صبح
كردى؟ عرض كرد: صبح كردم، در حالى كه مرض را بهتر از سلامتى مىدانم، و فقر را
بهتر از ثروت و... شايد جابر فكر مىكرد كه انسان فقير بيشتر رو به خدا مىآورد و
دل مريض ممكن است بشكند و خدا به او نظر كند. اما امام (ع) فرمود: ما اهل بيت
پيامبر، اينگونه نيستيم. جابر مىپرسد: پس شما چگونهايد؟ حضرت فرمود: ما هرچه را
خداوند خواست، همان را مىخواهيم: اگر خداوند فقر را خواست، همان را مىخواهيم و
اگر سلامتى را خواست، باز همان را مىخواهيم.
اين طرز تفكر و بينش صحيح در اثر
اعتماد و توكل به خدا و فلسفه خوشبينى حاصل مىشود. اعتماد به خدا به اين معنا
است كه در عالم هستى هر حادثهاى واقع شود، زير نظر خداوند است؛ به عبارت ديگر به
كار خدا حسن ظن داريم و مىدانيم خير خلايق را مىخواهد و هرچه را براى بندگان پيش
مىآورد، به صلاح آنها است و بخل و جهلى در ساحت مقدس او راه ندارد. هم دانا به
مصالح بندگان است و هم آنچه را خير بندگان است، مىخواهد. با چنين نگاهى، انسان
مؤمن در برابر همه حوادث تلخ و شيرين مىگويد:
در طريقت هرچه پيش سالك آيد خير اوست در صراط المستقيم اى دل كسى
گمراه نيست
علم خدا
به مصالح بشر
بعضى صفت تسليم و رضا را كه از صفات
پسنديده است، به درستى توجيه و تفسير نكردهاند؛ مثلا شاعر مىگويد:
در كفِ شير نر خونخوارهاى جز
تسليم و رضا كو چارهاى
به زعم
او - نعوذ باللّه - خداوند موجودى است كه با قوهء قهريه خود هرچه بخواهد، انجام
مىدهد و ما در مقابل خواست او هيچ ارادهاى نداريم و