responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3169

 

تاکُرُنّا ، نام یکی از ایالات («کُوَر»: جمعِ «کوره ») اندلس ازقرن دوم تا چهارم و پنجم / هشتم تا دهم و یازدهم ، دست کم تا شکل گیری طوایف ( = ملوک الطوایف ) . تا حدی عجیب است که در منابع عربی محدوده های این ایالتها با دقت مشخص نشده است ، ازینرو مجبوریم به حدود تقریبی که جغرافیدانها و مورخان وقت مشخص کرده اند، اتکا کنیم . این مطلب در بارة کورة تاکرنّا نیز صدق می کند، زیرا منابع در مورد این تقسیم بندی اداری مبهم اند. می دانیم که ناحیة اصلی آن رُنده / رونده * بوده که در عین حال یکی از استحکامات آن نیز به شمار می آمده است ، اگرچه طبق نظر ابن غالب رنده «اقلیم » یا ناحیه ای از کورة استجه (اثیخا ) را تشکیل می داده است . در این مورد باید به یاد آورد که سیرا دو رنده در زمانهای مختلف بخشی از استجه ، قرطبه (کوردوبا/ کوردووا) و اشبیلیه (سِویل ) را تشکیل می داده است . ابن سعید مغربی در مُغرِب (ج 1، ص 330) می گوید که شهر تاکرنّا مرکز کوره بود که بعدها ویرانه شد. شاید در مراحل نخست ورود مسلمانان ، آنجا محل استحکامات بوده که بعدها به ضرورت یا بر اثر تدابیر سیاسی ـ نظامی یا به سبب برخی دگرگونیهای اداری متروک شده است . گفتنی است که ابن سعید مطلب خود را در قرن هفتم / سیزدهم نوشته و ممکن است که توصیفات او مبتنی بر اطلاعات قدیمی بوده باشد.

از قلعه های اصلی تاکرنّا، بُبَسترو (رجوع کنید به بُبَشتر/ ببشترو * ) پناهگاه عمربن حفصون بوده است . وجود کوره ای بدین نام در این مکان قطعی به نظر می رسد؛
مکانی که به نوشتة کتاب مجهول المؤلف ذکر بلاد الاندلس ، یک جُند یا گروه نظامی از 125/ 743 تا چند سال بعد که فرمانروای ایالت با سربازانش برای بیعت با عبدالرحمان اول در پیش او حاضر شد، در آنجا مستقر شده بود. پس از این رویداد، نام تاکرنّا در میان کوره های اندلس ذکر می شود و ابن حیّان از فرماندارانی نام می برد که عبدالرحمان سوم در دوران حکومتش آنها را عزل یا نصب کرده است . رنده در قرن پنجم / یازدهم ، مقر طایفه ای بربر به نام بنویفرَن بود. این طایفه جزو زناته بودند و همان اواخر به این شبه جزیره آمده بودند (ابن ابّار، ج 2، ص 50، پانویس 2). بنویفرن سرزمین تاکرنّا را که زمانی مستقل بود، در 431/ 1039ـ1040 پس از مرگ حاکمِ مالقه (مالاگا)، ادریس مُتَأَیّد ( باللّه ) ، اشغال کردند و در همین سال هلال بن ابی قُرّه یَفرَنی شورش کرد و بار اول تا 445/ 1053ـ1054 حکومت راند. هنگامی که معتضد او را به مدت چهار سال در اشبیلیه به زندان افکند، پسرش بادیس جانشین او شد، اما چنان ظالمانه رفتار کرد که پدرش پس از آزادی از زندان در 449/ 1057ـ 1058 و به دست آوردن قدرت دوباره ، او را اعدام کرد. هلال کمی بعد درگذشت و پسر دیگرش ، ابونصر فَتوح ، جانشین او شد، اما بر اثر شورش یکی از فرماندهانش که با معتضد هم پیمان شده بود، این امیرنشین در 457/ 1065 جزو پادشاهی اشبیلیه شد. این منطقه در 484/ 1091 به دست مرابطون افتاد. طبق گزارش ابن ابّار (ج 2، ص 242) در آخرین مرحلة قدرت این سلسله ، به مثابة جزوی از روند مشهود در بخشهای دیگر اندلس ، ابوالقاسم اَخْیَل بن ادریس شورش کرد (نیز رجوع کنید به ابن سعید مغربی ، ج 1، ص 335). اما به نظر می رسد که مدت آن کوتاه بوده ، چون متعاقب آن مردم تاکرنّا ابوالغَمْربن شائب بن غرّون را مجدداً به قدرت بازگرداندند. بیدق اظهار می کند که اشغال منطقه در دورة موحّدون بدون جنگ صورت گرفت . سرانجام این ناحیه ، بخشی از سلطان نشین نصری ( بنونصر ) غرناطه (گرانادا) شد و در 890/ 1485 سلاطین کاتولیک آن را تصرف کردند.

در جامعة تاکرنّا، عنصر بربر اهمیت داشت و شامل عَوْسَجه ــ که احتمالاً در زمان فتح وارد آنجا شده بودند ــ و زَجاجِله از قبیلة اِتّافْت ، بخشی از نَفْزه ، می شد. در دورة امیرنشینیِ قرطبه ، زجاجله مقامات عالیرتبه ای برای دربار تأمین کردند. در طول قرن پنجم / یازدهم ، گروههای جدید بربر با بنویفرن وارد منطقه شدند. به هنگام فتح منطقه ، جمعیت مسیحی درخور توجهی در آنجا وجود داشته است که برخی از آنان احتمالاً تغییر آیین داده «مُوَلَّد» شدند و برخی دیگر به دین خود وفادار مانده «مُزَرَب » گردیدند. از زمرة این مسیحیان ، نیاکان عمربن حَفصون بودند که جدّ بزرگش ، جعفر، در دورة حَکَم اول در تورّشیلّا ، واقع در کورة ریّه (مالقه / مالاگا)، اقامت گزیده بود. شخصیتهای عرب تبار نیز در تاکرنّا معروف بودند. در قرن پنجم / یازدهم ، خاندان لَخْمیان از تبار بنوحکیم ، نظیر دیگران ، اشبیلیه را به قصد رنده ترک کردند (مقّری ، ج 1، ص 328). تاریخ ظهور خاندان اَزْد عرب در آنجا نامعیّن است ؛
مُقْری عمربن عبدالمجیدالرُندی (548ـ609/ 1153ـ1213)، از مشاهیر این خاندان بود (همان ، ج 5، ص 605). تاریخ ورود خاندان جُذام نیز نامعیّن است . قاضی و حافظ مشهور، ابوحجّاج یوسف جذامی مُنتِشاقِری ، از افراد این خاندان است (همانجا). وی معلم ابن خطیب بود و تا قرن هشتم / چهاردهم در رنده و مَربِلّه به حرفة خود اشتغال داشت . سرانجام باید از چند خانوادة یهودی ، از جمله خانوادة الیاس بن صَدّود، پزشک قرن ششم / دوازدهم ، یاد کرد.

مؤلف کتاب ذکر بلاد الاندلس اظهار می دارد که تاکرنّا کوههای فراوان دارد و دارای قلعه های دست نیافتنی متعدد بوده است ، و رنده مکانی باستانی با زمینهای حاصلخیز و مراتع خوب و مزایای دیگر بوده ، از جمله رستنی معطّر و پرخواهان کوهستانی به نام درخت گیلاس مَهلِب داشته است .


منابع :
(1) ابن ابّار، کتاب الحُلة السّیراء ، چاپ حسین مونس ، قاهره 1963، ج 2، ص 49، 241ـ244؛
(2) ابن حیّان ، المقتبس ، ج 5، چاپ چالمتا، مادرید 1979، فهرست ؛
(3) ابن سعید مغربی ، المغرب فی حلی المغرب ، چاپ شوقی ضیف ، قاهره 1964؛
(4) احمدبن محمد مقّری ، نفح الطیب ، چاپ احسان عباس ، بیروت 1388/1968؛


(5) C. Ruis de Almodئvar, "Notas para el estudio de la taifa berإber de Ronda: los Banu ¦I ¦fra ¦n", Andalucia islؤmica . Textos y estudios , II - III (1981-1982), 5-106;
(6) Abu ¦Bakr b. ـ Al ¦âBayd ¢h ¢ak ¤, Ta ف r i ¦k ¢h ¢, tr. Le ¨vi-Provenµal, in Documents inإdits d'histoire almohade , Tetuan 1957, index: D ¢h ¢ikr bila ¦d al-Andalus, ed. and tr. L. Molina, Madrid 1983, 20-21, 60, 92;
(7) Ibn Gha ¦lib, Farh ¤a , tr. Vallvإ, in Anuario de Filologia , I (1975), 384;
(8) L. Torres Balbas, "La acropol âs musulmana de Ronda", Al- Andalus , IX (1944), 449-481;
(9) J. Vallvإ, " De nuevo sobre Bobastro", Al- Andalus , XXX (1965), 139-174;
(10) M a . J. Viguera, Noticias dispersas sobre Ronda musulmana , in Actas XII Congreso UE ¦AI, Malaga 1984 , Madrid 1986, 757-769;
(11) Viguera, Los reinos de taifas y las invasiones magribصes , Madrid 1992, index.

/ فاطیما رولدن کاسترو ( د. اسلام ) /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 3169
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست