responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2620

 

پاشاخان سرتیپ ، حسین ، کشیکچی باشی و از وزرای زمان مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه قاجار. در حدود 1271 در یکی از خانواده های نظامی آذربایجان متولد شد. پدرش محمدصادق خان قراباغی آجودانباشی ، از نوادگان حاجی کاظم خان ، تفنگدار نایب السلطنه عباس میرزا (متوفی 1249) بود. پاشاخان در تبریز به خدمت مظفرالدین میرزا ولیعهد درآمد. در 1301 به مقام یوزباشی (سرپرستی صد نفر از خدمه ) منصوب شد و در 1303 به منصب قوللر آقاسی باشی (ریاست کل خدمه ) ارتقا یافت . در 1309 پاشاخان که درجة سرتیپ اولی داشت آجودانباشی ولیعهد شد و به آجودانباشی آذربایجان معروف گردید. او در 1310 لقب «امیر بهادر جنگ » گرفت (نظام السلطنه مافی ، ج 1، ص 233، 237، 293؛ چرچیل ، ص 37؛ بامداد، ج 1، ص 384). در دورة سلطنت مظفرالدین شاه (1313ـ1324) پس از عبدالله خان قاجار ناظم السلطنه ، کشیکچی باشی شد و در 1321 به منصب سرداری رسید. در همین سال پس از برکناری محمودخان حکیم الملک وزیر دربار شد (چرچیل ، ص 209؛ بامداد، ج 1، ص 384ـ385). در 1322 پس از تجدید سازمان قشون ، پاشاخان سرتیپ به فرماندهی نیرویی متشکل از نُه هزار تن که عمدتاً در کرمان ، اصفهان و فارس مستقر بودند، منصوب شد (چرچیل ، همانجا).

در شوال 1323، گروهی از مردم به همراه عده ای از علما و تجار در زاویة مقدسِ شاه عبدالعظیم بست نشستند و خواستار برکناری عبدالمجید میرزا عین الدوله ، صدراعظم ، شدند. شاه ، پاشاخان سرتیپ را با دویست سوار روانة شاه عبدالعظیم کرد تا بست نشینان را به شهر باز گرداند، اما تلاش او نتیجه ای نداشت (ناظم الاسلام کرمانی ، بخش 1، ج 2، ص 340، 347ـ 348؛ براون ، ص 114). با تحکیم اتحاد بست نشینان ، آنان خواستار عزل مسیو نوز، مدیر بلژیکی گمرک ایران ، و تشکیل عدالتخانه شدند (براون ، ص 115ـ116؛ کسروی ، 1363 ش ، ص 67). مظفرالدین شاه به پاشاخان اعتماد فراوان داشت ، ازینرو او از چهره های پرنفوذ دربار شد و از این راه ثروت هنگفتی اندوخت . او در سفرهای شاه به اروپا همراه او بود (چرچیل ، ص 37).

در آغاز حکومت محمدعلی شاه (1324ـ1327)، پاشاخان نخست چندان مورد توجه شاه جدید نبود، اما بزودی هر دو به سبب وجه اشتراک در دشمنی با مشروطه به یکدیگر نزدیک شدند و بار دیگر پاشاخان به مقام کشیکچی باشی منصوب شد. با اینکه پاشاخان در 1326 در برابر مجلس سوگند وفاداری یاد کرد، مشروطه خواهان او را حامی محمدعلی شاه می دانستند ( رجوع کنید به ناظم الاسلام کرمانی ، بخش 2، ج 4، ص 195ـ199). در اوایل همین سال ، پاشاخان فرماندهی فوج سیلاخور را که پیرامون کاخ سلطنتی مستقر بود، به عهده گرفت . محمدعلی شاه به این فوج اعتماد بسیار داشت و آن را تنها پشتیبان خود می دانست (مغیث السلطنه ، ص 194ـ195). در ربیع الثانی 1326 در تظاهراتی که در تهران برپا شد، مشروطه خواهان خواستار برکناری پاشاخان شدند و شاه نیز بناچار با این پیشنهاد موافقت کرد. در این میان پاشاخان که پنهانی با شاه به توطئه بر ضد مشروطه خواهان مشغول بود، به باغ تابستانی سفارت روسیه در زرگنده پناه برد.

در پانزدهم جمادی الاولی ، پاشاخان به ریاست توپخانة همایونی منصوب شد. پیش از آن عده ای از سربازان ایل قوت بیک لو به تهران احضار شده بودند و با گروهی از اشرار در باغشاه مستقر بودند (همان ، ص 223ـ224؛ ناظم الاسلام کرمانی ، بخش 2، ج 4، ص 136ـ137، 151). باغشاه که به مقرّ محمدعلی شاه تبدیل شده بود از چندی پیش بریگاد قزاق و نیروهای ضد مشروطه را در خود جای داده بود. چند روز پس از کودتای 23 جمادی الاولی 1326، پاشاخان سپهسالار اعظم شد و در کابینه های سوم و چهارم میرزا احمدخان مشیرالسلطنه وزارت جنگ را عهده دار گردید (ناظم الاسلام کرمانی ، بخش 2، ج 4، ص 167؛ کسروی ، 1363 ش ، ص 623؛ بامداد، ج 1، ص 385). پاشاخان در این دوران که نقطة اوج ضدیت بامشروطه به شمار می رفت از چهره های مقتدر بود و بر شاه نفوذ بسیار داشت تا بدان حد که او را «دیکتاتور ایران » خطاب می کردند (بریتانیا. وزارت امور خارجه ، ج 1، ص 289ـ290). یک سال بعد در اثر فشار سفارتخانه های روسیه و بریتانیا، شاه وادار شد پاشاخان را از کار برکنار کند (همان ، ج 1، ص 328؛ ناظم الاسلام کرمانی ، بخش 2، ج 5، ص 404)، اما او همچنان در دربار باقی ماند. اندکی پیش از چیرگی مشروطه خواهان ، پاشاخان با تمام تلاشی که کرد نتوانست اجازة مجاورشدن در عتبات عالیه (نجف ، کربلا) را به دست آورد. او پس از فتح تهران به دست مشروطه خواهان ، در 27 جمادی الا´خرة 1327 به همراه محمدعلی شاه به زرگنده رفت و تحت حمایت مشترک بریتانیا و روسیه قرار گرفت (ناظم الاسلام کرمانی ، بخش 2، ج 5، ص 437، 494، 500).

پاشاخان به سبب مواضع سرسختانه اش بر ضد مشروطه مشمول عفو عمومی نشد و اندکی بعد همراه شاه مخلوع راه تبعید را در پیش گرفت . او مدتی در اودسا با محمدعلی شاه بود و در 1329 شاه را که برای اعادة تاج و تخت از دست رفته اش در تلاش بود، همراهی کرد. پس از مدتی او محمدعلی میرزا را ترک گفت و به پاریس و سپس به وین رفت (کسروی ، 1355 ش ، ص 172؛ براون ، ص 447، 450؛ بامداد، ج 1، ص 385ـ386). پاشاخان سرانجام پس از چند سال با گرفتن تأمین به تهران بازگشت و در حدود 1336 درگذشت (بامداد، ج 1، ص 386).

بر خلاف چهرة خشنی که از او در برابر مشروطه خواهان بروز کرد، او ظاهراً شخصی ساده ، علاقه مند به علم وادب ، و پایبند به شعایر دینی بود (مثلاً رجوع کنید به شریف کاشانی ، ج 1، ص 257؛ دولت آبادی ، ج 1، ص 151؛ ناظم الاسلام کرمانی ، بخش 2، ج 5، ص 287؛ کسروی ، 1363 ش ، ص 27؛ تاج السلطنه ، ص 94؛ مستوفی ، ج 2، ص 138). پاشاخان شیفتة شاهنامة فردوسی بود و گاه بخشهایی از آن را از حفظ می خواند و در محافل خصوصی نیز پاره ای از مجالس آن را به نمایش در می آورد (رشدیه ، ص 139؛ بزرگ امید، ص 130ـ131؛ بامداد، همانجا). او چاپ سنگی نفیس و بزرگی از شاهنامة فردوسی منتشر کرد که با انتساب به لقب او به شاهنامة امیربهادری موسوم گشت (رشدیه ، ص 140؛ بامداد، همانجا). همچنین ، در ایام تصدی وزارت دربار، چاپ و انتشار وسائل الشیعة محمدبن حسن حر عاملی ، از جوامع معتبر حدیثی ـ فقهی شیعه را در سه مجلد بر عهده گرفت (مشار، ستون 989؛ آقابزرگ طهرانی ، ج 4، ص 352ـ354).

در 1346 ش ، دولت بخش باقیمانده از خانة او را که در خیابان امیریة تهران (امروزه :ولی عصر) واقع و به خانة امیربهادر معروف بود، خرید و در اختیار انجمن آثار ملی (نام کنونی : انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ) گذاشت (مصطفوی ، ج 1، ص 451).


منابع :
(1) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی ، الذریعة الی تصانیف الشیعة ، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی ، بیروت 1403/1983؛
(2) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12و 13و 14هجری ، تهران 1357 ش ؛
(3) ادوارد گرانویل براون ، انقلاب ایران ، ترجمه و حواشی احمد پژوه ، تهران 1338 ش ؛
(4) بریتانیا. وزارت امور خارجه ، کتاب آبی : گزارشهای محرمانة وزارت خارجة انگلیس دربارة انقلاب مشروطة ایران ، چاپ احمد بشیری ، تهران 1362-1369 ش ؛
(5) ابوالحسن بزرگ امید، از ماست که بر ماست ، ( تهران ) 1335 ش ؛
(6) تاج السلطنه ، خاطرات تاج السلطنه ، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی ) و سیروس سعدوندیان ، تهران 1362 ش ؛
(7) جورج پرسی چرچیل ، فرهنگ رجال قاجار ، ترجمه و تألیف غلامحسین میرزا صالح ، تهران 1369 ش ؛
(8) یحیی دولت آبادی ، حیات یحیی ، تهران 1362 ش ؛
(9) شمس الدین رشدیه ، سوانح عمر ، تهران 1362 ش ؛
(10) محمد مهدی شریف کاشانی ، واقعات اتفاقیه در روزگار ، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی ) و سیروس سعدوندیان ، تهران 1362 ش ؛
(11) احمد کسروی ، تاریخ مشروطة ایران ، تهران 1363 ش ؛
(12) همو، تاریخ هیجده سالة آذربایجان ، تهران 1355 ش ؛
(13) عبدالله مستوفی ، شرح زندگانی من ، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه ، تهران 1341ـ1343 ش ؛
(14) خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی عربی ، تهران 1344 ش ؛
(15) محمدتقی مصطفوی ، آثار تاریخی طهران ، ج 1، چاپ میرهاشم محدث ، تهران 1361 ش ؛
(16) یوسف مغیث السلطنه ، نامه های یوسف مغیث السلطنه ، چاپ معصومه مافی ، تهران 1362 ش ؛
(17) محمدبن علی ناظم الاسلام کرمانی ، تاریخ بیداری ایرانیان ، چاپ علی اکبر سعیدی سیرجانی ، تهران 1362 ش ؛
(18) حسین قلی نظام السلطنه مافی ، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظام السلطنة مافی ، چاپ معصومه مافی ... ( و دیگران ) ، تهران 1362 ش .

/ علی قیصری /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2620
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست