responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2149

 

بهاءالدین زکریا (مشهور به بهاءالحق ) ، عارف قرن ششم و هفتم ، از مریدان شیخ شهاب الدین سهروردی و مروج طریقت سهروردیّه در هند. کنیة وی ابومحمد و لقبش بهاءالدین القریشی الاسدی است . جدّ قریشی او، از مکة معظمه به خوارزم و سپس به مُلتان * رفت . بهاءالدین در کوت کَرُور (نزدیک ملتان ) به دنیا آمد (فرشته ، ج 2، ص 404؛ داراشکوه بابری ، ص 114؛ رحمان علی ، ص 32). تاریخ ولادتش را غالباً 566 (داراشکوه بابری ، ص 115؛ حسنی ، ج 1، ص 120؛ رجوع کنید به فقری ، ص 69) و بعضاً 578 نوشته اند (فرشته ، همانجا؛ غلام سرور لاهوری ، ج 2، ص 19).

بهاءالدین پس از آنکه در زادگاهش قرآن را آموخت ، برای ادامة تحصیل به خراسان رفت و مدت پانزده سال نیز در آنجا به تدریس پرداخت ، سپس به بخارا، مکه و مدینه رفت . در مدینه علم حدیث آموخت و اجازة روایت یافت و بعد از آن به بیت المقدس رفت و مقابر انبیا علیهم السلام را زیارت نمود و از آنجا راهی بغداد شد و به جمع مریدان شیخ شهاب الدین سهروردی * پیوست . سهروردی پس از هفده روز تعلیم ، او را خلیفة خود معرفی کرد و در برابر اعتراض مریدانش گفت که بهاءالدین به منزلة هیزم خشک بود و آتش در هیزم خشک بهتر اثر می کند. پس از آن ، بهاءالدین به دستور سهروردی به ملتان بازگشت (دهلوی ، ص 43؛ رضوی ، همانجا؛ عبدالرشید، ص 90؛ غلام سرور لاهوری ، ج 2، ص 19ـ20؛ فرشته ، ج 2، ص 404ـ 405). مشایخ سایر فِرق در ملتان برای او کاسه ای مملو از شیر فرستادند، کنایه از اینکه در این دیار گنجایش شیخ دیگری نیست . بهاءالدین معنای هدیه را فهمید و گُلی بر کاسه نهاد و آن را بازپس فرستاد، یعنی که در این شهر جای او همچون گُل بر سر خواهد بود (غلام سرور لاهوری ، ج 2، ص 20ـ21؛ رحمان علی ، ص 32؛ رضوی ، ج 1، ص 190ـ191؛ عبدالحق دهلوی ، ص 26).

او برای مقیمان و مسافران در ملتان خانقاهی بزرگ و باشکوه ساخت و در آنجا به مدت نیم قرن به تربیت مریدان پرداخت . در این مدت با ارشاد او بسیاری از مردم هند به دین اسلام مشرف شدند (داراشکوه بابری ، همانجا؛ زرین کوب ، ص 216؛ د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل واژه ). بهاءالدین بسیاری از مریدانش را برای تبلیغ دین اسلام به سند و دهلی و افغانستان فرستاد و ایشان هر سال فعالیتهای خود را به او گزارش می دادند. بدین ترتیب ، طریقت سهروردیه در سند و پنجاب گسترش یافت و وی مریدانی از هرات و بخارا به خود جذب کرد (شمیم محمود زیدی ، ص 37؛ د. اسلام ، چاپ دوم ، همانجا). از جملة مریدان او، دامادش ، فخرالدین عراقی * است که در مدح و رثای بهاءالدین اشعار بسیاری سروده است (عراقی ، ص 75، 114؛ غلام سرور لاهوری ، ص 32). از دیگر مریدان او، میرحسینی * هروی است که در کنزالرموز ، شیخ بهاءالدین و فرزند و جانشین او، صدرالدین * عارف ، را ستوده است (جامی ، ص 505؛ حسینی هروی ، ص 23ـ24؛ فرشته ، ج 2، ص 406). البته برخی منابع (چیمه ، ص 70) او را مرید رکن الدین عالم ، نواده بهاءالدین ، دانسته اند. شیخ عثمان مرندی معروف به لعل * شهباز قلندر، سیدجلال الدین بخاری ـ که طریقة جلالیه بدو منسوب است ـ و حسن افغان (متوفی 689) که به دستور بهاءالدین ، مأمور تبلیغ در میان افاغنه شد از دیگر مریدان او بودند (غلام سرور لاهوری ، ج 2، ص 34ـ35، 46؛
فرشته ، ج 2، ص 405؛
زرین کوب ، همانجا؛
شمیم محمود زیدی ، ص 70ـ 71).

بهاءالدین بر سیاست آن روز هند نیز تأثیر بسیاری نهاد. او ایلتُتْمِش (607ـ633) را در تحکیم حکومتش در ملتان یاری کرد و عنوان افتخاری شیخ الاسلام از او گرفت . همچنین در 644 که مغولان ، ملتان را محاصره کردند و حاکم هرات نیز به آنها پیوست ، بهاءالدین مبلغ صدهزار دینار به مهاجمان داد و آنان را واداشت تا از محاصرة شهر دست بردارند (رضوی ، ج 1، ص 191ـ 192؛
زرین کوب ، همانجا).

بهاءالدین به کشاورزی و تجارت نیز اهتمام می ورزید. برخی از نواحی ملتان را با احداث چاه و قنات آباد کرد و به کمک مریدان خود از راههای زمینی و دریایی محصولات کشور را به ممالک دیگر صادر می کرد. او تجارت را بدان حد توسعه داد که کشتیهای تجاریش به عربستان ، روم و چین می رفتند و عدة زیادی از این راه امرار معاش می کردند. او همچنین مرکز خیریّه ای دایر کرد که روزانه به مردم فقیر غذا می داد (شمیم محمود زیدی ، ص 37ـ 38).

بهاءالدین با مشایخ سلسلة چِشْتیه * در ملتان میانة خوبی داشت و از احترام آنها برخوردار بود (رضوی ، ج 1، ص 193)، ولی بین تعالیم او و تعلیمات مشایخ سلسلة چشتیه تفاوتهایی به چشم می خورد : 1) بهاءالدین ازدحام عوام را به گرد خود دوست نمی داشت و از او نقل کرده اند که مرا با عامه کاری نیست . بخصوص از ملاقات با قلندران اجتناب می کرد. با اینهمه ، لعل شهباز قلندر را به مریدی پذیرفت ؛
2) شیخ بهاءالدین برخلاف چشتیه ، متمول بود و خانقاه او انبار و خزانه داشت ( د. اسلام ، چاپ دوم ، همانجا؛
رضوی ج 1، ص 306؛
زرین کوب ، همانجا)؛
3) او به پیروی از شهاب الدین سهروردی روزة مستحبی کم می گرفت ولی سایر عباداتش بسیار بود و برای پیروانش نیز روزة ماه رمضان را کافی می دانست (رضوی ، ج 1، ص 217؛
عبدالحق دهلوی ، ص 27)؛
4) برخلاف چشتیان که در میانشان سجده و زمین بوسی مرسوم بود، به هیچکس اجازه نمی داد که حتی در برابرش خم شود و مریدانش هنگام ملاقات با او بدون هیچ آدابی عرض سلام می کردند (رضوی ، ج 1، ص 220؛
زرین کوب ، همانجا)؛
5) بهاءالدین به جهت تقیّد به آداب شریعت در سماع زیاده روی نمی کرد و بیشتر ذکر، نماز و خواندن قرآن را توصیه می نمود؛
6) او برخلاف صوفیان چشتیه با امرا و حکّام روابط نزدیک داشت و معتقد بود که از این دوستی باید به نفع مردم بهره جست . به همین دلیل ، سلسلة سهروردیة هند تا قرن هشتم به عنوان سفیر در دربارهای خارجی حضور داشتند و همچنین در ادارة امور داخلی فعّال بودند (دهلوی ، ص 137؛
اکرام ، ص 258؛
رضوی ، ج 1، ص 193، ج 2، ص 371؛
شمیم محمود زیدی ، ص 33، 38).

شرح مفصّل احوال ، افکار و کرامات بهاءالدین ، اول بار در خلاصة العارفین از زبان عرفای معاصرش ـ شیخ جلال الدین بخاری (متوفی 690)، خواجه فریدالدین گنج شکر و خواجه نظام الدین اولیا ـ نقل شده است (بهاءالدین زکریا ملتانی ، 1353 ش ، ص 114، 117). در این کتاب (همان ، ص 171) و همچنین برخی منابع دیگر تاریخ وفات او 666 ثبت شده است (فرشته ، ج 2، ص 409؛
داراشکوه بابری ، همانجا؛
حسنی ، ج 1، ص 121). اما در منابع دیگر 661 آمده و همین تاریخ نیز بر مقبرة شیخ حک شده است (رحمان علی ، ص 33؛
عبدالحق دهلوی ، ص 27؛
اکرام ، ص 261؛
شمیم محمود زیدی ، ص 47). گفته اند بر جنازة شیخ درویشی نماز خواند که به قولی ، شیخ مصلح الدین سعدی (متوفی 691) بوده است (شمیم محمود زیدی ، ص 45).

مقبرة باشکوه بهاءالدین در ملتان ، از بیرون به شکل شش ضلعی است و گنبدی مدور دارد. خانقاه این مقبره محل اقامت زائران است . برروی دیوارهای سمت چپ و راست داخل مقبره ، اشعاری فارسی از سعدی و دیگر شعرا نوشته شده است (همان ، ص 46ـ47).

با اینکه دربارة او گفته اند که کتابهای زیادی در علم سلوک داشته است ، تنها رسالة الاوراد و رسالة بهاءالدین زکریا ـ که هر دو به زبان فارسی است ـ از او به ما رسیده است . الاوراد مشتمل بر 110 فصل است دربارة نمازهای واجب و مستحب ، آداب طهارت ظاهری و باطنی و مراسم دینی همراه با اذکار و اوراد آنها. این کتاب در میان سلسلة سهروردیه و سایر فرق صوفیه شهرت دارد (رحمان علی ، ص 32ـ33؛
زرین کوب ، همانجا؛
شمیم محمود زیدی ، ص 90ـ95؛
بهاءالدین زکریا ملتانی ، 1398، ص 14ـ15). بر این کتاب علی بن احمد غوری از مریدان شاه رکن الدین عالم ملتانی (متوفی 735) شرحی نوشته است به نام کنزالعباد فی شرح الاوراد (نوشاهی ، ص 814). نسخة خطی رسالة بهاءالدین زکریا نیز کامل نیست و فقط سیزده صفحه دارد. در این اثر، بهاءالدین دوستی دنیا را مهمترین عامل تباهی دل و تنها راه ترک آن را خلوت و عزلت دانسته است (شمیم محمود زیدی ، ص 98، 106).

مؤلف انوار غوثیه ، مخدوم حسن بخش ، بخشهایی از کتابی به نام شروط اربعین فی جلوس المعتکفین را در کتابش آورده و آن را به بهاءالدین نسبت داده است ، ولی نسخه ای از شروط اربعین در دست نیست (همان ، ص 90، 96). آنگونه که از مآخذ برمی آید، او اشعار بسیاری سروده بوده که به مرور زمان از بین رفته است . اشعاری نیز که بیشتر در قالب رباعی است ، به بهاءالدین نسبت داده اند، از اشعاری که تذکره نویسان در انتسابش به بهاءالدین تردید ندارند و غالباً در تذکرة عرفا ذکر شده ، دو بیت است :

صفای دل ز فیض پیر کامل می شود پیدا/ چو دل آیینه می گردد، مقابل می شود پیدا// اگر تو کعبه می جویی ، بیا تعمیر دلها کن / که از طرف ( طوف ) دلی ، صد حج کامل می شود پیدا (همان ، ص 109ـ110؛
عبدالرشید، ص 91).


منابع :
(1) محمد اکرام ، آب کوثر ، لاهور 1990؛
(2) بهاءالدین زکریا ملتانی ، الاوراد ، چاپ محمد میان صدیقی ، اسلام آباد 1398/1978؛
(3) همو، خلاصة العارفین ، در شمیم محمود زیدی ، احوال و آثار شیخ بهاءالدین زکریا ملتانی ، راولپندی 1353 ش ؛
(4) عبدالرحمان بن احمد جامی ، نفحات الانس ، چاپ محمود عابدی ، تهران 1370 ش ؛
(5) محمد اختر چیمه ، «شمّه ای از احوال و آثار امیر حسینی هروی »، معارف ، دورة 14، ش 1 (فروردین ـ تیر 1376)؛
(6) عبدالحی حسنی ، نزهة الخواطر و بهجة المسامع و النواظر ، ج 1، حیدرآباد دکن 1382/1962؛
(7) امیرحسین بن امیر عالم حسینی هروی ، مثنویهای عرفانی امیر حسینی هروی : کنز الرموز، زادالمسافرین ، سی نامه ، چاپ محمد ترابی ، تهران 1371 ش ؛
(8) داراشکوه بابری ، سفینة الاولیا ، کانپور 1318؛
(9) حسن دهلوی ، فوائدالفواد ، لکهنو 1302؛
(10) رحمان علی ، تذکرة علمای هند ، لکهنو 1914؛
(11) عبدالحسین زرین کوب ، دنبالة جستجو در تصوف ایران ، تهران 1362 ش ؛
(12) شمیم محمود زیدی ، احوال و آثار شیخ بهاءالدین زکریا ملتانی ، راولپندی 1353 ش ؛
(13) عبدالحق بن سیف الدین عبدالحق دهلوی ، اخبارالاخیار فی اسرارالابرار ، دهلی ( بی تا. ) ؛
(14) عبدالرشید، تذکرة شعرای پنجاب ، لاهور 1981؛
(15) ابراهیم بن بزرگمهر عراقی ، کلیات ، چاپ سعید نفیسی ، تهران 1368 ش ؛
(16) غلام سرور لاهوری ، خزینة الاصفیاء ، کانپور 1332؛
(17) محمد قاسم بن غلامعلی فرشته ، تاریخ فرشته ، یا، گلشن ابراهیمی ، لکهنو 1281؛
(18) عالم فقری ، تذکرة اولیائی پاکستان ، لاهور 1307/1987؛
(19) عارف نوشاهی ، فهرست نسخه های خطی فارسی موزه ملی پاکستان : کراچی ، اسلام آباد 1362 ش ؛


(20) EI 2 , s.v. "Baha ¦ A l-D ¦ân Zakariyya ¦" (by K. A. Niza ¦mi);
(21) Athar Abbas Rizvi, A history of sufism in Iran , New Delhi 1978-1983.

/ پروانه عروج نیا /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 2149
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست