بِشربن اَبی خازِم ، شاعر بزرگ قبیلة بنی اسد در پایان دورة جاهلی (ح 525ـ595 میلادی ). نام پدرش به نقل ابن شجری (ج 2،ص 19) «عَمرو» است . از اوایل زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست .
در منابع از همراهی او با عُبیدبن اَبرَص (مقتول در 606 میلادی ) و نابغة ذُبیانی ، شاعر بزرگ عرب (متوفی 18 پیش از هجرت ) و دیدارشان با حاتم طایی و مدیحه سرایی هر کدام از ایشان دربارة بخشندگی حاتم ، و سفرشان به حیره و ملاقاتشان با نُعمان بن منذر ماءالسَّماء، پادشاه لَخْمی ، سخن گفته شده است
(زبیربن بکّار، ص 413؛ ابوالفرج اصفهانی ، ج 17، ص 366ـ 367؛ قالی ، 1407/1987، ص 152ـ153؛ بغدادی ، ج 3، ص 128). در برخی از منابع ( رجوع کنید به عسکری ، ج 1، ص 337) نیز ابیاتی از بشر در بحر رجز، همراه با گفتاری کوتاه از وی در ستایش حاتم ، وجود دارد که آنها را در دیوانش نمی یابیم .
بشر در مدح شاهی به نام عمروبن اُمِّ اِیاس ، دو قصیده سروده که در دیوانش موجود است ، اما شناسایی هویّت ممدوح او کار دشواری است .
یکی از شخصیتهایی که در کتابهای تاریخ و ادب از او یاد شده (مبرّد، ج 1، ص 231ـ232؛ ابن اثیر، ج 1، ص 626؛ جادالمولی ، ص 137) و در دیوان بشر نیز دوازده قصیده دربارة او وجود دارد، اَوس بن حارِثه ، از تیرة جَدْیَلة قبیلة طی است که مبرّد (همانجا) او را از همتایان حاتم طایی شمرده که با هم نزد عمروبن منذر، معروف به عمروبن هند، رفته اند و بشر نیز در آنجا حضور داشته است . منذر، جامه ای فاخر بر اَوس پوشانید و برخی از تیره های قبیله اش بر او رشک بردند و از حُطیئه ، یا از شاعری دیگر خواستند که در برابر گرفتن سیصد شتر، اَوس را هجو کند، اما او نپذیرفت و بشر داوطلبانه این کار را کرد و شترها را هم تحویل گرفت . اَوس نیز شترها را غارت کرد و به تعقیب بشر برخاست (ابن شجری ، ج 2، ص 24؛ علوی ، ص 349). اقدام بشر به هجو اَوس ، یکی از جنگهای قبایل عرب ، معروف به «یوم الدّهناء» را نیز به وجود آورد (ابن اثیر؛ جادالمولی ، همانجاها).
در جنگ بنی اسد و طی ، قبیلة نَبهان بشر را به اسارت گرفتند و برای اینکه اَوس بن حارثه او را نکشد، پنهانش کردند (ابن شجری ، همانجا)، اما سرانجام اَوس خبر یافت و با دادن دویست شتر به آنان ، او را گرفت تا در آتش بسوزاند ولی به شفاعت مادر خود، او را آزاد کرد و با احترام به قبیله اش فرستاد، و بشر از آن پس مدایحی در وصف اَوس سرود (همانجا).
از شرکت بشر در جنگ فِجار دوم در کنار قبیلة قریش که منابع کهن بدان تصریح کرده اند (بلاذری ، ج 1، ص 103؛ جاحظ ، ج 6، ص 275)، در می یابیم که او تا حدود 590 میلادی (تاریخ وقوع این جنگ ) زنده ، و با رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلّم که در بیست سالگی ، (سال بیستم عام الفیل ) در این جنگ شرکت کردند، معاصر بوده است (همانجاها)، و البته به نظر نمی رسد که تا مدتی طولانی بعد از 590 میلادی نیز زنده مانده باشد، به طوری که بتوان ، چنانکه بلاشر مدّعی شده است (ص 294)، او را از معمّرین دانست .
بشر در این جنگ با دسته ای از سواران بنی اسد بر تیره های وائله ، مازِن و سَلول از بنی صَعْصَعَة بن معاویه حمله کرد تا اینکه در مکانی به نام رَدْه ، از بلاد قیس در راه یمن ، جوانی به نام عَبس بن حِذار (یا عمروبن حذار) از بنی وائل ، به قلب بشر تیر زد و او را کشت (آمدی ، ص 222؛ یاقوت حموی ، ذیل «ترج ». احتمالاً سال مرگ بشر اندکی پیش از واقعة یوم الرقم ، یا حتی اندکی پیش از 600 میلادی بوده و، بنابراین ، قطعی است که بشر بعثت رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلّم را درنیافته است ( رجوع کنید به جاحظ ، ج 6، ص 275ـ276؛ ضیف ، ص 275؛ قس سزگین ، ج 2، جزء2، ص 182).
چون دیوان بشر ، نشان دهندة افتخارات قبیلة بنی اسد بوده است ، یکایک افراد این قبیله را می توان «راویة » شعر بشر دانست ؛ از بیتی در دیوان فرزدق (ص 721) چنین بر می آید که وی دیوان بشر را در اختیار داشته است .
راوی موثق مکتب کوفه ، مُفضَّل ضَبّی (متوفی 168 یا178 ق )، نیز شعر بشر را نقل کرده است (ص 329ـ 348). ابوعُبَیده مَعمَربن مُثنّی (110ـ209)،ادیب و نحوی و لغوی عرب ، بر دیوان بشر شرحی نوشته بوده که بغدادی (متوفی 1093) نسخة آن را در اختیار داشته است (بغدادی ، ج 2، ص 262). در منابع دیگر نیز از این شرح نقل شده که پیداست ، مؤلفان آن را در اختیار داشته اند (ابن انباری ، ص 85). همچنین اصمعی (متوفی 216) بر دیوان بشر ، شرحی نوشته است که ابن ندیم (ص 158) از آن نام برده است .
در سدة سوم هجری هم دو تن از ادیبان بزرگ اسلامی ، ابن السِکیّت (متوفی 243یا246) و ابوسعید سُکّری (متوفی 275)، شعرهای بشر را نقل یا شرح کرده اند (ابن ندیم ، همانجا). عباراتی دالّ بر این موضوع در ابتدای برخی از قطعه ها و قصیده های دیوان بشر دیده می شود.
شعر بشر به دلیل اهمیتی که داشته ، در مکتب کوفه و بصره راویان و شارحان ویژه یافته ، و به همت ابوعلی قالی (متوفی 356)، به اندلس (اسپانیای اسلامی ) نیز رفته است و حتی سه بیت از شعر او، که اکنون در دیوانش نیست ، در آثار بزرگان ادب اندلس دیده می شود ( رجوع کنید به قالی ، 1975، ج 1، ص 524؛ سرقسطی ، ج 3، ص 418). در 1340 ش /1961 دکتر عزّة حسن دیوان بشر را در دمشق از سوی وزارة الثقافه چاپ ، و سپس در 1352 ش /1973 با افزوده هایی تجدید چاپ کرده است (سزگین ، ج 2، جزء2، ص 184؛ فریجات ، ص 140ـ141، 179ـ180). نسخه ای خطی نیز از دیوان بشر را حمدالجاسر شناسایی کرده که در چاپهای نامبرده ، از آن استفاده نشده است (فریجات ، همانجا).
منابع : (1) حسن بن بشر آمدی ، المؤتلف والمختلف : فی أسماءالشعراء و کناهم و ألقابهم و أنسابهم و بعض شعرهم ، چاپ ف . کرنکو، قاهره 1354؛ (2) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1385ـ1386/1965ـ1966؛ (3) ابن انباری ، کتاب الاضداد ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم ، بیروت 1407/1987؛ (4) ابن شجری ، مختارات شعراءالعرب ، چاپ محمودحسن زناتی ، قاهره 1926؛ (5) ابن ندیم ، الفهرست ، بیروت ( بی تا. ) ؛ (6) علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی ، کتاب الاغانی ، بیروت ( بی تا. ) ؛ (7) عبدالقادربن عمر بغدادی ، خزانة الارب و لب لباب لسان العرب ، چاپ عبدالسلام محمدهارون ، قاهره 1967ـ1980؛ (8) احمدبن یحیی بلاذری ، انساب الاشراف ، چاپ محمدحمیدالله ، قاهره 1959؛ (9) رژی بلاشر، تاریخ الادب العربی ، ترجمة ابراهیم کیلانی ، دمشق 1984؛ (10) عمروبن بحر جاحظ ، الحیوان ، چاپ عبدالسلام هارون ، قاهره 1385ـ1389/ 1965ـ1969؛ (11) محمداحمد جادالمولی ، ایام العرب فی الجاهلیة ، بیروت 1408/1988؛ (12) زبیربن بکّار، الاخبارالموفقیات ، چاپ سامی مکی العانی ، بغداد 1972؛ (13) سعیدبن محمد معافری سرقسطی ، کتاب الافعال ، چاپ حسین محمد محمدشرف و محمدمهدی علاّ م ، قاهره 1975ـ 1978؛ (14) فؤاد سزگین ، تاریخ التراث العربی ، ج 2، جزء2، نقلة الی العربیة محمد فهمی حجازی ، ریاض 1403/1983؛ (15) شوقی ضیف ، تاریخ الادب العربی ، العصرالجاهلی ، قاهره 1960؛ (16) حسن بن عبدالله عسکری ، کتاب جمهرة الامثال ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم و عبدالمجید قطامش ، قاهره ( تاریخ مقدمه 1384/1964 ) ، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛ مظفّربن فضل علوی ، نضرة الاغریض فی نصرة القریض ، چاپ نهی عارف
(17) حسن ، دمشق 1976؛ (18) همام بن غالب فرزدق ، دیوان ، بیروت 1960؛ (19) عادل فریجات ، بشربن ابی خازم الاسدی حیاته و شعره ، بیروت 1411/ 1991؛ (20) اسماعیل بن قاسم قالی ، البارع فی اللغة ، چاپ هاشم طعان ، بیروت 1975؛ (21) همو، کتاب ذیل الامالی والنّوادر ، بیروت 1407/1987؛ (22) محمدبن یزید مبرّد، الکامل فی اللغة والادب ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم ، قاهره ( بی تا. ) ؛ (23) مفضّل ضبّی ، المفضّلیّات ، چاپ احمدمحمد شاکر و عبدالسلام محمدهارون ، قاهره ( تاریخ مقدمه 1361/1942 ) ؛ (24) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ فردیناندووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965.