responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1641

 

بَلاشْگِرد (یا بَلاشْجِرد) ، نام مکانهای مختلف منتسب به بلاش . بلاش نام پارتی است که معنای آن چندان روشن نیست ، شاید وجهی از مفهوم «بالا، بَرز و والا» در آن نهفته باشد؛ اما وجوه لفظی آن بسیار است ، از آن جمله ، در پهلوی : «ولخش » § Valaxs ؛ لاتین : «ولوگس » Vologes ؛ یونانی : «بولوگس » Bologes ؛ ارمنی : «ولارش » § rs  Vala ؛ دَری : «گولاش » § s  Gula ؛ فارسی : «ولاش » s  Vala ؛ و صورت قدیمیتر: ولگش § Valgas که بر روی سکه های پارتی (اشکانی ) دیده شده است ( > اساس فقه اللغة ایرانی < ، ج 2، ص 64، 66).

بلاش یا غالباً ولاش ، نام چندتن از شاهان اشکانی (ایران و ارمنستان ) و ساسانی بوده که به صورتهای مختلف (گولاش / گلوش ، وَلارش ، اَولاش ، بالوش ، وَلوش /اُلوس ، ولیس / اُلَّیس ، الاش /لاش ، جولاش ، جالوس ، فولگی ، وَلَجَه ، فلوجه ) در متون کهن آمده است (یوستی ، ص 344ـ346). اما نامدارترین ایشان بلاش (ولگشی ) یکم اشکانی (51ـ77 میلادی ) است که به روایت دینکرد (چاپ مَدَن ، ص 405ـ406)، متون اوستا و «زند»های دینی و یادمانهای پادشاهی ایران را، که براثر تازش اسکندر مقدونی نابود و پراکنده شده بود، گردآورد، و ظاهراً «دژنبشت »هایی (= قلعة کتاباتی ) هم برای حفاظت آنها بنا نهاد (اذکائی ، 1375 ش ب ، ص 61ـ62، 138). هموست که شهر بلاشگرد را نیز برای رقابت با سلوکیه در جایی مناسب (حوالی حیرة بعدی ) بنا کرد (گوتشمید، ص 188)؛ و گویا این همان الوَلجه ، در سرزمین کَسْکَر یکی از پادگانهای ایران بوده باشد که گویند تازیان در آنجا بر ایرانیان چیره شدند (یاقوت حموی ، ج 4، ص 939).از بلاشاباد ( = بلاشگرد/ ولاشجرد ) در نزدیکی بغداد (یوستی ، ص 346) نیز یاد کرده اند که از ساخته های بلاش بن فیروز ساسانی (484ـ 488 میلادی ) بوده است (حمزة اصفهانی ، ص 50؛ مجمل التواریخ و القصص ، ص 72، 74)، و گویند همان «ساباط » مدائن است (طبری ، سلسلة اول ، ص 883)، لیکن درست نیست ؛ زیرا ساباط نزدیک تیسفون (غرب سلوکیه ) در 363 میلادی به همین نام وجود داشته است (نولدکه ، ص 237). همچنین گفته اند که وی بلاشفرّ را در نزدیکی حُلوان بنا کرد که در 520 ویران بوده است ( مجمل التواریخ و القصص ، ص 72؛ حمزه اصفهانی ، ص 50: بلاشغر)؛ و این همان Bologessiphara است که استفان بیزانسی از آن یاد می کند ( > اساس فقه اللغة ایرانی < ، ج 2، ص 66؛ مارکوارت ، 1901، ص 18) و در متون سریانی

به صورت farr § Balas یاد شده است ؛ همان روستاقِ بلاشفر،پس از سرپل زهاب (بین حلوان و ماهیدشت ) که احتمالاًبنای «ولاش » آن در ناحیة «ریجاب » کنونی بوده است (توماشک ، ص 6). این بنا از عمارات ساسانیان نیست ، بلکه از آبادیهای بلاش پارتی است ؛ بعلاوه ، ممکن است که بلاشگردهای دیگر نیز همه از بناهای دورة اشکانی باشند (نولدکه ، همانجا).

از ولاشگرد دیگری در ارمنستان ایران ، پای کوه آرارات (با نام کهن Valarsekopolis : مأخوذ از نام پارتی ak § Walars ، پادشاه ارمنی ؛ امروزه : اَلَشکِرد) یاد شده است (مارکوارت ، 1901، ص 162؛ همو، 1930، ص 108، 211) که در استان باگراوند، نزدیک شهر خلاط واقع است و، پس از 380، در آنجا جنگی میان شاهان روّادی آذربایجان با مسیحیان ارمنستان

رخ داد (کسروی ، ص 172ـ174). این الشکرد (اَلاشگِرْد/ الاشکرد)، در زبان ارمنی به صورت «آلژگُر» Alaj-guer ، در سرودهای عاشقانه «سرور همة شهرها» خوانده شده است (نیکیتین ، ص 80، 544).

در ولایات «پهله » (پارتی ) یا ماد باستان ایران ، پس ازظهور اشکانیان و استقرار تیره های پارتی ، بویژه خاندان گودرزو هریک از فرزندان وی یک یا چند قریه ساخته اند، یا روستاهایی را آباد کرده اند که بعضاً به نام خودشان موسوم و معروف شده است (اذکائی ، 1375 ش الف ، ص 178ـ180)؛ چنانکه ولاشجرد/ ولیسجردِ ناحیة فراهانِ همدان را ولیس بن گودرز به نام خود بنا کرده (قمی ، ص 56، 78،84، 119، 141)، و ولاشاباد ساوه یا ولیسجرد خوزان هم درآن منطقه احتمالاً از بناهای همین سلاله است (همان ، ص 115، 118، 140).

گذشته از بلاشفرّ ماهیدشت ( رجوع کنید به سطور پیشین )، از ولاشجرد مشهور دیگری نیز از دوران اشکانی به صورت ولاستجرد یاد شده است که با بلاش بن فیروز ساسانی ارتباطی ندارد و در نزدیکی کنگاور در جنوب غربی همدان بین اسدآباد و تویسرکان قرار داشته است ؛ دهی که از آنجا تا ماذران (مندرآباد/ وندرآباد) که کاخ خسرو در آنجا قرار داشت ، یک منزل راه بود و هزار چشمه در آن جاری بود و از به هم پیوستن آنها رودی روان می شد و از آنجا به قصر اللُّصُوص (کنگاور) می رفت (ابودلف خزرجی ، ص 65؛ یاقوت حموی ، ج 4، ص 938ـ939؛ شوارتز، ص 497؛ مارکوارت ، 1901، ص 18؛ توماشک ، ص 8). این همان ولاشجرد است که در مجمل التواریخ و القصص (ص 72ـ 73) دربارة آن چنین آمده است : «بدین حدودِ ما اندر صورت او ( بلاش ) بر سنگی نگاشتست و پیرامون آن مانند حرف ، نقش ، که آن را ندانند خواند و بر تلّی کوچک نهادست ؛ و از آن جنس سنگ کبود بدان نزدیک نیست ؛ و اکنون ( ح 521 ) آن تلّ و پیرامونش دهی است که بدان صورت بازخوانند: دون ولاش ؛ و هم بدین حدود ولاشجرد شکارگاه وی بودست ؛ و اثر دیوار شکارگاه از سنگ بر دامن کوه بزرگ ـ آن را خورهند خوانند ـ هنوز پیداست ». دون ولاش را نزدیک دینَوَر، و این ولاشجرد اشکانی را، همان سراب بیدسرخ کنگاور دانسته اند که از آنجا یک جادة فرعی از راه فرسفج تویسرکان به اصفهان می رود (نولدکه ، همانجا؛ ابودلف خزرجی ، تعلیقات مینورسکی ، ص 127).

در مادستان نیز می توان از والاشجرد، دهستان درجزین (علیا) همدان ؛ گلوشجرد، دهستانی در حومة ملایر؛ اُلوسجرد ساوه ( رجوع کنید به سطور پیشین )؛ الوسه جرد/جالوسگرد قدیم همدان (که همان «درّة مرادبیگ » کنونی باشد)؛ جلاشاباد قدیم اصفهان و باغ فلاسان (بلاشان ) یا ولاشان آن و جز اینها یاد کرد (پاپلی یزدی ، ص 66، 577؛ مافرّوخی ، ص 26، 41).

ولاشجرد کرمان که گولاسکِرد هم گفته اند از ولایت جیرفت ، شهری کهن به گونة لاشکِرد، بر سر راه هُرمز

است که گویند بلاش پنجم اشکانی (حک : 191ـ207 میلادی ) بنا کرده است ( > اساس فقه اللغة ایرانی < ، ج 2، ص 64،66؛ مارکوارت ، همان ، ص 183؛ یوستی ، ص 345؛ شوارتز، ص 240، 242، 247ـ 248، 271، 284). البته هنگام ظهور اردشیر بابکان (حک : 224ـ240 میلادی )، پادشاه کرمان

بلاش نام داشت که اردشیر با او جنگید و بر او چیره گشت (نولدکه ، ص 44).

یاقوت حموی (ج 4، ص 939) از ولاشجردِ نواحی بلخ در مرزگاهان نام می برد که باید همان جولاشجرد یا گولاشگِردِ نزدیک مرو باشد ( > اساس فقه اللغة ایرانی < ، ج 2، ص 64؛ یوستی ، ص 346)، و احتمالاً به همان بلاش که سکه های او تا 328 میلادی در دست است ، منسوب باشد.

از قرار معلوم ، این امیر یا شاه حکومت خود را حتی پس ازسقوط اشکانیان تا مدتها در مشرق ایران نگاه داشته بود (نولدکه ، ص 61).


منابع :
(1) مسعربن مهلهل ابودلف خزرجی ، سفرنامة ابودلف در ایران ، با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی ، ترجمة ابوالفضل طباطبائی ، تهران 1354 ش ؛
(2) پرویز اذکائی ، باباطاهرنامه ، تهران 1375 ش الف ، همو، فهرست ماقبل الفهرست ، مشهد 1375 ش ب ؛
(3) محمدحسین پاپلی یزدی ، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور ، مشهد 1367 ش ؛
(4) حمزة بن حسن حمزة اصفهانی ، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهم الصلاة و السلام ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(5) محمدبن جریر طبری ، تاریخ الرسل والملوک ، چاپ دخویه ، لیدن 1879ـ1896، چاپ افست تهران 1965؛
(6) حسن بن محمد قمی ، کتاب تاریخ قم ، ترجمة حسن بن علی قمی ، چاپ جلال الدین طهرانی ، تهران 1361 ش ؛
(7) احمد کسروی ، شهریاران گمنام ، تهران 1353 ش ؛
(8) آلفرد فرایهرفون گوتشمید، تاریخ ایران و ممالک همجوار آن از زمان اسکندر تا انقراض اشکانیان ، ترجمة کیکاووس جهانداری ، تهران 1356 ش ؛
(9) مفضل بن سعد مافرّوخی ، ترجمة محاسن اصفهان ، به قلم حسین بن محمدبن ابی رضا آوی ، چاپ عباس اقبال آشتیانی ، تهران 1328 ش ؛
(10) مجمل التواریخ والقصص ، چاپ بهار، تهران 1318 ش ؛
(11) تئودور نولدکه ، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان ، ترجمة عباس زریاب ، تهران ( تاریخ مقدمه 1358 ش ) ؛
(12) واسیلی نیکیتین ، کرد و کردستان ، ترجمة محمد قاضی ، تهران 1366 ش ؛
(13) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛


Grundriss der iranischen Philologie , ed. Wilhelm Geiger and Ernst Kuhn, Strassburg 1895-1901;
F. Justi Iranisches Namenbuch , Marburg 1895;
J. Marquart, E  ra  ns § ahr , Berlin 1901;
idem, sudarmenien und die Tigris - quellen , Wien 1930;
P. Schwarz, Iran im Mittelalter nach den arabischen Geographen , Hidelsheim 1969;
W. Tomaschek, Zur historischen Topographie von Persien , Wien 1972.

/ پرویز اذکائی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1641
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست