responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3491

 

تِرمِذی ، برهان الدین حسین محقق ، عارف سدة هفتم . او از سادات حسینی بوده است . تاریخ و محل ولادتش مشخص نیست ؛ بنا به شهرتش ، احتمالاً اهل ترمذ بوده است . بر لوح قبر او چند بیت فارسی نوشته شده که در آن تاریخ تولد وی 561 ذکر شده است (جامی ، ص 460؛ گولپینارلی ، ص 97ـ 98) اما این کتیبه متعلق به قرون اخیر است و به گفتة گولپینارلی (همانجا) تاریخ تولد و وفات ترمذی در آن اشتباه است . ترمذی در جوانی مرید بهاءالدین محمدولد * مشهور به بهاءولد، پدر جلال الدین مولوی * ، شد (افلاکی ، ج 1، ص 34، 69، 71). وی دوازده سال ریاضت کشید و مکاشفات بسیاری به او دست داد، به طوری که در خراسان و ترمذ و بخارا و دیگر جایها او را سیدِ سِرّدان (دانای راز) می گفتند و حتی مرشدش وی را به این لقب می خواند و از مقام او تجلیل می کرد (همان ، ج 1، ص 40، 56، 61، 71). لقب دیگر وی «فخرالمجذوبین » بود. او بر دانشهای زمان خود نیز وقوف داشت و در علوم طبی و حکمت الاهی ممتاز بود (همان ، ج 1، ص 63؛ گولپینارلی ، ص 95ـ96). سلسلة ذکر او را، از طریق بهاءولد، به امام علی علیه السلام می رسانند (افلاکی ، ج 2، ص 998).

هنگامی که بهاءولد از بلخ هجرت کرد، ترمذی نیز به شهر ترمذ رفت و در آنجا منزوی شد. پس از چندی به طلب شیخ خود به قونیه رفت ، ولی هنگامی به آنجا رسید که نزدیک یک سال از وفات بهاءولد (628) گذشته بود. وی چند ماهی در مسجد سنجاری معتکف شد و پس از آن به تربیت جلال الدین مولوی همت گماشت (همان ، ج 1، ص 56 ـ57؛ سلطان ولد، ص 194). بنا بر پاره ای روایات ، سابقة آشنایی مولوی با ترمذی به روزگار حیات پدرش و هنگام اقامت در بلخ می رسد و در آن هنگام ترمذی ، اتابک و للة مولوی بوده است (افلاکی ، ج 1، ص 58، 80؛ سپهسالار، ص 11). در نخستین ملاقاتهایی که برهان الدین در قونیه با مولوی داشت ، او را در انواع علوم دینی و یقینی و فنون قال نادر یافت و از مولوی خواست تا همانگونه که در علم قال کامل است ، در علم حال که علم انبیا و اولیاست ، نیز سلوک کند تا در ظاهر و باطن وارث پدر گردد. مولوی نیز مرید او گشت و نُه سال ، حقایق و معارف را از او آموخت و با راهنمایی او به ریاضت و مجاهدت پرداخت (افلاکی ، ج 1، ص 58). به روایتی دیگر، مولوی از قونیه با ترمذی سفر کرد، ترمذی در قیصریه ماند و او رهسپار دمشق شد و به مدرسة مقدمیه رفت و پس از هفت سال و به قولی چهار سال اقامت در دمشق ، هنگام بازگشت به قونیه ، ترمذی در قیصریه به او پیوست و باهم به قونیه آمدند (همان ، ج 1، ص 81، قس ص 77).

افلاکی شرحی از ملاقات شهاب الدین سهروردی ، نگارندة عوارف المعارف ، با ترمذی در قونیه آورده است (همان ، ج 1، ص 72). به نظر گولپینارلی اگر هم ملاقاتی میان این دو روی داده باشد در قونیه نبوده است (ص 95).

ترمذی پس از سالها اقامت در قونیه ، عزم قیصریه کرد و مولانا که نخست رضایت نمی داد بالاخره موافقت کرد و ترمذی به آنجا رفت . حاکم شهر، دستوراعظم شمس الدین اصفهانی ، که از کارگزاران سلجوقیان روم بود، در جرگة مریدان وی در آمد. وی در این شهر بر «کوه علی » روز و شب به مناجات مشغول بود. همچنین گاه به بیان اسرار و حقایق عرفانی می پرداخت (افلاکی ، ج 1، ص 59 ـ60، ج 2، ص 1014).

ترمذی بیانی مؤثر و دل انگیز داشت و به گفتة بهاءالدین سلطان ولد * ، فرزند مولانا، در ایراد سخنان و نکته های لطیف ، از اولیا و عارفان گذشته پیشی گرفته بود (ص 179). سلطان ولد به ترمذی حرمت فراوان می نهاد و هنگام تشریح مسائل عرفانی ، تصریح می کرد که «این معانیِ غریبِ نادر، بخشایشِ سیدبرهان الدین ... است » (همانجا). جاذبة ترمذی چندان بود که مولوی برای دیدار او به قیصریه سفر می کرد (افلاکی ، ج 1، ص 84).

ترمذی ، علاوه بر مولوی ، مریدان دیگری نیز تربیت کرد،

از جمله صلاح الدین زرکوب * که مولانا او را فرزند جان

و دل سید، و خلیفة بالاستقلال وی شمرده است . کرامات متعددی نیز به ترمذی نسبت داده اند (افلاکی ، ج 1، ص 59،

61، 65، 67، 84؛ مولوی ، 1363 ش ، ص 34). میان ترمذی

و شمس تبریزی * نیز علایقی وجود داشته است و شمس تبریزی در مقالات خود به پاره ای از احوال و اقوال وی

اشاره کرده است ( رجوع کنید به ج 1، ص 212، ج 2، ص 67، 130ـ131، 157). شمس تبریزی (ج 2، ص 131) ترمذی را نسبت به مولوی از نظر حال و مولوی را نسبت به ترمذی از نظر علم

برتر می دانسته است .

بنا بر قراین موجود، ترمذی در حدود 638 ـ 639 وفات یافته است ( رجوع کنید به گولپینارلی ، ص 97). شمس الدین اصفهانی و بزرگان دیگر شهر او را با شکوه بسیار تشییع کردند و در قیصریه به خاک سپردند. بنا بر روایتی ، چندین بار عمارتی بر مزار او بنا کردند که منهدم شد تا اینکه شبی ترمذی را به خواب دیدند که آنان را از این کار منع می کرد. شمس الدین اصفهانی پس از چهلم ترمذی ، مولوی را از این حادثه مطّلع ساخت ؛ مولوی برای زیارت تربت او به قیصریه رفت و از نو عُرسی برگزار کردند. وی کتب و جزوه های ترمذی را گرد آورد و برخی را به رسم تبرک و یادگار به شمس الدین اصفهانی بخشید و به قونیه بازگشت (افلاکی ، ج 1، ص 67ـ69؛ وامبری ، ص 262).

اطلاعات دولتشاه سمرقندی (ص 214) در بارة اینکه ترمذی ، شیخِ بهاءولد و مولوی بوده و به همراه بهاءولد به شام و حجاز رفته و در شام درگذشته و هنگام وفات ، بهاءولد را وصیت کرده و از گشایش کار او در روم خبر داده است ، موثق نیست (فروزانفر، ص 35).

ترمذی ــ چنانکه از زندگینامه اش بر می آید ــ اغلب در حالت جذبه به سر می برده و از او اثری که خود تألیف کرده باشد، برجای نمانده است ، ولی تقریرات او را برخی از مریدانش به صورت کتاب در آورده اند (ترمذی ، مقدمة فروزانفر، ص یا)، از جمله : 1) معارف که مجموعه ای است از مقالات و مواعظ تقریری او در فاصلة سالهای 629 تا 638، هنگام اقامت در آسیای صغیر (بلاد روم )، که یک یا چند تن از حاضران آنها را مرتب و مدون ساخته اند (همان مقدمه ، ص یب ـ یج ). ترمذی در این کتاب ، در بارة بسیاری از مسائل عرفانی بروشنی

بحث کرده است ، ازینرو می توان معارف او را در شمار مآخذ اصلی تصوف به شمار آورد و از جهت وضوح و صراحت در بیان اسرار تصوف ، بر بسیاری از آثار صوفیان ترجیح داد. این اثر همچنین مشتمل است بر تفسیر و شرح صوفیانة بسیاری از آیات و احادیث و نیز ایراد نکته های دقیق و تازه در بیان آنها (همان ، ص ید).

نثر معارف ساده و روان و خالی از تکلف است و مطالب بدون بسط و تفصیل ولی جامع و قاطع بیان شده است . چون این اثر مجموعة تقریراتی است که در مجالس بیان شده ، مانند سایر کتب صوفیه ، مرتب بر ابواب و فصول نشده و عاری از نظم منطقی است ، و آنجا که اصلاح و تهذیب نشده ، نمودار نثر محاوره ای صوفیان و مجالس عرفانی است ، هرچند شور و گرمیِ آثار بعضی از صوفیان ، مانند عین القضات ، را ندارد (همان ، ص یط ـ ک ). مطالعة این اثر، با توجه به سهم ترمذی در تربیت مولوی و تأثیرش بر وی ، برای تحقیق در احوال و افکار و حوزة عرفانی مولوی نیز سودمند است (همان ، ص یه ـ یو).

معارف به اهتمام بدیع الزمان فروزانفر از روی دو نسخة خطی تصحیح و چاپ شده است . در مقدمة مفصّل مصحح ، دلایل متعددی بر صحت انتساب کتاب به ترمذی و رد قراین نفی این انتساب آمده است (همان ، ص ه ـ یج ). نسخة دیگری از مواعظ و سخنان ترمذی موجود است که از نسخة چاپی یاد شده بسیار مفصّلتر است و ضمن آن مطالبی در نکوهش فلاسفه و نیز در بارة معتزله و اسماعیلیه و اعتقاد به حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف آمده است . همچنین اشعاری به آن راه یافته است و نامی از ناصرخسرو در آن دیده می شود که در نسخة چاپی نیست (گولپینارلی ، ص 61ـ63).

2 و 3) تفسیر سورة محمّد و سورة فتح که هر دو به فارسی است و طرز عبارت و ادای مطالب در هر دو نزدیک به عبارات معارف است ، به همین دلیل و نیز به دلیل وجود مشابهتهای دیگر می توان آن دو را هم از تقریرات وی شمرد. این دو رساله ، ترجمه و تقریر گونه ای از تفسیر سلمی ( رجوع کنید به حقایق التفسیر * ) با اندک تصرفی در بعضی موارد است (ترمذی ، مقدمة فروزانفر، ص کج ـ کو).

ترمذی با وجود رغبت به عزلت و اعراض از دنیا و خلق ، اهل بحث و تحقیق و مطالعه بوده و این معنی را معاصران وی نیز که به دیدة انکار در او می نگریسته اند، تصدیق کرده اند. وی همچنین اهل مجاهده و سیر و سلوک باطن بوده و لطافت ذوق و دلبستگی اش به اشعار و کلمات حکیمانه ــ خصوصاً سروده های سنایی ، که از آنها بسیار اقتباس کرده ــ از معارف وی آشکار است (همان مقدمه ، ص یج ـ ید؛ سپهسالار، ص 119).

در آثار ترمذی استفاده هایی از قصصِ مرتبط با ائمة شیعه و روایات اهل بیت نیز به چشم می خورد، از جمله داستان مردی که بر روی علی علیه السلام آب دهان انداخت (ترمذی ، ص 2ـ 3؛ نیز رجوع کنید به مولوی ، 1378 ش ، ج 1، دفتر اول ، ص 164ـ 169، بیت 3729ـ 3850؛ برای مآخذ شیعی آن رجوع کنید به ابن شهرآشوب ، ج 2، ص 115؛ مجلسی ، ج 41، ص 51؛ نوری ، ج 3، ص 220)، نیز حدیث منسوب به امام صادق علیه السلام در بارة مجاهده (ص 20؛ قس تهانوی ، ج 1، ص 198) و دو بیت در بارة شناخته شدن انسان با سخن خویش (ص 42) که مضمون آن بر گرفته از سخن امام علی علیه السلام است ( رجوع کنید به ابن ابی الحدید، ج 20، ص 294) و مولوی نیز آن را به نظم کشیده است (ج 1، دفتر اول ، ص 368، بیت 791). همچنین مضمون آنچه در تفاوت فرشتگان و شیاطین و آدمیان آورده ، بر گرفته از کلام امام علی و امام صادق علیهماالسلام است (ترمذی ، ص 45؛ مجلسی ، ج 57، ص 299) که مولوی نیز آن را به نظم در آورده است (ج 2، دفتر چهارم ، ص 607ـ 608، بیت 1496ـ 1525).

ترمذی مانند مرشدش ، بهاءولد، فلسفه را نکوهش می کرد و معتقد بود که فیلسوفان به دانش حقیقی دست نیافته اند، از جمله می گفت که فخررازی به دوازده علم وقوف دارد ولی هنوز از آن علوم وارستگی نیافته و آنها را از یاد نبرده است . با اینهمه ، اصحاب استدلال را بر مقلدان ترجیح می نهاد و دلیل را تا وصول به مرحلة بصیرت ضروری می دانست . وی ملامتی بودن را برترین مرتبة حقیقت و قلندریه را در خور ستایش می شمرد (گولپینارلی ، ص 95ـ96؛ ترمذی ، ص 27). با آنکه در اول حال پیوسته به یارانش سفارش می کرد که خصوصاً در عبادت و روزه اهتمام تمام نمایند (افلاکی ، ج 1، ص 65ـ66)، در اواخر زندگی که پیوسته در اوج استغراق و جذبه بود، توجه کافی به فرایض خویش نداشت (همان ، ج 1، ص 64ـ 65).

جلال الدین مولوی ارادت فراوانی به ترمذی داشت و به ذکر مناقب او می پرداخت ، چنانکه به مناسبت از ترمذی در مثنوی (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، دفتر دوم ، ص 233، بیت 1320) یاد کرده و سخنان او را در فیه مافیه (ص 16، 111، 207، 219) نقل کرده است . مولوی تأثیر بسیاری از او گرفت . مقایسة مثنوی با آثار ترمذی ، مشابهتهای این دو اثر و اخذ و اقتباسهای مولوی را از ترمذی آشکار می کند، از جمله : پاسخ عیسی به این پرسش که «چیست در هستی زجمله صعبتر» (ترمذی ، ص 3؛ مولوی ، ج 2، دفتر چهارم ، ص 550، بیت 113ـ 115)، همانندی اهل بیت پیامبر به سفینة نوح (ترمذی ، ص 25؛ مولوی ، ج 2، دفتر چهارم ، ص 567، بیت 537 ـ540)، نماز نور چشم پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم است (ترمذی ، ص 17؛ مولوی ، ج 1، دفتر دوم ، ص 309، بیت 3240)، الفقرُ فخری (ترمذی ، ص 26؛ مولوی ، ج 2، دفتر پنجم ، ص 740، بیت 715)، «من کان للّه کان اللّه له » (ترمذی ، ص 28؛ مولوی ، ج 1، دفتر اول ، ص 89 ، بیت 1942)، و دنیا مردار است (ترمذی ، ص 31؛ مولوی ، ج 2، دفتر ششم ، ص 1049، بیت 3474). همچنین در هر دو کتاب تعبیرات و مضامین مشترک وجود دارد، مثلاً تفاوت آن «أنا» که فرعون گفت با آنکه منصور حلاج گفت (ترمذی ، ص 26؛ مولوی ، ج 1، دفتر دوم ، ص 279، بیت 2525ـ 2526)، ذوالفقار علی علیه السلام را همو تواند به کار گرفت و نه نامردان و مخنّثان (ترمذی ، ص 6؛ مولوی ، ج 2، دفتر پنجم ، ص 823، بیت 2502)، آب دریا به قدر کوزه (ترمذی ، ص 7؛ مولوی ، ج 1، دفتر اول ، ص 6، بیت 20)، تفسیر شعری از سنایی با مطلع «آسمانهاست در ولایت جان » (ترمذی ، ص 56؛ مولوی ، ج 1، دفتر اول ، ص 93ـ94، بیت 2039ـ2049) و شیخ آن کسی است که مویش سپید شده باشد (ترمذی ، ص 35؛ مولوی ، ج 1، دفتر سوم ، ص 411، بیت 1790).


منابع :
(1) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره 1385ـ1387/1965ـ1967، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(2) ابن شهرآشوب ، مناقب آل ابی طالب ، چاپ هاشم رسولی محلاتی ، قم ( بی تا. ) ؛
(3) احمدبن اخی ناطور افلاکی ، مناقب العارفین ، چاپ تحسین یازیجی ، آنکارا 1959ـ1961، چاپ افست تهران 1362 ش ؛
(4) برهان الدین ترمذی ، معارف : مجموعة مواعظ و کلمات سیّدبرهان الدّین محقّق ترمذی ، بهمراه تفسیر سورة محمد ( ص ) و فتح ، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران ?( 1339 ش ) ؛
(5) محمداعلی بن علی تهانوی ، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون ، چاپ محمد وجیه و دیگران ، کلکته 1862، چاپ افست تهران 1967؛
(6) عبدالرحمان بن احمد جامی ، نفحات الانس ، چاپ محمود عابدی ، تهران 1370 ش ؛
(7) دولتشاه سمرقندی ، تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی ، چاپ محمد عباسی ، تهران ?( 1337 ش ) ؛
(8) فریدون بن احمد سپهسالار، زندگینامة مولانا جلال الدّین مولوی ، تهران 1368 ش ؛
(9) محمدبن محمد سلطان ولد، ولدنامه ، چاپ جلال همائی ، تهران ?( 1316 ش ) ؛
محمدبن علی شمس تبریزی ، مقالات شمس تبریزی ، چاپ محمدعلی موحد، تهران

(10) 1369 ش ؛
(11) محمدحسن فروزانفر، رساله در تحقیق احوال زندگانی مولانا جلال الدین محمد مشهور بمولوی ، تهران 1366 ش ؛
عبدالباقی گولپینارلی ، مولانا جلال الدّین : زندگانی ، فلسفه ، آثار

و گزیده ای از آنها ، ترجمه و توضیحات توفیق سبحانی ، تهران

(12) 1370 ش ؛
(13) مجلسی ؛
(14) جلال الدین محمدبن محمد مولوی ، کتاب فیه مافیه ، چاپ بدیع الزمان فروزانفر، تهران 1358 ش ؛
(15) همو، مثنوی معنوی ، بر اساس نسخة قونیه ، چاپ عبدالکریم سروش ، تهران 1378 ش ؛
(16) همو، مکتوبات مولانا جلال الدّین ، تهران 1363 ش ؛
(17) حسین بن محمدتقی نوری ، مستدرک الوسائل ، چاپ سنگی تهران 1318ـ1321، چاپ افست تهران 1382ـ1383؛
(18) آرمین وامبری ، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه ، ترجمة فتحعلی خواجه نوریان ، تهران 1337 ش .

/ اکبر ثبوت /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3491
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست