responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4339

 

جالَنْدَر (جالندهر/ جلندهر) ، بخش و شهری در ایالت پنجاب در شمال هند.

1) بخش جالندر. از شمال و مشرق به بخشهای هوشیارپور و کاپورتاله (قسمت جدا شدة بخش کاپورتاله در مغرب )، از جنوب به بخشهای لودیانه و فیروزپور و از مغرب به کاپورتاله محدود است . این بخش تقریباً از َ56 30 تا َ59 32 عرض شمالی و َ6 75 تا َ49 77 طول شرقی قرار دارد. مرکز آن









شهر جالندر است . رود ستلج در جنوب آن جریان دارد. شهرهای مهم آن عبارت اند از: سیندار (در مغرب )، کرتارپور و آدامپور و کالاباکرا (در شمال )، ناکودار و ماهاتپور (در جنوب )، و نوانشهر و راهون (در مشرق ).

2) شهر جالندر. تقریباً در شمال بخش جالندر و در ارتفاعی میان دویست تا پانصد متری واقع است . در این شهر ساختن وسایل چوبی ظریف (گاهی با ترکیب چوب و عاج ) رونق فراوان دارد (حکمت ، ص 355). شهر جالندر با راه اصلی با شهرهای امرتسر با فاصلة نود کیلومتری در شمال غربی ، لودیانه با فاصلة حدود شصت کیلومتری در جنوب ، و شهرهای بخش مرتبط است . همچنین راه آهن هند از این شهر می گذرد. جمعیت آن در آمار 1380 ش /2001 حدود هفتصد هزار تن ذکر شده است ( > فرهنگ جغرافیائی جهان < ، ذیل "Jalandhar" ).

پیشینه . جالندر شهری قدیمی است و بنای آن به جالَنْدَهرجوگی منسوب است (مفتی لاهوری ، ج 1، ص 90). نام آن در منابع به صورتهای جالَهنْدَر ( حدودالعالم ، ص 69؛
ابوریحان بیرونی ، ص 158)، چالَنْدَر (مسعودسعدسلمان ، ص 155، 256، 268؛
تتوی و دیگران ، ص 567، 598)، جالَنْدَهر (جهانگیر، ص 374؛
کنبو، ج 3، ص 5؛
سرهندی ، ص 231؛
مفتی لاهوری ، همانجا)، جَلَنْدَهر (گردیزی ، ص 288)، و جَلَنْدَر (شیروانی ، ص 204؛
بیات ، ص 270) نیز ضبط شده است .

هندوها حکومت پادشاهی کهن جالندر را تریگارتا خوانده اند و هیوئن تسانگ ، زائر چینی ، در نیمة اول قرن اول / هفتم آن را جالندرا نامیده است که شامل قسمت کوهستانی کانگرا و دشت جالندر بود. این شهر در گزارشهای هیوئن تسانگ ، شهری سلطنتی نیز وصف شده است ( د. دین و اخلاق ، ذیل landhara" ¦"Ja ). در این سده ، آیین بودا که در شمال هند رو به انحطاط بود، در جالندر مهم ترین آیین شمرده می شد (همانجا؛
جلالی نائینی ، ص 608). از سدة دوم / هشتم این شهر به مدت دو قرن در اختیار راجپوتها بود ( رجوع کنید بهحکمت ، ص 24؛
بالفور ، ذیل "Jalandhar" ). در قرن چهارم ، مؤلف حدودالعالم در قسمت ناحیت هند نوشته است که جالندر شهری در قسمت سردسیر است که از آن هَلیله ، بَلیله ، آمُلِه (اَمْلَجْ) و داروها به همة جهان صادر می شود. میان جالندر و رامیان در همین ناحیه که از درختان پوشیده شده ، پنج روز راه فاصله است (همانجا). در اوایل سدة پنجم با تسلط مسلمانان بر جالندر، آیین بودا در این شهر رو به انحطاط رفت و قلعة جالندر اهمیت فراوان یافت (بالفور؛
د. دین و اخلاق ، همانجاها). ظاهراً هنگامی که مسلمانان بر دشتهای جالندر تسلط یافتند، حکومت قدیمی جالندر به مناطق کوهپایه ای که معمولاً به نام کانگرا (بر گرفته از نام معروف ترین قلعة آنجا) شناخته شده است ، محدود می شد (بطلمیوس ، ص 110). در اواسط قرن پنجم ، گردیزی نیز (همانجا) جالندر را ولایت و شهری دانسته است که هلیله و بلیله و دارخاشاک بسیار دارد. در 492 مسعود غزنوی (حک : 492ـ 508 یا 509) برای مدتی حکومت جالندر را به مسعودسعدسلمان (متوفی 515) واگذار کرد (نفیسی ، ج 1، ص 43؛
مسعودسعدسلمان ، مقدمة رشیدیاسمی ، ص لد).

در عید قربان 644، در کوه جالندر نماز برپا شد (منهاج سراج ، ج 1، ص 480). در اواخر سدة هشتم ، سلطان محمدشاه (متوفی 795 و فرزند کوچک سلطان فیروزشاه ) به قصبة جالندر رفت و بر تخت سلطنت نشست . در این زمان امیران و والیان مناطق و بعضی ملوک دهلی با بیست هزار نظامی با او بیعت کردند (سرهندی ، ص 145).

در قرن نهم ، در جالندر منازعات فراوانی به وجود آمد. در 822 میان فردی به نام سارنگ به همراه عده ای که در «اعمال » جالندر شورش کرده بودند، با یاران بهرام لودی (مؤسس سلسلة لودیان ، حک : 855 ـ894)، که در اقطاع سَرهِند بود، نبردی روی داد که در آن سارنگ شکست خورد. یک سال بعد، جَسْرَتهه ، که در نیمة نخست سدة نهم بارها در شمال هند به شهرها لشکر کشیده بود، پس از نبرد با سلطان علی (پادشاه کشمیر) به سمت جالندر لشکرکشی کرد و زیرک خان (حاکم اقطاع سامانه و سنام ) را در آنجا محاصره نمود و با صلحی که میان او و زیرک خان در حصار جالندر روی داد، جسرتهه جالندر را به زیرک خان واگذار کرد (همان ، ص 189ـ 195).

در 831 حصار جالندر محکم و استوار وصف شده ، به طوری که آسیب رساندن به آن ممکن نبوده است (همان ، ص 212). سرهندی با ذکر این مطلب ، از «ولایت جالندهر» نام برده (ص 218) و به نبردی که در 835 میان جسرتهه و یاران ملک سکندر ( رجوع کنید به ادامة مقاله )، که به سمت جالندر در حرکت بودند، روی داد، اشاره کرده است . در این نبرد ملک سکندر اسیر شد و یارانش شکست خوردند (ص 223).

در 835، نصرت خان (از امرای محلی ) حاکم اقطاع جالندر شد، اما در 836 جالندر به ملک اله داد/ اللّه داد (از امرای محلی ) واگذار شد. در پی این انتقال ، نبردی میان اله داد و جسرتهه روی



داد که در آن جسرتهه پیروز شد (همان ، ص 225ـ226). نیز در همین سال ، اقطاع دیپالپور و جالندر به ملک سکندر و سپس به ملک عمادالملک واگذار شد (همان ، ص 230ـ231).

در 965 جلال الدین محمداکبر، سومین پادشاه تیموریان هند، از لاهور به جالندر رفت و مدتی در آنجا اقامت کرد (بداؤنی ، ج 2، ص 9، 13). در 967، بیرام خان * که با حمله به نواحی پنجاب در پی تصرف جالندر بود، از شمس الدین محمدخان اتکه ، از امرای بابریان ، شکست خورد (تتوی و دیگران ، ص 597 ـ 598).

در نیمة دوم سدة دهم ، به اقامت عده ای از جاگیرداران جالندر، که در منزل جالندر بودند، اشاره شده است ( رجوع کنید به بیات ، ص 270). در نیمة دوم سدة یازدهم و زمان سلطنت شاه جهان (حک : 1037ـ 1068)، جالندر به همراه دیپالپور و سلطانپور (شهری در جنوب شرقی جالندر) سالانه «پنجاه لک » روپیه مالیات می پرداختند (کنبو، ج 3، ص 1، 4ـ 5). در 1247 زین العابدین شیروانی (ص 204) جالندر را در اقلیم سوم ، قصبه ای در پنجاب و محلی نیکو با هوای گرم و دارای پنج هزار خانه وصف کرده و گفته است که بیشتر ساکنان آنجا حنفی اند و آبش از چاه تأمین می شود. جالندر از سدة دوازدهم / هجدهم به دست سیکها افتاد ( رجوع کنید به حکمت ، ص 229). در نیمة دوم سدة سیزدهم ، مفتی لاهوری (ج 1، ص 90) جالندر را قصبه ای راحت افزا و نیکو و سابقاً پر رونق وصف نموده و به باغداری آنجا اشاره کرده است . جالندر در زمین لرزة 1323/1905 آسیب سختی دید، اما بازسازی شد ( رجوع کنید به د. دین و اخلاق ، همانجا).


منابع :
(1) ابوریحان بیرونی ، الجماهر فی الجواهر ، چاپ یوسف الهادی ، تهران 1374 ش ؛
(2) عبدالقادربن ملوک شاه بداؤنی ، منتخب التواریخ ، تصحیح احمدعلی صاحب ، چاپ توفیق ه . سبحانی ، تهران 1379ـ 1380 ش ؛
(3) بایزید بیات ، تذکرة همایون و اکبر ، چاپ محمد هدایت حسین ، کلکته 1360/1941؛
(4) احمدبن نصراللّه تتوی و دیگران ، تاریخ الفی : تاریخ ایران و کشورهای همسایه در سالهای 850 ـ984 ه ، چاپ علی آل داود، تهران 1378 ش ؛
محمدرضا جلالی

(5) نائینی ، هند در یک نگاه ، تهران 1375 ش ؛
(6) جهانگیر، امپراتور هند، جهانگیرنامه ( یا ) توزک جهانگیری ، چاپ محمدهاشم ، تهران 1359 ش ؛
(7) حدودالعالم ؛
(8) علی اصغر حکمت ، سرزمین هند ، تهران 1337 ش ؛
(9) یحیی بن احمد سرهندی ، تاریخ مبارک شاهی ، چاپ محمد هدایت حسین ، کلکته 1931؛
(10) زین العابدین بن اسکندر شیروانی ، بستان السیاحه ، یا، سیاحت نامه ، چاپ سنگی تهران 1315، چاپ افست ( بی تا. ) ؛
(11) محمدصالح کنبو، عمل صالح ، الموسوم به شاه جهان نامه ، ترتیب و تحشیة غلام یزدانی ، چاپ وحید قریشی ، لاهور 1967ـ1972؛
عبدالحی بن ضحاک گردیزی ، زین الاخبار ، چاپ عبدالحی

(12) حبیبی ، چاپ افست تهران 1347 ش ؛
(13) مسعود سعد سلمان ، دیوان ، چاپ غلامرضا رشیدیاسمی ، تهران 1318 ش ؛
(14) علی الدین بن خیرالدین مفتی لاهوری ، عبرت نامه ، چاپ محمدباقر، لاهور 1961؛
(15) عثمان بن محمد منهاج سراج ، طبقات ناصری ، یا، تاریخ ایران و اسلام ، چاپ عبدالحی حبیبی ، تهران 1363 ش ؛
(16) سعید نفیسی ، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری ، تهران 1363 ش ؛


(17) Edward Balfour, The cyclopaedia of India and of eastern and southern Asia , 3rd ed., London 1885, repr. Graz 1967-1968;
(18) Encyclopaedia of religion and ethics , ed. James Hastings, Edinburgh: T and T Clark, 1980-1981, s.v. "Ja ¦landhara" (by Vincent A. Smith);
(19) Claudius Ptolemy, Ancient India , with introduction, commentary and index by J. W. McCrindle, ed. Ramchandra Jain, New Delhi [n.d.(;
(20) States atlas of India , ed. S. Muthiah and P. Poovendran, Delhi: Indian Book Depot, Map House, 1990;
World gazetteer , 25 Dec. 2004. )Online(. Available:http://www.world - gazetteer. com/wg.php? x )23 feb. 2005].

/ مجید عبداللهی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 4339
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست