بید (Ùارسی میانه wed ، اوستایی vaetay Ø› در گویشهای ایرانی : پشتو we la ØŒ بلوچی ged ØŒ خوانساری / Ù…Øلاّ تی vid ØŒ سÙرخه ای / سَنگسری / لاسگردی / نطنزی ¦ i v ØŒ Ú©Ùردی ¦ i b / i v ØŒ سمنانی a i v ØŒ Ùَریزَنْدی vej ØŒ یَرَنی ve ØŒ Ùˆ جز اینها؛ خویشاوند با سنسکریت vitika Ùˆ یونانی itea Ø› برای نامهای Ù…ØÙ„ÛŒ انواع بید رجوع کنید به دنبالة مقاله )ØŒ نامی مشترک برای همة انواع درختان Ùˆ درختچه های جنس٠L. Salix (از خانوادة بیدیان ) در Ùارسی . با توجه به این Ú©Ù‡ ØŒ به گزارش یکی از گیاهشناسان معاصر (Ù…ÙبیّÙÙ† ØŒ ج 2ØŒ ص 20Ù€ 28)ØŒ نوزده نوع بید در Ù…Øدودة جغراÙیایی کنونی ایران وجود دارد، Ù…ÛŒ توان تنوّع Ùˆ تعدّد انواع آن را در خطة قدیم Ùˆ جدید اسلام Øدس زد. مع ذلک ØŒ از نظر تاریخی ØŒ اطلاعاتی نسبتاً اندک Ùˆ بسیار مغشوش دربارة انواع بید Ùˆ نامهای آنها در مآخذ دورة اسلامی یاÙته Ù…ÛŒ شود. پزشک Ù€ گیاهشناسان این دوره ØŒ از بید معمولاً زیر نام عربی٠خÙلا٠سخن Ú¯Ùته اند (نامهای دیگری چون صَÙْصا٠و غَرَب هم گاهی به کار رÙته است )ØŒ Ùˆ برای این واژه Ú©Ù‡ ظاهراً از ریشة Ø«Ùلاثی Ø® Ù€ Ù„ Ù€ ٠است (مثلاً در مخالÙت ØŒ اختلا٠و غیره ) «وجه تسمیه »هایی جعل کرده اند. ابوØÙ†ÛŒÙØ© دینوری (سدة سوم Ø› ج 1ØŒ ص 142Ù€ 143) Ù…ÛŒ گوید : «خلا٠همان صÙصا٠است Ùˆ در سرزمین تازیانْ Ùراوان . اَعرابی ای مرا Ú¯Ùت Ú©Ù‡ ما آن را سَوْجَر Ù…ÛŒ نامیم . خلا٠درخت بزرگی است با اَصناÙÙ (= گونه های ) بسیار، Ú©Ù‡ همه خَوّار (سÙست ØŒ شکننده ) Ùˆ سبک اند... Ùˆ ایشان گمان Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ آن را ازینرو خلا٠نامیده اند Ú©Ù‡ آب ØŒ چوبÙ/تنة آن را با خود آورد ( جاءَ به سَبیّاً ) Ùˆ لذا برخلاÙ٠اصل٠( رویش طبیعی معهود ) خود رویید» (در متن چاپی الجامع ابن بیطار ( ج 2ØŒ ص 68 ) عبارت اخیر دینوری به غلط چنین آمده است : «اÙنّما سÙمّی خلاÙاً لا٠َنّ السَّیلَ ÛŒØیی به شیئاً ( ظاهراً به جای٠«یَجی ء٠به سبیّاً» ) Ùینبت٠مÙÙ† خلا٠»). ابوریØان بیرونی (ص 255) این «وجه تسمیه » را چنین نقل کرده است : «لا٠نَّ الماءَ جاءَ بأصله ØŒ Ùنبت مخالÙاً لا٠صله ØŒ Ùسمّوه خلاÙاً» («آب ریشة آن را آورد، لذا مخال٠ریشة خود رویید، پس آن را خلا٠نامیدند»). ابوریØان توجیهی داروشناختی هم برای خلا٠نقل کرده است (ص 254): «برخی Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ هر چیز تلخی گرم است مگر خلا٠که تلخ است Ùˆ سرد، لذا به سبب اختلاÙØ´ با ØÙÚ©Ù… مطلق دربارة چیزهای تلخ ØŒ خلا٠نامیده شده است » (صورت دیگر توجیه ( همانجا ) : «هر تلخی ØŒ Ù…ÙسخّÙÙ† است مگر صÙصا٠، ازینرو آن را خلا٠خوانده اند»). ابوبکر کاسانی ØŒ مترجم Ùˆ Ø´Ø§Ø±Ø ØµÛŒØ¯Ù†Ø© ابوریØان (نیمة اول سدة هشتم )ØŒ «وجه تسمیة » نخستین را چنین Ø´Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ است (ج 1ØŒ ص 281Ù€282) : «درخت٠او ( = بید ) از تخم او کمتر باشد، بل Ú©Ù‡ شاخ او در زمین بنشانند Ùˆ از او شعبه ها زند Ùˆ بیخ به آب بَرَد Ùˆ بزرگ شود. Ùˆ در روزگار ماضی چنان اتÙاق اÙتاد Ú©Ù‡ وقتی تخم او بر زمین اÙتاد، چون آب به او رسید، برخلاÙ٠معهودْ درخت او برآمد Ùˆ بزرگ شد. به این معنی ØŒ عرب او را خلا٠نام نهاد» (نادرستی این «وجه تسمیه »ها آشکار است Ø› رجوع کنید بهتعلیقات لوی بر اقراباذین سمرقندی ØŒ Ø´ 426ØŒ ص 227Ù€ 228ØŒ Ú©Ù‡ واژه های خویشاوند٠خلا٠عربی ( به معنای بید ) در زبانهای باستانی سومری Ùˆ اَکَّدی را ذکر Ù…ÛŒ کند). دینوری انواع یا نامهای دیگری هم برای بید ثبت کرده است : بَهْرامَج : «واژه ای Ùارسی Ø› همان رَنْ٠است Ú©Ù‡ نام دیگر٠آن خلاÙ٠بَلخی است Ø› بر دو گونه است ... هر دو خوشبوی اند» (ج 1ØŒ ص 60Ø› بهرامج = خلاÙ٠بلخی = بید بلخی امروزه بیدْمشک نام دارد؛ رجوع کنید به دنبالة مقاله )Ø› رَنْ٠: «به قول ابونصر ( یکی از Ù…Ùخبران٠بادیه نشین ابوØÙ†ÛŒÙÙ‡ ) ØŒ رن٠بهرامج البَرّ است ØŒ Ùˆ به Ú¯Ùتة دیگری ØŒ از درختان کوهی است ... Ùˆ از درختانی Ú©Ù‡ برگهایشان در شب به ساقه ها Ù…ÛŒ چسبد Ùˆ در روز پراکنده Ù…ÛŒ شود ( یعنی مثلاً مانند برگهای شَبْ Ø®Ùسب / بیوÙÙ„ÛŒ ) » (ج 1ØŒ ص 184Ù€ 185). نظیر این اختلاط در نامگذاری را درمورد غَرَب نیز Ù…ÛŒ یابیم : غَرَب ØŒ Ú©Ù‡ به Ú¯Ùتة دینوری (ج 2ØŒ ص 168)ØŒ «درختی است بزرگ ØŒ سÙست ØŒ سÙید، Ú©Ù‡ میوه نمی دهد»، در قدیم هم به نوعی بید Ùˆ هم به نوعی سپیدار/ سÙیدار ØŒ از همان خانوادة بیدیان ØŒ اطلاق شده است ØŒ مثلاً در مترادÙات ابن میمون برای Ø®Ùلا٠(Ø´ 393ØŒ ص 41) : خلا٠= صÙصا٠= سÙنْدار = غَرَب = سَوْØَر = سالÙج . Ù…Ø§ÛŒØ±Ù‡ÙˆÙ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد (تعلیقات بر ابن میمون ØŒ Ø´ 393ØŒ ص 197ØŒ زیرنویس ) Ú©Ù‡ « غَرَب نام٠. L Salix babylonica ( = بید٠مجنون ) است Ú©Ù‡ در مصر هم دیده Ù…ÛŒ شود، Ùˆ این نامْ نخست بر سپیدار٠بین النهرین ( = پَدÙÙ‡ ) دلالت داشته ولی سپس بر نوعی بید اطلاق شده است » ( سÙنْدار٠مذکور در مترادÙات ابن میمون ØŒ به تشخیص مایرهو٠( همانجا ) ØŒ اØتمالاً تØریÙÛŒ از سبیدار ØŒ معرّب٠سپیدار / سپیددار٠Ùارسی ØŒ است ). خود٠بهرامج هم Ù…ØÙ„ اختلا٠بوده است : در Øالی Ú©Ù‡ بیشتر مؤلÙان بهرامج را متراد٠با خلاÙ٠بَلخی = بید٠بَلخی Ùˆ منطبق با بیدْمشک دانسته اند ( رجوع کنید به وص٠دینوری در بالا)ØŒ در برخی از مآخذ بهرامج به گیاهان دیگری اطلاق شده است Ø› مثلاً ابوریØان بیرونی (از قول٠صاØب المشاهیر ( ØŸ ) ØŒ ص 136) Ù…ÛŒ گوید : «بهرامج رَنْ٠است Ùˆ آن ØŒ بهرامج ÙˆØØ´ÛŒ است Ø› از این ( Ú¯Ùته ) گمان Ù…ÛŒ رود Ú©Ù‡ بهرامج ØŒ عÙصْÙÙر٠بَرّی ( = کاÙشه یا کاجیرة ÙˆØØ´ÛŒ ) باشد.» سپس از قول٠بÙشر بن عبد الوهاب Ùَزاری Ù…ÛŒ گوید : «رن٠، Ú©Ù‡ به Ùارسی بورکر / بوبکر ( ØŸ ) Ùˆ به سÙندی سَریس Ù…ÛŒ گویند، همان بهرامه است »؛ Ùˆ در پایان Ù…ÛŒ اÙزاید : « ( به Ú¯Ùتة ) Ùهلمان ( ØŸ ) بهرامج از ریاØین است » (کاسانی در ترجمه Ùˆ Ø´Ø±Ø ØµÛŒØ¯Ù†Ù‡ ØŒ ج 1ØŒ ص 160ØŒ جملة اخیر را چنین آورده است : «و پهلمان Ú©Ù‡ طبیب پارسیان بوده است گوید بهرامج از انواع ریاØین است »). با توجه به این Ú©Ù‡ در برخی از مآخذ قدیم ØŒ نامهای بَهْرَم Ùˆ بَهْرَمان را به معنای عÙصْÙÙر/ عَصْÙÙر (= Ú¯Ùل٠کاÙÙشه ) آورده اند (مثلاً، ابن میمون ØŒ Ø´ 300ØŒ ص 32Ø› Øکیم مؤمن ØŒ ص 50ØŒ 198ØŒ 601)ØŒ Ù…ÛŒ توان گمان کرد Ú©Ù‡ تشابه لغوی بهرامج با بهرم / بهرمان سبب این اختلاط شده است (نیز رجوع کنید بهابن میمون ØŒ Ø´ 64ØŒ ص 10ØŒ Ú©Ù‡ بهرامج را اشتباهاً معادل٠ظَیّان = یاسمین٠برّی گرÙته است ). خود٠ابوریØان بیرونی (ص 255)ØŒ ظاهراً از روی دیده ها یا شنیده های خویش ØŒ سه نوع بید ذکر کرده است : « Ù…ÙØ´Ú©Ù’ بید ØŒ Ú©Ù‡ ( Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ های آن ) مانند چغالة بادام در آغاز پوشیده از Ú©Ùرک است ØŒ Ùˆ در اول بهار درمی آید Ùˆ بوی خوشی دارد؛ Ú¯Ùربهْبید ØŒ Ú©Ù‡ ( Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ های آن ) خوشبوی Ùˆ به Ø´Ú©Ù„ پنجه های گربه Ù…ÛŒ روید؛ Ùˆ نوعی Ú©Ù‡ در زمستان سرخ Ù…ÛŒ گردد». ضمناً Ù…ÛŒ گوید (ص 254) Ú©Ù‡ «در بÙتخانه های چین بید٠سÙرخ شونده ( الخلا٠المÙØْمّÙر ) را در زمستان واژگونه Ù…ÛŒ کارند ( ØŸ ) ØŒ شاخه های آن به سوی زمین آویزان Ù…ÛŒ شود Ùˆ همچون خرگاهی (Ù‚Ùبَّة ) Ù…ÛŒ گردد». به گزارش Øکیم مؤمن (ص 354Ù€ 355)ØŒ خلا٠شامل٠بیدْمشک = خلاÙ٠بلخی ØŒ بید٠برّی = صÙصا٠، Ùˆ بید٠مÙوَلَّه ( = بید٠مجنون ) است . Ù…Øمدْ پادشاه شاد، صاØب٠Ùرهنگ آنَندْ راج (تألی٠1306Ø› زیر همین واژه )ØŒ به استناد به مجدالدین علی قوسی ( ØŸ ) ØŒ به وجود Ù‡Ùده نوع بید اشاره Ù…ÛŒ کند، ولی از آنها Ùقط این انواع Ùˆ نامهای متراد٠را ذکر کرده است : بیدْمشک / مشکْبید = گربه بید/ بید٠گربه = بیدْموش = بید بلخی Ø› سرخْبید؛ سیاهْبید؛ بید مولَّه = بید مجنون = بید٠تبری (اما زیر واژة بید٠تبری ØŒ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ بید٠تَبَری را برخی همان بیدمشک Ù…ÛŒ دانند). با وجود پژوهشهای بسیار٠گیاهشناسان دربارة انواع Ùˆ گونه های جنس بید در ایران Ùˆ برخی از مناطق همسایه ØŒ هنوز تشتت Ùˆ اختلا٠در تشخیص Ùˆ نامگذاری آنها باقی است . خلاصة زیر مبتنی بر Ø´Ø±Ø Ù…Ùصّل٠Øبیب اللّه ثابتی است (ص 662Ù€681Ø› برخی از مترادÙها، نامهای Ù…ØÙ„ÛŒ ØŒ رویشگاهها Ùˆ جز اینها از مبیّن ( همانجا ) ØŒ جوانشیر ( ص 156Ù€157 ) Ùˆ جز ایشان نیز گرÙته شده است ). 1) Boiss. Salix acmophylla Ø› رویشگاه : برخی نقاط در دامنه های جنوبی البرز (با نام Ù…Øلی٠بید٠زرد / زردْبید )ØŒ گیلان ØŒ کردستان ØŒ کرمانشاه ØŒ لرستان ØŒ بختیاری ØŒ Ùارس ØŒ یزد، کرمان ØŒ سیستان ØŒ بلوچستان ØŒ Ùˆ جز اینها؛ از بادغیس (اÙغانستان )ØŒ ترکمنستان ØŒ Ù‚Ùقاز Ùˆ جز اینها نیز آن را گزارش کرده اند. 2) . L S. aegyptiaca [L.?]=) caprea S. Boiss., medemii S. Ùˆ غیره )Ø› رویشگاه : بیشه های جلگه ای ساØÙ„ جنوبی دریای خزر از مینودشت (در Ú¯Ùرگان ) تا اردبیل Ùˆ اَرسباران ØŒ قم ØŒ اصÙهان ØŒ Ùارس ØŒ کرمان ØŒ یزد، Ùˆ غیره Ø› در Ù‚Ùقاز، ترکمنستان Ùˆ اÙغانستان نیز یاÙته Ù…ÛŒ شود؛ نام مشترک : بیدْمشک / مشکْبید Ø› نامهای Ù…ØÙ„ÛŒ : Ù…ÙØ´Ú¯Ù’ Ùیک (در کتول ØŒ گرگان )ØŒ سوگوت (در مینودشت )ØŒ Ù…ÙØ´ بÙد (در گرگان )ØŒ پیش ( ÛŒ ) پیشی (در ارسباران )ØŒ دارْÙÙØ´ÙÙشه (در سردشت )ØŒ Ùˆ غیره . 3) L . S. alba Anders. =) S. micans Ùˆ غیره )Ø› رویشگاه : بیشتر نواØÛŒ ایران ØŒ بویژه بیشه های جلگه ای کنارة دریای خزر از گرگان تا ارسباران Ùˆ آذربایجان غربی ØŒ لرستان ،کردستان ØŒ کرمانشاه ØŒ همدان Ø› در اÙغانستان ØŒ ترکمنستان Ùˆ Ù‚Ùقاز نیز یاÙته Ù…ÛŒ شود؛ نام مشترک : بید (یا Ø´Ú©Ù„ دیگری از آن )Ø› نامهای Ù…ØÙ„ÛŒ : Ùیک یا ÙÙÚ© ( دار ) (در بسیاری از جایها در مازندران )ØŒ بامÙØ´ÛŒ ÙÙÚ© (در آمل )ØŒ Ùˆ غیره . 4) . L S. babylonica Moench =) S. pendula نام مشترک : بید٠مجنون یا گاهی بید٠مÙعَلَّق Ø› چون درختی زینتی در بسیاری از جایها در ایران کاشته Ù…ÛŒ شود (معمولاً بر روی S. excelsa Ùˆ غیره پیوند زده Ù…ÛŒ شود)Ø› از جمهوری آذربایجان نیز چون درختی بومی گزارش شده است . 5) Bornm. S. carmanica Ø› رویشگاه : ارومیه ØŒ کرمانشاه ØŒ اصÙهان ØŒ یزد، کرمان Ø› در اÙغانستان هم Ù…ÛŒ روید؛ نام مشترک آن ( ØŸ ) : بید٠مَرجان / مرجانی . 6) Vill. daphnoides S. Ø› رویشگاه : درّة رود چالوس ØŒ ÙˆÙŽÙ„ÛŒ آباد، سیاهْبیشه ØŒ Ùˆ غیره Ø› نامهای Ù…ØÙ„ÛŒ : بیدْ درّه (در درّة چالوس Ùˆ ولی آباد)ØŒ ÙˆÛŒ . 7) pallescens Boiss. S. elbursensis L. var. Anders.=) purpurea . S ) Ø› رویشگاه : درّه های چالوس Ùˆ کرج ØŒ رودبار، کرمانشاه Ùˆ غیره Ø› در آسیای صغیر Ùˆ Ù‚Ùقاز هم یاÙته Ù…ÛŒ شود؛ نام مشترک : بید٠سÙرخ / سÙرخْبید Ø› نام Ù…ØÙ„ÛŒ : Ù…Ùروار (ØŸ). 8) Gmel. S. excelsa Ø› رویشگاه : بیشه های کنارة جنوبی دریای خزر از مینودشت تا آستارا، ناØیة زاگرس از ارسباران تا Ùارس ØŒ کرمان ØŒ یزد، شمال خراسان ØŒ دامنه های جنوبی البرز، Ùˆ غیره Ø› نیز در اÙغانستان Ø› نام Ù…ØÙ„ÛŒ (در کَرَج Ùˆ غیره ): بید٠سیاه یا سیاهْبید . 9) L. S. fragilis Ø› رویشگاه : بیشه های جلگه ای کرانة دریای خزر، جایهایی در منطقة البرز جنوبی (کرج ØŒ جوستان ØŒ طالقان ØŒ شهریار، Ùˆ غیره )Ø› نام مشترک : ( بید٠) بید Ø®Ùشْتی Ø› نامهای Ù…ØÙ„ÛŒ : ÙÙÚ© ( دار ) (در مازندران )ØŒ Ùوکا / ÙÙکا (در رامسر Ùˆ تنکابن )ØŒ ÙˆÛŒ ( دار ) (در گیلان )ØŒ بید٠مَهْنازی (ØŸ). 10) Anders. S. pycnostachya Bornm.=) S. iranica Ùˆ غیره )Ø› رویشگاه : نقاطی در کرمان ØŒ شمال خراسان ØŒ Ùˆ گرگان Ø› نیز در اÙغانستان Ø› در مآخذ٠ما نام Ù…Øلی٠مخصوصی برای آن آورده نشده است . 11) Anders. S. songarica Ø› رویشگاه : درّة هَریرود در سیستان ØŒ Ùˆ مشرق خراسان Ø› نام Ù…ØÙ„ÛŒ (به ضبط جوانشیر، همانجا): بیدÙسÙرخ .12) L. S. triandra L.=) amygdalina S. Ùˆ غیره )Ø› رویشگاه : بلوچستان ØŒ گرگان ØŒ آذربایجان ØŒ کردستان Ø› نام Ù…ØÙ„ÛŒ : ( دارْ ) ÙÙشْÙÙØ´ÙÙ‡ (در کردستان ). 13) M. B. ) S. wilhelmsiana L .= S. Rosmarinofolia Ùˆ غیره )Ø› رویشگاه : درّه های کرج Ùˆ چالوس ØŒ ارسباران ØŒ ارومیه ØŒ نقاطی در لرستان ØŒ بختیاری ØŒ Ùارس Ùˆ غیره Ø› نام Ù…ØÙ„ÛŒ (در Ùارس ): جَرْبید . 14) Boiss. S. zygostemon (= دورگة S. aegyptiaca x S. elbursensis Ùˆ غیره )Ø› رویشگاه : برخی از درّه های جنوبی البرز (مثلاً درّة کرج )ØŒ اراک ØŒ همدان ØŒ بختیاری ØŒ دامنه های کوه تَÙتان ØŒ Ùˆ غیره Ø› نام Ù…ØÙ„ÛŒ در بیشتر جایها: ( بید٠) جَودانک . پزشک Ù€ داروشناسان دورة اسلامی هریک کمابیش خواصی درمانی برای بید Ùˆ یا برای برخی از اجزاء Ùˆ Ù…Øصولات آن ذکر کرده اند. از Øیث٠«طَبْع »، به زعم انطاکی (ص 205)ØŒ «صÙصا٠مÙرّ» (Ù„Ùظاً «بید٠تلخ »، Ú©Ù‡ ØŒ به Ú¯Ùتة او، یکی از انواع سه گانة خلا٠است Ùˆ درختی Ú©Ù‡ «بیشتر در کنار آبها Ùˆ در زمین سرد یاÙته Ù…ÛŒ شود») سرد در درجة دوم ØŒ تَر در همان درجه یا درجة اول ØŒ Ùˆ خشک است . ابن سینا Ù…ÛŒ گوید (ج 1ØŒ کتاب دوم ØŒ ص 460) Ú©Ù‡ «میوه Ùˆ برگ خلا٠، قابض٠بی سوزش / تÙندی (لَذْع ) است Ùˆ دارای خشکانندگی (تجÙی٠) کاÙÛŒ ». اÙعال Ùˆ خواصّ بید عمدتاً مبتنی بر طبایع مذکور است . Ù…Ùصل ترین گزارش موارد استعمال درمانی بید، Ú©Ù‡ در واقعْ جامع٠همة Ú¯Ùته ها Ùˆ تجویزات پیشینیان است در مخزن الادویه عقیلی علوی شیرازی (تألی٠1183) یاÙته Ù…ÛŒ شود (ص 397Ù€ 398)ØŒ Ú©Ù‡ خلاصة آن چنین است : طبع Ú¯Ùل٠بید در دوم سرد Ùˆ در اول تر، طبع برگ آن سرد Ùˆ خشک ØŒ Ùˆ طبع میوة آن در اول سرد Ùˆ تر همراه اندکی قوّة قبض Ùˆ لَذع Ùˆ تجÙی٠است Ø› (عÙصارة برگ آن ) برای درمان همة «امراض٠Øارّه » سودمند است ØŒ چون «تَبهای Ù…ÙØرÙقه Ùˆ صÙراوی »، غلبة بلغم Ùˆ صÙرا Ùˆ سودا، «لَرز٠تَبها»، یرقان ØŒ سÙدّة جگر، تصلّب سپرز، چشم درد، Ø®Ùقان Øارّ، ضع٠معدة Øارّ، سَردرد Øارّ، گزش عقرب ØŒ عوارض داروهای سَمّی Ø› نیز برای درمان درد Ù…Ùاصل ØŒ نقرس ØŒ اختناق رØÙ… ØŒ Ùˆ صرع Ø› (خوابیدن بر Ùرشی از شاخ Ùˆ برگ آن ) برای رÙع Øرارت کبد Ùˆ قلب ØŒ (نشستن در جوشاندة شاخ Ùˆ برگ آن ) برای «رÙع Ùساد اعضاء»، (ضماد خاکستر چوب آن ) برای بند آوردن خونریزی Ùˆ (همان با سرکه ) برای براÙکندن زگیل ØŒ درمان ورم اعضای ظاهری ØŒ زخمهای شَری ' Ùˆ آبله Ùˆ نَمْلَه ØŒ همة ورمهای Øارّ، Ùˆ (چکانیدن عصارة آن در گوش ) برای پاک کردن٠چرک درون گوش سودمند است . از همة این موارد استعمال درمانی قدیم بید Ùقط چند تایی در طب سنتی روزگار ما در ایران باقی مانده است ØŒ با پیشینه Ùˆ Ø´Ø±Ø Ø²ÛŒØ±: استعمال بیدْخÙشت . بیدْخشت (یا با نام قدیمتر٠بیدانگÙبین ØŒ Ú©Ù‡ شاید هنوز در اÙغانستان Ùˆ هند/پاکستان به کار Ù…ÛŒ رود) صمغی سÙید رنگ Ùˆ اندکی شیرین است Ú©Ù‡ ØŒ به گزارش پولاک (1820Ù€1891 میلادی Ø› از پزشکان ناصر الدین شاه قاجار Ùˆ از استادان دارالÙنون قدیم تهران )ØŒ در اواخر تابستان از L. S. fragilis ( = بید٠بیدخشتی ØŒ Ùˆ غیره ØŒ مذکور در بالا ) Ù…ÛŒ تراود (ص 460). تنی چند از مؤلÙان دورة اسلامی ذکر کوتاهی از این صمغ Ùˆ خواص آن کرده اند، مثلاً: «برگ٠خلا٠را Ù…ÛŒ شکنند/ Ù…ÛŒ دَرَند ( ÛŒÙشدَخ٠) Ùˆ از آن صمغی درمی آید Ú©Ù‡ نرم کننده (ملطّÙÙ ) Ùˆ بسیار زÙداینده / جالی ( شدید الجَلاء ) است » (ابن سینا، همانجا)Ø› «شیر ( لَبَن ) صÙصا٠موی را Ù…ÛŒ ریزاند؛ برخی چوب خلا٠را Ù…ÛŒ خراشند/ تیغ Ù…ÛŒ زنند Ùˆ از آن صمغ Ùˆ شیری Ú¯Ùرد Ù…ÛŒ آورند، Ùˆ برخی دیگر این صمغ را از برگ بید، آن گاه Ú©Ù‡ درخت Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ کرده است ØŒ Ù…ÛŒ گیرند» (ابوریØان بیرونی ØŒ ظاهراً به استناد به Ù…Øمد بن زکریای رازی Ùˆ علی بن سَهْل طبری ØŒ همانجا)Ø› «صمغ آن بینایی را تیز Ù…ÛŒ کند» (انطاکی ØŒ همانجا)Ø› «صمغ آن Ú©Ù‡ از برگ آن بیرون Ù…ÛŒ آید مقوّی٠باصره Ùˆ جالی است » (عقیلی علوی شیرازی ØŒ ص 398). شلیمّر (از استادان دارالÙنون مذکور) بیدخشت را Ùقط در شمار٠«مَنّ »های سودمند برای بیماریهای سینه ذکر کرده Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ بیدخشت موجود در عطّاریهای تهران عمدتاً از بخش٠شهریار ( در شهرستان تهران ) به دست Ù…ÛŒ آید (ص 359). دهخدا (در ذیل «بیدخشت » Ùˆ «بید٠بیدخشتی ») مشاهدة خود در تهران را ذکر کرده Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ در بهار مَنّی روان Ùˆ بسیار شیرین از شاخه های Ù¾Ùر برگ Ùˆ درهم پیچیدة «صÙصاÙÙ Ù…Ùشَقَّق » یعنی بید بیدخشتی Ù…ÛŒ تراود Ùˆ گاهی به اندازه ای است Ú©Ù‡ چند گز٠مربّع زمین زیر درخت را تَر Ù…ÛŒ کند، زنبوران٠بسیار برای خوردن آن بر شاخه ها Ùˆ برزمین Ú¯Ùرد Ù…ÛŒ آیند، مَردم تازة آن را چون عسل Ù…ÛŒ خورند Ùˆ یا جمع Ù…ÛŒ کنند Ùˆ خشک٠آن را چون شیرْخÙشت به عنوان Ù…ÙلیّÙÙ† به کار Ù…ÛŒ برند. امروزه بیدخشت به عنوان «خÙÙ†ÙŽÚ©ÛŒ » در درمان Øصبه Ùˆ تَبخال نیز تجویز Ù…ÛŒ شود (برای ترکیب شیمیایی بیدخشت رجوع کنید به دایماک Ùˆ همکاران ØŒ ج 3ØŒ ص 368). استعمال عَرَق بید Ùˆ بیدمشک . برخی از مؤلÙان ایرانی دورة اسلامی عرق بید را (با نام٠ماء الخلا٠، آب بید ØŒ Ùˆ غیره ) Ùˆ خواص آن را ذکر کرده اند (بی ØªØµØ±ÛŒØ Ù†ÙˆØ¹ بید)ØŒ مثلاً: «شکوÙÙ‡ Ùˆ آب ( ماء ) آن سردرد را آرام Ù…ÛŒ کند... Ùˆ آبش برای سÙدّه های جگر Ùˆ برای یرقان سودمند است » (ابن سینا، همانجا)Ø› «آبش نیز صÙداع Ùˆ شَقیقه ( میگْرÙÙ† ) را سود کند» (هروی ØŒ ص 131)Ø› «عرق٠خلا٠الط٠از جÙرم Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ© اوست » (Øکیم مؤمن ØŒ ص 355)Ø› «عرق Ø´Ú©ÙˆÙØ© آن الط٠از جرم Ø´Ú©ÙˆÙØ© آن Ùˆ در اÙعال مذکوره اَقوی از عرق برگ آن Ùˆ عرق آن جهت ( درمان ) Ø®Ùقان Øارّ Ùˆ ØÙمّی جÙدَری (تب٠آبله ) Ùˆ ØÙمَّیات Øارّه (تبهای گرم ) Ùˆ Øمّی دÙقّ (تب٠دق ) ( سودمند است ) » (عقیلی علوی شیرازی ØŒ همانجا). امروزه در ایران عرق بید Ùˆ بیدمشک به تولید انبوه رسیده است ( رجوع کنید بهبروشور٠«عَرقیّات سنّتی تَرگÙÙ„ »، Ú©Ù‡ برای عرق بید این خواص را ذکر کرده اند: «اثر قاطع ولی Ú©Ùند بر تبهای مداوم دارد؛ خواب آور، آرام بخش ØŒ تب بÙر، ضدتشنج ØŒ ضدیرقان ØŒ ( ضد٠) تصلّب سپرز است Ø› ( آن را ) بر سر بمالند، درد سر را تسکین Ù…ÛŒ دهد؛ برای دراز Ùˆ لطی٠کردن موی سر Ùˆ برطر٠کردن شوره Ù…Ùید است (باید مو را با آن شستشو داد)»). در مورد بیدْمشک Ú©Ù‡ «در شام ( ØŸ ) شاهْبید Ùˆ در روم ( ØŸ ) بهرامج نامند»، عقیلی علوی شیرازی (همانجا) این خواص را برای عرق آن نقل کرده است : «بوئیدن Ú¯ÙÙ„ یا عرق خلا٠بلخی مقوی دماغ Ùˆ Ù…Øلّل بادهای غلیظ است Ø› عرق آن در جمیع اÙعال قویتر از عرق بید Ùˆ Ú¯Ùلاب ØŒ مقوی دل Ùˆ دماغ ØŒ مسکّن صداع Ú©Ù‡ از بخار Ùˆ موادّ Øارّه باشد، ملیّن طبع ØŒ Ù…Ùعین٠قوّت باه Ù…Øرورین ØŒ Ùˆ مقوی اØشاء است .» به گزارش دایماک Ùˆ همکاران (ج 3ØŒ ص 365 Ùˆ 366)ØŒ «در ایران S. caprea به بید بلخی Ùˆ گلهایش به بیدمÙØ´Ú© معرو٠است » Ùˆ «مهاجران ایرانی در هند گلها ( ی٠بیدمشک ) Ùˆ عرق آن ( ماء الخلا٠) را وارد کرده Ùˆ شناسانده اند؛ طبقات بالاتر مسلمانان Ùˆ پارسیان هند آنها را مسکّن سردرد Ùˆ Ù…ÙØ±Ù‘Ø Ù‚Ù„Ø¨ Ù…ÛŒ دانند Ùˆ همچون دارویی خانگی در تقریباً همه گونه ناخوشیهای Ø®Ùی٠به کار Ù…ÛŒ برند.» بروشور مذکور در بالا عرق بیدمشک را چنین معرÙÛŒ Ù…ÛŒ کند: «بیدمشک طبیعت Ø®ÙÙ†Ú© دارد؛ ( برای ) تقویت قلب Ø› ملیّن Ùˆ تقویت کنندة معده است Ùˆ اثر آرام بخش دارد.» خاصیت٠تب بÙری . گلوکÙزید٠بلورین٠تلخ٠معرو٠به سالیسین (Ù„Ùظاً بر ساخته از ریشة لاتینی salic- به معنای بید + پسوند شیمیایی -in ) Ú©Ù‡ تَب بÙر Ùˆ مسکّن درد است در پوست برخی از انواع بید Ùراوان است (این مادّه را در 1825 در اروپا کش٠کردند). چنانکه در بالا Ú¯Ùته شد، برخی از مؤلÙان دورة اسلامی به Ùایدة کاربرد بید در برخی تبها یا بیماریهای همراه با تب Ù¾ÛŒ برده بودند. تا ورود٠آسید آستیل سالیسیلیک (مادة مؤثر آسپیرین Ùˆ غیره ) Ùˆ مادة ضدّ تب Ùˆ ضدّ مالاریای کینین (مأخوذ از پوست درخت٠گÙÙ†ÙÙ‡ Ú¯ÙÙ†ÙÙ‡ / Ú¯ÙنْگÙنه ) به ایران در روزگار نو، Ùˆ هنوز امروزه در نقاطی Ú©Ù‡ طب عامیانه رواج دارد، دَمکَردة پوست شاخه های جوان برخی از انواع بید (مثلاً S. alba Ùˆ S. triandra ) برای درمان تب مالاریا Ùˆ تب نوبة وبایی ØŒ دردهای روماتیسمی Ùˆ به عنوان تب بÙر عمومی به کار برده Ù…ÛŒ شد/ Ù…ÛŒ شود. همچنانکه اَخوینی بÙخاری مدتها پیش از این تجویز کرده است (قرن چهارم Ø› ص 665ØŒ 764ØŒ Ùˆ جز اینها)ØŒ هنوز این طریقه معمول است (البته آنجا Ú©Ù‡ بید وجود دارد) Ú©Ù‡ بیماران دچار٠تب Øصبه یا مالاریا را بر بستری از شاخ Ùˆ برگ بید Ù…ÛŒ خوابانند. بید، بجز Ùواید درمانی ØŒ کاربردهای دیگری هم دارد. برخی بیدها، بویژه بید٠مجنون Ú©Ù‡ شاخه هایی آویزان همچون زل٠آشÙته ای دارد ( رجوع کنید به نام٠قدیمی٠مÙوَلَّه برای آن ØŒ Ù„Ùظاً به معنای «شیÙته ØŒ دیوانه »)ØŒ همچون درختان زینتی یا سایه گستر کاشته Ù…ÛŒ شوند. در ادب عربی Ùˆ Ùارسی ØŒ اشارات بسیاری به شاخ Ùˆ برگ Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ© بید در وص٠بدایع بهار یاÙته Ù…ÛŒ شود (در مورد عربی ØŒ رجوع کنید به Ù†Ùویری ØŒ ج 11ØŒ ص 217Ù€219ØŒ بویژه ستایش صاØب بن عَبّاد از شاخة زودْرÙستة ( باکورة ) Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ دار بیدی Ú©Ù‡ ÙˆÛŒ همراه با رÙقعة خود به عنوان پیشکش برای یکی از آشنایانش Ùرستاده بود). شاعران Ùارسی (بویژه در سدة پنجم ) با نکته سنجیها Ùˆ تشبیهات بدیعی بید را، Ú©Ù‡ از مظاهر نوبهار است ØŒ وص٠کرده اند. مثلاً، منوچهری٠دامغانی * (متوÙÛŒ Øدود 432 ØŸ) در جایی (ص 131ØŒ بیتهای 1723Ù€1724) Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ بید، همچون Ú¯Ù„ زرد Ùˆ خیری ( = Ú¯Ù„ شبْبو ) از Ùردوس آمده اند، Ùˆ بید را به «گیسوی ( Øضرت ) مریم » تشبیه Ù…ÛŒ کند؛ در جایی دیگر (ص 133ØŒ بیتهای 1739Ù€1740)ØŒ در وص٠بهاران Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ شاخة سَرو Ùˆ نورْ Ùˆ شاخة بید (همچون «چتر٠زَنگاری ») مانند درخت طوبی ' گشته اند Ùˆ برای تÙصیل اشارات شاعران سدة پنجم به بید رجوع کنید به Ùوشه کور ØŒ ص 63Ù€64). شاخه های جوان٠قابل انعطاÙ٠ارغوانی یا قهوه ای رنگ برخی از انواع بید (بویژه سÙرخْبید یا Ù…Ùروار) را برای سَبَدباÙÛŒ (به عنوان صنعتی Ù…ØÙ„ÛŒ Ùˆ Ù…Øدود) به کار Ù…ÛŒ برند. چوب بید برای ساختن جعبه ØŒ صندوق Ùˆ برخی ابزارها، مثلاً کمان پنبه زنی Ùˆ دستة بیل ØŒ به کار Ù…ÛŒ رود. پوست بید دارای مازوج (تانَن ) است Ùˆ رنگ خرمایی تیره ای Ú©Ù‡ از آن به دست Ù…ÛŒ آید در رنگرزی Ùˆ چرمسازی مصر٠دارد. استÙاده از هیزم Ùˆ زغال بید، گرچه زودسوز Ùˆ بی دوام اند، در ایران رایج است ( رجوع کنید به ساعی ØŒ ج 1ØŒ ص 195Ù€196). با وجود همة این مناÙع ØŒ چون بیدها درختانی دوپایه (یعنی گلهای نر Ùˆ مادة آنها واقع بر روی دو درخت٠جدا از هم ) Ùˆ Ùاقد٠گلهای چشمگیر یا میوة خوراکی اند، بسیاری از شاعران Ùارسی بید را نماد بی بَری ØŒ بیهودگی و، توسّعاً، نادانی٠بیØاصل دانسته اند، مثلاً: «هرآن کس Ú©Ù‡ دارد به (ز) گیتی امید/ Ú†Ùˆ جوینده Ø®Ùرماست از شاخ بید» (Ùردوسی ØŒ ج 9ØŒ ص 284ØŒ زیرنویس )Ø› «بید٠بی باری ز نادانی ولیکن زین سپس / گر به دانش رنج بینی ØŒ بید را زیتون Ú©ÙÙ†ÛŒ » (ناصرخسرو، ص 27)Ø› «هر درختی ثمری دارد Ùˆ هر کس هنری / من بی مایة بدبخت ØŒ تهیدست Ú†Ùˆ بید» (سعدی ØŒ ص 826). بعض خوابگزاران نیز بیدی را Ú©Ù‡ در خواب دیده شود چنین تعبیر کرده اند: «بید مردی گنده پیر بÙوَد، از بهر آن Ú©Ù‡ از پیر Ùرزند نیاید Ùˆ بید را بار نباشد... Ùˆ پسر٠سیرین ( = ابوبکر Ù…Øمد بن سیرین بَصْری ) Ú¯Ùت ( Ú©Ù‡ ) بید زنی بÙوَد خوبروی Ú©Ù‡ مَر او را خواسته نَبÙوَد» ( خوابگزاری ØŒ ص 171). «نقطة ضعÙÙ» دیگر بید، به اØتمال بسیار بید مجنون با شاخه های بلند٠آویزان Ùˆ نرم Ú©Ù‡ با ملایمترین نسیم Ù…ÛŒ لرزد، در زبان Ùˆ ادب Ùارسی در تشبیهاتی «چون بید لرزیدن » به کار رÙته Ú©Ù‡ بر بیم Ùˆ ضع٠شخص دلالت Ù…ÛŒ کند، مثلاً: «چو بید بر سر ایمان خویش Ù…ÛŒ لرزم / Ú©Ù‡ دل به دست٠کمان ابروییست کاÙر کیش » (ØاÙظ ØŒ غزل 285ØŒ بیت 2)Ø› «دل صنوبریم همچو بید لرزان است / زØسرت قدوبالای چون صنوبر٠دوست » (همان ØŒ غزل 61ØŒ بیت 5)Ø› Ùˆ تعبیر رایج٠«بیدی نیست Ú©Ù‡ از این بادها بلرزد». منابع : ابن بیطار، الجـامع Ù„ÙÙ…Ùـردات الادویة Ùˆ الاغـذیة ØŒ بولاق 1291Ø› ابن سینا، کتاب القانون ÙÛŒ الطب ØŒ بولاق 1294Ø› ابن میمون ØŒ Ø´Ø±Ø Ø£Ø³Ù…Ø§Ø¡ العقّار ØŒ چاپ ماکس مایرهو٠، قاهره 1940Ø› Ù…Øمدبن اØمد ابوریØان بیرونی ØŒ کتاب الصیدنة ÙÛŒ الطب ØŒ چاپ عباس زریاب ØŒ تهران 1370 Ø´ Ø› همان ØŒ ترجمة Ùارسی نیمة اول قرن هشتم هجری از ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی ØŒ چاپ منوچهر ستوده Ùˆ ایرج اÙشار، تهران 1358 Ø´ Ø› ربیع بن اØمد اخوینی بخاری ØŒ هدایة المتعلّمین ÙÛŒ الطب ØŒ چاپ جلال متینی ØŒ مشهد 1344 Ø´ Ø› داود بن عمر انطاکی ØŒ تذکرة اولی الالباب Ùˆ الجامع للعجب العجاب ØŒ چاپ علی شیری ØŒ بیروت 1411/1991Ø› یاکوب ادوارد پولاک ØŒ سÙرنامة پولاک ØŒ ترجمة کیکاووس جهانداری ØŒ تهران 1361 Ø´ Ø› Øبیب الله ثابتی ØŒ جنگلها، درختان Ùˆ درختچه های ایران ØŒ تهران 1355 Ø´ Ø› کریم جوانشیر، اتلس گیاهان چوبی ایران ØŒ تهران 1355 Ø´ Ø› شمس الدین Ù…Øمد ØاÙظ ØŒ دیوان ØŒ چاپ پرویز ناتل خانلری ØŒ تهران 1362 Ø´ Ø› Ù…Øمد مؤمن بن Ù…Øمد زمان Øکیم مؤمن ØŒ تØÙØ© Øکیم مؤمن ØŒ تهران ( تاریخ مقدمه 1402 ) Ø› خوابگزاری ØŒ چاپ ایرج اÙشار، تهران 1346 Ø´ Ø› علی اکبر دهخدا، لغت نامه ØŒ زیرنظر Ù…Øمد معین ØŒ تهران 1325Ù€1359 Ø´ Ø› اØمدبن داود دینوری ØŒ کتاب النبات ØŒ ج 1: Øرو٠ال٠ـ ز، چاپ برنهارد لوین ØŒ اوپسالا 1953ØŒ ج 2: Øرو٠س Ù€ ÛŒ ØŒ گردآوردة Ù…Øمد Øمید الله ØŒ قاهره 1973Ø› کریم ساعی ØŒ جنگل شناسی ØŒ تهران 1327Ù€1329 Ø´ Ø› Ù…ØµÙ„Ø Ø¨Ù† عبدالله سعدی ØŒ کلیات سعدی ØŒ چاپ Ù…Øمدعلی Ùروغی ØŒ تهران 1363 Ø´ Ø› Ù…Øمد پادشاه بن غلام Ù…Øیی الدین شاد، آنندراج : Ùرهنگ جامع Ùارسی ØŒ چاپ Ù…Øمد دبیرسیاقی ØŒ تهران 1363 Ø´ Ø› Ù…Øمد Øسین بن Ù…Øمد هادی عقیلی علوی شیرازی ØŒ مخزن الادویة ØŒ کلکته 1844ØŒ چاپ اÙست تهران 1371 Ø´ Ø› ابوالقاسم Ùردوسی ØŒ شاهنامة Ùردوسی ØŒ متن انتقادی ØŒ مسکو 1963Ù€ 1971Ø› صادق مبیّن ØŒ رستنی های ایران : Ùلور گیاهان آوندی ØŒ تهران ØŒ ج 2ØŒ 1358 Ø´ Ø› ناصر خسرو، دیوان ØŒ چاپ مجتبی مینوی Ùˆ مهدی Ù…Øقق ØŒ تهران 1365 Ø´ Ø› اØمد بن عبدالوهاب نویری ØŒ نهایة الارب ÙÛŒ Ùنون الادب ØŒ قاهره ( بی تا. ) Ø› موÙÙ‚ بن علی هروی ØŒ الابنیة عن Øقایق الادویة ØŒ تصØÛŒØ Ø§Øمد بهمنیار، چاپ Øسین Ù…Øبوبی اردکانی ØŒ تهران 1346 Ø´ Ø› William Dymock, C. J. H. Warden, and David Hooper, Pharmacographia Indica , London 1890-1893; Charles Henri de FouchØ¥cour, La description de la nature dans la poØ¥sie lyrique persane du XI e siØ©cle... , Paris 1969; Muh ¤ammad b. Ù€ Al ¦âSamarqand ¦â, The medical formulary of al- Samarqand i ¦, ed. & tr. by Martin Levey and Noury al-Khaledy, Philadelphia 1967; J. L. Schlimmer, Terminologie mØ¥dico-pharmaceutique et anthropologique franµaise- persane ..., (litho.), Tehran 1874,typo. repr., Tehran 1956. / هوشنگ اعلم /