروی ، ص 84؛ زرین کوب ، ص 288)، کمک به نیازمندان و رفع نیازهای خانقاهها می کرد. شواهد این امور را در نامه های او می توان دید (جامی ، 1376 ش ، مقدمة مهاجری ، ص 14ـ 15).

ظاهراً وضع سلامتی جامی بعد از شصت سالگی چندان خوب نبوده ، چون در آثارش (برای نمونه رجوع کنید به مثنوی هفت اورنگ ، اورنگ 5: یوسف و زلیخا ، ص 739ـ740، 745ـ 746) از ضعف و پیری و ناتوانی شکوه کرده است (افصح زاد، ص 136). وی در پی یک بیماری چهار روزه ، در 17 یا 18 محرّم 898 درگذشت ( رجوع کنید به فخرالدین صفی ، ج 1، ص 282؛ افصح زاد، ص 137ـ 138). سلطان حسین بایقرا، امیرعلیشیرنوائی و

امرا و دانشیان و عامة مردم هرات در تشییع جنازه و مجالس سوک او شرکت کردند و وی را نزدیک مزار شیخ سعدالدین کاشغری به خاک سپردند (لاری ، ص 43؛ مایل هروی ، ص 61). امیر علیشیرنوائی بر تربت جامی عمارتی باشکوه بر پا کرد

اما بعدها شاه اسماعیل اول صفوی (حک : ح 906ـ930)

هنگام استیلا بر هرات ، مقبرة او را سوزاند. البته فرزند جامی ، ضیاءالدین یوسف ، و گروهی از ارادتمندان جامی ، با آگاهی

از این سوءقصد، جسد او را به جای دیگری منتقل کردند

و بعدها آن را به جای خود برگرداندند؛ از این رو، سنگ

نبشتة قبر او تازه تر از جای قبر است . مقبرة جامی به «تخت مزار» مشهور است (افصح زاد، ص 138ـ139). بعضی مستشرقان ، مرگ جامی را نقطة پایان عصر طلایی ادبیات کلاسیک فارسی دانسته اند (برای نمونه رجوع کنید به آربری ، ص 406)، لقب خاتم الشعراء برای جامی هم از همین دیدگاه حکایت می کند.

جامی اگر چه در دوران حیات خویش نامی نیک داشت ، پس از مرگش از شهرت وی تا اندازه ای کاسته شد، شاید به علت تعصب او در عقاید مذهبی اش و نیز روی کار آمدن صفویه که پس از گذشت بیست سال از مرگ جامی ، وی را بد اعتقاد دانستند و مورد طعن قرار دادند. معروف است که صفویه هر جا نام «جامی » بوده آن را به «خامی » تبدیل کرده اند (ریپکا، ص 420؛ عروض سیفی و قافیه جامی ، مقدمة فشارکی ، ص 8 ـ 9)؛ ازاین رو، در حدود سه ـ چهار قرن آثار جامی در ایران رواج چندانی نیافت و از میان همة آثار او تنها چند اثر از فراموشی در امان ماند (ریپکا، همانجا؛ عروض سیفی و قافیة جامی ، همان مقدمه ، ص 9).

زمینه و بستر تاریخی . هرات در دوران جامی از چنان آرامش و رفاهی برخوردار بود که مأوای شاعران و هنرمندان شده بود. در این دوره بسیاری از شاهان و شاهزادگان تیموری و رجال درباری و عدة کثیری از زنان شعر می سرودند، اگرچه شعر شکوه قرون گذشته را نداشت ، شاعران نام آوری چون خود جامی ، قاسم انوار و دیگران پدید آمدند که با وجود شهرت ، غالباً مقلد هنر گذشتگان ، به ویژه پیرو نظامی و امیرخسرو و متابعان آنها در قرن هفتم و هشتم ، بودند ( رجوع کنید به صفا، ج 4، ص 178ـ182؛ براون ، ج 3، ص 764).

ورود جامی به دربار هرات مقارن حکومت ابوالقاسم بابر * بود. جامی او را مدح و کتاب حِلیة حُلَل را به نام او تألیف کرده است (مایل هروی ، ص 18، 39، 86). نفوذ و قدرت جامی در دربار به تدریج بیشتر می شد تا اینکه در 870 ـ877 در مرکز قدرت رسمی و دیوانی عصر قرار گرفت و ضمن حفظ زندگی خانقاهی و ارشاد مریدان ، دولتمردان را هم زیرنفوذ آورد و با توصیه به حاکمان و امیران ، به حل و فصل مشکلات مردم کمک کرد. نفوذ و تأثیر جامی در دربار تیموریان چنان بود که در هنگام سفر حج و زیارت عتبات ، سلطان حسین بایقرا وی را از پرداخت هرگونه مالیات معاف کرد و نامه هایی به مراکز قدرت در جهان اسلام فرستاد و تأکید کرد که در همه جا از جامی و همراهانش استقبال کنند و همیشه عده ای را برای بدرقه و محافظت از او همراهش نمایند (سام میرزای صفوی ، ص 86؛ مایل هروی ، ص 43ـ44). پیوستگی جامی به دربار آنگاه عمیق تر شد که امیر علیشیرنوائی دستِ ارادت به او داد و در زمرة مریدان نقشبندیه در آمد. از این پس مردم جامی را «مخدوم » می خواندند و وزیر هم از او به عنوان «مولانانورا» یاد می کرد ( رجوع کنید به امیرعلیشیر نوائی ، ص 23، 34، 41 و جاهای دیگر؛ آذربیگدلی ، ج 1، ص 301ـ302؛ مایل هروی ، ص 54).

تصوف جامی . گرایش جامی به تصوف از سالهای تحصیلش در سمرقند آغاز شد. در این دوره او با تعلیمات نقشبندیه آشنا گردید و پس از بازگشت به هرات ، سعدالدین کاشغری را به عنوان مرشد خود برگزید. زمانی که جامی به او دست ارادت داد، نه شهرت سیاسی و اجتماعی داشت نه در حوزة معارف صوفیه فردی توانمند و مسلط شمرده می شد (مایل هروی ، ص 222؛ افصح زاد، ص 130). جامی خصوصاً در زمان ابوالقاسم بابر طریقه سلوک را در پیش گرفت (افصح زاد، ص 128ـ 129). پس از مرگ کاشغری ، در زمان ابوسعید بهادر، جامی با خواجه عبیداللّهِ احرار * آشنایی و قرابت یافت (مایل هروی ، همانجا؛ افصح زاد، ص 130). به نوشتة شاگرد و مریدش ، رضی الدین عبدالغفور لاری (ص 23ـ26)، جامی در حدود 68 سالگی (یعنی در 885) به رأی شیخ قدرتمندش ، خواجه عبیداللّه احرار، مطالعه و مباحثه را ترک گفت و به تصوف روی آورد. وی مدتی طولانی مرید خواجه احرار بود. مباحثات جامی بیشتر در بارة عقاید نقشبندیه ، طرز سیر و سلوک و نیز افکار محیی الدین ابن عربی * بوده است و از نظر فکری ، بیش از همه تحت تأثیر شخصیت و نگاه خواجه احرار بوده ، به طوری که بیشتر آثار جامی حاکی از پیوند عمیق

او با عبیداللّه احرار است (جامی ، 1370 ش ، مقدمة عابدی ، ص نه ـ ده ).

مجموعه آثار جامی نشان می دهد که او روش سلوک در طریقت نقشبندیه را پیوسته تأیید و تبلیغ می کرده و رساله ای هم در بارة سلسله انتساب نقشبندیه نوشته است (مایل هروی ، ص 230ـ231).

جامی ، به عنوان یکی از بزرگ ترین شارحان تصوف ، آثار بسیاری در زمینة معرفی و شرح موضوعات تصوف از خود به جا گذاشته است . ظاهراً او در ابتدای امر، سخنان صوفیان را درست درنمی یافت و به همین سبب نذر کرد که اگر اقوال و احوال آنان را درست در یابد و این باب بر او مفتوح گردد، به شرح و بیان مقاصد آنان بپردازد به طوری که مردم هم به سهولت آنها را بفهمند (جامی ، 1376 ش ، همان مقدمه ، ص 18ـ19). شاید نگارش نفحات الانس و شرحهای متعددی که او بر آثار اهل تصوف نوشته است ، برخاسته از همین دید باشد. او از باب قدرتی که در شرح معضِلات تصوف و عرفان به نظم و نثر داشت ، عرفان ایرانی را که در عهد وی رو به ابتذال می رفت ، در پایه و اساسی عالمانه نگاه داشت و از این راه توانست در صف بزرگ ترین مؤلفان و شاعران صوفی مشرب پارسی گوی جای گیرد (صفا، ج 4، ص 353)، هرچند جامی در این شرحها کمتر خلاقیت و نکته های نویافته از خود دارد و بیشتر شارح

و مفسر آرای دیگران است ( رجوع کنید به شفیعی کدکنی ، ص 408ـ409). مثلاً نقدالنصوص جامی در شناخت آرای ابن عربی به عنوان یک اثر درسی بسیار مفید و غنی است و جامی بهترین و برگزیده ترین شرحها را در آن آورده است اما در سراسر آن کتاب کمتر نقد و نظری از خود او دیده می شود ( رجوع کنید بهجامی ، 1356 ش ، مقدمة چیتیک ، ص چهار ـ شش ). جامی همچنین نقش عمده ای در شناساندن مشایخ تصوف به جامعة فارسی زبان داشت ، چنان که مأخذ اصلی کتاب نفحات الانس را که به زبان عربی بود و با نامی دیگر به همت سُلَمی نیشابوری



تدوین شده بود، به فارسی ترجمه کرد و سرگذشت بسیاری از مشایخ و عرفا را بدان افزود. در سراسر این کتاب خواننده با راوی ای مواجه است که هیچ گونه نظر انتقادی در باب عرفان ندارد (بخیرنیا، ص 25ـ26).

جامی به چند شیخ صوفی علاقة وافر داشت که یکی از آنها ابن عربی بود. جامی وی را عزیز می شمرد و او را «قُدوة عرفان ، قطب حق ، پیر توحید و آفتاب سپهر کشف و یقین » می خواند و فصوص الحکم و فتوحات مکیة او را همیشه پیش چشم داشت (جامی ، 1376 ش ، همان مقدمه ، ص 24، همو، 1370 ش ، همان مقدمه ، ص ده ـ یازده ؛ مبلّغ ، ص ب ، ج ) و دوبار فصوص الحکم را شرح کرد؛ یک بار خود فصوص الحکم را و دیگر بار خلاصة آن را با نام نقش الفصوص (جامی ، 1356 ش ، همان مقدمه ، ص پنج ).

جامی در باب تصوف ، بیشتر به مسائل تاریخی و توضیح مبانی نظری تصوف پرداخته و در عین حال در توضیح و تفسیر اصول و ارکان تصوف نیز کوتاهی نکرده و تقریباً همة مباحث اصلی تصوف را شرح داده است . رسالة نقدالنصوص گواه آن است که جامی عمیقاً مباحث عرفان را می شناخته است . می توان گفت زیربنای عقاید صوفیانة جامی ، عقیدة وحدت وجود ابن عربی است ، با این تفاوت که جامی وحدت وجود را با شریعت منطبق می نماید و اصولاً میان این دو منافاتی نمی بیند و شرط لازم برای درک سخنان پیامبر را در این دو قاعده دنبال می کند: طهارت ظاهر یعنی رعایت صور شرعی و اعراض از خلاف آن ؛ طهارت باطن که عبارت است از قطع توجه از ماسوی اللّه و خالص کردن دل از غیرحق تعالی (همو، 1376 ش ، همان مقدمه ، ص 22). جامی به کرامات شیوخ و کارهای خارق عادت صوفیه چندان اعتقادی نداشته و «هیچ کرامت را به از آن نمی دانسته که فقیری را در صحبت دولتمندی تأثر و جذبه ای دست دهد و از خود زمانی وارهد» (همانجا).

در باب اجرای مراسم و آداب تصوف ، جامی گاه سماع می کرده (مثلاً هنگام به نظم کشیدن یوسف وزلیخا ) اما اهل آداب دیگر، مثل چله نشینی ، نبوده است (لاری ، ص 7؛ افصح زاد، ص 130). جامی هیچ گاه به منزلة پیر طریقت و شیخ شناخته نشد. از خلال آثار نقشبندیه در سدة نهم و دهم برمی آید که اشخاص بسیاری به نیت سلوک خانقاهی نزد جامی می آمدند اما او آنان را نمی پذیرفت و پیوسته می گفت : «تحمل بار شیخی ندارم » ( رجوع کنید به فخرالدین صفی ، ج 1، ص 252).

شخصیت جامی از لحاظ نقش وی در بسط عرفان نظری در مشرق جهان اسلام شایان تأمل است . تصوف در خراسان بزرگ با مشایخی مثل بایزید و ابوسعید ابوالخیر و بعدها عطار و مولانا، بیشتر مبتنی بر وجد و ذوق بود، حال آنکه با ظهور جامی تصوف مکتبی مبتنی بر بحثهای دقیق نظری و تأملات عالمانه شد، هر چند جامی خود مبدع این بحثها نبود و صرفاً ناقل و شارح افکار مشایخ غرب جهان اسلام ، به ویژه محیی الدین ابن عربی و صدرالدین قونیوی * ، بود. در واقع ، جامی به عرفان و تصوف ایرانی صبغه ای کاملاً نظری بخشید و آن را با مباحث پیچیده درآمیخت (مایل هروی ، ص 252ـ253؛ شفیعی کدکنی ، ص 407ـ409). از خدمات مهم جامی به تصوف ، طبقه بندی نسبتاً جامع و دقیق او از بزرگان تصوف است که از سُلَمی شروع می شود و به او ختم می گردد. وی در نفحات الانس نمونه ای ممتاز از این طبقه بندی مشایخ را نشان داده است (برای توضیح بیشتر رجوع کنید به مجددی ، ص 151ـ176).

مذهب و اعتقادات . جامی پیرو مذهب اهل سنّت و در فروع فقهی حنفی مذهب بود. تمایل او به سلسلة نقشبندیه هم از خلال همین نگرش توجیه شدنی است (صفا، ج 4، ص 354)؛ هر چند تمایلات و گاه تندرویهای مجعول یا منتسب به او، برخی اعتراضات را بر وی بر انگیخته بود، چنان که در بغداد و حلّه و هرات از او انتقادهایی شد ( رجوع کنید به ریپکا، ص 418؛ براون ، ج 3، ص 755ـ756). برخی محققان امروزی بر آن اند که او در طرفداری از اهل سنّت متعصب بوده و با دیگر مذاهب اسلامی ، به ویژه تشیع ، چندان مدارا نکرده است (برای نمونه رجوع کنید به براون ، ج 3، ص 756ـ757). این عقیده درست نیست چون جامی در آثار خود نه تنها با خاندان پیامبر اکرم و شیعیان علی علیه السلام خصومتی نشان نداده بلکه راه و روش خاندان رسول را تأیید کرده است . یکی دو نمونة درخشان آنها در شعر عربیِ «سلامٌ علی آل طه و یس » در منقبت امام هشتم و ترجمة منظوم فارسی قصیدة معروف فرزدق در معرفی امام چهارم در برابر هشام بن عبدالملک ، دیده می شود. نهایتاً می توان گفت که جامی در برخورد با برخی حوادث عصر و دسته بندیهای سیاسی و مذهبی ، چنان که باید، پخته عمل نکرده است ( رجوع کنید بهنظامی باخرزی ، مقدمة مایل هروی ، ص 13). برخی ، سخت گیریهای جامی را در باب مذاهب دیگر، به ویژه تشیع ، به سبب وابستگی شدید وی به طریقت نقشبندیه و تأیید کامل آن می دانند و از نظر آنها، جامی به این دلیل از بزرگان شیعی در نفحات الانس نام نبرده که مشایخ طریقت نقشبندیه و بزرگان سیاسی عصر، نظر مساعدی به آنان نداشته اند و این به اعتقادات مذهبی جامی ارتباطی ندارد ( رجوع کنید به حکمت ، نامة محمد قزوینی ، ص 395ـ407؛ جامی ، 1370 ش ، همان مقدمه ، ص سی ونه ـ چهل ؛ براون ، ج 3، ص 756ـ757).

جامی در برخی موضوعات دیدگاه خاصی داشته ، از جمله بر آن بوده است که از میان علوم باید ضروری ترین را آموخت ، و سلامت زندگی در تن سالم و جمعیت خاطر و رزق فراخ و دوست مهربان است ( عروض سیفی و قافیة جامی ، همان مقدمه ، ص 9؛ افصح زاد، ص 284، 293). در نظر او مردم به طور کلی به دو دستة خواص و عوام تقسیم می شوند؛ خواص یا تحصیل کردگان همیشه ناسازوارند و لبهایشان پر از افسوس و دلهایشان پر از افسون است . او در یک تقسیم بندی جالب توجه به روان شناسی طبقات خاص می پردازد و از واعظان و فقیهان و شاعران و مشایخ صوفیه بسیار دقیق انتقاد می کند و نیز عوام و اهل حِرَف را می شناساند و ضعف و نقصهای آنان را می نمایاند ( رجوع کنید به مثنوی هفت اورنگ ، اورنگ 1: سلسلة الذهب ، ص 75ـ76، 126ـ129، اورنگ 3: تحفة الاحرار ، ص 437ـ 438؛ نیز رجوع کنید بهافصح زاد، ص 284؛ مایل هروی ، ص 91ـ 95، 100). جامی در برخی آثار و اشعارش ، به مثابة منتقدی اجتماعی ، از بسیاری از نابسامانیهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی نیز انتقاد می کند (برای نمونه رجوع کنید به جامی ، مثنوی هفت اورنگ ، اورنگ 1: سلسلة الذهب ، ص 126ـ129، اورنگ 3: تحفة الاحرار ، ص 437ـ 438). هر چه از سال 873 ــ که آغاز بیماری جامی است ــ می گذرد، او از ذهنیت انتقادی اش فاصله می گیرد. شاید اعتقاد او در بارة تغییرناپذیری سرشت و سرنوشت انسان ، در این امر بی تأثیر نبوده است ( رجوع کنید بهحکمت ، ص 137).

جامی در بارة زنان و به تبع آن ازدواج ، نگاهی بدبینانه داشت و شاید بر همین اساس دوستانش را به تجرد می خواند (مایل هروی ، ص 123ـ 125). او از مداحی پرهیز می کرد و همین امر باعث پر رونق تر شدن کار وی شد و امیران را به همنشینی او برانگیخت (ریپکا، ص 418؛ زرین کوب ، ص 292). وی پیوسته به گفتن لطایف و فکاهیات می پرداخت چنان که برخی از لطایف او به صورت مَثَل در آمده است ( رجوع کنید بهحکمت ، ص 105ـ111؛ مایل هروی ، ص 126).

اشعار و آثار. جامی تقریباً در همة قالبهای منظوم و منثور ادب فارسی اثر خلق کرده است . گاه به نثر مسجع نوشته گاه به نثر التقاطی و بین بین و حتی ساده . یکی از ویژگیهای کار او در برخی آثار منثورش ، تلفیق شعر و نثر است ( رجوع کنید به جامی ، 1367 ش ، همان مقدمه ، ص 14). شعر جامی دارای الفاظ و عبارات محکم است و در سخنش غث و سمینهای معاصران او دیده نمی شود (همان مقدمه ، ص 11ـ 12). وی هم به عربی هم به فارسی اثر آفریده اما بیشتر تأملات او در زمینه های ادبی به فارسی است (مایل هروی ، ص 132).

علت اشتهار جامی در عرصة ادبیات ، بیش از هنر شاعری ، دانش و مقام او بوده است . مضمون اشعار او همان مضامین اشعار کهن است ، به ویژه در قصاید و غزلیات غالباً از انوری ، امیرخسرو، سلمان ساوجی و حافظ تقلید کرده است . حتی

به او نسبت «انتحال شعری » نیز داده و شماری از اشعارش

را به نظامی و سعدی و انوری و امیرخسرو و دیگران

منسوب کرده اند. وی در برخی آثارش نوآوریهایی نیز دارد،

مثلاً در خردنامه و سلامان و ابسال ، صرفاً مقلد نظامی

نیست ( رجوع کنید بهشفیعی کدکنی ، ص 408؛ ریپکا، ص 420؛ بخیرنیا، ص 11، 13).

بیان جامی به لحاظ روشنی و سادگی در مقایسه با آثار مغلق و تصنعی قرن نهم ، شایان توجه است . او توانست آثارش را با سلیقه و ذوق زمان خود هماهنگ سازد، هر چند توجه به صناعت ادبی و اصرار در اطناب ، شعر او را غالباً ملال آور کرده است . قدرت او در بیان تعالیم و افکار صوفیه و مهارتش در ترجمة مضامین عربی به شعر فارسی و هنر او در گزارش گری نیز شایان توجه است ؛ با این حال ، او را شاعری قوی و خلاق و نوآور نمی توان شناخت (ریپکا، ص 420؛ بخیرنیا، ص 11؛ عروض سیفی و قافیة جامی ، همان مقدمه ، ص 11) و او بیش از شاعر بودن ، ناظمی است که داستانهای منثور موجود را به نظم کشیده است (زرین کوب ، همانجا).

به طور کلی ، آثار جامی را می توان به پنج گروه عمده تقسیم کرد: 1) آثاری که تا امروز اهمیت علمی خود را حفظ کرده اند، مانند رساله های او در صرف و نحو عربی و عروض و قافیه و موسیقی ؛ 2) آثاری که در تاریخ علم و ادب اهمیت دارند، مانند آثار او در فن معما و لُغَز؛ 3) آثاری که در شرح کتابهای فلسفی ، عرفانی ، تعلیمی ، ذکر احوال بزرگان ، توضیح عقاید اسلامی و نظایر آن نوشته شده و هنوز اهمیت و جایگاه خود را از نظر شرح مسائل علمی ، به ویژه تبیین دقیق موضوعات تصوف حفظ کرده اند، مانند نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص ، اشعّة اللَّمعات در شرح لَمَعات عراقی و نفحات الانس (این آثار برای آشنایی با سیر تحول موضوعات و مسائل فرهنگی اهمیت بسیار دارند)؛ 4) رساله هایی در بیان نحوة انجام دادن رسوم مذهبی و عرفانی ، مانند رسالة شرایط ذکر و رسالة مناسک حج (افصح زاد، ص 191ـ192؛ جامی ، 1370 ش ، همان مقدمه ، ص یازده ـ نوزده )؛ 5) آثار ادبی منظوم و منثور، مانند هفت اورنگ * و بهارستان * .

ویلیام چیتیک (جامی ، 1356 ش ، مقدمه ، ص شانزده ـ بیست وهشت ) آثار جامی را به گونه ای دیگر تقسیم کرده است : ادبیات ، علوم نقلی ، علوم عقلی . آثار ادبی او مشتمل است بر: 1) دیوان قصاید و غزلیات ( رجوع کنید به ادامة مقاله )؛ 2) هفت اورنگ ، شامل هفت مثنوی ؛ 3) رباعیات ؛ 4) رسالة قافیه که در آن افتراق و امتیاز قافیه در شعر تازی و فارسی را تبیین نموده است ؛ 5) رسالة عروض که در آن کوشیده است عروض را تا اندازه ای ساده و مختصر سازد و ازاین رو از ذکر بحور و اوزانی که در اشعار فارسی کاربرد نداشته صرف نظر کرده است (مایل هروی ، ص 149؛ حکمت ، ص 183ـ201)؛ 6) رسائل معمایی شامل رسالة کبیر ، رسالة متوسط ، رسالة صغیر ، رسالة منظومة اصغر در معما (حکمت ، ص 166ـ 168؛ جامی ، 1370 ش ، همان مقدمه ، ص دوازده ، پانزده ، هیجده ؛ افصح زاد، ص 161ـ166)؛ 7) تصحیف ، در باب جابه جایی حروف در کلمات و تغییرات معنایی آنها پس از این تغییر (افصح زاد، ص 167)؛ 8) بهارستان که به نثر آمیخته به نظم ، و در واقع تقلیدی از گلستان سعدی است ؛ 9) رسالة شرح رباعیات در شرح 49 رباعی از رباعیات عرفانی خودش ؛ 10) رسالة منشآت ؛ 11) الفوائد الضیائیة فی شرح الکافیة ؛ 12) صرف فارسی منظوم و منثور ؛ 13) تجنیس اللغات یا تجنیس الخط (حکمت ، ص 212؛ جامی ، 1356 ش ، همان مقدمه ، ص بیست ).

آثار عرفانی جامی عبارت اند از: 1) نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص در شرح نقش الفصوص ابن عربی ؛ 2) لوایح ، که رساله ای است در بیان معارف و معانی عرفان ؛ 3) لوامع (نام کامل آن : لوامع انوارالکشف والشهود علی قلوب ارباب الذوق و الجود ) در شرح الفاظ و عبارات و کشف رموز و اشارات قصیدة میمیة خمریة ابن فارض و در بیان حالات ارباب عرفان و اصحاب ذوق (همو، 1370 ش ، همان مقدمه ، ص دوازده ؛ همو، 1356 ش ، همان مقدمه ، ص بیست وسه )؛ 4) شرح قصیدة تائیة ابن فارض ، که جامی بنا بر اظهار خود، با استفاده از شروح عربی و فارسی آن را به فارسی شرح و در قالب رباعی عرضه کرده است (حکمت ، ص 204)؛ 5) رسالة نائیه یا شرح بیتین مثنوی ، به نثر و نظم ، در بیان معنای نی و حکایت شکایت وی در مثنوی معنوی (حکمت ، همانجا؛ افصح زاد، ص 178)؛ 6) شرح این بیت امیرخسرو دهلوی : «زدریای شهادت چون نهنگ لا برآرد سر/ تیمم فرض گردد نوح را در وقت طوفانش »؛ 7) سخنان خواجه پارسا یا الحاشیة القدسیّة که شرح سخنان فارسی و عربی خواجه محمد پارساست ؛ 8) اشعَّةُ اللَّمعات ، که شرحِ فارسی لمعات عراقی است (حکمت ، ص 177ـ179، 181)؛ 9) رسالة شرایط ذکر در شرح یک رباعی عرفانی به زبان فارسی (افصح زاد، ص 180)؛ 10) رسالة تحقیق مذهب صوفی که به الدرة الفاخرة هم مشهور است و در آن در بارة مذاهب صوفیان ، متکلمان و حکیمان بحث شده است (جامی ، 1356 ش ، همان مقدمه ، ص بیست وچهار ـ بیست وپنج )؛ 11) رسالة فی الوجود که رساله ای است کوچک به زبان عربی در شرح معنای فلسفی و عرفانی وجود؛ 12) شرح مفتاح الغیبِ صدرالدین قونیوی ؛ 13) رسالة سؤال و جواب هندوستان در پاسخ به برخی سؤالهای علمای هند در مسائل عرفانی (افصح زاد، ص 182)؛ 14) نقدالنصوص فی شرح الفصوص در شرح فصوص الحکم ابن عربی به زبان عربی (حکمت ، ص 169)؛ 15) نفحات الانس مِن حضرات القُدْس ، به فارسی که بین ماههای محرّم و شعبان 883، به خواهش امیرعلیشیر نوائی تألیف شده و در آن شرح زندگی عارفان و اولیا و نیز شاعرانی که در زمرة عارفان

به شمار می آیند آمده است ( رجوع کنید به نفحات الانس * )؛ 16) مناقب شیخ الاسلام خواجه عبداللّه انصاری که آربری انتساب آن را به جامی اثبات و آن را تصحیح و چاپ کرده است .

جامی در نجوم ، موسیقی ، شعرشناسی ، زندگینامه نویسی ، دبیری و موضوعات دیگر نیز آثاری دارد (برای تفصیل بیشتر رجوع کنید بهافصح زاد، ص 149، 153؛ مایل هروی ، ص 130؛ ریپکا، ص 419؛ جامی ، 1370 ش ، همان مقدمه ، ص بیست ؛ حکمت ، ص 161ـ212). او همچنین مباحث کلامی و حدیثی و قرآنی را از منظر تصوف و عرفان تحلیل کرده و در آن باب نکته های فراوانی گفته است . از زمرة این آثار است : 1) شواهد النبوة لتقویة یقین اهل الفتوة ، رساله ای در اثبات نبوت پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم و شرح سیرة آن حضرت ؛ 2) اعتقادنامه یا عقاید که مثنوی کوتاهی است در باب اصول عقاید اسلامی با مشرب عرفانی ، که با بیان وحدت وجود آغاز می شود و با ذکر درجات بهشت تمام می گردد؛ 3) چهل حدیث یا اربعین ، حاوی چهل حدیث از پیامبر اکرم همراه با ترجمة آن ؛ 4) رسالة مناسک حج و عمره ، که مشهور به رسالة صغیر حج است و برای صوفیان عصر به زبان فارسی و عربی نوشته شده است ؛ 5) رسالة کبیر مناسک حج که در آن بر وفق چهار مذهب اهل سنّت ، مناسک حج شرح و تفسیر شده است ، اصل رساله امروزه در دست نیست ( رجوع کنید به افصح زاد، ص 191ـ192؛ حکمت ، ص 182؛ جامی ، 1370ش ، همان مقدمه ، ص سیزده )؛ 6) رسالة تهلیلیه در شرح لااله الااللّه (جامی ، 1356 ش ، همان مقدمه ، ص نوزده ).

یکی از مهم ترین آثار منظوم جامی ، دیوان غزلیات و

قصاید اوست . وی بیش از پنجاه سال به سرودن شعر غنایی پرداخت و این نوع اشعار خویش را در سه دیوان ، البته

نه در زمانی واحد، گرد آورد و آنها را به ترتیب مراحل

زندگی خود، فاتحة الشباب (آغاز جوانی )، واسطة العقد

(مهرة میانی گردن بند = جوانی ) و خاتمة الحیات (فرجام

زندگی ) نامید. این نام گذاری ، در واقع با خواهش امیرعلیشیر نوائی به پیروی از دیوانهای جداگانة امیرخسرو دهلوی

صورت گرفته است . دیوان اول ، اشعار وی را تا 65 سالگی ، دیوان دوم ، شعرهای 66 تا 75 سالگی و دیوان سوم ،

شعرهای سه سال آخر عمرش را در بر دارد (افصح زاد، ص 316ـ 328).

در این دیوانها، بر خلاف شیوة متداول روزگار او، اشعار مدحی وجود ندارد (همان ، ص 193، 205، 207، 316ـ 318؛ حکمت ، ص 207ـ211). غالب این اشعار از عرفانی تکامل یافته خالی است و خواننده با شاعری مُفْلِق یا رندی عالم سوز مواجه نیست . در میان غزلهای او کمتر غزل اجتماعی یا مطلبی که نمودار حقیقت اندیشه و بیان تجربة مستقیم شاعر از جهان و انسان باشد، می توان یافت (بخیرنیا، ص 10).

جامی در قصیده گونه های کوتاهش (بین هشت تا پانزده بیت )، به وصف برخی حوادث عصر، توحید حق ، نعت پیامبر و اولیا، مناجات ، مباحث عرفانی ، حکمت و موعظه پرداخته است . برخی از آنها هم جواب نامه هستند. از جمله قصیده های اوست : «شرح ضعف پیری و عیب شیب » که به «قصیدة شیبیه » مشهور است ، و «رَشْح بال به شرح حال » که در آن جامی به شرح زندگی خود پرداخته است .

جامی در قطعه ها بیشتر به پند و اندرز پرداخته و در بعضی قطعه ها حوادث زندگی را با ظرافت و لطف بیان کرده است . بعضی قطعه های او نیز خصوصیت حسب حالی دارد و تاریخ واقعه های مهم زندگی هنری شاعر را در بر گرفته است (افصح زاد، ص 330).

مضمون رباعیات او بیشتر عاشقانه و عارفانه است . بعضی رباعیهای او نیز به پند و اندرز، حسب حال ، و شِکوِه و ظرافت اختصاص یافته اند. انتقادهای اجتماعی و فردی ، مذمت یا هجو، وصف حال و علایق باطنی و نظایر آن نیز در رباعیات او دیده می شود (جامی ، 1369 ش ، مقدمة مدبری ، ص 11ـ12؛ افصح زاد، ص 330). دیگر اثر مهم جامی ، بهارستان است که آن را به تقلید از گلستان سعدی در هشت روضه نگاشته است ( رجوع کنید بهبهارستان * ).

برخی از قالبهای مهم دیگر آثار جامی عبارت اند از:

ترکیب بند: بیشتر ترکیب بندهای جامی به مرثیة پیر روحانیش سعدالدین کاشغری ، سوکواری برادر و فرزند

خود، ماتم خواجه احرار، توصیف عمارت شاهانة سلطان حسین و کیفیت سفرش هنگام وارد شدن به مدینه اختصاص یافته است .

ترجیع بند: این قالب شعری را جامی استادانه سروده و در آن به توصیف معرفت صوفیانه ، عشق و عرفان پرداخته است . طرز بیان ترجیع بندها شیوا و پرتأثیر می باشد.

مربع : جامی دو مربع دارد که در یکی از آنها حسن معشوق و بیان حال عاشقان را وصف کرده و در دیگری که از ده بند تشکیل شده ، به مناجات پرداخته و در آن صنعت ملمع و سجع فراوان به کار برده است .

فرد (تک بیت ): جامی علاوه بر فردهایی که در معما سروده است ، در دیوان سومش هم یک «فرد» دارد (افصح زاد، ص 330ـ331).

وی شعری هم در بحر طویل دارد. همچنین دارای دوبیتی و دیگر قالبهای رایج زبان فارسی است (برای توصیف و طبقه بندی آنها رجوع کنید به افصح زاد، ص 193ـ583؛ حکمت ، ص 118ـ 129، 229ـ 248؛ مایل هروی ، ص 192ـ216).

برخی آثار و اشعار او به زبانهای دیگر، از جمله ترکی و انگلیسی ، ترجمه و اشعار و افکار او تحلیل شده است ( رجوع کنید بهافصح زاد، ص 36ـ37؛ براون ، ج 3، ص 766ـ767).


منابع :
(1) لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی ، آتشکدة آذر ، چاپ حسن سادات ناصری ، ج 1، تهران 1366 ش ؛
(2) آرتورجان آربری ، ادبیات کلاسیک فارسی ، ترجمة اسداللّه آزاد، مشهد 1371 ش ؛
(3) اعلاخان افصح زاد، نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی ، تهران 1378 ش ؛
(4) امیرعلیشیر نوائی ، تذکرة مجالس النفائس ، چاپ علی اصغر حکمت ، تهران 1363 ش ؛
(5) بابر، امپراتور هند، بابرنامه ، موسوم به توزک بابری ، ترجمة عبدالرحیم خانخانان ، چاپ سنگی بمبئی 1308؛
(6) م . ا. بخیرنیا، سیری در شعر جامی ، تهران 1352 ش ؛
(7) ادوارد گرانویل براون ، تاریخ ادبی ایران ، ج 3: از سعدی تا جامی ، ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت ، تهران 1357 ش ؛
(8) عبدالرحمان بن احمد جامی ، بهارستان ، چاپ اسماعیل حاکمی ، تهران 1367 ش ؛
(9) همو، دیوان ، چاپ محمد روشن ، تهران 1380 ش ؛
(10) همو، رباعیات ، چاپ محمود مدبری ، تهران 1369 ش ؛
(11) همو، مثنوی سلامان و ابسال ، چاپ زهرا مهاجری ، تهران 1376 ش ؛
(12) همو، مثنوی هفت اورنگ ، چاپ مرتضی مدرس گیلانی ، تهران : کتابفروشی سعدی ، ( بی تا. ) ؛
(13) همو، نفحات الانس ، چاپ محمود عابدی ، تهران 1370 ش ؛
(14) همو، نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص ، چاپ ویلیام چیتیک ، تهران 1356ش ؛
(15) علی اصغر حکمت ، جامی : متضمن تحقیقات در تاریخ احوال و آثار منظوم و منثور خاتم الشعرا نورالدین عبدالرحمان جامی ، تهران 1363 ش ؛
دولتشاه سمرقندی ، کتاب

(16) تذکرة الشعراء ، چاپ ادوارد براون ، لیدن 1318/1901؛
(17) یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران ، ترجمة عیسی شهابی ، تهران 1370 ش ؛
(18) عبدالحسین زرین کوب ، با کاروان حُلّه : مجموعة نقد ادبی ، تهران 1370 ش ؛
(19) سام میرزای صفوی ، تحفة سامی ، چاپ وحید دستگردی ، تهران 1314 ش ؛
(20) محمدرضا شفیعی کدکنی ، «ادبیات ایران از روزگار جامی تا به امروز»، در ادبیات ایران از آغاز تا امروز ، نویسندگان : جرج موریسن و دیگران ، ترجمة یعقوب آژند، تهران : نشر گستره ، 1380 ش ؛
(21) ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران ، ج 4، تهران 1363 ش ؛
(22) عروض سیفی و قافیه جامی ، به تصحیح بلوخمان ، چاپ محمد فشارکی ، تهران 1372 ش ؛
(23) علی بن حسین فخرالدین صفی ، رشحات عین الحیات ، چاپ علی اصغر معینیان ، تهران 1356 ش ؛
(24) رضی الدین عبدالغفور لاری ، تکملة حواشی نفحات الانس : شرح حال مولانا جامی قدس سره ، چاپ علی اصغر بشیر هروی ، ( کابل ) 1343 ش ؛
نجیب مایل هروی ، جامی ، تهران

(25) 1377 ش ؛
(26) محمداسماعیل مبلّغ ، جامی و ابن عربی ، ( کابل ) 1343 ش ؛
(27) عبدالواسع بن جمال الدین نظامی باخرزی ، مقامات جامی : گوشه هایی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی خراسان در عصر تیموریان ، چاپ نجیب مایل هروی ، تهران 1371 ش ؛


(28) EI 2 , s.v. "Dja ¦m ¦" (by Cl. Huart [H. Massإ]);
(29) Jawid A. Mojaddedi, The biographical tradition in sufism: the t ¤abaqa ¦t genre from al-Sulam  ¦to Ja ¦m  ¦, Richmond, Engl. 2001.

/ مهدی محبتی /







نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4410
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست