responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2771

 

پسیخانی ، محمود ، معروف به محمود عجم ، بنیادگذار آیین نقطوی . از شاگردان فضل الله حروفی * بنیانگذار حروفیه . در نوشته های حروفی ، مردی را به همین نام از نزدیکترین یاران و رازداران فضل الله می شناسیم ، اما نمی دانیم که او همین محمود پسیخانی بوده است یا محمود دیگری (کیا، 1330 ش ، ص 26). شاید او خواجه محمد راشانی (دشنانی ) باشد که در علم و حکمت صاحب تألیف و تصنیف بوده است (همان ، ص 289). تاریخ تولد و آغاز زندگی محمود روشن نیست و به طور کلی دانسته های ما از زندگی او کم است ؛ تنها می دانیم که او در پسیخان رشت متولد شد و در سال 800 طریقت خود را بنا نهاد (کیخسرو اسفندیار، ج 1، ص 273؛ اورنگ آبادی ، ج 3، ص 290). محمود، دیر زمانی ، در کنار رود ارس می زیست (کیخسرو اسفندیار، ج 1، ص 277). به ظنّ قوی ، دوری گزیدن او از محل زندگی بومی اش به این دلیل بوده که پیشوای وی ، فضل الله ، در ناحیة شیروان / شروان ، در سواحل شمال غربی خزر که از سواحل ارس زیاد دور نیست ، اقامت داشته است (امانت ، 1996، ص 284). محل زندگی محمود، همچنین در نزدیکی خانقاه شیخ صفی الدین اردبیلی بود. در دورة او تبریز یکی از شهرهای مهم دنیای اسلام شد و با امیرنشینهای آناطولی و مراکز ارمنستان و گرجستان در قفقاز، و دولتْ شهرهای مدیترانه ای ، مانند ونیز، ارتباط تجاری داشت . میل به پیوند با چنین مراکز مهم نیز، ممکن است یکی دیگر از عوامل دوری گزیدن محمود از دیار خود بوده باشد (همانجا).

گفته اند که محمود پسیخانی ، به سبب خودستایی ، مردود استاد خود گشت و در مقابل حروفیه ، نقطویه را پی افکند. ازینرو به او القاب محمودِ «مردود» و محمودِ «مطرود» (اوحدی بلیانی ، ذیل «فضل الله استرآبادی حروفی »؛ کیا، 1331ش ، ص 5) و محمودِ «تبعیدی » داده شده است . این القاب که نشانة انکار فضیلتها و قابلیتهای اوست ، ممکن است بیشتر از آن که حاکی از جاه طلبیهای شخصی او باشد، از نزدیکی او به فضل الله ریشه گرفته باشد، زیرا وی را یکی از چهار نفر نزدیکان فضل الله استرابادی شمرده اند. جدا شدن محمود از حروفیه در جهان بینی و تفسیرهای او تأثیر گذارده است (امانت ، 1996، ص 283). روشن نیست که جنبش محمود تا چه حد کوشش آگاهانه برای جدا شدن از فضل الله بوده است ، چنانکه خود گوید: «عترت او محمود است که نقطه است که از عترت حرف آمده است »، یعنی او شاخة نقطوی را از تنة حروفی جدا ساخته است (پسیخانی ، میزان ، ص 80؛ ذکاوتی قراگزلو، 1377ش ب ، ص 69). به نظر می رسد که محمود بسیاری از اندیشه ها و آرای خود را مدیون فضل الله باشد. امکان دارد که پس از کشته شدن فضل الله در 804 به فرمان میرانشاه تیموری ، محمود در معرض درگیریهایی با دیگر مدعیان رهبری حروفیه قرار گرفته باشد. او، مانند فضل الله ، خود را مهدی موعود اسلام می خواند ( رجوع کنید به پسیخانی ، میزان ، ص 128؛ کیخسرو اسفندیار، ج 1، ص 275؛ اورنگ آبادی ، همانجا).

از شواهد چنین پیداست که او تا پایان یافتن نگارش یکی از کتابهایش ، به نام جوازالسائرین ، در استراباد می زیسته است ( د.اسلام ، چاپ دوم ، ذیل «نقطویه »). هیچ یک از یاران و پیروان همزمان او را نمی شناسیم و نمی دانیم که آرای محمود در سدة نهم چگونه و به کوشش چه کسانی گسترش یافت (کیا، 1331ش ، ص 6). برخی می گفتند که او خود را در تیزاب انداخت و نابود ساخت ، و پیروان وی این را دروغ دشمنانه می دانستند (کیخسرو اسفندیار، ج 1، ص 277). محمود تجرّد را برگزید و آن را به عنوان یکی ا ز بالاترین مرتبه ها و درجه های روحانی مذهب خود حفظ کرد (امانت ، 1996، ص 284). او شانزده کتاب و 1001 رساله در توضیح اندیشه های خود نوشته و هر یک را نام جداگانه ای نهاده است (کیخسرو اسفندیار، ج 1، ص 274ـ 275؛ تربیت ، ص 316: 17 کتاب ). محمود، همانند فضل الله ، به تفسیر قرآن پرداخته و آن را سازگار با سخن و اندیشة خود وانمود کرده است ( رجوع کنید به کیخسرو اسفندیار، ج 1، ص 275). پیروان وی نیز دربارة عقاید خود کتابها نوشته اند (اسکندر منشی ، ج 2، ص 749؛ منجم یزدی ، ص 121؛ کیا، 1331 ش ، ص 11). او، بر خلاف حروفیان که بر حروف رمزی تأکید داشتند، نظامی بر اساس نقطه بنا نهاد (امانت ، 1996، ص 283) و اسامی و اصطلاحات را با چند نقطه که به وجوه گوناگون کنار یکدیگر می آیند، نشان داد. همین امر سبب شده است که از دیرباز نوشته های محمود و پیروانش نامفهوم باشد و مرموز تلقی شود (کیخسرو اسفندیار، ج 2، تعلیقات رضازاده ملک ، ص 232). در نوشته های نقطوی ، محمود به نامها و صفتها و القاب گوناگون از جمله مُبین ، مبین کل و کلیّات ، شمس مغربی ، و فاتح عرب و عجم خوانده می شود (کیا، 1331ش ، ص 74ـ 75، 77).

عنوان مهمترین کتاب آیینی محمود، میزان است که آن را در 821 نوشته است (پسیخانی ، میزان ، ص 2). این کتاب اثرپذیری نویسنده را از دیدگاههای حروفیه و اسماعیلیه ، بلکه از عقاید زیدیه و امامیه نیز، نشان می دهد (ذکاوتی قراگزلو، 1377ش ب ، همانجا). کتاب میزان ، همانند بیشتر متنهای نقطوی ( رجوع کنید به پسیخانی ، رسخ البیان ، ص 1 به بعد؛ کیا، 1331 ش ، ص 73ـ 125)، به صورت سؤال و جواب تدوین یافته است (کیخسرو اسفندیار، ج 2، تعلیقات رضازاده ملک ، ص 233). آنچه کیخسرو اسفندیار (ج 1، ص 275) از کتاب میزان نقل کرده با صفحه های 127ـ 128 نسخة کتابخانة ملی ملک مطابقت دارد. او در این کتاب می گوید که «حساب و کتاب و گفتن و شنودن و خوردن و بردن و ستاندن و هر چه لوازم حیات و ممات و حشر و نشر و قطع و فصل و ثواب و عقاب و حل و عقد و بیع و شِری ' و ظهور و بطون و قضا و قدر است جمله بمیزان الله باید بود» (پسیخانی ، میزان ، ص 2).

از کتاب میزان دو نسخه موجود است : نسخه ای به شمارة 1512 در کتابخانة امیرالمؤمنین در نجف ، به خط نستعلیق در 466 صفحه که در 1047 کتابت شده است ؛ دیگری دستنوشتی به شماره 6226 کتابخانة ملک در تهران با 353 صفحه ، بدون تاریخ ( رجوع کنید به افشار و دانش پژوه ، ج 4، ص 805؛ منزوی ،

ج 2، بخش 1، ص 1433؛ کیخسرو اسفندیار، ج 2، تعلیقات رضازاده ملک ، ص 233). افزون بر کتاب میزان ، آثار دیگری نیز از او در دست است : سؤال و جواب ؛ رسخ البیان و فتح التبیان و مفاتیح غیوب که حاوی کلیة اصول و عقاید نقطویان است ( رجوع کنید به پسیخانی ، رسخ البیان ، یادداشت مقدماتی سهیلی خوانساری ؛ منزوی ، ج 2، بخش 1، ص 1070، 1175، 1401، 1433؛ کیخسرو اسفندیار، ج 2، تعلیقات رضازاده ملک ، ص 232ـ233).

در زمان حکومت شاه اسماعیل اول (907ـ930) پیروان محمود (نقطویان )، جنبشی در روستای اَنْجُدان کاشان ، مرکز اصلی اسماعیلیان نزاری ، پدید آوردند. شاه طاهر حسینی دکنی ، سی و یکمین امام نزاری محمد شاهی ، با گردآوری نقطویان و دیگر مخالفان در انجدان ، سبب خشم شاه اسماعیل گردید ( د. اسلام ، همانجا؛ دفتری ، ص 487). شاه طاهر را متهم می داشتند به این که ملحدان و محمودیان و زندیقان بر او گرد آمده اند (معصوم علیشاه ، ج 3، ص 136؛ برای مذهب شاه طاهر و سهم او در گسترش شیعة اثنا عشری در دکن رجوع کنید به طاهر دکنی * ). پس از او مراد، سی و ششمین امام نزاری قاسم شاهی ، نقطویان و اسماعیلیان را دیگر بار در انجدان گرد آورد و جنبشی نو آغاز کرد، اما این جنبش را، در 981، شاه طهماسب سرکوب کرد ( د.اسلام ، همانجا). سپاهیان شاه طهماسب ، به رهبری امیرخان موصلو، حاکم قزلباش ِ همدان ، و نیز سپاهیان بدیع الزمان ، در خلال سه روز جنبش را سرکوب کردند و بسیاری از نقطویان را به قتل رساندند و خود مراد را نیز زندانی کردند. مراد با نقشة پنهان برخی مقامات دربار طهماسب از بند رهایی یافت ، اما اندکی بعد دستگیر شد و به قتل رسید (منشی قمی ، ج 1، ص 582 ـ583؛ تتوی ، ذیل رویداد 983؛ هدایت ، ج 8، ص 145ـ146؛ نیز رجوع کنید به فلسفی ، ج 3، ص 907).

در این میان ، باید از شاعرانی مانند وقوعی نیشابوری ، ابوالقاسم محمد کوهپایی و امری شیرازی یاد کرد. امری را در همین دوره به اتهام الحاد دستگیر کردند و در چشمانش میل کشیدند و در شورش دیگری که در شیراز رخ نمود، او را به قتل رسانیدند (میراحمدی ، ص 95). در 984 هنوز بسیاری از نقطویان در کاشان دستگیر و زندانی می شدند، از جملة آنان مولاناحیاتی شاعر بود که در کاشان دستگیر شد و مدت دو سال زندانی بود (آزاد بلگرامی ، ص 112؛ کیا، 1331ش ، ص 52).

فعالیت نقطویان ، در اواخر دورة سلطنت شاه طهماسب (حک : 930ـ984) در شهرهای ساوه ، نائین ، اصفهان و بویژه قزوین شدت بیشتری یافت ( د.اسلام ، همانجا). در قزوین ، رهبری نقطویان را درویش خسرو به عهده داشت ( رجوع کنید به آمورتی ، ص 645). او برای فراگیری اندیشه های نقطویان به کاشان رفت و پس از بازگشت مسجدی را مرکز آموزشهای خود قرار داد و به گسترش آیین نقطوی در قزوین پرداخت و بزودی شهرت و عقاید دینی او به اطلاع دربار صفوی رسید. فعالیت درویش خسرو در عهد محمد خدابنده کاسته شد و او در این دوران به آموختن فقه و دیگر مسائل دینی پرداخت ، تا آن که پس از مرگ شاه و به خواستة درویش خسرو مسجدی بنا نهاده شد که بتدریج محل تجمع دراویش گردید. او در آغاز، در آن محل و آنگاه در تکیة نزدیک آن به تبلیغات خود ادامه داد و از حمایت مردم بهره مند شد. حدود دویست نفر در آن تکیه حاضر می شدند (فلسفی ، ج 2، ص 735ـ736؛ د.اسلام ، همانجا؛ امیرارجمند، ص 198). بسیاری از بزرگان و شاعران ، از جمله میرسیّد احمد کاشی ، معروف به پیراحمد، مولانا سلیمان طبیب ساوجی ، کمال اقلیدی ، بریانی ، شریف آملی و محمد ایازمنجم ، به او پیوستند. به رَغم کشتارها و پیگردهای متعدد پیروان نقطوی در کاشان در 944، درویش خسرو در سراسر طول سلطنت اسماعیل دوم و خدابنده و تا اولین سالهای حکومت شاه عباس صحیح و سالم باقی ماند ( د.اسلام ، همانجا).

تاریخنگاران صفوی و بسیاری دیگر از مورخان بعدی ، بر این اندیشه بودند که شاه عباس باعث رشد و گسترش نقطویان شد تا از آنان به عنوان وسیله ای برای زیر نظر گرفتن خود آنان استفاده کند. حقیقت این است که نقطویان در 996 بشارت ظهور موعود نقطوی را می دادند و حتی شاه طهماسب را مهدی می خواندند (همانجا). چنین به نظر می رسد که نقطویان پس از سرکوب شدن در 982 و 994، چشم امید به شاه عباس دوختند تا او را در سلک خود درآورند. شاه عباس مدتی با درویش خسرو در قزوین معاشرت می کرد (برای گزارش دیگر رجوع کنید به هدایت ، ج 8، ص 275). جنبش نقطویان برای شاه ، خالی از خطر نبود. در 999 مرکز شورش نقطویان در اصطهبانات تشکیل شد و شاه عباس آن را سرکوب کرد. مناسبات شاه و درویش خسرو دو سال بعد رو به تیرگی نهاد. با آنکه بزرگترین کشتار نقطویان در زمان شاه عباس صورت گرفت ، باز هم نقطویان او را از خود می شمردند. گرایش شاه عباس به نقطویان ، چه از روی کنجکاوی چه از روی مصلحت اندیشی ، بر گسترش جنبش نقطوی در میان جمعیتهای شهری تأثیر گذاشت (امانت ، 1996، ص 291). دستگیری سران نقطوی در 1002 رخ داد. جلال الدین منجم یزدی (ص 122؛ افوشته یی ، ص 517 ـ 518، 521 ـ523) وقوع قرانی به مدت سه روز را پیش بینی کرد و گفت که نحوست آن شامل شخص پادشاه می شود. برای رهایی شاه از این قران تدبیری اندیشیده شد که شاه به مدت سه روز، یعنی از تاریخ 7 تا 10 ذیقعدة 1002، از سلطنت کناره گیری کند و شخص مجرم و محکوم به مرگی را به جای وی بر تخت بنشانند. قرعة فال به نام یوسف ترکش دوز نقطوی افتاد. ازینرو شاه عباس از سلطنت کناره گیری کرد (قس فلسفی ، ج 2، ص 738ـ 739). در پایان سه روز، شاه دوباره بر تخت خود دست یافت و یوسف به قتل رسید (اورنگ آبادی ، ج 3، ص 287ـ 288). سه روز سلطنت نمادی یوسف ، الهام بخش درونمایة چند اثر ادبی در سده های بعد، بویژه نمایشنامة «ستارگان فریب خورده : حکایت یوسف شاه » از میرزا فتحعلی آخوندزاده * شد ( رجوع کنید به «آلدْانمیش کواکب »، در اثرلری ، باکو، 1987، ج 1، ص 209ـ234، و نیز ترجمة روسی آن ، مسکو، 1957، ص 29ـ57؛ د. اسلام ، همانجا). جلال آل احمد نیز در کتاب نون و القلم به گونه ای داستان یوسف را مطرح کرده است . شهرت او چندان است که متأخران ، نقطویه را به نام شاه یوسفی می شناختند (آیتی ، ج 2، ص 4؛ ذکاوتی قراگزلو، 1375 ش ، ص 34). تعقیب نقطویان بتدریج شدت بیشتری گرفت و هر کس که متهم به نقطوی بودن می شد به قتل می رسید؛ حتی حکم قتل میرسیّداحمد کاشی در کاشان به دست خود شاه اجرا شد (اسکندر منشی ، ج 2، ص 749؛ فخرالزمانی ، ص 616؛ اورنگ آبادی ، ج 3، ص 288). پس از کشته شدن سیداحمد، در میان نوشته های وی پیمان نامه های نقطویان ، از جمله نامة شیخ ابوالفضل بن مبارک علاّ می که در دربار جلال الدین اکبر می زیست ( رجوع کنید به اسکندر منشی ، همانجا)، به دست آمد که اسامی بسیاری از نقطویان را فاش می کرد و بدین طریق عدة دیگری از آنان به قتل رسیدند. بر پایة نوشتة مآثر رحیمی ، مولانا محمدباقر خرده از مهلکه جان سالم به در برد (نهاوندی ، ج 3، ص 792ـ 794؛ فخرالزمانی ، ص 616ـ617؛ افوشته یی ، ص 526 ـ 527؛ کیا، 1331ش ، ص 14). دیگر از نقطویان ، بوداق بیک و مولانا سلیمان ساوجی بودند که در اصطهبانات و ساوه به قتل رسیدند. در 1010، که شاه عباس عازم مشهد بود، دو تن از رهبران نقطوی به نامهای درویش تراب و درویش کمال اقلیدی و تنی چند از پیروان آنان به دستور شاه در کاروانسرایی در راه خراسان به قتل رسیدند. ملاایاز منجم آخرین فرد نقطوی است که به دستور شاه در 1020 کشته شد (کیخسرو اسفندیار، ج 1، ص 276ـ 277؛ فلسفی ، ج 3، ص 910ـ911). در 1041، در دوران شاه صفی (حک : 1038-1052)، نقطویان به پاخاستند و در قزوین گرد درویش رضا جمع شدند و در محالّ قزوین فتنه برانگیختند (گلریز، ج 1، ص 499 ـ503، به نقل از واله اصفهانی ، خلد برین ؛ اسکندر منشی و واله اصفهانی ، ص 83 ـ 85). درویش رضا گاه خود را مهدی می نامید و نزد علمای اسلام جواب سؤالات شرعی را مطابق قاعده می داد. کثرت مریدان او به حدی رسید که قصد تسخیر قزوین کرد. در نبردی که روی داد او را دستگیر کردند و در 1041 گردن زدند. یک سال بعد، بقایای پیروان او که انتظار بازگشتش را داشتند، گرد شاطر گمنامی که شباهتی به درویش رضا داشت فراهم آمدند. او را نیز در 1042 به دستور شاه صفی به دار آویختند. بدین گونه ، نقطویان به عنوان یک نیرو از میان رفتند (ذکاوتی قراگزلو، 1368 ش ، ص 61ـ62). بیشتر پیروان آنان ، بویژه مریدان درویش خسرو، بینوایان شهری و به نوشتة هدایت «جمعی هرزه گردان و بی دولتان لاابالی از ترک و تاجیک » بودند (همانجا) که به امید تغییر و تحول مثبتی در زندگانی خود، به دنبال هر مدعی و مخالفی می افتادند (ذکاوتی قراگزلو، 1368 ش ، ص 62). در حدود سی سال بعد، رافائل دومان (ص 87 ـ 88) به گروهی از درویشان ژنده پوش در اصفهان اشاره می کند که به نام دراویش محمودی نامیده می شدند. اما وجود آنان ، آن اندازه بی اهمیت بود که به دستگیری و توقیف منجر نشد ( د.اسلام ، همانجا؛ امیرارجمند، ص 199). نقطویان در سده های دهم و یازدهم سرکوب شدند و بقایای آنان در لباس درویشان می زیستند ( رجوع کنید به شیروانی ، ص 182). کسانی هم بودند که بروشنی نقطوی نبودند، اما متأثر از آن به نظر می آیند ( رجوع کنید به شوشتری ، ص 181؛ ذکاوتی قراگزلو، 1371 ش ، ص 53).

اندیشه های فرهنگی ـ اجتماعی سده های نهم تا یازدهم بر شاعران بسیاری اثر نهاده ، به طوری که پس از سرکوب پیروان محمود، مصطلحات آنان میان اهل ادب جاذبه داشته و خاطره انگیز بوده است ؛ تشبیهی کاشی * منظومه ای در قالب مثنوی به نام «خورشید و ذره » داشته و در همان ایام زلالی خوانساری * مثنوی «ذره و خورشید» را سروده بود که هر دو عنوان نقطویانه است . سالک قزوینی ، متولد 1021، با وجود این که تعقیب بقایای نقطویان را در دهة چهارم سدة یازدهم به چشم دیده است ، آشکارا نشانه های نقطوی بروز می دهد (ذکاوتی قراگزلو، 1377ش الف ، ص 187، 189). گواهی بر وجود بقایای نقطویان بعد از زوال صفویه ، و این که آنان به بابیه پیوستند (برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به امانت ، 1989، ص 13ـ14، 144ـ 145) و آنان را در بر ساختن آیین باب یاری دادند، فقراتی است که محمد علی ناظم الشریعة همدانی در کتاب حدیدة مُحْماة آورده است . بر اساس نوشتة وی ، تنی چند از کارپردازان باب ، هنگامی که او در جبل ماکو زندانی بود، آرای محمود پسیخانی را انتخاب کردند و با نظریات باب در کتاب بیان تلفیق کردند (ذکاوتی قراگزلو، 1366ش ، ص 38).



پیروان محمود در هند . پس از کشتار نقطویان در دورة شاه عباس ، بقایای آنان ــ که نتوانستند حکومتی دلخواه بر سر کار آورند ــ روی به هند نهادند. تأثیر نقطویان در اندیشة ایرانی وسیع بود، به گونه ای که شمار زیادی شاعر و نویسنده به آن دیار مهاجرت کردند. از جملة این مهاجران ، می توان از اینان نام برد: حیاتی کاشانی ، علی اکبر تشبیهی ، دخلی اصفهانی ، زمانی یزدی ، کوثری اردبیلی ، علی اکبرخان ثانی هروی ، حکیم عبادالله کاشانی ، فهمی کاشانی ، محمد مؤمن ادائی ، ملاصبوحی مازندرانی و عبدالله یزدی ( رجوع کنید به آزادبلگرامی ، ص 192؛ امین احمد رازی ، ج 2، ص 478؛ نصرآبادی ، ص 291ـ292؛ گلچین معانی ، ج 1، ص 221ـ223؛ ذکاوتی قراگزلو، 1375ش ، ص 38ـ41؛ امانت ، 1996، ص 289ـ293). اینان ، پس از آن که جنبش پیروان محمود در ایران عهد شاه طهماسب و شاه عباس سرکوب شد، به حیات فرقه ای خود در هند ادامه دادند (ذکاوتی قراگزلو، 1377ش ب ، ص 69). آنان اکبرشاه را موعود خود خواندند و دربار او را مکان مناسبی برای مناظره و مباحثات ادیان مختلف و نمایندگان آنان یافتند. شریف آملی مهمترین شخصیتی است که به دربار اکبرشاه راه یافت . او برای برانگیختن اکبرشاه به پذیرش آیین نو، از نوشته های محمود پسیخانی گواه می آورد و می گفت که وی پیشگویی کرده است که در 990 مردی می آید که براندازندة باطل و برافروزندة دین حق است (بدائونی ، ج 2، ص 287؛ کیا، 1331ش ، ص 10). اکبر انجمنی نوزده نفری گرد آورد، و اینان «آیین الهی » را که ترکیبی از اسلام و هندوئیسم و ادیان ایرانی بود ایجاد کردند (ذکاوتی قراگزلو، 1368ش ، ص 61) و اکبرشاه را در یک دین گذاری جدید یاری نمودند و به او القا کردند که موعود رأس هزارة هجری ، خود اوست (کیا، 1331ش ، ص 48؛ ذکاوتی قراگزلو، 1366ش ، ص 33ـ34). بعد از مرگ اکبرشاه در 1014 و سختگیری دوران جهانگیر، حمایت دربار هند از نقطویان بتدریج رو به کاهش نهاد تا اینکه سرانجام به خصومت آشکار اورنگ زیب در نیمة سده یازدهم انجامید. سرمد کاشانی ، شاعر و صوفی مشهور، یکی از مهمترین طرفداران نقطویان بود. او طرف توجه شاهزادة مغول هند، داراشکوه ، بود اما پس از چندی ، به سبب عقاید خود، کشته شد (امانت ، 1996، ص 294؛ دربارة آرای محمود و پیروانش رجوع کنید به نقطویه ).


منابع :
(1) میرغلامعلی بن نوح آزاد بلگرامی ، خزانة عامره ، چاپ سنگی کانپور 1900؛
(2) عبدالحسین آیتی ، کتاب کشف الحیل ، تهران 1326ش ؛
(3) اسکندر منشی ، تاریخ عالم آرای عباسی ، چاپ محمداسماعیل رضوانی ، تهران 1377ش ؛
(4) اسکندر منشی و محمدیوسف واله اصفهانی ، ذیل تاریخ عالم آرای عباسی ، چاپ سهیلی خوانساری ، تهران 1317ش ؛
(5) ایرج افشار و محمدتقی دانش پژوه ، فهرست نسخه های خطی کتابخانة ملی ملک ، ج 4، تهران 1364ش ؛
(6) محمودبن هدایت الله افوشته یی ، نقاوة الا´ثار فی ذکر الاخیار: در تاریخ صفویه ، چاپ احسان اشراقی ، تهران 1373ش ؛
(7) امین احمد رازی ، هفت اقلیم ، چاپ جواد فاضل ، تهران 1340ش ؛
(8) تقی الدین محمدبن محمد اوحدی بلیانی ، عرفات العاشقین ، نسخة خطی کتابخانة ملک ، ش 5324؛
(9) میرعبدالرزاق اورنگ آبادی ، مآثرالامراء ، چاپ میرزا اشرف علی ، کلکته 1309؛
(10) عبدالقادربن ملوک شاه بدائونی ، منتخب التواریخ ، کلکته 1865ـ 1869؛
(11) محمود پسیخانی ، رسخ البیان و فتح التبیان ، نسخة خطی کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران ، ش 2930؛
(12) همو، میزان ، نسخة خطی کتابخانة ملک ، ش 6226؛
(13) احمدبن نصرالله تتوی ، تاریخ الفی ، نسخة خطی کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران ، ش 1233؛
(14) محمدعلی تربیت ، دانشمندان آذربایجان ، تهران 1314ش ؛
(15) علیرضا ذکاوتی قراگزلو، «آیین نقطویان از نظرگاه فلسفی »، معارف ، دورة 9، ش 3 (آذر ـ اسفند 1371)؛
(16) همو، «تأویل و تناسخ و بقایای آیین نقطوی »، معارف ، دورة 15، ش 1 و 2 (فروردین ـ آبان 1377 الف )؛
(17) همو، «گذری بر نسخة میزان »، آینة میراث ، سال 1، ش 2 (پاییز 1377 ب )؛
(18) همو، «نقطویه در تاریخ و ادب »، معارف ، دورة 13، ش 2 (مرداد ـ آبان 1375)؛
(19) همو، «نگاه تازه ای به منابع نقطویه »، تحقیقات اسلامی ، سال 2، ش 2 (1366ش )؛
(20) همو، «نگاهی دیگر به نقطویه »، تحقیقات اسلامی ، سال 4، ش 1ـ2 (1368ش )؛
(21) عبداللطیف بن ابیطالب شوشتری ، تحفة العالم ؛
(22) و، ذیل التحفه ، چاپ صمد موحد، تهران 1363ش ؛
(23) زین العابدین بن اسکندر شیروانی ، بستان السیاحه ، یا، سیاحت نامه ، چاپ سنگی تهران 1315، چاپ افست ( بی تا. ) ؛
(24) عبدالنبی بن خلف فخرالزمانی ، تذکرة میخانه ، چاپ احمد گلچین معانی ، تهران 1362ش ؛
(25) نصرالله فلسفی ، زندگانی شاه عباس اول ، تهران 1364ش ؛
(26) محمدصادق کیا، نقطویان ، یا، پسیخانیان ، تهران ( 1331ش ) ؛
(27) همو، واژه نامة گرگانی ، تهران 1330ش ؛
(28) کیخسرو اسفندیار، دبستان مذاهب ، چاپ رحیم رضازاده ملک ، تهران 1362ش ؛
(29) احمد گلچین معانی ، کاروان هند ، مشهد 1369ش ؛
(30) محمدعلی گلریز، مینودر، یا، باب الجنة قزوین ، ج 1: تاریخ و جغرافیای تاریخی قزوین ، ( قزوین ) 1368 ش ؛
(31) محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه ، طرائق الحقائق ، چاپ محمدجعفر محجوب ، تهران 1339ـ 1345 ش ؛
(32) جلال الدین محمد منجم یزدی ، تاریخ عباسی ، یا، روزنامة ملاجلال ، چاپ سیف الله وحیدنیا، تهران 1366ش ؛
(33) احمد منزوی ، فهرست نسخه های خطی فارسی ، تهران 1348ـ1353ش ؛
(34) احمدبن حسین منشی قمی ، خلاصة التواریخ ، چاپ احسان اشراقی ، تهران 1359ـ1363ش ؛
(35) مریم میراحمدی ، دین و دولت در عصر صفوی ، تهران 1369ش ؛
(36) محمدطاهر نصرآبادی ، تذکرة نصرآبادی ، چاپ وحید دستگردی ، تهران 1361ش ؛
(37) عبدالباقی نهاوندی ، مآثر رحیمی ، ج 3، کلکته 1931؛
(38) رضاقلی بن محمدهادی هدایت ، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری ، در میرخواند، تاریخ روضة الصفا ، ج 8 ـ10، تهران 1339 ش ؛


(39) Abbas Amanat, "The Nuqt ¤ aw ¦ â movement of Mah ¤ mu ¦ d Pis ¦ â kha ¦ n ¦ â and his Persian cycle of mystical- materialism", in mediaeval Isma ¦ `ili history and thought , ed. Farhad Daftary, Cambridge 1996;
(40) idem, Resurrection and renewal: the making of the Babi movement in Iran, 1844-1850 , Ithaca and London 1989;
(41) Sai`d Amir Arjomand, The shadow of God and the hidden Imam , Chicago and London 1987;
(42) B.S. Amoretti, "Religion in the Timurid and Safavid periods", in The Cambridge history of Iran , vol. VI, Cambridge 1986;
(43) Farhad Daftary, The Isma ¦ ` i ¦ l i ¦ s: their history and doctrines , Cambridge 1992;
(44) Raphae « l Du Mans, Estat de la Perse en 1660 , ed. Ch. Schefer, Paris 1890;
(45) EI 2 , s.v. "Nuk ¤ t ¤ awiyya" (by H. Algar).

/ رضا رضازاده لنگرودی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2771
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست