responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2605

 

پازَن (بز کوهی ) ، از جانوران بومی ایران . این حیوان با نام علمی capra hircus aegagrus از خانوادة گاوسانان ، راستة زوج سُمان و از مهمترین حیوانات شکاری در ایران است (ضیائی ، ص 265؛ حسن زادة کیابی ، ص 1).

واژة پهلوی پازَن یا پاژَن ، در بلوچی ( جنوبی ) in § c ¦ pa و در بلوچی شمالی به صورت in § s ¦ a ـ p آمده است (هورن و هوبشمان ، ذیل مادّه ). در عربی واژه های اَیّل و وَعْل برای آن به کار رفته است ( رجوع کنید به ادامة مقاله ).

به سبب وجود پازن در نقاط مختلف ایران ، تصویر آن به شکلهای واقعگرایانه ، انتزاعی ، نمادین و به صورت ساده یا بالدار، بوفور بر سفالها، مُهرها و آثار زینتی بازمانده از دوران قدیم در ایران و بین النهرین به کار رفته است ؛ از جمله در آثار به دست آمده از تپة سِیَلک (هزارة پنجم تا سوم ق م )، شوش (هزارة چهارم ق م )، تپه حصار (ح 3500ـ2800ق م )، نهاوند (ح 3000ـ2500ق م )، اوروک / اِرِک (ح 2300ق م ؛ برای این نمونه ها و نمونه های دیگر متعلق به دوره های بعدیِ تاریخ پیش از اسلامِ ایران رجوع کنید به پوپ ، ج 15، نمایه ، ذیل "ibexes" ). در ایران پیش از اسلام پازن را از حیوانات متعلق به ماه به شمار می آوردند. گاهی فقط شاخ او نماد ماه بود. بر مُهرها و ظروف ساسانی تقریباً همیشه بز کوهی مراقب درخت ماه است (صمدی ، ص 21ـ22، 49). در بُندَهِش ،پازن آفریده ای برای مقابله با پلیدی اهریمن ذکر شده است (ص 78؛ و تکرار آن در زادسَپَرم ، ص 15).

در نگارگریهای دورة اسلامی ظاهراً پازن معنای نمادینش را از دست می دهد، و کمتر از دورة پیش از اسلام بر اشیاء مختلف نقش می بندد (برای مثال رجوع کنید به هنرهای ایران ، ص 265، تصویر ش 21، ص 300، تصویر ش 9؛ گری ، تصویر ش 181، 220؛ پوپ ، همانجا).

تا اواخر دهة 1350ش دسته های بزرگ پازن در نقاط مختلف ایران زندگی می کردند که شکار بی رویه سبب کم شدن جمعیت آنها در اکثر زیستگاههایشان شده است (ضیائی ، ص 255ـ 256).

نیز رجوع کنید به بز * ، و برای مصارف دارویی مختلف آن رجوع کنید به پادزهر .


منابع :
(1) بُندَهِش ( گردآوری ) فرنبغ دادگی ، ترجمة مهرداد بهار، تهران 1369ش ؛
(2) زادسَپَرم ، گزیده های زادسپرم ، ترجمة محمدتقی راشد محصّل ، تهران 1366ش ؛
(3) مهرانگیز صمدی (رجالی )، ماه در ایران از قدیمیترین ایّام تا ظهور اسلام ، تهران 1367ش ؛
(4) هوشنگ ضیائی ، راهنمای صحرائی پستانداران ایران ، تهران 1375ش ؛
(5) بازیل گری ، نگاهی به نگارگری ایران ، ترجمه و حواشی از فیروز شیروانلو، تهران 1355ش ؛
(6) هنرهای ایران ، زیر نظر فِریه ، ترجمة پرویز مرزبان ، تهران 1374ش ؛
(7) پاول هورن و یوهان هاینریش هوبشمان ، اساس اشتقاق فارسی ، ترجمة جلال خالقی مطلق ، تهران 1356ش ؛


(8) Bahram Hasanzadeh-Kiabi, "Ecological studies of the Persian-Ibex (capra hircus aegagrus) in Mohammad Reza Shah National Park", M. S. dissertation, Michigan State University, 1975;
(9) Arthur Upham Pope, ed. A survey of Persian art , Tehran 1977.

/ نگار نادری /

در ادبیات عرب . در عربی واژه های اَیِّل ، اَیَّل ، اَیُّل و وَعْل برای پازن به کار رفته است . در آثار جانورشناسان مسلمان فقط بخشی از خواص و رفتارهایی که به آن نسبت داده شده مربوط به بزِ کوهی است و بیشتر دلالت بر گوزن می کند. با وجود این در اشعار ( عربی ) پیش از اسلام و دورة اولیة اسلامی (برای مثال رجوع کنید به نولدکه ، ص 53؛
مرتضی زبیدی ، ج 2، ص 121؛
قس همل ، ص 279) اَیِّل ممکن است در واقع به معنای بزکوهی باشد،

چون احتمالاً در شبه جزیرة عربستان هرگز گوزن وجود نداشته است .

این اطلاعات نمونه ای از تناقضهای موجود در علم اصطلاحات جانورشناسی در سده های میانی ( دورة اسلامی ) است که غالباً یک نام بر حیوانات مختلف ، و برعکس ، دلالت می کند. همچنین بنابه این دلیل ، بخشی از اطلاعاتی را که برخی از نویسندگان دربارة اَیِّل عرضه داشته اند باید ذیل بَقَرالوحش یافت (برای مثال قزوینی ، ص 407؛
قس جاحظ ، ج 4، ص 227، ج 7، ص 30ـ31، ذیل «وَعِل »). به علت شباهت ظاهری واژة اَیِّل با اِبِل گاه این دو با هم خلط شده اند و وصف یکی به دیگری نسبت داده شده است .

بخش مهمی از اطلاعات دربارة بزکوهی در آثار عربی به منابع خارجی برمی گردد، مانند > تاریخ جانوران < اثر ارسطو (که برای مثال جاحظ ، ج 4، ص 193، 227 نقل کرده است ) و آثار کهن تاریخ طبیعی . بویژه آثار اخیر، به توصیفات افسانه ای آمیخته است .

دمیری به نقش اَیّل در خوابگزاری اشاره نمی کند (ج 1، ص 150ـ152، 215ـ216) در حالی که برای مثال عبدالغنی نابلسی در تعطیرالانام (ج 1، ص 26) به آن اشاره کرده است .


منابع :
(10) ( ابوریحان بیرونی ، کتاب الصیدنة فی الطب ، چاپ عباس زریاب ، تهران 1370ش ، ص 87 ـ 88؛
(11) عمروبن بحر جاحظ ، کتاب الحیوان ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، مصر، ?] 1385/1965 ) ، چاپ افست بیروت 1388/1969؛
(12) محمدبن موسی دمیری ، حیاة الحیوان الکبری ، قاهره 1390/1970، چاپ افست قم 1364ش ؛
(13) زکریابن محمد قزوینی ، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات ، چاپ فاروق سعد، بیروت 1978 [ ؛
(14) محمدبن محمدمرتضی زبیدی ، تاج العروس ؛
(15) ( عبدالغنی بن اسماعیل نابلسی ، تعطیرالانام فی تعبیرالمنام ، چاپ افست قم 1378 ) ؛


(16) Hommel, Sجugethiere , index s.v. "Steinbock";
(17) T. Nخldeke, Belegwخrterbuch .

(18) برای صورت کامل منابع رجوع کنید به د.اسلام ، چاپ دوم ، ذیل "Ayyil" .

/ ل . کُپف ، تلخیص از ( د. اسلام ) /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2605
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست