responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 172

 

باره سادات ، لقبی که از دوران اکبرشاه به بعد به مالکان دوازده آبادی در دوآب ، واقع در ناحیة مظفرنگر در استان شمالی هند، اوتارپرادش کنونی ، اطلاق شده است («باره » واژة هندی و به معنای دوازده است ).

پس از تأسیس حکومت ایلخانان مغول در ایران و بین النهرین (حدود 656)، بسیاری از خانواده های سادات به هند مهاجرت کردند و در نواحی شمالی هند، از پنجاب تا بهار، آبادیهایی به ایشان داده شد. برخی از این مهاجران از چنان کاردانی و لیاقتی برخوردار بودند که نه تنها املاک خود را خوب اداره می کردند، یاری و پشتیبانی دهداران نواحی مجاور را نیز، که غالباً هندو مذهب بودند، جلب کردند. دربارة سیادت این مهاجران ، برخلاف شجاعت و لیاقتشان ، همیشه تردید وجود داشته است ، ازینرو سلاطین دهلی همیشه به وجود آنان نیاز داشتند. جدّ سادات باره ، ابوالفرج ، موطن اصلی خود واسط را در عراق ترک گفت و، همراه دوازده پسر خود در اواخر قرن هفتم یا اوایل قرن هشتم ، به هند مهاجرت کرد و چهار آبادی را در ناحیة سَرْهِند مالک شد. در قرن دهم ، دهکده های باره در مظفرنگر به مالکیت برخی از نوادگان او درآمده بود. در دورة اکبرشاه ، این خاندان به مقامات مهمی در دستگاه حکومت دست یافتند و به نُه تن از ایشان منصب سرکردگی 250 تا 000 ، 2 سپاهی داده شد و جمع سپاهیان تحت فرماندهی ایشان به 550 ، 8 رسید و این فرماندهی در دربار بابُریها مقامی بسیار عالی به شمار می رفت . طبعاً افراد این خاندان ، که مرکز استقرارشان آبادیهای باره بود، «جاگیر * »های بزرگی در منطقه به دست آوردند. چون سادات باره هند را زادگاه خود می دانستند و به هندی بودن مباهات می کردند، سرداران و امرای هندو مذهب به آنان محبت و توجه خاص داشتند و در گردآوری نیروی نظامی ، برای شرکت در جنگهای پادشاهان مغول ، آنان را یاری می کردند. سرداران سادات ، مانند راجپوتها، در طلایة سپاه مقام و موقع خاص داشتند و ترجیح می دادند پیاده بجنگند.

در عصر اورنگ زیب ، سادات وفاداری سابق خود را به خاندان سلطنتی بابری بظاهر حفظ کردند، اما جاه طلبی ایشان سبب شد که درصدد کسب قدرت سیاسی برآیند. مثلاً سید حسنعلی ، که بعدها به عبداللّه قطب الملک معروف شد، و برادر کوچکش حسینعلی ، که به سادات برادر معروف بودند، در 1124 فرخ سیر * را به تخت نشاندند و در دستگاه سلطان دست نشاندة خود صاحب عالیترین مقامات کشوری و لشکری شدند ( اوایل قرن دوازدهم این دو برادر را «پادشاه گر» لقب داده بودند ) . سادات برادر جزیه را لغو و برای جلب راجپوتها کوششهایی کردند، ولی دادن اختیارات دولتی و اجرایی بیش از حد به لاله رَتَنَ چند، که بازرگان و مورد توجه طبقة «وایْشْیَه » (طبقة سوم در نظام طبقاتی سنتی هند شامل بازرگانان و پیشه وران و صنعتگران و کشاورزان ) بود موجب اختلالاتی مهم در نظام اداری و حکومتی شد. سرانجام ، در 9 جمادی الا´خرة 1131، فرخ سیر را خلع و اعدام کردند و سپس چهار سلطان دست نشانده را یکی پس از دیگری ، به سلطنت رساندند؛ اما در آغاز سلطنت ناصرالدین محمدشاه * ، چهارمین سلطان دست نشانده ، گروه مخالف ، به سرکردگی نظام الملک ، سادات برادر و طرفدارانشان را برانداخت . در 6 ذیحجة 1132، حسینعلی کشته شد و در 14 محرم 1133، عبداللّه در نزدیکی آگره شکست خورد و به اسارت درآمد و سرانجام ، در اول محرم 1135، در زندان دهلی به قتل رسید.

سادات باره شیعه بودند و برخی از خاندانهای سادات سنی ، از جمله خانوادة شاه ولی اللّه دهلوی * که در مجاورت ایشان می زیست ، سعی می کردند که مانع اعتلای مجدّد قدرت سیاسی سادات باره شوند.


منابع :
(1) احمدبن عبدالرحیم شاه ولی الله ، مکتوبات شاه ولی الله ، نسخة خطی کتابخانة رضا، رامپور، سلوک فارسی ، ش 604؛
(2) ابوالفضل بن مبارک علامی ، آیین اکبری ، ترجمة بلوخمان ، چاپ فیلات ، کلکته 1939، ج 1؛
(3) منوّر علی خان ، استیصال سادات باره ، نسخة خطی کتابخانة دیوان هند، ش 4002؛


S. A. A. Rizvi, Religious and intellectual history of the Muslims in Akbar's reign, Delhi 1975.

) / د. اسلام / سیداطهر عباس رضوی (



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 172
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست