responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3796

 

تِکفور (یا تَکفور/ تکوور/ نقفور/ تقفور) ، نام چند تن از امپراتوران روم شرقی و بعدها در منابع اسلامی لقب فرمانروایان



روم و ارمنستان صغیر و حاکمان برخی شهرهای آناطولی . این واژه به احتمال بسیار از تَگَوُر ( tagavor ) ارمنی به معنای «حمل کنندة تاج ، دارندة تاج » و تاگ آواره ( ra ¦wa ¦g-a ¦ta ) فارسی میانه ( رجوع کنید به هوبشمان ، ذیل «تاج »؛
د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل واژه )، تاجوَر فارسی (جوینی ، ج 3، حاشیة قزوینی ، ص 487؛
نیز رجوع کنید به فردوسی ، دفتر یکم ، ص 90، 99؛
خاقانی ، ص 359)، یا به احتمال ضعیفتر از نام یونانی نیکفوروس < نیکفور < تکفور (تسنکر ، ذیل واژه ؛
د. اسلام ، همانجا) گرفته شده است .

مورخان مسلمان این واژه را به صورتهای نقفور ( رجوع کنید به طبری ، ج 8، ص 307ـ 308؛
مسعودی ، ص 167ـ 168؛
ابوالفرج اصفهانی ، ج 18، ص 214، 239ـ240؛
ابن اثیر، ج 6، ص 184ـ 186؛
ذهبی ، ج 9، ص 335)، نقفوروس ( رجوع کنید بهابوریحان بیرونی ، ص 96)، تقفور ( رجوع کنید بهخطیب بغدادی ، ج 5، ص 401؛
ابن جوزی ، ج 7، ص 51)، تکور ( رجوع کنید بهدده قورقود کیتابی ، ص 166؛
ابن بی بی ، ص 42ـ43، 66ـ67)، تاگْوَر ( رجوع کنید بهجوینی ، ج 1، ص 205، 212) و تکفور (عُمَری ، ص 80؛
قَلْقَشَنْدی ، ج 8، ص 31) ضبط کرده اند.

در منابع اسلامی ، نخستین بار در شرح جنگهای هارون الرشید (حک : 170ـ193) با امپراتوری روم ، از نقفور (نیکفوروس اول ؛
حک : 186ـ 195/ 802 ـ811) یاد شده که پس از ملکه رینی / ایرنه بر تخت نشسته بود (خلیفه بن خیاط ، ص 375؛
مسعودی ، همانجا؛
قس ابن اثیر، ج 1، ص 336). بنا بر بیشتر این منابع ، نقفور اول از اولاد جَفْنه و از اعراب غَسّانی بوده است (طبری ، ج 8، ص 307؛
مسعودی ، ص 167؛
ابن اثیر، ج 6، ص 184ـ 185؛
ابن کثیر، ج 10، ص 193ـ194؛
ابن عماد، ج 1، ص 310). با اینکه برخی مورخان غیرمسلمان نیز به این نکته اشاره کرده اند ( رجوع کنید به فیصل جری سامر، ص 293، به نقل از میخائیل سیروس مورخ )، در بارة صحت یا سقم این مطلب نمی توان با اطمینان سخن گفت . برخی شاعران عرب ، هارون الرشید را به سبب پیروزیهای پی درپی وی بر نقفور ستوده اند ( رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج 5، ص 401ـ402؛
ابن عدیم ، ج 4، ص 1869).

هم زمان با دومین مرحله از سلسله جنگهای مسلمانان و روم شرقی ، در زمان حمدانیان و بویژه در زمان سیف الدوله حمدانی (333ـ356)، مورخان مسلمان از امپراتوری به نام نقفورفوکاس ملقب به دُمسُتُق (جانشین فرماندهی کل قوای امپراتور علیه مسلمانان در ثغور رجوع کنید به فیصل جری سامر، ص 276) یا نقفور دوم که در 352/ 963 بر تخت نشست ، یاد کرده اند ( رجوع کنید بهابن جوزی ، ج 7، ص 16؛
سبکی ، ج 3، ص 204، 213؛
ابن عماد، ج 3، ص 13). برخی نام او را نقفوربن الفَقّاس / الفقاص نوشته اند ( رجوع کنید به یاقوت حموی ، ج 1، ص 337؛
ابن عدیم ، ج 1، ص 193، ج 10، ص 4363). نقفور فوکاس ، رئیس خاندانی اشرافی از زمینداران آسیای صغیر و نخستین مبلّغ شعار افراطی اشغال بیت المقدّس بود. به همین منظور حوزة متصرفات خود را تا شام و ارمینیه گسترش داد و بسیاری از شهرهای مهم ، مانند حلب و طرسوس و انطاکیه و عین زربه ، را به قلمرو خود افزود (ابن جوزی ، همانجا؛
ابن عدیم ، ج 10، ص 4363؛
ابن عماد، ج 3، ص 27) و شاید از همین روست که برخی مورخان مسلمان از او با عنوان «ملک الارمن » یاد کرده اند (از جمله رجوع کنید به ابن کثیر، ج 11، ص 243). ظاهراً از آن پس ، در منابع اسلامی ، بویژه منابع قرن هفتم تا نهم ، نقفور یا تکفور به عنوان لقب عموم ملوک ارمینیة صغیر (حک : 473ـ776/ 1080ـ 1375؛
ارمینیة صغیر یا ارمنستان غربی یا کیلیکیه ، در ساحل شمال شرقی مدیترانه قرار داشت و پایتخت آن ابتدا «عین زربه » و سپس «سیس » بود)، به کار رفته است ( رجوع کنید به عمری ، همانجا؛
حمداللّه مستوفی ، ص 218؛
آقسرایی ، ص 205؛
قلقشندی ، همانجا).

جوینی (ج 1، ص 205، ج 3، حاشیة قزوینی ، ص 484ـ 485) ضمن صحبت از قوریلتایِ (شورای سلطنتیِ) جلوس گیوک خان در قراقروم ، از شرکت سلطانِ «تاگْوَر» در این جشن سخن گفته است . ابن عبری در مختصرالدول (ص 256) نظیر مطالب جوینی را با اندکی اختلاف آورده ، ولی لقب مذکور را تکفور نوشته است . جوینی در جای دیگر (ج 1، ص 212) واژة تاگور را به جای «بلادِ اَرمَن » به کار برده است (قس ابن عبری ، ص 256ـ257).

برخی مورخان مسلمان ، بویژه مورخان مصری ، به جهت دوستی و هم پیمانی تکفورانِ سیس با ایلخانان علیه ممالیک ، از ایشان با عنوان تحقیرآمیز «متملّکان سیس » یاد کرده اند ( رجوع کنید بهعمری ، همانجا؛
قلقشندی ، ج 8، ص 32؛
ابن تغری بردی ، ج 8، ص 154).

مورخان مسلمان از خانواده تکفورهای سیس ، به سبب اینکه نام بسیاری از ایشان لئون / لاون بوده ، با لفظ ابن لاؤن / لیفون نیز یاد کرده اند ( رجوع کنید به ابن اثیر، ج 10، ص 493؛
ابن بی بی ، ص 42؛
ابن عبری ، ص 287؛
ابن واصل ، ج 3، ص 233؛
ابوالفداء، ج 4، ص 36).

در برخی منابع اسلامی ، لقب تکفور به فرمانروایان بعضی ایالات مسیحی ، مانند قسطنطنیه و طرابزون ، نیز اطلاق شده است . مثلاً، ابن بی بی (ص 9، 54) علاوه بر اینکه حاکم ارمینیة صغیر را تکفور خوانده ، از اولین فرمانروای یونانی طرابزون ، آلکسیوس اول (آلکسیوس کومننوس ، حک : 601ـ619/ 1204ـ



1222)، با عنوان کرآلکس ، تکووُرِ جانت (یا جانیک / جانیق / پونتوس )، نام برده است . در حماسة دده قورقود نیز آلکسیوس سوم (حک : 750ـ792/ 1349ـ1390)، تکفور جانت نامیده شده است ( رجوع کنید بهص 166ـ167). ابن بطوطه (ص 336، 349) حاکم قسطنطنیه را «سلطان تکفور» خوانده است (نیز رجوع کنید بهرشیدالدین فضل اللّه ، ج 2، ص 933). در اواخر قرن هفتم از «تکفورسرایی قسطنطنیه » (قصر امپراتور) یادشده است ( > فرهنگ بیزانس آکسفورد < ، ذیل «تکفورسرایی »). در

برخی اسناد و منابع قرن نهم نیز از تکفوران قسطنطنیه و طرابزون سخن رفته است ( رجوع کنید به اسناد و مکاتبات تاریخی ایران ، ص 181، 190).

در اندک منابع موجود عثمانی ، به امپراتوران روم غالباً با لفظ تکفور اشاره شده و لقب قیصر کمتر به کار رفته است ( رجوع کنید بهد. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل «روم »). همچنین حاکمان بسیاری از شهرها، مانند استانبول ، بورسه ، ادرنه و گلیبولی / گالیپولی ، را تکفور می گفته اند (عاشق پاشازاده ، ص 21، 29، 50، 54؛
صولاق زاده ، ص 64ـ 65؛
د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل «بورسه »، «ادرنه »). میان این تکفورها و سلاطین عثمانی نزاع دائمی بود، تا اینکه سلطان محمد دوم (فاتح )، در 857/ 1453 قسطنطنیه را تصرف کرد. به نوشتة کمال پاشازاده (به نقل از د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل «تکفور»)، محمد فاتح درصدد بر آمد تا در میان یونانیان بیزانس کسی را با عنوان تکفور باقی نگذارد. او حکومت تکفور طرابزون را در 865/ 1461، ایالتهای نیمه مستقل یونانی را بین سالهای 858 تا 874/ 1454ـ1470، و اپیروس را در 884/ 1479 سرنگون کرد.

عثمانیها، زمینداران بزرگ محلی بالکان را نیز تکفور می گفتند (همان ، ذیل «روم ایلی »). وجود برخی نواحی جغرافیایی در آناطولی با نامهایی نظیر تکفورداغی / تکیرداغی / تکیرداغ * / تکفورطاغی ( رجوع کنید به نوری پاشا، ج 3، ص 89)، تکفورگولی ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل «دوبروجه ») و تکفورچیری (همان ، ذیل «گبزه ») نشان می دهد که به احتمال زیاد پیش از تسلط عثمانیها بر این مناطق ، حاکمان محلی این مناطق به تکفور شهرت داشته اند.


منابع :
(1) محمودبن محمد آقسرایی ، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار ، چاپ عثمان توران ، آنکارا 1944؛
(2) ابن اثیر؛
(3) ابن بطوطه ، رحلة ابن بطوطة ، بیروت 1384/1964؛
(4) ابن بی بی ، اخبار سلاجقة روم ، چاپ محمدجواد مشکور، تهران 1350 ش ؛
(5) ابن تغری بردی ، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة ، قاهره ?( 1383/1963 ) ؛
(6) ابن جوزی ، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، حیدرآباد دکن 1357ـ1359/ 1938ـ1940؛


(7) ابن عبری ، تاریخ مختصر الدول ، بیروت : دارالمسیرة ، ( بی تا. ) ؛
(8) ابن عدیم ، بغیة الطلب فی تاریخ حلب ، چاپ سهیل زکار، بیروت ?( 1408/1988 ) ؛
(9) ابن عماد؛
(10) ابن کثیر، البدایة و النهایة ، بیروت 1411/1990؛
(11) ابن واصل ، مفرّج الکروب فی اخبار بنی ایّوب ، ج 3، چاپ جمال الدین شیال ، قاهره ?( 1379/1960 ) ؛
(12) اسماعیل بن علی ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابی الفداء ، بیروت : دارالمعرفه ، ( بی تا. ) ؛
(13) ابوالفرج اصفهانی ؛
(14) ابوریحان بیرونی ، آثار الباقیة ؛
(15) اسناد و مکاتبات تاریخی ایران : از تیمور تا شاه اسماعیل ، چاپ عبدالحسین نوائی ، تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، 1341 ش ؛
(16) جوینی ؛
(17) حمداللّه مستوفی ، نزهة القلوب ؛
(18) بدیل بن علی خاقانی ، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی ، تهران 1368 ش ؛
(19) خطیب بغدادی ؛
(20) خلیفه بن خیاط ، تاریخ خلیفة بن خیاط ، چاپ سهیل زکار، بیروت 1414/1993؛
(21) دده قورقود کیتابی ، بازنگاری و تحقیق حسین محمدخانی (گونئیلی )، تهران 1378 ش ؛
(22) ذهبی ؛
(23) رشیدالدین فضل اللّه ؛
(24) عبدالوهاب بن علی سبکی ، طبقات الشافعیة الکبری ، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمدحلو، قاهره 1964ـ1976؛
(25) محمد همدمی صولاق زاده ، صولاق زاده تاریخی ، استانبول 1297؛
(26) طبری ، تاریخ (بیروت )؛
(27) درویش احمد عاشق پاشازاده ، عاشق پاشازاده تاریخی ، چاپ عالی بیگ ، استانبول 1332؛
(28) احمدبن یحیی عمری ، التعریف بالمصطلح الشریف ، چاپ محمدحسین شمس الدین ، بیروت 1408/ 1988؛
(29) ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامه ، چاپ جلال خالقی مطلق ، با مقدمة احسان یارشاطر، نیویورک 1366ـ1369 ش ؛
(30) فیصل جری سامر، دولت حمدانیان ، ترجمة علیرضا ذکاوتی قراگزلو، قم 1380 ش ؛
(31) قلقشندی ؛
(32) مسعودی ، تنبیه ؛
(33) مصطفی نوری پاشا، نتایج الوقوعات ، ج 3، ( استانبول ) : مطبعه عامره ، ( بی تا. ) ؛
(34) یاقوت حموی ؛


(35) EI 2 , s.vv. "Bursa", "Dobrudja" (by Halil I nalc âk), "Edirne" (by M. Tayyib Gخkbilgin), "Gebze" (by Fr. Taeschner), "Malk ¤ara" (by C.J. Heywood), "Ru ¦m. 2: Relations between the Islamic powers and the Byzantines" (by C.E. Bosworth), "Ru ¦meli" (by H. I nalc âk), "Tekfur" (by A. Savvides);
(36) H. Hubschman, Armenische grammatik , vol. 1: Armenische Etymologie ,Leipzig1897;
(37) The Oxford dictionary of Byzantium ed. Alexander P. kazhdan et al ., Oxford 1991, s.v. "Tekfur saray â" (by Cyril Mango);
(38) J. Theodor Zenker, Turkisch- arabisch- persisches Handwخrterbuch , Leipzig 1866.

/ نگار ذیلابی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3796
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست