responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4344

 

جام (2) ، این مقاله به کاربرد جام در متون فارسی می پردازد و مشتمل است بر دو قسمت : الف ) در ادبیات فارسی ، ب ) در عرفان .

الف ) در ادبیات فارسی . جام و مترادفات و ترکیبات آن بارها دستمایة مضمون آفرینی و رمز پردازیهای شاعران و عارفان قرار گرفته است . در شعر غیر عرفانی ، مضامینی که با جام ساخته شده غالباً عاری از هر گونه معنای رمزی و استعاری است و مراد شاعر، به خصوص شاعران درباری ، همان ظرف شراب است ( رجوع کنید بهفرخی سیستانی ، ص 178، 237، 327؛ منوچهری ، ص 19، 88، 196؛ مسعود سعدسلمان ، ص 379). ذکر جام در این معنا معمولاً با اغتنام فرصت و خوش باشی همراه است ( رجوع کنید بهرودکی ، ص 24، 44؛ خیام ، 1367ش ، ص 82، 79، 88، 90، 103). گاهی نیز جام کشیدن یا جام خوردن (شراب نوشیدن ) رمزی است برای درهم شکستن ریاکاری و ترجیح صداقت و راستی بر زهدنمایی ( رجوع کنید بهسعدی ، ص 417، 531، 555؛ نیز رجوع کنید به بهار، ذیل «جام خوردن »).

جام گاهی استعاره برای جسم مادّی ( رجوع کنید به فردوسی ، ج 7، ص 21، ج 8، ص 30؛ خیام ، 1367 ش ، ص 89 ـ 95؛ سعدی ، ص 805؛ سلمان ساوجی ، ص 319) یا دل یا خیال و اندیشة شاعر است ( رجوع کنید بهخاقانی ، 1357 ش ، ص 597؛ نظامی ، 1316 ش ، ص 496؛ سعدی ، ص 487). همچنین گاه شاعر چهرة معشوق ( رجوع کنید به نظامی ، 1333 ش ب ، ص 182؛ همو، 1333 ش الف ، ص 155) یا نخستین ارتباط عاشق را با معشوق ، که سبب شور و مستی می گردد، به جام تشبیه می کند (همو، 1333 ش الف ، ص 129).

از واژة جام ترکیبات اضافی و وصفی متعددی ساخته

شده و در اشعار فارسی به کار رفته ، که از مهم ترین آنها جام جم است ( رجوع کنید به خیام ، 1367 ش ، ص 89؛ امیر مُعزّی ، ص 456؛ خاقانی ، 1357ش ، ص 199، 388، 613؛ نِزاری قُهِستانی ، ج 1، ص 743). گفته شده که بر این جام صور نجومی و زمین و سیارات دیگر را نقش کرده بودند و وقایعی که در زمین اتفاق می افتاد در آن منعکس می شد. چون خردمندان نمی توانستند چنین خاصیت اسرارآمیزی را برای جام تصور کنند، گاه از آن به اسطرلاب ، کرة جغرافیایی ، قطب نما یا آیینه تعبیر می کردند (معین ، 1328 ش ، ص 303ـ 305؛ مرتضوی ، 1332 ش الف ، ص 22ـ 24). این جام ابتدا به کیخسرو، یکی از شاهان بزرگ

کیانی ، منسوب بوده است . در شاهنامه در داستان بیژن و منیژه ، پس از اینکه بیژن به دستور افراسیاب تورانی در چاه زندانی می شود، کیخسرو در جام گیتی نمای خود می نگرد و بیژن را در چاه می بیند (فردوسی ، ج 5، ص 41ـ42؛ نیز رجوع کنید به حمداللّه مستوفی ، ص 90).

تا قرن ششم نیز در ادبیات فارسی این جام منسوب به کیخسرو بوده است ( رجوع کنید به عنصری ، ص 98؛ خاقانی ، 1357 ش ، ص 198) اما پس از آن ، به جم ، یکی از شاهان پیشدادی ، منسوب شده است (معین ، 1328ش ، ص 302؛ خیام ، 1367ش ، همانجا؛ نیز رجوع کنید به امیر معزّی ، همانجا؛ خاقانی ، 1357 ش ، ص 199، 388).

به نظر می رسد دو عامل سبب انتساب جام به جمشید شده است ؛ یکی آنکه در میان ایرانیان مسلمان شهرت جمشید بیش از کیخسروست ، زیرا در داستانهای دینی مشابهتهایی در احوال و اعمال جمشید و سلیمان نبی وجود دارد تا جایی که حتی این توهّم پیش آمد که جمشید و حضرت سلیمان یک تن بودند (معین ، 1328 ش ، ص 302ـ303؛ نیز رجوع کنید به حافظ ، ص 292، غزل 212؛ برای مقایسة زندگی جمشید و سلیمان نبی رجوع کنید به خیام ، 1380 ش ، ص 20، 26؛ حمداللّه مستوفی ، ص 48ـ49، 80 ـ 81؛ نیز رجوع کنید به جمشید * ). عامل دیگر، انتسابِ ساختن شراب و جام به جمشید یا یکی از بستگان اوست که سبب شده تا جام کیخسرو را جام جم بنامند ( رجوع کنید به غیاث الدین رامپوری ، ذیل «جام جم و جام کیخسرو»؛ معین ، 1328 ش ، همانجا؛ خیام ، 1380 ش ، حواشی مینوی ، ص 107).

ترکیب جام جم در ادبیات فارسی به صورت جام جهان بین ، جام جهان نمای و جام گیتی نمای نیز ذکر شده است ( رجوع کنید بهمسعودسعد سلمان ، ص 503، 539؛ خیام ، 1367 ش ، ص 131؛ انوری ، ج 1، ص 313؛ نظامی ، 1316 ش ، ص 331؛ همو، 1317 ش ، ص 283؛ ابن یمین ، ص 324). همچنین به این جام ، جام اسکندر نیز گفته اند ( رجوع کنید به نظامی ، 1316 ش ، ص 335) که در واقع همان آیینة اسکندر یا به عبارت درست تر آیینة اسکندریه بوده است (معین ، 1328 ش ، ص 304ـ 305؛ همو، 1364ـ 1367 ش ، ج 2، ص 491، 493ـ494). گفته شده که مردم اسکندریه از طریق این آیینة بزرگ که بر منارة شهر قرار داشت ، از حملة دشمنان به بندر اسکندریه مطّلع می شدند (غیاث الدین رامپوری ، ذیل «آئینة سکندر»). احتمالاً همین دورنمایی و جهان نماییِ آیینة اسکندریه سبب اختلاط آن با جام جم شده است (مرتضوی ، 1332 ش ب ، ص 208؛ نیز رجوع کنید بهحافظ ، ص 85، بیت 5). بنا بر برخی منابع ، جام جم دارای هفت خط بوده است . این خطوط از بالا به پایین عبارت بودند از: خط جور، بغداد، بصره ، ازرق ، ورشکر (اشک ، حظیره )، کاسه گر، فرودینه ( رجوع کنید بهسیالکوتی مل وارستة لاهوری ، ص 364ـ365؛
ادیب الممالک ، ص 739؛
غنی ، ذیل «خط جام جم »). ظاهراً از این خطوط

برای پیشگویی استفاده می شده اما به تدریج ، این خطوط

برای تعیین ظرفیت افراد در نوشیدن شراب کاربرد پیدا

کردند (مرتضوی ، 1332 ش ب ، ص 203؛
غنی ، همانجا).

در شعر فارسی ، بارها به خط جام به ویژه به خطوط جور، بغداد و ازرق اشاره شده است ( رجوع کنید به خاقانی ، 1333 ش ، ص 181؛
همو، 1357 ش ، ص 260، 799؛
حافظ ، ص 460، بیت 6؛
صائب ، ص 498).

برخی دیگر از ترکیبات ساخته شده با واژة جام عبارت اند از: جام آسمان (مُجیرالدین بَیْلَقانی ، ص 117)، جام باقی (نظامی ، 1333 ش الف ، ص 250)، جام بلا (خاقانی ، 1357 ش ، ص 408)، جام حوادث (مجیرالدین بیلقانی ، ص 261)، جام شراب (خیام ، 1367 ش ، ص 57، 118؛
خاقانی ، 1357 ش ، ص 377؛
مدبری ، ص 445)، جام صافی وصل (سعدی ، ص 560)، جام صبوحی (خاقانی ، 1357 ش ، ص 116، 393، 426؛
نزاری قهستانی ، ج 1، ص 565)، جام طرب (خاقانی ، 1357 ش ، ص 143)، جام غرور (سلمان ساوجی ، ص 451)، جام گل (جمال الدین اصفهانی ، ص 365)، جام لاله (مجیرالدین بیلقانی ، ص 305)، جام لب (انوری ، ج 1، ص 90)، جام مالامال (فرخی سیستانی ، ص 337؛
انوری ، ج 1، ص 289) و جام مدام (انوری ، ج 1، ص 308).

در ادبیات فارسی ، با جام کنایه های متعددی ساخته شده است ، از جمله جام بر افروختن (نظامی ، 1317 ش ، ص 99) و جام زدن (طالب آملی ، ص 771) کنایه از شراب خوردن ، جام باده بر سنگ زدن یا گوشة جام شکستن (خاقانی ، 1357 ش ، ص 112، 361؛
نظامی ، 1316ش ، ص 451؛
سعدی ، ص 655) کنایه از توبه کردن از خوردن شراب ؛
جام بر سر کشیدن (صائب ، ص 453) کنایه از یکباره شراب را سر کشیدن ؛
جام زرین (فردوسی ، ج 2، ص 97؛
انوری ، ج 2، ص 711؛
مدبری ، ص 201) و جام سحر (نظامی ، 1313 ش ، ص 5) کنایه از خورشید (بهار، ذیل «جام سحر و جامه سحر»)؛
جام خالی دادن کنایه از فریب دادن (بهار، ذیل «جام خالی دادن »؛
سیالکوتی مل وارستة لاهوری ، ص 279) و جام گیر و جام پیما که کنایه از شرابخوار است (نظامی ، 1313 ش ، ص 114؛
همو، 1316 ش ، ص 488؛
بهار، ذیل «جام پیما»، «جام گیر»).


منابع :
(1) ابن یمین ، دیوان ، چاپ حسینعلی باستانی راد، ( تهران ) 1363 ش ؛
(2) محمدصاق بن حسین ادیب الممالک ، دیوان ، چاپ وحید دستگردی ، ( تهران ) 1312 ش ؛
(3) محمدبن عبدالملک امیرمعزّی ، کلیات دیوان معزی ، چاپ ناصر هیری ، تهران 1362 ش ؛
(4) محمدبن محمد (علی ) انوری ، دیوان ، چاپ محمدتقی مدرس رضوی ، تهران 1337ـ1340 ش ؛


(5) لاله تیک چند بهار، بهار عجم : فرهنگ لغات ، ترکیبات ، کنایات و امثال فارسی ، چاپ کاظم دزفولیان ، تهران 1380 ش ؛
(6) محمدبن عبدالرزاق جمال الدین اصفهانی ، دیوان ، چاپ حسن وحید دستگردی ، ( تهران ) 1320 ش ؛
(7) شمس الدین محمدحافظ ، حافظ ، چاپ سایه ، تهران 1373 ش ؛
(8) حمداللّه مستوفی ، تاریخ گزیده ؛
(9) بدیل بن علی خاقانی ، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی ، تهران 1357 ش ؛
(10) همو، مثنوی تحفة العراقین ، چاپ یحیی قریب ، تهران 1333 ش ؛
(11) عمربن ابراهیم خیام ، رباعیات خیام ( طربخانه )، ( تألیف ) یار احمدبن حسین رشیدی تبریزی ، چاپ جلال الدین همایی ، تهران 1367 ش ؛
(12) همو، نوروزنامه : رساله ای در منشأ و تاریخ و آداب جشن نوروز ، چاپ مجتبی مینوی ، تهران 1380 ش ؛
(13) جعفربن محمد رودکی ، رودکی : با معنی واژه ها و شرح بیتهای دشوار و برخی نکته های دستوری و ادبی ، چاپ خلیل خطیب رهبر، تهران 1378 ش ؛
(14) مصلح بن عبداللّه سعدی ، کلیات سعدی ، چاپ محمدعلی فروغی ، تهران 1363 ش ؛
(15) سلمان بن محمد سلمان ساوجی ، کلیات سلمان ساوجی ، چاپ مهرداد اوستا، تهران : کتابفروشی زوّار، ( بی تا. ) ؛
(16) سیالکوتی مل . وارستة لاهوری ، مصطلحات الشعرا ، چاپ سیروس شمیسا، تهران 1380 ش ؛
(17) محمدعلی صائب ، کلیات صائب تبریزی ، مقدمه و شرح حال به قلم امیری فیروزکوهی ، تهران ?( 1333 ش ) ؛
(18) طالب آملی ، کلیات اشعار ملک الشعراء طالب آملی ، چاپ طاهری شهاب ، ( تهران ? 1346 ش ) ؛
(19) حسن بن احمد عنصری ، دیوان ، چاپ یحیی قریب ، تهران 1341 ش ؛
(20) قاسم غنی ، یادداشتهای دکترقاسم غنی در حواشیِ دیوان حافظ ، به کوشش اسماعیل صارمی ، تهران 1366 ش ؛
(21) محمدبن جلال الدین غیاث الدین رامپوری ، غیاث اللغات ، چاپ منصور ثروت ، تهران 1375 ش ؛
(22) علی بن جولوغ فرخی سیستانی ، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1371 ش ؛
(23) ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامة فردوسی ، چاپ برتلس و دیگران ، مسکو 1963ـ1971؛
(24) مجیرالدین بیلقانی ، دیوان ، چاپ محمدآبادی ، تبریز 1358 ش ؛
(25) محمود مدبری ، شرح احوال و اشعار شاعران بی دیوان در قرنهای 3، 4، 5 هجری قمری ، تهران 1370 ش ؛
(26) منوچهر مرتضوی ، «جام جم »، نشریة دانشکدة ادبیات تبریز ، دورة 5، ش 1 (مهر ـ آذر 1332 الف )، ش 2 (دی ـ اسفند 1332 ب )؛
(27) مسعودسعد سلمان ، دیوان ، چاپ غلامرضا رشیدیاسمی ، تهران 1362 ش ؛
(28) محمد معین ، «جام جهان نما»، دانش ، سال 1، ش 6 (شهریور 1328)؛
(29) همو، مجموعة مقالات ، به کوشش مهدخت معین ، مقالة 35: «آئینة سکندر»، تهران 1364ـ1367 ش ؛
(30) احمدبن قوص منوچهری ، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1347 ش ؛
سعدالدین بن شمس الدین نزاری قهستانی ،

(31) متن انتقادی دیوان حکیم نزاری قهستانی ، چاپ مظاهر مصفا، ج 1، تهران 1371 ش ؛
(32) الیاس بن یوسف نظامی ، اقبالنامه ، یا، خردنامه ، چاپ وحید دستگردی ، تهران 1317 ش ؛
(33) همو، شرفنامه ، چاپ وحید دستگردی ، تهران 1316 ش ؛
(34) همو، کتاب خسرو و شیرین ، چاپ وحید دستگردی ، تهران 1333 ش الف ؛
(35) همو، مخزن الاسرار ، چاپ وحید دستگردی ، تهران 1313 ش ؛
(36) همو، نامه لیلی و مجنون ، چاپ وحید دستگردی ، ( تهران ) 1333 ش ب .

/ محمدرضا صرفی /

ب ) در عرفان . در ادبیات عرفانی فارسی ، به خصوص در شعر، جام و برخی واژه های تقریباً هم معنی با آن ، مانند پیمانه و پیاله و ساغر، معانی اصطلاحی نزدیک به هم دارند( رجوع کنید به ترینی قندهاری ، ص 81 ، 87؛
نوربخش ، ج 1، ص 93ـ94).

جام ، هنگامی که به تنهایی به کار می رود، رمزی برای بیان مفاهیم و اصطلاحات گوناگون عرفانی است ، از قبیل عشق ، معرفت ، وصال ، تجلیات الاهی (کی منش ، ج 1، ص 344؛
نیز رجوع کنید به باباطاهر، ص 143؛
مولوی ، 1370 ش ، ص 426، غزل 1135؛
باباافضل کاشانی ، ص 63)، عالم هستی ( رجوع کنید به عراقی ، ص 89، 193، 224؛
حافظ ، ص 185)، تعینات ذات در مرتبة اسما و صفات ( رجوع کنید به شبستری ، ص 85؛
لاهیجی ، ص 604)، حقایق و اسرار الاهی ( رجوع کنید به مولوی ، 1381 ش ، دفتر 5، ص 908) و نیز احوالی که در طی سلوک به سالک دست می دهد و در نتیجة آن احوال ، سالک مجذوب ( رجوع کنید به جذبه * ) می شود یا معرفت و گشایشی معنوی برایش حاصل می گردد (عراقی ، فهرست اصطلاحات ، ص 416؛
اُلفتی تبریزی ، ص 61؛
تَهانَوی ، ذیل «جام »؛
نیز رجوع کنید به عطار، 1368 ش ، ص 94؛
مولوی ، 1381 ش ، دفتر 3، ص 349). گاه نیز جام استعاره از لب و چهرة معشوق ازلی است و اشاره به انواع تجلیات الاهی دارد ( رجوع کنید بهعراقی ، فهرست اصطلاحات ، ص 421؛
شبستری ، ص 85، بیت 814؛
الفتی تبریزی ، ص 76ـ77؛
ترینی قندهاری ، ص 6، 216).

جام به شکل ترکیب اضافی بیشتر به کار رفته است ، به خصوص به صورت «جام جم » که در ادبیات عرفانی اهمیت رمزی بسیار دارد و در همه جا تقریباً به معنای دل ، شیخ یا مرشد و انسان کامل است که مظهر انوار و آیینة معارف الاهی است (مرتضوی ، 1332 ش الف ، ص 21؛
نیز رجوع کنید به عراقی ، ص 122، 262؛
حافظ ، ص 85، 241، 451؛
نعمت اللّه ولی ، ص 322).

به گفتة مرتضوی (1332 ش ب ، ص 204) اولین آثار عرفانی که در آنها از ترکیب جام جم استفاده شده طریق التحقیق (ص 108) و حدیقة الحقیقة (ص 608)، هر دو از سنایی (متوفی 545)، است که در آنها جام جم به معنای دل پاک و آگاه عارف و سالک و جلوه گاه حقیقت و کلید رازهای مبهم و لاینحل آفرینش است (مرتضوی ، 1332ش الف ، ص 21؛
نیز رجوع کنید به سنایی ، 1348ش ، ص 108ـ109) اما در صحت انتساب طریق التحقیق به سنایی تردید وجود دارد ( رجوع کنید به پورجوادی ، ص 196). به علاوه ، وی در حدیقة الحقیقة ، جام جم را در مفهوم عرفانی به کار نبرده است ( رجوع کنید به همان ، ص 206، پانویس ). همچنین پیش از سنایی این ترکیب در سوانح احمد غزالی (متوفی 520؛
ص 19) و نیز رسالة لغت موران شیخ اشراق به همان معنای عرفانی وجود دارد (پورجوادی ، ص 206ـ207 و پانویس 28).

عطار (متوفی 613 یا 616) نیز جام جم را عقل یا جان آگاه دانسته (1368 ش ، ص 197) و این ترکیب را در کنار خضر و آب خضر به کار برده است ( رجوع کنید به همو، 1341 ش ، ص 29، 107، 355، 506) زیرا خضر از نظر صوفیه انسان کامل و مرشدی است که از آب حیات سیراب شده و خود چشمة فیاض حقایق و اسرار الاهی گردیده است ( رجوع کنید به همان ، ص 408؛
نسفی ، 1359 ش ، ص 59؛
همو، 1341 ش ، ص 5). به نظر عطار (1341 ش ، ص 187، 361، 451)، رسیدن به چنین مقامی (آگاهی از اسرار الاهی ) در سایة عشق و شور و مستی حاصل می شود. وی (1341 ش ، ص 58، 105) جام جهان نما را نیز در همان معنا به کار برده است .

مولانا جلال الدین بلخی (متوفی 628) در دیوان شمس (ص 404، غزل 1081) از مرشد و راهنمای خود، شمس تبریزی ، به جام جم تعبیر کرده اما در مثنوی (دفتر 1، ص 6، دفتر 2، ص 183ـ184، 262) جام جم به معنای دلی پاک از غبار کدورتها که آیینة اسرار الاهی شده باشد، همردیف اصطلاحاتی مانند آیینة سیمای جان و آیینة کل به کار رفته است (مرتضوی ، 1332 ش الف ، ص 28ـ30؛
کی منش ، ج 1، ص 356ـ357).

در آثار عزیزالدین نَسَفی ، عارف قرن هفتم ، جام جم به معنای انسان کامل است . به گفتة وی (1341ش ،ص 4ـ5؛
همو،1379ش ، ص 205)، سالک می تواند با طی مراحل سلوک ، بصیرتی به دست آورد که در هر ذره از عالم هستی اسرار الاهی را ببیند و همة حقایق عالم بر او کشف و هر حادثه ای قبل از رسیدن به وجود، بر دل او آشکار گردد. او چنین کسی را انسان کامل ، جام جم ، جام جهان نما، جام گیتی نما، تریاق بزرگ و اکسیر اعظم می نامد. بدین ترتیب ، جام جم و ترکیبات مشابه آن بارها در همین معنا (یعنی دل آگاه و عارف که واقف اسرار الاهی باشد) تکرار شده است ( رجوع کنید به عراقی ، ص 85 ، 89 ، 94؛
نعمت اللّه ولی ، ص 14ـ 15).

کاربرد این ترکیب و هم خانواده های آن در دیوان حافظ از حیث کثرت و تنوع بی نظیر است (معین ، ص 305ـ306؛
مرتضوی ، 1332 ش ب ، ص 179). در دیوان وی جام جم ، آیینة اسکندر و جام می ، هر سه ، به یک معنا آمده است (خرمشاهی ، بخش 1، ص 565؛
نیز رجوع کنید به حافظ ، ص 85 ، 394). وی در یکی از مشهورترین غزلهایش ، با این مطلع : «سالها دل طلب جام جم از ما می کرد/ آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد»، مفهوم عرفانی جام جم را توضیح داده (معین ، ص 305ـ306؛
نیز رجوع کنید بهحافظ ، ص 217) و دلی را که آیینة درک حقایق و اسرار آفرینش شده باشد، جام جم نامیده است (خرمشاهی ، همانجا؛
مرتضوی ، 1332 ش ب ، ص 180ـ181؛
نیز رجوع کنید به حافظ ، ص 561). به نظر او چنین دلی را باید با ارشاد پیر می فروش یا پیرمیخانه ، که خود چنین جامی دارد، به دست آورد (خرمشاهی ، همانجا؛
نیز رجوع کنید بهحافظ ، ص 217، 431).

به سبب اهمیت مفهوم جام جم و همانندهای آن ، برخی کتب حِکْمی و عرفانی بدین نام خوانده شده اند، مانند مثنوی جام جم از اوحدی مراغه ای (متوفی 738) که در آن تعبیری از جام جم نیاورده و فقط خواسته کتاب را از حیث حقیقت نمایی به جام جهان نمای جمشید تشبیه کند (معین ، ص 306). محمد شیرین مغربی (متوفی 809) رساله ای به نام جام جهان نما ( رجوع کنید بهشمس مغربی ، ص 247ـ256) در موضوعات عرفانی (مانند توحید و مراتب وجود) نوشته است .

برخی دیگر از ترکیبات مهم جام در آثار عرفا عبارت است از: جام می و جام جان ( رجوع کنید به روزبهان بَقْلی ، ص 100؛
مولوی ، 1381 ش ، دفتر 2، ص 319؛
همو، 1370 ش ، ص 32، غزل 70؛
عراقی ، ص 205؛
عبداللطیف بن روزبهان ثانی ، ص 362) به معنای دل عارف (کی منش ، ج 1، ص 351) یا معرفت یا عشق (عطار، 1341 ش ، ص 49)؛
جام راهب و جام باقی (مولوی ، 1370 ش ، ص 51، غزل 120؛
همو، 1381 ش ، دفتر 5، ص 874)، به معنای معرفتی که سبب رهایی از تعیّنات و تعلقات مادّی و محو و فانی شدن در ذات حق می گردد (کی منش ، ج 1، ص 350)؛
جام الست (مولوی ، 1370 ش ، ص 83، غزل 204؛
همو، 1381 ش ، دفتر 5، ص 757؛
خواجوی کرمانی ، ص 271، 394)، به معنای معرفتی که آدمی به واسطة آن به شرافت پرستش عاشقانة خدا دست می یابد (کی منش ، ج 1، ص 350)؛
جام هو به معنای وجود حقیقی و سرمد الاهی که کلید همة گشایشها و عنایات و الطاف در طریق حق است (مولوی ، 1381 ش ، دفتر 1، ص 153) و جام مسیحا به معنای معرفتی که سبب احیای دل و گشایشهای روحی می شود (قاسم انوار، ص 120).

گاهی نیز برخی مقامات و احوال عرفانی به جام تشبیه شده است ، مانند جام توبه ( رجوع کنید به عبداللطیف بن روزبهان ثانی ، ص 234)، جام عشق (عراقی ، ص 369؛
خواجوی کرمانی ، ص 72، 270)، جام محبت (خواجوی کرمانی ، ص 726) و جام فنا (همان ، ص 212، 655).


منابع :
(37) حسین بن احمد الفتی تبریزی ، رشف الالحاظ فی کشف الالفاظ ، چاپ نجیب مایل هروی ، تهران 1362 ش ؛
(38) محمدبن حسین باباافضل کاشانی ، دیوان و رساله المفید للمستفید ، چاپ مصطفی فیضی و دیگران ، تهران 1363 ش ؛
(39) باباطاهر، شرح احوال و آثار ودوبیتی های باباطاهر عریان ، چاپ جواد مقصود، تهران 1356 ش ؛
(40) نصراللّه پورجوادی ، اشراق و عرفان : مقاله ها و نقدها ، تهران 1380 ش ؛
(41) نظام الدین بن اسحاق ترینی قندهاری ، قواعد العرفاء و آداب الشعراء: فرهنگ اصطلاحات عارفان و شاعران ، چاپ احمد مجاهد، تهران 1374 ش ؛
(42) محمداعلی بن علی تهانوی ، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم ، چاپ رفیق العجم و علی دحروج ، بیروت 1996؛
(43) شمس الدین محمد حافظ ، حافظ ، چاپ سایه ، تهران 1373 ش ؛
(44) بهاءالدین خرمشاهی ، حافظ نامه : شرح الفاظ ، اعلام ، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ ، تهران 1366 ش ؛
(45) محمودبن علی خواجوی کرمانی ، دیوان ، چاپ احمد سهیلی خوانساری ، تهران 1369 ش ؛
(46) روزبهان بقلی ، شرح شطحیات ، چاپ هانری کوربن ، تهران 1360 ش ؛
(47) مجدودبن آدم سنایی ، حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة ، چاپ مدرس رضوی ، تهران 1359 ش ؛
(48) همو، مثنوی های حکیم سنائی ، چاپ محمدتقی مدرس رضوی ، تهران 1348 ش ؛
(49) محمودبن عبدالکریم شبستری ، گلشن راز ، چاپ احمد مجاهد و محسن کیانی ، تهران 1371 ش ؛
(50) محمد شیرین بن عزالدین شمس مغربی ، دیوان ، چاپ ابوطالب میرعابدینی ، تهران 1381 ش ؛
(51) عبداللطیف بن روزبهان ثانی ، روح الجنان فی سیرة الشیخ روزبهان ، در روزبهان نامه ، چاپ محمدتقی دانش پژوه ، تهران : انجمن آثار ملی ، 1347 ش ؛
(52) ابراهیم بن بزرگمهر عراقی ، کلیات شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی متخلص بعراقی ، چاپ سعید نفیسی ، تهران 1368 ش ؛
(53) محمدبن ابراهیم عطار، الهی نامه ، چاپ هلموت ریتر، استانبول 1940، چاپ افست تهران 1368 ش ؛
(54) همو، دیوان ، چاپ تقی تفضلی ، تهران 1341 ش ؛
(55) احمدبن محمد غزالی ، سوانح ، چاپ نصراللّه پورجوادی ، تهران 1359 ش ؛
(56) علی بن نصیر قاسم انوار، کلیات قاسم انوار ، چاپ سعید نفیسی ، تهران 1337 ش ؛
(57) عباس کی منش ، پرتو عرفان : شرح اصطلاحات عرفانی کلیات شمس ، تهران 1366 ش ؛
محمدبن یحیی لاهیجی ، شرح گلشن راز ( مفاتیح الاعجاز )، چاپ

(58) علیقلی محمودی بختیاری ، تهران 1377 ش ؛
(59) منوچهر مرتضوی ، «جام جم »، نشریة دانشکدة ادبیات تبریز ، دورة 5، ش 1 (مهر ـ آذر 1332 الف )، ش 2 (دی ـ اسفند 1332 ب )؛
(60) محمد معین ، «جام جهان نما»، دانش ، سال 1، ش 6 (شهریور 1328)؛
(61) جلال الدین محمدبن محمد مولوی ، کلیات دیوان شمس تبریزی ، چاپ محمد عباسی ، ( تهران ) 1370 ش ؛
(62) همو، مثنوی معنوی ، تصحیح و ترجمة رینولد آلن نیکلسون ، تهران 1381 ش ؛
(63) عزیزالدین بن محمد نسفی ، بیان التنزیل ، چاپ علی اصغر میرباقری فرد، تهران 1379 ش ؛
(64) همو، کشف الحقایق ، چاپ احمد مهدوی دامغانی ، تهران 1359 ش ؛
(65) همو، مجموعة رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل ، چاپ ماریژان موله ، تهران 1341 ش ؛
(66) نعمت اللّه ولی ، کلیات اشعار شاه نعمت اللّه ولی ، چاپ جواد نوربخش ، تهران 1369 ش ؛
(67) جواد نوربخش ، فرهنگ نوربخش : اصطلاحات تصوف ، ج 1، تهران 1366 ش .

/ پروانه عروج نیا /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4344
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست