responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2925

 

پیرجمال اردستانی ، عارف و شاعر و نویسندة مشهور ایرانی در قرن نهم . وی متخلص به جمالی ، ملقَّب به جمال الدّین و معروف به عاشق اصفهانی بود و لقب طریقتی وی محمدشاه است (رفیعی مهرآبادی ، بخش 2، ص 351؛ چیمه ، ص 269). در نام وی اختلاف هست ؛ بعضی او را محمد و برخی احمد خوانده اند (هدایت ، تذکرة ریاض العارفین ، ص 72؛ مدرس تبریزی ، ج 1، ص 312). سعید نفیسی (ج 1، ص 244) از او با عنوان «فضل الله احمد» یاد کرده است . از تاریخ ولادت ، نام پدر و شرح حال او اطلاع دقیقی در دست نیست . در بعضی آثارش ، با اشاره ای به نیاکان خود، می گوید که از شیراز و اهل ادب و هنر بوده اند. گفته اند که در ده کچویه سنگ ، در نزدیکی شهر اردستان ، متولد شده است . ظاهراً بخش عمده ای از زندگی خود را در محلة فهرة اردستان گذرانده است . از آثار او برمی آید که در آغاز به تحصیل علوم رسمی پرداخته بود، اما مدتی بعد آن را رها کرد و به سیر و سیاحت روی آورد (هدایت ، تذکرة ریاض العارفین ، همانجا؛ رفیعی مهرآبادی ، بخش 2، ص 350، 352؛ پیرجمال اردستانی ، مرآة الاءفراد ، مقدمة انیسی پور، ص 18) و، از جمله ، به خراسان ، تبریز، شیراز، لیلاز، هند، مصر، حلب ، دمشق ، مکه ، روم ، چین و ترکستان سفر کرد (پیرجمال اردستانی ، شرح الکنوز ، گ 86ر؛ همو، نورٌعلی نور ، ص 435).

پیرجمال ، طی زیارتهایش ، در مکه با راهنمایی پیرمردی ناشناس به جستجوی پیر و مرشدی برخاست و عاقبت دست ارادت به سوی پیر مرتضی اردستانی (ولادت 784)، فرزند امیرشمس الدین محمد اردستانی ندیم شاه منصور (مقتول 795)، دراز کرد و از او خرقه گرفت (پیرجمال اردستانی ، دیوان ، مقدمة میرعابدینی ، ص ده ؛ آذربیگدلی ، ص 160). پیرجمال در بسیاری از آثار خود، بارها پیرمرتضی را ستوده و او را از بزرگان عرفا دانسته و حکایاتی از او نقل کرده است ( مرآة الاءفراد ، ص 207).

سلسلة ارادت و اتصال طریقت پیرجمال ، از طریق پیر مرتضی ، به چند واسطه ، به شیخ ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی * می رسد (قس شیروانی ، ص 348؛ معصوم علیشاه ، ج 2، ص 355). سلسله ای به پیرجمال نسبت داده اند که به «پیرجمالیه » یا «جمالیه » شهرت یافته است و آن را یکی از سلسله های منشعب از سهروردیه * دانسته اند (زرین کوب ، 1369 ش ، ص 82؛ مدرس تبریزی ، همانجا؛ عزالدین کاشانی ، مقدمة همایی ، ص 31). به قولی (چیمه ، ص 267، 271) این سلسله در ایران از شعب دیگری که به سهروردی منتهی می شده معروفتر بوده ، و تعلیمات شیخ فخرالدین عراقی را نیز همین سلسله در ایران منتشر کرده است . رؤسای سلسلة پیرجمالیه عبارت اند از: پیراسحاق ، پیرعلی ، پیرحسین ، پیربابا صابر، سلطان سیدلطیف ، شیخ محمدعلی ، سیدعلاءالدین و شیخ عارف (باباعارف )، که یکی بعد از دیگری ، ریاست این سلسله را برعهده داشته اند (هاشمی ، ص 189).

پیرجمال در عهد شاهرخ پسر امیرتیمور و اخلاف او می زیسته است . وی در آثارش به اوضاع سیاسی زمان خود و به بعضی از سلاطین عصرش اشاره کرده و گاه آنان را ستوده و گاه نکوهیده است (معصوم علیشاه ، همانجا؛ پیرجمال اردستانی ، شرح الکنوز ، گ 83 پ ، 86 ر؛ همو، دیوان ، ص 36ـ37، مقدمة میرعابدینی ، ص شانزده ). در رسالة محبوب الصدیقین (ص 266) پیرجمال از ملاقات خود با الغ بیگ بن شاهرخ (حک : 850ـ853) در سمرقند سخن می گوید. به گزارش بیشتر منابع ، پیرجمال در 879 وفات یافته (هدایت ، تذکرة ریاض العارفین ، ص 55؛
معصوم علیشاه ، همانجا)، اما حسن روملو (ج 11، ص 603) سال وفات وی را در 886 و بلوشه آن را 901 نوشته است (به نقل صفا، ج 4، ص 455). برخی گفته اند که او شهید شده است (هدایت ، اصول الفصول ، ص 487). او در کنار قبر پیر خود، در بقعة پیرمرتضی ، واقع در محلة فهرة اردستان و مجاور مسجد سفید سردشت ، به خاک سپرده شد (قس سخاوی ، ج 6، ص 171 که محل وفات پیرجمال را بیت المقدس دانسته است ). ملامحمدصادق اردستانی * ، از حکمای معروف قرن یازدهم و دوازدهم ، و ملارمضانعلی نیستانی متخلص به کوچکعلی از نوادگان او بوده اند (رفیعی مهرآبادی ، بخش 1، ص 46، بخش 2، ص 350، 384؛
آقابزرگ طهرانی ، ج 9، قسم 3، ص 924).از جمله مریدان او فضل الله بن روزبهان خنجی * ، از شعرا و خوشنویسان و عرفا و مؤلفان قرن نهم و اوایل قرن دهم ، بوده است . به گفتة سخاوی (همانجا) او دربارة مناقب پیر و مرشدش جمال اردستانی ، کتابی تألیف کرده بود.

پیرجمال از ائمه علیهم السلام و خلفای راشدین با احترام یاد کرده ، اما گرایش شیعی وی بیشتر بوده و این نکته از نوشته ها و تألیفات او بخوبی روشن می شود؛
وی در تمجید ائمة شیعه ، بویژه حضرت علی و امام حسین علیهماالسلام ، القاب بسیاری به کار برده است (پیرجمال اردستانی ، مرآة الاءفراد ، ص 104، 143، 201، 204 و جاهای دیگر) و در دیوان او (ص 7ـ 8، 36، 38، 48ـ49، 51 ـ54 و جاهای دیگر) نیز اشعاری در منقبت چهارده معصوم علیهم السلام وجود دارد و شاید همین تمایلات شیعی پیرجمال بوده که جامی (پیرو طریقة نقشبندیه ) را به تشنیع و تحقیر وی واداشته است . عبدالواسع نظامی باخرزی (ص 180)، همراه با ذم بسیار پیرجمال و آثارش ، و نیز فخرالدین صفی (ص 232)، از دیدار جامی و پیرجمال ، حکایتهایی نقل کرده و نوشته اند که جامی او را قدح می کرده است .

پیرجمال ، همانطور که از آثارش پیداست ، عارفی متشرع بوده ، و بارها بر متابعت از شریعت تأکید کرده است (پیرجمال اردستانی ، مرآة الاءفراد ، ص 86، 90، 160، 232). به رأی او، سالک باید بعد از شریعت گام در طریقت نهد تا به حقیقت واصل شود (همان ، ص 167ـ 168، 200). او این سه جنبة حیات معنوی را، آنجا که دربارة کتاب شرح الکنوز خود سخن گفته (گ 239 ر ـ پ )، چنین بیان می کند: «قسم اول از کتاب شرح الکنوز در بیان صورت روش انبیاء است که شریعتش گویند؛
قسم دوم در بیان اهل طریقت ، و قسم سیوم در شرح اهل حقیقت که ارباب عشق و محبت اند. و این قسم نیز اولاً مشتمل است بر احوال شیخ الاسلام شهاب الدین عمر سهروردی ، قدس سره ، که شیخ شریعت است ، و ثانیاً مشتمل است بر احوال شیخ زین الملة و الدین عبدالسلام کاموئی ، قدس سره ، که پیر طریقت است ، و آخرین مشتمل است بر بیان ظهور حضرت پیر مرتضی علی اردستانی ، قدس الله روحه العزیز، که از ارباب تصوف و محبت و عشق و حقائق معرفت است .» از این نوشته ، همچنین طریقة وی و ارتباطش با مشایخ سهروردیه آشکار می شود (زرین کوب ، 1357 ش ، همانجا). او معتقد است که اهل شرع در طبیعت و دنیا، و اهل طریقت در هشت باغ بندگی ، یعنی عُقبی '، و اهل حقیقت در عالم بی حد، که عالم محبت است ، سیر می کنند. اهل دنیا و آخرت از عالم بی حد بی خبرند، و اهل این سه عالم سنخیت و جنسیتی با هم ندارند (پیرجمال اردستانی ، نورٌعلی نور ، ص 431ـ432). پیرجمال ، برای طی مدارج سلوک (شریعت ، طریقت ، حقیقت )، بر پیروی سالک از پیری دانا تأکید بسیار کرده است ( مرآة الاءفراد ، ص 86، 107، 137، 163، 221). به عقیدة او، نورمرید در باطن پیر سیر می کند و از نور باطن پیر پرورده می شود و بار دیگر از باطن پیر به باطن مرید مراجعت می کند ( نورٌعلی نور ، ص 433). او ذکر و خلوت و تلاوت را بدون تبعیت از پیر بیهوده می داند ( مرآة الاءفراد ، ص 161).

تعالیم صوفیانة پیرجمال ، تعالیمی محتاطانه از تصوف اهل صحو است که به مشرب قلندریه * و اهل سکر نیز گرایش دارد. او در آثار خود به اصطلاحات و آداب قلندران و به احوال عارفان قلندر توجه کرده است . برخی تمایل وی به قلندری را، که در بعضی اشعارش آشکار است ، ناشی از تأثیر فخرالدین عراقی بر او دانسته اند (زرین کوب ، 1357 ش ، ص 333؛
پیرجمال اردستانی ، میزان الحقایق ، ص 422ـ423). نیز گفته اند که پیرجمال از نقطویان ، بویژه محمود پسیخانی و آثار او، متأثر بوده است . پاره ای از سخنان و اصطلاحاتی نیز که در آثار او دیده می شود، آشکارا گرایش وی را به نقطویه نشان می دهد (ذکاوتی قراگزلو، ص 185ـ186).

آثار . پیرجمال آثار بسیاری تألیف کرده ، چنانکه به قولی (هدایت ، تذکرة ریاض العارفین ، همانجا) می توان او را از این حیث با عطار نیشابوری قیاس کرد که آثار فراوانی ، به درست یا نادرست ، به او منسوب است . البته در آثار او نکات بدیع و نو، نسبت به متقدمان ، کمتر است . نیکلسون (ص 366ـ367) او را نویسنده ای مبتکر ندانسته ، اما آثارش را از آن جهت که حاوی مطالب بسیاری دربارة تصوف در قرن نهم هجری است ، در خور توجه خوانده است . آنچه در آثار وی در آن ایام تا حدی تازگی داشته آمیختن نظم و نثر بوده ، که در برخی نظم و در پاره ای نثر فزونی داشته است . پیرجمال در زبان فارسی و عربی کاملاً تبحر داشته و با فقه و فلسفه و عرفان و تفسیرهای عرفانی آیات قرآن آشنا بوده است . او در کتابهای خود، بیشتر به شرح و تفسیر سُوَر و آیات کریمة قرآن و احادیث پیامبر و ائمه و شرح بیانات عرفانی و اشعار شاعران و عارفان بزرگ پرداخته است . در شعر، به شیوة اوحدی ، کاتبی ، نظامی ، سعدی و عطار توجه داشته و بارها به اشعار حافظ تمثل جسته است ، اما به مولوی و مثنوی او دلبستگی خاصی دارد (زرین کوب ، 1357 ش ، همانجا؛
حدایق شیرازی ، ج 3، ص 545؛
پیرجمال اردستانی ، دیوان ، مقدمة میرعابدینی ، ص بیست و چهار). به عقیدة او، بعد از قرآن و احادیث پیامبر کتابی بهتر از مثنوی یافت نمی شود. پیرجمال از مراد خود، پیر مرتضی ، نقل می کند که حدیقة سنائی و فصوص ابن عربی در یک ورق مثنوی مولوی می گنجد ( مرآة الاءفراد ، ص 151).

برای پیرجمال ، بیان مفاهیم و مبانی عرفانی و توجه به محتوا و مضمون ، بر زیباییهای ادبی رجحان دارد ( میزان الحقایق ، مقدمة مدبری ، ص 393). شیوة نوشته های پیرجمال آمیخته ای است از ویژگیهای ادبی دورة پیش از مغول و دورة مغول و عصر تیموریان ( مرآة الاءفراد ، مقدمة انیسی پور، ص 36).

تألیفات پیرجمال ، با توجه به فهرستهای نسخ خطی ، حدود سی اثرست که به زبان فارسی نگاشته شده و برخی از آنها منتشر شده است ؛
از آن جمله است : دیوان ، مشتمل بر قصاید، مستزادات ، ترکیب بند، ترجیع بند، غزلیات ، قطعات ، رباعیات و فهلویات ؛
میزان الحقایق ، شامل 253 رباعی عرفانی به زبان ساده و گاه عامیانه که خود مؤلف آنها را تدوین و مرتب کرده است . وی در این رباعیات ، به بیان اندرزهای اخلاقی و بعضی حقایق عرفانی ، از قبیل فقر و فنا و پرهیز از دنیاطلبی و توصیه به عشق و محبت و علم و عمل و پیروی از شریعت و صیانت نفس ، پرداخته و گاه بدون هیچ واهمه ای ، از وضع روزگار و صوفیه و حتی پادشاه زمان انتقاد کرده است (ص 398، 400، 402، 413ـ417)؛
مرآة الاءفراد ، در تصوف مشتمل بر 165 رساله به نظم و نثر است که در آنها به تأویل و توضیح بسیاری از آیات و احادیث و اقوال و اشعار بزرگان صوفیه ، نقل برخی حکایات و وقایع زمان و بیان مفاهیم و تعلیمات عرفانی و تذکرات اخلاقی پرداخته است . او در وجه تسمیة کتاب می نویسد: فرد کسی است که چیزی نداشته باشد اما در عین حال غنی باشد، یعنی متّقی باشد، و اسرار تقوی را عاشقان می دانند که بجز دوست در عالم هیچ نمی بینند (ص 74)؛
شرح الکنوز و کشف الرموز ، شامل سه بخش : بخش اول به نظم که در آن به مسائل متفرقة عرفانی ، از قبیل شرایط و آداب مرید اشاره کرده و سالک را بر التزام به ملامت عشق و صحبت ارباب دل و اصحاب فقر و خدمت پیر علیم و بریدن از ماسوای محبوب و مشغول شدن به حقیقت معشوق و تطهیر نیت و التزام به اخلاص توصیه کرده است (گ 73 ر، 74 پ ، 75 پ ، 81 پ ، 86 پ ، 87 ر ـ پ ). بخش دوم ، به نظم و نثر، در بیان طریقة اهل عشق و محبت و بی اعتنایی سالک به هر مقام و مرتبه ای است ، خواه سلطنت و خواه قطبیت . بخش سوم ، با نام «روح القدس » به نظم و نثر، در بیان احوال اهل حقیقت ؛
نورٌ علی نور ، به نظم و نثر، در فضیلت عقل و عاقل و تأویل حدیث «اطلبوا العلم ولو بالصّین » و در باب محبت و عشق و نیز دربارة تربیت مریدان و... (ص 417، 420ـ421، 428، 443 و جاهای دیگر)؛
مفتاح الفقر ، به نظم و نثر، در حقیقت و فضیلت فقر و صفات اهل فقر؛
تنبیه العارفین . به نظم و نثر، در ضرورت تنبیه عارف و غیر عارف ؛
کشف الارواح ، مثنوی عرفانی در تفسیر سورة یوسف و تفصیل داستان یوسف و زلیخا، به نثر شیوا و مشتمل بر پند و اندرز؛
بیان حقایق احوال مصطفی ، دربارة سیرة حضرت محمد صلّی اللّه علیه وآله شامل هفت منظومة آمیخته با نثر، که از بهترین منظومه های حماسی ، دینی و تعلیمی قرن نهم به شمار می آید (برای اطلاع از سایر آثار او رجوع کنید به منزوی ، 1348ـ1353 ش ، ج 2، بخش 1، ص 1287، 1308، 1371؛
حدایق شیرازی ، ج 3، ص 544 ـ 548؛
دولت آبادی ، ص 198ـ212؛
آقابزرگ طهرانی ، ج 24، ص 17، 393، ج 16، ص 104؛
نیکلسون ، ص 364ـ370؛
منزوی ، 1345 ش ، ج 11، ص 291).


منابع :
(1) لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی ، آتشکده ، چاپ سنگی بمبئی 1277؛
(2) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی ، الذریعة الی تصانیف الشیعة ، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی ، بیروت 1403/1983؛
(3) پیرجمال اردستانی ، دیوان ، چاپ ابوطالب میرعابدینی ، تهران 1376 ش ؛
(4) همو، کلیات پیرجمال اردستانی ، نسخة خطی کتابخانة (ش 1) مجلس شورای اسلامی ، ش 4276: شرح الکنوز و کشف الرموز ؛
(5) همو، کلیات جمالی اردستانی ، نسخة خطی کتابخانة (ش 1) مجلس شورای اسلامی ، ش 1132: محبوب الصدیقین ، نورٌعلی نور ؛
(6) همو، مرآة الاءفراد ، چاپ حسین انیسی پور، تهران 1371 ش ؛
(7) همو، میزان الحقایق ، چاپ محمود مدبری ، در فرهنگ ایران زمین ، ج 29 (1375 ش )؛
(8) محمد اخترچیمه ، مقام شیخ فخرالدین ابراهیم عراقی در تصوف اسلامی ، اسلام آباد 1372ش ؛
(9) ضیاءالدین حدایق شیرازی ، فهرست کتابخانة مجلس شورای ملی ، ج 3، تهران 1318ـ1321 ش ؛
(10) عزیز دولت آبادی ، « ( دربارة ) کلیات جمالی اردستانی »، نشریة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی تبریز ، سال 21، ش 2 و 3 (تابستان و پاییز 1348)؛
(11) علیرضا ذکاوتی قراگزلو، «تأویل و تناسخ و بقایای آیین نقطوی »، معارف ، دورة 15، ش 1 و 2 (فروردین ـ آبان 1377)؛
(12) ابوالقاسم رفیعی مهرآبادی ، آتشکدة اردستان ، بخش 1، تهران 1336ش ، بخش 2، تهران 1342 ش ؛
(13) حسن روملو، احسن التواریخ ، چاپ عبدالحسین نوائی ، ج 11، تهران 1349 ش ؛
(14) عبدالحسین زرین کوب ، ارزش میراث صوفیه ، تهران 1369 ش ؛
(15) همو، جستجو در تصوف ایران ، تهران 1357 ش ؛
(16) محمدبن عبدالرحمان سخاوی ، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع ، قاهره ( بی تا. ) ؛
(17) زین العابدین بن اسکندر شیروانی ، بستان السیاحه ، یا، سیاحت نامه ، چاپ سنگی تهران 1315ش ؛
(18) ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران ، ج 4، تهران 1363 ش ؛
(19) محمودبن علی عزالدین کاشانی ، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة ، چاپ جلال الدین همایی ، تهران 1367 ش ؛
(20) علی بن حسین فخرالدین صفی ، لطائف الطوائف ، چاپ احمد گلچین معانی ، تهران 1336 ش ؛
(21) محمدعلی مدرس تبریزی ، ریحانة الادب ، تهران 1369 ش ؛
(22) محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه ، طرائق الحقائق ، چاپ محمدجعفر محجوب ، تهران 1339ـ 1345 ش ؛
(23) احمد منزوی ، فهرست کتابخانة مجلس شورای ملی ، ج 11، تهران 1345 ش ؛
(24) همو، فهرست نسخه های خطی فارسی ، تهران 1348ـ1353 ش ؛
(25) عبدالواسع بن جمال الدین نظامی باخرزی ، مقامات جامی : گوشه هایی از تاریخ فرهنگی و اجتماعی خراسان در عصر تیموریان ، چاپ نجیب مایل هروی ، تهران 1371 ش ؛
(26) سعید نفیسی ، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری ، تهران 1363 ش ؛
(27) احسان الله هاشمی ، «شهر تاریخی اردستان »، سالنامة نوردانش ، سال 10 (1334 ش )؛
(28) رضاقلی بن محمد هادی هدایت ، اصول الفصول فی حصول الوصول ، نسخة خطی کتابخانة (ش 1) مجلس شورای اسلامی ، ش 2103؛
(29) همو، تذکرة ریاض العارفین ، چاپ مهرعلی گرکانی ، تهران ( 1344 ش ) ؛


(30) Reynold A. Nicholson, "Pir Jamؤl", in A Volume of oriental studies presented to Edward G. Browne, on his 60th birthday , ed. T.W. Arnold and Reynold A. Nicholson, Amsterdam 1973.

/ انسیه برخواه /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2925
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست