responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2825

 

پنج انگشت ، درختچه ای با نام علمی ویتکس آگنوس ـ کاستوس (تیرة شاه پَسندیان )، به بلندی 5ر1 تا 2 متر، دارای برگهای مرکّب پنجه ای معمولاً متشکل از پنج برگچه ، و دانه هایی سیاه از حیث شکل و بو و مزه شبیه به فلفل ، که در قدیم خواصی برای آن ذکر کرده اند (برای وصف گیاهشناختی پنج انگشت، نوع های دیگر جنس ویتکس در ایران، نامهای محلی و تصویر آنها رجوع کنید به ثابتی، ص 762-766).

واژگان . نام این گیاه ، که معطوف به پنج برگچة برگهای آن است ، به صورتهای گوناگون ــ مثلاً فنجنکشت ، فنجکشت ، بنجکشت ــ در منابع قدیم دیده می شود. اشتباه برگچه

با برگ (وَرَقَه ) سبب تعبیر و ترجمه های نادرستی شده

است ؛
مثلاً، اسحاق بن سلیمان اسرائیلی (متوفی ح 325؛


ج 2، ص 134) «فنجنکشت » را به معنای «خَمَس وَرَقات »

و معادل «فنطافلن » یونانی ( = پنتافولن ، لفظاً به همان معنا ) دانسته ، و انطاکی (متوفی 1008؛
ص 124) واژه های بنجیکشف و بنطافلن را به معنای «ذوالخمسة الاوراق » ( کذا ) («دارای

پنج برگ ») گرفته است . بعض حکیمان عرب معنای لفظی درست این واژه های معرّب را ذکر کرده اند. مثلاً، ابن بیطار (متوفی 647؛
ج 1، ص 115) می گوید: «تأویل آن ... ذوالخَمسة أصابع ( کذا؛
= دارای پنج انگشت ) است و کسی که آن را

بنطافلن دانسته ، غلط کرده است » (اشارة ابن بیطار به خلط پنج انگشت با گیاه دیگری ، در یونانی به نام پنتافولن و به نام علمی پتنتیلا ( تیرة سُرخگُلیان ) است که برگ آن هم پنج برگچه مانند انگشتان دست دارد؛
رجوع کنید به شرح لِکتاب دیاسقوریدس فی هیولی الطبّ ، ج 2، ص 550، ش 37، توضیحات دیتریش ، ص 551).

بجز این نامهای معرّب ، نامهایی عربی نیز برای این گیاه ذکر کرده اند، مثلاً: الکّف الجَذْماء (لفظاً، «دست مبتلا به جذام »)، فُلفُل الصَّقالِبَة («فلفل اسلاوها»)، فُلَیفِلَة («فلفلک »؛
هر سه در ابن میمون ، ش 308، ص 23)، شَجَرة ابراهیم (در لغتِ «اهل شام »، اسحاق بن سلیمان اسرائیلی ، همانجا)، اَثْلَق (برای نامهای دیگر رجوع کنید به عیسی ، ص 190، ش 1). ارتباط لفظی پنج انگشت با فلفل و تسمیة دانه های آن به «فِلْفِل » در فارسی و فُلیفلة و فُلفُل الصقالبة در عربی ، به سبب شباهت دانه های سیاه آن با دانه های فلفل بوده است ( رجوع کنید به ابن میمون ، ش 308، تعلیقات مایرهوف ، ص 152-151 ؛
نیز قس arbre au poivre ، لفظاً «درختِ فلفل »، یکی از نامهای عامیانة فرانسوی این گیاه ؛
عیسی ، همانجا). به گزارش ثابتی ، نام محلی آن در اطراف کرج و تهران ، فلفل (ص 763) و در لرستان ، گونة مذکورِ آن جاز/جُوز (در دورود) و کَرَف (در تنگة مَلاوی ) است (ص 764).

خواص . حکیمان قدیم دربارة «طبع » پنج انگشت اختلاف نظر داشته اند؛
مثلاً، جالینوس (به نقل ابن بیطار، ج 1، ص 115ـ116) آن را «گرم و خشک »، ابومنصور موفق هروی (ص 57) «گرم در درجة سوم و خشک در درجة دوم »، ابن سینا (ج 1، کتاب دوم ، ص 440) «گرم در درجة اول و خشک در درجة سوم »، و انطاکی (ص 124) «سرد و تَر در درجة دوم » دانسته اند.

وصفهای گیاهشناختی و خواصی که حکیمان دورة اسلامی برای دانه و برگ آن ذکر کرده اند عمدتاً برگرفته از دیوسکوریدس (ج 2، واژه آغنس ، ص 98ـ99) و جالینوس (به نقل ابن بیطار، همانجا) است . این خواص ، به اختصار، چنین است : «قوّت » کلّی آن «تسخین » (گرم کنندگی )، «تلیین » (نرم کنندگی ) و «قبض » است . خوردن دانه های آن برای نیش و گزش جانوران موذی (مثلاً مار) و برای استسقاء و بیماری طحال سودمند است . (به قدریک دِرهَم آن ) مُدرّ طَمث و شیر زنان ، تباه کنندة قوة تناسل در مردان ، مورث سُبات (خواب آلودگی ) است . نشستن در جوشاندة برگها و دانه های آن ، برای آماسهای گرم و دردهای زهدان ، و خوردن دانه های آن با پونه یا مالیدن ضماد پختة آن بر سَر، برای سردرد سودمند است . مالیدن جوشاندة آن با سرکه و روغن زیتون بر سَر، برای لیثرغس ( معرّبِ thargos ¦ le یونانی ؛
بیماری خواب آلودگی ) و قرانیطس





( معرّبِ محرّفِ phrenitis یونانی ؛
آماس مغز، جنون موقّت ) سودمند است . تدخین برگهای آن یا گسترانیدن آنها بر زمین ، حشرات و جانوران مضر را دور می کند. به گمان برخی ، تکیه بر چوبدستی از این گیاه یا به دست گرفتن آن ، از آماس یا میخچة پای مسافران پیاده جلوگیری می کند. نام یونانی آن اغنس به معنای «الطاهر» (پاکیزه ، پاکدامن ) است ، زیرا زنان پاکدامن برگهای آن را در معبدها زیر خود می گسترانیدند تا شهوتشان را براندازند. جالینوس می گوید: خوردن دانه های برشتة آن قاطعِ شهوت زن و مرد است ؛
لذا همة زنان آتِن برگهای آن را در ایام عیدهای بزرگ در زیر خود می گسترانند (قس نام انگلیسیِ این گیاه ، لفظاً به معنای «درختِ عفیف / پاکدامن »). نظر به همین خاصیت مفروض ، دانه های پنج انگشت در عربی «حَبّ النَّسل » و «حَبّ الفَقد» نامیده شده است ( رجوع کنید به عیسی ، همانجا؛
برای تحقیق وابستگی شدید حکیمان دورة اسلامی به نوشته های دیوسکوریدس و جالینوس در مورد پنج انگشت رجوع کنید به مثلاً، هروی ، ص 57 ـ 58 ؛
ابن سینا، همانجا؛
اسحاق بن سلیمان اسرائیلی ، ج 2، ص 134ـ139؛
ابوریحان بیرونی ، ناقل برخی از مطالب دیگران ، ص 131ـ132؛
انصاری شیرازی ، ص 73).

در روزگار متأخر نیز دانه های پنج انگشت به کار می رفته است . به نوشتة شلیمر (1291/ 1874؛
ص 21)، پزشک هلندی و استاد دارالفنون ناصری ، ایرانیان دانه های پنج انگشت را ــ که «تخم پنج انگشت »، «فلفلِ بَرّی » و در شیراز «دِل آشوب » نام دارد ــ هنوز بغلط ، مانند اروپاییان در قدیم ، داروی قوی ضدّ باه می دانند. به نوشتة مایرهوف (همانجا)، «حَبّ الفقد» را عطاران در بازار قاهره می فروشند.

این گیاه در طَغَرود، روستایی در ده فرسنگی قُم ، نیز یافت می شود (شلیمر، همانجا؛
برای ترکیبات شیمیایی پنج انگشت از لحاظ داروشناسی و بعض کاربردهای امروزی آن رجوع کنید به زرگری ، ج 3، ص 717ـ720).


منابع :
(1) ابن بیطار، الجامع لِمفردات الادویة والاغذیة ، بولاق 1291؛
(2) ابن سینا، القانون فی الطب ، چاپ ادوار قش ، بیروت 1408/1987؛
(3) ابن میمون ، شرح أسماء العقّار ، چاپ ماکس مایرهوف ، قاهره 1940؛
(4) ابوریحان بیرونی ، کتاب الصیدنة فی الطب ، چاپ عباس زریاب ، تهران 1370ش ؛
(5) اسحاق بن سلیمان اسرائیلی ، کتاب الاغذیة ،چاپ عکسی ازنسخة خطی کتابخانة سلیمانیه ، چاپ فؤاد سزگین ، فرانکفورت 1406/ 1986؛
(6) علی بن حسین انصاری شیرازی ، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات )، چاپ محمدتقی میر، تهران 1371ش ؛
داود بن عمر انطاکی ، تذکرة اولی الالباب و الجامع للعجب العجاب ، چاپ علی شیری ،

(7) بیروت 1411/1991؛
(8) حبیب الله ثابتی ، جنگلها، درختان و درختچه های ایران ، تهران 1355ش ؛
(9) علی زرگری ، گیاهان داروئی ، ج 3، تهران 1368 ش ؛
(10) احمد عیسی ، معجم أسماء النبات ، قاهره 1930؛
(11) موفق بن علی هروی ، الابنیة عن حقایق الادویة ، تصحیح احمد بهمنیار، چاپ حسین محبوبی اردکانی ، تهران 1346ش ؛


(12) Pedanius Dioscorides, La `materia mإdica' de Dioscorides , ed. Cesar E. Dubler and Elias Terإs, vol. II, Tetuan 1952- 1957;
(13) Dioscurides triumphams: ein anonymer arabischer Kommentar ( Ende 12. Jahrh. n. Chr. ) zur J. Materia medica , arab. Text nebst Kommentierter dt. L. غbers., hrsg. von Albert Dietrich, Gخttingen 1988;
(14) Schlimmer, Terminologie mإdico-pharmaceutique et anthropologique: franµaise-persane , litho. ed., Tehran 1874, typo. repr., Tehran 1970.

/ منیژه قره زاده شربیانی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2825
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست