responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3785

 

تکبر ، از رذایل اخلاقی . تکبر در لغت به معنای تعظم (خود را بزرگ پنداشتن ) آمده است (ابن منظور، ذیل «کبر»). برخی ، کبر و استکبار و تکبر را برای اشاره به همین معنا به صورت یکسان به کار برده اند ( رجوع کنید به راغب اصفهانی ، 1332 ش ، ذیل «کبر»؛ مقدس اردبیلی ، قسم 1، ص 442)، ولی برخی میان کبر و تکبر فرق گذاشته اند؛ کبر را امر باطنی و حالت نفسانی دانسته اند و تکبر را به ثمراتِ آن امرِ باطنی ، که به صورت افعال و اقوال ظاهر می شود، اطلاق کرده اند ( رجوع کنید به راغب اصفهانی ، 1373ش ، ص 299؛ غزالی ، 1368ش ، ج 3، ص 718؛ مجلسی ، ج 70، ص 193؛ نراقی ، ج 1، ص 380).

در قرآن کریم تکبر از صفات بسیار نکوهیدة بشر شمرده شده است . در برخی آیات به کلمة متکبر تصریح شده است ؛ آیاتی که دوزخ را جایگاه متکبران معرفی می کند (نحل : 29؛ زمر: 60، 72 ؛ غافر: 76)، از این جمله است . در برخی آیات نیز با کلمات مستکبر (نحل : 23) و استکبار (نساء: 173) و خرامندة فخرفروش ( مُختالٍ فَخور ) (لقمان : 18؛ حدید: 23) به این معنا اشاره شده است . در آیة 72 سورة زمر، فرشتگانِ عذاب از میان تمام رذایل انسان بر تکبر دوزخیان تأکید دارند؛ از این نکته می توان دریافت که سرچشمة اصلی گناهان ، تکبر و تسلیم نشدن به حق است . در برابر، به قرینة آیة 50 سورة نحل می توان نشانة نفی استکبار را عمل به اوامر الاهی بدون چون و چرا دانست .

روایات در مذمت تکبر فراوان است و طیف وسیعی از مصادیق را در بر می گیرد. از جمله ، روایاتی که به تکبر شیطان اشاره دارد ( نهج البلاغة ، ج 2، ص 137ـ139، خطبة قاصعه ؛ حارث محاسبی ، ص 378؛ ابن قُدامه مَقدِسی ، ص 227)؛ روایاتی که تکبر را از اخلاق کفار می شمرد (حارث محاسبی ، ص 375، 379؛ سمرقندی ، ص 117) و سبب وجوب نماز را غلبة عرب جاهلی بر کبر می خواند (حارث محاسبی ، ص 378ـ 379؛ ورّام ، ج 1، ص 208؛ مجلسی ، ج 29، ص 241)؛ روایاتی که به عاقبت متکبران در روز قیامت می پردازد (ورّام ، ج 1، ص 198ـ199؛ فیض کاشانی ، ص 90؛ مجلسی ، ج 70، ص 235؛ نراقی ، ج 1، ص 382)؛ و روایاتی در بیان سیرة پیامبر و اهل بیت علیهم السلام در تقبیح کبر و مدح تواضع (سمرقندی ، ص 116ـ117؛ ماوردی ، ص 233؛ غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 249ـ 251؛ ورّام ، ج 1، ص 200ـ201؛ نراقی ، ج 1، ص 391ـ 394). آنچه از فحوای این روایات بر می آید، اهمیت دوری از تکبر در امر ایمان است ؛ چنانکه ــ هماهنگ با قرآن کریم ــ تکبر را منافی ایمان و مانع از تسلیم شدن به حق خوانده اند (مجلسی ، ج 70، ص 235؛ برای بحث مفصّل در بارة آیات و روایات مربوط به تکبر رجوع کنید به همان ، ص 179ـ 228).

در علم اخلاق ، تکبر از رذایل اخلاقی و یکی از اسباب غضب الاهی به شمار می آید (نصیرالدین طوسی ، ص 176). حتی برخی آن را منشأ سایر رذایل دانسته (غزالی ، 1361 ش ، ص 253ـ254؛ ابشیهی ، ج 1، ص 284؛ حارثی ، ص 202) و با شرک در یک مرتبه نهاده اند (ماوردی ، ص 231؛ ابن قَیّم جَوزیه ، ص 214). تعریف تکبر در علم اخلاق برتر دانستن خود از دیگران و خوار دیدن و تحقیر آنان است (یحیی بن عدی ، ص 18؛ ابن قدامه مقدسی ؛ نراقی ، همانجاها). بخش اول این تعریف با تعریف عجب مشترک است و این امر از ارتباط مفهومی کبر و عجب حکایت دارد، چنانکه کبر را از نتایج عجب و در معنا شبیه آن دانسته اند (راغب اصفهانی ، 1373 ش ، ص 300؛ جیطالی نفوسی ، ج 3، ص 468؛ نصیرالدین طوسی ، ص 178؛ فیض کاشانی ، ص 89). تفاوت کبر و عجب در آن است که کبر، بر خلاف عجب ، صرفِ برتر دانستن و بزرگ پنداشتن خود نیست و مستلزم خوار دیدن دیگران هم هست ( رجوع کنید به ابن قدامه مقدسی ، ص 227ـ 228؛ نراقی ، همانجا).

تکبر خصلتی ذومراتب است : یکی آنکه کبر در دل باشد و در گفتار و کردار نیز ظاهر شود؛ دیگر آنکه به زبان نیاید اما در کردار معلوم باشد، که این از مرتبة اول خفیفتر است ؛ مرتبة سوم وقتی است که کبر در دل مستقر باشد و فرد نتواند خود را از این عیب خالی کند، اما سعی کند تا در رفتار و گفتار تکبر نکند. در چنین وضعی گناه فرد بسیار کمتر است و چه بسا همین مجاهده در دفع تکبر منجر به رفع کامل آن به توفیق الاهی شود (غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 262ـ263؛ نراقی ، ج 1، ص 386ـ387).

برای تکبر اقسامی نیز ذکر کرده اند، شامل تکبر در برابر خدا؛ تکبر نسبت به پیامبران ؛ تکبر در برابر دیگر انسانها (حارث محاسبی ، ص 378؛ غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 254ـ 255؛ فیض کاشانی ، ص 91). تکبر در برابر خدا را بدترین قسم تکبر خوانده اند که منشأ آن نادانی و گمراهی است ، همچون تکبر نمرود و فرعون و دعوی خدایی آنان (غزالی ، 1368 ش ، ج 3، ص 722؛ مجلسی ، ج 70، ص 194ـ 195). تکبر نسبت به پیامبران مانع از ایمان آوردن انسانهاست ، چنانکه کفار قریش در برابر پیامبر اسلام تکبر کردند، گروهی از آنان پیامبری ایشان را قبول داشتند لیکن به سبب غلبة تکبر نمی توانستند به آن اقرار کنند و گروهی نیز بر اثر تکبر حتی از شناختن پیامبری ایشان بازماندند (غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 255).

تکبر در برابر دیگر انسانها نیز ناپسند شمرده شده است تا آنجا که حتی تکبر مؤمن بر اهل کفر و شرک را جایز ندانسته اند، زیرا نه ماندن مؤمن بر سر ایمان خود مسلّم است و نه اصرار کافر بر کفرش ؛ یعنی هیچکس نمی تواند با اتکا به خوبی احوال خود و بدی وضع دیگران از عاقبت خوب خود و سرانجام بد دیگری مطمئن باشد و بر این اساس به دیگری فخر بفروشد ( رجوع کنید بهحارث محاسبی ، ص 424ـ426). قبح این قسم تکبر از جهتی بسیار زیاد است ، چرا که مانع پذیرش حق از دیگران می شود و به معصیت می انجامد (غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 256؛ مجلسی ، ج 70، ص 195؛ نراقی ، ج 1، ص 386) و انسان را از طلب کمال باز می دارد (یحیی بن عدی ، ص 18). مهمتر از این ، بزرگی ، صفتِ خاص خداست ( رجوع کنید بهالمتکبر * ) و کسی که تکبر و دعوی بزرگی می کند، در صفت خاص خدا با وی منازعه کرده است (غزالی ، همانجا؛ مجلسی ، ج 70، ص 194؛ فیض کاشانی ، ص 92). در واقع آنچه موجب زشتی تکبر انسان می شود، آن است که وی از حد خود تجاوز کرده و وارد محدودة صفات خاص خدا شده است ( رجوع کنید به خمینی ، ص 41).

به عبارت دیگر، اصل و علت تکبر، جهل انسان نسبت به مرتبة حقیقی خویش (حارث محاسبی ، ص 377) و منسوب کردن صفات کمالی به خویش است (غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 257). این انتساب از افراط در حب نفس ناشی می شود (رازی ، ج 1، ص 46) و اسبابی دارد، از جمله مغرور شدن به علم یا عمل و عبادت یا نَسَب یا جمال یا توانگری مالی و جسمی یا فراوانی اَتباع (مسکویه ، ص 166ـ167؛ماوردی ، ص 233؛ غزالی ، 1361 ش ، ج 2، ص 257ـ 265؛ همو، 1368 ش ، ج 3، ص 727؛ مجلسی ، ج 70، ص 196). یکی از بدترین آثار چنین غروری ، بازماندن از کمالِ اموری است که فرد به آنها مغرور می شود؛ مثلاً مغرور شدن به علم مانع از کوشش برای کسب علم بیشتر می گردد (رازی ، ج 1، ص 47). سبب آشکار شدن تکبر را عواملی چون حسد و کینه و عجب و ریا ذکر کرده اند (غزالی ، 1368 ش ، ج 3، ص 739ـ740؛ همو، 1361 ش ، ج 2، ص 265؛ نراقی ، ج 1، ص 381).

برای درمان تکبر شیوه هایی ، هم در مقام علم هم در مقام عمل ، ذکر کرده اند. در مقام علم ، راه درمان تکبر شناخت عظمت خدا و وقوف به اختصاص این صفت به اوست . فرد با چنین شناختی ، به دوری خود از عظمت هم پی می برد. تفصیلِ این شناخت وقتی است که فرد اسباب تکبر را بررسی می کند تا بی اساس بودن تکبر به چنین اموری معلوم شود، چرا که تمامی این امور یا خارج از ذات انسان یا فانی و تباه شدنی است . در مقام عمل ، توصیه کرده اند که انسان در گفتار و کردار دقیق شود تا آنچه از او پدید می آید از سر تواضع و به دور از خودپسندی باشد (مسکویه ، ص 166ـ167؛ غزالی ، 1361ش ، ج 2، ص 266ـ 268، 272ـ274؛ همو، 1368 ش ، ج 3، ص 748ـ 759؛ ابن قدامه مقدسی ، ص 231ـ233؛ مجلسی ، ج 70، ص 201ـ 205). در این باره در فقه توصیه های بسیاری در موارد مختلف وجود دارد، مثلاً یکی از علل تحریم ظرف طلا و نقره را

اظهار تکبر در استفاده از چنین ظرفهایی دانسته اند یا به

همین سبب بعضی لباسها را برای نمازگزار مکروه شمرده اند (برای نمونه رجوع کنید بهعلامه حلّی ، ج 1، ص 186؛ حطاب ، ج 2، ص 257؛ بحرانی ، ج 7، ص 121؛ نجفی ، ج 8، ص 238؛ زین الدین ، ج 1، ص 339). از دیگر راههای درمان تکبر

این است که انسان به آنچه موجب تکبر می شود، توجه نکند؛ یعنی محاسن و امتیازات خود را در نظر نگیرد و درعوض همواره عیوب خود را در نظر داشته باشد. همچنین خود را با افراد فرودستتر مقایسه نکند تا کمالات خود را بزرگ نبیند (رازی ، همانجا).

نیز رجوع کنید به تواضع *


منابع :
(1) علاوه بر قرآن ؛
(2) محمدبن احمد ابشیهی ، المستطرف فی کلّ فنّ مستظرف ، چاپ مفید محمد قمیحه ، بیروت 1406/ 1986، چاپ افست قم 1368 ش ؛
(3) ابن قدامه مقدسی ، مختصر منهاج القاصدین ، چاپ شعیب و عبدالقادر ارنؤوط ، دمشق 1398/ 1978؛
(4) ابن قیّم جوزیّه ، الجواب الکافی لمن سأل عن الدواء الشافی ، چاپ سعید محمدلحام ، بیروت 1409/ 1989؛
(5) ابن منظور؛
(6) یوسف بن احمد بحرانی ، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة ، قم 1363ـ1367 ش ؛
(7) اسماعیل بن موسی جیطالی نفوسی ، قناطرالخیرات ، چاپ افست عمان 1409/ 1989؛
(8) حارث محاسبی ، الرعایة لحقوق اللّه ، چاپ عبدالقادر احمد عطار، بیروت ( بی تا. ) ؛
(9) حسین بن عبدالصمد حارثی ، نورالحقیقة و نورالحدیقة فی علم الاخلاق ، چاپ محمدجواد حسینی جلالی ، قم 1403/ 1983؛
(10) محمدبن محمد حطاب ، مواهب الجلیل لشرح مختصر خلیل ، چاپ زکریا عمیرات ، بیروت 1416؛
(11) مصطفی خمینی ، ثلاث رسائل ، العوائد و الفوائد ، قم 1418؛
(12) محمدبن زکریا رازی ، رسائل فلسفی ّ ه ، ج 1، چاپ پل کراوس : کتاب الطب الروحانی ، قاهره 1939، چاپ افست تهران ( بی تا. ) ؛
(13) حسین بن محمد راغب اصفهانی ، کتاب الذریعة الی مکارم الشریعة ، چاپ ابویزید عجمی ، قاهره ?( 1407/ 1987 ) ، چاپ افست قم 1373 ش ؛
همو، المفردات فی غریب القرآن ، چاپ محمد سیدکیلانی ،

(14) تهران ?( 1332 ش ) ؛
(15) محمدامین زین الدین ، کلمة التقوی ، ج 1، ( قم ) 1413؛
(16) نصربن محمد سمرقندی ، تنبیه الغافلین ، بیروت : دارالجلیل ، ( بی تا. ) ؛
(17) حسن بن یوسف علامه حلّی ، منتهی المطلب ، ج 1، چاپ حسن پیشنماز، تبریز 1333 ش ؛
(18) علی بن ابی طالب (ع )، امام اول ، نهج البلاغة ، چاپ شیخ محمد عبده ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(19) محمدبن محمد غزالی ، احیاء علوم الدین ، چاپ حسین خدیوجم ، تهران 1368 ش ؛
(20) همو، کیمیای سعادت ، چاپ حسین خدیوجم ، تهران 1361 ش ؛
(21) محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی ، الحقایق فی محاسن الاخلاق ، چاپ محسن عقیل ، ( قم ) 1409/ 1989؛
(22) علی بن محمد ماوردی ، ادب الدنیا و الدین ، چاپ مصطفی سقا، بیروت 1398/ 1978، چاپ افست قم 1404؛
(23) محمدباقربن محمدتقی مجلسی ، بحارالانوار ، بیروت 1403/ 1983؛
(24) همان ، ج 29، چاپ عبدالزهراء علوی ، بیروت : دارالرضا، ( بی تا. ) ؛
(25) احمدبن محمد مسکویه ، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق ، چاپ حسن تمیم ، بیروت ?( 1398 ) ؛
(26) احمدبن محمد مقدس اردبیلی ، زبدة البیان فی احکام القرآن ، قم 1375 ش ؛
(27) محمدحسن بن باقر نجفی ، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام ، ج 8 ، چاپ عباس قوچانی ، تهران 1365 ش ؛
(28) مهدی بن ابی ذر نراقی ، جامع السعادات ، چاپ محمد کلانتر، نجف 1387/ 1967، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(29) محمدبن محمد نصیرالدین طوسی ، اخلاق ناصری ، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری ، تهران 1360 ش ؛
(30) مسعودبن عیسی ورّام ، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام ، ( چاپ علی اصغرحامد ) ، تهران ?( 1376 ) ؛
(31) یحیی بن عدی ، تهذیب الاخلاق ، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادی ، تهران 1365 ش .

/ عباس مصلائی پور و فاطمه مینایی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3785
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست