responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1314

 

بُستان اَفروز ، نامی مهجور برای گیاهانی زینتی (و، در قدیم ، دارویی ) از جنسِ آمارانتوس ، کِلُزیا/سِلُزیا و غیره (خانوادة تاج خروسیان )، که انواعی از آنها امروزه در ایران





بیشتر به «(گُلِ) تاج خروس » معروف اند.

گیاهشناسانِ معاصر یازده نوع و یک دورگه از جنس آمارانتوس و یک نوع از کلزیا در حوزة جغرافیایی فلورِ ایران (شامل ایران به معنای اخصّ، افغانستان ، بخشی از باختر پاکستان ، شمالِ عراق ، جمهوری آذربایجان ، و ترکمنستان ) باز شناخته و وصف کرده اند ( رجوع کنید به اِلِن ، ص 1ـ12، 15ـ16؛ نیز رجوع کنید به پارسا، ج 4، ص 1102ـ1106، ج 8، ص 13؛ ایرانیکا ، ذیل «بُستان افروز»).

قدیمترین وصفی که در منابع دورة اسلامی برای «(گل تاج خروس » به نظر نگارنده رسیده از آنِ ابن جُلجُل ، پزشک قُرطُبی (قرن چهارم ) است (با نامِ بُستان اَبروز ؛
به نقل ابن بیطار، ج 1، ص 94، شاید از رسالة او، مقالة فی ذِکرالادویة الّتی لَم یَذکرها دیوسقوریدوس ): «گیاهی است به بلندیِ بیش از یک ذراع ، دارای ساقه های بلند و برگهایی مانند برگ خیار. در بالای ساقه های آن ، «وَشایع »ی (=گلهای مرکّبی ؟) ارغوانی و خوش منظر ولی بی بو هست . «نخستین کسی که این گیاه دارویی را در اندلس شناخت یونسِ حَرّانی بود ( وی در عهد محمدبن عبدالرحمن (238ـ273) از بین النهرین به اندلس رفت ؛
سزگین ، ج 3، ص 258 ) عصارة این گیاه پادزهر اَقونیطُن =خانِق النَّمِر ( رجوع کنید به بیش * ) است . وصف ابن جلجل ، با معیارهای کنونیِ گیاهشناسی ، مُبهم است ؛
لذا نمی توان قطعاً گفت که منظورِ او همان گیاه گلی است که امروزه «تاج خروس » نام دارد. در چند منبع قدیم فارسی نیز ذکری از بستان افروز رفته است . رشیدالدین فضل الله (متوفی 718) در «ذکر گُلِ مَنثور ( = گل شب بو ) و مرز نجوش و بستان افروز و امثال آن » (ص 205) می گوید که «اکثر آن ( ؟ مرجع ضمیر در متن چاپیِ حاضر مشخّص نیست ) در ولایت گرمسیر می باشد و در بغداد زرع کنند و آن ( ؟ ) سفیر و بنفش و ارغوانی باشد و در پاییز و تابستان گُل دهد و آن را ( =بستان افروز را ) زیاده بوی نباشد ( بلکه ) جهت تفرّج گُل کارند.» ابونصریِ هروی در ارشادالزراعة (تألیف در 921؛
ص 220) سه گونة آن را با نامهایِ « خوله ( ؟ ) و تاجِ خروس و دُم روباه ( =«تاج خروس رشته ای » در اصطلاح کنونی ) » ذکر کرده و سپس آیین کِشت آن را شرح داده است .

نامهای دیگری نیز در بعض منابع به عنوان مترادفِ «بستان افروز» یافته می شود؛
مثلاً، در عربی : قَطیفَة (عیسی ، ص 12)، دُجّ الامیر (همانجا؛
در ا. غالب ، دَجَّة الامیر ، ذیل همین واژه )، داح ، دَیْسَم ، عُرف الدّیک ، مَخملیّة (این چهار نیز در عیسی ، همانجا)، ضَوْمَر ( برهان قاطع ، ذیل همین واژه )، سالِف العَروس



















بستان افروز (گل تاج خروس )

(غالب ، همانجا؛
المُنجد ، ذیل «قَطف »)، عَبهَر (نیز به معنای «نرگس »؛
منتهی الارب ، ذیل همین واژه )، زینة الریاحین (عقیلی علوی شیرازی ، ذیل «بستان افروز»؛
در گویشهای فارسی : حَبَقِ بُستانی و گُل حَلوا (حکیم مؤمن ، ص 159ـ160)، گُلِ یوسف (نیز به معنای «گل زرد»)؛
برهان قاطع ، ذیل همین واژه )، زُلفِ عروس / عروسان (در مشهد، اردهال و غیره ؛
پارسا، ج 8، ص 13)، بارونَگ (در منظریّه در شمال تهران ) و سُرخ مَغز (در بَردسیرِ کرمان ) برای نوعِ «تاج خروسِ رشته ای » (پارسا، همانجا)؛
در ترکی آذری : بُستانْ گولی (در آذربایجان ) و آشکِنی و تولْکی اوتی (در اردبیل ) و چاووش تَرِه (در خلخال ) برای نوعِ آمارانتوس رِتُرفلکسوس (پارسا، همانجا) که چندان جنبة زینتی ندارد.

برای (برخی از انواعِ) بستان افروز خواص دارویی نیز ذکر کرده اند. افزون بر نکتة مذکورِ ابن جلجل ، قدیمترین ذکر این خواص در منابع ما از آنِ محمد زکریای رازی (متوفی 313) از قولِ جالینوس (؟) است (ج 20، ص 138، ذیل «بستان اَبروز» ( کذا ) ): «برگش همچون برگ حُمّاضِ برّی است اما به سیاهی می زند. قوّة برگ و دیگر اجزای آن قوة قبض است . آن را می پزند و سپس عصارة آن را می گیرند و نگه می دارند زیرا خُراجات (=کورکها، دُمّلها) را می پزاند، برای زخمهای دهان سودمند است و قَرحه های متعفن را درمان می کند.» وصف دیگری از آنِ علی بن عباس مَجوسی است (قرن چهارم ؛
ج 2، ص 118؛
نیز رجوع کنید به ابن بیطار، همانجا): «نُوّار (=گُل ) آن سرد و خشک است . چون مطبوخِ گل آن را با گلاب و سکنجبین بخورند، حرارت معده و جگر را فرو می نشاند.» صاحب اختیارات بدیعی (تألیف در770) می گوید (ص 66) که «بستان اَپروز ( کذا ) نیز گویند؛
بهترین وی آن است که در سایة خشک کنند» و، پس از نقل خواصِ مذکور در مجوسی ، می افزاید: «مقدار شرب طبیخ آن دَه



دِرَم بوَد اسحق ( =اسحق بن عِمران بغدادی (قرن سوم )؟ ) گوید که مُضر به مثانه است و مُصلح وی کُندُر بُوَد.» حکیم مؤمن (همانجا) بر مطالب پیشین چنین می افزاید: «گلش سرخِ مایل به بنفش ولی بی رایحه ، و تخمش ریزه و برّاق و سیاه است . در ( درجة ) دویم سرد و خشک و قابض و رادع ... تخمش جهت اسهال نایب منابِ تخم بارهنگ است . و چون کوبیده در یک رطل شیر خیسانده شب در مهتاب گذاشته ( سه روز یا بیشتر ) به قدر دو مثقال بنوشند، جهت حَرْقَة البول (=سوزش مجرای بول ؛
سوزاک ؟) مجرّب است .»

در روزگار ما، این موارد استعمال دارویی ظاهراً متروک شده است . مع ذلک ، به گزارش ا. پارسا (همانجا)، در تربتِ حیدریّه (خراسان ) دَمکردة تاج خروس رشته ای برای درمان مخملک و حصبه به کار می رود.


منابع :
(1) ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة ، بولاق 1291؛
(2) قاسم بن یوسف ابونصری هروی ، ارشاد الزراعة ، چاپ محمد مشیری ، تهران 1346 ش ؛
(3) علی بن حسین انصاری شیرازی ، اختیارات بدیعی : قسمت مفردات ، چاپ محمد تقی میر، تهران 1371 ش ؛
(4) محمد حسین بن خلف برهان ، برهان قاطع ، چاپ محمد معین ، تهران 1361 ش ؛
(5) محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن ، تحفة حکیم مؤمن ، تهران ( 1360 ش ؟ ) ؛
(6) محمدبن زکریا رازی ، کتاب الحاوی فی الطب ، حیدرآباد دکن 1374ـ1390/1955ـ1971؛
(7) رشیدالدین فضل الله ، آثار و أحیاء ، چاپ منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران 1368 ش ؛
(8) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری ، منتهی الارب فی لغة العرب ، چاپ سنگی تهران 1297ـ 1298، چاپ افست تهران 1377؛
(9) محمد حسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی ، مخزن الادویة ، کلکته 1844، چاپ افست تهران 1371 ش ؛
(10) احمد عیسی ، معجم اسماء النبات ، قاهره 1930؛
(11) ادوار غالب ، الموسوعة فی علوم الطبیعة ، بیروت 1965ـ1966؛
(12) علی بن عباس مجوسی ، کامل الصناعة الطبیّة ، بولاق 1294؛
(13) لویس معلوف ، المنجد فی اللغة ، بیروت 1986؛


(14) P. Aellen,"Amaranthaceae", Flora Iranica , ed. K. H. Rechinger, no.91, Graz 1972;
(15) Encyclopaedia Iranica , s.v. "Bosta  nafru  z" (by Ahmad Parsa);
(16) Ahmad Parsa, Flore de l'Iran , IV, Tehran 1950, VIII, Tehran 1960;
(17) Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums , Band III: Medizin, Pharmazie, Zoologie, Tirerheilkunde bis ca. 430 H., Leiden 1970.

/ هوشنگ اعلم /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1314
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست