responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1924

 

بنوصَصْری ' ، خاندانی از شام که بسیاری از علما و دولتمردان به آن منسوب بوده اند. از نیای آنها، صصری ، در منابع اطلاعی یافت نمی شود. کلمة صصری به صورتهای مختلفی چون صَصْری ، صَصَری ، صَصَرّی ، صَصَرّا، صَصُرا، صَصُرّا، حتی به تصحیف ، صَعْرا و صَفْرا نیز آمده ، لیکن صورت صحیح آن صَصْری است . نسبتهایی چون رَباعی ، طالبی (در بعضی منابع ، به نادرست : ثعلبی ) و بَلَدی در سرگذشت نامة اعضای این خاندان می تواند در خصوص ریشة آنان راهنما باشد. از آنجا که بَلَد * در موصل قرار دارد، و طالب نیز یکی از شاخه های قبیلة ربیعه است ، می توان نتیجه گرفت که صصری خانواده ای منسوب به طالب بوده که در بلد زندگی می کرده و در زمانی پیش از قرن پنجم به شام کوچیده است . بنوصصری ، ابتدا، در منطقة بابُ توما، در شمال شرقی ، و سپس در دامنة کوه جبل قاصیون ، در شمال غربی دمشق ، ساکن شده اند، که در اینجا قبرستانی نیز منسوب به آنها وجود دارد. چون در منابع از وجود افراد خاندان صصری در زمان قبل از نیمة اول قرن پنجم و بعد از قرن نهم اثری دیده نمی شود، ظاهراً مشهورترین شخصیتهای این خاندان در فاصلة این دو تاریخ زندگی می کرده اند. از آنجا که منسوبان برجستة خاندان صصری گاه ، به قاهره فراخوانده می شدند و اموالشان مصادره می شد، معلوم می شود که اقتدار اقتصادی آنها خیلی زیاد بوده تا جایی که حکومت وقت را ناراحت می کرده است . تمامی اعضای این خاندان شافعی مذهب بوده اند.

اعضای برجستة بنوصصری عبارت اند از:

1) ابوالحسن علی بن حسین بن احمدبن محمدبن حسین بن صصری . از محدثان بسیاری ، بویژه از تمّام رازی ، نقل حدیث کرده است از خود او نیز عالمانی چون خطیب بغدادی و نوادة دختری اش ، ابن اکفانی ، نقل حدیث کرده اند. ابن عساکر، او را ثقه دانسته است . وی در 23 محرم 467 در دمشق درگذشت (ابن عساکر، ج 12، ص 24؛
ذهبی ، 1405، ج 2، ص 323؛
ابن تغری بِردی ، 1956، ج 5، ص 100؛
ابن عماد، ج 3، ص 329).

2) ابوالبرکات محفوظ بن حسن بن محمد. در 465 متولد شد. بنوصصری از نسل او ادامه یافت . وی از نصربن احمد همدانی حدیث شنید، و نوه اش ، ابوالمواهب ، و قاسم بن عساکر از او نقل حدیث کرده اند. ابن عساکر نیز می گوید که از او در خانه اش ، واقع در باب توما، حدیثی شنیده است . ابوالبرکات در 18 ذیحجة 545 درگذشت و در قبرستان خانوادگی باب توما به خاک سپرده شد (ابن قلانسی ، ص 484؛
ابن عساکر، ج 16، ص 285؛
ذهبی ، 1406، ج 21، ص 267؛
ابن تغری بردی ، 1956، ج 5، ص 304).

3) صائن الدین ابوالغنائم هبة اللّه بن محفوظ بن حسن . در 511 در دمشق متولد شد؛
قرآن را حفظ کرد؛
در دمشق ، مکه و مدینه از ابومحمد هبة الله بن احمدبن طاووس بغدادی قرائت ، و از یحیی بن بطریق ، جمال الاسلام ابوالحسن علی بن مُسَلَّم السُلَمی حدیث و فقه آموخت . در بیست سالگی مسند قضا یافت . ابن عماد می گوید که او صالح و ثقه بوده است . صائن الدین در جمادی الا´خرة 563 در دمشق وفات کرد و در قبرستان خانوادگی باب توما به خاک سپرده شد (مُنذری ، ج 3، ص 241، 533؛
ذهبی ، 1406، ج 21، ص 266؛
اسنوی ، ج 2 ص 143ـ 144؛
ابن عماد، ج 4، ص 210).

4) بهاءالدین ابوالمواهب حسن بن هبة الله بن محفوظ . حافظ حدیث بود و در 537 در دمشق زاده شد. در شهرهایی چون بغداد، دمشق ، حلب ، حماة ، همدان ، اصفهان ، بیت المقدس ، موصل ، تبریز و تکریت ، از نیای خود، محفوظ ، و از بسیاری از علما، از قبیل ابن قلانسی ، ابن سعدون قرطبی ، ابن شاتیل و نصرالله بن محمد صیصی حدیث شنید. او مدتها از استاد خود، ابن عساکر، علم آموخت و روایات زیادی نقل کرد. علمایی همچون پسرش ، سالم ، و ابن دُبیثی احادیثی از او نقل کرده اند. ابن دبیثی او را راوی ثقه دانسته است . وی مؤلف آثاری چون معجم الشیوخ ، فضائل الصحابه ، فضائل بیت المقدس ، عوالی ابن عُیَینه و رباعیات التابعین است ، لیکن ، معلوم نیست که این آثار تا به امروز باقی مانده باشند. ابوالمواهب در 586 در دمشق درگذشت و در قبرستان خانوادگی جبل قاصیون (تربت الصصریّه ) به خاک سپرده شد (ابن دبیثی ، ج 15، ص 169؛
منذری ، ج 1، ص 146ـ 148؛
ابن عبدالهادی مقدسی ، ج 4، ص 134ـ 136؛
ذهبی ، 1405، ج 3، ص 91ـ92؛
همو، 1406، ج 21، ص 264ـ266؛
همو، 1375ـ1377، ج 4، ص 1358ـ 1360؛
صفدی ، ج 12، ص 292ـ294؛
یافعی ، ج 3، ص 432؛
سیوطی ، ص 482؛
ابن عماد، ج 4، ص 285؛
بغدادی ، ایضاح المکنون ، ج 1، ستون 547، ج 2، ستون 130، 196، 509؛
همو، هدیة العارفین ، ج 1، ستون 279؛
کتّانی ، ص 99، 159؛
منجد، ص 57).

5) شمس الدین ابوالقاسم حسین بن هبة اللة بن محفوظ . برادر بهاءالدین ابوالمواهب است . او در دهة 530، در دمشق به دنیا آمد و نزد ابن ابی عصرون فقه شافعی آموخت . در بغداد، دمشق ، حلب و مکه از پدر و جدّ خود، یعنی محفوظ بن صصری ، از جدّ مادری خود، ابوالمکارم عبدالواحدبن هلال ، و از صدها عالم دیگر، از قبیل ابوالنجیب سهروردی و سِبط خیّاط ، حدیث شنید. اثری در هفده جزء دارد که حاوی سرگذشت نامة استادان اوست . علمای مشهوری چون مُنذری ، ضیاءالدین مقدسی و ابن صابونی روایاتی از او نقل کرده اند. او در 23 محرم 626، در دمشق درگذشت (منذری ، ج 3، ص 240ـ 241؛
ذهبی ، 1405، ج 3، ص 197؛
همو، 1406، ج 22، ص 282ـ 284؛
همو، 1397، حوادث و وفیات 621ـ630، ص 228ـ 230؛
صفدی ، ج 13، ص 80؛
ابن تغری بردی ، 1956، ج 6، ص 272؛
ابن عماد، ج 5، ص 118ـ119).

6) امین الدین ابوالغنائم سالم بن حسن بن هبة الله . در پنج سالگی ، با پدر، به قصد کسب علم سفر کرد. قرآن را حفظ نمود و فقه شافعی ، حدیث و ادبیات فرا گرفت و از ابن مُنقذ و ابن شاتیل حدیث شنید. علمایی چون ابومحامد اسماعیل بن حامد قوصی و زکی الدین ابوعبدالله محمدبن بِرزالی نیز از او روایت کرده اند. او، به عنوان مقام مسئول حکومتی ، خدماتی اجتماعی از قبیل حمایت از کودکان یتیم ، رسیدگی به امور وراثتی و صحّی نیز انجام می داد. در 3 جمادی الا´خرة 637، در شصت سالگی ، در دمشق درگذشت (منذری ، ج 3، ص 533؛
ذهبی ، 1405، ج 3، ص 229ـ230؛
همو، 1406، ج 23، ص 60ـ61؛
همو، 1397، حوادث و وفیات 631ـ640، ص 306ـ307؛
صفدی ، ج 15، ص 79ـ 80؛
ابن عماد، ج 5، ص 184).

7) بهاءالدین ابوالمواهب حسن بن سالم بن حسن . از ابوالیُمْن کِنْدی و عمربن محمدبن طَبَرزَد حدیث شنید. علمایی چون برادرزاده اش ، قاضی نجم الدین احمدبن محمد، و عبدالمؤمن بن خلف دمیاطی از او روایت کرده اند. در 4صفر 664، در شصت و شش سالگی در دمشق وفات کرد (ذهبی ، 1405، ج 3، ص 310ـ311؛
صفدی ، ج 12، ص 25؛
ابن عماد، ج 5، ص 316).

8) شرف الدین ابومحمد عبدالرحمان بن سالم بن حسن . او از ابوالیمن کندی ، عمربن محمدبن طبرزد و حنبل بن عبدالله رُصافی حدیث شنید. از خود او نیز برادرزاده اش ، قاضی نجم الدین احمدبن محمد، روایاتی نقل کرده است . وی در مقامهای مختلف حکومتی ، از قبیل وزارت و نظارت دیوانی انجام وظیفه می کرد. در 11 شعبان 664، در شصت و نه سالگی در دمشق درگذشت (ذهبی ، 1405، ج 3، ص 311؛
صفدی ، ج 18، ص 148؛
مقریزی ، ج 1، ص 554؛
ابن عماد، همانجا).

9) عمادالدین ابوعبدالله محمدبن سالم بن حسن . در 598، در دمشق متولد شد. در شام و مصر از پدرش ، و علمایی چون ابوالیمن کندی ، عمربن محمدبن طبرزد و ابوالمجد محمد قزوینی حدیث شنید. پسرش نجم الدین ، عبدالمؤمن بن خلف دمیاطی ، و بسیاری دیگر از عمادالدین روایت حدیث کرده اند. او قاضی و از شخصیتهای دینی و دولتی زمان خود بود و در 20 ذیقعدة 670، در دمشق درگذشت (ذهبی ، 1405، ج 1، ص 321ـ322؛
صفدی ، ج 3، ص 84؛
یافعی ، ج 4، ص 172؛
ابن تغری بردی ، 1956، ج 7، ص 237؛
ابن عماد، ج 5، ص 332ـ 333؛
زرکلی ، ج 7، ص 3).

10) جمال الدین ابواسحاق ابراهیم بن عبدالرحمان بن سالم . پسر ابومحمد عبدالرحمان است . وی بیش از قلمرو علم ، در امور حکومتی فعالیت می کرد. در 678 «ناظرالدَواوین » ( بازرس سازمانها یا ادارات حکومتی ) شد. یک سال بعد، از این سمت بر کنار، و بیشتر اموالش مصادره شد. در 682 به عنوان محتسب خدمت می کرد، لیکن مدتی بعد دوباره به سمت قبلی خود بازگشت . در 687، به همراه بعضی از اشراف دمشق ، به قاهره که مرکز سلطنت بود، فراخوانده شد و خلعت یافت و به دمشق بازگشت . او تا آخر عمر شغل دیوانی داشت . جمال الدین با دختر عموی خود، اسماء دختر محمدبن سالم ، ازدواج کرد و صاحب دو فرزند، به نامهای محمد (متوفی 717) و مَلْکه (متوفی 749)، شد. محمد نیز همچون پدرش در سمتهای مختلف حکومتی انجام وظیفه می کرد؛
او در سفر حج درگذشت و در مکه به خاک سپرده شد. ملکه نیز به پیروی از مادرش ، به علم حدیث پرداخت (ابوالفداء، ج 4، ص 112ـ113؛
ذهبی ، 1405، ج 4، ص 97ـ98؛
صفدی ، ج 6، ص 46؛
حسینی ، ص 107؛
یافعی ، ج 4، ص 290ـ291؛
ابن کثیر، ج 14، ص 86؛
ابن حجر عسقلانی ، ج 1، ص 359ـ360؛
ابن عماد، ج 6، ص 105؛
کحاله ، ج 1، ص 63ـ64).

11) امین الدین ابوالغنائم سالم بن محمدبن سالم . در 644 به دنیا آمد.او پسر ابوعبدالله محمد است (مذکور در قبل ). از علمایی چون رشید العطار و مکی بن علاّ ن قیسی حدیث شنید. او قاضی «ناظرالخاصّ» و «وکیل الخاصّ» بود (691)، پس از فوت عمویش ناظرالدواوین شد. در 696 به قاهره دعوت شد. در آنجا حدود شصت هزار درهم از ثروتش را مصادره ، و خودش را از مقامش عزل کردند؛
اما دوباره ، به مقام قضا گماشته شد. امین الدین در مقامهایی چون نظارت خزانه و دیوان الکبیر نیز خدمت می کرد. در اواخر عمر، به حج رفت و در بازگشت ، در منزل خود گوشة عزلت گزید. در 18 ذیحجة 698، در دمشق فوت کرد (صفدی ، ج 15، ص 90ـ91؛
مقریزی ، ج 1، ص 882).

12)نجم الدین ابوالعباس احمدبن محمدبن سالم . در ذیقعدة 655 به دنیا آمد. برادر کوچک ابوالغنائم سالم ، و مشهورترین شخصیت خاندان صصری است . هنوز، خردسال بود که در درسهایِ رشید العطّار شرکت می کرد. از پدر، عموها، جد مادری خود، یعنی مسلم بن علاّ ن ، و از علمایی چون ابن عبدالدائم و ابن ابوالیُسْر حدیث شنید. نزد فقیهان مشهور شافعی ، چون فرکاح و شمس الدین اصفهانی ، درس فقه و اصول ، و نزد شرف الدین احمدبن ابراهیم فزاری نحو آموخت . او از 180 عالم اجازه گرفت . مدتی کاتب دیوان انشا بود و به فراگیری خوشنویسی پرداخت . نجم الدین در مدرسه های عادلیّه ، امینیّه و غزّالیّه تدریس می کرد. در 695، در سمت قاضی عسکری ، در مذاکرات سیاسی با قازان محمودخان ، فاتح دمشق ، شرکت کرد (699). سپس ، به سمت قاضی القضاتی دمشق گمارده شد (702). نجم الدین ، به درخواست منسوبانش ، شیخ الشیوخ خانقاه سُمَیْساطیّه نیز شد (716). او در جنبشی بر ضد ابن تیمیّه شرکت داشت و در اعتراض به توجه حکومت به آن عالم تصمیم بر استعفا گرفت ، لیکن استعفایش پذیرفته نشد. نجم الدین به شعر نیز علاقه داشت ، و شعرایی ، چه در دورة حیات چه پس از مرگش ، در آثار خود، او را مدح کرده اند. او در 16 ربیع الاول 723 در دمشق وفات کرد (ذهبی ، 1405، ج 4، ص 40، 51، 66ـ67؛
ابن شاکر کتبی ، ج 1، ص 125ـ127؛
یافعی ، ج 4، ص 270؛
سُبکی ، ج 9، ص 20ـ22؛
ابن کثیر، ج 14، ص 106ـ 107؛
ابن قاضی شُهبه ، ج 2، ص 249ـ251؛
ابن حجر عسقلانی ، ج 1، ص 263ـ264؛
ابن تغری بردی ، 1956، ج 9، ص 258؛
همو، 1984ـ 1985، ج 2، ص 97ـ99، 384؛
نُعَیمی دمشقی ، ج 1، ص 132ـ133؛
ابن عماد، ج 6، ص 59؛
شوکانی ، ج 1، ص 106ـ107؛
زرکلی ، ج 1، ص 214).

13) محمدبن محمدبن محمدبن نجم الدین احمد. در منابع ، اطلاعاتی راجع به او یافت نمی شود. شهرت وی برای اثری به نام الدّرة المُضیئة فی الظاهریة دربارة تاریخ دمشق در سالهای 786ـ799 است (نسخة خطی کتابخانة بودلیان ، ش 112). به عقیدة برینر ، که الدرة المضیئة را به انگلیسی برگردانده و به همراه متن اصلی به چاپ رسانده است (برکلی 1963) احتمال این که او نوة نجم الدین ابوالعباس بوده باشد بیشتر است . برینر تاریخ درگذشت او را 800 یا 801 حدس زده است ؛
و از حواشی موجود در الدرة المضیئة معلوم می شود که مؤلف آن دارای اثری به نام دُرَر الافکار فی غرایب الاخبار نیز بوده است ، که در حال حاضر موجود نیست (ابن صصری ، ج 1، مقدمة برینر، ج 1، ص XXVI-VII ؛
ابن حجر عسقلانی ، ج 1، ص 261ـ 262؛
برینر، ج 7، بخش 2، ص 190، 193ـ194).


منابع :
(1) ابن تغری بردی ، المنهل الصافی و المستوفی بعد الوافی ، چاپ محمد محمدامین و سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره 1984ـ 1985؛
(2) همو، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة ، قاهره 1956؛
(3) ابن حجر عسقلانی ، الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة ، حیدرآباد دکن 1348ـ1350/ 1929ـ1931؛
(4) ابن دبیثی ، ذیل تاریخ بغداد ، بیروت 1405/ 1985؛
(5) ابن شاکر کتبی ، فوات الوفیات و الذیل علیها ، چاپ احسان عباس ، بیروت 1973ـ1974؛
(6) ابن عبدالهادی مقدسی ، طبقات العلماء الحدیث ، چاپ اکرم بوشی و ابراهیم زیبق ، بیروت 1409/ 1989؛
(7) ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق ، عمان ( بی تا. ) ؛
(8) ابن عماد، شذرات الذّهب فی اخبار من ذهب ، قاهره 1350ـ1351؛
(9) ابن قاضی شهبه ، طبقات الشافعیه ، چاپ عبدالحلیم خان ، بیروت 1407/1987؛
(10) ابن قلانسی ، تاریخ دمشق ، چاپ سهیل زکار، دمشق 1403/1983؛
(11) ابن کثیر، البدایة و النهایة ، قاهره 1351ـ 1358/ 1932ـ1939؛
(12) اسماعیل بن علی ابوالفداء، تاریخ ابوالفداء ، استانبول 1286؛
(13) عبدالرحیم بن حسن اسنوی ، طبقات الشافعیه ، چاپ عبدالله جبوری ، ریاض 1400/ 1980؛
(14) اسماعیل بغدادی ، ایضاح المکنون ، ج 1، در حاجی خلیفه ، کشف الظنون ، ج 3، بیروت 1410/1990؛
همو، هدیة العارفین ، ج 1، در حاجی خلیفه ، کشف الظنون ، ج 5، بیروت 1410/

(15) 1990؛
(16) محمدبن علی حسینی ، ذیل تذکرة الحفاظ ، حیدرآباد 1376/1956؛
(17) محمدبن احمد ذهبی ، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام ، چاپ بشار عواد معروف ، حوادث و وفیات 621ـ630، 631ـ640، بغداد 1397/1977؛
(18) همو، تذکرة الحفاظ ، حیدرآباد دکن 1375ـ1377/ 1955ـ 1958؛
(19) همو، سیر اعلام النبلاء ، ج 21، 22، 23، چاپ بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان ، بیروت 1406/1986؛
(20) همو، العبر فی خبر من غبر ، چاپ ابوحاجر محمد سعید، بیروت 1405/1985؛
(21) خیرالدین زرکلی ، الاعلام ، قاهره 1373ـ1378/1954ـ1959؛
(22) عبدالوهاب بن علی سبکی ، طبقات الشافعیة الکبری ؛
(23) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، طبقات الحفاظ ، چاپ علی محمد عمر، قاهره 1393/1973؛
(24) محمدبن علی شوکانی ، البدر الطالع ، قاهره 1348؛
(25) خلیل بن ایبک صفدی ، کتاب الوافی بالوفیات ، چاپ احسان عباس و شکری فیصل ، ویسبادن 1981ـ1982؛
(26) محمدبن جعفر کتانی ، الرسالة المستطرفة ، چاپ محمد منتصر، دمشق 1383/ 1964؛
(27) عمررضا کحاله ، اعلام النساء ، بیروت 1404/1984؛
(28) احمدبن علی مقریزی ، کتاب السلوک لمعرفة دول الملوک ، چاپ محمد مصطفی زیاده ، قاهره 1939ـ 1958؛
(29) صلاح الدین منجد، معجم المورخین الدمشقیین ، بیروت 1398/1978؛
(30) عبدالعظیم بن عبدالقوی منذری ، التکملة لوفیات النقلة ، چاپ بشار عواد معروف ، بیروت 1401/ 1981؛
(31) عبدالقادربن محمد نعیمی دمشقی ، الدارس فی تاریخ المدارس ، چاپ جعفر حسینی ، قاهره 1988؛
(32) عبدالله بن اسعد یافعی ، مرآة الجنان ، حیدرآباد 1334ـ1339؛


(33) W. M. Brinner, "The Banu ¦ Sasra ¦ : a study in the transmission of a scholarly tradition", Arabica , VII/2 (1960);
(34) Ibn Sasra ¦ , A chronicle of Damascus 1389-1397 , tr. William M. Brinner, Berkeley 1963.

/ چنگیز کالِّک ، تلخیص از ( د. ا. د. ترک ) /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1924
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست