responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3201

 

تبادر ، اصطلاحی در اصول فقه ، در مبحث الفاظ . تبادر در لغت به معنای پیش دستی کردن ، پیشی گرفتن ، شتاب کردن ، مسابقه دادن و بردن مسابقه است (فراهیدی ؛ صاحب بن عبّاد؛ زمخشری ؛ ابن منظور؛ فیّومی ؛ فیروزآبادی ؛ طریحی ؛ معلوف ، ذیل «بدر»). مفهوم اصطلاحی تبادر در مآخذ ادبی و بویژه در منابع اصول فقه ، خطورِ معنا به ذهن در هنگام کاربرد یا شنیدن لفظ است . به نظر بسیاری از ادیبان و فقیهان ، تبادر مهمترین نشانة حقیقی بودن معنا برای یک لفظ (حقیقت ) است ، البته مشروط بر آنکه دلالت لفظ بر معنا مستند به خود لفظ باشد نه به قرینه ای حالی یا مقالی از قبیل شهرت ، کثرت اطلاق و کاربرد؛
بنابراین ، الفاظی که علاوه بر معنای حقیقی ، یک یا چند معنای مجازی نیز دارند، آن معنایی که از خود لفظ و بدون هیچ قرینه ای به ذهن متبادر می شود، معنای حقیقی آن است (رجوع کنید به اسمندی ، ص 30؛
آمدی ، ج 1، ص 56؛
بخاری ، ج 1، ص 164؛
تفتازانی ، ص 350؛
ابن شهید ثانی ، ص 29ـ30، 35؛
تونی ، ص 60؛
میرزای قمی ، ج 1، ص 13؛
حائری اصفهانی ، ص 32؛
روزدری ، ج 1، ص 90ـ92؛
آخوندخراسانی ، ج 1، ص 25؛
مظفر، ج 1، ص 23).

از دیدگاه اصولیان ، حضور معنا در ذهن به هنگام کاربرد لفظ ، یا به سبب وجود قرینه است یا به سبب وضع لفظ در آن معنا و با انتفای فرض نخست ، استناد تبادر به وضع و دلالت آن بر معنای حقیقی ثابت می شود؛
بنابراین ، تبادر معلول وضع و کاشفِ از آن است (رجوع کنید به مظفر، همانجا؛
صدر، حلقة اول ، ص 92؛
فیّاض ، ج 1، ص 113).

تبادر علاوه بر آنکه برای شناختن معنای حقیقی الفاظ به کار می آید، در تشخیص حدود دقیق و لوازم معنای یک لفظ نیز کاربرد دارد (روزدری ، ج 1، ص 87). همچنین به تصریح برخی علمای اصول ، با تبادر می توان به معنای مجازی لفظ هم پی برد، زیرا تبادرِ هر معنا غیر از معنای مفروض از یک لفظ ، نشان دهندة مجازی بودن آن است (رجوع کنید به آمدی ؛
بخاری ؛
میرزای قمی ؛
حائری اصفهانی ، همانجاها؛
روزدری ، ج 1، ص 71ـ72). برخی مؤلفان این توضیح را نپذیرفته و گفته اند که مطابق تعریف مذکور، معانی مختلف در لفظ مشترک باید نسبت به هم مجازی شمرده شود، در حالی که این امر نادرست است . شماری از اصولیان پاسخ گفته اند که در لفظ مشترک ، آنچه در ابتدا به ذهن متبادر می شود، تمامی معانی آن یا یکی از معانی به طور نامعیّن است نه یک معنای خاص و معیّن (رجوع کنید به آمدی ، ج 1، ص 56 ـ57؛
حائری اصفهانی ، ص 33؛
روزدری ، ج 1، ص 73ـ74).

اصولیان مواردی مانند مجاز مشهور یا مجاز منقول را از شمول تعریف تبادر خارج دانسته اند، زیرا از دیدگاه آنان ، کاربرد الفاظ در اینگونه معانی معمولاً مستند به قراینی هر چند عام ، مانند شهرت ، است و به خود لفظ استناد نمی یابد. به نظر برخی ، در مجاز مشهور، ممکن است که قرینه مخفی و پنهان باشد، ولی چنین احتمالی بسیار نادر بوده و در علامت بودن تبادر تأثیری ندارد و بعلاوه می توان اصل عدم قرینه را جاری نمود (رجوع کنید به آمدی ، ج 1، ص 56؛
میرزای قمی ، ج 1، ص 14؛
حائری اصفهانی ، همانجا).

برخلاف نظر شماری از عالمان اصول (رجوع کنید به حسینی فیروزآبادی ، ج 1، ص 45)، آخوند خراسانی و به تبع وی بسیاری از اصولیان متأخر، بر آن اند که به هنگام شک و تردید نسبت به اینکه ظهور لفظ در یک معنا آیا مستند به وضع آن است یا مستند به وجود قرینه ای داخلی یا خارجی ، نمی توان با استناد به اصل عدم قرینه ، تبادر و در نتیجه موضوعٌله یعنی معنای حقیقی را ثابت کرد، زیرا این اصل تنها برای احراز معنای مراد، در جایی که احتمال وجود قرینه داده می شود، قابل استناد است نه برای تعیین اینکه معنای مراد آیا مفهوم حقیقی لفظ است یا معنای مجازی آن (آخوند خراسانی ، ج 1، ص 25، 28؛
سبحانی ، ج 1، ص 58؛
فیّاض ، ج 1، ص 115؛
جلالی مازندرانی ، ج 1، ص 125).

مهمترین اشکال نسبت به دلالت تبادر بر معنای حقیقی اشکال معروفِ دَوْر است . به موجب این اشکال ، تبادر برای کسی حاصل می شود که نسبت به وضع لغت ، دانا و آگاه باشد، یعنی تبادر متوقف بر علم به وضع است و بنابراین اگر علم به وضع لفظ و تشخیص معنای حقیقی آن موقوف به تبادر باشد، دور پیش می آید. اصولیان به این اشکال پاسخهای متعددی داده اند، از جمله گفته اند که تبادرِ معنا نزد شخصِ آگاه به وضع لغت ، برای دیگران علامتِ حقیقت است . پس میان دو علم مزبور تغایر وجود دارد، زیرا علم غیر اهل لغت متوقف بر تبادر و تبادر متوقف بر علم اهل لغت است و دوری در کار نخواهد بود (رجوع کنید به میرزای قمی ، ج 1، ص 13؛
حائری اصفهانی ، همانجا؛
روزدری ، ج 1، ص 76؛
آخوند خراسانی ، ج 1، ص 25؛
بروجردی ، ج 1، ص 67؛
مظفر، ج 1، ص 23ـ25؛
فیّاض ، ج 1، ص 114؛
برای پاسخهایی دیگر رجوع کنید به حائری اصفهانی ، همانجا؛
روزدری ، ج 1، ص 76؛
آخوندخراسانی ، همانجا؛
اصفهانی ، ج 1، ص 78؛
بروجردی ، ج 1، ص 66؛
مظفر، ج 1، ص 24؛
فیّاض ، همانجا؛
سبحانی ، ج 1، ص 57؛
جلالی مازندرانی ، ج 1، ص 119ـ120؛
هاشمی ، ج 1، ص 164ـ165).

به نظر صدر (حلقة دوم ، ص 86 ـ87؛
نیز رجوع کنید به هاشمی ، ج 1، ص 165ـ170)، بر پایة دیدگاه مشهور اصولیان که وضع الفاظ را برای یک معنا امری قراردادی و وابسته به واضع می دانند، علامت بودن تبادر برای حقیقت نامعقول است ، ولی اگر این دیدگاه پذیرفته شود که وضع ، در واقع نوعی پیوند استوار میان تصور لفظ و تصور معنا در ذهن شنونده است و در این صورت وضع ، امری واقعی و خارجی خواهد بود؛
مثلاً برای کودک شیرخوار، شنیدن کلمة «ماما» برای تصور مادر خود کافی است ، هر چند وی علم به وضع این واژه ندارد. بر این اساس ، از آنجا که تبادر مشروط بر علم به وضع نیست ، بلکه علم به وضع نتیجة تبادر است ، اساساً اشکال دور مطرح نمی شود. صدر همچنین تبادر را هنگامی علامت حقیقی بودنِ معنا می شمارد که نزد عالمان به وضع ، شیوع و شمول (اِطّراد) داشته باشد تا احتمال استناد آن به قرینه منتفی گردد.

اشکال مهم دیگری که در بارة علامت حقیقت بودن تبادر در منابع اصولی مطرح شده ، این است که تبادر معنا از یک لفظ ، فقط حقیقی بودن کاربرد لفظ را در آن معنا در زمان تبادر اثبات می کند، ولی چگونگی وضع آن معنا در زمان سابق با تبادرِ متأخر ثابت نمی شود. به نظر برخی اصولیان ، با استناد به اصولی مانند «استصحاب قهقری » یا اصل عدم نقل یا اصل تشابه ازمنه ، می توان این اشکال را برطرف نمود و تبادر زمان حال را دالّ بر حقیقی بودن آن معنا در زمان پیشین نیز دانست ، مگر آنکه اجرای این اصول به دلایلی ممکن نباشد (بروجردی ، ج 1، ص 67؛
فیّاض ، ج 1، ص 114ـ 115؛
جلالی مازندرانی ، ج 1، ص 125).


منابع :
(1) محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی ، کفایة الاصول ، با حواشی ابوالحسن مشکینی ، چاپ سنگی تهران 1364ـ1367، چاپ افست ( بی تا. ) ؛


(2) علی بن محمد آمدی ، الاحکام فی اصول الاحکام ، چاپ جمیلی ، بیروت 1404/ 1984؛
(3) ابن شهید ثانی ، معالم الدین وملاذالمجتهدین ، تهران 1378؛
(4) ابن منظور؛
(5) محمدبن عبدالحمید اسمندی ، بذل النظر فی الاصول ، چاپ محمد زکی عبدالبر، قاهره 1412/ 1992؛
(6) محمدحسین اصفهانی ، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة ، قم 1414ـ 1415؛
(7) عبدالعزیزبن احمد بخاری ، کشف الاسرار عن اصول فخرالاسلام البزدوی ، چاپ محمدمعتصم باللّه بغدادی ، بیروت 1411/ 1991؛
(8) محمدتقی بروجردی ، نهایة الافکار ، تقریر آیة اللّه ضیاءالدین عراقی ، ج 1، قم 1364ش ؛
(9) مسعودبن عمر تفتازانی ، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح ، ( استانبول ) 1330، چاپ افست قم 1407؛
(10) عبداللّه بن محمد تونی ، الوافیة فی اصول الفقه ، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری ، قم 1415؛
(11) محمود جلالی مازندرانی ، المحصول فی علم الاصول ، تقریرات درس آیة اللّه جعفر سبحانی ، قم 1418؛
(12) محمدحسین بن عبدالرحیم حائری اصفهانی ، الفصول فی الاصول ، چاپ ابراهیم تبریزی ، تبریز 1350؛
(13) مرتضی حسینی فیروزآبادی ، عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول ، تهران 1392؛
(14) علی روزدری ، تقریرات آیة اللّه المجدّد الشیرازی ، قم 1409ـ1415؛
(15) محمودبن عمر زمخشری ، اساس البلاغة ، مصر 1972ـ1973؛
(16) جعفر سبحانی ، تهذیب الاصول ، تقریرات درس امام خمینی (ره )، قم 1363ش ؛
(17) صاحب بن عَبّاد، المحیط فی اللغة ، چاپ محمدحسن آل یاسین ، بیروت 1414/ 1994؛
(18) محمدباقر صدر، دروس فی علم الاصول ، بیروت 1978؛
(19) فخرالدین بن محمد طریحی ، مجمع البحرین ، چاپ احمد حسینی ، تهران 1362ش ؛
(20) خلیل بن احمد فراهیدی ، کتاب العین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی ، قم 1405؛
(21) محمداسحاق فیّاض ، محاضرات فی اصول الفقه ، تقریرات درس آیة اللّه خوئی ، قم 1410؛
(22) محمدبن یعقوب فیروزآبادی ، القاموس المحیط ، بیروت 1407/ 1987؛
(23) احمدبن محمد فیّومی ، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی ، بیروت : دارالفکر، ( بی تا. ) ؛
(24) محمدرضا مظفر، اصول الفقه ، بیروت 1403/ 1983؛
(25) لویس معلوف ، المنجد فی اللغة و الاعلام ، بیروت 1996؛
(26) ابوالقاسم بن محمدحسن میرزای قمی ، قوانین الاصول ، چاپ سنگی تهران 1308ـ1309، چاپ افست 1378؛
(27) محمود هاشمی ، بحوث فی علم الاصول ، تقریرات درس آیت اللّه محمدباقر صدر، قم 1417/ 1996.

/ سیدرضا هاشمی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3201
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست