responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1159

 

بریدی ، خاندان ، خاندان ایرانیِ ضمان دار اهواز (خوزستان ) در قرن چهارم . نام این خاندان برگرفته از شغل پدر آنان ، ابوعبدالله حسن بن عبدالله بریدی ، است که صاحب برید بصره بوده است (سمعانی ، ج 1، ص 334؛ د.اسلام ، چاپ دوم ، ذیل ماده ). برخی این خاندان را یزیدی (سیوطی ، ص 394) می دانند، اما ابن اثیر (ج 8، ص 186)، به پیروی از ابن ماکولا (ج 1، ص 548)، بریدی را درست تر دانسته است . بریدیها از روستایی نزدیک هرمزان بودند (بحتری ، ج 1، ص 217). آنان ضمان داری اهواز (خوزستان ) را بر عهده داشتند (مسکویه ، ج 1، ص 152؛ ابن اثیر، ج 8، ص 219؛ ضامن یا ضمان دار تعیین کننده و ضامن جَهبَذ * ـ خزانه دار، عامل خراج بود رجوع کنید به حسن بن محمدبن قمی ، ص 151(

هنگام وزارت علی بن عیسی ، وزیر خلیفه مقتدر (295ـ320) مسئولیت بریدیها ناچیز بود. در 315، ابوعبدالله ، رئیس این خاندان ، عهده دار املاک خاصه در اهواز و رامهرمز بود، و برادرش ، ابویوسف ، استیفای مالیات سُرَق (یکی از روستاهای اهواز) را برعهده داشت (مسکویه ، ج 1، ص 152ـ 153، 158؛ ابن اثیر، ج 8، ص 185). چون ابن مُقلَه در 316 به یاری دوست خود، ابوعبدالله بریدی ، به وزارت رسید (همان ، ج 1، ص 185؛ ابن اثیر، ج 8، ص 184) با دریافت بیست هزار دینار امور تمام اهواز، جز شوش و جندیشاپور، را برعهدة ابوعبدالله بریدی ، فراتیه را بر عهدة ابوالحسین بریدی ، و املاک خاصه را بر عهدة ابویوسف بریدی نهاد. ابوعبدالله بریدی به دستور ابن مقله به شوشتر رفت تا ابن ابی سلاسل حاکم آنجا را دستگیر کند، او دستور را اجرا کرد، اما از فرستادن اموال ضبط شدة آن منطقه ، نزد ابن مقله خودداری نمود (مسکویه ، ج 1، ص 158ـ159؛ ابن اثیر، ج 8، ص 185). در 318، با برکناری ابن مقله از وزارت ، مقتدر در نامه ای به احمدبن نصر قَشوری ، دستور داد که برادران بریدی را دستگیر کند، و آزادی آنان را مشروط به فرمان خود کرد. پس از مدتی بریدیها با جعل نامه ای به امضای وزیر، قصد رهایی داشتند، اما این کار مؤثر نیفتاد و بعدها به امر خلیفه ، به بغداد فرستاده شدند. در آغاز 320، ابویوسف بریدی عهده دار بصره و توابع آن شد (ابن اثیر، ج 8، ص 238). در همین سال ، پس از آغاز خلافت قاهر (320ـ322) وزیر او، علی بن مقله ، گماشتگان مقتدر را عزل کرد که در آن میان بریدیها نیز عزل و زندانی شدند و اموالشان مصادره گردید (همان ، ج 8، ص 246). چندی بعد، ابوعبدالله بریدی آزاد شد و سال بعد با پرداخت پنجاه هزار دینار، ایالت اهواز (خوزستان ) را به دست آورد و برادرانش به مشاغل سابق خود بازگشتند. ابوعبدالله بریدی دست به ستم و غارت اموال تجار زد (همان ، ج 8، ص 248ـ250) و پس از آن قدرت بریدیها افزایش یافت .

پس از حملة مرداویج * ، امیر زیاری به اهواز، ابوعبدالله بریدی نزد یاقوت ، عامل پیشین فارس ، به واسط رفت و دبیری او را به عهده گرفت و به کار نواحی دیگر اهواز پرداخت . او در این هنگام (324)، همچنین کاتب محمدبن یاقوت * (طبری ، ج 11، تکمله همدانی ، ص 301؛ مسکویه ، ج 1، ص 294) حاجب خلیفه راضی بود (ابن خلدون ، ج 3، ص 486). پس از حملة عمادالدوله بویه به اهواز، محمدبن یاقوت همراه ابوعبدالله بریدی عازم مقابله با عمادالدوله شد. یاقوت به سوی ارّجان رفت و ابوعبدالله در اهواز ماند تا باج و خراج را جمع کند (طبری ، همانجا؛ ابن اثیر، ج 8، ص 306ـ307). یاقوت از عمادالدوله شکست خورد؛ بریدی نیز از حمایت مالی او دریغ کرد، به طوری که بخشی از سپاه از یاقوت جدا شدند و بخش دیگر بر او شوریدند (ابن اثیر، ج 8، ص 307). ابوعبدالله بریدی ، کاتب معتمد یاقوت ، پس از مکاتبات و رفتارهای خیانت آمیز با یاقوت ، به کمک دسته های سپاهیانی که پیشتر ابن مقلة وزیر برای کاستن از مخارج دستگاه خلافت ،به اهواز روانه کرده بود، در 324 با یاقوت مصاف داد، و یاقوت بعد از هزیمت ، به دست جمعی از غلامان کشته شد. ابوعبدالله اموال او را تصاحب کرد و سر به شورش برداشت (مسکویه ، ج 1، ص 339ـ 348؛ طبری ، ج 11، تکملة همدانی ، ص 294، 300ـ303؛ ابن اثیر، ج 8، ص 315ـ321). بریدی اموال یاقوت را تصاحب کرد و سر به طغیان برداشت (مسکویه ، همانجا) و از پرداخت خراج اهواز به خلیفه خودداری کرد. برادران او نیز خراج سالهای 322و323 شوش و جندیشاپور را، به بهانة حملة مرداویج و بروز قحطی ، نپرداختند، در حالی که حقیقت جز آن بود، آنها چهار هزار هزار (چهار میلیون ) دینار به دست آورده بودند (ابن اثیر، ج 8، ص 306). خلیفه راضی (322ـ329) و ابن رائق * ، در 325 تصمیم گرفتند که با حرکت به سمت واسط و اهواز بریدی را به اطاعت وادارند. خلیفه پرداخت خراج معوق را از او درخواست نمود و وی را به سبب استبداد و استقلال خواهی و گردآوری سپاه مؤاخذه کرد. بریدی در پاسخ ، تعهد کرد که سالانه 000 ، 360 دینار بپردازد، و همچنین برای جنگ بابوییان قوای امدادی بفرستد (مسکویه ، ج 1، ص 357ـ359؛ طبری ، ج 11، تکملة همدانی ، ص 305، 307؛ ابن اثیر، ج 8، ص 329ـ331). خلیفه و ابن رائق با وساطت ابوبکر ابن مقاتل ، که جانب بریدی را داشت ، تعهد بریدی را پذیرفتند و به بغداد بازگشتند. ابوعبدالله ، از تعهدات خویش سرباز زد (مسکویه ، همانجا؛ ابن اثیر، ج 8، ص 330). در 325، ابن مقاتل ابویوسف را به ضمان بصره نصب کرد و ابوعبدالله نیز، بدون رضایت ابن رائق ، بصره را متصرف شد ( رجوع کنید به طبری ، ج 11، تکملة همدانی ، ص 306ـ312؛ ابن اثیر، ج 8، ص 334). ابن رائق ، بَجْکَم * ، امیر ترک ، را به جنگ بریدی فرستاد. بریدی در نبردهای متعدد از او شکست خورد و با سیصد هزار دینار قصد فرار داشت که کشتی و اموالش غرق شد، لیکن خودش نجات یافت (مسکویه ، ج 1، ص 371). بریدی در اُبُلّه مقیم شد و در پی دلجویی از ابن رائق برآمد، لیکن پس از جنگ دیگر با ابن رائق ، به اُوال گریخت و عمادالدوله را به تصرف عراق تشویق کرد. عمادالدوله در 326، برادر خود معزالدوله احمد را همراه بریدی روانة اهواز کرد. بجکم از معزالدوله شکست خورد (مسکویه ، ج 1، ص 378ـ379) و معزالدوله و بریدی در عسکر مُکَرّم (از روستاهای اهواز) مستقر شدند. معزالدوله از بریدی برای کمک به رکن الدوله سپاه خواست . بریدی به بصره گریخت (مسکویه ، ج 1، ص 380ـ 381). قدرت بجکم ، بر اثر تصرف شوش ، افزون شد و خواهان جانشینی ابن رائق گردید. ابن رائق با بریدی بر ضد بجکم متحد شد و وعدة ضمان واسط را به او داد. بجکم ابتدا با بریدی جنگید، سپس با او متحد شد و وعده داد که ، در صورت تصرف بغداد، ضمان واسط را به وی خواهد داد (مسکویه ، ج 1، ص 377ـ386؛ ابن اثیر، ج 8، ص 340ـ344). بجکم در ذیقعدة 326، روی به بغداد نهاد و بر آن شهر مسلط شد و موقعیت ابن رائق (امیر الامرایی ) را به کف آورد (مسکویه ، ج 1، ص 393ـ396؛ ابن اثیر، ج 8، ص 346ـ348). راضی ، به تشویق ابن شیرزاد، وزیر بجکم ، ابوعبدالله بریدی را به وزارت خود پذیرفت . در 327، بریدی در واسط ماند (مسکویه ، ج 1، ص 409؛ ابن اثیر، ج 8، ص 354ـ355) و در 328، سپاه به شوش فرستاد و سردار دیلمی را کشت (ابن اثیر، ج 8، ص 360). رکن الدوله به کمک معزالدوله شتافت و در سمت شرقی واسط مستقر شد، و عده ای از سپاهیان او به بریدی پیوستند (همانجا). بجکم و راضی ، برای کمک به بریدی ، از بغداد حرکت کردند، و دیلمیان به اصفهان بازگشتند (مسکویه ، ج 1، ص 410ـ411؛ ابن اثیر، همانجا). در 328، بجکم باابوعبدالله بریدی صلح کرد و دختر بریدی به ازدواج بجکم درآمد (ابن کثیر، ج 11، ص 191) که سبب استحکام دوستی این دو تن شد. پس از آن ، قرار شد که بجکم به تصرف جبال بپردازد و بریدی اهواز را از سلطة معزالدوله خارج سازد. بریدی قصد داشت با دور شدن بجکم موقعیت او را در بغداد به دست آورد، ولی بجکم از این توطئه آگاه شد و ابوعبدالله بریدی را از وزارت عزل کرد. در 328 خلیفه با لشکری عازم واسط شد و بریدی از آنجا به بصره رفت (مسکویه ، ج 1، ص 412ـ414؛ طبری ، ج 11، تکملة همدانی ، ص 321؛ ابن اثیر، ج 8، ص 360ـ363). بریدی در جنگ با توزون ، سردار بجکم ، شکست خورد، اما پس از آنکه بجکم هنگام شکار در ناحیة کردستان به دست کردان کشته شد (مسکویه ، ج 2، ص 9ـ10؛ طبری ، ج 11، تکملة همدانی ، ص 326)، بخش مهمی از سپاه او به بریدی پیوستند و قدرت وی افزون شد (مسکویه ، ج 2، ص 10ـ11). در شعبان 329 بصره را به سوی واسط ترک کرد. متقی ، خلیفة عباسی (329ـ 333) او را از حرکت به سوی بغداد منع کرد. بریدی اطاعت از فرمان خلیفه را مشروط به دریافت مال کرد، و خلیفه نیز 000 ، 150 دینار فرستاد. بریدی به قراری که با خلیفه داشت توجهی نکرد و همراه پسرش ابوالقاسم و برادرش ابوالحسین به بغداد رفت . بزرگان شهر از او استقبال کردند و خلیفه او را اکرام نمود. مردم از وی به دلیل ستم ، طمع و شجاعتش در بیم بودند. ابوعبدالله بریدی از خلیفه پانصدهزار دینار دیگر برای سپاهیان خود خواست و او را از دچار شدن به سرنوشت معتز، مهتدی (کشته شدن ) بر حذر داشت . خلیفه وجه را پرداخت ، لیکن بریدی از پرداخت ارزاق و پول به سپاه خودداری نمود و سپاه را به خلیفه حواله داد. در نتیجه ، سپاهیان بر بریدی شوریدند و او و همراهانش ، پس از 24 روز، از بغداد گریختند (مسکویه ، ج 2، ص 14ـ16؛ طبری ، ج 11، تکملة همدانی ص 327ـ 328؛ ابن اثیر، ج 8، ص 371ـ374). ابن رائق ، پس از بازگشت از شام در 329، از ابوعبدالله بریدی خراج واسط را مطالبه کرد. چون بریدی تأخیر کرد، ابن رائق در محرم به واسط لشکر کشید و بریدی به بصره گریخت و به وساطت ابوعبدالله کوفی ، در ازای پرداخت سالانه ششصد هزار دینار، ضمان واسط بر عهدة بریدی نهاده شد. شورش سپاهیان ابن رائق و پیوستن ایشان به ابوعبدالله بریدی ، موجب قدرت گرفتن او شد، و ابن رائق وی را وزیر نامید. بریدی عازم بغداد شد. ابن رائق او را منع کرد و نام وزارت را از او گرفت و دستور داد تا برادران بریدی را بر منابر نفرین و ناسزا گویند. ابوعبدالله بریدی فرماندهی لشکرکشی به بغداد را بر عهدة برادرش ابوالحسین نهاد. ابن رائق به خانة خلیفه پناه جست . سپاه بغداد آماده شد و عوام نیز به سپاه پیوستند تا در برابر بریدی مقاومت کنند. با وجود هزار تن سپاه ، و مردمی که مقاومت می کردند، کاخ خلیفه به غارت رفت ، و متقی و ابن رائق در جمادی الا´خره 330، به حمدانیان پناه بردند. سپاهیان بریدی ، یک شبانه روز شهر را غارت و ساکنان آن را بیرون کردند و خود جای آنان را گرفتند. بر آذوقه مالیات بسته شد که سبب گرانی ارزاق عمومی گردید. اهالی عراق به ستمی دچار شدند که تا آن روز ندیده بودند. مردم از بریدیها متنفر و عوام و سپاه از گرد آنان پراکنده شدند و به سپاهیان متقی پیوستند. متقی همراه ترکان و سیف الدوله حمدانی وارد بغداد شد و ابوالحسین بریدی از پیش سیف الدوله گریخت . سیف الدوله به واسط حمله کرد و ابوعبدالله بریدی به بصره رفت (مسکویه ، ج 2، ص 22ـ30؛ ابن اثیر، ج 8، ص 383ـ385).

از این پس ، موقعیت ابوعبدالله بریدی ضعیف شد و با حملة یوسف بن وجیه ، امیر عمان ، در 331 به بصره و فتح ابله (تنوخی ، ج 8، ص 250، 256) ابوعبدالله بریدی و برادرانش در شرف نابودی قرار گرفتند. اما ابوعبدالله بریدی به کمک کشتی بان خود فرار کرد. ابوعبدالله که در 332 دارایی خود را بر سر جاه طلبیهایش از کف داده بود (مسکویه ، ج 2، ص 46؛ ابن اثیر، ج 8، ص 399ـ400) برای حفظ سپاهیان خود، از برادرش ابویوسف وام گرفت (مسکویه ، ج 2، ص 51)، لیکن سپاه از ابویوسف هواداری می کردند. ابوعبدالله چون آگاه شد که برادرش قصد بازداشتش را دارد، او را کشت و با عرضه جسدش به سپاه ، از شورش آنان جلوگیری کرد (همان ، ج 2، ص 51ـ54؛ ابن اثیر، ج 8، ص 409ـ410) و خود نیز پس از هشت ماه در شوال 332 درگذشت (مسکویه ، ج 2، ص 58). پس از ابوعبدالله ، ابوالحسین در بصره جای او را گرفت ، اما چون با سپاه بدرفتاری نمود، سپاه شورش کردند و ابوالقاسم پسر ابوعبدالله بریدی را به فرماندهی

انتخاب کردند. ابوالحسین به هَجَر (مرکز بحرین ) نزد قرمطیان رفت و آنان او را یاری نمودند. لیکن میان ابوالحسین و ابوالقاسم صلح افتاد و ابوالحسین به بغداد نزد توزون رفت (مسکویه ، ج 2، ص 58ـ62؛ ابن اثیر، ج 8، ص 410ـ 411). از این پس ، کار ابوالقاسم در بصره بالا گرفت و با پرداخت مال فراوان به توزون و ابن شیرزاد، در 333، خلعت گرفت و در مقام خود ابقا شد و اقدامات ابوالحسین دربارة او بی نتیجه ماند. سپس ابوالحسین بر آن شد که جای منشی توزون ، ابوجعفربن شیرزاد، را بگیرد. ابوجعفر نیز با طرح فتوای فقها در باب قتل ابوالحسین ، هنگام تسلط حمدانیان بر بغداد در 330، در برابر توطئه های ابوالحسین مقاومت کرد. پس ابوالحسین بریدی را در ذیحجة 333 به کاخ خلیفه احضار کردند و گردن زدند و جسدش را به دار آویختند و سوزاندند (مسکویه ، ج 2، ص 78ـ80). از این پس بصره رسماً بر عهدة ابوالقاسم بریدی قرار گرفت (ابن اثیر، ج 8، ص 442). در 334، معزالدوله احمد پس از استیلا بر بغداد، با ابوالقاسم بریدی مصالحه کرد و او را به ضمانت بصره برگزید (همان ، ج 8، ص 445) و در 335 ضمان واسط و نواحی اطراف آن را نیز به عهدة وی نهاد (همان ، ج 8، ص 465). در جنگ میان معزالدوله و ابوالقاسم بریدی در 335، ابوالقاسم بریدی شکست خورد (مسکویه ، ج 2، ص 111؛ ابن اثیر، ج 8، ص 468) و در 336 معزالدوله ، به اتفاق مطیع خلیفة عباسی ، به بصره رفت تا آن را از ابوالقاسم بریدی پس بگیرد. در 337، ابوالقاسم بریدی از معزالدوله امان خواست و به بغداد رفت . معزالدوله او را گرامی داشت و حکومت داد (مسکویه ، ج 2، ص 115؛ ابن اثیر، ج 8، ص 480). او تا 349، سال در گذشتش ، در آن ناحیه (بصره ) حکومت می کرد (همان ، ج 8، ص 532( پس از آن ، از این خاندان نشانی نماند.


منابع :
(1) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1385ـ1386/1965ـ1966؛
(2) ابن خلدون ، تاریخ ابن خلدون المسمی ' کتاب العبر و دیوان المبتدا والخبر ، بیروت 1413/1992؛
(3) ابن کثیر، البدایة والنهایة فی التاریخ ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(4) ابن ماکولا، الاکمال ، چاپ عبدالرحمن بن یحیی معلمی یمانی ، حیدرآباد دکن 1381ـ1386؛
(5) ولیدبن عبید بحتری ، دیوان البُحْتری ، ج 1، بیروت 1911؛
(6) محسن بن علی تنوخی ، نشوارالمحاضرة و اخبارالمذاکرة ، چاپ عبّود شالجی ، بیروت 1391ـ1393/ 1971ـ 1973؛
(7) عبدالکریم بن محمد سمعانی ، الانساب ، چاپ عبدالله عمر بارودی ، بیروت 1408/1988؛
(8) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، تاریخ الخلفاء ، چاپ محمدمحیی الدین عبدالحمید، مصر 1378/1959؛
(9) محمدبن جریر طبری ، تاریخ الطبری : تاریخ الامم والملوک ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم ، بیروت ( 1382ـ1387/ 1962ـ1967 ) ؛
(10) حسن بن محمد قمی ، کتاب تاریخ قم ، ترجمة حسن بن علی قمی ، چاپ جلال الدین طهرانی ، تهران 1361ش ؛
احمدبن محمد مسکویه ، کتاب

(11) تجارب الامم ، ج 1ـ2، چاپ آمدروز، مصر 1332ـ1333/1914ـ1915، چاپ افست بغداد ( بی تا. ) ؛


(12) EI 2 , s.v. " A l-Bar ¦  d ¦  " (by D. Sourdel).

/ منیژه ربیعی /



نام کتاب : دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1  صفحه : 1159
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست