اجماع در حقيقت به اجماع بسيط بر نفى قول سوم بر مىگردد و نتيجه آن عدم جواز احداث قول سوم است.
دوم، اينكه هر يك از صاحبان دو قول، به لحاظ قولش، قول سوم را نفى كند، مانند قول به وجوب كه مستلزم نفى قول به حرمت است. دراين فرض، تنها بنابر مبناى قاعده لطف يا دخول امام عليه السّلام در ميان اجماع كنندگان، اجماع حجّت است نه ساير مبانى(1)و نتيجه آن جواز احداث قول سوم نسبت به ساير مبانى است.
(--> اجماع)
اجماع مُستَفيض --> اجماع منقول
اجماع مطلق
اجماع مطلق: اطلاق و شمول داشتن مورد اجماع/ اجماعى بودن مسئلهاى بدون وجود مخالف يا نقل اختلاف.
در كلمات فقها، «مطلق» گاه صفت اجماع قرار گرفته است، مانند اينكه گفته مىشود محلّ احرام حج تمتّع(--> حج تمتّع)به اجماع مطلق، مكّه است. مراد، اطلاق مورد اجماع و شمول آن است، به اين معنا كه موضوع يا حكم اجماعى مقيّد به قيدى نيست.(1)و گاه مراد از اطلاق عدم وجود مخالف و يا عدم نقل قول مخالف در مسئلهاى است كه بر آن ادعاى اجماع شده است.(2)
(--> اجماع)
اجماع منقول
اجماع مَنقول: اجماع نقل شده براى فقيه.
اجماع منقول، مقابل اجماع محصّل(--> اجماع محصّل)، اجماعى است كه فقيه، خود، بدان دست نيافته، بلكه فقيهى ديگر ـ كه آن را به دست آورده ـ بدون واسطه يا با واسطه براى وى نقل كرده است. از آن در اصول فقه، مبحث حجج و امارات سخن رفته است.
حجيّت:اجماع منقول اگر به خبر متواتر(--> تواتر)نقل شده باشد، يعنى