بَست و بست نشینی ، مکانهای معین محترم و غالباً مقدسِ مصون از تعرض ؛ و عمل پناه بردن به آنها. معمولاً افراد مجرم یا مغضوب و یا مظلوم (برای احقاق حقشان ) به آن مکانها پناه می بردند.
1) واژه . واژة بست (مانند شکست و نشست و دید و بُرد و نظایر آنها) اسم مصدر است که در شکل با مادة ماضی یکی است . این واژه ، که در فرهنگها اصلاً به معنی سد و بند، حدّ، مانع و دیوار است ، به علاقة مجاورت و ملازمت ، معنای جای بسته و محدود و یا محوطه و محدوده ای را به خود گرفته است که آن را با وسایلی مانند چوب ، ریسمان ، سنگ یا زنجیر مسدود و محدود و بدین ترتیب مأمون و محفوظ کرده باشند. بنابراین ، بست از مصدر ساده و کهنسال «بستن » است که در طول زمان هیچگونه تغییر و ابدالی در آن راه نیافته است و شکل دگرگون شدة لفظ دیگری نیست . ازینرو آنچه دربارة پیشینه و اشتقاق این واژه عنوان کرده اند و از جمله وابستگی آن با مصدر upastہm فارسی باستان (شارپ ، ص 146) «به معنای یاری و حمایت » که در فارسی میانه به صورت m ¥ abesta یا n abesta (مکنزی ، ص 30) و در پازند m awasta و در ارمنی عاریتی apastan به معنای «پناهگاه » در آمده ( ایرانیکا ، ذیل واژه ) بکلّی بی پایه است . واژة اخیر که به صورتهای اوستام ، اُستام و وَستام و به معنای اعتماد و توکّل به فارسی دری رسیده در شعر ابوشکور و در ویس و رامین (هرن و هوبشمان ، ج 1، ص 180ـ181، ش 135) و فرهنگ شاهنامة عبدالقادر (ش 1458) و بیش از سی بار در ترجمة قرآن قدس ، در برگردان واژة «توکل » و مشتقات آن آمده است ( رجوع کنید به چاپ علی رواقی ، تهران 1364 ش ، ص 20، 23، 51، 53، 106، 122، 158، 168 و جز آن ). بنابراین ، واژه ای که تا میانة قرن پنجم و شاید هم دیرتر (قرن هشتم در شعر شمس فخری در کتاب معیار جمالی ، ص 319) در فارسی دیده می شود بسیار بعید است که در اواخر قرن دهم یکباره و برخلاف قواعد ابدال و تسهیل به صورت «بست » تغییر شکل داده باشد. پیشوند فعلی ـ upa باستانی هیچگاه به «ب » مبدّل نشده است .
بست نشینی سنت بسیار کهنسالی است که در آیینهایی چون جوانمردی و مهمان نوازی و حق جوار ریشه دارد و نزد همة اقوام و ملتهای باستانی شناخته و معمول بوده است . در اسلام مفهوم بست با انتخاب حرم کعبه به عنوان نخستین بیت مردم و مأمن مسلمانان (مائده :97) پیوستگی دارد و نیز با اصطلاح «حِلّ و حَرَم » اسلامی که قبل از هر مکان دیگر برای کعبه و مکه به کار رفته است . اما اصطلاحاتی چون بست ، بستی ، بست نشستن ، بست شکستن و خون بست تنها از روزگار صفویان (قرن دهم ) به بعد در فرهنگها و کتب تاریخ دیده می شود و اوج رواج آن و بخصوص نوع دسته جمعی و سیاسی آن به روزگار قاجاریان منحصر بوده است . به همین سبب ، این معنای اصطلاحی لفظ بست تنها در فرهنگهای فارسی قرن دوازدهم به بعد، مانند بهارعجم ، انجمن آرا ، آنندراج ، چراغ هدایت ، نظام و ناظم الاطبّاء و کتابهایی مانند مجمل التواریخ گلستانه (1196) و مطلع الشمس اعتمادالسلطنه (1303) و سفرنامه های جهانگردان خارجی (مانند کمپفر و پولاک ...) دیده می شود و توضیح هدایت ، صاحب انجمن آرای ناصری ، به اینکه «در این زمان رسم شده ...» مؤید همین معنی است . در این دوران ، بست به معنای حرم خاص و واجب الاحترام و مصون از تعرّضی بوده است که مجرمان ، محکومان و حتی متّهمان و مظنونان و اقلیتهای سیاسی که به علّت فشارهای حکومتی فرصت بیان افکار خود را نمی یافتند می توانستند برای امان یافتن از آسیب انتقام یا خطر تعقیب و مجازات و یا قصاص شتابزده به آن پناه برند تا در فرصتی محدود که از این راه نصیبشان می شد، برای اثبات بیگناهی خود، رفع شبهه یا طلب بخشایش از اولیای حق و یا بازخرید احتمالی کیفر خود، با حریفانشان و یا با مقامات شرعی و حکومتی به مذاکره بپردازند.
منابع : (1) علاوه بر قرآن ، محمدتقی راشد محصل ، درآمدی بر دستور زبان اوستائی ، بررسی یسن نهم ، تهران 1364 ش ، ص 57 ؛ (2) شمس فخری اصفهانی ، معیار جمالی ، چاپ صادق کیا، تهران 1337 ش ؛ (3) د.ن . مکنزی ، فرهنگ کوچک زبان پهلوی ، ترجمة مهشید میرفخرایی ، تهران 1373 ش ؛ (4) پاول هرن و هاینریش هوبشمان ، اساس اشتقاق فارسی ، ترجمه و تنظیم جلال خالقی مطلق ، تهران 1356 ش ؛
(5) Mary Boyce, A word-list of Manichaean Middle Pertsianand Partihan , in Acta Iranica , II, supplإment, Tehran 1977, 36; (6) Wilhelm Brandenstein and M.Mayrhofer, Handbuch des Altpersischen , Wiesbaden 1964, 148; (7) Encyclopaedia Iranica , s.v. "Bast" (by J. Calmard); (8) Ilya Gershevitch, A grammar of Manichean Sogdlan , Oxford 1961, 104, no. 663; (9) H. Hu « bschmann, Persische Studies , Strassburg 1895, 20. no. 135; (10) Roland G. Kent, Old persian: grammar, texts, lexicon , New Haven 1953, 176; (11) H. S. Nyberg, A manual of Pahlavi , Wiesbaden 1964-1974; (12) Ralph Norman Sharp, Les inscriptions cunإiformes en ancien Persan des Empereurs Achإmإnides , Tehran [n.d.].
/ ایرج پروشانی /
2) تاریخچه . بست نشینی با مفاهیمی چون جِوار * ، تحصن * و پناهندگی شباهت دارد که عنصر مشترک در آنها پناه آوردن متهم تحت تعقیب به مکانی خاص است . نبود قانونی مدون که با نبودِ امکان و فرصت رسیدگی و احقاق حق افراد ملازم بود، سبب رواج بست نشینی گردید، و به دلیل شتاب در اجرای مجازاتها پیش از رسیدگی درست و قانونی به نظر می رسید که بست نشینی تنها راه حل به تأخیر انداختن اجرای حکم باشد. یهودیها نیز حق بست نشستن و پناه بردن به مکانهای مقدس مذهبی را برای قاتلان به رسمیت شناخته بودند (پولاک ، ص 323). نمونة اعلای آن برای مسلمانان کعبه است . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در زمان فتح مکه مسجدالحرام و خانة ابوسفیان را پناهگاه و بست قرار داد (ابن هشام ، ص 235). در ترجمة السوادالاعظم (ح 37) آمده است که جوانی برای توبه کردن خود را سوراخ کرد و زنجیری در آن افکند و خود را بر ستون بست تا حق تعالی توبه اش را بپذیرد (سمرقندی ، ص 195). به نوشتة هندوشاه (ص 116)، در دورة خلفای عباسی در رُصافه ، آرامگاههای زیبایی وجود داشت که اگر متخلف یا خائفی به آنجا پناه می برد، در امان می ماند. از همین نخستین نمونه ها در دورة اسلام ، اغلب بسته شدن به نقطه ای برای در امان ماندن ، با بست نشینی ملازمت پیدا کرد؛ به طوری که بعدها وجود زنجیر در مکانهای بست بسیار دیده شده است ( رجوع کنید به ادامه مقاله ). برای بست نشینی مکانهای خاصی وجود داشته است ، از جمله زرادخانه ها و اصطبلها و سرطویلة شاه و اعیان بزرگ (شاردن ، ص 77؛ پولاک ، ص 324؛ بنجامین ، ص 119؛ وقایع اتفاقیه ، ص 41، 77، 85 و جاهای دیگر) که گاه نیز تنها رساندن دست بر دُم یا سر اسبهای ارباب یا سلطان یا افراد خانوادة سلطنتی برای در امان ماندن کافی بود. دلیل انتخاب اصطبل شاه ، توجه بسیار به اسبهای اصیل بوده است . به عقیدة ایرانیان ، هرکس به حرمت پناهگاه اسبی تعرض کند، هیچگاه اسب ، وی را در جنگ به پیروزی نمی رساند (کرزن ، ج 1، ص 219ـ220، پانویس 1، با اشاره به سرنوشت نادر میرزا نوة نادرشاه ). جوار توپها مانند توپ مروارید (کرزن ، ج 1، ص 219، پانویس 1؛ پولاک ، ص 325) و توپخانه ها ( وقایع اتفاقیه ، ص 184، 319، 351؛ نجمی ، ص 63ـ65، 98؛ سرنا، ص 61). دولتخانه یا کاخ شاهی و درِ قصر سلطنتی (فلسفی ، ج 1، ص 184؛ ج 3، ص 250؛ شاردن ، ص 77)، خانة علمای دین (کسروی ، ص 107؛ آدمیت ، ص 432)، سفارتخانه ها و تلگرافخانه ها ( وقایع اتفاقیه ، ص 169، 310؛ کرونین ، ص 80؛ کتاب آبی ، ج 1، ص 39؛ ج 4، ص 959؛ شیل ، ص 15؛ رایت ، ص 205ـ206؛ باقری کبورق ، کتاب اول ، ص 238)، نیز از مکانهای بست محسوب می شدند. یک شهر یا سراسر یک محله نیز ممکن بود محل بست باشد، مانند اردبیل در دورة صفویه که دارالامان و بست مقصران بود (فلسفی ، ج 3، ص 101) و سابقة آن به دورة تیمور (شعبان 736ـ شعبان 807) می رسید. تیمور در 806، مزار شیخ صفی را در اردبیل محل بست و تحصن شناخت (میرزا سمیعا، ص 242؛ نیز رجوع کنید به دلاواله ، ص 369). از بالای درِ این آرامگاه زنجیرهای بزرگی آویزان بود و هر محکومی که دستش به این زنجیرها می رسید یا می توانست خود را به درون آرامگاه بیندازد، از آسیب در امان می ماند (فلسفی ، همانجا)؛ چنانکه در 984، قبل از جلوس شاه اسماعیل دوم صفوی ، تعدادی از افراد اِستاجْلو به اردبیل گریختند تا در این آرامگاه بست بنشینند (هینتس ، ص 72). کربلا نیز پناهگاه و بست بزرگان کشور به حساب می آمد (پولاک ، ص 325). سراسر مشهد در حدود 1268ـ1277، برای مرتکبان دزدی ، اختلاس و حتی ضربة منجر به مرگ بست محسوب می شد (پولاک ، ص 324)، اما برای کسانی که جرائمی بزرگتر مرتکب شده بودند تنها محل امن ، حرم امام رضا علیه السلام بود (همانجا). در اطراف حرم بنایی خارج از صحن مقدس وجود داشت ؛ در آنجا نیز زنجیری به علامت بست برای پناهندگان آویخته شده بود ( دایرة المعارف بزرگ اسلامی ، ذیل «آستان قدس رضوی »). بستهای حرم امام رضا علیه السلام ، عبارت بود از: بست بالا محله ، بست پایین محله و بست طبرسی و بست قبله (همانجا).
در زمان شاه عباس اول صفوی (996ـ 1038)، عیسویان نیز از این رسم استفاده می کردند (فلسفی ، ج 3، ص 250). در دورة قاجاریان ، برخی از رجال با بست قرار دادن منزل خود از بست نشینی ، به عنوان اهرمی برای افزایش قدرت استفاده می کردند. سید محمد باقر شفتی * ، فقیه نامور و قدرتمند اصفهان ، سپاهی خصوصی از مردان نیرومند فراهم آورده بود که مخالف محمد شاه قاجار (1250ـ1264) بودند و از خانة او برای بست نشینی استفاده می کردند (الگار، ص 44، 181، 183). در زمان ناصرالدین شاه (1264ـ1313)، حرم حضرت معصومه سلام الله علیها در قم (بروگش ، ج 2، ص 539)، حرم امام رضا علیه السلام و حرم حضرت عبدالعظیم سه بست مهم بود؛ حرم حضرت عبدالعظیم به سبب نزدیکی به پایتخت قاجاریان ، اهمیت خاصی داشت (اعظام قدسی ، ص 34)، چنانکه چهره های سرشناسی آنجا را برای پناه جستن انتخاب می کردند (برای نمونه رجوع کنید به مستوفی ، ج 1، ص 65، دربارة حاج میرزا آقاسی ؛ سیاح ، ص 327، دربارة سید جمال الدین اسدآبادی ؛ و کسروی ، ج 2، ص 375، دربارة بست نشینی جمعی از علما و بازاریان در آغاز مشروطه ؛ باقری کبورق ، کتاب اول ، ص 269؛ ناظم الاسلام کرمانی ، ج 3، ص 429). در این دوره ، بست نشستن در مساجد نیز رواج داشت و برخی از مساجد مکانهای ویژه ای برای بست نشینی داشتند، از جمله شاه چراغ و مسجد نو در شیراز ( وقایع اتفاقیه ، جاهای متعدد).
در فاصلة سالهای 1256 و 1267، بست نشینی و پناهندگی سیاسی در سفارت انگلیس و مؤسسات انگلیسی ( رجوع کنید به ادامة مقاله ) و سفارتخانه های عثمانی (از جمله پناهندگی ستارخان و باقرخان رجوع کنید به کتاب آبی ، ج 3، ص 556؛ کسروی ،ص 107ـ 108)، روس ( کتاب آبی ، ج 1، ص 184) و فرانسه و ایتالیا ( کتاب آبی ، ج 1، ص 200) رواج یافت که علت آن محدود ساختن و لغو بست نشینی در مکانهای مذهبی بود. گرچه دولتهای بزرگ رسماً محدودیت حق حمایت و بست را پذیرفته بودند (پولاک ، ص 326)، در بیشتر موارد، بست از حمایت مقامات سفارتخانه و کنسولگریها برخوردار می شد و ظاهراً جاستین شیل سفیر دولت انگلیس ، اولین سفیری بود که در این مورد پیشقدم شد (رایت ، ص 62، 70).
در این دوره ، مهمترین بست نشینیها در سفارت انگلیس مربوط بود به عباس میرزا برادر ناصرالدین شاه ، در آغاز پادشاهی برادرش (ابراهیم صفایی ، ص 300؛ پولاک ، ص 326)؛ میرزا آقاخان نوری (پولاک ، همانجا)؛ فرهاد میرزا معتمدالدوله ، عموی ناصرالدین شاه در 1271 (صفایی ، همانجا)، میرزا هاشم خان در 1271ـ1272 (غروی ، ص 10، بیانی ، ج 2، ص 191 که به قطع مناسبات سیاسی با انگلستان و قضیة هرات * انجامید؛ نیز رجوع کنید به شیخ الاسلامی ، ص 310ـ312)؛ علما و بازاریان در دورة مشروطه (دولت آبادی ، ج 2، ص 71؛ تفرشی ، ص 27ـ28؛ ناظم الاسلام کرمانی ، ج 3، ص 429، سیاح ، ص 558 ـ 560 رجوع کنید به بنکدار * )؛ و تقی زاده * و عده ای دیگر بعد از به توپ بستن مجلس در 1326 ( کتاب آبی ، ج 1، ص 196؛
سیاح ، ص 597؛ رایت ، ص 72). کنسولگریها نیز در شهرهای بزرگی چون کرمانشاه ، شیراز، تبریز، رشت ، یزد، اصفهان
(سرنا، ص 282؛ کتاب آبی ، ج 2، ص 406؛ ج 3، ص 762؛ ج 5، ص 1207) برای بست نشینی انتخاب می شد. از 1280، تلگرافخانه ها نیز جزو محلهای بست نشینی گردید، زیرا اولاً ملک دولت انگلیس شناخته می شد، و دیگر اینکه مردم فکر می کردند که یک سرِ خطوط به تخت سلطنت وصل می شود (رایت ، ص 205ـ206؛ وقایع اتفاقیه ، ص 583 که به حضور زنان فسایی در بست تلگرافخانة آن شهر اشاره کرده است ). در اغلب شهرها، بست نشینی در تلگرافخانه ها صورت گرفته است ، از جمله در کرمانشاه ، یزد ( کتاب آبی ، ج 1، ص 39؛ ج 4، ص 959) شیراز ( وقایع اتفاقیه ، ص 29، 169، 310، 320، 391، 538؛ رایت ، ص 206) و قم (باقری کبورق ، کتاب اول ، ص 280).
در 1300 ش ، کلنل محمد تقی خان پسیان * ، در مشهد، عده ای را تشویق کرد که به تلگرافخانه بروند و بست اختیار کنند و از دولت ، خواهان انتصاب وی به فرماندهی خراسان شوند ( انقلاب خراسان ، ص 267).
در اواخر دورة قاجار و در روزگار نخست وزیری سپهدار اعظم نیز، سربازان در مساجد و آستانة حضرت عبدالعظیم و حرم حضرت معصومه در قم و حرم امام رضا علیه السلام در مشهد بست نشستند (کرونین ، ص 78، 81)
نخستین بار در ایران ، امیرکبیر به سبب اصرار بر استقرار قانون و رعایت بیطرفی ، با بست نشینی مبارزه کرد تا مانع سوءاستفاده اشرار از آن شود. علاوه بر این ، برخی بست شکنی امیر را نوعی سیاست تجدید قدرت روحانیان دانسته اند (آدمیت ، ص 432ـ434؛ نامة شیل به پالمرستون ). متقابلاً روحانیون نیز با این سیاست امیر به مقابله برخاستند (برای نمونه رجوع کنید به شیل ، ص 113، پانویس 10، ماجرای بقعة صاحب الامر در تبریز) و دولت انگلستان نیز به طور ضمنی حامی آنان بود (آدمیت ، ص 429). سرانجام ، امیرکبیر در 1266 رسم بست نشینی را لغو کرد و در این تصمیم ، موافقت امام جمعة تهران را نیز به دست آورد (الگار، ص 209ـ210؛ آدمیت ، ص 432). بعد از کشته شدن امیرکبیر، ناصرالدین شاه دنبالة کار وی را گرفت و با رضایت علما در 1280، قاتلان و دزدان و زانیان را از بست نشستن در مساجد محروم کردند (الگار، ص 254) و در اغلب شهرهای ایران ، از جمله قوچان و مشهد (سیاح ، ص 308؛ وقایع اتفاقیه ، ص 257) و شیراز ( وقایع اتفاقیه ، ص 472، 497، 530، 552) این قانون اجرا شد.
مهمترین بست شکنی در این دوره ، شکستن بست سیدجمال الدین اسدآبادی در حرم حضرت عبدالعظیم بود که در 1308 روی داد. وی در طول هفت ماه بست ، جلساتی برگزار می کرد و با افشاگری سیاستهای قاجار به انتقاد از آن می پرداخت ، و شاید این اولین بستی باشد که نه تنها به عنوان پناهگاهی جهت حفظ جان از آن استفاده شد بلکه محلی برای برگزاری اجتماعاتی در اعتراض به سیاست شاه بود، و این دگرگونی در هدف بست نشینان ، بست را به مفهوم تحصن نزدیک ساخت (سیاح ، ص 327؛ الگار، ص 299ـ301) چنانکه در برخی منابع مترادف شمرده شده اند ( رجوع کنید به سیاح ، ص 558؛ بروگش ، ج 2، ص 539؛ کتاب آبی ، ج 1، ص 196، 236؛ ج 4، ص 959؛ انقلاب خراسان ، ص 267). با بررسی سیر تاریخی بست نشینی در ایران ، روشن می شود که گسترش این رسم دلایل متضادی داشته است . یکی از این دلایل نوعی اعتماد به حکومت و احترام به موازین شرعی است با این اطمینان که به حریم بست تجاوز نمی شود، و به همین سبب است که در دورة هرج و مرج مطلق و بی اعتنایی کامل حکومت به هر نوع معیار و قانون ، مثلاً در دورة مغول ، این رسم تضعیف می شود. با اینهمه ضعف قوة قضائیه و نهادهای دادگستری در جامعه و مهمتر از همه ، خودکامگی حاکمان و باز بودن دست ایشان در تعدی به حقوق فردی نیز توسل به بست نشینی را ایجاب و ترویج می کرده است . برخی آن را برای اجتماعاتی که قانون با بیطرفی در آن جاری است ، زیانبخش و نامطلوب دانسته اند، اما به همان اندازه آن را به عنوان تنها ملجأ در برابر ظلم در دولتهای استبدادی تأیید کرده اند (پولاک ، ص 327).
منابع : (13) فریدون آدمیت ، امیرکبیر و ایران ، تهران 1354 ش ؛ ابن هشام ، تهذیب سیرة ابن هشام ، چاپ عبدالسلام هارون ، بیروت ] تاریخ مقدمه
(14) 1374 [ ؛ (15) حسن اعظام قدسی ، خاطرات من ، یا، روشن شدن تاریخ صدساله ، تهران 1349 ش ؛ (16) حامد الگار، دین و دولت در ایران ، ترجمة ابوالقاسم سرّی ، تهران 1369 ش ؛ (17) انقلاب خراسان : مجموعة اسناد و مدارک سال 1300 ش ، چاپ کاوه بیات ، تهران 1370 ش ؛ (18) علی باقری کبورق ، جامعه و حکومت در ایران ، کتاب اول : دوران قاجار ، تهران 1371 ش ؛ (19) هینریش کارل بروگش ، سفری به دربار سلطان صاحبقران : 1861ـ1859 ، ترجمة حسین کردبچه ، تهران 1367 ش ؛ س .ج .و. بنجامین ، ایران و ایرانیان : عصر ناصرالدین شاه ، ترجمة محمدحسین
(20) کردبچه ، تهران 1363 ش ؛ (21) خانبابا بیانی ، پنجاه سال تاریخ ایران در دورة ناصری ، تهران 1375 ش ؛ (22) یاکوب ادوارد پولاک ، سفرنامة پولاک ، ترجمة کیکاووس جهانداری ، تهران 1361 ش ؛ (23) احمد تفرشی حسینی ، روزنامة اخبار مشروطیت و انقلاب ایران ، چاپ ایرج افشار، تهران 1351 ش ؛ (24) دایرة المعارف بزرگ اسلامی ، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی ، ج 1، تهران 1367 ش ـ ، ذیل «آستان قدس » (نوشتة صادق سجادی )؛ پیترو دلاواله ، سفرنامة پیترودلاواله ، (قسمت مربوط به
(25) ایران ) ، ترجمة شعاع الدین شفا، تهران 1348 ش ؛ (26) یحیی دولت آبادی ، حیات یحیی ، تهران 1362 ش ؛ (27) دنیس رایت ، نقش انگلیس در ایران ، ترجمة فرامرز فرامرزی ، تهران 1361 ش ؛ (28) کارلا سرنا، سفرنامة مادام کارلاسرنا: آدمها و آیینها در ایران ، ترجمة علی اصغر سعیدی ، تهران 1362 ش ؛ (29) اسحاق بن محمد سمرقندی ، ترجمة السّواد الاعظم ، چاپ عبدالحیّ حبیبی ، تهران 1348 ش ؛ محمدعلی بن محمدرضا سیاح ،
(30) خاطرات حاج سیاح ، چاپ حمید سیاح ، تهران 1359 ش ؛ (31) جان شاردن ، سفرنامة شاردن (بخش اصفهان ) ، ترجمة حسین عریضی ، با مقدمة علی دهباشی ، تهران 1362 ش ؛ (32) محمدجواد شیخ الاسلامی ، علل افزایش نفوذ روس و انگلیس در ایران عصر قاجار ، تهران 1369 ش ؛ (33) مری شیل ، خاطرات لیدی شیل ، ترجمة حسین ابوترابیان ، تهران 1368 ش ؛ (34) ابراهیم صفایی ، «سابقة بست نشستن در سفارت انگلیس »، ارمغان ، سال 58، ش 5 و 6 (مرداد و شهریور 1355)؛
(35) محمود غروی ، ماجرای دولت انگلیس و میرزا هاشم خان ، تهران 1363 ش ؛ (36) نصرالله فلسفی ، زندگانی شاه عبّاس اوّل ، تهران 1353 ش ؛ (37) کتاب آبی : گزارشهای محرمانة وزارت امور خارجة انگلیس دربارة انقلاب مشروطة ایران ، چاپ احمد بشیری ، تهران 1362ـ 1369؛ (38) جرج ناتانیل کرزن ، ایران و قضیة ایران ، ترجمة غ . وحید مازندرانی ، تهران 1362 ش ؛ استفانی کرونین ، «مخالفت با رضاخان
در ارتش ایران (1304ـ1299)»، ترجمة افسانه منفرد، اطلاعات
(39) سیاسی ـ اقتصادی ، سال 9، ش 9ـ10 (خرداد و تیر 1374)؛ (40) احمد کسروی ، تاریخ مشروطة ایران ، تهران 1363 ش ؛ (41) عبدالله مستوفی ، شرح زندگانی من ، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه ، تهران 1360 ش ؛ میرزا سمیعا ، تذکرة الملوک ، چاپ دبیرسیاقی ،
(42) تهران 1368 ش ؛ (43) محمدبن علی ناظم الاسلام کرمانی ، تاریخ بیداری ایرانیان ، تهران 1363 ش ؛ ناصر نجمی ، طهران عهد ناصری ،
(44) تهران 1364 ش ؛ (45) وقایع اتفاقیه : مجموعة گزارشهای خفیه نویسان انگلیس ، چاپ سعیدی سیرجانی ، تهران 1362 ش ؛ هندوشاه بن
(46) سنجر، تجارب السّلف ، چاپ عباس اقبال ، تهران 1357 ش ؛ والتر
هینتس ، شاه اسماعیل دوم صفوی ، ترجمة کیکاووس جهانداری ،