پ ، سومین واج الفبای فارسی و یکی از چهار همخوان مخصوص این زبان که در زبان عربی وجود ندارد. به آن ، در گذشته ، بای معقود، بای فارسی یا عجمی نیز گفته اند. ابوعلی سینا آن را بای مشدّد (ص 25، 85) می نامد و در تعریف زبانشناختی آن می نویسد: «باء مشدّد که در زبان فارسی چون بگویند «پیروزی » واقع می شود، و آن را از فشردن لبان به قوّت در هنگام حبس و سخت کندن و سخت راندن هوا حادث می شود». پ ، از واجهای پیوسته است و در نوشتن به صورتهای «پـ » (در آغاز واژه ) «ـپ » (در میان واژه ) «ـپ » و «پ » (در پایان واژه ، بترتیب در حالت چسبیده و جداگانه ) نوشته می شود. از لحاظ آواشناسی ، همخوانی است شُشی ، برونسو، سخت ، بیواک ، دمیده ، انفجاری ، دهانی و دولبی (ثمره ، ص 50) یعنی واجگاه آن دو لب بر هم نشسته است و همیشه دمیده تلفظ می شود، در صورتی که همین واج در گفتار بعضی زبانها مانند فرانسه با دمش همراه نیست و در انگلیسی گاهی با دمش ( pink ) و گاهی بی دمش ( spice ) خوانده می شود (باطنی ، ص 27). در بعضی از زبانها دمیده و نادمیدة آن دو واج متفاوت است . این حرفِ به اصطلاح سه نقطه در آغاز تنها با یک نقطه نوشته می شد و در حساب جمّل معادل عددی نداشت و در صورت ناچاری آن را معادل ب (=2) به شمار می آوردند. لغتنامه های نخستینِ دری نیز به همین سبب واژه های این دو حرف را در یک باب آورده اند ( ((ر.ک.ب)) اسدی ، مقدمه ، ص 11) و یا اصولاً برای حرف پ بابی ندارند (شمس فخری اصفهانی ، ص سیزده ). دگرگونیهای این واج در سه دورة باستانی ، میانه و نو چنین است :
در آغاز واژه ، و نیز در خوشة همخوانی sp ، از دورة باستان تاکنون ، جز بندرت ، تغییری ندارد ( ((ر.ک.ب)) هوبشمان ، فصل 12، ص 175).
باستان میانه نو
pitar- pidar پدر
nta- gaosp * spand ¦ go گوسپند/ گوسفند
aspa- asp اسپ / اسب
____ spoktan سپوختن
nta sp g ¦ spena سپند
الفاظ باربد (در اصل پهلبد/ پهربد )، بادافراه (در فارسی میانه
h ¦ difra ¦ pa )، بدرود (در فارسی میانه d ¦ pad dro ) بابک (در فارسی میانه bag ¦ pa ) مواردی استثنایی هستند، و چون در آغاز ادبیات دری پ نیز مانند ب نوشته می شد، احتمال دارد که حرف آغازین این واژه ها نیز پ تلفظ می شده است .
پ باستانی در میان کلمه در دورة میانه به b و در دورة نو به b یا w بدل شده است . مثال :
n ¦ ro ¦ apa n ¦ abaro وارون
napat nab نوه
tap- tab تب / تو(تابه /تاوه )
__ ¦ bag ¦ ىe شیوا
__ zag ¦ abe ویژه
yulca- ¦ na r ap yag ¦ aburna برنا
در تعریب ، پ به ب و ف بدل شده است :
پرگار < فرجار ؛ پالوده < فالوذج
اسپند < اسفند ؛ سپید < سفید ؛ پیل < فیل
در اِتباع گاهی لفظ مهمل با پ آغاز می شود، مانند چرند و پرند ، خرت و پرت ، چرت و پرت ، ساخت و پاخت و رخت و پخت .
منابع : (1) ابن سینا، مخارج الحروف ، یا، اسباب حدوث الحروف ، دو روایت از متن رساله با مقابله و تصحیح و ترجمه از پرویز ناتل خانلری ، تهران 1348ش ؛ (2) علی بن احمد اسدی ، لغت فرس ، چاپ فتح الله مجتبائی و علی اشرف صادقی ، تهران 1365ش ؛ (3) محمدرضا باطنی ، توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی بر بنیاد یک نظریة عمومی زبان ، تهران 1376ش ؛ (4) یدالله ثمره ، آواشناسی زبان فارسی : آواها و ساخت آوایی هجا ، تهران 1364ش ؛ (5) شمس فخری اصفهانی ، معیار جمالی ، چاپ صادق کیا، تهران 1337ش ؛
(6) H. Hدbschmann, Persische studien , Strassburg 1895.