نام کتاب : جدل، استدلال و آداب مناظره در قرآن كريم نویسنده : محمدعلى خزائلى جلد : 1 صفحه : 117
در اين حديث امام عليه السلام مىفرمايد
انسان يك تكيهگاه وجدانى در خود احساس مىكند (فطرت خداجوى) و به توحيد فطرى پى
مىبرد و انكار و مجادله در مورد خداى فطرى و وجدانى، عبث و بىفايده است و در
حقيقت انكار يك امر ضرورى است.
قرآن هم در اين باره مىگويد:
(هُوَ اَلَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ حَتّى إِذا كُنْتُمْ فِي
اَلْفُلْكِ وَ جَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها رِيحٌ
عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ اَلْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ
دَعَوُا اَللّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ اَلدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ
مِنَ اَلشّاكِرِينَ)[1] اوست خدايى كه شما را در خشكى و دريا حركت مىدهد تا آنگاه كه
در كشتى نشستهايد و باد ملايمى كشتى را به حركت آرد و شما شادمان و خوشحال باشيد
كه ناگاه باد تندى بوزد و كشتى از هر سو دچار حادثه شود و خود را در ورطه هلاكت
بينيد آن زمان خدا را به اخلاص و دين فطرت بخوانيد كه بارالها ما را از اين خطر هر
گاه نجات بخشى ديگر هميشه شكر و سپاس تو خواهيم كرد.
نبوت انبياء الهى از آغاز تا
انجام از مسائل پر منازعه و جدل بوده است چون براى انسانها امر بعثت انبياء و
ارتباطشان به عالم غيب غير عادّى بنظر ميرسيده و فكر مىكردند پيامبران بايد از
ملائكه و جنس غير بشرى باشند كه سنجيّت با عالم ماوراء طبيعت داشته باشند و حداقل
بايد افراد فوق العاده و نابغه باشند فلذا به انكار انبياء الهى پرداختند و آنان
را بعنوان، ساحر، كذاب، مجنون، شاعر و... معرفى كردند. (قرآن كريم: (كَذلِكَ ما أَتَى
اَلَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ)2).