responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3680

 

تفرید ، اصطلاحی عرفانی . تفرید در لغت به معنای یگانه کردن ، گوشه گرفتن و تنها ماندن است . فرد چیزی است که با چیز دیگر نیامیخته باشد یا کسی است که نظیر ندارد. فرد بودن خداوند نیز به معنای یکتایی ، بی مانندی ، بی شریکی و بی نیازی از غیر است (راغب اصفهانی ؛ ابن منظور، ذیل «فرد»). ظاهراً واژة تفرید از عبارتی در یک حدیث نبوی («سَبَقَ المفرِّدون رجوع کنید به مسلم بن حجاج ، ج 3، ص 2062؛ ابن اثیر، ج 5، ص 242ـ243) بر گرفته شده است . مضمون تبیین پیامبر صلی اللّه و علیه وآله و سلم در بارة این سخن آن بوده که مفرّدان کسانی هستند که بسیار به یاد خدای اند و با شیفتگی به ذکر خدا عمرشان را بسر می آورند (اُهْتِروا فی ذکراللّه ). ابن اثیر (ج 3، ص 425)، همچنین گفته است که مراد از تفرید، تفقه در دین و جدایی از مردم و خلوت گزینی برای بکار بستن اوامر و نواهی الاهی است .

صوفیه ، تفرید را از فروع مقام توحید، و آیات «وَ یَعلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الحَقُّ المُبین » (نور: 25) و «ذ'لِکَ بِأنَّ اللّهَ هَوَالحَقُّ وأَنَّ مایَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْباطِلُ» (لقمان : 30) و حدیث «سیروا، سَبَق المفرّدون » را ناظر به مقام تفرید دانسته اند (انصاری ، ص 224،510؛ هجویری ، ص 475).

اصطلاح تفرید از قرن چهارم متداول بوده و در کتب صوفیه گاه همراه با تجرید * و به معنای آن (جامی ، 1370 ش ، ص 464؛ هجویری ، همانجا؛ ابونصر سراج ، ص 349) یا جدا از تجرید و در مقامی بالاتر از آن آمده است ( رجوع کنید به ادامة مقاله ). کلاباذی ، در سدة چهارم ، احتمالاً نخستین کسی است که آن را مقامی جدا از تجرید دانسته و گفته است که تفرید یعنی تنها ماندن با حق در همة احوال و افعال و از همة اشکال (ص 111). فرد شدن در احوال یعنی شخص چنان به خداوند محوِّل الاحوال مشغول باشد که از احوال خود، چه در بلا و چه در نعمت ، با خبر نشود؛ نیز به این معناست که احوال انبیا و صدیقان بر او پدید آید و او این احوال را از خود نداند. فرد شدن در افعال یعنی همة افعال خود را از خدا و برای خدا دانستن ، پس به نفس خود اجازة عُجب به افعال ندادن و از خلق عوض نخواستن و فرد شدن از اشکال نیز یعنی با هیچ انسانی یا هیچ موجودی آرام نگرفتن و تنها با حق بودن (همانجا؛ مستملی ، ج 4، ص 1428ـ1429). پس تا شخص به مقام تجرید نرسد، به مقام تفرید با حق نمی رسد، زیرا سالک ابتدا باید در ظاهر از خلق مجرد شود، آنگاه بار دیگر در میان خلق قرار گیرد و با دل از خلق مجرد و با حق باشد (مستملی ، ج 4، ص 1429). ازینرو، برخی از صوفیه اصطلاح تجریدِ ظاهر و تفریدِ باطن را به کار برده (علاءالدولة سمنانی ، ص 55؛ نجم رازی ، ص 203؛ اسفراینی ، ص 3) و گفته اند که تجرید، نفی غیر یا رها کردن دنیا و تفرید، نفی خود (نفس ) است . بنابراین ، تفرید از تجرید برتر است (نجم رازی ، همانجا؛ سهروردی ، ص 193؛ روزبهان بقلی ، ص 197؛ عزالدین کاشانی ، ص 143؛ سلمی ، ج 1، ص 489).

خواجه عبداللّه انصاری تفرید را از نهایات سلوک (بعد از تجرید و قبل از مقام جمع ) دانسته است (ص 224ـ226). به عقیدة او، تفرید خالص کردن قصد و طلب برای حق است و سه مرتبه دارد: الی الحق ، بالحق و عن الحق . الی الحق ، خالص کردن قصد از ابتدای سلوک تا انتهای سیر الی اللّه است ؛ بالحق ، از سیر فی اللّه تا غایت فنا و اضمحلال فردیت سالک است و عن الحق مرحلة فنای پس از بقاست . در این مرحله ، ارشاد و هدایت و دعوت او جز از جانب حق نیست و هرچه می گوید و می کند، امر حق است (عبدالرزاق کاشی ، 1372 ش ، ص 596 ـ597). اما وی در رسالة صدمیدان ، تفرید را پس از میدان توحید و قبل از میدان علم قرار داده و آن را یکی کردن همت یا فراموش کردن هرچه جز حق معنا کرده است (انصاری ، ص 510).

تعاریف دیگران از تفرید، تفصیل یا تلخیص مطالب پیشین است . از جمله ، ابن عربی (1410، سفر 13، ص 209) تفرید را آگاهی سالک از حق و آگاهی از همراهی حق با او (سالک ) معنا کرده است . جرجانی (ص 87) این نکته را بر تعریف ابن عربی افزوده که این مقام هنگامی است که حق ، عین قوای (قوای ظاهری و باطنی ) عبد شود. به نظر او، حدیث قدسی «... کُنتُ لَه سمعاً و بصراً» به همین معنا دلالت می کند. فرغانی (ص 374) تفرید را قطع تعلقات باطنی معنا کرده و ابن سودکین در تعلیقات خود بر التجلیات الالهیة (ابن عربی ، 1367 ش ، ص 380، تعلیقة ش 665) آن را شهود حق بدون شهود دیگری دانسته است . به نظر ابن سودکین چنین شهودی وقتی میسر است که شاهد در مشهود خود فانی شده باشد. عبدالرزاق کاشی (1416، ج 1، ص 337) و ترینی قندهاری (ص 32) همین تعریف را بر گزیده اند.

اغلب صوفیه ، تفرید در ظاهر را ــ که از طریق عزلت ، انقطاع و ترک مألوفات صورت می پذیرد ــ و به طورکلی ، قطع علایق ظاهری را مقدمة تفرید می دانند (جامی ، 1352 ش ، ص 125؛ نجم رازی ، همانجا). برخی روزه (فرغانی ، همانجا) و برخی نماز (امام خمینی ، ص 55) را لازمة رسیدن به تفرید دانسته اند. البته در انجام دادن این اعمال ، سالک همواره باید افعال خود را قاصر ببیند و شائبة ریا، طمع و عوض خواستن از حق نداشته باشد (مستملی ، ج 4، ص 1428ـ 1429). به عقیدة برخی ، حتی خلوت و عبادت و ذکر کافی نیست و مجاهدت طولانی در نفی خواطر، لازمة رسیدن به مقام تفرید است (علاءالدولة سمنانی ، ص 94؛ مجدالدین بغدادی ، ص 139ـ140).

ابوسعید ابی الخیر به نقل از بایزید بسطامی می گوید که خداوند فرد است و او را به تفرید باید جست (محمدبن منوّر، بخش 1، ص 243). مستملی بخاری (ج 4، ص 1436) می گوید خدا فرد است و بنده را فرد دوست دارد. به نظر صوفیه ، تفرّد سالک را از بندگی غیر می رهاند، ازینرو ترک شرک و رسیدن به توحید حقیقی از ثمرات آن است ( رجوع کنید به همانجا؛ عطار، ص 210، بیت 3760؛ ترجمة شرح کلمات قصار باباطاهر ، ص 688ـ 689). بعلاوه ، وقتی روح سالک از تعلق به بدن پیراسته شد و با توجه تام به غیب به تفرید رسید، به مکاشفه دست خواهد یافت ( رجوع کنید به جامی ، 1356 ش ، ص 157).

در ادبیات عرفانی ، در اشاره به رهایی از قیود و تعلقات دنیوی ، تجرید و تفرید با هم به کار رفته است . در اصطلاحات و ادبیات عرفانی برای اشاره به تجرید و تفرید گاه واژه «ترسایی » بکار رفته است از آنرو که «تجرید و تفرید از علایق و عوائق دنیوی بر حضرت عیسی علیه السلام غالب بود» (مولوی ، ج 1، دفتر اول ، بیت 644؛ نیز رجوع کنید به ترینی قندهاری ، ص 83). عطار در منطق الطیر (ص 206ـ210) تفرید را به معنای فراموشی خود و گم شدن در حق آورده و آن را همراه با تجرید، دو منزل از وادی توحید می داند.


منابع :
(1) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ، چاپ طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی ، قاهره 1383ـ1385/ 1963ـ 1965، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(2) ابن عربی ، التجلیات الاءلهیة ، همراه با تعلیقات ابن سودکین ، چاپ عثمان اسماعیل یحیی ، تهران 1367 ش ؛
(3) همو، الفتوحات المکیة ، سفر 13، چاپ عثمان یحیی ، قاهره 1410/1990؛
(4) ابن منظور؛
(5) ابونصر سراج ، کتاب اللُّمَع فی التصوّف ، چاپ رینولد آلن نیکلسون ، لیدن 1914، چاپ افست تهران ( بی تا. ) ؛
(6) عبدالرحمان بن محمد اسفراینی ، کاشف الاسرار ، چاپ هرمان لندلت ، تهران 1358 ش ؛
(7) عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی به مقایسه به متنِ علل المقامات و صدمیدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی ، تهران 1361 ش ؛
(8) ترجمه شرح کلمات قصار باباطاهر منسوب به عین القضاة عبدالله بن محمد همدانی ، در باباطاهر، شرح احوال و آثار و دوبیتی های باباطاهر عریان ، چاپ جواد مقصود، تهران 1356 ش ؛
(9) نظام الدین بن اسحاق ترینی قندهاری ، قواعد العرفاء و آداب الشعراء: فرهنگ اصطلاحات عارفان و شاعران ، چاپ احمد مجاهد، تهران 1376 ش ؛
(10) عبدالرحمان بن احمد جامی ، أشعة اللمعات فی شرح اللمعات ، در گنجینة عرفان ، چاپ حامد ربانی ، تهران ?( 1352 ش ) ؛
(11) همو، نفحات الانس ، چاپ محمود عابدی ، تهران 1370 ش ؛
(12) همو، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص ، چاپ ویلیام چیتیک ، تهران 1356 ش ؛
(13) علی بن محمد جرجانی ، کتاب التعریفات ، چاپ ابراهیم ابیاری ، بیروت 1405/ 1985؛
(14) روح اللّه خمینی ، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، سرّ الصلوة ( معراج السالکین و صلوة العارفین )، ( تهران ) 1369 ش ؛
(15) حسین بن محمد راغب اصفهانی ، لمفردات فی غریب القرآن ، چاپ محمدسیّد کیلانی ، بیروت ( بی تا. ) ؛


(16) روزبهان بقلی ، کتاب مشرب الارواح ، و هو المشهور بهزار و یک مقام ( بِألفِ مقامٍ و مقامٍ )، چاپ نظیف محرم خواجه ، استانبول 1973؛
(17) محمدبن حسین سلمی ، مجموعة آثار ابوعبدالرحمن سلمی : بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر ، چاپ نصراللّه پورجوادی ، 5: درجات المعاملات ، چاپ احمد طاهری عراقی ، تهران 1369ـ1372 ش ؛
(18) عمربن محمد سهروردی ، عوارف المعارف ، ترجمة ابومنصور عبدالمؤمن اصفهانی ، چاپ قاسم انصاری ، تهران 1364 ش ؛
عبدالرزاق کاشی ، شرح منازل السائرین ، چاپ محسن بیدارفر،

(19) قم 1372 ش ؛
همو، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الاءلهام :

معجم المصطلحات و الاشارات الصوفیة ، ج 1، چاپ سعید

(20) عبدالفتاح ، قاهره 1416/1996؛
(21) محمودبن علی عزالدین کاشانی ، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه ، چاپ جلال الدین همائی ، تهران 1367 ش ؛
(22) محمدبن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات الطیور ، چاپ صادق گوهرین ، تهران 1365 ش ؛
(23) احمدبن محمد علاءالدولة سمنانی ، مصنفات فارسی ، چاپ نجیب مایل هروی ، تهران 1369 ش ؛
(24) سعیدالدین بن احمد فرغانی ، مشارق الدّاری : شرح تائیـّـة ابن فارض ، چاپ جلال الدین آشتیانی ، تهران 1357 ش ؛
(25) ابوبکر محمدبن ابراهیم کلاباذی ، التعرف لمذهب اهل التصوف ، دمشق 1407/1986؛
(26) محمدمجدالدین بغدادی ، تحفة البررة فی مسائل العشرة ، ترجمة محمدباقر ساعدی خراسانی ، چاپ حسین حیدرخانی مشتاقعلی ، تهران 1368 ش ؛
(27) محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید ، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی ، تهران 1366 ش ؛
(28) اسماعیل بن محمد مستملی ، شرح التعرّف لمذهب التصوف ، چاپ محمد روشن ، تهران 1363ـ 1366 ش ؛
(29) مسلم بن حجاج ، صحیح مسلم ، استانبول 1401/ 1981؛
(30) جلال الدین محمدبن محمد مولوی ، کتاب مثنوی معنوی ، چاپ رینولد آلن نیکلسون ، تهران 1360 ش ؛
(31) عبداللّه بن محمد نجم رازی ، مرصاد العباد ، چاپ محمدامین ریاحی ، تهران 1365 ش ؛
(32) علی بن عثمان هجویری ، کشف المحجوب ، چاپ و. ژوکوفسکی ، لنینگراد 1926، چاپ افست تهران 1358 ش .

/ حسن سیّدعرب /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3680
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست