responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2462

 

بیژن ، از قهرمانان شاهنامه و پهلوانان دورة کیخسرو، پسر گیو و نوادة گودرز و رستم . گرشویچ ، دربارة نام بیژن دو پیشنهاد دارد: نخست آنکه آن را مأخوذ از جزء دوم آریانه وئجه بدانیم که در این صورت معنای آن «مردی از سرزمین ایران ویج » خواهد بود؛ دوم آنکه این کلمه به صورت ویچنه (از ریشه z ¦we = گزیدن ) به معنای کسی که نیک تشخیص دهنده و اهل تمییز است ، باشد (رستگار فسائی ، ج 1، ص 229، پانویس 1). بیژن در فرهنگ نامهای ایرانی به معنای «جنگجو» آمده است (همانجا).

در مجمل التواریخ (ص 91ـ92)، بیژن جاندار کیخسرو و پسر او، اردشیر، پهلوان بهمن است . در نزهة القلوب حمدالله مستوفی (ص 80) آمده است که بیژن ، «اوجان » را در آذربایجان بنا کرد. طبری (ج 1، ص 582) بدون اینکه شعبة اشکانیان را از اشغانیان جدا کند، بیزن (بیژن ) را یکی از پادشاهان اشغانی معرفی می کند. گذشته از طبری ، مسعودی در التنبیه والاشراف (ص 96)، ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه (ص 116)، مقدسی در البدءوالتاریخ (ج 3، ص 155ـ156)، و ابن اثیر در الکامل (ج 1، ص 296) بیژن را از پادشاهان اشکانی آورده اند که 21 سال پادشاهی کرد. خواندمیر نیز در تاریخ حبیب السیر (ج 1، ص 221) بیژن بن گودرز را پنجمین پادشاه اشغانیان دانسته است . احتمال می رود که «گودرز» پهلوان شاهنامه ، همان گودرز یکم فرمانروای اشکانی باشد، چنانکه با تطبیق رویدادهای تاریخی با رخدادهای خاندان گودرز در شاهنامه درمی یابیم که ، برای نمونه ، نبرد میان بیژن و پلاشان نمایشگر ستیزه میان خاندانهای گودرز و بلاش بوده است ( رجوع کنید به کویاجی ، 1353 ش ، ص 141، 150). فردوسی نیز یکی از پادشاهان اشکانی را بیژن دانسته است (ج 7، ص 116، بیت 56 ـ57).

مطابق با شاهنامه و دیگر آثار حماسی فارسی ، گیو، بانو گشسب ، دختر رستم ، را به زنی گرفته و از او بیژن پدید آمده است و چون گیو می خواهد رهسپار توران شود تا کیخسرو را به ایران آورد، بیژن را که کودکی خردسال بوده به گودرز می سپارد. پس از آن ، ماجراهای بیژن جوان عبارت است از: جنگ با فرود سیاوش ؛ کشتن پلاشان ؛ نبرد با تژاو و برگرداندن تاج ایران و ربودن اسپنوی ، کنیزتژاو؛ نبرد با سپاه توران با درفش کاویانی ؛ فرماندهی میمنة سپاه ایران در نبرد هماون ؛ و جنگ با گرازها. وی پس از نبرد با گرازها به وسوسة گرگین به جشنگاه منیژه ، دختر افراسیاب ، می رود و منیژه با خوراندن داروی بیهوشی او را به کاخ افراسیاب می برد. افراسیاب پس از آگاهی ، گرسیوز را به دستگیری بیژن می گمارد و وی با حیله او را پیش افراسیاب می برد. افراسیاب نخست فرمان می دهد که او را به دار آویزند اما سرانجام به پیشنهاد پیران او را در چاهی تاریک زندانی می کند و منیژه را نیز از کاخ خود می راند. کیخسرو در جام جهان بین ، بیژن را در بن چاهی در گرگساران می بیند و رستم در لباس بازرگانان به توران می رود و با کمک منیژه بیژن را رهانیده ، آن دو را همراه خود نزد کیخسرو می آورد.

بیژن همچنین در نبرد دوازده رخ ، هومان و نستیهن ، دلاوران تورانی ، و روئین ، پسر پیران ، را کشت (فردوسی ، ج 5، ص 131، 136، 196) و چون کیخسرو از پادشاهی کناره گرفت و به بیابانی رفت ، بیژن همراه توس و گیو و فریبرز با او رفت و پس ازناپدید شدن کیخسرو در کنار چشمه ، همراه سه پهلوان دیگر در برف گم و ناپدید گشت (همان ، ج 5، ص 412ـ415).

ظاهراً داستان بیژن و منیژه داستان منفردی از داستانهای مشهور قدیم بوده است ، زیرا در روایتهای دینی ایران (آموزگار یگانه ، ص 66) و در شاهنامة قدیمی ابومنصوری به آن اشاره ای نشده است (تقی زاده ، ص 279ـ280) و فردوسی آن را در اوان جوانی و به خواهش همسرش به نظم آورده است (صفا، ص 177ـ 178).

این داستان را یادگار جامعة زن سالار پیش از مهاجرت آریاییها به فلات ایران و شکل دیگرگون شدة اسطوره ای می دانند که در آن الهه و بغبانویی ، پهلوانان بزرگ را می ربوده و در چاه زندانی می کرده است . در این داستان نمادین «فرورفتن خورشید در چاه مغرب » یا علت وقوع پدیده ای طبیعی مانند کسوف یا خسوف ، توضیح داده شده است . اندک اندک ، این بن مایة داستانی ، بنابر تأثیر روایات تاریخی ، به پهلوانان ایران و توران انتساب یافته است و بتدریج تحول یافته و از آن پنداشتة اساطیری به داستان شاهدختی که مردی را می رباید، تبدیل شده است (مزداپور، ص 57 ـ 58).

در زبان ارمنی ، بیژن به صورت ویژن باقی مانده است (سرکاراتی ، ص 169). به نوشتة یوستی منیژه صورت مادینة نام پارتی «مانک » است و مردی به نام مانک از سوی پادشاه پارت بر ارمنستان فرمانروایی می کرد. در روایتهای کهن ارمنی آمده است که بیژن (از خاندان گودرز) به سبب عشق به منیژه در غاری در ناحیة «فیاتکاران » در ارمنستان زندانی شد. این روایت را موسی خورنی ، مورخ ارمنی ، هم نقل کرده است . علاوه بر این ، در آغاز داستان بیژن و منیژه نیز بیژن به فرمان کیخسرو برای رهایی مردم «ارمان » (ارمنستان ) از گزند گرازها بدان سرزمین می رود. پهلوان راهنما و همگام بیژن در این راه گرگین نام دارد و، بنابر یادآوریهای یوستی ، بسیاری از شاهزادگان و بزرگان گرجستان کهن و ارمنستان بدین نام خوانده می شدند. نامهای خاندان گودرز چون بیژن و ... هنوز هم در میان خانواده های گرجستان برجا مانده است (کویاجی ، 1353ش ، ص 153).

چکامه های پارتی دربارة گودرز و گیو و بیژن را بنیاد نخستین افسانه های اروپای سدة میانه ـ یعنی افسانه های راجع به «گاوین » ـ دانسته اند و بیژن را با رولان و پرسیوال سنجیده اند (همو، 1371ش ، ص 124؛ کریستن سن ، ص 90).

فردوسی در شاهنامه از بیژن دیگری نیز نام می برد که فرمانروای سمرقند بوده است (ج 9، ص 348، بیت 444ـ 445).

در متون نظم و نثر فارسی ، بیژن در آرایه هایی همچون استعاره ، تشبیه ، و گاه تلمیح به کار می رود. نام وی با عناصری از داستان عشق او و منیژه و مهمترین این عناصر، چاه و ظلمت و تاریکی آن ، ملازم است (برای نمونه رجوع کنید به منوچهری ، ص 62؛ خاقانی ، ص 20، 117، 266؛ سنایی ، ص 127؛ ناصرخسرو، ص 35، 304، 327؛ سعدی ، ص 179؛ حافظ ، ص 280؛ آذر بیگدلی ، ص 86، 347). گرفتاری وی در چاه ، هستة مرکزی این صور خیال است .

بیژن قهرمان منظومه ای مستقل با نام بیژن نامه است . این منظومه بین 400 ، 1 تا 900 ، 1 بیت و سرودة ابوالعلاء عطاءبن یعقوب کاتب رازی ملقب به ناکوک (متوفی 471 یا 491) است (صفا، ص 316ـ317)؛ گرچه شباهت فوق العاده و اشعار مشترک میان این اثر و بیژن و منیژة شاهنامه موجب گشته آن را تنها نوعی سرقت ادبی و کاری فاقد ارزش به شمار آورند ( رجوع کنید بهمتینی ، ص 32ـ37). شخصیت بیژن در دورة معاصر موضوع ادبیات نمایشی نیز شده است ، چنانکه احمد بهارمست نمایشنامه های بیژن و هومان (1321) و بیژن و منیژه (1326) را براساس ماجراهای سرگذشت بیژن تنظیم کرده است (فروغ ، ص 19ـ 20). در سالهای اخیر نیز پری صابری روایت نمایشی دیگری از این داستان را به صحنه برد.


منابع :
(1) لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی ، دیوان ، چاپ حسن سادات ناصری و غلامحسین بیگدلی ، تهران 1366ش ؛
(2) ژاله آموزگار یگانه ، تاریخ اساطیری ایران ، تهران 1374ش ؛
(3) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1385ـ1386/1965ـ1966؛
(4) ابوریحان بیرونی ، الا´ثار الباقیة عن القرون الخالیة ، چاپ ادوارد زاخائو، لایپزیگ 1923؛
(5) حسن تقی زاده ، «مشاهیر شعرای ایران »، در فردوسی و شاهنامة او ، چاپ حبیب یغمائی ، تهران 1349ش ؛
(6) شمس الدین محمد حافظ ، دیوان ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی ، تهران 1375ش ؛
(7) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی ، کتاب نزهة القلوب ، چاپ گی لسترنج ، لیدن 1915، چاپ افست تهران 1362ش ؛
(8) بدیل بن علی خاقانی ، دیوان ، چاپ علی عبدالرسولی ، تهران 1357 ش ؛
(9) غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1353ش ؛
(10) منصور رستگار فسائی ، فرهنگ نامهای شاهنامه ، تهران 1369ـ1370ش ؛
(11) بهمن سرکاراتی ، «رستم یک شخصیت تاریخی یا اسطوره ای ؟»، مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی ، سال 12، ش 2 (تابستان 1355)؛
(12) مصلح بن عبدالله سعدی ، بوستان سعدی : سعدی نامه ، چاپ غلامحسین یوسفی ، تهران 1363ش ؛
(13) مجدودبن آدم سنایی ، حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة ، چاپ مدرس رضوی ، تهران 1359ش ؛
(14) ذبیح الله صفا، حماسه سرایی در ایران ، تهران 1369ش ؛
(15) محمدبن جریر طبری ، تاریخ الطبری : تاریخ الامم و الملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ( 1382ـ 1387/ 1962ـ1967 ) ؛
(16) ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامة فردوسی ، متن انتقادی ، مسکو 1963ـ1971؛
(17) مهدی فروغ ، شاهنامه و ادبیات دراماتیک ، تهران 1354 ش ؛
(18) آرتور امانوئل کریستن سن ، کیانیان ، ترجمة ذبیح الله صفا، تهران 1368ش ؛
(19) جهانگیر کوورجی کویاجی ، آیینها و افسانه های ایران و چین باستان ، ترجمة جلیل دوستخواه ، تهران 1353ش ؛
(20) همو، پژوهشهایی در شاهنامه ، ترجمة جلیل دوستخواه ، اصفهان 1371ش ؛
(21) جلال متینی ، «دربارة بیژن نامه »، آینده ، سال 7، ش 1و2 (فروردین ـ اردیبهشت 1360)؛
(22) مجمل التواریخ و القصص ، چاپ بهار، تهران 1318ش ؛
(23) کتایون مزداپور، «منیژه و چاه بیژن : نگاهی به داستان بیژن و منیژه در شاهنامة فردوسی »، زنان ، سال 3، ش 21 (آذر و دی 1373)؛
(24) علی بن حسین مسعودی ، کتاب التنبیه و الاشراف ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(25) مطهربن طاهر مقدسی ، کتاب البدء و التاریخ ، چاپ کلمان هوار، پاریس 1899ـ 1919، چاپ افست تهران 1962؛
(26) احمدبن قوص منوچهری ، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1356ش ؛
(27) ناصرخسرو، دیوان ، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق ، تهران 1368ش .

/ مهوش واحددوست /

نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2462
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست