responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2331

 

بیان ، از علوم مهم بلاغی . در لغت به معنای هویدا و آشکار شدن ، و مترادف با فصاحت (روشن گفتاری ) و لَسَن (زبان آوری ) است (جوهری ؛ ابن منظور، ذیل «بین ») و در اصطلاح علوم بلاغی ، علمی است که به یاری آن می توان یک معنا را به شیوه های گوناگون ، با وضوح و خفای متفاوت ، ادا کرد (سکّاکی ، ص 77، 156). به عبارت دیگر، هر کلامی علاوه بر دلالت بر معنای مطابقیِ خود ممکن است بر معنایی التزامی دلالت کند و لازمة انتقال از معنای مطابقی به معنای التزامی وجود نسبت (لزوم ذهنی ) بین آن دو است (برای مثال ، دلالت هر یک از دو لفظ حاتِم و کثیرالرّماد ـ پرخاکستر ـ بر «شخص بخشنده »، به طریق تشبیه و کنایه ). به اعتقاد عالمان بلاغت ، کلامِ عاری از معنای التزامی (یعنی تشبیه ، مجاز، کنایه و استعاره ) اعتبار بلاغی ندارد. از سوی دیگر، ایجاد نسبت بین این دو معنا از حیث روشها متفاوت است و کاربرد هر روش به «مقتضای حال » (شرایط مخاطب و موقعیت خطاب ) بستگی دارد. این نسبت از نظر وضوح و خفا نیز دارای مراتب است ؛ گاه کلام چنان بلیغ است که مخاطب بی هیچ درنگی به معنای التزامی می رسد، و در برابر، گاه دچار تعقید معنوی می شود. علم بیان متکفل معرفی روشهای مذکور و ارائة معیارهای احتراز از تعقید معنوی است .

پیش از ابویعقوب یوسف سکّاکی (متوفی 626) مباحث علم بلاغت ، یکجا و بدون تقسیم فرعی مطرح می شد و بسیاری از مؤلّفان آن را بیان نیز می نامیدند (خطیب قزوینی ، الایضاح ، ص 14؛ ابن خلدون ، ص 551 ـ552). ابن اثیر (متوفی 637) بیان را عنوان عام فصاحت و بلاغت و آن را برای نظم ونثر به منزلة اصول فقه برای استنباط احکام شرعی دانسته است (ج 1، ص 45، 51). حُصْری قَیْروانی ، نویسندة معروف مغرب اسلامی (متوفی 413 یا 453؛ ج 1، ص 99ـ100) نیز بیان و بلاغت را در یک معنا به کار برده است . اما سکّاکی نخستین کسی بود که علم بلاغت را به دو بخش معانی و بیان تقسیم ، و با توجه به بحث دلالت لازم بر ملزوم و بالعکس (لزوم ذهنی ) مباحث مجاز، کنایه ، تشبیه و استعاره را به عنوان ارکان علم بیان معرّفی کرد ( مفتاح العلوم ، ص 156ـ157).

در فرهنگ اسلامی ، بیان یکی از علوم قرآنی معرفی شده است ، زیرا مسلمانان برای اثبات اعجاز قرآن به تدوینِ علوم بلاغی پرداختند و بخشی از مباحث مهم علم بیان را در کتابهایی دربارة اعجاز قرآن مطرح کردند، از جمله علی بن عیسی رمّانی (متوفی 386) که در بحث از بلاغت قرآن ، به مبحث تشبیه پرداخته و تشبیه حسی را حقیقت و تشبیه عقلی را بلاغت نام گذارده است (ص 74ـ79) و دربارة بلاغتِ استعاره و حُسن آن مطالبی بیان داشته است (ص 79ـ87). حمدبن محمد خطّابی (متوفی 388) نیز ضمن ردّ قول به «صَرفه » در بحث اعجاز قرآن ، اعجاز قرآن کریم را منحصر در «بلاغت » دانسته (ص 20ـ21) و برای اثبات مدّعای خود، وجوه بلاغی و بیانی قرآن کریم را شرح داده است (ص 23ـ 65). ابوبکر محمدبن طیّب باقلاّ نی * (متوفی 403)، متکلّم اشعری ، نیز در کتاب اعجازالقرآن با استشهاد به آیات قرآن و سروده های شاعران ، مطالب فراوانی دربارة تشبیه (ص 69ـ77، 263ـ266)، استعاره (ص 78ـ80، 266ـ269) و کنایه و تعریض (ص 98) مطرح کرده است .

شریف رضی (متوفی 406) نخستین کسی است که دربارة مجازها و استعاره های قرآن کریم ، اثری مستقل به نام تلخیص البیان فی مجازات القرآن * تألیف کرده و در آن با دیدی کاملاً ادیبانه ، بحث استعاره و مجاز را با توجه به معنای بیانی آنها، به ترتیب سوره ها، مطرح ساخته و در این باره به سروده های شاعران نیز توجهی تامّ داشته است (برای نمونه رجوع کنید به ص 196، 249، 287). وی در کتاب دیگر خود، المجازات النبویّة ، وجوه بیانیِ 361 حدیث نبوی را، با استشهاد به اشعار عرب ، توضیح داده است .

فخرالدین رازی (متوفی 606) در نهایة الایجاز فی درایة الاعجاز ، اعجاز قرآن را در فصاحت (بلاغت ) آن دانسته (ص 58) و به نقد وبررسی آرای بلاغی و بیانی عبدالقاهر جرجانی * (متوفی 471) پرداخته است (برای نمونه رجوع کنید به ص 192).

علاوه بر بحث اعجاز قرآن ـ که به تدوین مباحث بیان کمکی شایان کرده ـ کتابهای دیگری نیز در حوزة علوم قرآنی براساس مطالب بلاغی و بیانی تألیف شده است . یحیی بن زیاد فَرّاء (متوفی 207) در کتاب معانی القرآن ، ضمن تفسیر ادبی آیات ، مباحث بیانی ، همچون مجاز و تشبیه ، را مطرح کرده است (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 14ـ15). ابوعبیده مَعْمَربن مثنّی (متوفی 210)، مؤلف مجازالقرآن ، نیز در تفسیر آیات از مطالب بلاغی و بیانی سود جسته است (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 73، ج 2، ص 182). مجاز نزد او در معنای عامّ خود به کار رفته و مراد وی روشهای قرآن کریم در بیان تعبیرات است ، ازینرو با کلماتی مانند تفسیر، معنا و تأویل در یک ردیف آمده است (ج 1، ص 18ـ 19).

ابن قتیبه (متوفی 276) در تأویل مشکل القرآن ، بتفصیل دربارة مجاز (ص 103ـ134)، استعاره (ص 135ـ184)، کنایه و تعریض (ص 256ـ274) با استشهاد به احادیث و اشعار سخن گفته است .

زمخشری (متوفی 538) نخستین مفسّری است که معانی و بیان را مختص به قرآن دانسته (ج 1، مقدمة مصطفی حسین احمد، ص ن ) و دیدگاههای بیانی خود را در ذیل آیات مطرح کرده است ، از جمله بحث دربارة تشبیه (ج 1، ص 79ـ81)، تفاوت تعریض و کنایه (ج 1، ص 282ـ283) و مَجاز بودن کنایه (ج 1، ص 654ـ655) که به پیروی از آرای عبدالقاهر جرجانی ( رجوع کنید به ادامة مقاله ) به آنها پرداخته است (ضیف ، ص 243؛ عتیق ، ص 28).

ابن ابی الاصبع (متوفی 654) نیز در تحریرالتحبیر ، بسیاری از مباحث بیانی را با استشهاد فراوان به آیات قرآن و احادیث نبوی و اشعار مطرح ساخته و هریک از مباحث استعاره ، کنایه ، تشبیه و مجاز را در بابی جداگانه بررسی کرده است و در کتاب بدیع القرآن ـ مقصود او از «بدیع »، تمام مسائل بلاغی است (مقدمة حفنی محمدشرف ، ص 31ـ32) ـ علاوه بر مطالبِ تحریر التحبیر ، به مباحثی چون رمز و ایما نیز پرداخته است (همان ، ص 321ـ323).

گفتنی است که برخی از مباحث اساسی علم بیان ، از آثار یونانیان ، بویژه از آثار ارسطو، گرفته شده است و متکلمان معتزله از آنها سود می برده اند (ضیف ، ص 39، 75) و بلاغت عربی و فارسی مدیون این مباحث بوده است (زرین کوب ، ص 190، 205ـ 206) تا بدانجا که سلطة طرز اندیشه و استدلال ارسطو را در شیوة دید و ملاحظات علمای بلاغت اسلامی نمی توان انکار کرد (شفیعی کدکنی ، ص 41).

به نوشتة ابن ندیم (ص 310)، فن الشعر ارسطو را ابوبِشر مَتّی از سُریانی به عربی برگردانده (این ترجمه همراه ترجمة عبدالرحمان بدوی ، از اصل یونانی ، به چاپ رسیده است ) و کِنْدی (متوفی 258) نیز آن را تلخیص کرده است . در این کتاب ، ارسطو مجاز و تمثیل را با چند مثال مطرح می کند (ص 58 ـ59) و چگونگی استفاده از مجازها و حدود استفاده از تعبیرات مجازی را بیان می دارد (ص 61ـ64).

فارابی (ص 157ـ 158) و ابن رشد (1953، ص 201ـ206، 222ـ 227) نیز در شرح فن الشعر ، مباحث تشبیه و شرط حُسن و اقسام آن و استعاره و کنایه را مطرح کرده اند. ابن رشد در تلخیص کتاب الجدل ارسطو نیز بحث تمثیل را مطرح کرده و به کاربرد مشترک آن در برهان و صناعات شعری اشاره کرده است (ص 408).

گفتنی است که در برخی از کتابهای نقد ادبی و نقد شعر، بسیاری از مطالب علم بیان به طور پراکنده مطرح شده است ، مانند عیارالشعر ابن طباطبا علوی (متوفی 322) که از شیوة شاعرانِ عرب در به کار بردن تشبیه (ص 10ـ12)، اقسام تشبیه (ص 17ـ 28) و تشبیهات بعید (ص 89ـ91) بحث کرده است .

قدامة بن جعفر (متوفی 337)، مؤلف نقدالشعر ، نیز تحت تأثیر اندیشه های ارسطو دیدگاههای خود را مطرح کرده (ص 12ـ 14) و از تشبیه و صور و اقسام آن (ص 65ـ70)، اِرداف یا کنایه (ص 92ـ94) و تمثیل (ص 94ـ 98) سخن به میان آورده است . وی بر آن بود که مقیاسهای بلاغی یونانیان ، بویژه ارسطو، را با بلاغت عربی تطبیق دهد. از این نظر، کتاب وی مقدمة کار محققانی چون ابوهلال عسکری (متوفی 395) قرار گرفت (ضیف ، ص 92). کتاب دیگری که ابتدا به قدامة بن جعفر منسوب بود و به نام نقدالنثر به چاپ رسید، در واقع تألیفِ ابن وهْب کاتب ، و نام اصلی آن البرهان فی وجوه البیان است (ضیف ، ص 93؛ قس ابن وهب کاتب ، مقدمة طه حسین ، ص 20، که مؤلفِ کتاب را شیعی و از قول بروکلمان شاگرد قدامه دانسته است ). مؤلف این کتاب هم سخت متأثر از اندیشه های ارسطو بوده (ابن وهب کاتب ، ص 101) و مباحثی چون تقسیم تشبیه به ظاهری و معنوی (ص 64ـ65) و نیز رمز را، با استشهاد به آیات قرآن و سخنان بزرگان دین (ص 68ـ69) و استعاره و مجاز بودن آن (ص 71ـ72)، مطرح کرده است .

قاضی عبدالعزیز جرجانی (متوفی 366) از جمله کسانی است که مسائل بیانی را در نقد ادبی وارد کرده اند. او از مسائلی چون استعارة نیکو و ناپسند (ص 35ـ40)، تشبیه و آرای مختلف دربارة آن سخن گفته (ص 145ـ 148)، و به بررسی و نقد استعاره های شاعران (ص 320ـ323) پرداخته است .

دیگر نقّاد معروف ، حسن بن بشر آمِدی (متوفی 370) است که در الموازنة بین ابی تمّام ... و البُحتُری ، دربارة استعاره در قرآن و اشعار عرب بحث کرده است (ص 228ـ247).

یکی از نخستین مؤلفانِ علوم بلاغت اسلامی ، جاحظ است که در البیان والتَبیین * بسیاری از مباحث بلاغت را مطرح کرده و از استعاره و کنایه و تعریض (ج 1، ص 139، پانویس 2، ص 217) سخن به میان آورده است . او در کتاب الحیوان بحث مجاز را مطرح ساخته و از آن به عنوان «طریق المَثَل » در برابر «طریق الحقیقه » نام برده است (ج 5، ص 27، 133).

عبدالله بن معتزّ عباسی (متوفی 296) نخستین کتاب مدوّن بلاغی را با نام بدیع در 274 تألیف کرد (ص 58) و در آن ، مباحث بیانی را نیز با عنوان «بدیع » مطرح ساخت و به بحث دربارة استعاره ـ با استشهاد از آیات ، احادیث ، سخنان صحابه و سروده های شاعران جاهلی و اسلامی ـ پرداخت (ص 3ـ24). او بابی نیز در تعریض و کنایه دارد (ص 64ـ65) و دربارة حُسن تشبیه ، بتفصیل ، سخن رانده است (ص 68ـ74).

ابوالعبّاس مبرّد (متوفی 285) در الکامل ، بسیاری از مباحث بلاغی و بیانی را مطرح ساخته و احتمالاً نخستین کسی بوده است که دربارة تشبیه با دقت و به طور کامل بحث کرده و بسیاری از تشبیهات قرآنی را از نظر زیبایی بررسی نموده است (بدوی طبانه ، 1381، ص 47). وی در تقسیمات تشبیه (ج 2، ص 922ـ 942، 948ـ952، 1005ـ1012، 1036ـ1037)، کنایه (ج 2، ص 855 ـ 858)، استعاره (ج 1، ص 371) و مجاز (ج 2، ص 994ـ 995) مباحث جدیدی عنوان کرده است .

ابن دُرَید اَزدی (متوفی 321) در جَمْهَرَة اللغة ، با اشاره به مواردی از لغت ، حدیث ، شعر و مَثَل ، مبحثی با عنوان «باب الاستعارات » مطرح کرده است (ج 3، ص 1255ـ1257، 1312ـ1313).

تألیف دیگری که نقطة عطفی در علم بیان به شمار می رود کتاب الصناعتین ابوهلال حسن بن عبدالله عسکری است . او مطالب علم بیان را جزو بلاغت ، و بلاغت را شامل کلیة مباحث معانی ، بیان و بدیع می داند (ص 12) و در باب هفتم کتاب خود، دربارة تشبیه و فایده و وجوه و اقسام آن (ص 245ـ 265) و در فصل «بدیع »، از استعاره ، مجاز، کنایه و تعریض بحث می کند (ص 274ـ 315،381ـ384). وی از جاحظ و ابن معتز متأثر است (برای نمونه رجوع کنید به ص 10ـ11، 426).

به تعبیر ابن خلدون ، مشرق اسلامی بیش از مغرب به علم بیان پرداخت ، زیرا بیان ، کمال علوم زبانی است و این کمال در تمدن مشرق بیش از مغرب است ، و مؤلفان عجم همچون زمخشری در تفسیر کشّاف ، بیشتر به مباحث «بیان » عنایت داشتند و دانشمندان مغرب بیشتر به «بدیع » پرداختند (ص 552).

حصری قیروانی نیز علاوه بر ذکر تعاریف بیان و مراد از آن (ج 1، ص 107ـ110) بحث جالبی به عنوان «استعارات فقهی » مطرح کرده است (ج 1، ص 376ـ381).

از دیگر تألیفات ارزشمند مغرب اسلامی در باب بلاغت و بیان ، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده ، تألیف ابن رشیق قیروانی (متوفی 456) است که ادبیات مغرب اسلامی را تحت الشعاع قرار داد (ابن خلدون ، همانجا). مؤلف ، برخی آرای بدیع خود را در این کتاب آورده است ، از جمله مَجاز بودن تشبیه (ج 1، ص 268)، استعاره بودن تمثیل (ج 1، ص 277ـ 278)، تمثیل در احادیث نبوی (ج 1، ص 278ـ279)، نقد اشعار عرب از نظر تشبیهات (ج 1، ص 290ـ302)، تفاوت تعریض و کنایه (ج 1، ص 303ـ304) و بحث دربارة اشاره و رمز (ج 1، ص 305ـ 306). ابن رشیق در ذکر اختلاف آرای پیشینیان در مسائل بیانی و بلاغی ، و مقایسة آنها با یکدیگر موفق بوده است (ضیف ، ص 151ـ152).

خَفاجی (متوفی 466)، ضمن بحث در حقیقت و سرّ فصاحت (ص 3)، مطالب بیانی را نیز مطرح کرده و از حُسن استعاره و کنایه ، تمثیل و تشبیه سخن گفته است (ص 134، 192، 273، 290ـ301، 324).

در سدة پنجم ، یکی از برجسته ترین شخصیتهای بلاغت اسلامی عبدالقاهر جرجانی است . وی در دو کتاب ارزشمند خود، دلائل الاعجاز و اسرارالبلاغه ، ابتدا برای هر مسئله تعریف دقیق علمی و منطقی داده ، و سپس مثالها و شواهد آن را ذکر کرده است . در دلائل الاعجاز ـ که در بیان وجه اعجاز قرآن کریم است ـ پس از بحث در فصاحت و بلاغت و لفظ و معنا (ص 28ـ 52)، مباحثی مطرح کرده که بسیاری از آنها پس از وی موضوع علم معانی قرار گرفت . او در این کتاب ، بیان را با بلاغت ، فصاحت و براعت مترادف ساخته (ص 35) و مطالبی آورده که پس از وی موضوع علم بیان شده است ، مانند بحث از مجاز و کنایه (ص 52ـ54)، مجاز حُکمی (ص 227ـ235)، تعریض و کنایه (ص 236ـ242)، عقلی و معنوی بودن فصاحت کنایه و استعاره (ص 330ـ331) و مطالبی دربارة استعاره . اسرارالبلاغه ـ که از اصلیترین منابع علم بیان است ـ مشتمل بر اساسیترین مباحث در زمینة تشبیه ، حقیقت و مجاز، تمثیل و استعاره است . در این کتاب ، برخی از مباحث علم بدیع نیز آمده است ، مانند تجنیس و تطبیق (ص 25ـ36). جرجانی در این کتاب ، مباحث جدیدی مطرح کرده است ، مانند تفاوتِ تشبیه و تمثیل (ص 99ـ 101، 198)، تفاوت استعاره و تمثیل (ص 224ـ 238)، و تفاوت مجاز عقلی و لغوی (ص 329ـ 340، 362ـ 367).

از دیگر آثار مهم در تاریخ علم بیان ، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر اثر ابن اثیر (متوفی 637) است که بهترین کتابی است که بدون تأثّر از اندیشه های عبدالقاهر جرجانی پس از سدة ششم تألیف شده است (ضیف ، ص 334ـ335). ابن اثیر در این کتاب دیدگاههای تازه ای مطرح کرده است ، از جمله مجاز بودن استعاره (ج 1، ص 131)، مترادف بودن تمثیل و تشبیه (ج 2، ص 123)، بحث از حقیقت و مجاز (ج 1، ص 131ـ137) و بررسی آرای پیشینیان دربارة استعاره و اقسام آن (ج 2، ص 75ـ120).

ابن ابی الحدید (متوفی 656)، در کتابِ الفَلک الدائر علی المثل السائر ، دیدگاههای بلاغی ابن اثیر را نقد کرده است ، از جمله دیدگاه وی را در بحث حقیقت و مجاز و ترجیح میان آن دو (ص 69ـ83).

پس از عبدالقاهر جرجانی ، که به مباحث بلاغی ، از جمله بیان ، نظمی ابتکاری بخشید، سکّاکی تحقیقات جرجانی و دیگر ادیبان را نظمی نوین داد و مفتاح العلوم را تألیف کرد. در این کتاب ، برای نخستین بار، معانی و بیان در علوم بلاغی از یکدیگر جدا شده است . وی با تقسیم بندیهای دقیق و منطقی ـ که آخرین تحقیق علمی و اصیل در علوم بلاغی کلاسیک است ـ طرحی نو درافکند و تأثیر مباحث او بر علم بیان ، تاکنون باقی است ( رجوع کنید به مفتاح العلوم * ).

یک قرن پس از سکّاکی ، محمدبن عبدالرحمان قزوینی معروف به خطیب (متوفی 739)، باب سوم مفتاح العلوم را تلخیص کرد و جای برخی مطالب آن را تغییر داد، برای مثال بحث مجاز عقلی را از علم بیان (سکّاکی ، ص 185) به علم معانی منتقل کرد (خطیب قزوینی ، الایضاح ، ص 27؛
رجوع کنید به تلخیص المفتاح * ).

پس از سکّاکی و خطیب قزوینی ، بیشتر تألیفات علم بیان ، بر پایة مفتاح العلوم و تلخیص آن بود؛
از مشهورترین این شروح ، شرح تفتازانی بر آن است که به مطوّل * شهرت دارد و از کتابهای مهم درسی بلاغی است . بعدها مطالب به انحای جدیدی نیز مطرح شد، از جمله در کتاب المنزع البدیع فی تجنیس اسالیب البدیع از ابومحمد قاسم سِجِلماسی (متوفی سدة هشتم ) که مطالب علم بیان و بلاغت را مشتمل بر ده موضوع دانسته ، از جمله «تخییل » که شامل تشبیه ، استعاره ، تمثیل و مجاز است (ص 218ـ261) و «اشاره » که شامل کنایه ، تعریض و تلویح است (ص 262ـ270).

دانشمندان ایرانی در گسترش علم بیان سهم بسزایی داشته اند. عبدالقاهر جرجانی نخستین کسی بود که به تدوین علمی و اصیل مطالب علم بیان پرداخت .

در اواخر سدة پنجم ، محمدبن عمر رادویانی کتاب ترجمان البلاغه * را تألیف کرد که نخستین اثرِ فارسی دربارة علم بیان و بدیع و «اجناس بلاغت و اقسام صناعت و شناختن سخنان با پیرایه و معانی بلندپایه » است (رادویانی ، ص 2). اصول کلی کتاب مانند بدیع ابن معتز است ، و در آن بیشتر به صنایع بدیعی پرداخته شده و مؤلف دربارة استعاره (ص 40ـ43)، تشبیه و اقسام آن (ص 44ـ54)، کنایه و تعریض (ص 99) با استشهاد از سروده های فارسی بحث کرده است .

در سدة ششم ، رشیدالدین وطواط ، حدایق السحر فی دقایق الشعر * را متأثر از ترجمان البلاغه ، به فارسی تألیف کرد (ص 1) و در آن علاوه بر صنایع بدیعی ، از استعاره (ص 28ـ30) و تشبیهات (ص 42ـ50) با استشهاد از اشعار فارسی و تازی بحث کرد.

در اوایل سدة هفتم ، شمس الدین قیس رازی المعجم فی معاییر اشعارالعجم * را در فنّ عروض ، قافیه و نقد شعر تألیف کرد. در باب ششم این کتاب ، دربارة بیان ، و مباحثی همچون تشبیه و اقسام آن (ص 345ـ 355)، استعاره و مجاز (ص 365ـ 368)، تمثیل (ص 369ـ370) و ارداف که همان کنایه است ، بحث شده است (ص 370ـ371).

بیشتر این کتابها، تحت تأثیر دسته بندیها و تقسیمات ادب عربی است و از این جهت ، مؤلفان فارسی زبان کار تازه ای انجام نداده اند (شفیعی کدکنی ، ص 161).

از کتابهایی که دربارة تشبیه و استعاره در شعر فارسی

نوشته شده ، انیس العشّاق اثر شرف الدین رامی (متوفی 795) است که شامل استعاره ها و تشبیهات شاعران است (همان ، ص 161ـ162).

در اواخر سدة نهم ، محمود گاوان ، وزیر ایرانیِ دربار بهمنیانِ دکن * ، بر مناظر الانشاء (کتابی به فارسی در زمینة ترسّل ) مقدمه ای نوشت و ضمن آن ، به علم بیان نیز پرداخت ( ایرانیکا ، ذیل «بیان »).

در سدة دهم ، عصام الدین ابراهیم اسفراینی (متوفی 944) دربارة استعاره و حقیقت و مجاز رساله ای نوشت که دو بار به زبان عربی ترجمه شد ( ایرانیکا ، همانجا). برخی از کتابهای دیگری که در این باره به فارسی تألیف شده عبارت اند از: بیان البدیع از میرزا ابوطالب فندرسکی ، نوادة میرفندرسکی و شاگرد محمدباقر مجلسی ، مشتمل بر دو علم بیان و بدیع (افندری اصفهانی ، ج 5، ص 500)؛
موهبت عُظمی '

و عَطیة کبری ' از سراج الدین اکبرآبادی متخلّص به آرزو (متوفی 1169)؛
تحفة السفر لنور البصر از بسملِ شیرازی * ؛
نخبة البیان از ملامهدی نراقی (متوفی 1209) و حدائق البلاغه اثر میرشمس الدین فقیر دهلوی (متوفی 1183) که چندین بار در شبه قارة هند به چاپ رسیده ولی متن فرانسوی آن ـ که اقتباس ژوزف گارسن دوتاسی است ـ علت اصلی شهرت آن است ( ایرانیکا ، همانجا).

برخی از فرهنگهایی که در این باره مطالبی دارند عبارت اند از: ارمغان آصفی تألیف صاحب غنی که در آن استعاره ها و صور خیال شاعران فارسی گرد آمده است (شفیعی کدکنی ، ص 164ـ 165)؛
فرهنگ مترادفات تألیف محمد پادشاه که در آن استعاره ها، کنایات و مجازهای شعر فارسی به ترتیب حروف تهجّی آورده شده و در این زمینه منبعی جامع است (همان ، ص 167)؛
مصطلحات الشعراء تألیف اِمامْقُلی چگنی وارسته دربارة استعاره ها و مجازهای شاعران . در این اثر، نظر مؤلف بیشتر گزینش استعاره های رایج در زبان شاعران سدة هشتم تا دوازدهم بوده است (همان ، ص 167ـ 168). در سدة یازدهم نیز محمدهادی ، فرزند محمدصالح مازندرانی ، کتاب فارسی انوارالبلاغه را تألیف کرد که تحت تأثیر مطوّل تفتازانی بود و برخی آن را ترجمة آن کتاب دانسته اند (مقدمة غلامی نژاد، ص 19ـ20).

در دورة معاصر نیز راجع به علم بیان ، آثاری به فارسی پدید آمده که چارچوب آنها بیان عربی است ، از جمله : دُرَرالادب از حسام العلماء آق اِوْلی با ذکر مثالهای فراوان از فارسی ؛
هنجار گفتار تألیف سیّدنصرالله تقوی دربارة معانی ، بیان و بدیع فارسی . مؤلف ، علاوه بر ذکر مثالهای معروف عربی ، کوشیده است که معادل فارسی ، از جمله ابیاتی از خود، نیز بیاورد (برای نمونه رجوع کنید به ص 151)؛
کتاب معانی و بیان از جلال الدین همائی که در آن برخی مباحث نوین ، مانند مَثَل و فرق آن با کنایه (ص 190ـ193) و کنایات فصیح فارسی (ص 195ـ200) مطرح شده است ؛
معانی بیان تألیف غلامحسین آهنی .

در سالهای اخیر، برخی نقّادان و ادیبان کوشیده اند تا در علم بیان تحولی پدید آورند؛
برخی از آنان عبارت اند از: امین الخولی که به مباحثی همچون زیبایی شناسی و ذوق و خیال در علوم بلاغی پرداخته و خواهان زدودن مسائل منطقی و فلسفی از مسائل بلاغی و بیانی شده است ( دائرة المعارف الاسلامیة ، ذیل «البلاغة »). احمد شایب ، استاد دانشگاه قاهره ، نیز علوم بلاغی را شامل اسلوب و فنون ادبی می داند و در اسلوب ، از کلمه ، صورت ، جمله ، فقره و عبارت بحث می کند (بدوی طبانه ، 1406، ص 306ـ307). محمدرضا شفیعی کدکنی نیز در کتاب صور خیال در شعر فارسی ، نظرهای تازة خود را مطرح کرده است .


منابع :
(1) عبدالحسین آق اِوْلی ، دُرَرالادب : در فن معانی ، بیان ، بدیع ، ( شیراز 1334 ش ) ؛
(2) حسن بن بشر آمِدی ، الموازنة بین ابی تمّام ... و البُحتری ، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، ( بیروت ، تاریخ مقدمه 1363/1944 ) ؛
(3) ابن ابی الاصبع ، بدیع القرآن ، چاپ حفنی محمدشرف ، مصر 1377/1957؛
(4) همو، تحریرالتحبیر ، چاپ حفنی محمدشرف ، قاهره 1383/1963؛
(5) ابن ابی الحدید، الفلک الدائر علی المثل السائر ، چاپ احمد حوفی و بدوی طبانه ، ریاض 1404/1984؛
(6) ابن اثیر، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر ، چاپ احمد حوفی و بدوی طبانه ، ریاض 1403ـ1404/ 1983ـ1984؛
(7) ابن خلدون ، مقدمة ابن خلدون ، الجزءالاول من کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر ، بیروت 1408/ 1988؛
ابن دُرَید، کتاب جمهرة اللغة ، چاپ رمزی منیر بعلبکی ،

(8) بیروت 1987ـ 1988؛
(9) ابن رشد، تلخیص کتاب ارسطوطالیس فی الجدل ، چاپ محمد سلیم سالم ، مصر 1980؛
(10) همو، تلخیص کتاب ارسطوطالیس فی الشعر ، در ارسطو، فن الشعر ، ترجمه و چاپ عبدالرحمان بدوی ، قاهره 1953؛
(11) ابن رشیق ، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده ، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت 1401/1981؛
(12) ابن طباطبا، عیارالشعر ، چاپ طه حاجری و محمد زغلول سلام ، قاهره 1956؛
(13) ابن قتیبه ، تأویل مشکل القرآن ، چاپ احمد صقر، قاهره 1393/ 1973؛
(14) ابن معتز، کتاب البدیع ، چاپ کراتشکوفسکی ، لندن 1935، چاپ افست بغداد 1967؛
(15) ابن منظور، لسان العرب ، قم 1363 ش ؛
(16) ابن ندیم ، کتاب الفهرست ، چاپ رضا تجدد، تهران 1350 ش ؛
(17) ابن وهب کاتب ، کتاب نقد النثر ( = البرهان فی وجوه البیان ) ، منسوب به قدامة بن جعفر، چاپ طه حسین و عبدالحمید عبادی ، قاهره 1941؛
(18) معمربن مثنّی ابوعبیده ، مجازالقرآن ، چاپ محمد فؤاد سزگین ، قاهره 1988؛
(19) ارسطو، فن الشعر ، ترجمه و چاپ عبدالرحمان بدوی ، قاهره 1953؛
(20) عبدالله بن عیسی افندی اصفهانی ، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء ، چاپ احمد حسینی ، قمی 1401؛
(21) محمدبن طیّب باقلانی ، اعجازالقرآن ، چاپ احمد صقر، قاهره 1977؛
(22) بَدْوی طبانه ، البیان العربی ، بیروت 1406/1986؛
(23) همو، علم البیان ، بیروت ( تاریخ مقدمه 1381/1962 ) ؛
نصرالله تقوی ،

(24) هنجار گفتار: در فن معانی و بیان و بدیع فارسی ، اصفهان 1363 ش ؛
(25) عمروبن بحر جاحظ ، البیان و التبیین ، چاپ حسن سندوبی ، قاهره 1351/ 1932؛
(26) همو، کتاب الحیوان ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، مصر ( تاریخ مقدمه 1385/ 1965 ) ، چاپ افست بیروت 1388/1969؛
(27) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی ، اسرارالبلاغة ، چاپ عبدالمنعم خفاجی و عبدالعزیز شرف ، بیروت 1411/1991؛
(28) همو، دلائل اعجاز ، چاپ محمد رشیدرضا، بیروت 1398/1978؛
(29) علی بن عبدالعزیز جرجانی ، الوساطة بین المتنبّی و خصومه ، چاپ احمد عارف زین ، صیدا 1331؛
(30) اسماعیل بن حماد جوهری ، الصحاح : تاج اللغة و صحاح العربیة ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ( بی تا. ) ، چاپ افست تهران 1368 ش ؛
(31) ابراهیم بن علی حُصری ، زهرالا´داب و ثمرالالباب ، چاپ علی محمد بجاوی ، قاهره 1372/1953؛
(32) حمدبن محمد خطّابی ، بیان اعجازالقرآن ، در ثلاث رسائل فی اعجازالقرآن ، چاپ محمد خلف الله و محمد زغلول سلام ، مصر ( بی تا. ) ؛
(33) محمدبن عبدالرحمان خطیب قزوینی ، الایضاح فی علوم البلاغة : المعانی و البیان و البدیع ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(34) همو، التلخیص فی علوم البلاغه ، مصر ( بی تا. ) ؛
(35) عبدالله بن محمد خفاجی ، سرّالفصاحة ، چاپ عبدالمتعال صعیدی ، مصر 1372/ 1953؛
(36) دائرة المعارف الاسلامیة ، ( بیروت ، بی تا. ) ، ذیل «البلاغة » (از امین خولی )؛
(37) محمدبن عمر رادویانی ، ترجمان البلاغه ، چاپ احمد آتش ، استانبول 1949، چاپ افست تهران 1362 ش ؛
(38) محمدبن محمد رشید وطواط ، حدایق السحر فی دقایق الشعر ، چاپ عباس اقبال ، تهران 1362 ش ؛
(39) علی بن عیسی رمّانی ، النکت فی اعجاز القرآن ، در ثلاث رسائل فی اعجازالقرآن ، چاپ محمد خلف الله و محمد زغلول سلام ، مصر ( بی تا. ) ؛
(40) عبدالحسین زرین کوب ، شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب ، تهران 1372 ش ؛
(41) محمودبن عمر زمخشری ، الکشّاف ، چاپ مصطفی حسین احمد، بیروت 1406/1986؛
(42) قاسم بن محمد سِجِلماسی ، المنزع البدیع فی تجنیس اسالیب البدیع ، چاپ علال غازی ، رباط 1401/1980؛
(43) یوسف بن ابی بکر سکّاکی ، مفتاح العلوم ، قاهره 1356/1937؛
(44) محمدبن حسین شریف رضی ، تلخیص البیان فی مجازات القرآن ، چاپ محمد عبدالغنی حسن ، بیروت 1406/ 1986؛
(45) همو، المجازات النبویّة ، چاپ طه محمد زینی ، قاهره 1968، چاپ افست قم ( بی تا. ) ؛
(46) محمدرضا شفیعی کدکنی ، صور خیال در شعر فارسی ، تهران 1366 ش ؛
(47) محمدبن قیس شمس قیس ، المعجم فی معاییر اشعار العجم ، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی ، چاپ مدرس رضوی ، تهران 1360 ش ؛
(48) شوقی ضیف ، البلاغة تطور و تاریخ ، قاهره 1987؛
(49) عبدالعزیز عتیق ، علم البیان ، بیروت 1405/ 1985؛
(50) حسن بن عبدالله عسکری ، کتاب الصناعتین : الکتابة و الشعر ، چاپ علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم ، ( قاهره ) 1971؛
(51) محمدبن محمد فارابی ، رسالة فی قوانین صناعة الشعراء ، در ارسطو، فن الشعر ، ترجمه و چاپ عبدالرحمان بدوی ، قاهره 1953؛
(52) محمدبن عمر فخر رازی ، نهایة الایجاز فی درایة الاعجاز ، چاپ احمد حجازی سقّا، بیروت 1412/1992؛
(53) یحیی بن زیاد فراء، معانی القرآن ، ج 1، چاپ احمد یوسف نجاتی و محمدعلی نجار، مصر 1955، چاپ افست تهران ( بی تا. ) ؛
قدامة بن

(54) جعفر، نقدالشعر ، چاپ محمدعیسی منون ، ( قاهره ) 1352/1934؛
(55) محمدهادی بن محمدصالح مازندرانی ، انوار البلاغة : در فنون معانی ، بیان و بدیع ، چاپ محمدعلی غلامی نژاد تهران 1376 ش ؛
(56) محمدبن یزید مبرّد، الکامل ، چاپ محمد احمد دالی ، بیروت 1418/1997؛
(57) جلال الدین همائی ، معانی و بیان ، تهران 1370 ش ؛


(58) Encyclopaedia of Iranica , s.v. "Bayan" (by J. T. P. De Bruijn).

/ باقر قربانی زرّین /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2331
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست