responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2553

 

بیهقی ، ظهیرالدین ، ابوالحسن علی بن ابی القاسم زید مشهور به ابن فُندُق و فرید خراسان ، عالم ، تاریخنگار، ادیب ، منجّم ، متکلم ، فقیه و شاعر سدة ششم . ابن خلّکان (ج 3، ص 387) و ابن فوطی (ج 1، ص 382) نام او را شرف الدین ضبط کرده اند. تاریخ تولد او بدرستی روشن نیست ، ولی به احتمال زیاد در حدود490 باشد. یاقوت حموی (ج 13، ص 219ـ220) به نقل از مشارب التجارب و غوارب الغرائب بیهقی ، زادروز او را 27 شعبان 499 یاد کرده است و نویسندگان بعدی (صفدی ، ج 21، ص 122؛ ذهبی ، ج 20، ص 585) به پیروی از یاقوت همین سال را آورده اند که درست نیست ، زیرا به نوشتة خود وی در تاریخ بیهق (ص 132)، در 500 به هنگام کشته شدن فخرالملک ، کودکی بوده که به مکتب می رفته و آن تاریخ را به یاد داشته است (نیز رجوع کنید به قزوینی ، ج 2، ص 78، پانویس 1). از طرفی فصیح خوافی در ذیل رویدادهای 544 او را 54 ساله خوانده است (ج 2، ص 242). همچنین ، بیهقی با محمد شهرستانی (متوفی 548)، نویسندة الملل والنحل ، همروزگار بوده است (بیهقی ، 1365، ص 141ـ143).

بیهقی از خاندان حاکمیان و فُندقیان شهر سیوار در اَلِشْتانِ بُست بود که نسب خود را به خُزیمة بن ثابت انصاری ذوالشهادتین از قبیلة اوْس می رساندند (بیهقی ، 1388، ص 174؛ همو، 1409، ص 2؛ یاقوت حموی ، ج 13، ص 219). ازینرو در پاره ای منابع لقب اوسی ، انصاری و خزیمی را بر او افزوده اند ( رجوع کنید به ذهبی ، همانجا). نیاکانش در دورة غزنویان و سلجوقیان مناصِب مختلف مذهبی و دیوانی داشتند. پدرش امام ابوالقاسم زید بن محمد بیش از بیست سال در بخارا می زیست و جدش شیخ الاسلام ابوسلیمان محمدبن حسین بن فندق در 420 در نیشابور دیده به دنیا گشود و خطیب وقاضی آن شهر بود و در همانجا در 501 درگذشت ( د.ا.ترک ، ذیل مادّه ). بیهقی در کودکی به همراه پدرش از سبزوار به قریة شِشتَمَد کوچ کرد و در آنجا به خواندن کتابهای ادبی پرداخت (یاقوت حموی ، ج 13، ص 220). در 514 تا 516 در نیشابور از استادانی چون احمدبن محمد میدانی ، نویسندة السامی فی الاسامی ، ابوجعفر مقری ، امام جامع نیشابور و مؤلف ینابیع اللغُه ، و امام محمد فَزاری و امام حسن بن یعقوب بن احمد قاری (بیهقی ، 1409، همانجا؛
مرعشی ، ج 1، ص 149ـ151) کسب علم کرد. وی در بسیاری از آثار خود از ایشان تأثیر پذیرفته است (برای دیگر استادان او رجوع کنید بهمرعشی ، همانجا). در جمادی الا´خرة 517 پدرش درگذشت و او سال بعد به مرو رفت و نزد تاج القضاة ابوسعید یحیی بن عبدالملک فقه خواند. در حدود 521 در مرو در مدرسة ابی سعد و مسجد جامع ، مجلس وعظ داشت . در 521 از مرو به نیشابور رفت و آنگاه عازم زادگاه خود شد و مدت سه ماه در آن دیار ماند و در آنجا به دیدار شهاب الدین محمدبن مسعود که نخست والی ری و سپس مباشر مملکت شده بود نایل آمد و میان او و شهاب الدین پیوند خویشاوندی برقرار شد (یاقوت حموی ، ج 13، ص 220ـ222). در جمادی الاولی 526 قاضی بیهق شد (همان ، ج 13، ص 222) و چندماهی در این سمت باقی ماند. در شوال همان سال به ری رفت و تا جمادی الاولی سال بعد در آنجا بود و به حساب و جبر و مقابله نظرانداخت . بیهقی پس از بازگشت از ری به خراسان ، حساب و جبر و مقابله را نزد عثمان بن جاذوکار تکمیل کرد (همان ، ج 13، ص 223؛
نفیسی ، ص 338) و پس از خواندن کتابهایی در احکام نجوم در این صناعت شهره گشت . در 529 به بیهق بازگشت و در 530 نزد قطب الدین محمد مروزی ملقب به طبسی نصیری به سرخس رفت و حکمت فراگرفت و تا 532 نزد او بود و آنگاه به نیشابور آمد و در 536 به بیهق بازگشت . در رمضان سال بعد در مساجد نیشابور مجلس تدریس و خطابه برپا کرد و تا 549 در آنجا ماند (یاقوت حموی ، ج 13، ص 222ـ224؛
نفیسی ، همانجا). در صفر 543 که بیهقی نزد سلطان سنجر (حک : 511 ـ 522) بود، دمتریوس ، پادشاه ابخاز (گرجستان )، با ارسال نامه سؤالاتی به دو زبان عربی و سریانی ، احتمالاً در مباحث مذهبی ، مطرح کرد. چنانکه بیهقی در تاریخ خود (ص 283) می گوید این پرسشها را به تقاضای سلطان سنجر به همان دو زبان پاسخ گفت که نشان دهندة تسلط وی بر زبانهای فارسی ، عربی و سریانی است . با اینهمه ، در زندگینامة شخصی بیهقی که در مشارب التجارب ارائه شده است و به سال 549 که بیهقی در نیشابور بوده منتهی می شود، هیچ نشانی از این واقعه و نیز از دیدار بیهقی و پدرش با عمر خیام نیست ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوّم ، ذیل مادّه ). اما بیهقی در تاریخ حکماءالاسلام (ص 122ـ 123) از نخستین ملاقات خود با خیام در 507 (505 رجوع کنید بهقزوینی ، ج 2، ص 85) و دو سؤال خیام از او، دربارة بیتی از حماسه و یک موضوع هندسه ، یاد کرده است .

بیهقی در 565 در بیهق درگذشت (یاقوت حموی ، ج 13، ص 219). منابع بروشنی به مذهب او اشاره نکرده اند، گروهی او را شافعی و گروهی شیعه می دانند (دهخدا، ذیل «علی بیهقی »؛
کحاله ، ج 7، ص 96). در طبقات الشافعیة سبکی نام او ذکر نشده است . چنین به نظر می رسد که سبکی او را شافعی نمی دانسته است (مهدوی دامغانی ، ص 71). علمای شیعه بیهقی را از بزرگان شیعة امامیه و از مشایخ ابن شهرآشوب (متوفی 588) دانسته اند. ابن شهرآشوب در معالم العلماء (ص 51ـ52) و مناقب (ج 1، ص 12) از پدر بیهقی و کتاب حلیة الاشراف او که پسرش دستنوشتی از آن در دسترس وی گذارده است یاد کرده و او را در زمرة استادان خود برشمرده است . عبدالجلیل قزوینی (ص 212) نیز او را در شمار بزرگان شیعی آورده است . به گفتة نفیسی ، در جوامع احکام النجوم نام خلیفة سوم با تعریض آمده و این مهمترین دلیل شیعه بودن بیهقی است (ص 343)، اما محمد فؤاد کوپریلی با رد این نکته آن را افزودة یکی از کاتبان شیعه می داند ( د. ا. ترک ، همانجا). سبک و روش بیهقی در سرگذشتها و روایتهای تاریخ بیهق نشانة شیعی ندارد و بارها ابوحنیفه را امام ابوحنیفه می نویسد و از او حدیث روایت می کند (ص 178،252، 467، 472). وی در تاریخ بیهق (ص 2) پس از درود بر پیامبر، عبارت «آل و اولاد او پاکان و گزیدگان » را می آورد و در جوامع احکام النجوم پس از نام پیامبر عبارت «وآله الاخیار» و در لباب الانساب (ص 176) عبارت «علی آله ... و اهل بیته ...» را که رنگ شیعی دارد می آورد، و این در حالی است که در تاریخ حکماءالاسلام (ص 14) عبارت «علی اصحابه و خلفائه الراشدین من بعده » را ذکر می کند. شگفت اینجاست که در معارج نهج البلاغه (ص 2) که جای آشکار ساختن مذهب شیعی است ، پس از درود بر پیامبر عبارت «و علی اصحابهِ الصِّدّیقِ والفاروقِ و ذِی النّورینِ و المرتضی تحیّات ...» را می آورد که جز از یک حنفی یا شافعی برنمی خیزد (دانش پژوه ، ش 3، ص 190ـ191). عبدالجلیل قزوینی (ص 202) سبزوار را در شمار شهرهای شیعی ذکر می کند، اما بیهقی در تاریخ (ص 472) می نویسد که در 464 در آن شهر مسجدی برای پیروان ابوحنیفه ساخته اند و نیز از چهار مدرسه ای که خواجه ابوالقاسم علی بیهقی برای حنفیان ، شافعیان ، کرّامیان وعدلیان و زیدیان ساخته ، یاد کرده است (ص 336). از نوشته های او چنین برمی آید که نیاکان او با عباسیان و دربار غزنویان و سلجوقیان پیوند داشته و با خواست آنان به پایگاههای بلندی رسیده و با دانشمندان سنی آشنا بوده اند. خود بیهقی هم می نویسد که کتابهای علمی و ادبی را نزد استادان سنی خوانده ( رجوع کنید بهد.ا.د.ترک ، ذیل مادّه ) و به کمال رسیده است . کردعلی در کنوزالاجداد (ص 289)، برهمین اساس بیهقی را سنی دانسته است . گزارشهای بیهقی در تاریخ بیهق و لباب الانساب ، مگر آنچه که از ارشاد شیخ مفید می آورد، هیچ رنگ شیعی ندارد. فصیح خوافی او را حنفی دانسته (همانجا) و گذشته از این نیاکان مادری او حنفی بوده و پدران او نیز به گواهی سرگذشت آنان بایستی سنی باشند. پس به ضرس قاطع نمی توان گفت که وی شیعی است ، هرچند که از سخنان او گرایش به خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هویداست ، بویژه آنکه در تاریخ بیهق از سادات به بزرگی یاد کرده و در لباب الانساب نسب این خاندان را آورده است (بیهقی ، 1388، ص 439؛
دانش پژوه ، ش 5، ص 354).

آثار . بیهقی آثار زیادی در تاریخ ، فقه ، کلام ، فلسفه ، ریاضیات ، نجوم و انساب به زبانهای فارسی و عربی دارد. یاقوت حموی (ج 13، ص 225ـ229) به نقل از مشارب التجاربِ بیهقی ، 74 عنوان کتاب از او یاد کرده و خود دو عنوان بدانها افزوده است ( رجوع کنید به بیهقی ، جوامع احکام النجوم ، ص ( 1 ) ). در میان این آثار، کتابهای زیر به تصریح خود بیهقی به فارسی است : الرسائل ، نصائح الکبراء ، عُقُودالمَضاحِک ، حِصص الاَصفیاء فی قِصَصِ الانبیاء علی طریق البُلَغاء (یاقوت حموی ، ج 13، ص 226، 228). ابن شهرآشوب (1380، ص 51 ـ 52)، فصیح خوافی (همانجا) و حاجی خلیفه (ج 1، ستون 289، 609، 610، 634، 747، 821، ج 2، جاهای متعدد) و اسماعیل پاشا بغدادی (ج 1، ستون 3، 36، 53، 65، 66 و جاهای دیگر؛
ج 2، جاهای متعدد) آثار دیگری را که در فهرست یاقوت نیامده و احتمالاً بیهقی آنها را پس از مشارب التجارب نوشته است نام برده اند (برای فهرست کامل آثار رجوع کنید به بیهقی ، 1388، مقدمه ، ص 65-62 ؛
نفیسی ، ص 345ـ 347).

از جمله آثار بسیار معروف او ذیلی است بر تاریخ یمینی (بیهقی ، 1388، ص 31) به نام مشارب التجارب و غوارب الغرائب در چهار مجلد به زبان عربی ( رجوع کنید به بیهقی ، 1388، مقدمه ، ص 58-57 ؛
همو، 1365، ص 169) که مشتمل بوده است بر رویدادهای تاریخی ایران در طول 150 سال ، از 410 که تاریخ یمینی ختم می شود، تا حدود 560. به دیگر سخن این کتاب تقریباً تمام تاریخ دورة غزنویان و سلجوقیان و نیمة نخست دورة خوارزمشاهیان را شامل بوده است . ابن اثیر در رویدادهای 568 دربارة تاریخ خوارزمشاهیان از کتاب مشارب مطالبی نقل کرده است (ج 11، ص 38؛
رجوع کنید به بارتولد، ص 31، پانویس 6). همچنین جوینی (ج 2، ص 21) در تاریخ خوارزمشاهیان از کتاب بیهقی نقل کرده ، ولی آن را ذیل تجارب الامم ابوعلی مسکویه پنداشته است . حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده (ص 6) مشارب را در زمرة منابع خود برشمرده که روشن می سازد این کتاب تا سدة هشتم موجود بوده است ( رجوع کنید بهقزوینی ، ج 2، ص 83 ـ84). از کتابهای معروف او در تاریخ شعرا، وَشّاح دُمْیَة القصر یا وشّاح دُمْیَه (بروکلمان ، > ذیل < ، ج 1، ص 558)، ذیلی بر دُمیة القصر باخرزی ، است . ابن خلّکان (ج 3، ص 387) و یاقوت حموی (ج 13، ص 226) بدان اشاره کرده اند و حاجی خلیفه (ج 2، ستون 2011) این کتاب را با عنوان وشاح دُمیة القصر و لِقاح روضة العصر ذکر کرده است و گویا نام کامل کتاب همین بوده است (قزوینی ، ج 2، ص 79). از آثار بیشمار او تنها هفت اثر باقی مانده است :

1) تاریخ بیهق . کتابی تاریخی به فارسی ، دربارة تاریخ بیهق و زندگینامة بزرگانی که بدانجا منسوب اند ( رجوع کنید به تاریخ بیهق * ).

2) جوامع احکام النجوم . کتابی به زبان فارسی در ده فصل . بیهقی در مقدمة این کتاب دربارة شرح حال خود اطلاعاتی می دهد و آثار مختلف خود را نام می برد (بیهقی ، جوامع ، ص ( 1، 3 ) ). وی همچنین دربارة این کتاب می نویسد که احکام نجوم را از 257 کتاب خلاصه کرده و بدون تکرار نگاشته است (همان ، ص ( 2 ) ؛
حسینی ، ج 16،ص 210). بیهقی جوامع را در عین انکار احکام نجوم به خواهش دوستان خود نوشته است (بیهقی ، همان ، ص ( 1 ) ). این کتاب فواید ادبی و تاریخی بسیار دارد، چنانکه از ابوریحان بیرونی و ابن فرخان طبری و کوشیار گیلی که از منجمان معروف پیش از وی بوده اند مطالب بسیار نقل کرده است . او در فصل پایانی شرح مفصلی دربارة کتابهایی که در احکام تحویل سال و زیجها نوشته اند آورده است (نفیسی ، ص 336). این اثر که از نظر علمی و تاریخی دربرگیرندة اطلاعات ارزشمندی است ، تسلط بیهقی را در این زمینه نشان می دهد. نسخه های بسیاری از این کتاب در دست است (منزوی ، ج 1، ص 284؛
حسینی ، ج 16، ص 210ـ211).

3) تَتَّمة صِوان الحکمة یا تاریخ حکماء الاسلام . کتابی در زندگینامة حکمای اسلام . این کتاب تتمه و ذیلی است بر صِوان الحکمة ابوسلیمان محمدبن طاهر سجستانی (متوفی 391)، از علمای سدة چهارم ، و به احتمال زیاد پس از 558 نوشته شده است . هدف اصلی نویسنده از نگارش آن جمع گفته ها و شرح زندگی حکما و فلاسفة مشرق ، مانند خراسان و ماوراءالنهر و پیرامون آن ، بوده است و اطلاعات تاریخی آن در بسیاری موارد در دیگر منابع یافت نمی شود، مانند شرح حال حکیم عمر خیام (قزوینی ، ج 2، ص 96ـ 98؛
رجوع کنید به شفیع ، ص 584 ـ600). چاپ انتقادی این اثر، که حاصل مقابلة پنج نسخة مختلف بوده ، به کوشش محمد شفیع ، در 1351 در لاهور منتشر شده است . پس از آن محمد کردعلی این کتاب را با نام تاریخ حکماءالاسلام در 1325 ش / 1946 در دمشق چاپ کرده است . شمس الدین محمدبن محمود شهرزوری اطلاعات این کتاب را که در هیچ مأخذ دیگر یافت نمی شود، در فاصلة سالهای 586 ـ611 در نزهة الارواح تلخیص کرده ، ولی از منبع آن نام نبرده است (قزوینی ، ج 2، ص 88). اطلاعاتی که بیهقی دربارة حکمای ایران ، از ابن سینا به بعد، داده بسیار ارزشمند است (بیهقی ، 1946، ص 52). نام حقیقی کتاب ، در نسخه یاد نشده ، اما یاقوت حموی (ج 13، ص 227) و ابن خلّکان ، در زندگینامة ابن سینا ، این کتاب را تتمّة صوان الحکمة نامیده اند (قزوینی ، ج 2، ص 99). تتمه که از دیدگاه تاریخ فلسفه اثر مهمی به شمار می رود، در آغاز سدة هشتم توسط ناصرالدین بن عمدة الملک منتجب الدین منشی یزدی با عنوان دُرة الاخبار و لمعة الانوار و به نام غیاث الدین محمدبن رشیدالدین فضل الله به فارسی ترجمه شد. این ترجمه نخست به کوشش محمد شفیع در لاهور و سپس در 1318 ش با پاره ای تصحیحات و حواشی در تهران در مجلة مهر، ضمیمة سال پنجم به چاپ رسید،

اما این ترجمه کامل نیست ، زیرا از 111 شرح حال در متن عربی ، 107 مورد و برخی از آنها نیز به اختصار ترجمه شده است (بیهقی ، 1318 ش ، مقدمه ، ص ط ، یا). بیهقی این کتاب را با شرح حال سیداسماعیل گرگانی نویسندة ذخیرة خوارزمشاهی به پایان رسانده است ، اما مترجم فارسی با افزودن ضمیمه ای به آن ، شرح زندگانی شهاب الدین سهروردی ، امام فخررازی ، خواجه نصیر طوسی و خواجه رشیدالدین فضل الله را که پس از او آمده اند به اصل کتاب افزوده است (همان ، ص 102ـ 118).

4) لباب الانساب . کتابی است به عربی در دو جلد. یاقوت حموی (ج 13، ص 229) از این کتاب یاد می کند.این اثر در 558 تألیف شده و در باب انساب سادات است . از مقدمة آن چنین برمی آید که بیهقی کتاب دیگری به نام التعریف بالانساب در همین موضوع نگاشته است (د.ا.ترک ، همانجا). این کتاب براساس چهار نسخه (بیهقی ، 1410، ج 1، مقدمه ، ص 162ـ 163) در دو جلد به کوشش مهدی رجائی در 1410 در قم به چاپ رسیده است .

5) معارج نهج البلاغه . کتابی است به زبان عربی تألیف 552 (بیهقی ، 1409، ص 468). مؤلف در این اثر به خواهش ابوالقاسم علی حونقی نیشابوری به شرح نهج البلاغه پرداخته است . بیهقی نهج البلاغه را در 516 نزد امام زاهد حسن بن ابی یوسف یعقوب بن احمد قاری نیشابوری خواند. او با اینکه از نوشتة احمدبن محمد وَبَری خوارزمی (همان ، ص 2،4ـ9،37، 39 و جاهای دیگر)، متکلم و شارح نهج البلاغه مطالبی می آورد، اما می گوید که قبل از من کسی این کتاب را شرح نکرده است . به گفتة آقابزرگ (ج 21، ص 184) شرح بیهقی نخستین شرح کامل نهج البلاغه است وگرنه پیش از او وَبَری مشکلات آن را شرح کرده بوده است .

در این اثر، بیهقی در واژه شناسی پیرو ابن فارس و طبرسی است و ریشه ها را دارای معانی اصلی می داند و همة مشتقات را به آن برمی گرداند (بیهقی ، 1409، ص 14، 338ـ339، مقدمة دانش پژوه ، ص 5). او در این کتاب شعرا را می ستاید و از امرؤالقیس چندین بار یاد می کند (همان ، ص 159، 195، 272) و از اخطل ، جریر، اعشی '، زهیربن ابن سلمی ، عجّاج ، فرزدق ، نابغة ذَبیانی و نابغة جعدی نام می برد (همان ، 215،217،461). این کتاب در 1402 به کوشش محمدتقی دانش پژوه با مقدمه ای سودمند در قم به چاپ رسیده است .

6) ازهارالریاض المریعة و تفاسیرالفاظ المحاورة والشریعة . کتابی است در امثال به زبان عربی . این کتاب در معارج (ص 196) به نام ازاهیرالرّیاضِ المونقة یاد شده است . نسخه ای از آن در کتابخانة سلیمانیه بخش شهید علی پاشا به شمارة 2589 موجود است ( د.ا.د.ترک ، همانجا).

7) غررالامثال ودررالاقوال . کتابی در امثال به زبان عربی است . نسخه ای از آن در کتابخانة دانشگاه لیدن به شمارة 390 در 252 برگ موجود است . این دستنویس که آغاز و انجام آن افتاده ، در دو بخش است و بیهقی آن را به نام یمین الدوله ابوعلی احمدبن اسماعیل صفی کرده است . مثلها در آن به ترتیب تهجی آمده و جلد نخست آن از «الف » تا «ط » و جلد دوم از «ع » تا «ل » است (بیهقی ، 1409، مقدمه ، ص 9ـ10).

بیهقی در امثال ، کتاب دیگری نیز به نام مجامع الامثال و بدایع الاقوال در چهارجلد دارد (بیهقی ، 1409، ص 203، و جاهای دیگر؛
رجوع کنید به زلهایم ، ص 228).

نثر عربی بیهقی نثری فنی و آمیخته به انواع صنایع لفظی و معنوی است . او همچنین شرحهایی بر اشعار بُحتری ، ابوتمّام و مناقب حریری دارد ( ایرانیکا ، ذیل مادّه ). اشعار عربی او، از اوضاع اجتماعی تأثیر گرفته و با نوعی گله گزاری همراه است (برای اشعار عربی او رجوع کنید به یاقوت حموی ، ج 13، ص 229ـ230؛
صفدی ، ج 21، ص 125؛
ذهبی ، ج 20، ص 586؛
مرعشی ، ج 1، ص 155ـ156).


منابع :
(1) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی ، الذریعة الی تصانیف الشیعة ، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی ، بیروت 1403/1983؛
(2) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1385ـ1386/1965ـ1966؛
(3) ابن خلّکان ، وفیات الاعیان ، چاپ احسان عباس ، بیروت 1968 ـ 1977؛
(4) ابن شهرآشوب ، معالم العلماء ، نجف 1380/1961؛
(5) همو، المناقب آل ابی طالب ، ج 1، قم ( بی تا. ) ؛
(6) ابن فوطی ، مجمع الا´داب فی معجم الالقاب ، چاپ محمدالکاظم ، تهران 1416؛
(7) اسماعیل بغدادی ، ایضاح المکنون ، ج 1ـ2، در حاجی خلیفه ، کشف الظنون ، ج 3 و 4، بیروت 1410/1990؛
(8) علی بن زید بیهقی ، کتاب تاریخ بیهق ، چاپ کلیم الله حسینی ، حیدرآباد 1388/1968؛
(9) همو، تاریخ حکماءالاسلام ، چاپ محمدکرد علی ، دمشق 1365/1946؛
(10) همو، جوامع احکام النجوم ، نسخة خطی کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران ، ش ، از مجموعة نسخه های خطی اهدائی سیدمحمد مشکوة ؛
(11) همو، درة الاخبار و لمعة الانوار ، ترجمة ناصرالدین بن عمدة الملک منتجب الدین منشی یزدی ، از متن عربی تَتِمّة صِوان الحکمه ، تهران 1318 ش ؛
(12) همو، لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب ، چاپ مهدی رجائی ، قم 1410؛
(13) همو، معارج نهج البلاغة ، چاپ محمدتقی دانش پژوه ، قم 1409؛
(14) عطاملک بن محمد جوینی ، کتاب تاریخ جهانگشای ، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی ، لیدن 1329ـ1355/1911ـ1937، چاپ افست تهران ( بی تا. ) ؛
مصطفی بن



(15) عبدالله حاجی خلیفه ، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون ، بیروت 1410/ 1990؛
(16) احمدحسینی ، فهرست نسخه های خطی کتابخانة عمومی حضرت آیة اللّه العظمی نجفی مرعشی مدّظلّه العالی ، قم 1354ـ1376 ش ؛
(17) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی ، تاریخ گزیده ، چاپ عبدالحسین نوائی ، تهران 1362 ش ؛
(18) احمدبن محمد خوافی ، مجمل فصیحی ، چاپ محمود فرخ ، مشهد 1339ـ 1341 ش ؛
(19) محمدتقی دانش پژوه ، «یادی دیگر از بیهقی مورخ فیلسوف »، آینده ، سال 7، ش 3 (خرداد 1360)، ش 5 (مرداد 1360)؛
(20) علی اکبر دهخدا، لغت نامه ، زیرنظر محمدمعین ، تهران 1325ـ1359 ش ؛
(21) محمدبن احمد ذهبی ، سیراعلام النبلاء ، ج 20، چاپ شعیب ارنووط و محمدنعیم عرقسوسی ، بیروت 1406/1986؛
(22) خلیل بن ایبک صفدی ، کتاب الوافی بالوفیات ، ج 21، چاپ محمد حجیری ، اشتوتگارت 1411/ 1991؛
(23) عبدالجلیل بن ابوالحسین عبدالجلیل قزوینی ، نقض ، چاپ میرجلال الدین محدث ، تهران 1358 ش ؛
(24) محمدقزوینی ، بیست مقاله ، ج 2، چاپ عباس اقبال ، تهران 1313 ش ؛
(25) عمررضا کحاله ، معجم المؤلفین ، دمشق 1957ـ1961، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛
(26) محمد کردعلی ، کنوزالاجداد ، دمشق 1404/1984؛
(27) شهاب الدین مرعشی ، کتاب الاءرتیاب ، در علی بن زید بیهقی ، لباب الانساب والالقاب والاعقاب ، چاپ مهدی رجائی ، ج 1، قم 1410؛
(28) احمد منزوی ، فهرست نسخه های خطی فارسی ، تهران 1348ـ1353 ش ؛
(29) محمود مهدوی دامغانی ، «ابوالحسن بیهقی فرید خراسان و شرح نهج البلاغة »، نشریة دانشکدة علوم معقول و منقول مشهد ، ش 1 (اسفند 1347)؛
(30) سعید نفیسی ، «امام ابوالحسن بیهقی و مؤلفات او»، مهر ، سال 2، ش 4 (شهریور 1313)؛
(31) یاقوت حموی ، معجم الادباء ، بیروت 1400/1980؛


(32) V. V. Barthold, Turkestan down to the Mongol invasion , London 1977;
(33) Carl Brockelman, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949, Supplementband , 1937- 1942;
(34) Encyclopaedia Iranica , s.v. "Bayhaq ¦â, Z ¤ah ¦âr- A l-D ¦ân" (by H.Halm);
(35) EI 2 , s.v. "Al-Beyhaki" (by D. M. Dunlop);
(36) I A , s.v. "Beyhaki" (by M. Fuad Kخprدlد);
(37) Rudolf Sellheim, "Eine unbekannte sprichwخrtersammlung des Abد al-H ¤asan al-Baihaq ¦â ", Der Islam , 39 (1964);
(38) Muhammad Shafi ـ , "The author of the oldest biographical notice of ـ Umar Khayyam and the notice in question", Islamic culture , VI (1932);
(39) TDVIA , s.v. "Beyhak ¦â, Ali b. Zeyd" (by Abdدlkerim عzaydin).

/ رضا رضازاده لنگرودی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2553
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست